محمدمهدی رشادتی
در مطلب حاضر نویسنده با اشاره به حدیثی از امام رضا(ع) اهمیت تواضع و بیادعا بودن را در احادیث و سیره ائمه(ع) و بزرگان بررسی کرده است.
امام رضا(ع) در حدیثی نورانی فرمود:
عقل مسلمان به نقطه کمال نمیرسد، مگر آنگاه که دارای ده ویژگی باشد:
۱- مردم از او امید خیر داشته باشند.
۲- از شر او درامان باشند.
۳- کار خیر دیگران را زیاد بهشمار آورد.
۴- کار خیر خود را کم بهشمار آورد.
۵- هرچه از او یاری و کمک خواسته شود، دلتنگ و ناراحت نگردد.
۶- در تمام عمر خود از کسب و تحصیل علم خسته و ملول نشود.
۷- فقر و نداری در راه خدا را محبوبتر و ارزشمندتر از ثروت و توانگری بداند.
۸- خواری و ذلت نفس در راه خدا را از عزتمندی در پیشگاه دشمنان ارزشمندتر بداند.
۹- گمنامی را از شهرت بیشتر دوست بدارد.
۱۰- سپس امام(ع) فرمود: اما ویژگی دهم که بیش از همه مهمتر است عبارت است از اینکه: «احدی را ننگرد الا اینکه بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر و باتقواتر است.»
زیرا مردم دو دستهاند: گروهی که از او بهتر و پرهیزکارترند و گروهی که از او بدتر و زبونتر هستند. هرگاه با گروه اول مواجه شود، برای آنان تواضع کند تا به مقام آنها دست پیدا کند، وقتی چنین کرد، نام او را در دنیا به نیکی میبرند و در نتیجه آقا و سرور اهل زمان خود خواهد شد.
اما قضاوت مسلمان عاقل درباره گروه دوم، این باید باشد که شاید درون آنان بهتر باشد و این خوبی درون برای آنها بهتر است، در حالی که خوبی من ظاهر است و ممکن است خوبی ظاهر برای من بدتر و ناگوارتر باشد. (تحفالعقول، ص ۴۶۷)
ملاک برتری و بهتر بودن
منظور از برتری و بهتری که در فرمایش امام آمده، کمالات ظاهری مثل مقام، ثروت، علم، پایگاه اجتماعی، دوستان، تعداد فرزندان، زیبایی، قدرت، اعمال خیر، عبادات و… نیست، بلکه ملاک برتری فقط میزان تقرب به خدا و سعادت در آخرت و نجات از غضب الهی است. (معراجالسعاده ص ۲۴۴)
و قدر مسلم چنین ملاکی با ابزار حس و عقل قابل تشخیص نیست.
فرمایش امام(ع) دقیقا ناظر به فهم است. عنوان حدیث، کاملا بیانگر فکری و عقلانی بودن پیام است. یک فرد مسلمان از حیث ادراک و عقلانیت به سرحد کمال نمیرسد مگر آنکه چند نکته را خوب فهم کند و اینگونه بیندیشد، به ویژه آموزه دهم که حضرت خود روی آن بیش از سایر موارد تاکید میفرمایند و بحث این مقاله نیز ناظر به همین قسمت از آموزه حضرت است.
وقتی این نگاه اصلاح شد و اینچنین دانستیم و این نحو خود را از لحاظ روانی و ذهنی بازسازی کردیم، آنگاه در مواجهه با مردم ارتباطی صحیح و پایدار از جنس تواضع، صمیمیت و خیرخواهی، ایثار، تعاون و همکاری، گذشت، فراوانی دوستان و احساس امنیت و… برقرار میشود.(اشاره به بندهای ۱ و ۲ و ۵ و ۱۰) و در مواجهه با خویش، ارتباطی صحیح و پایدار از جنس تلاش مستمر در کسب کمال به ویژه علم، بیادعایی، صبوری، خضوع و خشوع، بزرگواری و… پدیدار میگردد. (اشاره به بندهای ۳ و ۴ و ۶).
و در مواجهه با خدای خود، ارتباطی صحیح و پایدار از جنس بندگی، ولایت و به تعبیر امام صادق(ع) فقر و ذلت نفس و ذلت قلب و ذلت باطن حاصل میشود. (اشاره به بندهای ۷ و ۸ و ۹- نشان از بینشانها ج۱ ص ۴۰۲)
هرچند سخن حضرت(ع) عمدتا از مقوله نظر است اما آثار و نتایج عملی بسیاری در امور فردی و اجتماعی بر آن مترتب است.
شواهد و نمونهها
شخصی از اهل بلخ میگوید: در سفر خراسان همراه علیبن موسیالرضا(ع) بودم. روزی سفره غذا حاضر کردند. حضرت همه خادمان را در کنار سایر همراهان جمع کردند. من گفتم فدایت شوم اگر سفره جدایی برای ایشان قرار دهید بهتر است. فرمود: ساکت باش. به درستی که خدای همه یکی و دین همه یکی و پدر و مادر ما همه یکی است و جزای هر کس را به قدر عمل او میدهند. (معراجالسعاده، ص ۲۴۸)
امام کاظم(ع) میفرمایند: عقل مرد کامل نمیشود مگر به چند ویژگی از جمله: ۱) همه مردم را بهتر از خود بداند. ۲) خود را پیش خود از همه بدتر و پستتر بهشمارد. (تحفالعقول، ص ۴۰۹)
بخش دوم سخن حضرت بسیار مهم است که آدمی در مقایسه خود با دیگران پای روی نفس بگذارد و نه تنها آنان را بالاتر بداند بلکه خود را نیز نه در سطح خوبان بلکه در حد پستتر و فروتر بهشمار آورد.
کلام نورانی امام رضا(ع) و امام کاظم(ع) از نظر واقع کاملا قابل تامل است، زیرا از لحاظ منطقی کسی نمیتواند برتری و بهتری و میزان تقرب خود را نسبت به خدای متعال در مقایسه با دیگری از جهات مختلف اثبات کند. این تشخیص تنها از عهده معصومین(ع) و اولیاء خاص خداوند برمیآید. زیرا درک میزان تقرب و اندازهگیری تقوا و اخلاص از عهده عقل بشری خارج است و برای انسان قابل ادراک نیست. بنابراین چنانکه فردی در مقایسه، خود را از دیگران برتر بداند و خود را مقربتر در پیشگاه خدا بشناسد، قطعا دچار توهم و خیال شده است و نسبت به این قضاوت عجولانه هیچگونه دلیل منطقی و قاطع و قابل دفاع نخواهد داشت.
حفصبن غیاث میگوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: اگر فردی یک انسان گناهکاری را ببیند و به خاطر بیگناهی و پاکدامنی خود، خویشتن را از او برتر بداند چگونه است؟ فرمود: هرگز هرگز، چه بسا که انسان گناهکار در نهایت، آمرزیده شود اما او را برای حسابرسی مدتها نگاه دارند. (منتخب میزان الحکمه، ج ۲، ص ۸۶۱)
راهکار کسب آرامش و تواضع
شخصی در حضور امام سجاد(ع) از بیوفایی دوستان و فامیل و از حسادت و طمع و ستم آنان گله میکرد. امام فرمود: زبان خود را حفظ کن و مبادا دچار خودبینی شوی. آیا نمیدانی که مسلمانان نسبت به تو به منزله خانوادهات هستند، بزرگ آنها همانند پدرت، خردسالشان به منزله فرزندت و همسن آنان به منزله برادرت هستند. اگر همه مثل پدر و فرزند و برادر هستند حالا کدامشان را میخواهی نفرین کنی و یا آبرویشان را ببری؟
اگر شیطان میخواهد با فریب وانمود کند که تو از اهل خانواده و فامیل برتر هستی، اینگونه فکر کن: مسلمانانی که از من بزرگترند قطعا سابقهشان در ایمان و عمل صالح از من بیشتر است، پس آنها از من بهترند. مسلمانانی که خردسال هستند و از من کوچکترند قطعا من زودتر به گناه آلوده شدهام، پس آنها از من بهترند. مسلمانانی که همسن من هستند، قطعا من به گناه خود یقین دارم، اما درباره گناه و آلودگی آنان تردید دارم، پس چرا یقین خود را در مقابل تردید رها کنم؟ بنابراین آنها هم
از من بهترند.
اگر مسلمانان به تو احترام میکنند و تو را بزرگ میشمارند بگو: به من لطف دارند. اگر به تو بدی کردند، بگو: این کوتاهی و قصور از من بود که آنها را به این عکسالعمل واداشته است. اگر اینگونه رفتار کردی در آن صورت:
۱) زندگی بر تو آسان میگذرد و دلت آرام میگیرد.
۲) دوستانت روزافزون میشود.
۳) دشمنانت کم میگردد.
۴) هر خوبی از آنها ببینی، خوشحال خواهی شد.
۵) در مقابل بدی و ستم آنان ناراحت و متاسف نمیشوی. (مجموعه ورام، ج ۲، ص ۱۸۵)
از امام حسن(ع) جویای احوال شدند. فرمود: روزگار میگذرد و مرا پروردگاری بالای سرم، آتش دوزخ روبرویم، مرگ به دنبالم، حسابرسی بر من چیره گشته و من در گرو عمل خویشم، آنچه را که میخواهم به دست نمیآورم و آنچه را خوش ندارم نمیتوانم از خود دفع کنم، کارها به دست دیگری است، اگر بخواهد مرا مجازات میکند و اگر بخواهد از من میگذرد، پس کدام فقیر و درماندهای از من فقیرتر است: فای فقیر افقر منی. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع)، ص ۲۲۵)
وقتی حضرت امام عسگری خود را در عین معصوم بودن، فقیرترین انسان معرفی میکند، دیگران باید حساب کار خویش را داشته باشند.
در حدیث قدسی آمده است: خدا فرمود تا خود را بیقدر میدانی تو را در نزد ما منزلت است و چون از برای خود قدری و قیمتی بدانی در پیش ما هیچ منزلی نخواهی داشت. (معراجالسعاده، ص ۲۲۷)
چو خواهی که در قدر والا رسی
ز شیب تواضع به بالا رسی
درین حضرت آنان گرفتند صدر
که خود را فروتر نهادند قدر
ره این است جانا که مردان راه
به عزت نکردند در خود نگاه
از آن بر ملائک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
(بوستان سعدی، صص ۲۸۰-۲۷۸-۲۷۷)
حضرت عیسی(ع) نیز در پاسخ فردی که جویای احوال شده بود، فرمود: فلا اری فقیرا افقر منی، هیچ فقیری را از خود فقیرتر نمیبینم. (مصباحالشریعه، ص ۴۸۱)
از اویس قرنی پرسیدند که چگونه صبح میکنی؟ گفت: چگونه صبح میکند کسی که هرگاه به صبح میرسد نمیداند که آیا به شام میرسد یا نه؟ و هرگاه به شام میرسد نمیداند که آیا به صبح میرسد یا نه؟ (همان، ص ۴۸۲)
نقل میکنند در عالم خواب به عابدی از بنی اسرائیل که در کوهی عبادت میکرد، گفتند: برو نزد فلان کفشدوز و از او بخواه برایت دعا کند. عابد او را پیدا کرد و پرسید کارت چیست؟ گفت: روزها روزه میگیرم و کفشدوزی میکنم، قسمتی از درآمدم را صدقه و بقیه را خرج خانواده میکنم. عابد فکر کرد و گفت: روش خوبی است اما ارزش عبادت خالص برای خدا را ندارد. مجددا در خواب به او گفتند نزدش برو و از وی بپرس این چهره نورانی تو از کجاست؟ روز بعد نزدش رفت و پرسید. کفشدوز گفت: هیچ انسانی را ندیدم مگر اینکه از دلم گذشت و تصور کردم او نجات پیدا میکند و من هلاک میشوم. عابد گفت: این همان راز اصلی کمال است که ما از آن غافل هستیم یعنی راضی نبودن از خود. (مجموعه ورام، ج۱، ص ۳۸۷)
رسول اکرم(ص) فرمود: احدی نیست که عمل و طاعت او باعث نجات او شود. پرسیدند که آیا شما نیز چنین نیستی؟ فرمود: نه. من هم چنین نیستم مگر اینکه رحمت خدا مرا فرا گیرد.(معراجالسعاده، ص ۲۳۱)
حضرت علی(ع) درباره ویژگیهای متقین در خطبه همام میفرمایند: آنان هرگز از اعمال کم خود راضی نیستند و هیچگاه اعمال زیاد خود را بزرگ نمیشمارند. در همه حال خود را در برابر انجام وظایف متهم میکنند و از اعمال خویش بیمناکند. وقتی که کسی آنان را تعریف و تمجید کند از آنچه در حق آنها میگوید وحشت میکنند و میگویند: من به حال خود از دیگران آگاهترم و خدا نسبت به من از من آگاهتر است. پروردگارا به این ستایش که ستایشگران درباره من میکنند مرا مواخذه مکن و مرا از آنچه گمان میبرند نیز برتر قرار بده و آنچه را که آنها از خطاهای من نمیدانند بر من ببخش. (نهجالبلاغه، خطبه ۱۹۳)
مرحوم مجتهدی تهرانی میگفتند: هرچقدر آدم خوبی شدید باز به خدا بگویید که آیا بندهای بدتر از من داری؟
امام سجاد(ع) با اینکه معصوم بودند، در دعای ابوحمزه ثمالی عرض میکند: فمن یکون اسوء حالا منی. پروردگارا آیا در میان بندههایت کسی که حالش بدتر از من باشد هست؟
رسول اکرم(ص) صبحها ۷۰ مرتبه استغفار میفرمودند. نه اینکه بخواهند به ما درس بدهند، واقعا خودشان را در مقابل عظمت خدا مقصر میدانستند که هرچه هم عبادت و بندگی کنند باز هم ناچیز است. (طریق وصل، ص ۳۶)
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لوءلوء شاهوار
بلندی از آن یافت کو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
(بوستان سعدی ص ۲۶۴)
اعتراف به تقصیر و ثمرات آن
در کتاب اصول کافی، فصلی با عنوان «اعتراف به تقصیر» آمده است که در آن ائمه(ع) از ما خواستهاند که همیشه خود را در انجام وظایف الهی مقصر بدانیم. از باب نمونه: امام کاظم(ع) به یکی از شاگردانش بنام فضل بن یونس فرمود: این دعا را بسیار بخوان.
«اللهم لا تجعلنی من المعارین و لاتخرجنی من التقصیر»- خدایا مرا از عاریتشدگان قرار مده و از تقصیر بیرون مبر.
پرسیدم: آقا معنای عاریتشدگان را میدانم(یعنی ایمانم محکم و استوار باشد نه عاریهای). اما معنای «مرا از تقصیر خارج نکن» را درک نمیکنم.
حضرت فرمود: هر کاری را که به خاطر خدا انجام میدهی، خود را در آن کار نزد خویش مقصر بدان. زیرا همه مردم در کارهایشان بین خدا و خود تقصیر کار میباشند. (اصول کافی، ج ۳، ص ۱۱۷)
در موردی دیگر حضرت فرمود: مردی از بنیاسرائیل مدت چهل سال خدا را عبادت کرد و برای قبولی آن قربانی کرد. اما عبادت و قربانی وی مورد قبول خداوند قرار نگرفت\. سپس عابد به خودش گفت: این کارنامه مردودی نتیجه کوتاهی خودم است و هیچکس جز خودم مقصر نیست. آنگاه امام فرمود: خداوند به عابد وحی کرد که انتقاد و نکوهشی که از خود کردی از چهل سال عبادتی که انجام دادی ارزشمندتر است. (همان)
این نگاه روانشناختی که من همیشه خود را مقصر بدانم، چنانچه جدی گرفته شود، روش بسیار موثری است در ریشهکن ساختن «بیماری غرور» و بستر مناسبی برای جوانه زدن فضیلت «تواضع» و شکوفایی خضوع و خشوع
خواهد بود.
معصومین(ع) در مناجات خود تمنای فضل خدا را داشتند و از عدل و مناقشه در حساب خوفناک بودند. مناجاتشان مملو از اعتراف به تقصیر و عجز از قیام به عبودیت است. مثلا امام سجاد(ع) در دعایش میفرمایند: «لست اتکل فی النجاهًْ من عقابک علی اعمالنا بل بفضلک علینا لانک اهل التقوی و المغفرهًْ. من برای نجات از قهر و عقابت، اعتمادی بر اعمال خود ندارم بلکه به فضل توست. (دعای ابوحمزه ثمالی – چهل حدیث ص۷۰)