در عرصۀ فیلم کودک، هالیوود از تعدّی صهیونیستها مصون نمانده و کلیشههای خاصّی در قالب فیلم کودکان، طیّ چند دهۀ اخیر مدام تکرار شدهاند. مثلاًً کلیشۀ کودک محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر که هر یک به نوعی تداعیگر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویشند. در این قبیل داستانها با استفاده از پیامهایی که در کتب مقدّس یهودیان آمده است، مخاطب یهودی و بسیاری
از غیر یهودیان به راحتی میفهمند که منظور از آن چیست.
لابی (گروه فشار) صهیونیسم در هالیوود، در عرصه تولید فیلم های کودکان نیز تا کنون بسیار مؤثر و فعال عمل کرده است. امروز در سراسر دنیا «والت دیزنی» نامی آشناست و بیشتر کودکان شخصیتهای کارتونی والت دیزنی را به خوبی میشناسند. بد نیست بدانیم اولین شخصیت مشهور آثار والت دیزنی: «میکی ماوس» نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است که مدام از سوی رقیبان قوی تر تهدید میشود و او صرفاً با اتکا به زیرکی و چالاکی خویش، بر تمامی دشمنان فایق میآید. امروز هم تداوم این شخصیت کارتونی را در انیمیشن «تام و جری» میتوان مشاهده کرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنت ها و ناجوانمردی هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه ای نادان و احمق پیروز میشود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی( که دقیقا مفهوم سمبل «موش» را می فهمند) و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند.
همیشه در این فکر بوده ام که جواب کودکان معصومی را که می پرسند: «چرا بر خلاف عالم واقع در این قبیل فیلم ها همیشه موش برنده میشود؟» چگونه بدهم و هیچ گاه پاسخی جز همین تحلیل به ذهنم نرسیده است.
مورد دیگر، شخصیت های کارتونی مطرود و گوشهگیری هستند که به دلیل زشت رویی توسط دیگران تحقیر میشوند ولی در نهایت این ناتوانی و زشتی با توانایی و زیبایی جایگزین میگرد و آن ها بر تمامی مشکلات غلبه میکنند و غبطه رقیبان را بر میانگیزند. انیمیشن «دامبو، فیل پرنده» در زمره این گروه از آثار است. در این فیلم شاهدیم که مادر دامبو بر خلاف سایر فیل ها که کلاهی زنگوله دار بر سر دارند، کلاه عرقچین مانند مخصوص یهودیان را بر سر دارد و به جرم دفاع از فرزندش در اسارت به سر می برد! و خود دامبو هم طی عملیاتی در سیرک پرچمی را که به پرچم رژیم اشغالگر قدس بیشباهت نیست به اهتزاز در میآورد.
کارتون «جوجه اردک زشت» هم که شخصیت گوشه گیر و آواره و زشت روی فیلم نامه تبدیل به قوی زیبایی میشود و در پایان فیلم به سمت خورشید می رود، از همین کلیشه پیروی میکند و نماد یهودی تنها و مطرودی است که با رفتن به سمت سرزمین موعودش به سعادت رسیده است. «عبارت رفتن به سمت خورشید در تورات آمده و در بین یهودیان رایج است که منظور از آن بازگشت به سرزمین موعود است(۱).»
کارتون های بسیاری هم مروج زندگی و اخلاق غربی هستند و سعی دارند خصوصا شرقی ها را شیفته و هضم شده در روش های غربی نشان دهند و با این الگودهی مخاطبان را به سمت ارزش های دنیوی یهودی- آمریکایی بکشانند؛ مثلا در سری جدید کارتون سند باد (افسانه هفت دریا) شاهد آنیم که فضای شرقی مجموعه های پیشین مبدل به فضایی خشونت بار و پر زد و خرد شده است. مثلا در صحنه ای که سند باد از پشت سکان کشتی کنار می رود، با هفتاد ضربه شمشیر و خون ریزی بسیار، کنترل کشتی را به دست میگیرد. شدت خشونت در این فیلم آن چنان زیاد است که حتی دریا با خون افراد سرخ میشود و مثل بسیاری از فیلم های جدید غربی لشگری از شیطانک ها و دیوها با سند باد و نامزد خشن و مبارزطلب او «مارینا» و دوست وفادارش «کیل» می جنگند. حتی دیالوگ ها هم خشونت بار است. جالب است که نویسنده این فیلم«جان لوگان» در کارنامه خود اثری پر برخورد چون «گلادیاتور» را دارد. در این محصول والت دیزنی هم «میشل افایفر» یهودی به جای«اریس» خدای جنگ صحبت میکند. در این فیلم سند باد بر خلاف گذشته ظاهری کاملا غربی و بی هویت گرفته که در نقش یک دزد دریایی قهار باید از هفت دریا عبور کند و کتاب صلح را از خدای جنگ (اریس) بدزدد و شهر و شاهزاده را از خطر نابودی نجات دهد. جریان در شهر «سیراکیوس» که شاهزاده عادلی به نام «پروتئوس» در آنجا حکومت میکند، اتفاق می افتد. در این فیلم از علاء الدین و علی بابا هم خبری نیست.(۲)
در کارتون «لوک خوش شانس» گانگستری سفید پوست که نماد کلانتر و قانون اومانیستی آمریکایی است و همیشه ورد زبانش تنهایی و غریبی و آوارگی خودش میباشد، با چهره و اخلاقی نیکو (که با وجود اسب بذله گویش «سالی» و سگ خنده رویش «بوشویک» جذابیت دوچندانی مییابد) همیشه در جستجوی مجرمان و تبهکاران است و هیچگاه با شکست روبرو نمیشود. در بعضی از قسمت های آن شاهدیم که لوک متمدن و مهربان فرشته نجات سرخپوستان ساده لوح و مردمی از فرقه های مذهبی خرافی میباشد و اگر نبود لوک، جنگ قبیلگی و ظلم تبهکاری همه جا را فرا میگرفت. بالاخره برای ما هنوز جای این سوال باقی است که خانه لوک کجاست؟ و چرا همیشه در پایان غرور انگیز پیروزی هایش در غروبی زیبا به سمت خورشید (نماد سرزمین موعود در کتاب مقدس) می رود! بالاخره فسادها و جرم های فراوان و رو به رشد موجود در غرب را ببینیم یا حرف کارگردان «لوک» را گوش بدهیم.
در بسیاری از فیلم ها و کارتون های پلیسی هم جای این سوال باقی است.
در کارتون «گالیور» هم میبینیم سفید پوست بزرگی با سمبل ها و مدل های مو و لباس نژاد انگلیسی- آمریکایی به جزیره آدم کوچولوها (جهان شرقی) می رود و این کوچولوهای بی دفاع بر قدرت مادی و مغز پرجولان گالیور تکیه کرده و دشمنان خود را شکست می دهند و بدون حضور گالیور شکست آنها قطعی بود.(۳)
در فیلم «رابینسون کروزوئه» هم شاهدیم سفید پوستی انگلیسی تبار که کشتی اش شکسته و در جزیره ای تنها مانده است با سیاه پوستانی بی تمدن و وحشی و آدم خوار رو برو میشود که یکدیگر را قربانی کرده و می خورند؛ اما رابینسون پرعاطفه و دل نازک یکی از این بی تمدن ها را به نام «جمعه» از دست قبیله آدم خوار و سبک مغزش نجات می دهد و جمعه در اثر همنمشینی با این یار مهربان « با سواد» میشود و به سمت تمدن و پیشرفت حرکت میکند و به تدریج تمام آن مردم عقب مانده به شیوه های زندگی و معاشرت رابینسون ایمان آورده و آن قهرمان بزرگ را به عنوان رهبر و منجی عزیز خود می پذیرند و به سبک او زندگی میکنند. آیا غلوآمیزتر از این هم می شد تمدن غرب را به عنوان تنها سرور و راهبر جهانیان توسعه نیافته و به اصطلاحِ غربی ها «جهان سومی»، معرفی کرد یا نه؟
نگره صهیونیستی حاکم بر آثار والت دیزنی، بعضاً به تولید انیمیشن ها و فیلم های تاریخی در خصوص زندگی انبیای الهی منجر شده که سه کارتون: «کشتی نوح، زندگی حضرت موسی و زندگی حضرت یوسف» علیهم السلام از آن جملهاند. در تمامی این آثار، بر اساس قصص تورات، روایات تحریف شدهای از زندگی انبیای اولوالعزم ارائه شده است که شأن و منزلت و عصمت این بزرگ مردان را در ذهن مخاطب پائین می آورد و رواج سکولاریسم (جدایی دین و دنیا) و مادی گرایی را تسریع میکند. جالب توجه آنکه در برخی از این آثار، شخصیت های اصلی انیمیشن با صدای مشهورترین ستارگان یهودی سینما سخن میگویند! مثلاً در انیمیشن «پرنس مصر» که روایتگر زندگی حضرت موسی علیهالسلام است، «وال کیلمر» به جای موسی علیهالسلام، «میشل اِفایفر» به جای همسر و «ساندرا بولاک» به جای خواهر او صحبت میکنند. همچنین در تیتراژ پایانی این انیمیشن پر هزینه اسامی مشهور دیگری (از بازیگران یهود هالیوود) میتوان دید که صدای آنها برای بسیاری از تماشاگران غربی خاطرهانگیز و آشناست.
علاوه بر انیمیشن، در عرصه فیلم کودک نیزر هالیوود از تعدی صهیونیست ها مصون نمانده و کلیشه های خاصی در قالب فیلم کودکان، طی چند دهه اخیر مدام تکرار شدهاند. مثلاً کلیشه کودک محروم مانده از میراث اجدادی یا جدا افتاده از آغوش گرم مادر که هر یک به نوعی تداعیگر یهودی مظلوم و به دور مانده از سرزمین مادری خویشاند در این قبیل داستان ها از پیام هایی که در کتب مقدس یهودیان آمده است و مخاطب یهودی و بسیاری از غیر یهودیان به راحتی می فهمند که منظور از آن چیست استفاده میشود یهودیان اسراییل را مادر قوم خویش می دانند و اینکه شهر یا منطقه ای به انسان تشبیه شود، درجای جای تورات آمده است. «داستان سیندرلا» مثال خوبی برای این کلیشه نخ نما و تکراری است.
داستان « هاچ زنبور عسل » هم به کودک یهودی می فهماند که باید به دنبال مادر زیبا و نورانی خویش باشی و همه غیر یهودیان موجوداتی مخوف، بدجنس و حتی بد بو هستند که می خواهند او را از بین ببرند. این داستان به بچه های غیر یهودی هم این پیام را القاء میکند که دیگران دشمنان و موانع رسیدن او به هدفش هستند و در مجموع حس اعتماد به دیگران را در کودک از بین می برد(۴).
کلیشه کودک شیطانی که با زیرکی بر دشمنانی که قصد تجاوز به خانه و کاشانه او را دارند، فایق میآید و آن ها را به سختی مجازات میکند هم شبیه مورد قبلی است. مجموعه طنز «تنها در خانه» بر اساس همین کلیشه پدید آمده و با نگاهی ساده به مضامین آن، ردپای چهار جنگ اعراب و اسراییلی و شکست اعراب در هر چهار جنگ را میتوان دید.
برخی از آثار انیمیشن نیز محملی برای پیام های سیاسی هستند. مثلاً در کارتون «شیر شاه» ردپای نزاع دو ابرقدرت طی سالهای جنگ سرد و آشتی مجدد نسل های آتی بعد از فروپاشی نظام کمونیستی در شوروی سابق به وضوح مشهود است. توضیح اینکه شیر نماد سلطه جهانی یهود است و در تورات آمده است: « و بقیه یعقوب، در میان امت ها و قوم های بسیار مثل شیر در میان جانوارن جنگل و مانند شیر درنده در میان گله های گوسفند خواهند بود که هنگام عبور پایمال میکند و می درد و کسی نمی تواند مانع او شود. قوم اسراییل در برابر دشمنانش خواهد ایستاد و آنها را نابود خواهد کرد. »(۵).
ماهنامه موعود شمار۰ ۱۲۴-۱۲۵
پینوشتها:
۱_ جزوه یهود و هنر(۲)، سخنرانی استاد شمس الدین رحمانی در تاریخ ۱۹/۴/ ۸۲.
۲ – برای مطالعه مفصل تر مراجعه کنید به روزنامه جام جم، سه شنبه ۲۰/۸/۸۲، صفحه ۶، مقاله دزد دریایی کتاب صلح می دزدد.
۳- در مورد صحت این تحلیل در باره کارتون گالیور می توان به حرف های بعضی استراتژیست های جیره خوار دولت صهیونیستی آمریکا که دقیقا همین تشبیهات را به کار بردهاند، اشاره کرد.
۴- جزوه یهود و هنر(۲)، سخنرانی استاد شمس الدین رحمانی در تاریخ ۱۹/۴/ ۸۲.
۵- ترجمه تفسیری فارسی کتاب مقدس، چاپ انجمن بین المللی کتاب مقدس انگلستان، ۱۹۹۵میلادی، سفر میکاه، باب ۵، فقره ۹و۸. در بعضی ترجمه های دیگر در ادامه دارد: « دست تو بر خصمانت بلند خواهد شد و جمیع دشمنانت منقطع خواهند گردید. »