منصور عبدالحکیم (محمّد عبدالجلیل ۱۹۵۵م.) پژوهشگر و نویسنده پرکار مصری که تاکنون بیش از یکصد کتاب در موضوعات مختلف، به ویژه مجامع سرّی و ماسونی از وی به چاپ رسیده است، در کتاب «سلسله الماسونیّه و حکومت العالم الخفیّه» (فراماسونری و حکومت پنهانی جهانی) در بررسی زمینههای تشکیل فراماسونری وگروه شوالیههای معبد، آنها را دستپرورده یهودیان و در خدمت منافع آنان در مسیر نابودی اعتقادات دینی مسیحیان میشناسد.
او طرح تأسیس «انجمن مخفی یهودیان» را معطوف به سال ۴۳م. دانسته و به تفصیل، نحوه شکلگیری و نضج این انجمن را در زمان هرودوس اکریبا، پادشاه یهودیان و در عصر تولّد و بعثت حضرت عیسی ع تا به عصر جدید، بیان میکند. وی مینویسد:
طرح تأسیس انجمن یهودی «بیوهزن» در سال ۴۳ پس از میلاد مسیح ع و با پیشنهاد «هیرام ابیود»، مشاور پادشاه هرودوس اکریبا مطرح شد. او گفت:
«چون دیدم شمار گروندگان به مسیح دجّال – منظور عیسی بن مریم ع است- و پیروانش در حال افزایش است و آنها با آموزههای خود، برای گمراه ساختن ملّت یهودی تلاش میکنند، در بارگاه جناب پادشاه هرودوس اکریبا، مقدّمه ای عرض کردم و به ایشان پیشنهاد تأسیس یک انجمن سرّی را دادم تا به وسیله آن، به مقابله و مبارزه با آن گمراهان بپردازیم.
از نظر منصور عبدالحکیم، با بعثت حضرت عیسی بن مریم ع، ترس از نابودی به جان «بنیاسرائیل»، پادشاه یهودیان و مشاور اعظم او افتاد و از میانه آن، طرح تأسیس این انجمن ضدّ مسیحی، به منظور مقابله با مسیحیان و از بین بردن نودینان سر برآورد.
پیشنهاد هیرام ابیود مشاور مقبول افتاد و موجب شد تا پادشاه، با گردآوردن مشاور دوم خود، مؤاب لافی و برگزیدهترین محرمان دربار، سنگبنای «انجمن بیوهزن» را پایهگذاری کند.
در نخستین جلسه این انجمن که با حضور نه نفر از هیئت مؤسّسان انجمن تشکیل شده بود، هرودوس با برادر خواندن اعضا، خطاب به ایشان میگوید:
«برادران عزیز!
خاصّ و عامّ مردم از رویدادهای ظهور مسیح دجّال آگاهند. مردم از نظر دینی دگرگون شدهاند و او انقلابی دینی و سیاسی در این زمان در میان مردم، به ویژه در میان قوم یهودی به وجود آورده است. از زمانی که این دجّال پا به عرصه وجود نهاده، ما شاهد این اتّفاقات ناگوار بودهایم. او شروع به پراکندن و ترویج دادن آموزهها و تعالیم گمراهکنندهاش نموده است.
اعتقاد به آن رومیکه ادّعا میکند روح الهی است، در میان مردم افزایش و گسترش مییابد، شمار زیادی از مردم به او گرویدهاند و او دین و مایه روحی آنها را تباه ساخته است، بسیاری از آنها را گمراه کرده و ادّعای الوهیّت کرده و با ما به نزاع و جنگ برخاسته است و ما میگوییم او راهزنی بیش نیست.
ما قدرت و توانایی زیادی در آن مرد دیدهایم. او از خود میراثی برای آن گروه از مردمان به جای گذاشته است و آنان را «شاگردان» نامیده است، بر کسی پوشیده نیست که او گروهی را گرد آورده و نام عقاید و باورهای آن گروه را «دین» گذاشته است و آنها هم به تبع او، آن را دین مینامند.
ما به هیچوجه، هیچ دینی، جز دین یهودی را که ما آن را از پدرانمان به ارث بردهایم، به رسمیت نمیشناسیم. ما باید تنها از این دین پاسداری کنیم و تا ابد آن را زنده نگه داریم. ما انتظار آن ضربه را نداشتیم و آن را پیشبینی نمیکردیم. پدرانمان با آن قدرت پنهان که ما تصوّرش را نمیکردیم، با آن به مبارزه پرداختند و ما هم همچنان با آن مبارزه میکنیم….
در همان جلسه نخست، اعضای مؤسّس نام «قدرت پنهان» را برای محفل نوپای خود برگزیدند و به منظور متّحد کردن سایر یهودیان علیه مسیحیّت نوپا، سوگند یاد کردند. در همین جلسات، فرمان قتل پیروان مسیح ع صادر شد.
همه اعضا به «تورات» سوگند خوردند، عهد بستند و برای تأسیس سایر محافل در اقصا نقاط، شناسایی مسیحیان و برنامهریزی برای به قتل رساندن مبلّغان مسیحی، به راه افتادند.
منصور عبدالحکیم، درباره افشای این پیوند نامبارک و کشف راز فراماسونری یهودی مینویسد:
اعضای این گروه تمام رویدادها را ثبت میکردند و نسلها این نوشتهها را به ارث میبردند تا اینکه یکی از این نسخهها به دست کسی رسید و او هم در سال ۱۸۹۷م. آن را ترجمه و منتشر کرد…
او دکتر برودانتی دیموریس رئیس جمهور برزیل در سالهای ۱۸۹۷-۱۸۹۸م. و افتخار کشف این راز از آن اوست. او کسی است که فرمان آکاهی از اسرار ویژه و کشف راز آنها را در آن زمان، صادر کرد.
گوئیا آقای برودانتی دیموریس از طریق یکی از نوادگان نه عضو مؤسّس تشکیلات پنهانی، نسخهای از کتاب «قدرت پنهان» را به دست آورده و ان را برای ترجمه، به استاد عوض خوری میسپارد. هم ایشان مینویسد:
او (برودانتی دیموریس) کسی است که مرا با آقای لوران بن جرج بن ساموئل بن جوناس بن ساموئل لوران، صاحب نسخه خطّی این کتاب آشنا کرد.
لوران از نوادگان یکی از نه عضو مؤسّس گروه و تشکیلات پنهانی است… روزی با اقدام آقای لوران شگفتزده و غافلگیر شدم. او موافقت کرد تا من نسخه خطّی زبان عبری را به زبان عربی ترجمه کنم و پس از آن هم آن را به زبان ترکی برگردانم…
منصور عبدالحکیم میافزاید:
ترجمه عربی این کتاب حدود ۳۲ سال بعد در سال ۱۹۲۹م. در «لبنان»، به چاپ رسید و آن زمانی بود که عوض خوری به «بیروت» بازگشته بود و با خود، آن گنج گرانبها را آورده بود. به هر حال او تا پس از گذشت ۳۲ سال از زمان بازگشتش از «برزیل»، نتوانست آن را چاپ کند. خوری نام ترجمه این کتاب را «تبدید الظّلام» گذاشت.
لوران در مقدّمه ترجمه عربی کتاب، به عنوان یکی از نوادگان یکی از نه نفر مؤسّس «انجمن قدرت پنهان فراماسونری» مینویسد:
من لوران، فرزند جرج، فرزند ساموئل، فرزند جوناس، فرزند ساموئل لوان، روسی الاصل، آخرین نواده یکی از تاریخنویسان فراماسونری با مسئولیت شخصی و انسانی میگویم:
من از طریق پدرم، از اجدادمان نسخهای با عنوان «قدرت پنهان» تألیف یکی از اجدادمان به زبان عبری به ارث بردهام و در حواشی آن نوشتههایی دیده میشود که مشخّص میکند، این کتاب را یکی از اجدادمان به زبان روسی ترجمه کرده و یکی دیگر از اجدادمان آن را به انگلیسی برگردانده است…
دراین کتاب، از هرودوس پادشاه یهودیان و هیرام ابیود و مؤاب لافی به عنوان مؤسّسان «انجمن قدرت پنهان» یاد میشود.
اعضای این انجمن از تشابه اسمی حرام ابیود، مشاور هرودوس و مهندس هیرام ابیف سوری، معماری که در خدمت جناب سلیمان نبی ع بود، بهره جسته و ماهیّت خود را پنهان داشتند تا سایرین گمان برند تأسیس انجمن مخفی به عصر سلیمان نبی ع برگشت میکند.