به گزارش مشرق، جاناتان ترولی، استاد دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن، در پیش گفتار کتاب “عملیات هالیوود” به محورهایی اشاره میکند که خواندنی است:
-
* رابطه طولانی مدت میان ارتش ایالات متحده آمریکا و هالیوود و همزیستی آنها
-
* ارتش با هالیوود به شکل دهی تصویر خود در فرهنگ مردم می پردازد.
-
*دیوید راب در این کتاب تلاش کرده است تا با جزئیات قابل توجهی نشان دهد که چگونه پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نه تنها تصویر نظامیگری را تغییر داده بلکه تاریخ را نیز برای مردم آمریکا تغییر داده است.
-
*کتاب “عملیات هالیوود” به طور بی سابقه ای تلاش های ارتش برای شکل دهی به افکار عمومی و فرهنگ مردم را آشکار کرده است.
-
*ارتش آمریکا پیچیده ترین و موفق ترین سیستم پروپاگاندا در جهان را دارد.
-
*برای ارتش آمریکا شکل دادن به افکار عمومییک سرگرمییا اینترتینمنت به شمار نمی آید.
-
*پرداخت پول و جذب سرباز جدید اغلب توسط فیلم های زیرکانه و به طور غیر مستقیم شکل داده میشود.
-
*ارتش برای پوشاندن اشتباهات خود به “تغییر واقعیت” از طریق هالیوود روی می آورد.
-
*بیشتر آمریکایی ها نمی دانند که ارتش آمریکا فیلم نامه ها را بازبینی میکند و پنتاگون تغییراتی را تحمیل میکند تا پیام دولت منتقل آمریکا منتقل شود.
-
*تیمی از بازبین گرهای ارتش در هالیوود، اکثر فیلم ها را باز نویسی کرده و یا برخی نکات منفی و حتی وقایع تاریخی و حقایق آن حذف میشوند تا مثبت ترین وجهه از ارتش به نمایش گذاشته شود.
-
*ارتش اصرار میکند که وارد پروپاگاندا یا سانسور نشده است. اما کتاب راب با موارد نقض متعدد، کذب بودن این ادعا را ثابت میکند.
-
*فیلم سازان بزرگی نظیر “جان وو” (John woo) تحت فشارهای ارتش تسلیم شدند و واقعیت های تاریخی را از فیلم ها خود حذف کردند.
-
*دفاتر رابط ارتش با هالیوود به تولید کنندگانی که خواسته های ارتش را برآورده نکنند را مجازات میکنند.
-
*ارتش خواسته حیرت آوری را در فیلم “سیزده روز” تحمیل کرده بود تا حقیقت را تغییر دهد. زیرا ارتش آمریکا به تفنگداران دریایی دستور داده بود هر سرخپوستی که در ارتش آمریکا در خطر دستگیر شدن قرار داشت بلافاصله کشته شود که این از فیلم حذف شد.
-
*نقش سانسور ارتش از دید بینندگان مخفی می ماند.
-
*اعمال فشار برای حذف حقیقت از فیلمها توسط ارتش می تواند نوعی جدید از سانسور تلقی شود.
-
*این سیستم به فعالیت خود بدون اعتراض عمومی پایان نخواهد داد.
-
*کتاب دیوید راب جهان مخفی سانسورهای ارتش را آشکار میکند.
-
*نکته تاسف بار این است که این فیلم ها به سادگی محصول هنر و تاریخ نبوده است بلکه روندی از دستکاری در فیلمنامه و حاصل فشارهای ارتش بودهاند.
-
*حقیقتا دیوید راب با آگاه ساختن مردم درباره این جهان مخفی، به یکی از عناصر مهم ارتش در شکل دهی به افکار عمومی دستبرد زده است و این عنصر”پنهان کاری” است.
-
*بسیاری از آمریکایی ها از اینکه فیلمهای“ماشین پروپاگاندای آمریکا” توسط ارتش دستکاری شده، خشمگین شدهاند.
-
*دفاتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود که ثابت کردهاند در مهار کردن فیلم ها زبردست هستند، توسط متخصصانی اداره میشوند که در شکل دادن به افکار عمومیبا تجربه هستند.
-
*این دفاتر خود را مجبور به پاسخ به اسناد “عملیات هالیوود”، نمیبینند.
پیش گفتار
کتابی را که می خوانید درباره رابطه طولانی مدت میان ارتش ایالات متحده آمریکا و هالیوود است، رابطه همزیستی که هر کدام از این دو از اقدامات طرف دیگر منفعت میبرد. هالیوود مدت هاست که در تولید فیلم های خود به همکاری های نظامی وابسته است که این وابستگی از دسترسی به آرشیو فیلم های ارتش تا استفاده از ناوهای جنگی واقعی و تجهیزات نظامیگسترده میشود.
برای ارتش نیز مزیت همکاری با هالیوود این است که به آن توانایی می دهد که به شکل دهی تصویر خود در موثرترین وسیله فرهنگ مردم بپردازد و این وسیله موثر عبارت از فیلم های سینمایی است.
از یک دیدگاه اینگونه به نظر می رسد که این اقدام ارتش، استفاده صحیح از منابعی که در اختیار دارد نیست اما در این کتاب مهم “دیوید راب” با دقت زیاد و به دور از افراط و تفریط اسنادی را درباره “ماشین پروپاگاندای باسابقه آمریکا” مطرح میکند.
دیوید راب در این کتاب تلاش کرده است تا با جزئیات قابل توجهی نشان دهد که چگونه پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) نه تنها تصویر نظامیگری را تغییر داده بلکه تاریخ را نیز برای مردم آمریکا تغییر داده است.
نتیجه این دستکاری ها تغییر دیدگاه مردم درباره دولت هایشان است که اغلب جایگزین محاسبات تجدیدنظر طلب ها درباره واقعیت های تاریخی میشود.
در گذشته من (جاناتان تورلی) همواره از اقدام “دفاتر رابط پنتاگون” در بازنویسی فیلم ها و نمایشنامه های تلویزیونی انتقاد کرده ام، هر چند که هیچ کسی تاریخ کامل و چشم انداز اینگونه اقدامات را که تلاش ارتش برای در چنگال نگه داشت دیدگاه عمومی است مستند نکرده است، اما کتاب “عملیات هالیوود” این اقدامات را همانند روز روشن شفاف کرده است و به طور بی سابقه ای تلاش های ارتش برای شکل دهی به افکار عمومی و فرهنگ مردم را آشکار کرده است.
دیوید راب اقدامات داخلی و بررسی های مشتی از مقامات ارتش آمریکا در بازنوسی متن نمایشنامه یا تغییر تصویرها برای مصارف عمومی را نشان می دهد. نتیجه این مطالعه روندی را آشکار میکند که در حال بی قید و بند کردن فرهنگ آمریکایی است.
همانند دیگر سیستم های پروپاگاندا (تبلیغات گسترده برای دستیابی به هدفی خاص) در سراسر جهان، تلاش ها و اقدامات ارتش اغلب به صورت آرمانگرایانه و شگفت انگیر و در قالب پایداری حقیقت های تاریخی مشهور نشان داده میشود. شاید بتوان گفت که در مقایسه با دیگر کشورها، ارتش آمریکا پیچیده ترین و موفق ترین سیستم پروپاگاندا در جهان را دارد.
دفاتر رابط پنتاگون که در راستای تاثیر گذاری بر افکار عمومیکار میکنند در حاشیه به فعالیت می پردازند و به نمایشنامه نویسان و کارگردانانی که در متن نمایشنامه ها خواسته های این دفاتر را برآورده میکنند، پاداش می دهند. تاثیرات این اقدامات بسیار چشمگیرتر از آن چیزی است که بیشتر آمریکایی ها فکر میکنند.
کتاب دیوید راب فاش میکند که برخی از مهمترین فیلم ها و صحنه ها فیلم های مدرن با توجه به تاریخ و هنر ساخته نشده بلکه به دلیل اجبار و تهدید بوده است.
موفقیت دفاتر رابط پنتاگون به دلیل اهداف معتدلانه آنهاست. بر خلاف رژیم های ناپخته ای نظیر کره شمالی که تلاش میکند که بر تمامی جریان اطلاعات در جامعه کنترل داشته باشد، ارتش آمریکا نمی تواند (به طور فرهنگی نیز نمی تواند) برای اینگونه مقاصد مستبدانه ای تلاش کند.
سانسورهای ارتش که در این کتاب تشریح شده است با هر گونه پیشنهادی که با تبلیغات و یا سانسور تضاد داشته باشد، به عنوان کاری که بر علیه آمریکا است جلوه داده میشود.
به جای آن فیلم هایی که مقامات پنتاگون به طور گسترده ای به ویرایش آن پرداختهاند، دسترسی زیادی به منابع ارتش خواهند داشت و این دسترسی به دلیل منفعت هایی است که این فیلم ها برای ارتش داشته است.
برای ارتش آمریکا شکل دادن به افکار عمومییک سرگرمیکه بوسیله آن وقت گذرانده شود، به شمار نمی آید.
پرداخت پول و جذب سرباز جدید که به احساس عمومی مساعد وابسته است اغلب توسط فیلم های زیرکانه و به طور غیر مستقیم شکل داده میشود.
انحطاط ارتش آمریکا پس از جنگ ویتنام باعث شد تا تعهد بدهد که فعال باقی بماند و در ارائه تصویری مثبت از اقدامات خود هشیار باشد. دراین اواخر، این تصویر بوسیله جنگ در عراق تهدید شده است. ارتش با پوشش روزانه اخبار تلفات در عراق مواجه شده بود که این موضوع با خوشحالی شبه نظامیان عراقی، که از کشتن نظامیان آمریکایی جشن میگیرند، همزمان شد.
در داخل آمریکا نیز مخالفان اشغالگری سرسخت تر شدهاند و ارتش باید پاسخگوی واقعیت زشت در حال افزایش اشغالگری باشد. راه حل بسیار ساده است: تغییر واقعیت.
وزارت دفاع آمریکا در راستای آن چیزی که از آن با عنوان “پیام های تبلیغاتی پنتاگون” یاد میشود، فیلمساز فیلم “Cops” را استخدام کرد تا از دیدگاه پنتاگون، عراق بعد از جنگ را به تصویر بکشد. اگر چه “برترام وان مانستر” این ادعا را رد کرد که فیلمیکه وی با سفارش پنتاگون ساخته فیلمی تبلیغاتی برای پنتاگون بوده اما واضح است که پنتاگون در تمامی فریم های این فیلم حضور داشته است.
پروپاگاندا با وجود مخالفت قانونی و فرهنگی ما با آن، تاریخچه ای طولانی در ایالات متحده آمریکا دارد.
شاید بتوان اولین تلاش های پروپاگاندا را در اثر “پائول ریور” دید زمانی که وی فیلم “قتل عام بوستون درسال ۱۷۷۰″ را ساخت. اثر مشهور ریور تصویری به شدت ناصحیح از این قتل عام ترسیم کرد و اینگونه وانمود کرد که نیروهای انگلیسی به شیوه ای ناعادلانه مورد هجوم قرار گرفتند. در واقع این فیلم نشان داد که نیروهای انگلیسی توسط جمعیت خشن مردم احاطه شدند. (واقعیت این است که مردم در آن زمان فقط به تظاهراتی آرام و صلح آمیز پرداختند). محاسبات ریور اینگونه بود که بر درک عمومی مردم از این حادثه چیره شود و همدردی و حمایت گسترده ای را از مسئله استعمار کسب کند.
تلاش های پروپاگاندا بعد از انقلاب به صورت تک تک ادامه یافت. به طور مثال در زمان دولت ریگان، دولت سازمانی داشت که به طور گسترده ای از این سازمان به عنوان مرکز تبلیغاتی انتقاد میشد. حال آنکه “اوتو ریچ” مدیر مرکز دیپلماسی عمومی وزارت امور خارجه سرپرستی یک مبارزه تبلیغاتی جنجال بر انگیز در حمایت از اختلافاتی که در نقض قانون فدرال وجود داشت را بر عهده گرفته بود.
“پات بوچانان” یکی از معاونین ریچ، این سازمان را اینگونه توصیف کرد که در حال انتشار “تبلیغات سفید” است.
بر اساس گزارش ها، ریچ تلاش کرد روزنامه نگارانی که مطالب خلاف واقع و را منتشر میکردند یا سعی میکردند که با نشر مطالب غلط بر کنگره تاثیر بگذارند را حذف یا مجازات کند.
بازرس کل آمریکا در گزارش رسمیکه در ۱۹۸۷ به چاپ رسید این نتیجه گیری را کرده بود که سرپرستی گسترده ریچ، فعالیت های تبلیغاتی را نیز پوشش داده بود.
در حالی که به طور کلی اینگونه فعالیت ها عدم موفقیت خود را ثابت کردند، به نظر نرسید که مقامات دولتی از ادامه این تلاش ها خسته شده باشند. دولت برای مدت ها این دیدگاه را داشت که به جای عوض کردن سیاست هایی که از آنها انتقاد میشود، بهتر است که بازاریابی بهتری برای آنها صورت گیرد. به طور مثال زمانی که دولت آمریکا با همهمه و غوغایی درباره نظامیگری و سیاست هایش در خاورمیانه مواجه شد، “چارلوت بیرز” که یک مدیر تبلیغاتی بود را به کار گرفت تا به داد وستد سیاست های آمریکا در خیابان های کشورهای عربی بپردازد.
بیرز به عنوان معاون وزیر امور خارجه در دیپلماسی عمومی منصوب شد. وی پیشتر در فروش محصولاتی نظیر “هد اند شولدرز” (محصولات بهداشتی) و برنج “عمو بن” موفق بوده است. ظاهرا دولت آمریکا معتقد بود که تلاش مشابهی می تواند ۱.۳ میلیارد مسلمان را درباره سیاست های آمریکا در منطقه قانع کند اما این یک اشتباه فاحش بود و چندی بعد بیرز استعفا داد و دلیل استعفای خود را نیز بیماری عنوان کرد.
با مقایسه (اقدامات پنتاگون با وزارت امور خارجه)، فعالیت های پنتاگون بسیار پیچیده تر و موفقیت آمیز تر بوده است. در حالی که مقامات رابط پنتاگون با هالیوود از واژه “پروپاگاندا” (تبلیغات وسیع برای دستیابی به هدفی خاص) متنفر هستند اما زمانی که آنها از تهدید و پاداش در شکل دادن فیلم برای پیشبرد دیدگاه خاص استفاده میکنند، از حربه پروپاگاندا استفاده کردهاند.
کلمه پروپاگاندا از واژه لاتینی “Propaganda fide” مشتق شده است که به معنای انتشار عقیده و ایمان است. برای ارتش این موضوع مهم است که پرسنلش به عقاید خود که شامل “نظم”، “احترام” و وفاداری است پایبند باشند.
از دیدگاه ارتش، به نظر می رسد در گستراندن عقاید، حقیقت ها به سختی مانعی برای یک داستان خوب باشند.
شرح داستان لینچ در این فیلم با واقعیت و شفافیت بسیار فاصله دارد. لینچ خود گفته است که هرگز حتی یک گلوله هم شلیک نکرده است و در جریان درگیری در محفظه حفاظت شده خودروی جیپ قرار داشته است اما وی به ابزاری برای روابط عمومی ارتش تبدیل شده بود.
این نظامی زن تاکید میکند که داستان نجات وی همانند آن چیزی که ارتش میگوید نیست و ارتش از وی برای سمبل نشان دادن تمامی اعضای خود استفاده کرده است.
البته هیچ کدام از این موارد چیزی در برابر حقیقت یا درستی نظامیان ما به شمار نمی آید. همانند پوشش شواهد جنگ عراق، آنها نیاز ندارند که تصاویرشان منتشر شود، تصویر هر نظامیکه زندگی خود را به خطر می اندازد تا شهروندان غیر نظامی مجروح یا نظامیان دشمن را نجات دهند، خود گویای شخصیت نظامیان آمریکایی است. این تصاویر قدرتمند هستند چون حقیقت دارند. اینها حقایقی هستند که شنیده نشدهاند و برای انتقال پیام این تصاویر کسی صحبت نمیکند بلکه خود این تصاویر پیام دارند.
بیشتر آمریکایی ها از این موضوع نا آگاه هستند که ارتش آمریکا به طور روزمره فیلم نامه ها را بازبینی میکند و پنتاگون تغییراتی را تحمیل میکند تا پیام دولت منتقل آمریکا منتقل شود. اگر چه به ندرت مردم از این موضوع مطلع می شوند اما اکثر فیلم ها باز نویسی میشوند و یا برخی نکات منفی و حتی وقایع تاریخی و حقایق آن حذف میشوند تا مثبت ترین وجهه از ارتش به نمایش گذاشته شود. این کار توسط تیمی از بازبین گرهای ارتش صورت میگیرد که در هالیوود ادغام شدهاند. در این اواخر ارتش بیصدا بر روی نمایشنامه ای برای برنامه تلویزیونی “JAG” کار کرده است تا در آن دادگاه نظامی جنجال برانگیز خود را چیزی شبیه رویای وکیلان “اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا” معرفی کند.
این اقدام در سایه اصلاحیه نخست قانون رونق یافت. اگر چه به طور کلی قوانین، دولت را از مهار آزادی بیان منع میکند اما این موضوع هنوز مجهول باقی مانده است که دولت به سخنرانی ها و بیان هایی که در راستای خواسته هایش باشد چه میزان کمک میکند.
در همین راستا ارتش برای ترغیب یا اجبار تولید کننده های فیلم برای تغییر نمایشنامه ها، دسترسی به واحدها و پایگاه های نظامی و حتی انبار مهمات ارتش را در اختیار آنها قرار می دهد و مناطقی نظیر دژها و پادگان ها را نیز برای ساخت فیلم ها در دسترس تولید کنندگان قرار می دهد. دسترسی به این امکانات برای بسیاری از فیلم ها که موضوعی نظامی دارند حیاتی بوده به همین دلیل تولیدکنندگان این گونه فیلم ها تن به خواسته های پنتاگون می دهند.
ارتش اصرار می کند که وارد پروپاگاندا یا سانسور نشده است. با قبول کردن شرایطی که برای پروپاگاندا یا سانسور تعریف شده، آنها ممکن است قادر باشند خود را از این بر برچسب تحقیر آمیز نجات دهند. پروپاگاندا محصول ویژه ای دارد”بسته خبری یا فیلمیکه توسط دولت یا سازمانی برای شکل دادن به عقاید ایجاد شده است. سانسور نیز به عملیاتی که بر محصولات دیگران انجام میشود اطلاق میشود که بر اساس آن، محصول سانسور شده با معیارهای سازمان خاص یا دولت تطابق داشته باشد.
اگر چه تعریف عمومی پروپاگاندا این است: تبلیغات سیستماتیک اطلاعاتی که منعکس کننده دیدگاه ها و منافع تبلیغ کننده باشد. به نظر می رسد این تعریف کاملا با فعالیت های افسران رابط پنتاگون و هالیوود تطابق داشته باشد، البته این افسران پافشاری میکنند که آنها به تولید پروپاگاندا نمی پردازند چون آنها تلاشی برای تغییر واقعیت یا حذف رویدادهای صحیح تاریخی نمیکنند. اما کتاب راب با موارد نقض متعدد، کذب بودن این ادعا را ثابت میکند.
بر اساس تعریف سنتی پروپاگاندا، ارتش خود به تولید فیلم نمی پردازد یا دیگران را برای تولید فیلم مجبور نمیکند اما به جای اینگونه اقدامات ارتش به خواسته های خود از طریق تاثیرات غیر مستقیم دست مییابد.
همچنین این اقدام می تواند از تعریف کلاسیک سانسور متمایز شود. در شرایط غیر جنگی، دولت از داخل شدن در سانسور رسانه ها یا دیگر نشریات منع شده است.
علاوه برآن، ارتش از نشر تصاویر تبلیغاتی یا حقیقت ها منع نشده است، اما نشر اینگونه موضوعات در مقایسه با کارهایی که فیلم سازان مطیع انجام می دهند، گران و سخت است.
تفاوت آثاری که خود ارتش بخواهد تولید کند با آثاری که فیلم سازان ماهر تولید میکنند بسیار شگرف است به خصوص پس از آنکه فیلم سازان بزرگی نظیر “جان وو” (John woo) تحت فشارهای ارتش تسلیم شدند و واقعیت های تاریخی را از فیلم ها خود حذف کردند.
زمانی که بتوان درباره مفهوم فنی سانسور بحث کرد، سوالات به وجود می آید که دفاتر رابط ارتش با هالیوود تاثیرات مشابه سانسور را تولید میکنند.
این دفاتر به طور معمول تولید کنندگانی که خواسته های ارتش را برآورده نکنند با ممانعت از ارائه کمک به آنها مجازات میکنند این در حالی است که این دفاتر به رقبای این تولید کنندگان که خواسته های ارتش را برآورده کردند کمک های زیادی میکنند.
در یک مورد، یک فیلم ساز تا زمانی که خواسته های ارتش را برآورده نکرده بود به وی اجازه دسترسی به یک پادگان داده نشده بود، این در حالی است که مردم عادی به این مناطق دسترسی آزاد داشتند.
کنگره هرگز به این دفاتر اینگونه اختیاراتی نداده یا با استفاده از منابع مالی عمومیبرای شکل دادن به افکار عمومی موافقت نکرده است.
تجهیزات، فیلم ها و منابعی که ارتش آنها از فیلم سازان مضایقه میکند متعلق به ارتش نبوده بلکه به مردم آمریکا متعلق است .ارتش همچنان به طور معمول برای تضمین منافع خود منابع عمومی را از برخی فیلم سازان دریغ میکند.
در این مفهوم، ارتش درگیر نوعی محاوره غیر قانونی شده که بر اساس آن منابع عمومی را تا زمانی که تولید کننده خواسته هایش را اجابت نکند، دریغ میکند.
این خواسته ها کاملا جامع هستند. “فیل استراب” (Phil strub) رئیس دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود اخیرا معیارهای مربوطه برای آنکه یک فیلم از سوی ارتش مورد تایید قرار گیرد را اعلام کرد: “هر فیلمیکه ارتش را به صورت منفی به تصویر بکشاند، از نظر ما واقع گرایانه نیست.”
فیل استراب اصرار داشت که واقعیت های تاریخی این فیلم باید بازنویسی شود تا ژنرال های ارشد آمریکا را کمتر جنگ طلبانه نشان دهد به خصوص که در این فیلم “کورتیس لمای” (Curtis Lemay) ژنرال نیروی هوایی به عنوان فردی “کودن و جنگ طلب” به تصویر کشیده شده است.
البته لمای واقعا به طور زیادی کودن و جنگ طلب بوده است. در واقع دیدگاه جنگ طلبانه وی آنقدر زیاد بود که از وی به عنوان کاریکاتور مجازی دوران سیر نزول ارتش یاد میشد.
البته استاب پافشاری خود در ترمیم شخصیت ارائه شده از افرادی نظیر لمای در این فیلم را متوقف نکرد. دفتر وی همچنین بر حذف صحنه ای که در آن یک هواپیمای شناسایی “یو ۲” به دلیل مورد اصابت قرار گرفتن بر فراز کوبا سقوط میکند و خلبان آن نیز کشته میشود، اصرار میکند. پنتاگون به تولیدکنندگان گفته است که هرگز این چنین حادثه ای روی نداده است و بر حذف این صحنه نیز پافشاری میکند. اگر چه مردم به خاطر دارند که هواپیمای سرگرد “رادولف آندرسون” به دلیل برخورد با یک موشک زمین به هوا در ۲۷ اکتبر ۱۹۶۲ سقوط کرد، اما دفاتر ارتباطی پنتاگون به طور پابرجایی از تایید این حادثه ممانعت میکنند حتی پس از آنکه شواهدی ارائه شد که “جان اف کندی” رئیس جمهور وقت آمریکا نامه ای را برای بیوه این خلبان ارتش ارسال کرد، همچنان انکار این حادثه ادامه داشته است.
در پایان نیز استراب تولیدکنندگان این فیلم را به دلیل عدم اجابت خواسته های پنتاگون مجازات کرد. تولیدکنندگان این فیلم مجبور شدند تا مبالغ هنگفتی را در فیلیپین برای بازسازی صحنه های آن صرف کنند.
به طور مثال، طرح اصلی فیلمنامه ای با نام “دندانپزشک” (the dentist) اینگونه بوده است که یک تفنگدار دریایی اقدام به ربودن دندان های طلای ژاپنی هایی که مرده بودند، میکرد و این اقدام در جریان جنگ جهانی دوم روی داده است. اما “مت مورگان” (Matt morgan) رئیس دفتر ارتباطی نیروی دریایی اصرار کرد که باید این صحنه حذف شود چون اینگونه اقدامات توسط نظامیان نیروی دریایی صورت نگرفته بلکه توسط سربازانی که به خدمت سربازی احضار شده بودند و به جنگ اعزام شده بودند، انجام شده است.
به جای آن، مورگان خواستار تعویض نمایشنامه به این صورت شد که تفنگدار دریایی نشان داده شده در این فیلم، در حال جمع آوری یادگاری از آنجا بوده است چون این صحنه کمتر خوی بی رحمی را نشان می دهد.
هیچ تردیدی وجود ندارد که این اقدام (ربودن دندان طلای ژاپنی ها) صورت گرفته است، در واقع مورگان به دیوید راب گفته است که اینگونه جنایت ها در جریان جنگ توسط تفنگداران نیروی دریایی انجام شده است، اما دستور حذف اینگونه تصاویر از فیلم فقط حذف چند صحنه بوده و نه حذف واقعیت. اما بر خلاف تولیدکنندگان و کارگردان فیلم “سیزده روز” که اینگونه اولتیماتوم ها را رد کردند، اما کارگردانانی نظیر “جان وو” تحت این فشارها تسلیم شده و تصاویر مورد نظر ارتش را حذف کرد.
به علاوه استراب بر ایجاد دیگر تغییرات برای مخفی نگه داشتن حقایق نیز پافشاری کرد. به طور مثال وی تاکید داشت که صحنه ای که در آن “نیکلاس کیج” (هنرپیشه) در نقش یک نظامی آمریکایی بود و در حال کشتن یک نظامی تسلیم شده ژاپنی بود حذف شود؛ این در حالی است که اسناد ثابت میکند که چنین رویدادی اتفاق افتاده است. بار دیگر جان وو تسلیم خواسته ارتش شد.
همچنین ارتش خواسته حیرت آور دیگری را مطرح کرده بود که بر حقیقت کلی این فیلم سایه افکنده بود. گزارش های زیادی وجود دارد که ارتش آمریکا به تفنگداران دریایی دستور داده بود هر سرخپوستی (که در ارتش آمریکا فعالیت میکرد) که در خطر دستگیر شدن قرار داشت بلافاصله کشته شود چون این احتمال وجود داشت که ژاپنی ها با دستگیری این سرخپوست ها به سیستم انتقال کدها که توسط زبان نانوشته سرخپوست ها صورت میگرفت دست یابند.
وجود این دستور نه فقط از سوی سرخپوستان آمریکایی و همچنین دیگر نظامیان این کشور تایید شده است بلکه کنگره آمریکا نیز تایید کرده است که اینچنین دستوری وجود داشته است. اما این استاب و نه کنگره است که می تواند از ارائه حمایت ها به فیلمسازان ممانعت کند. بنابراین بار دیگر، جان وو مجبور شد تا این صحنه ها را نیز تغییر دهد تا آنها را مطابق دستورات پنتاگون کند.
شرح اینگونه تقابل ها توسط دیوید راب کاری فوق العاده است.توانایی وی در این مورد که به طور آزادانه درباره این گونه موضوعات صحبت کند نیز شاهکار قابل توجهی به شمار می آید.
راب افرادی نظیر مورگان را محکوم نکرده است بلکه به جای آن رویکردی را آشکار کرده است که به چنین رفتار تهاجمی در قبال فیلم های تاریخی منجر میشود.
راب شیوه ای که سانسور کنندگان کار میکنند را نشان می دهد. به طور مثال وی نوشته است که چگونه “جیمز وب” از مقامات بلندپایه نیروی دریایی مانع همکاری با فیلمی تحت عنوان “پدر من، پسر من” (My father,My son) شده است. این فیلمی است که واقعه حقیقی را درباره دریاسالار”المو زولوات” و فرزندش “المو زولوات سوم” منتشر میکند.
نمایشنامه این فیلم فاش میکند که چگونه این دریاسالار دستور می دهد که عامل نارنجی را بر منطقه ای که فرزندش در حال خدمت است بپاشند. فرزند این دریاسالار سرانجام به دلیل سرطان و پس از آنکه کتابش را به همراه پدرش به اتمام رساند، مرد. جیمز وب اصرار داشت که ارتباطی بین عامل نارنجی و سرطان وجود ندارد ارتباطی که اسنادش در اختیار کنگره آمریکا قرار دارد. این دریاسالار پس از آن تصمیم غیر معقول وب، نیروی دریایی را ترک کرد و خودش یک نویسنده شد. جالب تر آنکه پروژه وی تحت عنوان “مزرعه های آتش” نیز از سوی نیروی دریایی رد شد.
این کاربرد محصولات با نفوذ، شکل موثر گسترده ای از پروپاگاندا به شمار می آید. تا زمانی که کتاب دیوید راب منتشر شود، اینگونه توافقات میان پنتاگون و فیلمسازان فقط برای عده معدودی آشکار بود. زمانی که کارگردانانی نظیر وو تحت فشار قرار میگیرند، هم وی و هم دفتر ارتباطی ارتش انگیزه کافی برای مخفی نگه داشتن توافقات را دارند. بینندگان این فیلم هرگز مطلع نمیشوند که فیلم مورد بازبینی یا سانسور ارتش قرار گرفته است. این در تجارت پروپاگاندا اساسی است.
درجه ای که یک پیام توسط یک بیننده جذب شود، به طور گسترده ای به سختی یا تردید اولیه وی وابسته است.
پس از اطمینان حاصل شدن از ارزش پروپاگاندای فیلم ها که به ظاهر اثر تولیدکنندگان مستقل است، نقش سانسور ارتش از دید بینندگان مخفی می ماند. بسیاری از آمریکایی ها “فیل استراب” را نمیشناسند. مردم کمی هستند که به این مامور دولتی این اجازه را می دهند تا فیلم ها و برنامه هایی که آنها میبینند را سر هم بچیند. هنوز استراب به طور معمول اصرار میکند که فیلمسازان با دیدگاه وی از آمریکا و نیروهای نظامی آن همراستا باشند.
“دان باروچ” (Dan baruch)شخصی که پیش از استراب در دفتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود فعالیت میکرد دیدگاه های شخصی خود را بر فیلمسازان آمریکایی تحمیل میکرد وی که به عنوان آدمی رسمی و اصیل شناخته شده بود از فیلمسازان می خواست تا نظامیان آمریکایی را بیشتر در مزارع قرن هجدهم دانشکده ایتون نشان دهد تا میدان های نبرد ویتنام.
حقایق کتاب دیوید راب باید بسیاری از آمریکایی ها را عصبانی کند و به برگزاری جلسات استماع در کنگره منتهی شود. کنگره هرگز این اجازه را به ارتش نداده است تا از منابع عمومیبرای شکل دادن به تصویر خود در افکار عمومی تلاش کند. حداقل ترین چیزی که ارتش انجام داده سوء استفاده از اموال عمومی است. و در بدترین حالت، این اقدام ارتش می تواند نوعی جدید از سانسور تلقی شود، حیله ای که تحت سایه متمم نخست قانون فعالیت میکند.
واضح است که این سیستم به فعالیت خود بدون اعتراض عمومی پایان نخواهد داد. ارتش پیشتر به سوی قطع کردن منابع مالی دفتر استراب حرکت کرده بود. اما وی به دلیل لابی هایی که ازسوی صنایع فیلم سازی صورت گرفت، نجات یافت.
در این زمینه “جک والنتی” رئیس انجمن تصاویر متحرک آمریکا تلاش زیادی کرد و اصرار داشت که استراب به فعالیت خود ادامه دهد. در سال ۱۹۹۸ استراب در آستانه از دست دادن شغل خود بود اما استودیوهای فیلم سازی زیادی در حمایت از وی اقدام کردند و این به دلیل بخشندگی های زیادی بود که استراب پیشتر انجام داده بود.
والنتی در زمینه برکنار کردن استراب، شخصا پا در میانی کرد و توانست نظر “ویلیام کوهن” وزیر دفاع وقت آمریکا را تغییر دهد. برای اشخاصی نظیر والنتی، موضوع سانسور یا پروپاگاندا نیست، بلکه تغییر استراب خط پایانی برای وی به شمار می آمد.
والنتی مدت ها تحت این اتهام قرار داشت که از استودیوهای بزرگ در مقابل استودیوهای کوچک مستقل حمایت میکند. استودیوهای بزرگ تمایل داشتند که به تولید فیلم هایی بپردازند که ارتش را آنگونه که استراب ترجیح می دهد به نمایش در آورند: غیر انتقادی و کاملا میهن پرستانه. با این وجود، تلاش های مسئولان اجرایی نظیر والنتی برای حفظ سیستم بازبینی نمایشنامه ها شوکه کننده بوده و از نظر هنری مردود است.
کتاب دیوید راب جهان مخفی را آشکار میکند که این جهان مخفی عبارت است از: سانسورهای ارتش، استودیوهای هالیوود و فیلمسازانی که درباره تصاویر سر هم شده که ما در مانیتورهای بزرگ و کوچکمان میبینیم مذاکره میکنند.
با احترامی فراوان، این کتاب احساسی صمیمیبرای کسانی که به راحتی می توانند بسیاری از این صحنه ها و داستان ها را به یاد آورند ایجاد میکند.
چیزی که باعث تاسف میشود آن است که فهمیده شود این فیلم ها به سادگی محصول هنر و تاریخ نبوده است بلکه روندی از دستکاری در فیلمنامه و حاصل مذاکرات بودهاند.
موضوع نهایی این مذاکرات فیلم نبوده بلکه ما بوده ایم. موضوع این مذاکرات این بوده است که باید به چه چیزی اجازه داده شود تا برای ما به نمایش در آورده شود و چگونه تصاویر به خصوصی ممکن است بر دیدگاه ما درباره ارتش تاثیر بگذارد.
حقیقتا دیوید راب با آگاه ساختن مردم درباره این جهان مخفی، به یکی از عناصر مهم ارتش در شکل دهی به افکار عمومی دستبرد زده است و این عنصر”پنهان کاری” است.
بسیاری از آمریکایی ها از اینکه صحنه فیلمهایی که برای آنها به نمایش در آورده شده دستکاری شده، خشمگین شدهاند. اگر چه مسئله همچنان به آینده ماشین پروپاگاندای آمریکا وابسته باقی مانده است.
دفاتر ارتباطی پنتاگون با هالیوود که ثابت کردهاند در مهار کردن فیلم ها زبر دست هستند، توسط متخصصانی اداره میشوند که در شکل دادن به افکار عمومیبا تجربه هستند. هنوز این دفاتر خود را مجبور به تعامل با اسناد جامعی از اقدامات آنها که در اثری نظیر “عملیات هالیوود” آمده، نمیبینند.
این به مردم و کنگره وابسته است تا تصمیم بگیرند که آیا این کار (ایجاد تغییرات در فیلمها برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی) بار دیگر در سایه افکار عمومی مردم قرار بگیرد یا آمریکا این تجارت پروپاگاندا را برای دیگر ملت هایی که کمتر روشنفکر هستند رها خواهد کرد.
جاناتان ترولی
استاد دانشکده حقوق دانشگاه جرج واشنگتن
فصول ۴۶ گانه این کتاب (عملیات هالیوود)، ترجمه شده و به تدریج در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت.