منظور از«بدترین مرگ» یا به اعتبار دنیا است، همانند غرق شدن، سوختن، خورده شدن به وسیله حیوانات درنده و… یا بهاعتبار آخرت است. همانند مرگ بر گناهان، بدون آنکه شخص توبه کرده باشد.
آزردن مؤمن با حرفهاى نیش دار و زننده، زخم زبان نامیده مى شود که شخص سعى مى کند شکست ها و ضعفهاى دیگرى را به رخ او بکشد و با اینکار قلبش را مى آزارد. بجاست که انسان درصدد دلجویى دیگران باشد و اگر در زندگى براى آنها شکست هایى پیش آمده، سعى کند با سخنان خود مرهم بر زخم دلشان نهد، نه اینکه آنان را مستوجب و مستحق آن پیشامدها و خسارت ها بداند و با زخم زبان دلشان را ریش سازد.
خداوند در قرآن کریم می فرمایند: «قولوا لِلنّاسِ حُسْنا» با مردم به زبان خوش سخن بگویید.(۱)
نکوهش زخم زبان در روایات
آنچه ما در روایات نورانی اهل بیت علیهم السلام مشاهده میکنیم از جمله سفارشهایی که شده در رابطه با یک زندگی مسالمتآمیز و در کنار هم زیستن این است که انسانها از هر نوع پرخاش، زخم زبان زدن، هر نوع تعبیراتی که در شأن یک انسان نیست، پرهیز شده است.
انسان گل سر سبد عالم هستی و دارای ویژگی های ممتازی است که این ویژگیها تا جایی وجود دارد که زبان خوش کاربرد دارد قاعدتاً نباید نیازی باشد انسان متوسل شود برای پیشبرد اهداف نفسانی خودش به طعنه زدن، زخم زبان زدن به دیگران؛ چون به قول آن شاعر گفت که: «جراحات السّنان لها التیام و لا یلتام ما جرح اللّسان»؛ جراحت هایی که از طریق شمشیر و نیزه و امثال ذلک بر بدن انسان آشکار میشود اینها التیام پیدا میکند بالاخره زخم است و مرحم و دارو میگذارند و گذر زمان التیام بخش این زخم هاست ولی زخم زبان التیام نمییابد.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: «فى قَوْلِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحْسَنَ مَا تُحبّونَ أنْ یُقالَ لَکُمْ، فَاِنَّ اللّهَ عزَّوَجلَّ یُبْغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ الْمُؤمِنین، اَلفاحِشَ الْمُتَفَّحِشَ السّائَلَ الْمُلْحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّى الْحَلیمَ اَ لْعفیفَ الْمُتعَفِّـفَ» درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترین سخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهنده، زخم زبان زن بر مۆمنان، زشت گفتار، بد زبان و گداى سمج را دشمن مى دارد. (۲)
جوابهای سربالا و سرزنشآمیز دلیل بر پرعقده بودن و عصبیت پاسخ دهنده است و ناشی از آن است که وی شیوه برقراری ارتباط را نمیداند. واکنشهای کلامیکه با تعمق و منطقی و بدون حب و بغض باشد. قطعا ارتباط بهتری را رقم میزند و موجب پایداری زندگی میشود.
امام حسین (علیه السلام) می فرمایند: «إِنَّ لِسانَ ابنَ آدَمَ یُشرِفُ کُلَّ یَومٍ عَلى جَوارِحِهِ فَیَقولُ: کَیفَ أَصبَحتُم؟ فَیَقولونَ: بِخَیرٍ إِن تَرَکتَنا! وَیَقولونَ: اَللّه اللّه فینا! وَ یُناشِدونَهُ وَ یَقولونَ: إِنَّما نُثابُ بِکَ وَ نُعاقَبُ بِکَ» زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش: و او را سوگند مى دهند و مى گویند: ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم.(۳)
در مهارتهای ارتباطی وقتی شخصی میداند که چگونه صحبت کند، از زخم زبان استفاده نمیکند و پیامدهای گفتار خود را در نظر میگیرد. انسانهای عصبی که آستانه تحمل کمتری دارند، عموما متهم به این مساله هستند که زخم و نیش زبان بیشتری دارند.
جوابهای سربالا و سرزنشآمیز دلیل بر پرعقده بودن و عصبیت پاسخ دهنده است و ناشی از آن است که وی شیوه برقراری ارتباط را نمیداند. واکنشهای کلامیکه با تعمق و منطقی و بدون حب و بغض باشد. قطعا ارتباط بهتری را رقم میزند و موجب پایداری زندگی میشود.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: إِنَّ هذَا اللِّسانَ مِفتاحُ کُلِّ خَیرٍ و َشَرٍّ فَیَنبَغى لِلمُومِنِ أَن یَختِمَ عَلى لِسانِهِ کَما یَختِمُ عَلى ذَهَبِهِ وَ فِضَّتِهِ؛ براستى که این زبان کلید همه خوبیها و بدیهاست پس سزاوار است که مومن بر زبان خود مهر زند، همان گونه که بر (کیسه) طلا و نقره خود مُهر مى زند.(۴)
حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند: «حَدُّ اللِّسانِ أَمْضى مِنْ حَدِّ السَّنانِ» تیزى و برندگى زبان از تیزى نیزه بیشتر است.(۵)
چرا زخم زبان میزنیم؟
منشأ نیش دار بودن سخن، عداوت و کینه توزى و گاهى حسادت است که طعنه زن را وا مى دارد که وقتى با دیگرى حرف مى زند سخنانش نیش دار و گزنده باشد. ممکن است ظاهر سخن و محتواى آن حق باشد، اما آن را به صورت گزنده و زننده بیان مى کند که موجب رنجش و ناراحتى طرف مى شود. وقتى با دیگرى مباحثه مى کند، اگر طرف در ارائه مطلب اشتباه کند، مى تواند آن را با زبان نرم به او تفهیم کند که فلان عبارت را درست نخواندى و فلان مطلب را درست بیان نکردى؛ اما گاهى در لفافه اى گزنده و با نیش زبان به او تفهیم مى کند. اگر انسان در پى توجه دادن دیگرى به اشتباه و عیبش باشد، باید به زبانى بگوید که در او اثر کند و به گونه اى به او تفهیم کند که بپذیرد و سر لج نیفتد، نه اینکه باعث گردد او بر اشتباهش پافشارى کند و علاوه بر اشتباه اوّل، بر اثر لجاجت، اشتباه دوم را نیز مرتکب شود که در نتیجه شیوه نادرستِ بیان اشتباه و نقص، در سراشیبى جهل و لجاجت بیفتد و اصلاحش دشوار گردد.
برخى در مقام امر به معروف و نهى از منکر طورى رفتار مى کنند که نه تنها طرف را اصلاح نمى کنند و به معروف نمى کشانند، بلکه با شیوه بد نصیحتگرى و چه بسا با ملامت و سرزنش و گاه تکرار ملامت و سرزنش، او را به منکر دیگرى نیز وا مى دارند، از این رو حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «إِیّاکَ أَ نْ تُعاتِبَ فَیَعْظُمَ الذَّنْبُ وَیَهُونَ الْعَتْبُ» از ملامت و سرزنش بپرهیز که گناه را بزرگ جلوه مى دهد و ملامت را بى اثر مى سازد.(۶)
یا در نکوهش افراد و تکرار ملامت و سرزنش مى فرمایند: «أَلاِْفْراطُ فِى الْمَلامَهِ یَشُبُّ نیرانَ اللِّجاجِ» زیاده روى در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مى کند.(۷)
همچنین می فرمایند: «إِیّاکَ أَنْ تُکَرِرَ الْعَتْبَ فَإِنَّ ذلِکَ یُغرى بِالذَّنْبِ وَیُهَوِّنُ بِالْعَتْبِ» از توبیخ مکرر پرهیز کن، چه آنکه تکرار سرزنش گناهکار را در اعمال ناپسندش جرى و جسور مى کند، بعلاوه ملامت را پست و بى اثر مى سازد.(۸)
امام باقر (علیه السلام): «فى قَوْلِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحْسَنَ مَا تُحبّونَ أنْیُقالَ لَکُمْ، فَاِنَّ اللّه َ عزَّوَجلَّ یُبْغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ الْمُؤمِنین، اَلفاحِشَالْمُتَفَّحِشَ السّائَلَ الْمُلْحِفَ، وَ یُحِبُّ الحَیّى الْحَلیمَ اَ لْعفیفَ الْمُتعَفِّـفَ» درباره این گفته خداوند که «با مردم به زبان خوش سخن بگویید» فرمود: بهترینسخنى که دوست دارید مردم به شما بگویند، به آنها بگویید، چرا که خداوند، لعنت کننده، دشنام دهند، زخم زبان زن بر مؤمنان، زشت گفتار، بدزبان و گداى سمج رادشمن مى دارد و با حیا و بردبار و عفیفِ پارسا را دوست دارد.(۹)
اقسام زخم زبان
زخم زبان با عیبهای واقعی
گاه چیزی که با آن به دیگری طعنه زده میشود، از عیبهای واقعی او است که دست آویز طعنه زننده قرار میگیرد. او در موقعیتهای گوناگون، عیب و کاستی شخص را همانند زهری بر کام جانش ریخته، او را میآزارد. در اینحال، گاه عیبها در حضور دیگران و گاه بدون حضور ایشان گفته میشود که در صورت حضور دیگران و پنهان بودن عیب، طعنه زننده، افزون بر آفت طعنه، به آفت افشای سرّ، نیز گرفتار شده است.
زخم زبان با عیبهای پنداری
استفاده از چیزی که در واقع عیب نبوده، ولی کاستی و عیب پنداشته میشود، از اقسام زخم زبان بهشمار میرود. چه بسیار افراد گمراهی که بر خوبان، به علت داشتن عقاید صحیح، و یا داشتن حجاب، طعنه میزنند و ایشان را میرنجانند.
فرجام زخم زبان
صفات زشت و ناپسند درونی، کینه و دشمنی و حسادت و حتی عادت، عوامل پیدایش این رفتار زننده در انسان هستند که پیامدهای ناخوشایند و ناپسندی در پی دارد:
مرگ بد
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند:
هیچ انسانی رویاروی مومنی به او طعنه نمیزند، جز اینکه به بدترین مرگ میمیرد، و سزاوار است که بهخیر باز نگردد.(۱۰)
مرحوم علامه مجلسی در تفسیر این روایت مینویسد: منظور از«بدترین مرگ» یا به اعتبار دنیا است، همانند غرق شدن، سوختن، خورده شدن به وسیله حیوانات درنده و… یا بهاعتبار آخرت است. همانند مرگ بر گناهان، بدون آنکه شخص توبه کرده باشد.(۱۱)
نفرت و دشمنی خدا، محروم شدن از بهشت، استحقاق لعن و… از پیامدهای زخم زبان است که در مضامین روایی به آنها اشاره شده است.(۱۲)
پس وقتى مى خواهید ضعف کسى را به او یادآور شوید با خوشرویى و مهربانى و دلسوزى با او روبرو شوید، نه اینکه زبانتان به مانند عقرب، نیش داشته باشد. به گونه اى سخن بگویید که آن شخص درصدد جبران ضعف خود برآید والا اگر به او بگویید تو اشتباه کردى، نمى فهمى و سخنانى از این قبیل، طبیعى است که خوشش نمى آید و ناراحت مى گردد، چه اینکه اگر ما خودمان را جاى او بگذاریم، وقتى با آن لحن زننده با ما سخن بگویند آیا ناراحت نمى شویم؟ هر انسانى وقتى با او نسنجیده سخن بگویند، به او توهین کنند و یا با درشتى با او سخن گویند ناراحت مى شود و برخورد مشابه آن از خود نشان مى دهد، مگر اینکه از چنان تقوایى برخوردار باشد که بزرگوارانه سکوت کند و جواب ندهد.
پس وقتى ما برخورد ناشایسته و درشتى را نمى پسندیم چگونه توقع داریم با سخنان نیش دار دیگرى را وادار به اصلاح کنیم. ما در همه حال باید در اندیشه نیکى و خوبى به دیگران باشیم و سخن و رفتارمان بیانگر اخلاق نیکوى انسانى باشد که بدان متصف شده ایم.
پی نوشت ها:
۱ – سوره بقره، آیه ۸۳.
۲ – امالى صدوق، ص ۳۲۶.
۳ – بحارالأنوار، ج۷۱، ص۲۷۸، ح۱۴.
۴ – تحف العقول، ص ۲۹۸.
۵ – غررالحکم، ص ۳۸۲.
۶ – بحارالانوار، ج ۷۷، ص ۲۱۶.
۷ – همان، ص ۲۳۲.
۸ – غررالحکم، ص ۲۷۸.
۹ – امالى صدوق، ص ۳۲۶.
۱۰ – کافی، ص۳۶۱، ح.۹.
۱۱ – بحار الانوار، ج۷۲، ص۱۶۷
۱۲ – ر.ک اخلاق الهی، آیه الله مجتبی تهرانی، ص۱۵۹-۱۵۲