چرا مردم کوفه تا این اندازه از خود چهره متفاوت و متلونی نشان دادند، و ظرف مدت کوتاهی، مواضع مختلف و متناقضی نسبت به امام حسین(ع) اتخاذ کردند؟
در چهار بخش قبلی پاسخ به این سوال، ضمن تاکید بر اهمیت و پیچیدگی مردمشناسی کوفه به سه عامل کلیدی شامل: ۱- ویژگیهای منفی روحی و روانی ۲- ساختار اجتماعی قبیلگی
ناهمگون ۳- و ساختار اقتصادی اشاره کردیم، و در ادامه به پنج ویژگی منفی روحی و روانی کوفیان شامل: الف) غلبه خستگی از جنگ و عافیتطلبی ب) دنیاطلبی ج) نظام ناپذیری د) پیروی از احساسات ه) فریبکاری و غدر پرداختیم.
اینک در ادامه دنباله مطلب را پی میگیریم. ۲- ساختار اجتماعی قبیلگی ناهمگون
برای شناخت چگونگی تاثیر عوامل اجتماعی، نیاز به شناخت بافت اجتماعی کوفه در آن زمان داریم: با آنکه کوفه در آن هنگام به صورت یک شهر درآمده بود، اما هنوز بافت قبیلگی را از دست نداده بود و قبایل مختلف یمانی و عدنانی(جنوبی و شمالی) که از جزیرهًْالعرب به آن کوچیده بودند، در نقاط مختلف شهر به صورت محلات جداگانه به سر میبردند، چنانکه با مطالعه دقیق منابع تاریخی، میتوان محل استقرار آنها را به صورت تقریبی در نقشه کوفه مشخص کرد.
پس از تاسیس شهر کوفه، سعد بنابیوقاص، نظام اسباع را برقرار کرد. در این نظام، کل جمعیت عرب کوفه به هفت قسمت تقسیم شد، در هر قسمت با استفاده از نظر کارشناسی نسبشناسان عرب مانند سعید بننمران و مشعلهًْبن نعیم، قبایل و تیرههای نزدیک به هم، در یک نقطه جای گرفتند و سعد برای هر سبع، فرمانده و رهبری تعیین کرد (فرمانده و رهبر، غیر از رئیس هر قبیله و برتر از او بود)
این نظام در دوران عمر و عثمان و نیز حکومت حضرت علی(ع) باقی بود. در این نظام، نصب و عزل روسای اسباع به دست حکومت بود که معمولا از میان افرادی که دارای نفوذ و موقعیت ویژه در میان قبایل و تیرههای تشکیل دهنده سبع بودند، برگزیده میشدند.
وظیفه اصلی آنان در هنگام جنگ، رهبری واحدهای تحت امر خود در جنگ بود. در هنگام جنگ، فرماندهان قسمتهای مختلف سپاه، همانند میمنه، میسره و قلب به وسیله روسای اسباع، با افراد قبایل ارتباط برقرار میکردند. در هنگام صلح نیز، اداره امور قبایل و نیز داوری بین افراد قبیله و یا قبایل تحتنظر هنگام پیش آمدن مرافعات اجتماعی، به عهده روسای اسباع بود، چنانکه وظیفه اصلی خودشان یعنی ارتباط بین حکومت مرکزی و افراد قبایل را همیشه مد نظر داشتند.
یکی از مهمترین وظایف آنان در این دوران، تحویل گرفتن عطا و مقرری نقدی و کالایی از بیتالمال و تقسیم آن بین افراد قبایل خود بود. در هنگام بروز بحرانهای سیاسی در داخل شهر، وظیفه کنترل قبایل حکومت به عهده اینان بود، بهطور کلی میتوان گفت: مسئولیت کلیه فعالیتهای سیاسی افراد در مقابل حکومت را به عهده داشتند، از اینرو آنان سعی میکردند حتیالامکان در محدوده مسئولیت خود آرامش را برقرار نمایند تا حکومت را از خود راضی ساخته و موجبات بقای منصب خود را فراهم آورند. نظام اسباع تا زمان حکومت زیاد بنابیه در سال چهل و نه یا پنجاه قمری برقرار بود، اما او به منظور کنترل بیشتر بر شهر و جلوگیری از اتحاد قبایل همخون بر ضد وی و تضعیف بعضی از قبایل، آن را تغییر داده و به نظام ارباع تبدیل کرد، یعنی کل قبایل کوفه را به چهار قسمت تقسیم کرد، و برای هر ربع، رئیسی که از هواداران حکومت اموی بود، نصب کرد. طبعاً در نظام ارباع، روسای آنان همان اختیارات و مسئولیتهای روسای اسباع را داشتند. این نظام در زمان مورد بحث ما یعنی حکومت ابنزیاد بر کوفه نیز باقی بود، و او از رهگذر فشار بر روسای ارباع توانست آنان را کاملاً تحت تسلط خود درآورد.
کیهان