چندماهی است که از آغاز انقلاب های عربی یا به تعبیر رسانه ها، «بهار عربی» میگذرد و در این بین تحلیل ها و گفتارهای زیادی درباره چرایی این انقلاب ها و تاثیر پذیری معنوی آن از انقلاب اسلامی ایران بیان گردیده است، اما به نظر می رسد نکاتی بسیار مهم دیگری که البته بیشتر وجهه انتقاد به خود دارند مورد غفلت قرار گرفتهاند و یا کمتر به آن پرداخته شده است، لذا بر آنیم تا در این نگاشته، به بیان هرچند مختصر و گذرای نکات فراموش شده بپردازیم، باشد که مورد توجه دانشجویان و مخاطبین عزیز و همچنین مسئولین مرتبط قرار گیرد.
۱- رسانه ها یا همان بازوی محرک انقلاب ها
در طول دوران انقلاب های عربی که هم اکنون نیز ادامه دارد و بی شک تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله بسیاری دارد، نقش و جایگاه رسانه ها بیش از پیش اهمیت خود را نشان داد و اینکه مردم منطقه اکنون شبکه الجزیره را حامی انقلاب ها می نامند خود از آن حکایت دارد که این شبکه در اطلاع رسانی و هماهنگی انقلابیون و رساندن صدایشان به جهانیان توانسته است رضایت عمده انقلابیون را برای خود کسب کند به طوری که به قول برخی از کارشناسان اکنون جایگاه امیر قطر که امتیازدار شبکه الجزیره است، در عرصه دیپلماسی بسیار پایین تر از الجزیره میباشد، هرچند که خبرهایی در باب سوری بودن امتیازداری امیر قطر نسبت به این شبکه وجود دارد که از آنها عبور میکنیم.
اما با ادامه انقلاب های منطقه و دوگانگی برخورد الجزیره با انقلاب های منطقه و سکوت آن در قبال بحرین و سیاه نمایی برای تحولات سوریه، موجب گردید تا اعتبار رسانه ای الجزیره بسیار کاهش پیدا کند و یکی از مدیران ارشد آن نیز استعفا دهد.
دو شبکه بین المللی ایرانی، العالم و press tv نیز اگرچه در کل عملکرد نسبتا خوب و مثبتی داشتند اما با توجه به آنکه امروز بخش بزرگی از سیاست های منطقه ای و جهانی را رسانه ها تعیین میکنند لزوم توجه بیشتر و سرمایه گذاری کلان تر بر روی این دو شبکه و ایجاد شبکه هایی جدیدتر ضروری به نظر می رسد.
زیرا به طور مثال، بسیاری از انقلابیون مصری ابراز می داشتند، اولویت مردم مصر برای انتخاب شبکه العالم، بسیار پایین تر از دیگر رسانه هاست و آنها جایگاه بهتری را نزد افکار عمومی دارا میباشند.
این نقیصه اگرچه بدون شک ناشی از برخی سنگ اندازی ها و توطئه های غرب علیه شبکه های خبری ما میباشد، اما این امر نباید باعث گردد تا از ضعف های خود نیز چشم پوشی کنیم.
وجود برخی برنامه های کلیشه ای و مصاحبه های متعدد اما کم محتوا، کیفیت و جذابیت کم استودیوها و شیوه های پخش خبر در العالم و سرمایه گذاری بسیار پایین در مقایسه با دیگر رسانه ها یقینا در این کم توجهی ملت ها بی تاثیر نبوده است.
اگرچه این مطلب برای برخی شبکه های بین المللی دیگر کشورمان نظیر شبکه خبر (شبکه ۶) و شبکه های جام جم بسیار حادتر است و لزوم تحولی اساسی برای عقب نماندن از عرصه تحولات را می طلبد که اکنون اهتمامیبرای اصلاح آن دیده نمی شود .
۲- اخوان المسلمین و سازمان بسیج، کدام بهتر عمل کردهاند؟
اگر در بنرهایی که عموما در همایش های سازمان بسیج زده میشود، بیشتر دقت کنید جمله ای که همیشه پای ثابت این تبلیغات بوده اما هیچ گاه، رنگ و بوی عملیاتی به خود نگرفته است، جمله ای از امام خمینی (ره) است که «باید بسیج جهانی مستصفین شکل بگیرد» و یا «باید بسیجیان به فکر حکومت بزرگ جهانی اسلام باشند»
گزافه نگفته ایم اگر بگوییم مسئولین سازمان بسیج در ادوار مختلف و ما دانشجویان کمترین توجه را به این مقوله داشته ایم و این درحالی است که جماعتی مثل اخوان المسلمین اکنون یک تشکیلات بزرگ جهانی را دارا میباشد و گوی سبقت را در ایجاد نهادهای مردمی از ما ربوده است.
بی شک این اقدام اخوان المسلمین مدیون تلاش های بی وقفه و خستگی ناپذیر خود آنها بوده است، زیرا آنها ده ها سال است که توسط قدرت ها سرکوب شدهاند و از لحاظ مالی و رسانه ای کمترین بهره را داشتهاند اما اکنون که فضا کمی برای آنها بازتر شد، شبکه سازی زیر پوستی شان که یقینا ماحصل کار فراوان و سال های متمادی است و همچنین درآوردن ایدئولوژی های غنی و بومیبرای اداره حکومت ها، خودنمایی میکند.
در حالی که ما بسیجیان علیرغم آن که حدود سه دهه از تشکیل حکومت اسلامی مان میگذرد و با داشتن منابع فکری و انسانی مناسب، فقط به شعار دادن بسنده کردیم و بیهوده نیست اگر بگوییم تاثیر خاصی در شکل گیری و رویش این انقلاب ها، حداقل نسل ما یعنی نسل سوم نداشته است و مسئولین ذی ربط هم به روزمرگی اوقات را طی کردهاند.
این نکته نیز درخور تامل است که حتی حزب الله لبنان نیز در این شبکه سازی جهانی از ما پیشی گرفته است چه از لحاظ عملیاتی و چه از لحاظ به وجود آوردن یک جو عمومی میان انقلابیون که تمایل دارند به حزب الله متصل شوند این نکته را می توان در اعلام بخشی از جوانان تونسی بعد از فرار بن علی برای تشکیل ارگان حزب الله در کشورشان و یا اظهارات رییس دولت انتقالی لیبی مشاهده کرد.
حال چه باید کرد؟ آیا وقت آن نرسیده است که با راهکارهایی مناسب و نوین قدمی در این راه برداریم؟
آیا زمان آن نرسیده است که برای قدم اول، هرچند کوچک، ورود جدی به فضای مجازی داشته باشیم و در عرصه وبلاگ، سایت خبری، تالارهای گفتگو و … وارد شویم و تجربیات انقلابمان را به جوانان انقلابی دیگر کشورها صادر کرده و آنها را راهنمایی نماییم؟
۳- قصه پرغصه و تکراری ضعف دستگاه دیپلماسی
اگر کمیبه حجم کاری و تحرکات دیپلماتیک کشورهای منطقه و جهان در قبال رخدادها اخیر بنگریم، جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با دیگر کشورهای همتای خود از لحاظ استراتژیک، کمترین فعالیت را برای بهره برداری خوب از این انقلاب ها در راستای منافع اسلام و همچنین کشورمان داشته استو
به طور مثال کشور ترکیه که وزیر خارجه آن مدت زمان زیادی از عمر مسئولیتش نگذشته است، تراز خود را در تاثیر گذاری دیپلماتیک بسیار بالاتر برد، به طوریکه بسیاری از جلسات میانجیگرانه و یا هماهنگ کننده میان انقلابیون در خاک کشور ترکیه و یا توسط مسئولین ارشد این کشور انجام میگرفت.
اما متاسفانه برخی از مسئولین دولت ما، اوایل که معتقد بودند این انقلاب ها کار آمریکاست بعدها هم که بجای بیان رویدادهای اخیر تحت عنوان «بیداری اسلامی» گفتند «بیداری انسانی»، و وقتی از خواب بیدار شدند که دیپلماسی کشورهای دیگر فرسنگ ها از مسئولین ما جلوتر افتادهاند.
اگرچه حضور وزیری نا آشنا با فنون و عرصه سیاست خارجه در دوران کنونی بر این نقیصه، افزوده است اما در کل می توان گفت ساختار معیوب وزارت خارجه، کمبود دیپلمات های حاذق و نداشتن ابتکار وبرنامه مشخص که از قبل نیز در این وزارتخانه بوده است، در این انقلاب ها گریبانگیر حکومت ما شد و به نظر می رسد انفعال در وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران کاملا مشهود میباشد و چندان نیاز به دلیل و منطق ندارد و گویا وزارت خارجه ما بیشتر تماشاگر تحولات منطقه است تا یک بازیگر فعال و تاثیرگذار.
۴- نقش و جایگاه مردمی
شاید بتوان گفت یکی از آسیب های که در حوزه مردمیبعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، با آن مواجه هستیم کمتر شدن حس مسئولیت در مردم و حتی نخبگان جامعه نسبت به تاثیرگذاری بر رویدیگر ملت هاست، که علت آن شاید این باشد که مردم و نخبگان جامعه احساس میکنند که با وجود دولت چندان نیازی به ایفای نقش توسط آنها نیست.
و این در حالی است که ایفای نقش توسط مردم و نخبگان و دانستن یک نقش تاریخی و بین المللی برای خودمان جدای از آنکه یک تکلیف است، می تواند کمک بسزایی به دولتمردان برای موفقیت بیشتر در عرصه سیاست خارجی نماید.
در این جستار قصد ثناگویی از بیگانگان را نداریم اما چشم پوشی از مزایای دشمن هم جهالت به نظر می رسد. زیرا امروز صهیونیسم جهانی علاوه بر آنکه توسط دولت ها در حال پیگیری راهبردهای خود است، یهودیان هم هر کدام خود را قطعه ای از این پازل می دانند، و از تاجر گرفته تا استاد دانشگاه و دانشجو، سعی می نمایند تا به نوعی دولت جهانی یهود را بوجود آورند که البته موفق نخواهند شد.
و یا در برخی کشورهای عربی شاهدیم که نخبگان جامعه اعم از علما و اساتید دانشگاه ها، سعی می نمایند در راستای پیشبر اهداف کشورشان هر قدر که می توانند به آن کمک کنند.
واینجاست که اصرار دشمنان بر باطلشان و کاهلی ما در حق باز هم رخ می نمایاند .
ضروری است تا رسانه های عمومی و مسئولین فرهنگی کشور برنامه ای را طراحی و راهاندازی کنند که در آن بتوان بار دیگر یک حس و باور عمومی در مردم بوجود آورد که هر فردی در هر جایگاهی که هست باید با استفاده از تخصص و قابلیت های فردی خود، آنقدری که می تواند نقش آفرینی اسلامی داشته باشد.
۵- برقراری روابط اندیشه ای پویاتر و دعوت از نخبگان و اساتید کشورهای عربی
بدیهی است که کشور و ملت ما با توجه به سابقه ۳۰ ساله در حکومتداری، اکنون در ساحتهای مختلف اندیشه ای دارای دانش و منابع غنی و فراوانی است که این ذخیره بزرگ می تواند با دعوت از اساتید و نخبگان کشورهای دیگر جهان و یا عزیمت اندیشمندان ما به آنجا، منتقل گردد.
زیرا قطعا بنیان همه این انقلاب ها در بلند مدت باید بر اساس یک فلسفه و مبانی قوی اعتقادی برگرفته از اسلام باشد که با توجه به تحقیق ها و کارهای فراوان صورت گرفته، می توان روابط و کرسی های خوبی را برای استفاده دیگر ملت ها، بوجود آورد.
ضمن آنکه دست نشانده های دیکتاتور در کشورهای عربی در طی این سال ها، برای جلوگیری از مبادله فرهنگی میان کشورمان و کشورهای اسلامی سعی می نمودند به هر نحو ممکن از ایجاد فضاهای گفتگو میان اندیشمندان جلوگیری نمایند زیرا بدون شک نتیجه این گفتگوها به ضرر حاکمان دیکتاتور بود و پایه های حکومت آنها را می لرزاند، اما در زمان فعلی با توجه به باز شدن بسیاری از فضا ها با عنایت به این مساله که زیربنای همه پیشرفت ها و جهت گیری های کلان یک کشور فرهنگ میباشد، باید در راستای تعاملات فرهنگی بسیار کوشید نظیر گفتگو میان اندیشمندان، همایش های متعدد، برگزاری نمایشگاه کتاب به زبان عربی در کشورهای مسلمان و …
۶- نقش کمرنگ علما و تاخیر ۳ ماهه
در رخدادهای اخیر انتظار از علمای بزرگ و عظیم الشان کشورمان در حوزه قم و دیگر نقاط کشور این بود که بیشتر به تبیین و افشای ماهیت خیانتکارانه سران اعراب بپردازند و با در نظر گرفتن معذوریت های برخی مسئولین رسمیبرای این دست از اظهارات، نقشی جدی تر را ایفا میکردند هر چند که برخی نامه های سرگشاده نظیر نامه آیت الله صافی به پادشاه عربستان بسیار دلگرم کننده بود اما تاخیر حدودا ۳ ماهه علما که تقریبا در طی این ۳ ماه کمتر به اظهارات شفاف و قاطعانه می پرداختند این نکته را تایید میکند که باید علمای کشورمان، در حوزه مسائل سیاسی منطقه ورود جدی تری داشته باشند، چنانکه امروز میبینیم افرادی همچون شیخ یوسف قرضاوی (البته با داشتن ایرادهای به جایی که به ایشان وارد است) با دادن فتواها و اظهارات کوبنده مختلف حداقل به پیشتیبانی دینی و معنوی از ملت ها می پرداختند و قطعا محبوبیت آنها نیز در میان ملت ها دو چندان شده است.
باید با ایجاد یک هماهنگی میان دو قطب علمی مهم جهان تشیع یعنی حوزه قم و نجف، ساز و کاری طراحی گردد تا حوزه های علمیه و انجمن های شیعی نقش جدی تری را در ادامه تحولات داشته باشند.
این مساله می تواند شبیه فعالیت های آیت الله تسخیری در مجمع تقریب مذاهب اسلامیباشد که البته به دلیل تنها بودن ایشان در این عرصه طبیعتا اثرگذاری نیز پایین می آید.
به نظر می رسد در این برهه ضروری است تا همه علما ضمن ورود جدی تر به مسائل منطقه و سفر به کشورهای اسلامی(مثل سفرهای فرا منطقه ای آیت الله نوری همدانی) اقدام به راهاندازی جریان های احتماعی همسو با جمهوری اسلامی و بیان حقایق دین نمایند زیرا اگر این اتفاقات نیافتد طبیعتا علمای سلفی که از لحاظ محتوا بسیار دون مایه هستند اما به دلیل اظهارات حماسی و تند، می توانند این فضا را از دست علمای ما بگیرند و این نقش را با نیرنگ بازی کنند.
همچنین باید طلبه های زبده ای که در طی این سالها در حوزه علمیه قم، شعبه های مختلف جامعه المصطفی در کشورهای گوناگون و حوزه نجف و … مشغول به تحصیل بودهاند، اکنون به کشورهای خود بازگردند تا با استفاده از این بهره های بزرگ معرفتی که تاکنون بردهاند اما به دلیل اختناق در کشورهایشان فضایی برای بازگو کردنش در میان مردم خودشان نداشتند، در راستای راهنمایی و هدایت انقلاب ها در جهت اصلیشان کوشش نمایند.
۷- لزوم تاسیس حزب های مدنی توسط شیعیان
اگرچه در طی این سالها به دلیل ظلم فراوانی که جلادان حاکم عرب بر شیعیان میکردند، عمده آنها منزوی شدهاند و یا به تقیه روی آوردهاند اما اکنون با توجه به باز شدن فضاهای سیاسی به خصوص در کشورهایی نظیر مصرو تونس ضروری است که شیعیان ضمن سازماندهی نیروهای خودی اقدام به تاسیس حزب های مدنی-سیاسی نمایند که در آن ضمن جمع کردن سلیقه های مختلف همسو با تشیع از پیروان ادیان مختلف، حقی را که سال ها از آن محروم بودند اکنون دوباره به دست آورند اگرچه روند موجود نشان می دهد تلاش هایی در این زمینه درحال انجام است اما واقعا در مقایسه با دیگر گروه ها نظیر لیبرال ها، سوسیالیست ها و ملی گراها متاسفانه شیعیان چندان به مساله حزب سازی اهمیت فراوان نمی دهند، شاید به خاطر آنکه تجربه نداشتهاند که باید مسئولین کشورمان در این حیطه کمک های جدی ای را چه از لحاظ تجربی و چه از لحاظ مالی به شیعیان نمایند، چنانکه امروز شاهدیم حزب الله لبنان با خارج شدن از فضای نظامی- امنیتی صرف وارد عرصه سیاسی و دولت سازی شده است و توانسته دولت لبنان را از آن خود کند که بی شک تاثیرش ده ها برابر قدرت در عرصه نظامی – امنیتی است.
اکنون با توجه به نزدیک بودن انتخابات پارلمانی مصر و تونس باید شیعیان با سرعت فزاینده ای در امور سیاسی وارد شوند تا جایگاه خود را در پارلمان داشته باشند و یا با اتحاد با گروه های سیاسی همسو نظیر اخوان المسلمین در مصر و یا حزب النهضه در تونس، ظهور و بروز بهتری داشته باشند تا در بلند مدت بتوانند همچون حزب الله لبنان ایفای نقش نمایند و این دور از دسترس نیست.
این امر برای شیعیان صعده در یمن نیز ضروری به نظر می رسد تا سریعتر از فاز نظامی خارج گردیده و خود را به عنوان یک قدرت سیاسی نیز نشان دهند چنانکه اکنون در بحرین احزاب مختلف شیعی با توجه به روی آوردن به نقش سیاسی، توانستهاند به خوبی انقلاب بحرین را مدیریت کنند اگرچه اکنون با ظلم و جور آل سعود مواجه شدهاند اما همگان می دانند این قدرت سیاسی خدشه ناپذیر، قطعا در بلند مدت بر قدرت نظامی عربستان فائق خواهد آمد.
منبع: خبرگزاری دانشجو