زندگی نامه حضرت معصومه سلام الله علیها

e48f3c1dfda3cb30ec008f7e356d42cc - زندگی نامه حضرت معصومه سلام الله علیها

به‌راستی توصیف عظمت هلهله و غریو شادی از دودمان رسالت را به‌خاطر اینکه امام رضا(ع) دارای خواهری شده که سالها قبل در خبرهای غیبی به وجود او مژده داده شده بود، نمی‌توان ترسیم کرد. پدر بزرگوار حضرت معصومه سلام الله علیها امام هفتم شیعیان حضرت موسی‌بن جعفر علیهما السلام است که او را ابوالحسن اول نیز می‌گویند، و از القاب مشهور آن حضرت کاظم، باب الحوائج و صالح می‌باشد.

آن بزرگوار روز یک‌شنبه هفتم ماه صفر سال ۱۲۸ هجری در روستای ابواء که بین مکه و مدینه واقع شده، دیده به جهان گشود. آن حضرت بیش از سایر امامان(ع) فرزند داشت که بعضی سی، و برخی شصت فرزند برای او نام برده‌اند.

عالم بزرگ شیخ مفید”ره” (وفات‌یافته سال ۴۱۳ هـ.ق.) می‌نویسد: آن بزرگوار سی و هفت فرزند از همسران متعدد داشت که نامهای آنها به این ترتیب بود:

۱ـ پسران:

۱ـ حضرت علی‌بن موسی الرضا(ع) ۲ـ ابراهیم ۳ـ عباس ۴ـ قاسم ۵ـ اسماعیل ۶ـ جعفر ۷ـ هارون ۸ـ حسن ۹ـ احمد ۱۰ـ ‌محمد ۱۱ـ حمزه ۱۲ـ عبدالله ۱۳ـ اسحق ۱۴ـ عبیدالله ۱۵ـ زید ۱۶ـ حسن ۱۷ـ فضل ۱۸ـ حسین ۱۹ـ سلیمان.

۲ـ دختران:

۱ـ فاطمه کبری ۲ـ فاطمه صغری(۱۵۸) ۳ـ رقیه ۴ـ حکیمه ۵ـ ام‌ابیها ۶ـ رقیه صغری ۷ـ ام‌جعفر ۸ـ لبابه ۹ـ زینب ۱۰ـ خدیجه ۱۱ـ علیه ۱۲ـ آمنه ۱۳ـ حسنه ۱۴ـ برْیهه ۱۵ـ عایشه ۱۶ـ ام‌سلطمه ۱۷ـ میمونه ۱۸ـ‌ ام‌کلثوم.

آن بزرگوار در سال ۱۴۸ هجری قمری زمان خلافت منصور به امامت رسید و در زمان خلافت مهدی عباسی و هادی عباسی نیز امام بود، وقتی که هارون الرشید به خلافت رسید پس از پانزده سال، در زندان بغداد شهید شد. مشهور بین تاریخ نویسان آن است که آن بزرگوار در روز ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هجری از دنیا رفت.(۱۵۹)

هارون الرشید آن بزرگوار را در سال ۱۷۹ هجری قمری در مدینه دستگیر کرده به طرف عراق آورد و از آن وقت تا آخر عمر در زندان به سر می‌برد.

مادر حضرت معصومه(س)

آن‌طور که از شواهد و قرائن و بعضی از روایات استفاده می‌شود، مادر حضرت معصومه(س) همان مادر امام رضا(ع) است. برای مادر حضرت رضا(ع) نامهای متعددی ذکر کرده‌اند، مانند: خیزران، ام‌البنین، نجمه و… روایت شده پس از آنکه حضرت رضا(ع) از او متولد شد، به او”طاهره” گفتند.

روز ولادت حضرت فاطمه معصومه(س)

مطابق پاره‌ای از مدارک، حضرت معصومه(س) در روز اول ماه ذی‌قعده سال ۱۷۳ هجری قمری، در مدینه چشم به جهان گشود. محدث گرانقدر مرحوم آیت الله شیخ علی نمازی (وفات‌یافته در دوم ذی‌حجه سال ۱۴۰۵ هـ.ق. که مرقدش در یکی از حجره‌های صحن رضوی کنار بارگاه ملکوتی امام رضا(ع) قرار دارد) در کتاب پربار مستدرک سفینه البحار (که ده جلد است) در جلد هشتم چنین می‌نویسد:
فاطِمَهُ الْمَعْصومَهُ الْمَوْلُودَهُ فِی غُرَهِ ذِی‌الْقَعْدَهِ سَنَهَ ۱۷۳؛
فاطمه معصومه در آغاز ماه ذی‌قعده سال ۱۷۳، دیده به جهان گشود.

مرحوم فیض در کتاب انجم فروزان و گنجینه آثار قم از کتاب لواقح الانوار فی طبقات الاخیار (تألیف عبدالوهاب شعرانی شافعی وفات‌یافته در سال ۹۳۷ هـ.ق.) و کتاب نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار (تألیف سید موسی برزنجی شافعی مدنی) چنین نقل می‌کند:
“وِلادَهُ فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسَی‌بنِ جَعْفَرٍ، فِی مَدِینَهِ الْمُنَوَرَهِ غُرَه ذِی‌الْقَعْدَهِ الْحرامِ، سَنَه ثَلاثَ وَ ثَمانینَ وَ مأَهَ بَعْدَ الهِجْرَهِ النَبَویَه، وَ تُوُفِیَتْ فِی الْعاشِرِ مِنْ رَبیعِ الثانِی فِی سَنَهِ اِحْدی وَ مَأَتَینِ فی بَلْدَهِ قُمْ؛
حضرت فاطمه (معصومه) دختر امام کاظم در مدینه منوره، در آغاز ماه ذی‌قعده سال ۱۸۳ هـ.ق. دیده به جهان گشود، و در دهم ماه ربیع الثانی سال ۲۰۱ در قم وفات یافت.
مدارک دیگری نیز در مورد روز ولادت آن حضرت (در آغاز ذی‌قعده)

۱ـ عوالم العلوم، تألیف علامه بحرانی، ج۲۱، ص۳۲۸
۲ـ حیاه الست، تألیف شیخ مهدی منصوری، ص۱۰
۳ـ فاطمه بنت الامام موسی الکاظم، تألیف دکتر محمدهادی امینی (فرزند علامه امینی صاحب الغدیر) ص ۲۱ و ۵
۴ـ زندگانی حضرت موسی‌بن جعفر، تألیف عمادزاده، ج۲، ‌ ص۳۷۵

بررسی و شرح کوتاه زندگانی

در بعضی از مدارک فوق، سال ولادت حضرت معصومه ۱۸۳ ذکر شده، که صحیح چنان که در مستدرک سفینه آمده ۱۷۳ است، زیرا با توجه به این که امام کاظم(ع) در ۲۵ رجب سال ۱۸۳ هـ.ق. در زندان هارون در بغداد به شهادت رسید، و کمترین مدت زندانش، چهار سال بود، در این مدت از خانواده‌اش که در مدینه ساکن بودند، دور بود، بنابراین ممکن نیست ولادت حضرت معصومه(س) در سال ۱۸۳ رخ داده باشد، و ظاهراً در این شماره اشتباه شده و به‌جای ۱۷۳، ۱۸۳ نوشته شده است.

ازاین‌رو محقق کاوشگر، مرحوم عمادزاده اصفهانی، بدون ابهام می‌نویسد: حضرت معصومه(س) در مدینه در ماه ذی‌قعده سال ۱۷۳ متولد شد، و در ربیع الثانی سال ۲۰۱ (در قم) دیده از جهان فرو بست.

بنابراین باید پرونده این مطلب را در همین جا بست، و از باب تسامح در ادله سنن، تاریخ ولادت حضرت معصومه را همان آغاز ذی‌قعده سال ۱۷۳ هـ.ق. اعلام کرد، چنان که اخیراً آستانه مقدسه قم همین اعلام را نموده است، با توجه به ولادت باسعادت حضرت رضا(ع) که در روز ۱۱ ذی‌قعده سال ۱۴۸ در مدینه رخ داد، این ده روز بین روز ولادت حضرت معصومه(س) و روز ولادت امام رضا(ع) به‌عنوان دهه کرامت نام‌گذاری شده است.

به‌راستی توصیف عظمت هلهله و غریو شادی از دودمان رسالت را به‌خاطر اینکه امام رضا(ع) دارای خواهری شده که سالها قبل در خبرهای غیبی به وجود او مژده داده شده بود نمی‌توان ترسیم کرد، چرا که فروغی از کوثر، و گلی تابناک از گلشن آل‌محمد(ص)، چشم به جهان گشوده بود، و جهان معنی را صفای دیگری بخشیده بود.

تاریخ وفات و شهادت حضرت معصومه(س)

مدارک متعددی وجود دارد که حضرت معصومه در سال ۲۰۱ هـ.ق. در قم وفات نموده است چنان که در کاشی‌کاری‌های اطراف حرم که از قرنها پیش به جای مانده مرقوم شده است، ولی در مورد روز و ماه وفات آن حضرت، اختلاف است، که تا سه قول گفته شده است:
۱ـ طبق پاره‌ای از مدارک، دهم ربیع الثانی بوده است.
۲ـ مطابق بعضی از مدارک، دوازدهم ربیع الثانی بوده است.
۳ـ و بر اساس مدرک دیگر، هشتم شعبان بوده است.
هیچ‌یک از این سه قول، آن‌گونه که باید، مورد اطمینان نیست.

ولی همان گونه که بعضی از بزرگان گفته‌اند: انصاف این است که برای جمع بین دو قول اول و دوم، برای بزرگداشت مقام آن بزرگ‌بانوی دو عالم جهان، سه روز (۱۰ و ۱۱ و ۱۲ ماه ربیع الثانی) را به‌عنوان سوگواری معصومیه، مراسم سوگواری برقرار کرد، چنان که در سال های اخیر مسئولین و دست اندرکاران آستانه‌ مقدسه حضرت معصومه(س) همین کار را شروع نموده، و این سنت خوب به جریان افتاده است، و این سه روز به‌عنوان ایام معصومیه، جا افتاده است، به امید آنکه در این ایام در آستانه مقدسه قم، و در سایر مساجد و محافل، از آن بانوی باعظمت، تجلیل شایان گردد، و خاطره زندگی درخشان آن شفیعه روز جزا، تجدید شود.

از آنچه در بالا خاطرنشان شد نتیجه می‌گیریم که سن حضرت معصومه هنگام وفات، در حدود ۲۸ سال بوده است (از سال ۱۷۳ تا ۲۰۱ هـ.ق.) پس اینکه در زبان عوام، آن حضرت به‌عنوان ۱۸ تا ۲۳ ساله، ‌معروف شده، مدرک و سند محکمی ندارد.

چرا حضرت معصومه(س) ازدواج نکرده است؟

تقریباً قطعی است که حضرت معصومه ازدواج نکرد، در این صورت این سؤال پیش می‌آید که با توجه به اینکه سنت ازدواج مستحب مؤکد اسلامی است، تا آنجا که رسول اکرم(ص) فرمود:

مابُنِیَ فِی الْاِسْلامِ بَناءٌ اَحَبَّ اِلَی اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ اَعَزَّ مِنَ التَزویجِ؛
در اسلام در پیشگاه خدا بنایی برپا نشده که محبوب‌تر و عزیزتر از بنای ازدواج باشد.

نیز فرمود: اَلنِکاحُ سُنَّتِی، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی؛ ازدواج سنت و برنامه‌ من است، پس کسی که از سنت من دوری کند از من نیست.

در عصر امام باقر(ع) بانویی به‌خاطر ریاضت و کسب فضیلت، ازدواج نمی‌کرد، امام باقر(ع) به او فرمود: اگر در ترک ازدواج، فضیلتی به دست می‌آمد، حضرت فاطمه(ع) سزاوارتر از تو بود، که به‌خاطر کسب فضایل اخلاقی، ازدواج نکند، زیرا هیچ بانویی در کسب کمالات، از فاطمه(ع) پیشی نگرفته است.

پاسخ: در پاسخ به این سؤال دو مطلب گفته شده که هرکدام، یا یکی از آنها، دلیل شایسته‌ای است که موجب ترک ازدواج حضرت معصومه(س) شده است:

۱ـ دختران امام کاظم(ع) به‌ویژه حضرت معصومه(س) در سطحی از کمالات بودند که برای خود کفو مناسب خود نیافتند، تا با او ازدواج کنند، امام کاظم(ع) فرموده بودند تا با مورد سفارش معصومین و مشورت برادرشان حضرت رضا(ع) ازدواج کنند. این سفارش و قرائن دیگر بیانگر این است، که باید برای آنها همسر مناسبی باشد. با توجه به اینکه در مورد حضرت زهرا(ع)، اگر خداوند متعال علی(ع) را نمی‌آفرید، در سراسر زمین از حضرت آدم گرفته تا هر انسانی بعد از او، همسر و همتای مناسبی برای فاطمه(س) پیدا نمی‌شد.

۲ـ ترس و وحشت حکومت پر از خفقان و اختناق هارون، به‌گونه‌ای بود که کسی جرأت نمی‌کرد با دختران امام کاظم(ع) ازدواج نماید و داماد آن حضرت شود، زیرا دامادی آن حضرت، از نظر دستگاه طاغوتی هارون، موجب خطر شدید برای آن داماد می‌شد، به این ترتیب، حضرت معصومه(س) و بعضی از خواهرانش، از ازدواج صرف‌نظر کردند. در ضمن نباید این مطلب را از نظر دور داشت که امام کاظم(ع) در زندان به‌سر می‌برد، و اطلاع امام رضا(ع) از آینده (در مورد شهادت پدر، و هجرت اجباری او به خراسان) شاید دلیل دیگری برای ترک ازدواج حضرت معصومه(ع) باشد. و این نیز از مصائب و رنجهای روزگار نسبت به خاندان نبوت است، که ستمگران کینه‌توز، با ایجاد شرایط نامساعد، آنها را از مواهب زندگی، محروم ساختند و باعث هجرت عظیم حضرت معصومه(س) از حجاز به ایران شدند.

علت مهاجرت حضرت معصومه به ایران

مأمون عباسی در سال ۲۰۰ هجری قمری، با نامه‌ها و پیام‌های بسیار، حضرت رضا(ع) را به خراسان دعوت کرد، آن بزرگوار، ناگریز از روی اکراه، این دعوت را پذیرفت و با کاروانی که مأمون فرستاده بود، به‌سوی خراسان آمد. یک سال بعد (سال ۲۰۱) حضرت معصومه به‌شوق دیدار برادرش حضرت رضا(ع) عازم خراسان گردید و با همراهان حرکت کردند، ولی حقیقت این است که این حرکت، هجرت معنی‌دار و عظیم حضرت معصومه برای حمایت از ولایت امام علی‌بن موسی الرضا(ع) و تقویت مسأله رهبری بود، که در ظاهر به‌صورت سفر برای دیدار برادر عنوان می‌شد.

ساوه در مسیر هجرت

در مورد هجرت آن حضرت از ساوه به قم، مطالب مختلفی گفته شده است.
ولی دراین‌باره بهترین و اصیل‌ترین مدارک، تاریخ قدیم قم است که در قرن چهارم نگاشته شده و مرحوم علامه مجلسی و محدث قمی و بزرگان از علما به آن اعتماد می‌کنند، آنچه “حسن‌بن محمد نویسنده تاریخ قدیم قم” به‌گفته علامه مجلسی در بحار الانوار، و محدث قمی در سفینه البحار دراین‌باره نظر می‌دهد، چنین است: حضرت رضا(ع) به‌دعوت مأمون در سال ۲۰۰ هجری از مدینه به خراسان آمد، حضرت معصومه در سال ۲۰۱ برای دیدار برادر، از مدینه رهسپار خراسان شد (ناگفته پیداست که در این سفر دور، گروهی از برادران و خدمتکاران همراه حضرت معصومه بوده) وقتی که به ساوه رسیدند، حضرت معصومه(س) بیمار شد، آن حضرت پرسید: از این مکان تا قم چقدر راه است؟ عرض کردند: ده فرسخ، به خدمتکار دستور داده که به جانب قم رهسپار گردند، ‌ به این ترتیب به قم آمد و به منزل موسی‌بن خزرج‌بن سعد اشعری که از اصحاب امام رضا(ع) بود، وارد شد.
اما روایت صحیح‌تر این است: چون خبر ورود آن بانوی باعظمت حضرت فاطمه معصومه(س) به آل‌سعد رسید، همگی به‌اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت کنند، در میان آنها موسی‌بن خزرج به کاروان حضرت معصومه رسید، زمام شتر آن حضرت را گرفته به طرف قم آمد و در منزل خود با کمال افتخار از آن بانو پذایریی کرد، ولی پس از ۱۶ یا ۱۷ روز آن بانوی ارجمند، رخت از جهان بربست و پسران سعد را در سوگ خود نشانید.

آری، خاطر حضرت معصومه خیلی آزرده بود، آرزوی دیدار پدر و برادر در دلش ماند، و با دنیایی از ‎غم و اندوه با این جهان وداع گفت.
در این چند روزی که حضرت معصومه در قم بود از فراق برادر می‌گریست و محزون و غمگین بود، در سرای موسی‌بن خزرج عبادتگاهی داشت که هنوز باقی است و هم اکنون آن مکان شریف با بنایی مجلل و جالب مشخص است، دارای حجره‌هایی است که در آن طلاب علوم دینی هستند، و در جنب آن، مسجد باشکوهی ساخته‌اند.
اینک آنجا به‌نام مدرسه ستیه در محله میدان میر قم، معروف می‌باشد.

ماجرای ورود حضرت معصومه(س) به قم در روایات دیگر

امام کاظم(ع) وقتی که زندانی شد، به فرزندش امام رضا(ع) وصیت کرد تا سرپرستی دخترانش (که خواهران حضرت رضا(ع) باشند) را عهده‌دار گردد، و به آنها سفارش کرد، که در همه امور از برادرشان حضرت رضا(ع) اطاعت کنند. حضرت معصومه هنگام شهادت پدر (که در سال ۱۸۳ هـ.ق. رخ داد) ده سال داشت و بخش مهمی از دوران کودکی‌اش را با روزگار تلخ فراق پدر (که در زندان به‌سر می‌برد) گذراند.

حضرت معصومه(س) در پناه برادرش زندگی می‌کرد، زیرا پدرش در زندان بود، هنگامی‌که یگانه برادر و پناهگاهش از روی اکراه به خراسان رفت، یک سال در مدینه بدون برادر زندگی کرد، ولی کاسه صبرش لبریز شد، تصمیم گرفت به‌خاطر دیدار برادر، سفر دور و دراز بین مدینه و خراسان را بپیماید، سرانجام همراه کاروانی از بستگانش، مدینه را به‌قصد خراسان ترک کرد، و با یک جهان اشتیاق و امید، بلکه پس از یک سال دوری برادر و سرپرستش، به فیض زیارت او نایل گردد، ولی در ساوه بیمار گردید….

بعضی علت بیماری آن حضرت را چنین نوشته‌اند: مردم ساوه در آن عصر از دشمنان سرسخت خاندان نبوت بودند، ازاین‌رو وقتی که موکب حضرت معصومه و همراهانش به ساوه رسید، به آن حمله کردند و جنگ سختی درگرفت، برادران و برادرزادگان حضرت معصومه در این جنگ به شهادت رسیدند، حضرت معصومه همچون عمه‌اش زینب(س) به‌وقتی که بدنهای پاره پاره آن ۲۳ نفر را دید، به‌شدت غمگین گشته بر اثر آن بیمار شد و سپس روانه قم گردید، و در قم بیماری او ادامه یافت و پس از ۱۶ یا ۱۷ روز رحلت کرد.
و در روایت دیگر آمده: هارون‌بن موسی‌بن جعفر(ع) همراه ۲۳ نفر از بستگانش که یکی از آنها خواهرش حضرت معصومه(ع) بود، در یک کاروانی وارد ساوه شدند، دشمنان اهل‌بیت(ع) به کاروانی که در حال غذاخوردن بودند، حمله کردند و آنها را به شهادت رساندند و افراد دیگر کاروان را مجروح و پراکنده ساختند. نقل شده در غذای حضرت معصومه(ع) زهر ریختند و آن بانوی گرامی، مسموم گشته بستری شد، و طولی نکشید که در قم به شهادت رسید.

مطابق نقل بعضی، مسموم نمودن آن حضرت توسط زنی در ساوه انجام شد.

داغ پرسوز فراق

نظر به اینکه این ماجرا در سال ۲۰۱ هجری قمری، حدود دو سال قبل از شهادت حضرت رضا(ع) رخ داده است (امام رضا(ع) در سال ۲۰۳ شهید شد) این نیز از مصائب دیگر حضرت رضا(ع) است، مصیبتی جان‌سوز، که خواهر مهربانش در نیمه راه وصال، مظلومانه و غریبانه به شهادت رسید، و دیدار و ملاقات، به فراق و جدایی، تبدیل گردید و داغ جان‌سوز شهادت حضرت معصومه(س) قلب مبارک حضرت رضا(ع) را جریحه‌دار کرده و آن بانو نیز با دلی پر از سوز فراق و امید دیدار برادر، و با چشمی‌گریان از دوری برادر شهید شده است، شاعر معاصر آقای”حسان” در این راستا گوید:
از مدینه به‌قصد خطه طوس رهروی خسته‌پاست معصومه
تا زیارت کند برادر خویش فکر و ذکر دعاست معصومه
روز و شب عاشقی بیابان‌گرد خواهری باوفاست معصومه
قطعاً حضرت رضا(ع) نیز هنگام شهادت، همان گونه که از یگانه فرزندش حضرت جواد(ع) یاد کرده، از خواهر مهربانش، حضرت معصومه(س) نیز یاد کرده که شاعر از زبان آن حضرت می‌گوید:
مردم به غریبی و عیالم به سرم نیست صد حیف که من صورت معصومه ندیدم
افسوس از آن حسرت دیدار که دلم را صد چاک زد و چهره محبوب ندیدم

ماجرای دفن جنازه حضرت معصومه(س)

زمینی که آستانه حضرت معصومه(س) در آن واقع است، با بلان نام داشته، و این زمین پیش از آنکه مرقد مطهر آن حضرت شود، بنایی نداشته است، فقط ملکی از ملکهای موسی‌بن خزرج بوده است، این زمین را موسی‌بن خزرج که هم مهمان‌دار حضرت معصومه بود و هم در عصر خویش رئیس و محترم بود، برای دفن آن حضرت معین کرد.
آل‌سعد در این سرزمین سردابی حفر کردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(س) قرار دهند.

پس از آنکه جنازه مطهر آن بی‌بی بزرگوار را غسل داده کفن نمودند، ‌ آن را به آن سرزمین آوردند، در این وقت میان آل‌سعد گفت‌وگو شد که چه‌کسی داخل قبر شده جنازه را در سرداب به خاک بسپارد، سرانجام اتفاق کردند که شخصی به‌نام قادر که پیرمرد پرهیزکار و صالح و سید بود، داخل قبر شود و آن گوهر پاک را دفن کند. چون به‌سراغ آن مرد رفتند، ناگاه از جانب صحرا دو سوار نقاب‌دار پیدا شدند، همین که نزدیک رسیدند، از مرکب خود پیاده شدند و بر جنازه حضرت معصومه(س) نماز گزاردند، سپس داخل سرداب شده جنازه را دفن کردند، آن‌گاه بیرون آمده رفتند، و کسی نفهمید که آنها چه‌کسی بودند. آنگاه موسی‌بن خزرج سقف و سایبانی از بوریا بر سر قبر برافراخت تا هنگامی‌که حضرت زینب دختر امام نهم(ع) وارد قم گردید و قبه‌ای بر آن مرقد مطهر بنا کرد.

بعد از مدتی ام‌محمد دختر موسی پسر امام جواد(ع) وفات کرد، جنازه او را کنار مرقد حضرت معصومه به خاک سپردند.
مدتی بعد، میمونه خواهر ام‌محمد وفات کرد، او را نیز کنار مرقد حضرت معصومه به خاک سپردند و قبه‌ای جداگانه روی قبر آن دو بانو، بنا نمودند. سپس بریهیه دختر موسی‌بن امام جواد(ع) وفات نمود، او را نیز در آنجا به خاک سپردند.

مرحوم محدث قمی، غیر از بانوان فوق، از بانوان دیگر نیز نام برده که کنار مرقد مطهر حضرت معصومه(س) مدفون هستند، مانند: زینب دختر امام جواد(ع)، ام‌اسحاق کنیز محمدبن موسی مبرقع، و ام‌حبیب کنیز محمدبن احمدبن موسی مبرقع(۱۸۴).

بنابراین در مجموع شش تن از امام‌زادگان، و منسوبین به امامان(ع) کنار مرقد مطهر حضرت معصومه دفن شده‌اند. ازاین‌رو شایسته است آنان که مرقد شریف حضرت معصومه(س) را زیارت می‌کنند، از آنها نیز یاد کنند، گرچه با این جمله کوتاه باشد:

“اَلسَّلامُ عَلَیْکُنَّ یا بَناتِ رَسُولِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکُنَّ وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ؛
سلام بر شما ای دختران رسول خدا، سلام و رحمت و برکات خدا به شما باد”.

پیکرهای تر و تازه، پس از هزار و چند سال

از گفتنی‌های عجیب و معجزه‌آسا که در عصر ناصرالدین شاه، متوفای ۱۳۱۳ هـ.ق. مرحوم آیت‌الله حاج آقا حسینی مجتهد جد پدری حرم‌پناهی‌ها و جد مادری اشراقی‌ها که قبرش به‌صورت مرتفع در صحن نو، مقابل قبر مرحوم آیت‌الله شیخ فیض‌الله نوری است، نقل کرد: هنگام فرش کردن حضرت حرم مطهر حضرت معصومه(س) با سنگهای مرمر، در قسمت پایین پای حضرت، روزنه‌ای به سرداب باز شد، ضروری به نظر رسید که افرادی انتخاب شوند و داخل سرداب بروند و وضع آنجا را بررسی کنند که اگر نیاز به تعمیر داشت، تعمیر نمایند. دو نفر بانوی صالحه انتخاب شدند، چراغی برداشته داخل سرداب شدند، دیدند قبر مطهر حضرت معصومه در آن سرداب نیست، بلکه آن سرداب در پایین قبر مطهر آن حضرت است، در آن جا سه پیکر مطهر تر و تازه را دیدند که گویی همان روز، روح از بدنشان جدا شده بود؛ یک تن بانو، و دو تن کنیز و سیاه‌چهره بودند. از بررسی کتب فهمیده می‌شود که آن بانوی ارجمند میمونه دختر موسی مبرقع‌بن امام جواد(ع) بوده، و آن دو کنیز، ام‌اسحاق و ام‌حبیب، بوده‌اند. آری پس از گذشت یازده قرن از وفاتشان، بدن مبارکشان، هیچ تغییر نکرده بود، و مصداق این سخن پیامبر(ص) شدند که فرمود:

اِنَّ اللّهَ حَرَمَ لُحُومَنا عَلَی الْاَرْضِ فَلایَطْعُمُ مِنْها شَیْئاً
خداوند گوشت‌های ما را بر زمین حرام کرده، هرگز زمین چیزی از گوشت ما را نمی‌خورد.

برخی فضایل حضرت معصومه(س) که باعث معرفت بیشتر می‌شود

ازآنجا که شناخت، پایه دین است، و اظهار عقیده و انجام کارهای نیک از روی شناخت، به عقیده و اعمال، ارزش چندان برابر می‌دهد، و از آنجا که امیرمؤمنان علی(ع) به کمیل فرمود:
مامِنْ حَرَکَهٍ اِلّا وَ اَنْتَ مُحْتاجٌ فِیها اِلی مَعْرِفَهٍ؛
هیچ حرکتی نیست مگر اینکه تو به شناخت (خیر و شر) آن نیازمند هستی.

و حضرت رضا(ع) در مورد پاداش زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه(س) فرمود:
مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها فَلَهُ الْجَنَهُ؛
کسی که او را در حالی که حقش را شناخته، زیارت کند، برای او بهشت است.

و در فرازی از زیارت‌نامه حضرت معصومه(س) که از حضرت رضا(ع) نقل شده می‌خوانیم:
وَ اَنْ لایَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ اِنَّهُ وَلِیُّ قَدِیرٌ؛
از خدا می‌خواهیم که معرفت به شأن شما را از ما سلب نکند، او سرپرست توانا است.

نتیجه می‌گیریم که قبل از هرچیز باید امامان(ع) و شخصیت‌های بزرگی چون حضرت معصومه(س) را شناخت، و درک پاداش و درجات ارزش، بستگی به شناخت آنها دارد:

۱ـ دختر روح و جسم پیامبر(ص)

در زیارت‌نامه‌ای که در شأن حضرت معصومه(س) از حضرت رضا(ع) نقل شده، حضرت معصومه به‌عنوان دختر رسول خدا(ص)، دختر فاطمه(ع) و خدیجه(س)، دختر امیرمؤمنان علی(ع)، دختر حسن و حسین(ع)، دختر ولی خدا (امام کاظم(ع))، خواهر ولی خدا (امام رضا(ع))، و عمه ولی خدا (امام جواد(ع)) خوانده شده است.
این تعبیرات، تنها بیانگر شرافت خانوادگی نیست، بلکه علاوه بر آن، بیانگر آن است که حضرت معصومه از نظر معنوی و مقامات عالی ملکوتی، به‌راستی فرزند روح و جسم پیامبر(ص) و حضرت زهرا(ع) و خدیجه کبری(س) و امام معصوم(ع) است.

۲ـ مقام عصمت و طهارت حضرت معصومه(س)

حضرت رضا(ع) فرمودند :
“مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی
کسی که معصومه(ع) را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.
گرچه شواهد و قراین در مورد مقام عصمت حضرت معصومه(ع) بسیار است، ولی سخن فوق از امام معصوم حضرت رضا(ع) صراحت دارد که حضرت معصومه(ع) دارای مقام عصمت بوده است، ضمناً این سخن بیانگر آن است که: این لقب را حضرت رضا(ع) به حضرت معصومه(ع) داده است، وگرنه نام حضرت معصومه(ع) فاطمه کبری است از سوی دیگر، به فرموده حضرت رضا(ع) پاداش زیارت حضرت معصومه(ع) همانند پاداش زیارت حضرت رضا(ع) است.

یکی از قراینی که بیانگر مقام عصمت حضرت معصومه(ع) است، این که(چنان که خاطر نشان شد) دو نفر نقاب دار از عالم غیب آمدند و جنازه آن حضرت را به خاک سپردند.
با توجه به این که: ما معتقدیم، معصوم را باید معصوم دفن کند، به احتمال قوی، آن دو نفر، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده‌اند.

پاسخ به یک سؤال :‌مگر غیر از پیامبران و چهارده معصوم، معصوم دیگری نیز داریم؟

پاسخ: مقام عصمت که عالی ترین مقام معنوی و پاکی است، درجاتی دارد، در وهله اول به دو گونه است: ۱ـ معصوم از خطا ۲ـ معصوم از گناه، حضرت معصومه(ع) همانند حضرت زینب(ع) در یکی از درجات عصمتند، گرچه در درجات چهارده معصوم(ع) نباشند، زیرا چهارده معصوم(ع) علاوه بر عصمت از گناه عصمت از خطا نیز دارند

۳ـ پیشگویی امام صادق(ع) از حضرت معصومه(ع) قبل از ولادتش

از اموری که به روشنی بیانگر عظمت مخصوص مقام حضرت معصومه(ع) است، این که امام صادق(ع) قبل از ولادت او، حتی قبل از ولادت پدر او، از او یاد کرده است، این موضوع بیانگر آن است که این بانوی خاندان نبوت، از امتیازات و ویژگی های عمیق و ارجمندی برخوردار بوده است، و در سطح بالایی از شخصیت و ارزش های انسانی و ملکوتی قرار داشته است، به عنوان مثال:

۱ـ یکی از شیعیان به محضر امام صادق(ع) آمد، دید آن حضرت در کنار گهواره کودکی، با آ‌ن کودک گفتگو می‌کند، تعجب کرد و گفت: آیا با کودک نوزاد سخن می‌گویی؟
امام صادق(ع) فرمود: اگر تو هم مایل هستی نزد این کودک بیا و با او گفتگو کن.

او می‌گوید: کنار گهواره آن کودک نوزاد رفتم، سلام کردم، جواب سلام مرا داد، به من فرمود: نامی‌که برای دختر تازه متولد شده ات برگزیده ای عوض کن، زیرا خداوند آن نام را دشمن دارد.(با توجه به این که او چند روز قبل از او دارای دختر شده بود نامش حْمیرا گذاشته بود)آن شخص می‌گوید: سخن گفتن نوزاد، و اطلاع او از اخبار پنهان، و نهی ا زمنکر او، مرا بیشتر به تعجب واداشت، بهت زده شدم، امام صادق(ع) به من فرمود: تعجب نکن، این کودک فرزندم موسی است خداوند از او دختری به من عنایت کند که نامش فاطمه است، او در سرزمین قم به خاک سپرده می‌شود، و هر کس(مرقد) او را در قم زیارت کند، بهشت بر او واجب است.

ـ نیز امام صادق(ع) قبل از ولادت حضرت معصومه(ع) در ضمن گفتاری در شأن او فرمود
“وَسَتُدفَنُ فِیها اِمْرَأَهٌ مِنْ اَوْلادِی تُسَمی فاطِمَهُ، فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَهُ؛

و به زودی در قم بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دفن شود، پس هر کس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب می‌گردد در ذیل این روایت آمده؛ امام صادق(ع) این سخن را قبل از ولادت امام کاظم(ع) فرمود با توجه به اینکه امام کاظم(ع) در سال ۱۲۸ هـ . ق چشم به جهان گشوده است، و تولد حضرت معصومه(ع) در سال ۱۷۳ رخ داده، نتیجه می‌گیریم که امام صادق(ع) این سخن را ۴۵ سال قبل از تولد حضرت معصومه(ع) فرموده است این پیش گویی امام صادق(ع)، در سخن دیگری نیز آمده که فرمودند :در قم بانویی از فرزندانم رحلت می‌کند که به شفاعت او همه شیعیانم وارد بهشت می‌گردند

۴ـ پدرش به فدایش

یکی از فضایل حضرت زهرا(ع) این است که پیامبر(ص) در موارد متعدد، در شأن او فرمود:
فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدایش باد
این تعبیر بیانگر اوج مقام ارجمند حضرت زهرا(ع) است که پیامبر اکرم(ص) در شأن او گفته است.
در مورد حضرت معصومه(ع) نیز نظیر این مطلب از پدرش امام کاظم(ع) روایت شده، در این راستا به ماجرای جالب زیر توجه کنید:

مرحوم آیت الله مستنبط(داماد اول آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی) از کتاب کشف اللثالی که نسخه خطی آن در کتابخانه شوشتری های نجف اشرف موجود است، و تألیف دانشمند محقق صالح بن عرندس دانشمند قرن نهم هجری می‌باشد، چنین نقل می‌کند:

عصر امام کاظم(ع) بود، روزی جمعی از شیعیان برای دریافت پاسخ از سؤال های خود، به مدینه وارد شدند تا به محضر امام کاظم(ع) برسند، آن حضرت در مسافرت بود، نظر به اینکه آنها ناگزیر به مراجعت بودند، پرسش های خود را نوشتند و به افراد خانواده امام کاظم(ع) تحویل دادند تا در سفر بعد، به آن نائل شوند، مدتی بعد هنگام خداحافظی، دیدند حضرت معصومه(س) پاسخ پرسش های آنها را نوشته و آماده کرده است، آنها شادمان شدند و آن پاسخ ها را دریافت کردند و به سوی وطن رهسپار شدند، در مسیر راه به امام کاظم(ع) برخورد نمودند، و ماجرا را به عرض آن حضرت رساندند، امام کاظم(ع) آن نوشته را از آنها طلبید و مطالعه کرد، پاسخ های حضرت معصومه(ع) را درست یافت، سه بار فرمود:“فَداها اَبْوها؛ پدرش به فدایش باد.”

با اینکه حضرت معصومه(ع) در آن هنگام خردسال بود، این ماجرای جالب نیز، ما را به عظمت ویژه حضرت معصومه(ع) از نظر علم و معرفت آشنا می‌کند، ‌و در جای خود بی نظیر و استثنایی است.)

۵ـ عالمه و محدثه و حجت امین امامان(ع)

سیره حضرت معصومه(ع) در تاریخ گم شده است، علت آن، خفقان شدید آن عصر، و ترس از نگارش زندگی اهلبیت(ع) بوده است، در عین حال می توان بعضی از مطالب را از آنچه به جا مانده شرح داد.

از ویژگی های حضرت معصومه(ع) این بود که به علوم اسلام و آل محمد(ص) آگاهی داشت، و آن را برای دیگران و آیندگان، نقل می‌کرد، و از راویان و محدثان به شمار می آمد، چنان که روایت نقل بیانگر این مطلب است از این رو امام کاظم(ع) فرمود:”پدرش به فدایش باد”، در حدی که وجود شریفش حجت و امین پدرش امام کاظم(ع) بود، چنان که در فرازی از زیارتنامه غیر معروفه او آمده

“اَلسَلامُ عَلَیْکِ یا فاطِمَهُ بِنْتَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ و حُجَتِهِ وَاَمِینِهِ؛
سلام بر تو ای فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع)، و حجت و امین موسی بن جعفر(ع)

بنابراین حضرت معصومه(ع) حجت و امانت دار پدرش امام کاظم(ع) بود، ‌که در این صورت، حجت و امین خدا و حجت و نشانه اسلام و حافظ امانت الهی بود

روایات حضرت معصومه (س)

گرچه روایات آن حضرت به دست ما نرسیده، ولی اندکی از آن روایات را که دست ما رسیده در اینجا می آوریم:

۱ـ در کتاب ارزشمند الغدیر، به نقل از کتب متعدد اهل تسنن، حدیث غدیر و حدیث”مُنْزِلت” از آن بانوی بزرگوار نقل شده است، به این ترتیب:
“… حَدَثَتْنا فاطِمَهُ وَ زَیْنَبُ وَاُمُ کُلْثُومٍ بَناتُ مُوسی بنِ جَعْفِرٍ، قُلْنَ حَدَثَتْنا فاطِمَهُ بِنْتُ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَدِ الصادِقِ، حَدَثَتْنِی فاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَدِ بنِ عَلِیِ، حَدَثَتْنِی فاطِمَهُ بِنْتِ عَلِیَ بنِ الْحُسیْنِ، حَدَثَتْنِی فاطِمَهُ وَ سَکِینَهُ اِبْنَتا الْحُسَینِ بنِ عَلِیِ، عَنْ اُمِ کُلْثُومِ بِنْتِ فاطِمَهُ بِنْتِ النَبیِ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ الله و رَضِیَ عَنْها قالَتْ:
اَنَسِیتُمْ قَولَ رَسُولِ الله(ص) یَوْمَ غَدِیرِ خُمٍ”مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٍ مَوْلاهُ” وَقَوْلَهُ(ص):”اَنْتَ مِنی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسی(ع)؛
دختران امام کاظم(ع) فاطمه(معصومه) و زینب و ام کلثوم گفتند: روایت کرد ما را فاطمه دختر امام صادق(ع)، او گفت: روایت کرد مرا فاطمه دختر امام باقر(ع)، و او گفت: روایت کرد مرا فاطمه دختر امام سجاد، و او گفت: روایت کردند مرا فاطمه و سکینه دختران امام حسین(ع) و آنها گفتند، روایت کرد ما را اُم کلثوم دختر فاطمه زهرا(ع) دختر پیامبر(ص)، و او از مادرش فاطمه زهرا دختر گرامی پیامبر(ص) روایت کرده که آن بانوی در برابر غاصبین خلافت علی(ع) فرمود:
آیا فراموش کردید سخن رسول خدا(ص) در روز عید غدیر خُم را که فرمود: هر کس که من مولا و رهبر او هستم، پس علی(ع) مولا و رهبر اوست؟ و نیز به علی(ع) فرمود: نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی(ع) است.

۲ـ حضرت معصومه(ع) به همان سند روایت بالا، از حضرت زهرا(ع) نقل می‌کند که فرمود: از رسول خدا(ص) شنیدم فرمود: هنگامی‌که به معراج رفتم، وارد بهشت شدم، در آنجا قصری از در سفید میان خالی دیدم، که درِ آن قصر، به د‎‎ُر و یاقوت آراسته شده بود، و بر آن در، پرده ای آویخته بود، سرم را به سوی آن بلند کردم، دیدم بر روی آن در چنین نوشته شده است
“لا اِلهَ اِلاَ اللهُ، مُحَمَداً رسُولُ اللهِ، عَلِیٌ وَلِیُ القَوْمِ؛
خدایی جز خدای یکتا نیست، محمد رسول خداست، علی رهبر قوم است.
و به آن پرده نگاه کردم دیدم در آن چنین نوشته شده است:
“بَخٍ بَخٍ مَنْ مِثْلُ شِیعَهِ عَلِیٍ؟
به به! چه کسی همانند شیعه علی(ع)(دارای مقامات عالی) است؟”
وارد آن قصر شدم، در میان آن، قصری از عقیق سرخ میان خالی دیدم، دارای دری از نقره، آراسته به زبرجد سبز بود، و بر آن در، پرده ای آویخته بود، سرم را بلند کردم، دیدم بر روی آن در چنین نوشته شده:
“مُحَمَدٌ رَسُولُ اللهِ، عَلِیٌ وَصِیُ الْمُصْطَفی؛
محمد رسول خدا است، علی وصی مصطفی است.”
سپس در آن پرده دیدم چنین نوشته بود:
“بِشِرْ شِیعهَ عَلِیٍ بِطیبِ الْمَوْلَد؛
شیعه علی(ع) را مژده بده که پاکزاد است.”
در میان آن قصر رفتم، دیدم قصری دیگری از زمرد سبز میان خالی است که زیباتر از آن ندیده بودم، دارای دری از یاقوت سرخ، آراسته به دْر بود، پرده ای بر آن آویخته بود، سرم را بلند کردم و دیدم روی آن پرده چنین نوشته شده است:
“شِیعَهُ عَلِیٍ هُمُ الْفائِزُونَ؛
شیعیان علی(ع) کسانی هستند که رستگار می‌باشند.”
به جبرئیل گفتم: حبیبم جبرئیل، این قصر از آن کیست؟ گفت: این قصر از آن پسر عمو و وصی تو علی بن ابیطالب(ع) است، همه مردم در روز قیامت پابرهنه و عریان محشور می‌شوند جز شیعیان علی(ع)، در آن روز مردم به نام های مادرانشان خوانده شوند، ‌جز شیعه علی(ع) که به نام های پدرانشان خوانده می شوند، گفتم: ای حبیبم جبرئیل! منظور از این سخن چیست؟ گفت:
“لِاَنَهُمْ اَحَبُوا عَلِیاً فَطابَ مَولِدَهُمْ؛
زیرا شیعیان، علی(ع) را دوست داشتند از این رو پاکزاد شدند.

۳ـ حضرت معصومه(ع) با چند واسطه از صفیه عمه رسول خدا نقل می‌کند: وقتی که امام حسین(ع) چشم به جهان گشود، رسول خدا(ص) به من فرمود: ای عمه! فرزندم را نزد من بیاور، عرض کردم: هنوز او را پاکیزه نکرده ام، فرمود: ای عمه! آیا تو می خواهی او را پاکیزه کنی؟ همانا خداوند متعال او را پاک و پاکیزه نموده است.

۴ـ حضرت معصومه وقتی که در ساوه بیمار شد، فرمود: مرا به قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که فرمود:”قم مرکز شیعیان ما می‌باشد.”

۵ـ در کتاب اللؤلؤالثَمینه فی الآثار المنعنه المرویه(که در سال ۱۳۰۶ هـ . ق در مصر چاپ شده) چنین روایت شده:
“…عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ الصادِقِ جَعْفَرِِ بْنِ مُحَمَدٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ الْباقِرِ مُحَمَدِ بْنِ عَلِیٍ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ السَجادِ عَلِیِ بْنِ الْحُسَیْنِ زَینِ الْعابِدینَ، عَنْ فاطِمَهَ بِنْتِ رَسُولِ اللهِ(ص)، قالَتْ قالَ رَسُولُ اللهِ: اَلا مَنْ ماتَ عَلی حُبِ آلِ مُحَمَدٍ ماتَ شَهِیداً؛
فاطمه(معصومه) دختر امام کاظم، و او از فاطمه دختر امام صادق، و او از فاطمه دختر امام باقر، و او از فاطمه دختر امام سجاد، و او از فاطمه دختر امام حسین، و او از زینب دختر علی، و او از فاطمه زهرا دختر رسول خدا(ص) روایت کرد که رسول خدا(ص) فرمود: آگاه باشید کسی که با حجت آل محمد(ص) از دنیا رفت، شهید از رفته است.”)
توجه به مضمون این پنج روایت بیانگر آن است که حضرت معصومه(ع) با پیام های خود حقانیت تشیع را ابلاغ می‌کند، و نسبت به شیعیان علی(ع) ابراز علاقه می نماید، و پاداش های آنها را بیان می‌کند تا آنها در راستای آرمان های مقدس تشیع، استوار باشند.

۶ـ حرم حضرت معصومه(ع) تجلیگاه مرقد حضرت زهرا(عمرجع عظیم الشأن مرحوم آیت الله العظمی نجفی مرعشی(ره) فرمود: پدرم مرحوم آیت الله علامه سید محمود مرعشی(ره) که در نجف اشرف می زیست، بسیار علاقمند بود که به طریقی، محل قبر شریف جده اش حضرت زهرا(ع) را بیابد، برای این مقصود، ختم مجربی(یعنی یکی از دعاهایی که استجابت آن به تجربه رسیده که با تکرار آن با حضور قلب و خلوص و شرایط دیگر، موجب رسیدن به مقصود است) انتخاب نمود، چهل شب به آن مداومت کرد، تا شاید از طریقی به محل مرقد شریف حضرت زهرا(ع) آگاه گردد.
شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان، به بستر خواب رفت، در عالم خواب به محضر امام باقر(ع)(یا امام صادق) رسید، امام به او فرمود: “عَلَیْکَ بِکَریمَهِ اَهْلِ الْبَیْتِ؛ به دامن کریمه اهل بیت(ع) چنگ بزن.”
ایشان تصور کرد منظور امام(ع) از این جمله، حضرت زهرا(ع) است، عرض کرد:”آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محل شریف قبر آن حضرت را دقیق تر بدانم و زیارتش کنم.”
امام(ع) فرمود:”منظور من قبر شریف حضرت معصومه(ع) در قم است.” سپس افزود: به خاطر مصالحی، خداوند اراده نموده که قبر حضرت زهرا(ع) برای همیشه برای همگان مخفی باشد، از این رو قبر حضرت معصومه(ع) را تجلیگاه قبر شریف حضرت زهرا(ع) قرار داده است، اگر قرار بود قبر حضرت آشکار باشد همان شکوه و عظمت مرقد حضرت زهرا(ع) را خداوند برای قبر حضرت معصومه(ع) قرار داده است.

مرحوم آیه الله سید محمود مرعشی، وقتی که از خواب برخاست، تصمصم گرفت که به قصد زیارت حضرت معصومه(ع) به قم مهاجرات کند. او بی درنگ با همه اعضای خانواده اش از نجف اشرف، عازم قم شد و به زیارت مرقد مطهر حضرت معصومه پرداخت

آن مرحوم، سرانجام به نجف بازگشت و در سال ۱۳۳۸ هـ . ق در آنجا در گذشت، ولی فرزند برومندش آیه الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی به قم آمد و در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) می زیست تا اینکه پس از ۶۶ سال درس و بحث و خدمات فقهی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بسیار، در هشتم صفر سال ۱۴۱۱ هـ . ق(مطابق با ۱۷ شهریور ۱۳۶۹ شمسی) در سن ۹۶ سالگی در قم به ملکوت اعلی پیوست، مرقد شریفش در جنب کتابخانه عظیم و بی نظیرش، در قم در خیابان آیه الله مرعشی(اِرُم سابق) قرار گرفته است.
این فراز عجیب و استثنایی نیز بیانگر ورق دیگری از مقام با عظمت حضرت معصومه(ع) است که گویی آینه تمام نمای وجود مبارک جده اش حضرت زهرا(ع) است، که مرقدش در این رؤیای صادقانه همچون مرقد حضرت زهرا(ع) دارای همان شکوه و جلال معنوی شده است.

با توجه به اینکه مرجع تقلید این رؤیا را از پدر مجتهدش نقل می‌کند، و خواب دیدن امام معصوم(ع)، دلیل بر صدق آن خواب است.

زیارتنامه مخصوص

یکی از شواهد عظمت استثنایی حضرت مصعومه(ع)، زیارتنامه ای است که به خصوص از امام معصوم(ع) برای او نقل شده است
علامه مجلسی(ره) از بعضی از کتب زیارات، از علی بن ابراهیم، و او از پدرش، و او از سعد اشعری قمی نقل می‌کند که گفت در محضر امام رضا(ع) بودم، به من فرمود:”ای سعد از برای ما در نزد شما(در قم) قبری وجود دارد: سعد عرض کرد: قربانت گردم آیا مقصود شما قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) است؟ امام رضا(ع) فرمود:
“نَعَمْ مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهٌ؛ آری کسی که با معرفت به شأن او، او را زیارت کند، بهشت برای او است.”

سپس حضرت رضا(ع) چگونگی زیارت مرقد مطهر حضرت مصعومه(ع) را برای سعد، چنین بیان کرد، وقتی کنار قبرش رفتی در نزد بالای سر آن حضرت رو به قبله بایست و ۳۴ مرتبه اللهُ اکبر‎‎‎‎‏‏ُ و ۳۳ بار سْبًحانُ اللهِ و ۳۳ بار الحمدللهِ بگو، آنگاه بگو:
اَلسُلامْ علی آدم صفوه الله. تا آخر زیارت که چنین دستوری در مورد زیارت های دیگر دیده نشده است

القاب پیام آور

زیارتنامه ای دیگری نیز وجود دارد که صاحب کتاب انوار المشعشعین(شیخ محمد علی بن حسین کاتوزیان، در همین کتاب، جلد ۱، چاپ سنگی) نقل کرده است، در فرازی از این زیارتنامه، خطاب به حضرت مصعومه(ع) چنین می خوانیم:

اَلسَلامُ عَلَیْکِ اَیَتُهَا الطاهِرَهُ الْحَمِیدَهُ الْبَرَهُ الرِشِیدَهُ، التَقِیَهُ النَقِیَهُ الرَضِیَهُ الْمَرْضِیَهُ؛
سلام بر تو ای پاک سرشت و پاک روش، ای ستوده، ای نیکوکار، ای بانوی رشد یافته و پاک و پاکیزه، ای بانوی شایسته و پسندیده.”
در این فراز به هشت لقب از القاب حضرت مصعومه(ع) تصریح شده که هر کدام پیام آور یکی از ابعاد ارزش های والای زندگی درخشان او است.

هر یک از این القاب و صفات کافی است که ما را به مقام های عالی و درجات ممتاز معنوی او رهمنون گردد، شخصیتی که همه ابعاد روش و منش و فکر و ذکر و عمل او بر اساس پاکی، صداقت، شایستگی، تفکر و رشد دینی و عرفانی، و مورد پسند خدا و رسول و امامان(ع) پی ریزی شده، و در این راستا قرار گرفته است، و به طور خلاصه، این صفات بیانگر مقام عصمت و طهارت ذاتی و اکتسابی او است، که هر کدام، چون آینه نشان دهنده جمال و کمال او می‌باشند.

شفاعت وسیع حضرت مصعومه(س)

در ذیل روایتی که قبلاً در مورد پیش گویی امام صادق(ع) از تولد حضرت مصعومه(س) و وفات او در قم ذکر شده است“…وَاِسْمُها فاطِمَهُ بِنْتُ مُوسی، تَدْخُلُ بِشَفاعَتِها شِیعَتُنا الْجَنَهَ بِاَجْمَعِهمْ؛
نام او فاطمه دختر موسی(ع) است که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می‌گردند.”
این روایت حاکی از عظمت مقام فوق العاده حضرت مصعومه(ع) است، که شفاعت او شامل همه شیعیان خواهد شد. این مطلب نیز شاهد گویایی بر فضایلی استثنایی حضرت مصعومه(ع) است.
یکی از علمای دولت آباد اصفهان، حضرت آیت الله حاج شیخ محمد ناصری دولت آبادی، از پدرش مرحوم آیت الله شیخ محمد باقر ناصری(وفات یافته) سال ۱۴۰۷ هـ .ق) نقل می‌کند: در سال ۱۲۹۵ هجری قمری، در اطراف قم، قحطی و خشکسالی شد، مردم به ستوه آمدند، ‌در میان آن ها چهل نفر از افراد متدین، انتخاب شده و به قم آمدند و در حرم حضرت مصعومه(ع) به بست نشستند، تا شاید با عنایات و دعای آن بزرگوار، خداوند باران بفرستد.

پس از سه شبانه روز، در شب سوم یکی از آنان، مرحوم‌ آیه الله العظمی میرزای قمی(وفات یافته سال ۱۲۳۱ هـ .ق)را در خواب می‌بیند، میرزا می پرسد: شما چرا در اینجا به بست نشسته اید؟

او عرض می‌کند: مدتی است در منطقه ما بر اثر نیامدن باران، خشکسالی و قحطی به وجود آمده است، برای رفع خطر، به اینجا پناه آوردیم. میرزای قمی می فرماید: برای همین، در اینجا جمع شده اید؟ این که چیزی نیست این مقدار از دست ما نیز ساخته است، در چنین نیازها به ما مراجعه کنید، ولی اگر شفاعت همه جهان را خواستید، دست توسل به طرف این شفیعه روز جزا(حضرت مصعومه) دراز کنید.

پاداش عظیم زیارت مرقد حضرت مصعومه(س)

در مورد پاداش زیارت مرقد حضرت مصعومه(ع) روایات متعددی از امام معصوم(ع) نقل شده که نظر شما را به هشت روایت زیر، که هر کدام پیام ویژه ای از عظمت مقام حضرت مصعومه(ع) می دهد، جلب می‌کنیم:

۱ـ امام صادق(ع) در ضمن گفتاری فرمود:
“…مَنْ زارَها وَ جبت لَهُ الْجَنَه؛ کسی که او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می‌گردد.”)

۲ـ نیز فرمود اِنَ زیارتَها تَعْدِلُ الْجَنَهَ؛ همانا زیارت او برابر کسب بهشت است

۳ـ سعد بن سعد اشعری می‌گوید: در مورد پاداش زیارت قبر حضرت مصعومه(ع) از امام رضا(ع) پرسیدم، فرمود مَنْ زارَها فَلَهُ الْجَنَهُ؛ کسی که او را زیارت کند، پاداش او بهشت است:

۴ـ در مورد دیگر فرمود مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِها فَلَهُ الْجَنَهُ؛ کسی که او را از روی معرفت به شأن و مقامش، زیارت کند، پاداش او بهشت است.”

۵مَنْ زارَ الْمَعْصُومَهَ بِقُمْ کَمَنْ زارَنی؛ کسی که معصومه(ع) را در قم زیارت کند، مانند آن است که مرا زیارت کرده است.

۶ـ یکی از شیعیان به زیارت مرقد منور حضرت رضا(ع) رفت و پس از زیارت، عازم کربلا شد، و از مسیر همدان به سوی کربلا رفت، در بین راه در عالم خواب، حضرت رضا(ع) را دید، آن حضرت به او فرمود:”چه می‌شد که اگر از قم عبور می کردی و قبر خواهرم را زیارت می‌کردی؟”

۷ـ مولی حیدر خوانساری می نویسد: روایت شده، امام رضا(ع) فرمود: هر کس نتواند به زیارت من بیاید، برادرم را در ری(یعنی امام زاده حمزه را که در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم(ع) قرار گرفته است یا خواهرم(حضرت معصومه(ع) را در قم زیارت کند، به همان ثواب زیارت من می رسد.
شرح کوتاه

گرچه همه این احادیث، با زبان گویا، بیانگر اوج عظمت مقام حضرت معصومه(ع) است، ولی نکاتی در این روایات هست که در اینجا اشاره می‌شود:
مانند: وجوب بهشت، معادل بهشت، ‌مالک شده بهشت که از کلمه”لَهْ” فهمیده می‌شود، و برابر بودن زیارت او با زیارت حضرت رضا(ع) و بازخواست حضرت رضا(ع) از شیعه ای که به زیارت مرقد منور حضرت معصومه(ع) نرفته است.

زیارت حضرت معصومه(ع) را تنها یک امام، سفارش نکرده است، بلکه سه امام(امام صادق، امام رضا و امام جواد(ع)) سفارش نموده اند، و جالب اینکه امام صادق(ع) این سفارش را قبل تولد حضرت معصومه(ع) بلکه قبل از تولد پدر حضرت معصومه(ع) امام کاظم(ع) نموده است.

نکته جالب دیگر، روایت پنجم است که در آن، پاداش زیارت قبر شریف حضرت معصومه(ع)، برابر پاداش زیارت حضرت رضا(ع)، امام معصوم قرار داده شده است، زید شحام از امام صادق(ع) پرسید: پاداش کسی که یکی از شما را زیارت می‌کند چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود:
“کمن زار رُسْولَ اللهِ؛ مانند کسی است رسول خدا(ص) را زیارت نموده است.
حضرت رضا(ع) فرمود:
“اَلا فَمَنْ زارَنِی وَ هُوَ عَلی غُسلٍ، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمٍ وَلَدَتْهُ اُمُهُ؛ آگاه باشید، کسی که مرا در حالی که غسل زیارت کرده زیارت کند، به گونه ای از گناه بیرون آید و پاک می‌شود که هنگام تولد از مادرش از گناه پاک بود.”

دو نکته پیام آور

۱ـ آن همه مقام چرا؟

می پرسند: آن همه مقام چرا؟ با این که حضرت معصومه(ع) چندین خواهر داشت، چرا بر آنها برتری داشت؟
پاسخ: این سؤال در مورد حضرت زهرا(ع) نیز مطرح است، که باید در پاسخ گفت: این دو بانو علاوه بر شرافت خانوادگی و ذاتی، در عرصه ها و میدان های ایمان و عمل، ممتاز بودند و در این راستا با گزینش خود، درجات عالی ارزش های والای انسانی را پیمودند، و با عرفان و عمل خود آن گونه درخشیدند.
حضرت معصومه(ع) در صحنه های علم، عرفان، ایمان، سیاست، و حمایت از مقام رهبری، بسیار ممتاز بود و سرانجام در این راستا به شهادت رسید.
او در اقامت هفده روزه خود در قم، به عبادت و راز و نیاز با خدا اشتغال داشت، چنان که عبادتگاه او که آن را”بیت النور” گویند و اکنون در مدرسه ستیه قم در محله میدان میر قرار گرفته، گواه نورانیت و صفای ممتاز او در ارتباط با خداست.

“از پرباری عمر مبارک ۲۸ ساله حضرت معصومه(ع) همان بس که در اقامت هفده روزه اش در قم، حوزه علمیه قم را بقای جادوانه بخشید، و ده ها هزار فرهیخته و دانش پژوه را به جهان تشیع ارزانی داشت، بزرگانی بسان زکریا بن آدم از اصحاب امام رضا(ع) و احمد بن اسحاق وکیل امام حسن عسکری(ع) در قم تا وجود مراجع تقلید و اندیشمندان متفکری چون:

میرزای قمی، آیت الله شیخ ابوالقاسم قمی، آیه الله حائری، آیه الله صدر، آیه الله سید محمد تقی خوانساری، آیه الله حجت، آیه الله بروجردی، آیه الله سید احمد خوانساری، آیه الله گلپایگانی، آیه الله مرعشی نجفی، آیه الله اراکی، علامه طباطبائی، استاد شهید مرتضی مطهری و حضرت امام خمینی(اعلی الله مقامهم الشریف) همه از برکت وجود عالمه آل عبا حضرت معصومه(ع) است که به حوزه علمیه مرکزیت داه، و با پرتو افشانی خویش، آن را به مدینه فاضله اسلامی تبدیل نموده است… انقلاب اسلامی ایران در حقیقت فرزند پاک این سرزمین مطهر و فیضیه(فیض گرفته از درگاه بی بی فاطمه معصومه(ع)) است، که اینکه با رهبری های حکیمانه ولی امر مسلمین، حضرت آیه الله خامنه ای مد ظله العالی، به مسیر خود ادامه می دهد.

رحمت خدای بزرگ و درود خالصانه همه پیامبران، امامان، اولیای خدا و مجاهدان راستین بر این بانوی بزرگ باد، که هماره می درخشد و نور افشانی می‌کند. و کوثر همیشه جوشان ولایت است.

کوتاه سخن اینکه: آنچه انسان را به مقامات ارجمند می رساند، ایمان و عمل است، چنان که امام باقر(ع) فرمود:
“فَوَ اللهِ ما شِیعَتُنا اِلا مَنْ اِتَقَی اللهَ وَ اَطاعَهُ؛ سوگند به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که پرهیزکار بوده و از خدا اطاعت کند.”
نیز فرمود: لا تُنالُ وِلا یَتُنا اِلا بِالْعَمَلِ وَالْوَرَعِ؛ به ولایت و دوستی ما جز از راه انجام عمل نیک و پرهیزکاری نمی توان رسید.:

۲ـ توجه اسلام و مسلمانان به ارزش زن

در همه تاریخ و در تمام ادیان، با افراط و تفریط، به زنان ظلم شده است، ‌ولی اسلام حقوق زن را به طور کامل و عادلاه به آنها داده است، و آنها را از هر گونه انحطاط های ساختگی رهایی بخشیده است. یکی از نمونه های این حقیقت این که: مسلمانان بانوانی همچون: حضرت خدیجه، حضرت فاطمه، حضرت زینب، حضرت معصومه ـ علیهن السلام ـ را به عنوان اینکه آنها دارای عالی ترین مقام ها هستند می ستایند، و با بهترین و عمیق ترین روش، از آنها تجلیل و احترام و نسبت به آنها ابراز احساسات می نمایند، و با این روش خود اعلام می دارند که میزان در رسیدن به مقامات عالی، تقوا و عمل است، نه زن و مرد، سیاه و سفید و… .
و این عظمت و احترام که در بارگاه نورانی حضرت فاطمه معصومه(ع) که همچون نگین در شهر قم، جلوه دارد بهترین دلیل و گواه به احترام اسلام به شخصیت زنان والامقام است، و همین نمونه عملی می تواند جواب کوبنده ای باشد برای آنهایی که می‌گویند اسلام برای زن چندان ارزشی قائل نیست.
مرغ دلم راهی قم می‌شود در حرم امن تو گم می‌شود
عمه سادات سلام علیک روح عبادات سلام علیک
کوثر نوری به کویر قمی آب حیاتِ دل این مردمی
عمه سادات بگو کیستی فاطمه یا زینب ثانی استی؟
از سفر کرببلا آمدی یا که به دنبال رضا آمدی
کاش شبی مست حضورم کنی باخبر از وقت ظهورم کنی
چند کرامات از درگاه حضرت معصومه(ع)

توضیحی درباره کرامات و ولایت تکوینی

یکی از اقسام ولایت ها که در سطح بالایی قرار دارد، ”ولایت تکوینی” است. ولایت تکوینی آن است که کسی توانایی تصرف در جهان آفرینش داشته باشد، مثلاً حضرت عیسی(ع) دارای مقام ولایت تکوینی بود، یعنی می توانست در جهان خلقت تصرف کند و به تعبیر قرآن، به اذن خدا، با دمیدن به مجسمه گلی پرنده، آن را زنده کرده و به پرواز درآورد، و یا کور مادرزاد را بینا نماید، و یا بیماری بی درمان بُرص را درمان بخشد، و از همه بالاتر مرده را زنده کند.
این قدرت ملکوتی عیسی(ع) به خاطر آن بود که او عبد کامل خدا و از اولیاء و پیامبران بود، و انسان می تواند در پرتو بندگی خالص و کامل به چنان مقاماتی برسد که خداگونه شود و مظهر صفات کمال و جلال خدا گردد، چنان که امام صادق(ع) در سخنی فرمود:
اَلْعُبُودِیَهُ جَوْهَرَهُ کَنْهُهَا الرُبُوبیَهُ؛ عبودیت و بندگی گوهری است که ربوبیت در آن نهفته است
یعنی عبودیت انسان را به قدری به خدا نزدیک می‌کندکه مظهر صفات خدا می‌شود، و به اذن پروردگار می تواند در جهان تکوین، تصرف کند و کارهای خدایی نماید.
توضیح اینکه: وصول به ربوبیت در پرتو پیمودن مراحل عبودیت گرچه در ظاهر تعبیر زننده ای است، زیرا معنی این جمله”از بندگی تا خداوندگاری است” مگر می‌شود انسان از مرز بندگی خارج شود، یا در مرز خدایی گام بگذارد؟
“اَنَ التُرابُ وَرَبُ الْاَرْبابِ؛ خاک کجا و پروردگار پروردگارها کجا؟”
ولی به گفته استاد علامه شهید مرتضی مطهری(ره)”باید توجه داشت که خدایی غیر از خداوندگاری است، مقصود از حدیث فوق این است که انسان در پرتو بندگی به خداوندگاری می رسد.
یعنی انسان در پرتو پیمودن مراحل عالی بندگی، دارای روح ولایت تکوینی می‌شودم و می تواند کارهای معجزه آسا کند و کرامت های عجیب از او سرزندحضرت معصومه(ع) نیز بر اثر کمال عبودیت و عرفان، و دستیابی به مقامات عالی معنوی به مرحله ای رسید که دارای چنین امتیازی شده و می تواند از مقام ولایت خود استفاده کرده و کارهای معجزه آسا و کرامت های شگفت کند. در اینجا در میان صدها نمونه نظر شما را به چند نمونه جلب می‌کنیم

برخی از کرامات حضرت معصومه (س)

۱ـ نجات گروه سرگردان با راهنمایی حضرت معصومه(س)

سال ها قبل از انقلاب، گروهی از مردم یکی از شهرهای دور، در فصل زمستان برای زیارت حضرت معصومه(ع) عازم قم شده بودند. شب فرا رسید، برف سنگینی در زمین نشسته بود، این گروه در چند فرسخی قم راه را گم کردند، و در بیابان بدون وسیله، سرگردان شده و در مخاطره شدید قرار گرفتند، همانجا دست به توسل به دامن حضرت معصومه(ع) زدند تا با نشان دادن راه، آن ها را از خطر برهاند.

طبق سند موثق، یکی از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع)، مرحوم سید محمد رضوی می‌گوید: در آن شب( بدون اطلاع از زائران در به در و سرگردان) در حرم بودم، اندکی خوابیدم، در عالم خواب دیدم حضرت معصومه(ع) نزد من آمد و فرمود:”برخیز، چراغ گلدسته ها را روشن کن.

به ساعت نگاه کردم، دیدم اندکی از نیمه شب گذشته و هنوز چهار ساعت به اذان صبح باقی است و ماطبق معمول اندکی قبل از اذان، چراغ های گلدسته ها را روشن می‌کردیم خوابیدم، دوباره حضرت معصومه(ع) را در خواب دیدم، این بار با تندی به من فرمود:”برخیز، مگر نگفتم چراغ های گلدسته ها را روشن کن برخاستم و چراغ های گلدسته ها را روشن کردم، دیدم برف سنگینی آمده و همه جا را سفید پوش نموده است، ولی شگفت زده شده بودم که چرا امشب به دستور حضرت معصومه(ع) چراغ ها را زودتر روشن نموده ام؟ آن شب به سرآمد، صبح روز بعد که هوا آفتابی بود، از حرم عبور می‌کردم، شنیدم چند نفر از زائران به همدیگر می‌گویند:” حضرت معصومه(ع) به داد ما رسید، چقدر باید از محضر مقدسش تشکر و سپاس گزاری نماییم! اگر چراغ های گلدسته ها روشن نمی‌شد، ما در دل شب تاریک در بیابان پر از برف و هوای سرد، که راه را گم کرده بودیم، جان سالمی‌به در نمی بردیم، اگر چراغ گلدسته ها روشن نمی‌شد ما جهت شهر قم را در آن تاریکی ظلمانی هرگز پیدا نمی‌کردیم راز خواب را دریافتم که چرا حضرت معصومه(ع) به من می فرمود: برخیز و چراغ گلدسته ها را روشن کن!

۲ـ امام زمان(عج) در کنار حرم

از مطالب گفتنی اینکه: نقل می‌کنند، شخصی به نام سید عبدالرحیم که مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب دیدم، در قبرستان بزرگ قم، جمعیت بسیاری هستند، در این هنگام شخص بزرگواری را که سوار بر اسبی بود و از بازارچه می آمد، مشاهده نمودم، دیدم در پشت سر آن سوار، شخصی گفت:”این سوار حضرت حجت(عج) می باشد” تا این خبر را شنیدم، سراسیمه به دنبال آن حضرت شتافتم، دیدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پیاده شد.
صحن خلوت بود، کسی را جز آن حضرت و شخصی که همراهش بود در آنجا ندیدم، مشاهده کردم که آنها عبور کرده تا به در صحن عتیق رسیدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم، با خود گفتم نگهداشتن اسب خوب است یا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهی حضرت را برگزیدم و افسار اسب را به دست همان شخصی که همراه امام بود دادم و خودم به دنال حضرت روانه شودم، دیدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه(ع) توقف کرد، هیچ کس از خُدام نبودند، پیش خود فکر می‌کردم آیا به حضور حضرت بروم یا نروم؟ در کنار رواق ایستادم، صدای آن حضرت را می شنیدم، اما چیزی نمی فهمیدم، پس از مدتی آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم، ولی ناگهان ناپدید شد و هرچه جستجو کردم دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم.

۳ـ شفای بیماری بی درمان

از داستان های واقعی که نقل آن به تواتر رسیده این که: پای مردی به نام میرزا اسدالله که از خدام آستانه مقدسه حضرت معصومه(ع) بود بیماری شقاقلوس(یعنی یک نوع بی حسی و فلجی) گرفت، به حدی که انگشت های پایش سیاه شده و پزشک های آن زمان از درمان او عاجز شده بودند و به اتفاق رأی گفته بودند که باید پای او قطع شود یک روز قبل از آنکه موعد قطع پا فرا رسد، بیمار نامبرده با خود گفت حال که بنا است فردا پای مرا قطع کنند، خوب است امشب در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) بمانم و متوسل شوم شخصی به نام”مبارک” او را حمل کرد و به حرم برد، اواخر شب که خدام، درهای حرم را بستند، او خود را به پای ضریح انداخت و در مورد درد و بیماری خودناله کرد و ملتمسانه از حضرت معصومه(ع) خواست که از خدا بخواهد، پای او خوب شود، او تا صبح به توسل و سوز و گداز پرداخت، هنوز هوا تاریک بود، خدام شنیدند که میرزا اسدالله، پشت در آمده فریاد می زند در را باز کنید، حضرت به من لطف کرد و توسط حضرت معصومه(ع) شفا یافتم، در را باز کردند دیدند میرزا اسدالله خوشحال است و بیماریش رفع شده، و او جریان شفایش را چنین شرح داد؛ بانوی بزرگواری نزدم آمد و فرمود تو را چه شده است؟ عرض کردم: بیماری پا مرا از کار انداخته، از خدا، یا شفا می خواهم یا مرگ! آن بانو گوشه مقنعه خود را چند بار بر روی پای من مالید و فرمود: خداوند تو را شفا داد احساس کردم که خوب شدم و اصلاً درد پا ندارم از آن بانو پرسیدم، شما کیستید فرمود:”آیا مرا نمی‌شناسی و حال آنکه تو خادم حرم من می‌باشی، من فاطمه دختر موسی بن جعفر(ع) می‌باشم.

۴ـ رفع خطر شدید سیل

کسانی که به وضع جغرافیایی شهر قم آگاهی دارند می دانند که در وسط شهر قم رودخانه بزرگی قرار گرفته و مسیر آب باران ده ها فرسخ از زمین های قبل از رودخانه از پایین گلپایگان و دلیجان گرفته تا قم در همین رودخانه به دریاچه قم می ریزد در این صورت ناگفته پیداست که هنگام بارش های شدید پی در پی، سیل های خطرناکی در این رودخانه به جریان می افتد، و چنان که تاریخ قم نشان می دهد قرن ها پیش تا کنون چندین بار سیل رودخانه، طغیان کرده و موجب خسارت های بسیار شده است.
در یکی از این موارد نوشته‌اند: زمانی سیل بسیار عظیمی آمد که اهل قم را فوق العاده ترسانده، هر لحظه انتظار می رفت که خطر سیل ساختمان ها را ویران کند… .
در این بحران شدید مشاهده شد که دستی نمایان گردید و به سیل اشاره کرد، و آن سیل به سوی دیگر رفته و رفع خطر نمود

۵ـ نقاره خانه به صدا درآمد

نقل می‌کنند در زمان مرجعیت مرحوم آیه الله حاج شیخ عبدالکریم حائری”در حدود هفتاد سال قبل” شخصی بود که بسیاری از مردم قم او را دیده بودند، قسمت پایین بدنش کم حس و فلج بود به طوری که توانایی حرکت نداشت، و هنگام راه رفتن پای خود را روی زمین می‌کشید، و از اهالی قفقاز شوروی بود برای شفای پای خود به مشهد رفته بود ولی نتیجه ای نگرفته بود، به قم به درگاه حضرت معصومه(ع) رو آورده بود تا شفا بگیرد.
در یکی از شب های ماه رمضان بودکه صدای نقاره خانه بلند شد، علت پرسیدند، گفتند حضرت معصومه(ع) شخصی راکه در پا عاجز شفا داد، بعد معلوم شد، که او همان شخص قفقازی است، وقتی اورا دیدندمثل اینکه اصلا درد پا در ا و نبوده است وخودش می‌گفت:” دیگر دردی در بدن وپای خود احساس نمی‌کنم.” ۰

۶ـ توسل ملاصدرا به حضرت معصومه(س)

صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی، معروف به ملاصدرا، و صدرالمتألهین از علما و حکما و فلاسفه بزرگ دوره صفویان است، او پس از مرگ پدر، از شیراز به اصفهان آمد و در آنجا ازمحضر درس شیخ بهایی و میرداماد، به ادامه تحصیل پرداخت، و خود اعجوبه زمان و افتخار حکمای دوران گردید، او مدتی از عمر خود را در روستای کَهُک(که در چند فرسخی قم واقع شده) به سر برد و به تفکرات عمیق پرداخت، او مکرر به مکه برای انجام مراسم حج و عمره رفت و سرانجام در سفر هفتم هنگام مراجعت، در سال ۱۰۵۰ هـ .ق(در بصره) درگذشت، تألیف های او به زبان عربی از این قرار است: اسفار اربعه، شرح اصول کافی، کتاب الهدایه و شرح حکمه الاشراق.

دو نفر از شاگردان برجسته او به نام های ملامحسن فیض کاشانی و مولی عبدالرزاق لاهیجی ملقب به فیاض صاحب کتاب شوارق، مشارق و گوهر مراد، داماد او شدند، و خود از دانشمندان و اساتید بزرگ عصر خود بودند، نوشته‌اند روزی دختر ملاصدرا، همسر فیض کاشانی، به پدر گفت: خواهر من همسر فیاض که صیغه مبالغه است(یعنی بسیار فیض بخش) می‌باشد، و لی من همسر فیض هستم، ملاصدرا به او جواب داد: لقب شوهر تو بهتر است، زیرا او عین فیض است ملاصدرا(حکیم مذکور) هرگاه در مطالب علمی‌به مشکلات پیچیده برخورد می‌کرد، از روستای کهک به زیارت حضرت معصومه(ع) می آمد، و با توسل به آن بی بی دو عالم، مشکلات علمیش حل می‌شد، و از منبع فیض وجود مبارک مستفیض می گردید مرحوم آیه الله العظمی‌شهاب الدین مرعشی نجفی(ره) مکرر می فرمود: هر وقت برای ملاصدرا مشکل علمی‌یا مطلب مبهمی پیش می آمد، در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) به بی بی مکرر متوسل شده، و با استمداد از آن بانوی دو عالم، مشکلش، حل و آسان می‌شد.

۷ـ هلاکت مزدور گستاخ

در عصر رضاخان وکشف حجاب، روزی رییس شهربانی قم که مردی گستاخ و بدزبان بود، به حرم حضرت معصومه(ع) وارد شد و در همانجا به زنان با حجاب حمله کرد، تا چادر از سرشان بگیرد، آه و ناله زنان بلند شد، در همین وقت غیرت آیه الله مرعشی نجفی(ره) که در آنجا حضور داشت، به جوش آمد، و به آن قسمت رفته و برای جلوگیری از آن رییس، پس از بگو مگو، سیلی محکمی‌به صورت رییس شهربانی زد، او که از این سیلی، سخت یکه خورده بود، آیه الله مرعشی را تهدید به قتل نموده ولی روز بعد همین رییس گستاخ وارد بازار قم گردید، از قضا قسمتی از سقف ساختمان بازار بر سر او خراب شده، و او در همان دم به هلاکت رسید و از دنیا رفت و این حادثه هم از کرامت های حضرت معصومه(ع) است که در حرمش، ستمگر گستاخ، به زنان با حجاب حمله کرد، و یا عالم بزرگ آیه الله العظمی مرعشی نجفی را تهدید به قتل نمود، و هم از کرامت آیه الله مرعشی به حساب می آید.

۸ـ حل مشکل آیه الله نجفی به دست حضرت معصومه(س)

آیه الله العظمی سید شهاب الدین نجفی مرعشی(وفات یافته شهریور ۱۳۶۹ شمسی) می فرمود: روزگاری که جوان تر بودم، روزی بر اثر مشکلات فراوانی که داشتم، از جمله می خواستم دخترم را شوهر دهم، ولی مال و ثروتی نداشتم تا برای دخترم جهیزیه تهیه کنم، با ناراحتی به حرم حضرت معصومه(ع) رفتم، و با عتاب و خطاب در حالی که اشک هایم سرازیر بود گفتم:”ای سیده و مولای من، چرا نسبت به امر زندگی من اهمیت نمی دهی؟ من چگونه با این دست خالی دخترم را شوهر دهم؟” سپس با دلی شکسته به خانه برگشتم، حالت غشوه(کشف) مرا فرا گرفت در همان حال شنیدم در می زنند، رفتم و در را باز کردم، شخصی را دیدم که در پشت در ایستاده، وقتی مرا دید گفت:”سیده تو را می طلبد” با شتاب به حرم رفتم، وقتی که وارد صحن شریف آن حضرت شدم، چند کنیز را دیدم که به تمیز کردن ایوان طلا اشتغال داشتند، از سبب آن پرسیدم، گفتند: اکنون سیده می آید، پس از اندکی حرم حضرت فاطمه معصومه(ع) آمد، در حالی که در شکل و شمایل، مانند مادرم فاطمه زهرا(ع) بود(چون جده ام زهرا(ع) را سه بار قبل از آن، در خواب دیده بودم) نزد عمه ام حضرت معصومه(ع) رفتم و دستش را بوسیدم، به من فرمود: ای شهاب! کی ما در فکر تو نبوده ایم، که ما را مورد عتاب قرار داده و از دست ما شاکی هستی، تو از زمانی که به قم آمدی زیر نظر ما و مورد عنایت ما بوده ای. وقتی که از خواب بیدار شدم، فهمیدم که نسبت به حرم حضرت معصومه(ع) اسائه ادب کرده ام، همان دم برای عذرخواهی به حرم شریفش رفتم، از آن پس حاجتم برآورده شد و در کارم گشایشی صورت گرفت، و مشکل زندگیم حل وآسان گردید.

۹ـ شفا یافتن دختر فلج

بار دیگر شبانگاهان هنگامی‌که دیدگان غفلت زده محو تماشای ظلمت خود گردیده بود دست فیاض الهی از آستین کریمه اهل بیت(ع) به درآمد و چراغی به روشنی خورشید ولایت فرا روی عاشقان دل سوخته بر افروخت. سخن از گذشته های دور نمی‌باشد بلکه حقیقتی است محقق در جمعه شب ۲۳/۲/۱۳۷۳ شمسی آن زمان که دیگر درهای عالم مادی بسته می‌شود و تنها و تنها چشم امید به قدرت بی انتها است چاره ساز می‌گردد. سخن از لطف و کرامت و مهربانی و محبت است آری بار دیگر جمعه شب شاهد گشوده شدن خزائن غیب گشتم و نزول رحمت الهی، شامل حال مسافری گردید، اومسافری بود از راه دور، مسافری که بْعد مسافت را طی کرده بود و درعین دوری، بسیار نزدیک بود. آری، او دختری بود چهارده ساله، از اهالی روستای شوط ماکو، از شهرهای آذربایجان، در گفتگویی مختصر شرحی از بی نهایت هستی را بر ایمان بازگو کرد و او این چنین آغاز نمود:
رـ ا… هستم، از اهالی شوط ماکو. چهار ماه پیش بر اثر یک نوع سرماخوردیگ از هر دو پا فلج شدم، خانواده ام مرا به بیمارستان های مختلف در شهرهای ماکو، خوی و تبریز بردند، ولی همه پزشکان پس از عکس برداری و انجام آزمایش ها از درمانم عاجز شدند و من دیگر نمی توانستم پاهایم را حرکت دهم، تا ا ین که چهارشنبه ۲۱/۲/۷۳ در عالم رؤیا دیدم که خانمی سفید پوش سوار بر اسبی سفید به طرف من آمدند و فرمودند:”چرا از همان ابتدای بیماری به قم پیش من نیامدی تا شفاعت دهم؟” با اضطراب از خواب پریدم و جریان خواب را با عمو و عمه ام در میان گذاشتم و آنها نیز بلافاصله مقدمات سفر به قم را فراهم آورند. لذا روز جمعه ۲۳/۲/۷۳ ساعت ۳۰/۷ دقیقه بعد از ظهر به حرم مطهر مشرف شدیم. پس از نماز مشغول خواندن زیارتنامه شدم که ناگهان صدای همان خانمی‌که در خواب دیده بودم به گوشم رسید که: بلند شو راه برو که شفایت دادم. من ابتدا توجهی نکردم و باز مجدداً همان صدا با همان الفاظ تکرار شد. این بار به خود حرکتی دادم و مشاهده کردم که قادر به حرکت می‌باشم و مورد لطف آن بی بی دو عالم قرار گرفته ام این بود مشتی از خروار الطاف بی شمار این دْر بی نظیر که به واسطه وجود پاکش سرزمین قم تقدس یافته و مسکن و مأوای عاشقان و سالکان طریق هدایت و قبله آمال عارفان حقیقت گشته است. به امید آن که این شرح بی نهایت شربتی باشد به کام خشکیده عاشقان دل سوخته و چراغ راهی گردد برای بیدار شدگان از خواب غفلت و بدان امید که حضرتش همه را از ره لطف بنوازد و بر سبیل هدایت رهنمون گردد.

۱۰ـ‌ نسیم رحمت بر اعصاب مبتلا به تشنج

بار دیگر دست رحمت حق از بارگاه مقدس حضرت فاطمه معصومه(ع) ظاهر گشت خسته دلی از فرزانگان عاشق را امداد نمود. دل شکسته ای که بهار زندگی او قرین خزان شده بود به میهمانی نور آمد تا خواهر امام هشتم(ع) را به شفاعت درگاه الهی برد

این کرامت در روز پنجشنبه ۲/۴/۷۳ ایامی واقع می‌شود که واپسگرایان منافق، حریم مقدس رضوی را آماج انفجار بمب قرار داده و عده ای از پروانه های سوگوار در عزای حسینی را در جوار ضریح مقدس ثامن الحجج(ع) آن هم در مقدس ترین روز مقدس ترین ساعت دراین کشور امام زمان(عج) به شهادت رساندند و یا مجروح ساختند .خواهر پ ـ م اهل باختران در سال سوم دبیرستان مبتلا به تشنج اعصاب گشته و پس از مدت ها مداوا و معالجه نامید از همه جا به همراه خانواده قصد زیارت بارگاه رضوی را می نمایند تا شفای درد را از باب الحوائج بستانند اکنون به فرموده مادر ایشان به حکایت این کرامت توجه کنید

هنگامی‌که به شهر مقدس قم رسیدیم با خود گفتم خوب است اول به زیارت خواهر امام رضا(ع) بروم، اگر جواب ندادند، به مشهد می رویم، ساعت ۲ بعد از نیمه شب به قم رسیدیم و اطاقی کرایه کردیم و ساعت ۹ صبح به حرم مشرف شدیم، و دخترم را که به سختی می خوابید و گاهی اگر اعصاب او متشنج می‌شد باعث مشکلاتی می‌گشت با توجه و توسل به حضرت، او را نزدیک ضریح بردم و به راحتی خوابید، پس از مدتی که از نماز ظهر و عصر گذشت بوی عطر عجیبی حرم را گر فت و دیدم دست راست دخترم سه مرتبه به صورتش کشیده شد و رنگ او برافروخته گردید و گوشه چادر او را که به ضریح گره کرده بودم باز شد، و دستبند پارچه ای سبز هم باز شد، و دخترم به راحتی از خواب بیدار شد و گفت: مادر کجاییم؟

گفتم: در حرم مطهر حضرت معصومه(ع) گفت مادر گرسنه ام!! من که حسرت شنیدن این کلمه را چندین ماه داشتم بلافاصله گفتم برویم بیرون از حرم مطهر، او هم قبول کرد، همین که می آمدیم از او پرسیدم مادر احساس ناراحتی نمی‌کنی، آن چنان که سابق بودی؟ گفت: نه اَلْحُمًدْلله خوب هستم، کنار حوض صحن آمدیم و آبی به صورتش زدم و احساس کردم که حالت او طبیعی شده و از این بابت از حضرت معصومه(ع) تشکر و قدردانی می نمایم، امیدوارم خداوند همه بیماران اسلام را شفا دهد

۱۱ـ شفای دخترک مبتلا به فلج

در آستانه سال ۱۳۷۵ هجری شمسی که مقارن با اول ذیقعده ۱۴۱۶ هجری قمری برابر با سالروز ولادت حضرت فاطمه معصومه(ع) بود، کریمه اهلبیت نور امید در دل زائرین با صفای خود تابانید، و برای زائر دل خسته و دل شکسته خود که دخترک ۱۱ ساله از اهالی مازندران بود از خدای متعال طلب شفا نمودزائری در نهایت پاک دلی و خلوص که مدت ها در حال گلو در و حالت تهوع به سر می‌برد و سرانجام مبتلا به فلج در ناحیه پای راست گردیده بود پس از معالجات مکرر نزد اطبای متعدد، مأیوس گردید و در حالی که در هاله ای از غم فرو رفته و به آینده تاریک خود فکر می‌کند به زیارت این بانوی مکرمه دعوت می‌شود در شب جمعه ۳/۱۲/۱۳۷۴ به همراه خانواده خود به حرم مطهر مشرف می‌شوند و در حالی که مادر مهربان و دل سوخته او از سر شب تا به صبح در کنار فرزند دردمند خود بیدار می ماند و با خدای بزرگ راز و نیاز می نماید و حضرت فاطمه معصومه(ع) دخت گرامی امام هفتم موسی بن جعفر(ع)را به شفاعت می خواند، نزدیک اذان صبح مشاهده می‌کند بیمار او که مدت ها توان ایستادن و حرکت نداشت از خواب برخاسته و روی پا می ایستد! مادر با تعجب از حال او می پرسد و او را راه می برد و متوجه می‌شود که سلامت فرزندش بازگشته و مورد لطف و کرامت کریمه‌ اهلبیت(ع) قرار گرفته است. پس از دو روز از این واقعه که سلامتی این طفل تحقیق و تثبیت شد در دفتر کرامات حضرت فاطمه معصومه(ع) ثبت گردید

۱۲ـ جام شفا

اینجا حریم کبریایی و دریچه دلگشایی به جهان غیب است. در اینجاست که گاه در میان آن همه راز و نیاز، نوری می درخشد و حادثه ای مبارک رخ می دهد و توجهی خاص و عنایتی از ناحیه مقدسه کریمه اهلبیت(ع) حضرت فاطمه(ع)، دردمندی و گرفتاری را دستگیر می‌شود و او را از انبوه غم و شدت گرفتاری رهایی می‌بخشد و این بار هم دل شکسته ای که چندین سال به فلج پا مبتلا شده بود و این مشکل، او و خانواده او را در کویری از ناامیدی ها رها ساخته بود، به این بارگاه ملکوتی روی می آورد و به میمنت نیمه شعبان عیدی می‌گیرد و سرانجام با دو پای سالم به خانه برمی‌گردد

چه بهتر که شرح واقعه را از آن گرامی‌بشنویم

“اینجانب الف ـ م، مازندرانی، کارمند بازنشسته و ساکن مشهد می‌باشم که به مدت سه سال مبتلا به دردکمر و فلج هر دو پا شده بودم و با اینکه مخارج زیادی در معالجات کردم تأثیری نکرد. لذا از همه جا مأیوس شدم و مکرر در مجالس دعا و توسلات در حرم مطهر حضرت ثامن الحجج(ع) به قصد شفا شرکت می‌کردم، لکن عنایت آن حضرت شامل حالم نشد سرانجام در اوایل ماه شعبان بود که می دیدم همه مردم در ایام ولایت و امامت شادمان هستند، ولی خانواده من بر اثر مشکلاتی که برای ایشان داشتم در غم و حزن به سر می‌برند این بود که به حرم حضرت رضا(ع) مشرف شدم و با سوز دل حرف آخر را زدم و عرض کردم:”آقا! شما غیر مسلمانان را محروم نمی‌کنید، پس چرا به من که شیعه و متوسل به فیض و کرم شما هستم توجه ندارید؟! آقا! یا جوابم را بدهید یا به پابوس خواهرتان می روم و شکایت می‌کنم و آن حضرت را واسطه می سازم!”

همان شب خواب دیدم خانم حضرت معصومه(ع) را با حجابی کامل و نقابی نورانی که به من فرمود: به قم بیا تا درد تو را شفا دهم!! از خواب بیدار شدم و خوابم را برای خانواده نقل کردم وگفتم گویا شفای من به حضرت معصومه(ع) حواله شده باشد. ولی براثر وضع خاص و مشکلات نمی توانستم تصمیم جدی بگیرم.

چند روز گذشت. مجدداً حضرت را در خواب دیدم که فرمود: چرا به قم نمی آیی؟! عرض کردم خانم! شما که از حال و وضع من خبر دارید. چطور بیایم؟! اگر می‌شود همین جا شفایم بدهید فرمودند: باید به قم بیایی. از خواب بیدار شدم و تصمیم قطعی برآمدن گرفتم و در روز دوشنبه ۱۴ شعبان مطابق با ۲۶/۱۰/۷۳ شمسی ساعت ۸ صبح به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شدم، پس از زیارت والتجاء به واسطه خستگی راه خوابم برد، مجدداً حضرت را به خواب دیدم، با چادری مشکی و نقاب سبز فرمود: پسرم! خوش آمدی، اکنون به وعده وفا کردم و تو شفا یافتی برخیز!! عرض کردم: نمی توانم؟! فرمود: این استکان چای را بخور بلند شو! چنین کردم. از خواب بیدار شدم، احساس کردم می توانم روی پایم بایستم، لذا با پای خودم به ضریح مطهر نزدیک شدم و فریاد زدم:”بابا! حضرت شفایم داد!!”

۱۳ـ‌ شفای چشم طلبه نخجوانی

آیه الله العظمی ناصر مکارم شیرازی(دام ظله) نقل فرمود: پس از فروپاشی شوروی سابق، و آزاد شدن جمهوری های اسلامی از جمله جمهوری نخجوان، شیعیان نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را برای تحصیل علوم حوزوی، به حوزه علمه قم بفرستند، تا در آینده برای تبلیغ در آن منطقه، آماده گردند، استقبال عجیبی از این امر شد، از بین سیصد نفر داوطلب، پنجاه نفر که معدل بالایی داشتند انتخال شدند، ولی در این میان جوانی با داشتن معدل بالا به خاطر اشکالی که در چشمانش بود، انتخاب نشد، با اصرار پدر ایشان، مسؤول مربوط به ناچار او را نیز پذیرفت، هنگام فیلم برداری از مراسم بدرقه این کاروان علمی، مسؤول فیلم برداری، دوربین را روی چشم معیوب این جوان، متمرکز کرد، و تصویر برجسته آن را به نمایش گذاشت، جوان با دیدن این منظره، بسیار ناراحت و دل شکسته شد، کاروان به قم رسید، و در مدرسه مربوط ساکن شد، این جوان در حرم حضرت معصومه(ع) مشرف گردید، با اخلاص تمام به حضرت معصومه(ع) متوسل شد، و در همان حال خوابش برد، در عالم خواب، عوالمی را مشاهده کرد، پس از بیداری، چشمانش را سالم یافت، به حجره اش بازگشت، دوستان و آشنایان، چشم او را سالم یافتند، و با مشاهده چنین کرامتی از حضرت معصومه(ع) تحت تأثیر شدید قرار گرفتند و دسته جمعی به حرم برای دعا و مناجات آمدند، و ساعت ها در حرم حضرت معصومه(ع) به دعا و توسل پرداختند هنگامی‌که این خبر به نخجوان رسید، شیعیان آنجا با اصرار تقاضا کردند که این جوان شفا یافته به آنجا باز گردد، تا دیدار او موجب بیداری و هدایت دیگران، و استحکام عقیده مسلمانان شود

کرامات معصومیه از قول حضرت آیه الله العظمی‌شیخ محمدعلی اراکی(ره)

۱۴ـ شفای بیماری دستم

۱ـ دستم باد می‌کرد و قاش می‌شد. و لذا همیشه باید خاک تیمم همراهم باشد و تیمم کنم، چون وضو نمی توانستم بگیرم و معالجات هم تأثیر نمی‌کرد. تا اینکه به حضرت معصومه(ع) متوسل شدم، و ملهم شدم که دستکش دستم کنم و چنین کردم، خوب شد.

۱۵ـ شفای سید فلج

از آن حضرت راجع به کراماتی که در مورد دیگران اتفاق افتاده است پرسیدیم و ایشان فرمودند

۲ـ سید بود در زمان مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) به نام حاج آقا جمال هژبر که فلج شده بود و او را به دوش می‌گرفتند و در مجلس روضه ای که از طرف مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره): در دهه عاشورا در مدرسه فیضیه منعقد می‌شد شرکت می‌کرد. او را به دوش می‌کشیدند و از اینجا به آنجا می‌بردند. آقای”سید علی سیف” خادم مرحوم حاج شیخ(ره) که مردی خدوم و صریح اللهجه ای بود روزی در مجلس روضه به آن سید(آقا جمال) گفت:”ای سید اگر راست می‌گویی و توسید هستی چرا مردم را اذیت می‌کنی؟ از حضرت معصومه(ع) بخواه تو را شفا بدهد.” این حرف به سید اثر کرد و غیظش گرفت و به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف گردید. و شال(عمامه) خود را از سرش باز کرد و به ضریح مقدس بست و عرض کرد:”پا نمی‌شوم تا شفا بگیرم.”

خوابش برد در خواب او را شفا دادند، و کاغذی کف دستش گذاردندو به او گفتند:

“این کاغذ را به حاج سید حسین آقا علوی بده.” وقتی که از خواب بیدار شد، کاغذ را در دستش دید، جرأت نمی‌کرد کاغذ را از مشتش بردارد. گفته بود به حاج شیخ عبدالکریم(ره) هم نمی دهم، به هیچ کس نمی دهم. و جرأت هم نمی‌کرده باز کند و نگاه کند، کاغذ در مشتش بود و می‌گفت: تا به حاج سید حسین آقا ندهم به کس دیگری نمی دهم(حتی به حاج شیخ عبدالکریم نشان نداد) معلوم نیست در آن کاغذ چه نوشته شده بود.

۱۶ـ سفارش حضرت رضا(ع) به حضرت معصومه(س)

آقای حاج شیخ علی تهرانی(ره)(از علمای بزرگ که اواخر عمر در مشهد مقدس ساکن شد در همان جا فوت نمود و در بالا سر حرم حضرت رضا(ع) دفن شد و قریب ۵۰ سال در نجف اشرف به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشته و از شاگردان فاضل میرزای بزرگ محسوب می‌شد) ایشان برادری داشت به نام حاج علی شال فروش که از تجار بازار بوده و در تمام مدتی که برادرش در نجف مشغول تحصیل بود هر ماه ۵۰ تومان(که در آن موقع مبلغ قابل توجهی بوده) به او شهریه می داده و تخلف نمی کرده تا اینکه آن برادر تاجر فوت می‌کند و جنازه او را به قم حمل می‌کنند؛ و در یکی از مقبره های طرف قبله صحن بزرگ دفن می‌شود، که مقبره اختصاصی ایشان بوده و آقای حاج شیخ علی تهرانی که در آن موقع در مشهد سکونت داشته طی تلگرافی از فوت برادر تاجرش مطلع می‌شود پیش خود می‌گوید الآن وقت جبران خدمات برادر است لذا به حرم امام رضا(ع) مشرف می‌شود می رود پای ضریح حضرت امام رضا(ع) قضیه را عرض می‌کند. و به حضرت عرض می‌کند که برادرم در این همه مدت که به من خدمت کرده یک مرتبه هم نتوانستم جبران کنم. جز همین که بیایم اینجا و به شما عرض کنم و از شما خواهش کنم اکنون که برادرم فوت شده شما به خواهرتان حضرت معصومه(ع) سفارش برادر مرا بفرمایید تا به برادرم کمکی کند همان شب یکی از تجار که از قضیه اطلاع نداشته، در خواب می‌بیند که به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شده و آنجا می‌گویند که حضرت امام رضا(ع) هم تشریف فرما شده‌اند به قم، یکی از جهت زیارت خواهرشان. و یکی جهت سفارش برادر حاج شیخ علی تهرانی به حضرت معصومه(ع). شخص خواب بیننده معانی خواب را نمی فهمد

و برای حاج شیخ علی خواب را نقل می‌کند. و مرحوم حاج شیخ علی(ره) می‌گوید در همان شب که تو خواب دیدی من متوسل شدم به امام رضا(ع) و به این صورت به خواب شما آمده و از رؤیاهای صادقانه است مرحوم آیه الله العظمی آقا سید محمد تقی خوانساری(ره) پس از شنیدن این خواب فرمود: از این خواب استفاده می‌شودکه قم درحریم حضرت معصومه(ع) است.

۱۷ـ لطف حضرت معصومه(س) به مداحش

آقا حسن احتشام(فرزند مرحوم سید جعفر احتشام) از منبری های قم بودند”پدر و پسر”) از قول آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی تبریزی(که مرد روضه خوان با اخلاصی بود و قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) چند دقیقه خطبه ای از نهج البلاغه و ذکر مصیبت مختصری می خواند) نقل کردند که او گفت
“ما اهل منبر با هم در مواقع تعطیلی دوره ای داشتیم، و دور هم جمع می‌شدیم و خودمان برای خودمان روضه می خواندیم. شبی من(یعنی آقا شیخ ابراهیم صاحب الزمانی) در خواب دیدم که خواستم به حرم حضرت معصومه(ع) مشرف شوم، گفتند: ورود به حرم ممنوع است، برای اینکه حضرت معصومه(س) با حضرت زهرا(س)در بالای ضریح خلوت کرده‌اند و کسی را راه نمی دهند من گفتم مادرم سیده بوده است و من محرم هستم، به من اجازه دادند رفتم دیدم که بله این دو با هم نشسته‌اند و در بالای ضریح با همدیگر صحبت می‌کنند از جمله صحبت ها این بود. که حضرت معصومه(ع) به حضرت زهرا(ع) عرض می‌کند: حاج سید جعفر احتشام(روضه خوان، روضه خوان را خودم می‌گویم) برای من مدحی گفته است و ظاهراً آن جدح را برای حضرت زهرا(ع) می خواندآقا شیخ ابراهیم این خواب را در آن جلسه دوره ای که اهل منبر در آن جمع بودند و حاج احتشام هم حضور داشت نقل می‌کند، حاج احتشام می‌گوید از آن شعرها چیزی یادت هست گفت: بله در آخر شعر داشت”دخت موسی بن جعفر” تا این را گفت حاج احتشام زد زیر گریه و گفت: بله توی اشعار من این کلمه هست این احتشام از منبری های قم بود و خیلی با حال بود، هیچ منبری را ندیدم که خودش گریه کند و ایشان خودش روضه می خواند و خودش گریه می‌کرد بکاء بود و گریه زیاد می‌کرد آقا حسن احتشام فرزند حاج احتشام گفت به ایشان گفتیم شعرا در آخر شعرشان تخلص دارند. شما هم برای خود تخلص تعیین کن، هر چه گفتم قبول نکرد تا با اصرار این شعر را گفت

این فاطمه به جان عزیز برادرت بر احتشام لطف نما قصر اخضری

ایشان گفت قصر اخضر هم لطف کردند. گفتم چطور؟ گفت: همانجا که آقای مرعشی(ره) سجاده می انداختند، آنجا را به رنگ سبز گچ کاری کردند با سنگ مرمر و قبر حاج احتشام در همان قسمت از مسجد بالا سر واقع شد.(۲۴۳)
این چهار نمونه، از قول شیخ الفقهاء، حضرت آیه‌ الله العظمی‌شیخ محمدعلی اراکی(ره) نقل شد، که سلمان عصر بود و تردیدی در راست گویی او نیست.

۱۸ـ شفا در حرم حضرت معصومه(س) با عنایت حضرت عباس(ع)

بانویی مدت ها بر اثر بیماری طولانی و شدید یکی از نزدیکانش(فرزند یا برادر و…) رنج می‌برد، از معالجات و درمان ها نتیجه نگرفته بود، دستش از هما جا بریده و به حرم حضرت معصومه(ع) پناهنده شد، و به آن بانوی ارجمند توسل جست، همچنان به توسل خود ادامه داد، تا این که شبی در عالم خواب دید حضرت معصومه(ع) به بالین او آمد و فرمود:”بیمارت را به حرم من بیاور و در این مکان خاص(که در عالم خواب نشان داد) بگذار، بنا عمویم حضرت عباس(ع) به زیارت من بیاید، شفای بیمار تو را از عمومی می طلبم این بانو می‌گوید: پس از بیدار شدن از خواب، خوشنود شدم، و به دستور حضرت معصومه(ع) عمل کردم، شخص بیمارم را به آن مکام خاص از حرم حضرت معصومه(ع) بردم، او به محض این که در آن مکان نشست، احساس سلامتی کرد، و با خوشحالی گفت:”خوب شدم وشفا گرفتم.

۱۹ـ‌ یک کرامت به نقل از آیت الله مسعودی خمینی تولیت سابق آستانه حضرت معصومه(ع)

در حدود ساعت ۵/۹ صبح روز جمعه ۲۱ دی سال ۱۳۸۰ در جلسه ای که در سیمای تلویزیون قم کانال یک، پخش می‌شد چنین فرمود
پانزده روز قبل چند نفر ترک زبان، به دفتر من آمدند، چون فارسی نمی دانستند، یک نفر مترجم خواستیم، او آمد و سخنان آنها را برایم ترجمه می‌کرد، ماجرا از ا ین قرار بوددختر پانزده ساله ای کنار مادرش، در روبروی من ایستادند، مادر گفت: ای دختر من، یک سال است که بیمار روانی بود، و حال غیر عادی داشت گفتم: مدارک دارید؟ او مدارک متعدد نشان داد، همراه عکس ها و فیلم ها و نسخه ها و نظریه پزشک ها و… مدارک مورد بررسی قرار گرفت، و همه آنها صحیح بود، و بر بیماری روانی آن دختر دلالت داشت.
مادر افزود: یک شب همین دخترم از خواب برخاست و گفت:”مرا به قم ببر!”
ما در اطراف زنجان سکونت داریم، بی بضاعت می‌باشیم، به دخترم گفتم: پول نداریم که خرج سفر را تأمین کنم و شما را به قم ببرم، دخترم گفت: گوشواره ام را بفروشید، من قبول کرد، گوشواره اش را فروختم و با پول آن، همراه دختر به قم سفر کردیم، صبح زود وارد حرم شدیم، کنار ضریح به حضرت معصومه(ع) متوسل شده، و با سوز و گداز و گریه، شفای دخترم را طلبیدم، دخترم نیز همین سوز و گداز را داشت، ولی همان حالت بیماری روانی او در چهره او دیده می‌شد، ناگاه دیدم دخترم جیغ و فریاد زد، گفتم چه شد؟‌گفت: ده دوازده نفر مرد را در اینجا می‌بینم به من می‌گویند: برخیز، به آنها می‌گویم نمی توانم برخیزم، باز دختر به حالت روانی خود فرو رفت و سکوت کرد.
پس از مدتی با جیغ و فریاد برخاست و گفت: خوب شدم، آن ده دوازده نفر به من گفتند، خانمی می آید و تو به دست او شفا می‌یابی، آنها رفتند، و خانمی آمد و به من فرمود:”برخیز!”، گفتم: نمی توانم، فرمود:”برخیز تو دیگر بیمار نیستی”.
در این هنگام دختر که در دفتر بود، گریه کرد و گفت:”من یک سال بود، چیزی را درک نمی‌کردم، اکنون همه چیز را درک می‌کنم.”
من به مادر دختر گفتم: شاید این دختر، امروز خوب شده باشد، شما بروید، و پس از یک هفته به اینجا بیایید، و گزارش کار را بدهید، آنها قبول کردند، مخارج سفر را به آنها دادم، آنها رفتند، و پس از هفت روز از زنجان بازگشتند، و دختر گفت: از آن لحظه شفا تاکنون کاملاً خوب شده ام و هیچ گونه عارضه ندارم.” در این هنگام اطمینان به شفا دادن حضرت معصومه(ع) پیدا کردیم، و گفتم: برای اطلاع مردم، نقاره را به صدا درآورند. نقاره چند روز قبل، به صدا درآمد و آنها که در اطراف حرم بودند، صدای آن را شنیدند، و از کرامت، اطلاع یافتند

۲۰ـ توجه حضرت معصومه(ع) به خدمت گزاری شهدا

آقا سید ابوالفضل رضوی زاده یکی از خدمت گزاران حرم مطهر می‌گوید
“در اوایل جنگ که شهدا را برای طواف به حرم مطهر حضرت معصومه(ع) می آورند، مجلس آنها را با سینه زنی، نوحه سرایی، مداحی و هر کاری که از دستم می آمد، برای رضای خدا گرم می‌کردم.
یکی از شب ها، آقای اشعری مداحل اهلبیت(ع) به من گفت:
سید ابوالفضل! شب چهارشنبه برای دعای توسل به گلراز شیخان بیا کارت دارم وقتی رفتم، بعد از مراسم دعا به من گفت
“مادر خوب پسر شهیدش را دیده. و او سراغ شما را گرفته و از مادرم پرسیده که آیا سید ابوالفضل زنده است یا مرده؟ مادرم به برادر شهیدم گفته: حالا چرا سراغ ایشان را می‌گیری؟ و او در جواب گفته: وقتی به شهیدان پیوستم، همگی آنها سراغ سید را از من گرفتند و او را دعا کردند و گفتند
“سید آدم خوبی است، چون در مراسم شهدا خیلی خدمت می‌کند. به همین خاطر مورد توجه بی بی حضرت معصومه(ع) و امام زمان(عج) هستند و ما از او راضی هستیم.”

سیر تاریخی بارگاه حضرت معصومه(ع) به طور کوتاه

پس از خاکسپاری پیکر حضرت معصومه(ع) در محل فعلی، که در آن عصر به نام بابلان نام داشت، پسران اشعری، سایبانی از بوریا، بر روی مرقد او ترتیب دادند، پس از مدتی در اواسط قرن سوم هجری قمری، حضرت زینب دختر امام جواد(ع) از مصالح آجر و سنگ و گچ، گنبد و بارگاهی بر روی مرقد مطهر حضرت معصومه(ع) ساخت سپس به مرور زمان دو گنبد دیگر در کنار گنبد اول ساخته شد که سومین آنها مدفن حضرت زینب دختر امام جواد(ع) شد.
این سه گنبد تا سال ۴۵۷ هـ .ق برقرار بودند، تا اینکه در همان سال میرابوالفضل عراقی(وزیر طغرل کبیر) به تشویق عالم بزرگ، شیخ طوسی(متوفای سال ۴۶۰ قمری) به جای آن سه گنبد، یک گنبد مرتفعی ساختدر عصر صفویه
از آن زمان تا ظهور خاندان صوفی(۲۴۵)بارگاه به همان وضعی که نگاشتیم بود، نه ضریحی بود و نه ایوان های باشکوهی که اکنون دیده می‌شود، و نه صحن کهنه و نوتعمیرات مهم آستانه مقدسه حضرت معصومه از زمان سلطنت خاندان صفوی شروع شد
در سال ۹۲۵ قمری شاه اسماعیل اول، ایوان قسمت شمالی(ایوان طلا) را ساخت، و شالوده صحن کهنه(کوچک) را ریخت، پس از او شاه طهماسب اول برای مرقد ضریحی از کاشی درست کرد و نیز بنای تاریخی ایوان جنوب مدرسه فیضیه را که به صحن کهنه چسبیده است ساخت. در سال ۱۰۷۷ شاه صفی صحن زنانه را ـ که اکنون به صورت محلوطه سرپوشیده به نام مسجد طباطبائی است و سابقاً سقف و گنبد نداشته است ـ ساخت که در سمت جنوبی آستانه است، این صحن برای مقبره شاه عباس و شاه سلیمان و شاه سلطان حسین راه مخصوصی شد سپس شاه عباس ضریحی از فولاد سفید، ترتیب داد، و ضریح فعلی همان ضریح فولادی است که صفحه هایی از نقره را بر آن افزوده‌اند
در عصر قاجاریه
پس از پایان حکومت صفویان، دیگر تعمیرهای قابل توجهی در بارگاه و اطراف آن نشد تا وقتی که سلطنت ایران به دست قاجاریه(۲۴۶)رسید.
در سال ۱۲۱۸ قمری فتحعلی شاه با دوازده هزار خشت با پوشش طلا، گنبد را طلا نمود و در سال ۱۲۳۶ مسجد بالا سر بنا شد.
در سال ۱۲۷۶ ایوان شاه اسماعیل صفوی را طلا کردند.
در سال ۱۳۷۵ ضریح فولادین شاه عباس را نقره نمودند.

در آخر قرن ۱۳ هجری قمری، شالوده صحن جدید(بزرگ) به وسیله آقا ابراهیم امین السلطان ریخته شد و ساختمان آن را پسرش میرزا علی اصغر خان اتابک صدر اعظم ایران در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه، در سال ۱۳۰۳ قمری به پایان رسانید.
ظریف کاری های صنایع مختلف در این آستانه از طلاکاری و نقره و میناکاری گرفته تا آینه کاری و خطوط مختلف از نسخ، نستعلیق، شکسته، کوفی و ثلث و ده ها و صدها ظریف کاری ها در درهای گوناگون حرم مطهر و… بیش از اینها است که ما بتوانیم در این مختصر بیاوریم.
اشعار و احادیث برخی از کتیبه ها
مساحت مجموع زمین آستانه ۱۳۵۲۷ متر مربع است و از این مقدار ۱۹۱۴ متر زیربنای گنبد و ایوان ها و صحن ها است و در بسیاری از مواضع این بناها کتیبه هایی است که در آنها نوشته هایی با خط های مختلف از آیات و اشعار و احادیث نگاشته شده است، اینک به چند نمونه توجه کنید در کتیبه گلوگاه ساق گنبد اشعاری سروده فتحعلی خان صبا به خط نستعلیق، ثبت شده که چند شعر آن این است

آتش موسی عیان از سینه سیناستی یا که زرین بارگاه بضعه موساستی
بضعه موسی بن جعفر فاطمه کز روی قدر خاک درگاهش عبیر طره حوراستی
نوگلی رنگین زطرف گلشن یاسین بود آیتی روشن به صدرنامه طاهاستی
پرتوی از آفتاب اصطفای مصطفی زهراه ای از آسمان عصمت زهراستی
در ضریح مطهر، که در سال ۱۲۴۰ هجری قمری، نصب شده، اشعاری سروده فتحعلی خان صبا نگاشته شده که چند شعر آن از این قرار است:
تبارک الله از این بارگاه عرش آهنگ نه بلکه عرش بر فرشت آبگینه و سنگ
زشرم قبه زرینت عرش را گویند که شد به پرده این نُه رواق سیمین رنگ
زُنه رواق فلک هفت بانوی عذرا به دامن شرفش افتخار را زده چنگ
به آستانش همواره خسروان زمین به سجده خاصه شهنشاه آستان اورنگ
در کتیبه دری که در ضلع شمال غربی، قرار گرفته و به مسجد زنانه باز می‌شود این اشعار سروده”وفا” می‌باشد:
حُبُذازین بقعه عالی که از مجد و شرافت قبله ابدال گشت و کعبه آمال آمد
خوابگاه بضعه موسی بن جعفر کز فروغش جلوه موسی عیان از چشم اهل حال آمد
عصمت کبری و ناموس نبی همنام زهرا که آسمانی از حیا و عزت و اقبال آمد
گفت مصراعی وفا از طبع و شد تاریخ این در کاین در ودرگه مطاف عزت و اقبال آمد

نمونه ای از آیات و احادیث کتیبه ها

آیات و دعاهایی هم در برخی از کتیبه ها نوشته شده، در اینجا به ذکر یکی از آن احادیث می پردازیم که در کتیبه بدنه ایوان طلا از کاشی معرق با زمینه لاجوردی به خط ثلث نوشته شده است:
“روی الزمخشری فی تفسیر الموسوم بالکشاف و الثعلبی فی تفسیره الموسوم بکشف البیان، عن رسول الله(ص) قال:”اَلا و من مات علی حب آل محمد مات شهیداً، ألا و من مات علی حب آل محمد مات مغفور، اَلا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمناً متکملا، اَلا و من مات علی حب محمد و آل محمد بُشَره ملک الموت و نکیر و منکر بالجنَهِ، اَلا مُنً ماتَ عَلی حُبِ مُحَمَدٍ وَآلِ مُحَمَدٍ زُفَ اِلَی الْجَنَهِ اَلا مَنْ مات علی حب محمد و آل محمد فتح الله له فی قبره با بین الی الجنَه، ألا و من مات علی حب محمد و آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمه، اَلا و من مات علی بغض محمد و آل محمد جاء یوم القیمه مکتوب بین عینیه آیس من رحمه الله، اَلا و من مات علی بغض آل محمد مات کافراً، اَلا و من مات علی بغض آل محمد لم یشم رائحه الجنه ـ صَدَق؛
دو دفتر از علمای اهل تسنن ۱ـ زمخشی درکتاب تفسیر خود کشاف ۲ـ ثعلبی در کتاب تفسیر خود کشف البیان روایت می‌کنند که رسول خدا(ص) فرمود: آگاه باشید کسی که باحب آل محمد از دنیا برود شهید از دینا رفته است، کسی که با حب آل محمد بمیرد، با ایمان کامل از دنیا رفته اس، کسی با حب محمد و آل محمد از دنیا برود، ملک الموت(عزرائیل) و دو فرشته نکیر و منکر او را به بهشت مژده می دهند، کسی که با حب محمد و آل او از دنیا برود، خداوند دو در در قبر او به بهشت می گشاید، کسی که با حب محمد و آل او از دنیا برود خداوند قبر او را محل زیارت فرشتگان رحمت قرار می دهد، کسی که با دشمنی و بغض با محمد و آل او بمیرد، در روز قیامت در بین دو چشم او نوشته شده است ناامید از رحمت خدا است، آگاه باشید کسی که با بغض با محمد و آل او بمیرد، کافر مرده است، کسی که با دشمنی آل محمد از دنیا برود، بوی بهشت به مشام او نمی رسد. ـ راست گفت رسول خدا.
سپس نوشته شده:
“اَللهُمَ صَلِ عَلَی الْمُصْطَفی مُحَمَدٍ، المرتضی علیِ، البتول فاطمه، السبطین الحسن و الحسین، زین العابدین علی، الباقر محمد، الصادق جعفر، الکاظم موسی، الرضا علی، التقی محمد، النقی علی، الزکی الحسن و الحجه‌ القائم مهدی صاحب الزمان، الائمَه الهُدی و مصابیح الدجی، بهم أتولی، ومن اعدائهم اتبرءُ؛
خداوندا درود بفرست بر برگزیده ات محمد، بر مرتضی علی، بر بتول فاطمه، بر دو سبط رسول خدا، حسن و حسین، بر زین العابدین علی، بر باقر محمد، بر صادق جعفر، بر کاظم موسی، بر رضا علی، بر تقی محمد، بر نقی علی، بر زکی حسن و بر حجت قائم مهدی صاحب زمان(عج) که این ها پیشوایان راه هدایت هستند، چراغ های روشنی بخش در تاریکی ها می باشند، ولایت آنها را قبول دارم و از دشمنشان بیزار می‌باشم.”

کتیبه های مرقد مطهر

مرقد مطهر با خشت های کاشی مختلف و رنگین آراسته شده است و بر آن پنج کتیبه است:
۱ـ به خط نسخ، آیه الکرسی نوشته شده است.
۲ـ به خط نسخ طلایی آیات متعددی نگاشته شده.
۳ـ به خط کوفی آیاتی از قرآن.
۴ـ به خط نسخ طلایی سوره تبارک.
۵ـ‌آیه ای دیگر از قرآن، و در زیر کتیبه پنجم به خط نسخ برجسته نوشته شده کَتَبه و عمله محمد بن ابی طاهربن ابی الحسین.
در کاشی های اطراف مرقد مطهر از بالا تا پایین سوره یس و الرحمن و تبارک و هل اَتی و سوره قدر نوشته شده و احادیث بسیاری هم نگاشته‌اند از جمله:
“قالَ النَبِ: مَنْ کَفَ لِسانَهُ عَنْ اَعراضِ الناسِ، اَقالهُ اللهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقیامَهِ
مَنْ فَرَقَ بَیْنَ والِدَهٍ وَ وَلَدِها، فَرَقَ اللهُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجَنَهِ
حُسْنُ السؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.
اَلزِنا یُورثُ الْفَقْرِ
اللهُ تَعالی عَوْنُ الْعَبْدِ مادامَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ اَخِیهِ.

ماجرای طلا کاری گنبد مرقد حضرت معصومه(س)

چنان که گفتیم: در سال ۴۵۷(یا ۴۴۷) ابوالفضل عراقی(ویر طغرل کبیر) به تشویق عالم بزرگ شیخ طوسی، بارگاه مرقد را نوسازی کرد، قسمت بالای آن را به یک گنبد بزرگ تبدیل نمو دتا این که دردوران صفویه تعمیرات بسیار انجام شد
و در سال ۱۲۱۸ هـ .ق فتحعلی شاه قاجار با دوازده هزار خشت با پوشش طلا، گنبد بارگاه را طلا نمود، هزینه آن به پول آن زمان صد هزار تومان شداینک که سال ۱۴۱۲ هـ . ق است، از آن وقت تا حال که ۲۰۳ سال می‌گذرد، هنوز این گنبد با همان طلاها می درخشد

مصاحبه با تولیت (سابق) آستانه آیت الله مسعودی در مورد نوسازی گنبد

روزی برای دیدار از گنبد، کنار گنبد رفتم و از نزدیک ملاحظه کردم و دریافتم که بعضی از طلاها طبله کرده، و زیرسازی آنها فرسوده شدها ست، کارشناسان را دعوت کردم تا پس از بررسی دقیق، نظریه خود را بدهند، آنها پس از بررسی چنین نظر دادند که تعمیر گنبد مطهر با این صورت فعلی، ‌کارساز نیست، باید به طور کلی مس روی گنبد و طلای روی آن برداشته شود، و از نو بازسازی گردد نتیجه بررسی این شد که طلای حاصل از این گنبد، حدود ۲۰ کیلو است، ولی نوسازی گبند نیاز به ده تن مس و ۲۰۰ کیلو طلای ناب ۲۴ عیار دارد، که هزینه آن حدود دو میلیارد و پانصد میلیون تومان استدر جلسه خصوصی، این مطلب مطرح شد، گفتم: تأمین این هزینه از عهده ما ساخته نیست، وانگهی عمر من کفاف نمی‌کند. این موضوع در همان مجلس محرمانه مطرح شد، بی آنکه کسی غیر از افراد آن جلسه اطلاع یابند بنده در همین ایام به خدمت مرجع عالیقدر آیت الله العظمی محمدتقی بهجت(مدظله) رسیدم. تا در این مورد صحبت کنم، به خدمتش رسیدم و پس از سلام و احوال پرسی، بی آنکه سخنی بگویم، آقای بهجت به من روکرد و فرمود
“چرا گنبد خانم حضرت معصومه(ع) را درست نمی‌کنید، گنبد بسیار فرسوده شده است، شما دست به کار شوید، خداوند هزینه آن را می رساند، و طول عمر هم عطا می فرماید.”
من تعجب کرد، زیرا ایشان از سخنان محرمانه ما در جلسه خصوصی، اطلاعی نداشت. من به ایشان گفتم: این کار هزینه بسیاری می خواهد و برای ما فعلاً امکان ندارد، پس از چند روزی آیت الله بهجت با من تماس تگرفت، به خدمتش رفتم فرمود:”کار را شروع کنید، خداوند متعال هزینه آن را خواهد داد، و شما این موضوع را به اطلاع مقام معظم رهبری برسانید.” من به محضر مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای(مدظله) رسیدم و ماجرا را به عرض رساندم، فرمود:”هر چه آیت الله بهجت بگوید قبول دارم.” پس از موافقت مقام معظم رهبری، تصمیم گرفتم برای بازسازی گنبد، مقدمات کار را فراهم کنم، مجدداً به محضر حضرت آیت الله بهجت رسیدم، ایشان برای شروع، مبلغ ده میلیون تومان و مقداری طلا جهت این کار اختصاص دادند. قوت قلب یافتم و با اراده محکم تصمیم بر این کار دارم، ‌ان شاء الله این طرح را در فروردین سال ۱۳۸۰ شمسی شروع خواهیم کرد، و اگر مشکلی پیش نیاید و وجه و طلای آن را بتوانیم تأمین کنیم، حدود چهار سال فرصت لازم است تا این طرح را به نتیجه برسانیم.

نکته قابل توجه در این ماجرا، عنایت خاص یک مرجع تقلید عارف و سالک الی الله حضرت آیت الله العظمی‌بهجت(مدظله) است، که ما را تشویق می نماید تا بارگاه های مراقد منور امام زاده ها را آباد و آبرومند کرده و در حفظ آن ها بکوشیم. در حدیثی آمده رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود
“یَا عَلِیُ مَنْ عَمَرَ قُبُورَکُمْ، وَ تَعاهَدَهَا، فَکَانِما اَعَانَ سُلَیْمانَ بَنْ داوُدَ عَلی بَناءِ بَیْتِ الْمُقَدَس؛ ای علی! کسی که قبرهای شما خاندان را تعمیر و بازسازی و نوسازی نماید، و به زیارت آنها پایبند باشد، گویی حضرت سلیمان بن داود(ع) را در ساختن مسجد بیت المقدس یاری کرده است.

پیشینه تاریخی ضریح، و چگونگی نصب ضریح جدید

در سال ۶۰۵ هجری قمری امیر احمد بن اسماعیل بزرگ خاندان آل مظفر، بزرگترین استاد کاشی ساز آن زمان”محمد بن ابی طاهر کاشی کار قمی” را به کار ساخت و پرداخت کاشی های مرقد(صندوقچه قبر مطهر) واداشت. او به مدت هشت سال به این کار مشغول بود تا سرانجام در سال ۶۱۳ هـ . ق کاشی های مرقد آماده و کار گذاشته شد.
در سال ۹۵۰ هجری قمری شاه طهماسب صفوی، در چهار طرف مرقد ضریحی آجری آراسته به کاشی های هفت رنگ و کتیبه های معرق بنا نمود و در اطراف آن منافذی باز بود تا هم مرقد مطهر دیده شود و هم زائران نذورات خود را داخل ضریح بریزند.
بعد از چند سال ضریحی از فولاد سفید و شفاف به دستور شاه عباس، در جلو ضریح آجری قرار داده شد.
در سال ۱۲۳۰ فتحعلی شاه قاجار همان ضریح را نقره پوشی کرد؛ که این ضریح به مرور زمان فرسوده شد و در سال ۱۲۸۰ هجری قمری ضریحی که از نقره ضریح سابق و نقره های موجود در خزانه ساخته شده بود به جای آن نصب گردید.
این ضریح چندین مرتبه تجدید بنا و اصلاح شد و سال های متمادی روی مرقد حضرت باقی بود تا این که در سال ۱۳۶۸ هجری قمری برابر با سال ۱۳۲۸ هجری شمسی به دستور تولیت وقت شکل ضریح را تغییر دادند و ضریح جدید(قبل از تعویض اخیر) را به جای آن نصب نمودند.

ضرورت تعویض مجدد ضریح

با گذشت تقریباً چهل سال از آخرین تعویض ضریح، مجدداً بر اثر تشرف و تبرک زائران و فرسایش زیاد، شبکه ها دچار خوردگی شد.
از سوی دیگر اسکلت پایه های چوبی داخل ضریح حدوداً یک صد سال عمر داشته‌اند که این طولانی بودن زمان و مهم تر از آن شستشوهای آن ها با گلاب و نظافت های تطهیری مختلف ضریح دیگر، که به خاطر خونین شدن ضریح در پی بریدگی ها و جراحاتی که بر اثر خرابی های ضریح در دست زائران ایجاد می‌شد دچار پوسیدگی شده و نیازمند تعویض بودند.

اقدام جهت تعویض ضریح

عوامل مذکور سبب گردید تا حضرت آیت الله مسعودی خمینی تولیت آستانه مقدسه در سال ۱۳۷۵ تصمیم بر تعویض ضریح مطهر بگیرند. در پی تصمیم ایشان در همان سال با آقای حاج حسین پرورش اصفهانی از استادکاران فن ضریح سازی قراردادی بسته شد که بر اساس آن، کار ساخت ضریح جدید را آغاز نمود.
متأسفانه ایشان به علت کهولت سن و بیماری که بر ایشان عارض شد تقریباً حدود شش ماه کار کاملاً راکد باقی ماند.
پس از آن، از سازندگان سابقه دار اصفهان استعلام صورت گرفت و در نهایت ادامه کار به استاد حاج محمد حسین عباسپور اصفهانی محول گردید و قرار داد جدید منعقد شد.

چگونگی تغییرات در ضریح جدید

قسمت فوقانی ضریح که کتابتی از اشعار در مدح و ثنای حضرت معصومه(ع) بود، جمع آوری و جهت طلاکاری آن اقدام گردیده، همچنین حدفاصل قسمت فوقانی و قسمت دسترس زائرین که قبلاً نقره بوده، طلاکاری شده است.
شبکه ها و غرفه ها که شاید حدود پنج هزار گوی و ماسوره دارد کلاً عوض و ضخیم تر از قبل ساخته شده. برای این بخش ۵/۱ تن نقره صدر در صد خالص خریداری شده، و در حدود ۳۳۰ هزار نقره و ۹۲ به کار گرفته شده است در حالی که در ضیح سابق ۹۳ هزار مثقال نقره به کار رفته بود.
پایه های چوبی ضریح که پوسیده بوده نیز مجدداً از بهترین چوب چنار خشک، ساخته و نصب گردیده است.
در مجموع، ضریح جدی از نظر استقامت مقاوم تر شده است خاطر نشان می‌شود که از نظر شکل ظاهری تفاوت چندانی با ضریح سابق ندارد. و در کل ضخامت و استحکام، ضریح جدید حداقل دو برابر ضریح سابق است و به طور کلی خرید نقره، ساخت و نصب ضریح و تهیه اسکلت چوبی بیش از سه میلیارد ریال معادل ۳۰۰ میلیون تومان هزینه در برداشته و با همه فراز و نشیب ها حدود پنج سال کار ساخت آن طول کشیده است.

مدت عملیات جایگزینی

با توجه به این که اطراف ضریح مطهر جهت این امر بسته شده بود و امت شهید پرور و زائرین مشتاق دیدار از ضریح مطهر بوده و هستند سعی شد با سه شفیت کار مداوم و با سرعت تمام که بحمدالله بیش از یک ماه طول نکشید.(۲۵۸)قابل توجه این که این ضریح، در فضای ملکوتی در حضور بزرگان و زائران، در روز عید غدیر ۱۴۲۲ قمری برابر با ۱۲/۱۲/۱۳۸۰ شمسی با حضور مرجع بزرگ تقلید آیت الله العظمی‌بهجت(مدظله) نصب گردید.

آیین غبارروبی

از آن روی که در محدوده حرم، حریم ها وجود دارد و باید برای حفظ آن کوشید، حرم را، حرم نامیده‌اند. نقطه ثقل این حرم ضریح مقدس است که چون انگشتری نگین خود را دربرگرفته است، پس باید با رعایت آداب وارده احترام حرم را حفظ کرد.
چنان که می دانیم قسمتی از محدوده ضریح همواره محلی برای واریز نذورات و هدایای امت محمد(ص) به این ستاره پرفروغ بوده است چند صباحی که می‌گذرد آیین غبار روبی برپا می‌شود، تلاوت آیات نورانی قرآن کریم، یادی از مصیبت های آل الله و مدح و مرثیه هماره به هنگام غبارروبی طنین انداز است.
درب ضریح که گشوده می‌شود گروهی با لباس سفید بلند که گویی لباس احرام به تن کرده‌اند با یاد خدا و با زمزمه یا فاطمه اشفعی لی فی الجنه و سرشک از دیده جاری با بوسته به ضریح و با خضوع توفیق تشرف می‌یابند. زیارت قبر مطهر فروغ دیدگانشان می گردد و پس از جمع آوری نذورات و زدودن غبار، قبر شریف را با گلاب شستشو داده و با خاندان نماز در کنار قبر همنشین عرشیان می‌شوند. پس از پایان مراسم، غبارروبان بیش از همه آرزومندند تا حضرت معصومه(ع) در سرای باقی شفیع آنان باشد.

تهیه و تنظیم علی‌رضا احمدی ۱۷ شوال ۱۴۳۴ ه.ق.

Check Also

ماهنامه موعود شماره 280 و 281

شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد

با امکان دسترسی سریع دیجیتال ؛ شماره ۲۸۰ و ۲۸۱ مجله موعود منتشر شد ماهنامه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *