سخنرانی آیتالله العظمی وحید خراسانی
ترجمه: حسین رضاییفرد
مهم این است که قلبمان را متوجه مظلومیت شخصی کنیم که مظلومتر از ایشان در طول تاریخ بشریت وجود نداشته و وجود هم نخواهد داشت.
در سیزدهم ماه رجب) مولودی در خانه کعبه پا بر عرصه هستی نهاد، که زبانها و قلمهای بسیاری همواره پیرامون ایشان، داد سخن دادهاند؛ لیکن هر آنچه گفته یا نوشته شده و یا گفته و نوشته خواهد شد، نسبت به مقام رفیع ایشان همچون نسبت میان بال مگس به عقاب بلندپرواز است! و این سخنی است که نه در مقام خطابه بلکه با برهان قابل اثبات است.
ما میدانیم که خداوند تعالی «لایدرک ولایوصف» است؛ یعنی نه درک شده و نه قابل توصیف است؛ بلکه حتی بنده مخلوقش که در او سرّ «اسم اعظم» نهفته است نیز برتر از وصف و ادراک افهام بشر است! و تنها راسخین در علماند که این مسأله را میفهمند و فقط آنان هستند که میدانند چرا امیرالمؤمنین(ع) فوق وصف و ادراک بشر است.
در کتاب بصائر الدرجات، (صفحه ۱۳۴) آمده است:
عن أبی جعفر(ع) قال: کانت فی علیّ سنّه ألف نبی!
در حضرت علی(ع) سنت هزار پیامبر وجود دارد.
سند این روایت در بالاترین مرتبه اعتبار قرار دارد و برخی از «اصحاب اجماع» جزء راویان این حدیث شریف میباشند. و اما متن روایت مشتمل بر جملهای است که حتی به کمال رسیدگان در خرد و معرفت را به تحیر و شگفتی واداشته است! این حدیث شریف میخواهد این نکته را به ما بفهماند که فهم و شناخت امیرالمؤمنین(ع) متوقف بر شناخت نبوت است، اما نه فقط فهم نبوت بلکه متوقف بر فهم و شناخت هزار نبی است که یکی از آن هزار نبی حضرت آدم(ع) و یکی از آنها ابراهیم خلیل الرحمن(ع) و یکی از ایشان موسی بن عمران(ع) و یکی از آن هزار نبی، عیسی بن مریم، و بقیه پیامبران اولیالعزم(ع) است؛ و به عبارتی حضرت علی(ع) عصاره این هزار پیامبر است، با این اوصاف چگونه میتوان از ایشان سخن گفت و یا مطلبی نوشت؟
ما قادر به درک مقام نبوت به معنای مطلق و عام آن هم نیستیم؛ چرا که نبی موجودی است که دارای دو جنبه است: جنبه ملکوتی و جنبه بشری. جنبه ملکوتی نبی در ارتباط با حق است که با آن وحی الهی را دریافت میکند و جنبه بشری او در ارتباط با خلق است که با آن به تبلیغ وحی میپردازد. و با این دو جنبه، نبی نبی میشود؛ لذا چگونه درک جنبه الهی نبی برای امثال ما که غرق در جنبه بشری هستیم، با این پایه از علم و معرفتی که داریم میسر میشود؟! البته کسانی که خیال میکنند، مقام نبی را فهمیده و شناختهاند، در واقع این ادعایشان دلیل بر عدم شناخت و فهم نبوت است؛ چرا که اگر اندکی در مورد این موضوع و حکمت نبوت تعمق کنیم، به راحتی متوجه میشویم که قضیه بسیار فراتر از فهم و درک ماست.
همه اینها مربوط به فهم پایینترین مراتب نبوت بود، تا چه رسد به مراتب عالی نبوت!
بنابراین چارهای نیست جز اینکه اعتراف کنیم که نه تنها ما بلکه تمامی انسانها از اولین تا آخرین، قادر به درک حتی مقامی شبیه به مقام نبوت نیز نیستند؛ چرا که نبوت حقیقتی از عالم ملکوت و دور از دسترس ما ـ که جدا از آن عالم و غرق در عالم ملک هستیم ـ میباشد. ما چگونه میتوانیم بفهمیم که معنای اتصال شخص به ملکوت چیست؟
نبی، انسانی از این نوع است که خداوند متعال دربارهاش میفرماید:
و کذلک نری إبراهیم ملکوت السموات والارض و لیکون من الموقنین. ۱
و اینگونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله یقینکنندگان باشد.
و حقیقت اتصال نبی به عالم ملکوت، مقوله متفاوتی است که از اولین درجات ارتباط شروع و به اعلی درجات ارتباط ختم میگردد! و چگونه است ابتدای آن و وسط آن و انتهای آن؟! در حالیکه ما حتی از ادراک پایینترین درجات ارتباط نبی با ملکوت عاجزیم، چگونه قادر به درک درجات متوسط این ارتباط میباشیم تا چه رسد به درجات عالی آن که نقطه نهایت قوس صعود و نزول است!
نقطهای که هرم وجود از آن آغاز گشته و کمال هر موجودی به آن منتهی میشود؛ یعنی درجه:
…ولکن رسول الله و خاتم النبیین و کان الله بکل شیء علیما. ۲
…ولی او فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر هر چیزی داناست.
حال که تا حدودی دایره عالم نبوت با درجات مختلف از ادنی تا اعلای آن را تصور نمودیم به بررسی معنای (سنت) میپردازیم.
اینکه حدیث شریف میفرماید: «در امیرالمؤمنین(ع) سنت هزار نبی وجود دارد» یعنی چه؟
سنت در اینجا به معنای بارزترین ویژگی و صفت هر پیامبر است؛ مثلاً صفت علم در آدم(ع) «و علّم آدم الاسماء کلّها» ۳ و صبر و تقوا در نوح(ع) و خلیل بودن ابراهیم(ع) و مناجات موسی بن عمران(ع) و دوری از دنیا و اشتغال به عبادت عیسی(ع). این معنای سنت هر پیامبر است. با این حساب، اگر عطر هزار نبی و سنتهای آنها در یک شخص جمع شود، صاحب آن دارای چه درجهای خواهد بود؟ و مقام ایشان چگونه خواهد بود؟
این حدیث شریف علاوه بر اینکه از حیث سند قوی است و جای هیچ تردیدی در آن نیست، موضوع و محتوای آن نیز برای آشنایان به مصادر اسلام اعم از شیعه و سنی، واضح و روشن است، و مقام حضرت علی(ع) به خوبی از آن فهمیده میشود.
البته روایات مشتمل بر چنین مضمونی در مصادر شیعه و سنی موجود بوده و پیامبر اکرم(ص) به بیانهای مختلفی از شباهت حضرت علی(ع) و عدهای از انبیا(ع) سخن گفتهاند؛ ولی فعلاً مجال بحث درباره آنها وجود ندارد، لذا تنها یکی از آنها را انتخاب کردهایم تا به اندازه توانتان برای احقاق حق این مظلوم تلاش و کرامت خویش را نزد پروردگارتان حفظ کنید؛ در حالیکه بر سفره علی(ع) روزی میخورید و امید شفاعت حضرت را در فردای قیامت دارید.
برای فهم این روایت شریف به نکتهای اشاره میکنم تا اینکه در آن تأمل کنید و این حق ضایع شده را یاری کنید. چنان حق ضایع شدهای که تا کنون مثل آن رخ نداده و مظلومی همانند ایشان دیده نشده است!
سخن ابوذر (ره) را ملاحظه کنید:
بینما أنا ذات یوم من الایام بین یدی رسول الله(ص) إذ قام و رکع و سجد شکراً لله تعالی، ثم قال:
یا جندب من أراد أن ینظر إلی آدم فی علمه، و إلی نوح فی فهمه، و إلی إبراهیم فی خلّته، و إلی موسی فی مناجاته و إلی عیسی فی سیاحته، و إلی أیوب فی صبره و بلائه، فلینظر إلی هذا الرجل المقبل، الذی هو کالشمس والقمر الساری والکوکب الدّرّی. أشجع الناس قلباً، و أسخی الناس کفاً، فعلی مبغضه لعنهالله و الملائکه والناس أجمعین. قال: فالتفت الناس ینظرون من هذالمقبل، فإذا هو علی بن أبی طالب!
به همراه عدهای از اصحاب در محضر پیامبر اکرم(ص) نشسته بودم که پیامبر(ص) جهت شکرگزاری به درگاه الهی برخاستند و به رکوع و سجود پرداختند. آنگاه فرمودند:
ای ابوذر، هر کس میخواهد علم آدم؛ فهم نوح؛ خلیل الرحمان بودن ابراهیم؛ مناجات موسی؛ زهد و عبادت عیسی و صبر و ابتلای ایوب را مشاهده کند پس باید به مردی که هماکنون خواهد آمد، بنگرد؛ مردی که همچون خورشید و ماه سیر کننده و ستاره درخشان است؛ شجاعترین انسانها و بخشندهترین آنهاست. پس بر دشمنانش لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم باد! ابوذر میگوید: مردم منتظر بودند که ببینند این فرد که وارد خواهد شد کیست؟ که در این هنگام علی بن ابیطالب(ع) وارد گشت.
هنگامی که ما از رسولالله(ص) سخن نقل میکنیم باید در تکتک کلمات و حرکات و سکنات ایشان دقت و تأمل به خرج دهیم؛ چرا که شخصی که خداوند تعالی خود را به خاطر سیر دادن ایشان از مسجدالحرام به مسجدالاقصی، تنزیه و تسبیح کرده و فرموده است:
سبحان الذی أسری بعبده… ۴ .
و شناخت چنین شخصی با این مقام رفیع ممکن نیست مگر اجمالاً، همانطور که خداوند متعال اشاره کرده با سخن خویش:
فأوحی إلی عبده ما أوحی ۵ .
مثل چنین فردی شایسته نیست که رفتار و گفتارش را همانند رفتار و گفتار سایر مردم تلقی کنیم؛ زیرا کلیه حرکات و سکنات ایشان دارای حساب و کتاب است.
در این روایت میفرماید: هر کس که میخواهد به آدم در عطر وجودش که همان علم است بنگرد، و به نوح در عطر وجودش که فهم است بنگرد و به سایر انبیای عظام(ع) در عالیترین صفتشان بنگرد، پس به مردی که خواهد آمد نگاه کند.
و نیز این سخن پیامبر(ص) جزء اعجازهای نبوی است؛ چرا که در واقع خداوند بود که پیامبر(ص) را به این صفات انبیای سابق آگاه کرد و همچنین خبر داد که دارنده چنین صفاتی در راه است و خداوند امر نمود که پیامبر(ص)، مسلمین را به مقام عظیم امیرالمؤمنین(ع) قبل از ورودشان آگاه کند تا اینکه مسلمین او را بزرگ دانسته و منتظر ورودش باشند و با خود بیندیشند که این شخص ربانی که خدا و رسولش چنین او را مدح میکنند، چه کسی است؟
و آنچه که عقول را بیشتر گرفتار حیرت میکند افزون بر آن صفات بینظیری که حضرت علی(ع) را بدان توصیف نمود این جمله ایشان است:
الذی هو کالشمس والقمر الساری، والکوکب الدّرّی!
و ما میدانیم که اجرام سماوی بر سه قسماند: ستارگان درخشانی که نورشان از خویش است و قمرهای نورانی که نورشان از ستارههاست و نجوم و حال آنکه پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع) را به هر سه این صفات توصیف نمود.
و این کلامی نیست که از یک عارف یا فیلسوف یا منجم صادر شده باشد تا بتوان آن را به عالم آنها حمل کنیم. و همینطور گوینده آن موسی و عیسی(ع) هم نیست؛ بلکه قائل آن خاتمالانبیاء والمرسلین و عقل کل و نقطه اتصال پروردگار و جمیع آفریدههای ایشان است. پیامبر(ص) به ما میفرماید اگر میخواهید به شخصی بنگرید که حامل علم آدم، فهم نوح، خلیلی ابراهیم، مناجات موسی، زهد و عبادت عیسی و صبر ایوب (علیهم السلام)… است پس به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد و همچنین اضافه میفرماید که علی (ع) فوق خورشید درخشان و ماه تابان و ستارگان پر فروغ است.
کلمه «اشجع الناس» عامترین لفظ در دلالت بر تفضیل است، یعنی هیچکس از ایشان شجاعتر نیست مگر آنکه خداوند به او خبر داده که او سید خلق و خاتم انبیاء است!
آیا این کلام بلیغ رسولالله(ص) دلیل روشنی بر این مطلب نیست که آنچه درباره حضرت علی(ع) گفته و نوشته شده و یا گفته و نوشته خواهد شد به اندازه بال مگسی در مقابل قلّه رفیع ربّانی است؟
بله، این سخنی است فوق شرح شارحان و تفسیر مفسران و قول قائلان.
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه (ج۲، ص۶۲۲) روایت کرده است که:
عن النبی(ص) أنّه قال: خلقت أنا و علی بن ابی طالب من نور واحد، قبل أن یخلق الله تعالی آدم بأربعه عشره ألف عام، فلم یزل فی شیء واحد، یسبح الله ذلک النور و یقدسه، فلّما خلق الله تعالی آدم أسکن ذلک النور فی صلبه، إلی أن افترقنا فی صلب عبدالمطلب، فجزء فی صلب عبدالله، و جزء فی صلب أبی طالب!
پیامبر اکرم(ص) فرمود: من و علی بن ابیطالب از یک نور واحد خلق شدهایم، که چهار هزار سال قبل از خلقت آدم بوده است. همواره در یک شیء واحد بوده و آن نور به تسبیح و تقدیس خدا مشغول بوده است تا آنگاه که خداوند تعالی آدم را خلق کرد، آن نور را در صلب او قرار داد، تا اینکه در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم و جزئی از آن نور در صلب عبدالله و جزء دیگر در صلب ابوطالب قرار گرفت.
این روایتی بود که امام حنبلیها درباره منقبت حضرت علی(ع) ذکر کرده است.
تعبیر چهار هزار سال که در حدیث آمده است، منظور سالهای دنیوی نیست که از محرم شروع و به ذیالحجه ختم میشود، بلکه منظور سالهای ربانی است که هر روز آن طولانیتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم؛ پس در این کلام نبوی و مقام عجیب سیدالانبیاء و سیدالاوصیاء(ص) و جریان نورشان در وجود، دقت کنید.
اما منابع شیعه نیز چنین حدیثی را با اندکی اختلاف ذکر کردهاند، و شاید اختلاف عدد سالها در این روایات ناشی از مراحل وجود آن نور قبل از قرار گرفتن در صلب آدم(ع) باشد.
در علل الشرائع (ج۱، ص۱۳۴) از ابوذر(ره) چنین نقل شده است:
قال سمعت رسولالله(ص) و هو یقول: خلقت أنا و علی بن ابیطالب من نور واحد، نسبح الله یمنه العرش قبل أن یخلق آدم بألفی عام، فلّما أن خلق الله آدم جعل ذلک النور فی صلبه، و لقد سکن الجنّه و نحن فی صلبه، و لقد همّ بالخطیئه و نحن فی صلبه، و لقد رکب نوح فیالسفینه و نحن فی صلبه، و لقد قذف ابراهیم فیالنار و نحن فی صلبه، فلم یزل ینقلنا الله عزوجل من أصلاب طاهره إلی أرحام طاهره، حتی انتهی بنا إلی عبدالمطلب فقسمنا بنصفین، فجعلنی فی صلب عبدالله و جعل علیاً فی صلب ابیطالب، و جعل فیّ النبوه والبرکه، و جعل فی علی الفصاحه والفروسیّه، و شقّ لنا اسمین من أسمائه، فذو العرش محمود و أنا محمّد، والله الاعلی و هذا علی.
ابوذر گفت: از رسولالله(ص) شنیدم که فرمودند: من و علی از یک نور واحد خلق شدهایم، دو هزار سال قبل از خلقت آدم به تسبیح خدا در جانب راست عرش مشغول بودیم. پس آنگاه که خداوند، آدم را خلق نمود، آن نور را در صلب او قرار داد و آدم ساکن جنت شد در حالیکه ما در صلبش بودیم و نیز آنگاه که مرتکب خطا شد ما در صلب وی بودیم و چون نوح بر کشتی نشست ما در صلبش بودیم و وقتی ابراهیم در آتش افکنده گشت، ما در صلب وی بودیم و همواره خداوند عزوجل ما را از صلبهای مطهر به رحمهای پاکیزه منتقل مینمود تا اینکه وارد صلب عبدالمطلب گشتیم و در آنجا بود که به دو نصف تقسیم شدیم، مرا در صلب عبدالله و علی را در صلب ابوطالب قرار داد و در من نبوت و برکت و در علی فصاحت و مهارت در سوارکاری قرار داد و برای ما دو اسم از اسماء خویش مشتق نمود، پس خداوند ذوالعرش محمود و من محمد و خدای عزوجل أعلی و این علی است.
روایت قبلی که از احمد بن حنبل درباره نور پیامبر(ص) و نور علی(ع) نقل شد میخواهند به ما انسانها این سخن خداوند تعالی را بفهمانند که فرمود:
و أنفسنا و أنفسکم ۶ .
همانا من و علی وجود واحدی هستیم که ابتدا و انتهای آن واحد است و تقسیم آن نور بعد از عبدالمطلب به خاطر سری عظیم است تا اینکه بعد از من و علی و فاطمه در حسن و حسین و ائمه معصومین(ع) متحد شود.
و این معنای این سخن پیامبر(ص) است که فرمودند:
علی خورشید و ماه و ستاره است.
اما کوکب فرمود؛ چرا که در علی صبر ایوب است و ایوب کوکب است.
أما قمر فرمود؛ چرا که در علی شباهت موسی و عیسی و ابراهیم است و اینان همچون ماهاند.
اما علی با این وجود شمس است؛ چرا که او از من است و من از او هستم.
بنابراین علی دارای خصلتهای هر سه است؛ شمس و قمر و کوکب درخشان.
این مظلومی که دنیا همانندش را سراغ ندارد… آیا درست است، طرف مقایسه فردی قرار بگیرد که چهار نفر ادعای پدری او را کردهاند، و باز هم معلوم نیست پدرش یکی از آن چهار نفر باشد یا غیر آنها؟ و آیا درست است که همچون علی(ع) پای منبر شخصی بنشیند که خود میگوید: همه مردم از من داناتر و فقیهترند حتی زنان پردهنشین؟
و آیا مظلومتر از علی(ع) دیدهاید که امانت رسول خدا(ص)؛ یعنی دخترش صدیقه طاهره را دریافت نمود، آنگاه آن امانت را در حالی تسلیم رسول خدا(ص) نمود که تلخیهای ظلم و ستم روا داشته شده بر ایشان جسد طاهرش را آب کرده و همچون شبحی نموده بود. و بر جنازه مطهرش نماز گزارد و شبانه او را دفن نمود و بر جنازهاش جز چند تن حاضر نبودند، سپس فرمودند:
الان انهدّ رکنای! ۷ .
الان دو ستون بدنم فرو ریخت.
البته مسئولیت تکتک شماست که با تمام توان خود؛ با قلم و بیان خویش برای زدودن این پرده تاریک مظلومیت و رفع ابرها از جلوی جمال خورشید تلاش نمایید.
پینوشتها :
*برگرفته از: ألحقّ المبین فی معرفه المعصومین(ع)، علی کورانی.
۱ .سوره انعام(۶)، آیه ۷۵.
۲ .سوره احزاب(۳۳)، آیه ۴۰.
۳ .سوره بقره(۲)، آیه ۳۱.
۴ .سوره اسراء(۱۷)، آیه ۱.
۵ .سوره نجم(۵۳)، آیه ۱۰.
۶ .سوره آلعمران(۳)، آیه ۶۱.
۷ .در مورد مصادر این حدیث از کتب شیعه میتوان به بحارالانوار، ج۹۳، ص۳۸؛ کمالالدین و تمامالنعمه، ص۲۵؛ أمالی، شیخ طوسی، ص۴۱۷ و از منابع سنی میتوان به بیهقی، فضائل الصحابه؛ خوارزمی، المناقب، اشاره کرد.
موعود شماره ۵۰