کاوشی در حدیث دحوالارض

c8b2b1793694348b4832e47e4622bd57 - کاوشی در حدیث دحوالارض

روز بیست و پنجم ذیقعده را «دحو الارض» نام نهاده‌اند. اعتقاد رایج بر این است که در ابتدا تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود، این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند، خشکیها از زیر آب سر برآوردند و با مرور زمان گسترده شدند، و اولین نقطهای که از زیر آب بیرون زد، موضع خانه کعبه بوده است. در این مقاله تبیین میشود که «دحو» در احادیث میتواند به دو معنا استنباط شود: گسترش زمین و حرکت زمین؛ و حمل دحو به هر دو معنا امکانپذیر است.

 

نویسنده در نوشتار حاضر، ضمن بیان منابع احادیث دحو الارض و بررسی اسناد آن، به معناشناسی کلمه دحو میپردازد، و با ذکر مستندات مشخص میکند کدام یک از دو معنای دحو مورد نظر است، همچنین تلاش میکند احادیث را با قرآن و سنت متواتر مقابله کند تا صحت و سقم آنها مشخص شود.

طرح مسئله

در کتب ادعیه و آداب و سنن، شب و روزی به عنوان شب و روز «دحو الارض» ثبت شده است.

دحو الارض به معنی گستردن زمین است. دَحو از جهت لغوی به معنی گستردن است و بعضی آن را به معنی پرتاب کردن و تکان دادن چیزی از محل اصلیاش نیز معنا کرده‌اند(راغب اصفهانی، ۱۴۱۸ ق، ص۳۰۸) و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک مطلب برمی‌گردند، بنابراین مراد از دحو الارض این است که زمین از زیر کعبه گسترانیده شد، پس از آنکه تمام سطح کره زمین را آب فرا گرفته بود، خداوند اراده کرد زمین را از زیر آب بیرون آورد تا برای زندگی موجودات مهیا گردد، چنانکه در قرآن آمده است: «وَالْأَرْضِ وَ مَا طَحَاهَا» (شمس: ۶) و «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»(نازعات: ۳۰) خداوند در این آیه و آیات قبل از آن در مورد پیدایش و آفرینش زمین سخن میگوید. بسیاری از مفسران از جمله طبرسی بر این باورند که این آیه، به دحو الارض اشاره دارد و منظور آن است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین، فراگرفته بود. این آبها به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر بر آوردند، روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلی درآمدند. نخستین برآمدگی که آشکار شد، موضع خانه کعبه بود و این مسئله بعد از آفرینش زمین و آسمان روی داد. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۱۰۱)

سؤالی که در اینجا مطرح است این است که آیا استنباط مذکور از روایات موسوم به دحو الارض صحیح است؟ آیا زمین در ابتدا زیر آب بوده و از زیر کعبه سر بیرون آورده است؟ آیا از کلمه دحو الارض معنای دیگری غیر از گستردن زمین استنباط نمیشود؟ آیا این احادیث از صحت لازم برخوردار است؟

لازم به ذکر است احادیثی که در این زمینه آمده، بیشتر از منابع شیعه نقل میشود که مناسب مینماید ابتدا به طرح آنها بپردازیم.

احادیث دحو الارض

۱- علی بن محمد، عن سهل بن زیاد، عن منصور بن العباس، عن صالح اللفائفی عن ابی عبدالله(ع) قال: «إن اللَهَ عَزَّوَجَلَ دَحی الارضَ من تَحتَ الکَعبَه الی منی ثُمَّ دَحاها مِن منی الی عرفات ثُّم دَحاها مِن عرفات الی منی فَالارض مِن عرفات و عرفات من منی و منی مِن الکَعبَه.»(کلینی، ۱۳۸۴ق، ج۴، ص۱۸۸؛ کتاب حج)

ترجمه: علی بن محمد از… صالح اللفائفی از امام صادق(ع) روایت میکند: به درستی که خداوند زمین را از زیر کعبه تا منی حرکت داد، سپس از منا تا عرفات و سپس از عرفات تا منا، پس زمین از عرفات، و عرفات از منا، و منا از کعبه گسترش یافت.

۲- عن سهل بن زیاد، عن یوسف بن السخت ابویعقوب البصری، عن حمدان بن النضر، عن محمد بن عبدالله الصیقل، عن الرضا(ع) قال: «فی خَمسَه و عشرین مِن ذی القَعدِه نَشرت الرَّحمَه، و دحیت فیه الارض و نصبت فیه الکَعبهَ و هَبط فیه آدم.» (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۱۱، ص۲۱۷)

سهل بن زیاد از محمد بن عبدالله الصیقل از امام رضا(ع) روایت میکند: در بیست و پنجم ذی القعده رحمت خدا نشر یافته، و زمین در این روز گسترش یافته و کعبه در آن نصب شده و آدم در این روز به زمین هبوط کرده است.

۳- حدثنا علی بن احمد بن موسی رحمه الله قال حدثنا محمد بن ابی عبدالله، عن محمد بن اسماعیل، عن علی بن العباس قال حدثنا القاسم بن الربیع الصحاف، عن محمد بن سنان: «إن أبا الحسن الرضا(ع) کتب إلیه فیما کتب من جواب مسائله عله وضع البیت وسط الارض لانه الموضع الذی من تحته دحیت الارض و کل ریح تهب فی الدنیا فإنها تخرج من تحت الرکن الشامی و هی أول بقعه وضعت فی الارض لأنها الوسط لیکون الفرض لأهل المشرق و المغرب سواء.»(ابن بابویه قمی، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۹۹)

«علی بن احمد بن موسی از… از محمد بن سنان روایت کرده: امام رضا(ع) در جواب سؤال علت وضع خانۀ کعبه در وسط زمین برای او نوشت: آنجا موضعی است که زمین از زیر آن حرکت کرده و همه بادها که در دنیا میوزد، از زیر رکن شامی‌کعبه خارج میشود و آن اولین بقعهای است که در زمین وضع شده، چون آن وسط زمین است و برای اهل مشرق و مغرب تکلیف آن یکسان است.»

۴- عن سیف بن عمیره، عن ابی بکر الحضرمی عن أبی عبدالله علیه السلام قال: «لما أراد الله تعالی أن یخلق الأرض امر الریاح فضربن وجه الماء حتی صار موجا، ثم ازبد فصار زبدا واحدا، فجمعه فی موضع البیت، ثم جعله جبلا من زبد ثم دحی الأرض من تحته.»(عروسی حویزی، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۳۶۵)

«سیف بن عمیره از ابی بکر حضرمی از امام صادق(ع) نقل میکند: خدای متعال چون خواست که زمین را بیافریند، بادها را فرمان داد تا به شکم آب برخورد کرد، تا از آن موجی درست شد، سپس موج آب، کف کرد، پس همه کفها به هم متصل گردید، خداوند کفهای متصل را در جای خانه کعبه گرد آورد و آن را کوهی از کف قرار داد، و سپس زمین را از زیر آن بسط داد.»

۵- أخرج ابن المنذر عن ابی هریره قال: «إن الکعبه خلقت قبل الارض بألفی سنه و هی من الارض، إنما کانت حشفه علی الماء علیها ملکان من الملائکه یسبحان، فلما أراد اللّه أن یخلق الارض دحاها منها، فجعلها فی وسط الارض.»(سیوطی، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۹۳

«ابن منذر از ابی هریره نقل میکند: همانا کعبه قبل از زمین خلق شد به هزار سال و آن از زمین است، همانا جزیرهای بر آب است که بر آن دو فرشته از فرشتگان الهی هستند که خدا را تسبیح میکنند، پس زمانی که خدا زمین را خلق کرد آن را از زیر کعبه حرکت داد، پس آن را در وسط زمین قرار داد.»

بررسی سندی احادیث

اکنون به بررسی رجالی افرادی که احادیث دحو الارض را نقل کرده‌اند، میپردازیم.

۱- صالح اللفائفی:

ج۱، ص۴۰۸؛ موسوی خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱۰، ص۶۳) در مورد این راوی جرح و تعدیلی بیان نشده، پس مهمل است.

۲- منصور بن العباس:

۱۱۰۲- منصور بن العباس، ابوالحسن رازی، راوی دیگر این روایت، مضطرب الامر است. (نجاشی، ۱۴۲۷ق، ص۴۱۳)

۳- سهل بن زیاد:

عالمان علم رجال در توثیق و تضعیف او اختلاف کرده‌اند. مامقانی نظریات دو طرف را به تفصیل بیان کرده، و وثاقت او را برگزیده و برای آن دلایلی آورده است، و دلیل قائلین به ضعف را رد کرده است.

بزرگان اصحاب حدیث به او اعتماد کرده‌اند مانند صدوقان، که کلینی و سهل بن زیاد شیخ و استاد او هستند و از او در موارد زیادی از کافی بدون واسطه روایت کرده‌اند، بهویژه صدوق در من لا یحضره الفقیه و شیخ طوسی در رجال خود آوردهاند که سهل بن زیاد مورد اعتماد است و در مورد او بدگویی نکرده‌اند. (سید بحر العلوم، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۲۱-۲۴)

اما نجاشی، او را ضعیف و غیر معتمد دانسته است و حتی احمد بن محمد بن عیسی به غلو و کذب او شهادت داده است. (نجاشی، ۱۴۲۷ق، ص۱۸۵) ابن غضائری گفته او جداً ضعیف است، و او را فاسد المذهب و فاسد الحدیث دانسته است. (ابن غضائری، بیتا، ج۵، ص۲)

وحید بهبهانی در تعلیقه خود بر رجال میرزا محمد استرآبادی در مورد سهل بن زیاد این چنین میگوید: سهل بن زیاد، ضعفش مشهور و عاری از وثاقت است. او کثیر الروایه است. مجلسی اول در وجیزه در مورد او گفته است: ضعیف است. (سید بحر العلوم، ۱۳۶۳ش، ج۳، ص۲۱-۲۴)

۴- علی بن محمد:

علی بن محمد بن ابراهیم بن ابان الرازی الکلینی معروف به علان، ثقه و عین است. وی صاحب کتاب أخبار القائم علیه السلام بوده است. (نجاشی، ۱۴۰۸ ق، ج۲، ص۸۸)

۵- محمد بن عبدالله الصیقل:

محمد بن عبدالله الصیقل الازدی: برقی معتقد است که او از اصحاب امام رضا(ع) است، از کسانی است که ابا الحسن موسی(ع) را درک کرده است. (موسوی خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۱۴۸) در مورد جرح و تعدیل او گزارشی نرسیده، پس مهمل است.

۶- حمدان بن النضر:

در مورد این راوی جرح و تعدیلی در کتب رجالی نیامده و اطلاعاتی در دست نیست، بنابراین مهمل است.

۷- یوسف بن السخت، ابو یعقوب بصری:

۵۸۸۳- یوسف بن السخت: ابو یعقوب، بصری، از اصحاب امام عسکری(ع) است. (رجال شیخ، بیتا، ج۲، ص۴۰۳) ابن الغضائری گفته است: او ضعیف و مرتفع القول است. نجاشی و شیخ در فهرست هنگام ترجمه محمد بن احمد بن یحیی او را نکوهش کرده‌اند. (تفرشی، ۱۴۱۸ق، ج۱۷، ص۱۸۷)

۸- محمد بن سنان:

علما درباره شأن و مقام او اختلاف کرده‌اند. شیخ مفید بیان کرده که او ثقه است، اما شیخ طوسی گفته که ضعیف است. همچنین نجاشی و ابن غضایری گفته‌اند که او ضعیف و از غالیان است، و فضل بن شاذان در بعضی از کتب بیان کرده که ابن سنان از کذاب مشهور است. (مطهر حلی، ۱۴۱۷ ق، فصل الثانی و العشرون فی المیم. (حسن بن زیدان، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۵۴)

به نظر مهروش، محمد بن احمد سنانی همان محمد بن احمد شیبانی است که در نام آنها تصحیف صورت گرفته است. شیبانی یکی از مشایخ شیخ صدوق در شهر ری بوده و از دید شیخ صدوق تا بدان حد قابل اعتماد بوده، که بارها به روان وی رحمت نثار، و با الفاظ مدح از او یاد کرده است. شیخ صدوق، ۶۳ روایت از او نقل کرده است. برخی از این روایات جایگاه و اهمیت ویژهای در میان آموزههای شیعی پیدا کرده است، همچون زیارت جامعه کبیره که شیخ صدوق در نقل آن متفرد است. (مهروش، ۱۳۸۸، ص۱۷۳)

۹- قاسم بن الربیع الصحاف:

در حدیث، ضعیف و غالی مذهب است. (مطهر حلی، ۱۴۱۷ق، جزء۵۲، ص ۱)

۱۰- علی بن العباس:

طریق او در روایت را ضعیف شمردهاند. (موسوی خویی، ۱۴۱۳ق، ج۱۷، ص۱۲۵)

۱۱- محمد بن اسماعیل:

جزو اسامی مشترک است.

۱۲- محمد بن ابی عبدالله:

۴۳۷- محمد بن جعفر بن عون الاسدی ابوالحسین الکوفی به او محمد بن أبی عبدالله میگویند. ثقه و صحیح الحدیث است، مگر اینکه او از ضعفاء روایت میکند و از جبر و تشبیه سخن میگوید. (ابن داوود حلی، بیتا، جزء۶۰، ص۲)

۱۳- علی بن احمد بن موسی:

راوی مجهولی است و نام او در کتب رجالی موجود نیست.

۱۴- سیف بن عمیره:

۵۰۴- سیف بن عمیره النخعی عربی، کوفی و ثقه است. از امام صادق(ع) و أبی الحسن علیهما السلام روایت میکند. برای او کتابی است که اصحاب ما از او روایت میکنند. (نجاشی، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۳۳)

۱۵- ابی بکر الحضرمی:

۱۸۳۷- بکر بن أبی بکر عبدالله بن محمد الحضرمی الکوفی. از اصحاب امام صادق(ع) است (موسوی خویی، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۷۵) اما در مورد او جرح و تعدیلی بیان نشده پس مهمل است.

۱۶- ابن المنذر:

محمد بن ابراهیم بن المنذر، ابوبکر النیسابوری(م ۳۱۸)، او را عادل و درستکردار دانستهاند. او کتابهایی از جمله اجماع، مبسوط و… تصنیف کرده است. (موسوعه اصحاب الفقهاء، بیتا، ص۲۱-۲۳)

۱۷- ابوهریره:

او حافظترین و پرحدیثترین صحابۀ پیامبر(ص) است که در مدت کمتر از سه سال مصاحبتش با آن حضرت، بالغ بر ۵۳۷۴ حدیث از پیامبر نقل کرده است. تحمل و حفظ این حجم از مطالب در آن مدت، باعث شد تا او به عنوان نخستین راوی متهم در تاریخ اسلام مطرح شود. اتهام جعل روایت از زبان پیامبر و زیادهروی در نقل حدیث و بیدقتی در آن، چیزی بود که برای نخستین بار از ناحیۀ اصحاب پیامبر(ص) مانند علی بن ابیطالب، عمر بن خطاب، زبیر بن عوام و به ویژه عایشه، متوجه ابوهریره شد. (راویان مشترک، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۹۲۹)

با یک نگاه کلی به احوال راویان آشکار میشود که بعضی از آنها ثقه و عادل بوده‌اند، اما بعضی دیگر مانند منصور بن عباس، مضطرب الحدیث است.

سهل بن زیاد را ضعیف و متهم به کذب و غلو کرده‌اند.

یوسف بن السخت و محمد بن سنان از نظر شیخ طوسی، نجاشی و ابن غضائری ضعیف و غالی بوده است.

قاسم بن الربیع الصحاف علی بن العباس هم ضعیف و غالی مذهب است و محمد بن أبی عبدالله از ضعفا روایت میکند و به جبر و تشبیه گرایش داشته است.

به همین سبب از نظر احوال روات اشکالاتی به احادیث وارد است.

اکنون شایسته است به بررسی لغوی واژه «دحا» پرداخته و سپس احادیث دحو الارض را بر قرآن، سنت متواتر عرضه کنیم تا ببینیم این احادیث از صحت کافی برخوردارند و آیا میشود به آنها اعتماد کرد؟

معناشناسی کلمۀ دحو

دحو به معنای گسترش:

۱- دحا: الدَّحْوُ: البَسْطُ. دَحَا الأَرضَ یدْحُوها دَحواً: بَسَطَها. و موَسِّعَها، و یروی دَاحیَ المَدْحِیَّاتِ. (ابن منظور، ۱۴۱۰ق، ج۱۴، ص۲۵۱)

نتیجه: بر اساس فرهنگ لسان العرب، واژه «دحاها» به معنای گستراندن است نه غلطاندن.

۲- دحی: أصل واحد یدلّ علی بسط و تمهید، یقال دحا اللّه الأرض یدحوها دحوا: إذا بسطها.

نتیجه: بر اساس فرهنگ التحقیق، واژه «دحاها» به معنای گسترانیدن است نه غلطاندن. (مصطفوی، ۱۳۶۰ش، ج۳، ص۱۸۰)

۳- (دحا) قوله تعالی: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»(نازعات: ۳۰) أی بسطها، من «دحوت الشی ء دحوا» بسطته. و فی الحدیث «یوم دحو الأرض» أی بسطها من تحت الکعبه، و هو الیوم الخامس و العشرون من ذی القعده.

نتیجه: بر اساس فرهنگ مجمع البحرین، واژه «دحاها» به معنای گسترانیدن است نه غلطانیدن. (طریحی، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۱۳۴)

۴- الدحو: البسط.

نتیجه: بر اساس فرهنگ العین، واژه «دحاها» به معنای گسترانیدن است نه غلطاندن. (فراهیدی، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۸۰)

۵- دحو:

«وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا * أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءهَا وَ مَرْعَاهَا»(نازعات: ۳۰۳۱)

طبرسی گفته است: دحو و دحی هر دو بمعنی بسط و گستردن است. در خطبه ۷۰ نهج البلاغه آمده: «اللّهمّ داحی المدحوّات و داعم المسموکات» یعنی ای خدایی که گسترنده گستردنیهایی و بر پا کننده بالا رفته هایی. اگر دحو به معنی غلطاندن باشد معنی آن چنین است: خدایی که غلطاننده غلطنده هایی و بالا برنده آسمانهایی.

اگر مراد از دحو در آیه شریفه گسترش باشد، معنی آن عبارت است از اینکه زمین را پس از آسمان بگسترد و اگر به معنی غلطاندن باشد، در این صورت با حرکت وضعی و انتقالی زمین تطبیق میشود، یعنی زمین را بعد از آسمان به گردش و چرخش درآورد. به نظر نگارنده، گستردن بهتر میآید. (قرشی، ۱۳۷۱ش، ج۲، ص۳۳۰)

۶- دَحَا:

دَحْواً [دحو] اللّهُ الأرضَ: خداوند زمین را آفرید و گسترد. (مهیار، ۱۳۷۰ش، ص۳۸۶)

علامه شعرانی در بیان مفاد آیه «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحاهَا»(نازعات: ۳۰) و اخباری که در مورد یوم دحو الارض روایت شده گفته است: «کره زمین را از دو جانب قطب اندکی تطامن است، یعنی اندکی مسطح و فرورفتگی دارد و آفاق استوایی و قریب بدانها را چون مکه مکرمه تقبب است، یعنی برآمدگی دارند، و آب همه کرۀ زمین را فراگرفته بود و چون فرو نشست قهراً جای برآمده زمین که قبه آن است و تقبب آن بیش از جاهای دیگر است، در نخستین بار نمودار شده است و آن مکه مکرمه است و چون آب کمکم فرو نشست و تقلیل یافت، قسمت پدید آمده زمین به تدریج گسترش یافت که از آن تعبیر به دحوالارض شده است. بنابراین دحو باید قبه به معنی برآمدهترین جای ارض مکه مکرمه بوده باشد که عرض آن ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه شمالی است، و طول آن از ساحل بحر محیط غربی ۶۷ درجه است. (حسنزاده آملی، ۱۳۷۱، ج۱، ص۲۳۲-۲۳۳)

دحو به معنای حرکت

عموم مفسران، «دحی و طحی» را در آیات قرآن به معنای «گسترانید» معنی کرده‌اند، دانشمند محقق سید هبهالدین شهرستانی در الهیئه و الاسلام با شواهدی از لغت عرب، آن را در معنای «به گردش درآورد» به کار برده و گفته است: «دحو، گردشی است که چیزی ضمن گردش بر دور خود بر محور دیگری نیز بچرخد و حرکت کند، مانند فرفره، و این معنی کاملاً مبین کیفیت گردش زمین است و مطابق اکتشافات جدید از معجزات علمی قرآن محسوب میشود.»(شریعتی، بیتا، ص۴۴)

مسئلۀ دحو الارض در کلام شریعت ما لفظاً و معناً امر متواتری است و اختلافی که هست در حقیقت، ناشی از اختلاف در معنای دحو است.

به طور کلی، مسلمانها تا امروز لفظ دحو را به معنی بسط و گستردن بردهاند، اما پس از رجوع به کتب لغت عرب و مواضع استعمال این لفظ و مشتقاتش میبینیم که آن را در اکثر یا همه لغات و استعمالات معنای دیگری است و آن راندن و جنباندن است.

مرحوم شهرستانی در کتاب اسلام و هیئت، شواهدی اقامه کرده مبنی بر اینکه مقصود شارع مقدس اسلام از استعمال لفظ دحو، همان حرکت وضعی و انتقالی کره زمین بوده است. از جمله این شواهد عبارت اند از:

۱- عبارت قاموس است که میگوید: «دحیت الابل»: راندم شتر را، و «مدحاه»: چوبی است که اطفال بر روی زمین به چرخ در آورند چنانکه بر هر چه عبور کند، آن را با خود کشد و حرکت این بازیچه هم مانند حرکت زمین مرکب از حرکت وضعی و انتقالی است. (فیروزآبادی، بیتا، ماده دحو)

۲- در مفردات راغب است که: «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» یعنی زمین را از مقر خود زایل کرد. این تفسیر مأخوذ از قول عرب است که میگویند: «دحا المطر الحصا عن وجه الارض فیدحو ترابها و منه ادحی النعام»[۱] (راغب اصفهانی، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸) و بدیهی است که جابهجا شدن سنگ و خاک از روی زمین مستلزم این است که اجزای آن غلطان شود و همین خود مشتمل بر حرکت وضعی و انتقالی است.

۳- یکی از صفات و لقبهای مشهور حضرت امیر(ع) «داحی باب خیبر» است یعنی پرتاب کننده درب خیبر و غالباً هر چیزی که پرتاب شود، به دور خود چرخ هم میزند.

در این باره آثار و اشعار فراوانی وارد شده و «دحو باب خیبر» با معنی گسترش، سازش ندارد.

۴- در صحاح جوهری این عبارت آمده است که «الادحوه مبیض النعام فی الرمل لانها تدحوه عند حفرها برجلها ثم تبیض فیه» و روشن است که چون شترمرغ ریگها را برای تخم گذاردن پس میزند، ناچار ریگها غلطان میشود مانند زمین حرکت و چرخش پیدا میکند. همچنین است غلطاندن شترمرغ تخم خود را. (ابن حماد جوهری، م۳۹۳ ق)

۵- در کتاب اقرب الموارد چنین میخوانیم: «دحا المطر الحصی عن وجه الارض دفعها؛ و یقال للاعب بالجوز ابعد المدی و ادحه ای ارمه و مر الفرس یدحو دحواً رمی‌بیدیه رمیاً»[۲] پس استعمال لغت دحو در مورد سنگریزه و گردو و خاک معنی حرکت دادن و غلطاندن را میرساند مثل حرکت و غلطیدن زمین در فضا.

۶- روایتی طولانی از حضرت امیر (ع) نقل شده تا آنجا که میفرماید: «فلما خلق الله الارض دحاها من تحت الکعبه ثم بسطها علی الماء فاحاطت بکل شیء.»[۳] در این خبر هم دحو به معنی تحریک است نه بسط، زیرا اگر به معنی بسط بود دیگر از ذکر جمله «ثم بسطها» بینیاز بود، چه آنکه عطف بسط بر دحو، دلیل مغایرت معنوی این دو لفظ است، بهخصوص چون به وسیله حرف «ثم» عطف کرده که برای ترتیب و تأخر زمان معطوف از معطوف علیه است. این خبر به قرینه «فاحاطت بکل شیء» دلالت بر کرویت زمین نیز دارد، زیرا احاطه جسم کنایه از گردی آن است.

مقصود از شیء قطعاً اجزای زمین است و ترتیب تکون زمین در این خبر، موافق آرای متأخران است که گویند زمین اول به وجود آمد و سپس متحرک و غلطان شد و از این حرکت و غلطیدن کرویت پیدا شد.

۷- شهرستانی به نقل از ابن اثیر در حدیثی از ابن عمر آورده است: «بارانی آمد که سیلش بطحا را حرکت داد» و از این قبیل است حدیث ابی رافع که گوید: «در زمان کودکی با حسنین(ع) لعب مداحی میکردیم» و مداحی عبارت از سنگپاره هایی است مدور به شکل گلوله که اطفال گودالی کنده آن سنگها را به جانب آن رانند و سنگ هر کس در گودال افتاد او برده است، و دحو آن است که بازیگر، سنگ و گردو را بیندازد، و از ابن مسیب پرسیدند: دحو حجاره چه صورتی دارد؟ گفت: باکی در آن نیست و مقصود سنگاندازی است.

با این توضیح، تفسیری که برای لفظ دحو بیان شده، از آیه شریفه حرکت وضعی و انتقالی زمین در فضا استفاده میشود. مؤید این تفسیر جمله «أَخْرَجَ مِنْهَا ماءهَا وَ مَرْعَاهَا» است که بعد از جمله «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا» ذکر شده، زیرا جوشیدن چشمهها و رشد گیاهان و درختان و سایر تغییرات آنها نتیجه حرکت شبانهروزی و سالیانه زمین است، به ملاحظه انقلاب طبایع و اختلاف فصول و احوال، خلاصه همه استشهادات مزبور، اثبات استعمال لفظ دحو در معنی حرکت و گردش است که در این صورت، آیات شریفه دلیل بر این خواهد بود که زمین در فضا متحرکت و غلطان است.»(ر. ک: شهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۱۷۸-۱۸۳)

آیات ذیل، مبین حرکت وضعی و انتقالی زمین است:

مرسلات: ۲۵، شمس: ۶، نمل: ۸۹، نبأ: ۷، نحل: ۱۵، انبیاء: ۳۱، لقمان: ۱۰، ناظر به حرکت وضعی زمین، و آیات ملک: ۱۵، مرسلات: ۲۵، شمس: ۶، نمل: ۸۹، فصلت: ۱۱ مبین حرکت انتقالی آن.

در مورد حرکتهای دیگر زمین آیاتی مانند زخرف: ۱۰، طه: ۵۳، نبأ: ۶، بقره: ۲۲.

«وَ أَلْقَی فِی الأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَ أَنْهَارًا وَ سُبُلاً لَّعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ.» (نحل: ۱۵)

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فامْشُوا فی منَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ.»(ملک: ۱۵)

«أَلَم نجْعَلِ الْأَرْض مهَادًا»(نبأ: ۶)

«وَالْأَرْض وَ مَا طَحَاهَا»(شمس: ۶)

«وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا»(نازعات: ۳۰) مورد استناد واقع شده است. (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۳ش، ج۱، ص۱۷۲)

دحی که فقط در این سوره آمده، و از جهت لفظ و معنا به «طحا» که در سوره شمس آمده، شبیه است. اگر «دحی» از «دحو» به معنای به شدت پرتاب کردن باشد، نظر آیه به مرحله نخستین خلقت و جدا شدن زمین از منشأ اصلی خود میباشد(و پرتاب گوی ملازم با حرکت انتقالی و وضعی است)، و اگر به معنای گستردن و آماده کردن باشد، نظر آیه به دوره ای است که زمین سرد شده و سطح آن از مواد خاک و عناصر اولیه، آماده برای ظهور برکات و رحمت خداوند و زندگی شده است. (طالقانی، ۱۳۶۲ش، ج۳، ص۱۰۵- ۱۰۶)

راغب در مفردات می نویسد: «معنای لغت طحو مثل لغت دحو است و آن توسعه چیزی و حرکت دادن آن است» و در جای دیگر در مورد لغت دحا می‌گوید: «حرکت دادن زمین از محل خود است.»(راغب اصفهانی، ۱۴۱۸ق، ص۳۰۸)

سید هبهالدین شهرستانی معتقد است که اولین کسی که آیه ۳۰ سوره نازعات را اشاره به حرکت زمین دانست، علامه سید محمد حسین مرعشی شهرستانی(متوفای ۱۳۱۵ ق) در رساله موائد بود که به زبان پارسی منتشر شده است. (شهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۵۱)

در تفسیر نمونه، کلمه «طحاها» را به معنای گستردن و خروج زمین از زیر آب میداند، ولی با ذکر معنای «راندن» میگوید که برخی معتقدند این تعبیر، اشاره اجمالی به حرکت انتقالی و وضعی زمین دارد و این احتمال را رد نمیکند. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۴۴)

مرحوم شهرستانی از حدیث «إن اللَهَ عَزَّوَجَلَ دَحی الارضَ مِن تَحتَ الکَعبَه الی منی ثُمَّ دَحاها مِن منی الی عرفات ثم دَحاها مِن عرفات الی منی…» چنین اظهار میکند که خدا اول سبب و علت حرکت را در محل کعبه از زمین ایجاد کرد، پس به حرکت در آورد زمین را از زیر کعبه به سمت شرق آن که منا باشد و سپس به سمت شرق منا که عرفات باشد و همچنین از عرفات آن را حرکت داده برگرداند به موضع کعبه و منا برگرداند در نتیجه گردش وضعی شبانهروزی زمین تکمیل گردید.

اگر دحو به معنی بسط و کشش باشد، مسلماً تخصیص جهت منا از بین سایر جهات عبث و بیهوده خواهد بود. (ر. ک: شهرستانی، ۱۳۴۲ ش، ج۱، ص۱۹۴)

روایتی از امام علی(ع) نقل شده که فرد شامی از او پرسید چرا مکه را مکه نامیدند؟ امام فرمود: برای اینکه خدا زمین را از زیر کعبه حرکت داد؛ و آنچه در تفاسیر از دحو الارض به بسط و گسترش یاد میکنند، منافی این معنا نیست، زیرا هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اضطراب است. (صادقی تهرانی، ۱۳۶۵ش، ج۳۰، ص۹۰)

«بک» و «مک» و «دحو» و «دح» و امثال آن، همه به معنی تحریک خاص استعمال میشود و به همین مناسبت است که این الفاظ بر محل کعبه اطلاق شده است. (شهرستانی، ۱۳۴۲ش، ج۱، ص۱۹۶)

احادیث دحو الارض بیان کننده حرکت زمین از زیر کعبه است که قرآن قبل از همه به حرکت کردن و حتی به حرکات وضعی و انتقالی و غیره زمین اشاره کرده است. (پاکنژاد، ۱۳۶۱ ش، ج۱، ص۱۳۵)

بررسی محتوی احادیث دحوالارض

۱- مطابقت احادیث با قرآن:

موضوع چگونگی پیدایش جهان همیشه فکر بشر را به خود مشغول کرده است. قرآن کریم در آیات متعددی اشاراتی به این مسئله کرده است. مفسران و صاحبنظران در این باره به آیات زیر توجه کرده‌اند:

«ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ.»(فصلت: ۱۱)

«فَارْتَقِبْ یَومَ تَاْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبینٍ»(دخان: ۱۰)

«أَ وَ لَم یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ ءٍ حَی»(انبیاء: ۳۰)

این آیه به خوبی، انبساط جهان را می رساند.

«وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء»(هود: ۷)

قرآن مفهوم دودی را که آسمانها از آن به وجود آمده است(فصلت: ۱۱) و یا معنای دوختن و شکافتن را روشن بیان نکرده است. (انبیاء: ۳۰) همچنین مفهوم آبی را که هستی از آن ایجاد شده، معین نشده است. (هود: ۷)

«ثمّ أنشأ سبحانه فتقَ الاجواء و شقّ الارجاء و سکائک الهواء… و رقیم مائرٍ.» (شهیدی، ۱۳۷۰، خطبه ۱)

بدین سان از منظر علی(ع) آفرینش از جوّ، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قویّ این موضوع همان مادّه گازی است که در دو آیه از آیات قرآن با واژه دود(= دخان) آمده است.

بنابراین، دین و علم در این نکته متفقاند که هستی از یک ماده یا یک اصل به وجود آمده، سپس به عوالم دیگری تقسیم شده است.

علم جدید در مورد ماده میگوید: گازی بود که فضا را پر ساخت. فضای کیهانی آکنده از گازی است که در آن پخش شده و حاوی ذرات بسیار از عناصر سنگین و به صورت ابرهای خاکی است، و همانطور که ذرات آب در داخل ابر انباشته میشود و منعقد میگردد، این ذرات نیز منعقد میشود و به صورت مه غلیظ درمیآید. پس منظور از آب که در آیه قرآن آمده، همان آب معروف است و چیزی دیگر نیست.

پس باید معنای عرش را در آیه ««وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماء» جستوجو کرد تا معنای درست آن به دست آید. عرش در لغت دارای چند معناست. جوهری و دیگران میگویند: عرش تخت پادشاهان است. در تنزیل آمده است: «نَکِّرُوا لَها عرْشَهَا»(نمل: ۴۱) عرش به معنای سقف خانه نیز آمده است و جمع آن را عروش میگویند.

عرش، در نام مکه نیز آمده است، بنّا را نیز عرش گویند. ابوعبیده در سخن خداوند گفته است: «معروشات و غیر معروشات»، خداوند در مورد قریهای که خالی از سکنه شده بود، میفرماید: «وَ هِیَ خَاوِیَهٌ عَلَی عُرُوشِهَا…»(بقره: ۲۵۹) عرش، معنای ملک و سلطنت نیز میدهد. عرش به معنای عرش خدا که فرشتگان روز رستاخیز آن را حمل میکنند، نیز آمده است: «وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمَانِیَهٌ…»(حاقه: ۱۷)

ازبین معانی عرش، ملک که عبارت از اجرام آسمانها و زمین و هرچه در میان آنهاست، چون قابل دید و محسوس است و همچنین معنای عرش به بنّا، که عبارت از ایجاد آسمانها و زمین و برپاداشتن آنهاست، قابل قبول است. به این ترتیب، معنای «وَ کانَ عرْشُهُ عَلَی الْماء» یعنی خدا ملک خود را بر روی آب نهاده است. ملک خدا آسمان و زمین است که بر روی آب بنا شده است.

به این ترتیب خداوند نخست آب را آفرید و همراه آن عناصر دیگر را آفرید، سپس در آن گرما نهاد و از آن بخار خارج کرد. آن بخار انباشته شد و خداوند از آن بخار انباشته، عرش خود را بنا نهاد که ملک آسمانها و زمین است. (الخطیب، ۱۳۶۲ش، ص۸۳ ۹۲)

عرش خدا بر آب بود، و این جمله دلالت دارد بر آنکه عرش و آب پیش از خلقت آسمانها و زمین وجود داشته، و آب به قدرت پروردگار متعال در جایگاه دیگری بوده که خداوند به کمال قدرت خویش آن را در آن جایگاه نگاه میداشته، و این خود بزرگترین عبرت برای منکران است. (طبرسی، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۲۱۸)

گرچه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در مرحله اول عجیب به نظر میرسد، اما تعریف واضحتر آن این است که گفته شود: پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته بود و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد، اولین نقطهای که از زیر آب سر بیرون آورد، همان مکان مقدس کعبه و بیت الله الحرام بود. این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است.

نکته جالب اینجاست که پیدایی تمام این خشکیها در یک زمان رخ نداده بلکه از نقطهای شروع و ادامه پیدا کرده است و این نقطه آغازین، همان نقطهای از زمین است که محل اجتماع مسلمانان و طواف به دور آن، یعنی کعبه یا خانه خداست با توجه به آیه «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضعَ لِلناسِ لَلَّذِی ببَکَّهَ مبَارَکاً وَ هدًی لِلْعَالَمِینَ»(آل عمران: ۹۶)

یکی از نام های شهر مکه، ام القری است و در دو آیه از قرآن مجید به این نام اشاره شده است:

«وَ لِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَ مَنْ حَوْلَهَا»(انعام: ۹۲)

ام القری یعنی مادر آبادیها و اهمیت مرکزیت و اصالت شهر مکه در مقایسه با سایر شهرها و آبادیهای دیگر را نشان میدهد.

اکنون این سؤال مطرح میشود که این شهر از چه ویژگی ای برخوردار است که شایستۀ چنین نامی است؟ در پاسخ به این پرسش به ویژگیهایی مانند شرافت کعبه بر بیت المقدس، قدمت کعبه، ملاک شرافت آن بر بیت المقدس، اختصاص کعبه برای تمامی انسانها، برپایی مراسم حج در خانۀ خدا، از زمان حضرت آدم(ع)، هدایت بودن کعبه برای تمام مردم، میتوان اشاره کرد. (هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۶ ش، ج۲، ص۵۴۳- ۵۴۴)

همچنین امیرالمؤمنین(ع) بیان کردند که همانا خداوند سبحان، انسانهای پیش از آدم(ع) تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش کرد. (سید رضی، ۱۳۷۹ش، ص۳۸۹، خطبه ۱۹۲)

همه این موارد میتواند دلیلی باشد بر اینکه اولین موضعی که از زمین خلق شد، موضع خانه کعبه بوده است.

به این ترتیب بسط یافتن زمین از زیر کعبه مخالفتی با کتاب الهی ندارند.

۲- مطابقت احادیث با سنت متواتر:

احادیث گوناگون بر گسترش زمین از زیر کعبه دلالت دارد از جمله:

۱- روی عن الحسن بن علی الوشاء: قال: «کنت مع أبی و أنا غلام فتعشینا عند الرضا علیه السلام لیله خمسه و عشرین من ذی القعده فقال له: لیله خمسه و عشرین من ذی القعده ولد فیها ابراهیم علیه السلام، و ولد فیها عیسی بن مریم علیه السلام وفیها دحیت الارض من تحت الکعبه فمن صام ذلک الیوم کان کمن صام ستین شهرا.»(شیخ صدوق، بیتا، ج۲، ص۴)

«از حسن بن علی وشّا روایت شده است که گفت: من کودک بودم که با پدرم در شب بیست و پنجم ماه ذیقعده در خدمت امام رضا(ع) شام میخوردیم، پس فرمودند که امشب حضرت ابراهیم(ع) و حضرت عیسی(ع) متولد شدهاند و زمین از زیر کعبه پهن شده است. پس هر کس روزش را روزه بدارد چنان است که شصت ماه را روزه داشته است.

۲- قال قتاده و روی اصحابنا: «إن أوّل شیءِ خلق الله مِن الارضِ موضع الکَعبَهِ، ثُمَ دحیت الارض من تحتها.»(طوسی، بیتا، ج۲، ص۵۳۵)

اولین چیزی که خدا از زمین خلق کرد، موضع خانه کعبه بود، سپس زمین را از زیر آن گسترش داد.

۳- عن عبدالله بن عمر، و مجاهد و السدی: «أنه أول بیت وضع علی وجه الماء عند خلق الارض و السماء، و قد خلقه الله تعالی قبل الارض بألفی عام و کان زبده بیضاء علی الماء ثم دحیت الارض تحته.»(رازی، ۱۴۲۰ق، ج۸، ص۱۲۵)

از عبدالله بن عمر و مجاهد و سدی روایت شده: خانه کعبه اولین خانهای است که هنگام خلقت زمین و آسمان بر آب وضع شده، و خداوند آن را قبل از زمین به هزار سال آفریده است؛ و آن کف سفیدی بر آب بود سپس زمین از زیر آن گسترش یافت.

۴- روی عن موسی بن جعفر علیه السلام أنه قال: «فی خمسه و عشرین من ذی القعده أنزل الله عزوجل الکعبه البیت الحرام فمن صام ذلک الیوم کان کفاره سبعین سنه، و هو أول یوم انزلت فیه الرحمه من السماء علی آدم علیه السلام.»(شیخ صدوق، بیتا، ج۲، ص۳، جزء ۱۶۸)

از امام موسی کاظم(ع) روایت شده که گفته است: در بیست و پنجم ذی القعده خداوند عزّ و جل کعبه را فرود آورد پس هر کس در این روز روزه بدارد، کفاره هفتاد سال میباشد، و آن اولین روزی است که رحمت از آسمان بر آدم نازل شد.


نتیجه گیری

از مجموع آیاتی که درباره خلقت آسمان و زمین نازل شده، این نکته به دست آمد که قبل از خلقت آسمان و زمین، تودهای از گازهای گسترده و عظیم وجود داشت، و زمین و آسمان به هم متصل و چسبیده بودند و در اثر انفجارهای پی در پی از هم شکافته و کهکشان و منظومه و کرات دیگر به وجود آمده که با نظریه مشهور علمی، یعنی انفجار بزرگ، همخوانی دارد.

اگر دحو را به معنای به شدت پرتاب کردن بگیریم، مربوط به مرحله نخستین خلقت و جدا شدن زمین از منشأ اصلی خود میباشد(و پرتاب گوی ملازم با حرکت انتقالی و وضعی است). و اگر به معنای گستردن و آماده کردن باشد، مربوط به دوره ای است که زمین سرد شده و سطح آن از مواد خاک و عناصر اولیه و آماده برای ظهور برکات و رحمت خداوند و زندگی شده است. به این ترتیب، انبساط زمین به وسیله غلتانیدن و چرخش به وقوع پیوسته یعنی(حرکت وضعی زمین) و آنچه در تفاسیر از دحوالارض به بسط و گسترش یاد میکنند، منافی معنای حرکت نیست، زیرا هر بسط و انبساطی ملزم به حرکت و اضطراب است. بنابراین هم میتوان معنای گسترش و هم حرکت زمین را از آن افاده کرد.

احادیث دحوالارض ممکن است از نظر رجالی ضعیف باشد، اما متن آن با قرآن و سنت همخوانی دارد، و میتواند اشاره ای به عظمت قرآن داشته باشد، زیرا قرآن در عصری که مشهور دانشمندان، مقهور نظریه سکون زمین بطلمیوسی بودند، شجاعانه و با صراحت برخلاف آن سخن گفت و مطالب علمی حق و صادقی را به جهان عرضه کرد که قرن ها بعد به صورت قطعی به اثبات رسید.

حرکت و گسترش زمین از زیر کعبه با حقایق علمی و تاریخی منافات ندارد. شاید هم بیان این مفهوم، در توجه دادن انسانها به خانه خدا و این مورد که هستی از ذات اقدس الهی حیات گرفته است، مفید باشد.


منابع

۱- قرآن کریم.

۲- ابن حجر عسقلانی، شهابالدین احمد بن علی؛ تهذیب التهذیب؛ چ۱، بیروت: دارالفکر، ۱۴۰۴ق.

۳- ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ چ۱، بیروت: دار صادر، ۱۴۱۰ق.

۴- اردبیلی غروی حائری، محمد بن علی؛ جامع الرواه؛ قم: نشر آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۳ق.

۵- اسدیان(ابراهیمزاده)، خدیجه؛ شناخت زمین؛ چ۲، بیجا، انتشارات جهاد دانشگاهی(ماجد)، ۱۳۷۱.

۶- بابویه قمی، ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین؛ علل الشرایع؛ تصحیح شیخ حسین الاعلمی، چ۱، بیجا، نشر علمی للمطبوعات، ۱۴۰۸ق.

۷- پاکنژاد، سید رضا؛ اولین دانشگاه و آخرین پیامبر؛ یزد: نشر بنیاد فرهنگی شهید دکتر پاکنژاد، ۱۳۶۱ش.

۸- حسن بن زیدان، جمالالدین ابی منصور؛ منتقی الجمان؛ چ۱، قم: نشر جامعه المدرسین، ۱۳۶۲ش.

۹- حسنزاده آملی، حسن؛ دروس هیئت؛ چ۱، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۳۷۱-

۱۰- حسینی تفرشی، سید مصطفی بن حسین؛ نقد الرجال؛ چ۱، قم: مؤسسه آل بیت علیهم السلام، ۱۴۱۸ق.

۱۱- الخطیب، عبدالغنی؛ قرآن و علم امروز؛ ترجمه اسدالله مبشری، چ۱، تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطائی، ۱۳۶۲-

۱۲- دالکی، احمد؛ زمین در فضا؛ چ۱، تهران: مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی گیتاشناسی، ۱۳۸۵.

۱۳- دگانی، مایر؛ نجوم به زبان ساده؛ ترجمه محمدرضا حیدری خواجهپور، انتشارات گیتاشناسی، ۱۳۶۱.

۱۴- راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن؛ تحقیق صفوان عدنان داودی، نشر طلیعه نور، ۱۴۲۷ق.

۱۵- رضایی اصفهانی، محمد علی؛ پژوهشی در اعجاز علمی قرآن؛ چ۴، رشت: نشر کتاب مبین، ۱۳۸۳ش.

۱۶- زمانی قمشهای، علی؛ هیئت و نجوم اسلامی؛ قم: مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۴.

۱۷- سید رضی؛ نهج البلاغه؛ ترجمه محمد دشتی، چ۱، بیجا: نشر لاهیجی، ۱۳۷۹ش.

۱۸- سیوطی، جلالالدین عبدالرحمن بن ابیبکر؛ الدر المنثور فی التفسیر المأثور؛ چ۱، بیجا: دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ ق.

۱۹- شریعتی، محمدتقی؛ تفسیر نوین؛ بیجا: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، بیتا.

۲۰- شهرستانی، سید هبهالدین؛ اسلام و هیئت؛ ترجمه و پاورقی اسماعیل فردوس فراهانی و سید هادی خسروشاهی، تبریز: نشر کتابفروشی صابری، ۱۳۴۲ ش.

۲۱- شیخ صدوق؛ من لا یحضره الفقیه؛ بیجا: بینا، بیتا.

۲۲- صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیر القران بالقرآن؛ قم: نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۵ش.

۲۳- صباغ کاشانی، افسر؛ اعجاز علمی قرآن؛ پایگاه حوزه، شماره ۵۰، ۱۳۸۷. آدرس: HAWZAH. NET

۲۴- صفا، ذبیحالله؛ احوال و آثار ابوریحان بیرونی؛ چ۲، بیجا: انتشارات فردوسی، ۱۳۷۶.

۲۵- طالقانی، محمود؛ پرتوی از قرآن؛ تهران: شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ش.

۲۶- طریحی، فخرالدین؛ مجمع البحرین؛ چ۲، تهران: نشر مرتضوی، ۱۳۶۵ش.

۲۷- طوسی، شیخ الطائفه ابی جعفر محمدبن الحسن؛ . اختیار معرفه الرجال(رجال کشی)؛ تحقیق جواد قیومی اصفهانی، چ۱، بیجا: نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق.

۲۸-؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تحقیق احمد حبیب قصیر العاملی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بیتا.

۲۹- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه؛ تفسیر نورالثقلین؛ قم: نشر اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.

۳۰. علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی؛ خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال؛ چ۱، بیجا: نشر فقاهه، ۱۴۱۷ق.

۳۱- سید رضی؛ نهج البلاغه؛ ترجمه جعفر شهیدی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب، ۱۳۷۰.

۳۲- فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر؛ مفاتیح الغیب؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.

۳۳- فراهیدی، خلیل بن احمد؛ العین؛ چ۲، قم: نشر هجرت، ۱۴۱۰ ق.

۳۴- فیروزآبادی، مجدالدین؛ القاموس المحیط؛ بیروت لبنان: دار المعرفه، بیتا.

۳۵- قرشی، علیاکبر؛ قاموس قرآن؛ چ۴، بیجا: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.

۳۶- کلینی، ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق؛ الفروع من الکافی؛ چ۵، بیجا: دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۴ ق.

۳۷- گاموف، ژرژ؛ آفرینش جهان؛ ترجمه رضا اقصی، بیجا: نشر جامی، ۱۳۶۳ش.

۳۸- مجلسی، محمدباقر؛ بحار الانوار؛ چ۲، بیروت: مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.

۳۹- مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش.

۴۰. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ چ۱، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.

۴۱- مؤسسه الامام الصادق(ع)؛ موسوعه أصحاب الفقهاء القرن؛ چ۱، بیتا.

۴۲- موسوی خویی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواه؛ چ۵، بیجا: بینا، ۱۴۱۳ق.

۴۳- مهروش، فرهنگ؛ «محمد بن شیبانی محدثی از مکتب ری در نسل مشایخ شیخ صدوق»؛ مجله علمی پژوهشی حدیثپژوهی، شماره دوم، ۱۳۸۸-

۴۴- مهیار، رضا؛ فرهنگ ابجدی عربی فارسی؛ چ۱، بیجا: نشر اسلامی، ۱۳۷۰.

۴۵- نجاشی، شیخ ابیالعباس احمد بن علی؛ رجال نجاشی؛ تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، چ۷، بیجا: نشر اسلامی، ۱۴۲۷ق.

۴۶- هاشمی رفسنجانی، اکبر؛ تفسیر راهنما؛ چ۲، بیجا: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۶ش.


پی نوشت ها

[۱] باران، سنگریزه و خاک را از روی زمین راند و پنجه شترمرغ خاک را از جا برانگیخت.

[۲] دحو را در عبارت مذکور استعمال کرده‌اند به معنی راندن باران ریگ را از روی زمین، و در گردوبازی به معنی انداختن گردو، و در دویدن اسب به معنی افکندن او دستهای خود را.

[۳] پس هنگامی‌که خدا زمین را آفرید آن را از زیر کعبه حرکت داد پس از آن پهنش نمود، پس زمین بر همه چیز احاطه کرد.


منبع : حدیث پژوهی» بهار و تابستان ۱۳۹۰ – شماره ۵ , ربیع نتاج، سید علی اکبر / : لازری، زهرا مشخصات نویسنده : دانشیار دانشگاه مازندران / دانشجوی کارشناس ارشد دانشگاه مازندران

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *