عدم وجود هرگونه حد و مرز اخلاقی و انسانی در به کارگیری ابزارها، نیروها و دانش ها در جهت استیلا، تضعیف، بهره کشی و حتی حذف ملت های دیگر از اصول اساسی اساس نامه کهن مستکبرین و استیلاجویان عالم است. درک ملموس تر عبارت “عدم وجود” در گفته پیشین، با نگاهی کوتاه به تاریخ زخم خورده بشر از دست ستم و غارت طاغوتیان به خصوص در قرن بیستم آسان تر خواهد بود. در این گزارش به بررسی مختصر نمونه ای از عدم وجود این حد و مرز در دستگاه سیاست گذاری های بلند مدت آمریکا خواهیم پرداخت که از مجرای یک پروژه ده میلیون دلاری با نام “ایدز” گریبانگیر بشر امروز شده است.
ظهور و شناسایی ایدز
در سال های پایانی دهه هفتاد میلادی، خبر شیوع بیمارى جدیدى در بین متخصصین سیستم ایمنی انسانی پیچید و قبل از این که کاری از دست ایشان بربیاید منجر به مرگ میلیونها نفر شد. این بیماری ایدز نام گرفت که به سرعت با سیستم ایمنى بدن درگیر شده و قربانى خود را شدیدا در برابر عفونتها و اختلالات عصبى، ضعیف مىسازد به طوری که فرد چارهاى جز مرگ نخواهد داشت و حتی ممکن است پیش از آن که به طور طبیعی به دست این بیماری از بین برود برای رهایی از درد و رنج آن دست به خودکشی بزند.
ویروس این بیمارى در سال ۱۹۸۴ پس از چند سال از شیوع آن شناسایى شد و معلوم شد که عضو ناشناخته و جدیدی از خانواده رتروویروس ها میباشد. بلافاصله پس از شناسایی این عامل ناشناخته که تاریخ پزشکی بشر هیچ سراغی از آن نداشت نظریه پردازی های علمیبرای تبیین منشا آن آغاز شد.
در این میان مسببین اصلی جنایت که به خوبی از منشا این ویروس آگاه بودند با فعال کردن عوامل خود در جرگه نظریه پردازان به ارائه نظریاتی در حد پاورقی نشریات فکاهی و غیراخلاقی روی آوردند تا بتوانند اصل موضوع را هرچند برای مدتی کوتاه خارج از دایره تحقیقات مستقل دانشمندان خدوم بشریت قرار دهند که آن نیز چند صباحی دوام نیاورده و علم عاری از دسایس شیطانی مسیر خود را پیمود. قبل از ورود به مبحث اصلی در زیر به چند نمونه از این قبیل نظریات گمراه کننده اشاره می شود.
نظریه میمونهاى سبز
میمون سبز، اولین متهم در پرونده مبتلا شدن انسان به ایدز
در همان مراحل اولیه شناسایی ویروس ایدز از آنجا که این ویروس برای دنیای علم کاملا نوظهور میبود میبایست منشائی کاملا عجیب نیز برای آن تراشیده میشد. منشائی که بتواند تا مدتی مجامع علمی مستقل را سرگرم خود کند. از آنجا که بیماری برای نخستین بار از آفریقا گزارش شده بود قرعه به نام میمون های سبز آفریقایی افتاد و تا مرز برقراری رابطه جنسی با این حیوان نیز پیش رفت! این نظریه، به عنوان نخستین توضیح درباره منشأ ایدز منتشر شد. مطابق این نظریه، این ویروس در میمونهاى سبز آفریقایى شکل گرفته و سپس از طریق نزدیکى جنسى مردم محلى با این حیوان (؟!) و یا در نتیجه خوردن گوشت آنها، به انسان منتقل شده است. مطابق این نظریه، خاستگاه ایدز آفریقا بوده و پس از آن به سراسر جهان انتقال یافته است. البته نظریه در باره این سوال احتمالی که چرا مردم محلی در طول هزاران سال زندگی در آن محیط به یکباره در دهه هفتاد میلادی دچار هوس نزدیکی با این حیوان شده و موجب شیوع چنین بیماری مهلکی در سراسر جهان شدهاند پاسخی ندارد! با آشکار شدن هرچه بیشتر جنبه های فکاهی این نظریه در دوم ژوئن ۱۹۸۸، نشریه لوس آنجلس تایمز در مقالهاى علمى، این نظریه را کاملاً مطرود دانست و افشا نمود که اساسا ساختار و ترکیب ماده ژنتیک این بیمارى، هیچ گونه سازگارى و تطابقى با این نوع میمون آفریقایی ندارد.
نظریه شامپانزه
شامپانزه ها متهمین بعدی پروژه ایدز
پس از عدم موفقیت پروژه باوراندن تماس جنسی مردم بومی آفریقا با میمون های سبز دستگاه تبلیغاتی استکبار به سوژه بهتری روی آورد و این بار شامپانزه ها که از نظر تکاملی و سیستم ژنتیکی (و یا شاید از نظر امکان و احتمال برقراری رابطه جنسی!) به انسان نزدیک تر هستند کاندیدای گردن گرفتن مسئولیت این بیماری شدند. به طوری که در سال ۱۹۹۹ دنیای علم شاهد نوعى هجوم رسانهاى با هدف جایگزین کردن نظریه شامپانزههاى آفریقایى به جاى نظریه میمونهاى سبز شد و ادعا شد که ویروس ایدز از یک ویروس مشابه که در این موجودات وجود دارد مشتق شده است که پىآمد آن، پذیرش این نظریه در مجامع علمى بود. اما این دسیسه نیز دیری نپایید و شواهد و بررسىها نشان داد که خود شامپانزهها هم به ندرت به ویروس SIV که ویروسى مشابه HIV است، مبتلا مىشوند. در نتیجه اگر حتی شامپانزه ها نیز به ایدز مبتلی شوند بایستى از منبعى ناشناخته به این ویروس مبتلا شده باشند.
میمونها و وظیفه رسانههای غربی
اما قصه ای که برای ظهور و شیوع این بیماری ساخته و پرداخته شده است تا جایی از هزل و نامربوط گویی آکنده است که پس از در نظر گرفتن پاره ای از ملزومات اخلاقی بیان رسانه ای به چنین چیزی می رسیم که متاسفانه غالباً نیز از سوی جامعه دانشگاهی و علمی تحت قیومیت سیاستمداران دنیای استکباری طاغوت مورد پذیرش میباشد: یک بومیبا یک میمون ارتباط جنسی برقرار میکند (و یا به روایت دیگری یک میمون یا شامپانزه آفریقایی یک بومی را گاز میگیرد) آن بومیبعد از آمدن به شهر با فاحشهای خوابیده و آن فاحشه نیز این ویروس را به یک بانکدار محلی منتقل می نماید و وی نیز آن را به همسران سه دوست دختر خود انتقال داده است و بالاخره در ادامه این روند، ناگهان بشریت چشم گشوده و دیده است که ده ها میلیون نفر در آفریقا و سپس در سراسر جهان به ایدز مبتلا شدهاند!
گسترش ایدز در آفریقا
ویروس ایدز محصولی دست ساز و آزمایشگاهی
اما نظریه اى تکاندهنده نیز درباره منشأ این ویروس وجود دارد. مطابق این نظریه، منشأ ویروس ایدز اساسا هیچ ارتباطى با میمونهاى سبز، شامپانزه ها و ساکنان آفریقا ندارد. برعکس، حامیان این نظریه بر این باورند که این ویروس، عاملى زیستى است که برای اهداف خاصی در آزمایشگاه های ارتش آمریکا مورد دستکارى قرار گرفته و اصولاً ویروسى ساخته دست بشر است .
ایدز پروژه ای آمریکایی
از منابع فراوان متشر شده توسط حامیان این نظریه برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد.
– مقاله اى با عنوان “ویروس ایدز در آزمایشگاههاى پنهانى تولید شده است”، ۲۶ اکتبر ۱۹۸۶، در صفحه نخست نشریه ساندى اکسپرس از دکتر “جان سیل” و پروفسور “یاکوب سیگال” مدیر بازنشسته مؤسسه زیستشناسى دانشگاه برلین
پروفسور سیگال از اولین مدافعین نظریه دست ساز بودن ویروس ایدز
– دو کتاب با عناوین “ایدز و پزشکان مرگ” (۱۹۸۸) و “خون عجیب” (۱۹۹۳) از دکتر “آلان کانت ول”
دو کتاب معروف از “آلان کانت ول” که به بررسی علمی موضوع تولید آزمایشگاهی ویروس ایدز می پردازد.
– سلسله مقالاتی از “ویلیام کمپبل داگلاس” پزشک برگزیده انجمن ملى سلامت آمریکا در سال ۱۹۸۵
کمپل داگلاس از پزشکان پیشرو مدافع نظریه مصنوعی بودن ویروس ایدز
بعدها با شناسایى، رمزگشایى و توالى یابی ژنوم ویروس ایدز مشخص شد که ساختار آن توامان بسیار مشابه یک ویروس جنین گوسفندى به نام “ویسنا” و ویروس تى ـ سل لوسمى انسانى (HTLV-I)است. بررسىها نشان داد که حدود ۹۷ درصد ژنوم ویروس HIV شبیه ساختار ویروس ویسنا و مابقی آن کاملا مشابه ژنوم ویروس HTLV-I است. هم چنین نشانگان ابتلاى به این بیمارى نیز ترکیبى از تأثیرات این دو نوع ویروس است. نکته قابل توجه آن است که اصولاً هیچ رابطهاى که توجیهکننده تکامل طبیعى ترکیب این دو ویروس در طبیعت باشد، وجود ندارد و تنها راه ترکیب شدن آنها، ترکیب مصنوعى آن به دست انسان در آزمایشگاه های بسیار پیشرفته است.
واکسنهایی برای حیات یا پیامآوران مرگی دردناک؟!
واکسن های مرگ
بر طبق این نظریه شیوع ویروس ایدز در سراسر جهان از طریق برنامه هاى واکسیناسیون عمومى سازمان ملل روی داده است. لندن تایمز در مقالهاى با عنوان «واکسن آبله عامل بیمارى ایدز است» که در ماه مى ۱۹۸۷ در صفحه نخست خود منتشر کرد این نظریه را مطرح کرد. در این مقاله نویسنده اشاره میکند که سالها پیش از شیوع ایدز در آفریقا، ۵ تا ۷ میلیون نفر از ساکنان آفریقاى مرکزى که خاستگاه ایدز بوده است توسط سازمان بهداشت جهانى واکسینه شدهاند. این مقاله هیچ گونه انعکاسى در رسانههاى گروهى آمریکا نداشت و مسکوت ماند .
برنامه واکسیناسیون سازمان ملل در آفریقا طی سال های قبل از شیوع ویروس ایدز در این قاره
علاوه بر واکسن آبله، برخى نیز گسترش ایدز را با واکسن هپاتیت که بخشى از آن از بدن شامپانزه گرفته شده و در سال ۱۹۷۸ به همجنسبازان آمریکایى در نیویورک و سانفرانسیسکو تزریق شد؛ مرتبط می دانند. این همجنس بازان نیز پس از چندى به ایدز مبتلا شدند. حتی واکسن فلج اطفال نیز بعدها برای محققین مشکوک به نظر رسیده و بحث هایی پیرامون گسترش ایدز در اثر استفاده از آن درگرفت و تا حدی نیز تایید شد. جالب این است که انتشار نتایج آزمایشها و تحقیقات مراکز علمی مستقل درباره برنامه های واکسیانسیون سازمانهای بهداشتی معتبر و ارتباط این طرحها با گسترش برخی بیماریهای مهلک در مراحل نخست با انکار شدید این سازمانها و نهایتاً با سکوت سنگین آنها همراه شد. اما در این میان گفته های کاشف ویروس ایدز بسیار شایان توجه است. روبروت گالو، کاشف ویروس HIV به نشریه تایمز میگوید: “ارتباط بین برنامههای سازمان بهداشت جهانی و گسترش بیماریهای همهگیر زمینه مطالعاتی مهم و جالب است. من قاطعانه نمیتوانم بگویم که این موضوع واقعاً اتفاق افتاده است، اما سالهاست که معتقدم، استفاده از واکسنهای زنده، همانند آنچه که در مورد واکسن فلج اطفال اتفاق افتاد، میتواند به فعال ساختن عوامل خفتهای چون ویروس ایدز بیانجامد.” به رغم اهمیت فوقالعاده این موضوع، رسانههای آمریکایی در قبال آن کاملاً سکوت کردند و گالو نیز پس از آن هیچ صحبت دیگری در اینباره نکرد.
روبروت گالو، کاشف ویروس ایدز
کلیدزنی پروژه ایدز در کنگره و به دست آرپا
بر اساس اسناد درز شده از کنگره آمریکا، در جولای ۱۹۶۹ دکتر مک آرتور (Dr. MacArthur) از مدیران آژانس پروژه تحقیقات پیشرفته ارتش آمریکا ARPA (Advanced Research Project Agency) در کنگره (کمیته تخصیص بودجه کاخ سفید) حاضر میشود و طی یک سخنرانی ابراز میکند: “در پنج الی ده سال آینده این امکان وجود خواهد داشت که یک عامل بیولوژیک مصنوعی تولید شود که طبیعی نبوده و به همین دلیل سیستم ایمنی طبیعی در برابر آن کارایی نخواهد داشت.” دکتر مک آرتور در آن سخنرانی می گوید “این یک موضوع بسیار جدال انگیز است و افراد زیادی هستند که باور دارند که چنین تحقیقاتی نباید انجام شود زیرا ممکن است به بوجود آمدن روش دیگری برای کشتار دسته جمعی منجر شود.” و بدین نحو در لفافه هدف از تولید چنین عاملی را نیز برای کنگره برملا می سازد. اما موضوع ساختن عاملی که سیستم ایمنی انسان در برابر آن بی دفاع باشد به سال ها قبل بر میگشت و از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۸ تولید این عامل مصنوعی بیولوژیک جهت استفاده در تسلیحات بیولوژیک در پنتاگون تحت بررسی بود. در این مدت روبرت مک نامارا (Robert McNamara) وزیر دفاع آمریکا بود و مشغول راهبری ماشین جنگی آمریکا در ویتنام و کشتار مردم آن کشور بود. مک نامارا از حامیان اصلی و کلیدی تولید این عامل بیولوژیک بود و با توجه به پست بعدی اش در جایگاه تاثیر گذاری همچون بانک جهانی به عمق چرایی تلاش وی برای تولید چنین عاملی پی خواهیم برد.
گروه دانشمندان آرپا
بعد از سخنرانی مک آرتور در کنگره و بحث های مربوطه، کنگره آمریکا یک بودجه ده میلیون دلاری در اختیار ARPA و وزارت دفاعی که پیگیر برنامه های مک نامارا بود قرار می دهد تا به تحقیق در این مورد و تولید چنین عاملی بپردازد. چنان که مک آرتور در سخنرانی اش اشاره کرده بود دقیقا حدود ده سال بعد یعنی در سالهای پایانی دهه هفتاد میلادی یک بیماری عجیب در جوامع انسانی آفریقا گزارش شد که سیستم ایمنی بدن انسان در برابر آن عملا تعطیل است. با این حساب حدود ده سال قبل از گسترش بیماری ایدز و شناسایی ویروس آن در ۱۹۸۴، ARPA با دریافت ده میلیون دلار بودجه شروع به ساختن آن کرده است.
قاتل ویتنام، مبدع پروژه ایدز
مک نامارا، وزیر دفاع آمریکا در دوره جنگ ویتنام و از طراحان اصلی پروژه کاهش جمعیت جهان از طریق ویروس ایدز
مک نامارا در سال ۱۹۶۹ پست وزارت دفاع آمریکا را به کلارک کلیفورد تحویل داد و برای نهایی کردن برنامه های خود و چیدن محصول درختی که در وزارت دفاع کاشته بود به بانک جهانی رفت. بدین ترتیب در اکتبر ۱۹۷۰ فقط پانزده ماه بعد از اینکه دکتر مک آرتور برای انجام پروژه ایدز درخواست بودجه کرد رابرت مک نامارا رئیس بانک جهانی شده بود. او طی یک سخنرانی در آن زمان گفته است که به نظر او رشد جمعیت جهان یک موضوع مهلک و خطرناک پیشاروی سال های آینده است. در این سخنرانی مک نامارا مطرح کرد که رشد جمعیت به ناپایداری منجر خواهد شد و یک جمعیت ده میلیاردی در روی زمین “غیرفابل کنترل” خواهد بود. او اضافه میکند “این جهانی نیست که تک تک ما میخواهیم در آن زندگی کنیم. آیا راهی برای گریز از چنین جهانی وجود دارد؟ راه قابل اطمینانی نیست اما دو راه ممکن به نظر می رسد که از طریق آن شاید بشود از رسیدن به ده میلیارد جمعیت جلوگیری کرد. یا باید نرخ زاد و ولد کنونی به سرعت کاهش یابد و یا باید نرخ مرگ و میر بالاتر رود. راه حل دیگری متصور نیست.” نتیجه دهشتناک این خواهد بود که مک نامارا آگاهانه و بر اساس یک برنامه بلند مدت تکوین و توسعه عامل بیماری ایدز را برای کاهش جمعیت جهان در وزارت دفاع طراحی و حمایت کرده است و پس از تصدی ریاست بانک جهانی آن را اجرا نموده است.
نایروبی و کنیا مناطق اولیه برای برنامه کاهش جمعیت پنج ساله مک نامارا در نظر گرفته شدند. کنیا و اوگاندا در آفریقای شرقی جایی هستند که اپیدمی از آنجا شروع شد و امروزه پنجاه درصد یا بیشتر جمعیتهای آنها آلوده به ویروس است. طی دهه هفتاد ویروس در هائیتی، برزیل و ژاپن نیز شیوع یافت. امروزه نیز کانون این بیماری، کشور نفتخیز نیجر است که پرجمعیتترین کشور آفریقایی محسوب میشود.
کشف پروژه از سوی کاگب، فشار تبلیغاتی و باجگیری روسها از آمریکا
هجمه تبلیغاتی بر علیه دولت آمریکا در ارتباط با شیوع بیماری ایدز در جهان
سرویس های اطلاعاتی شوروی سابق اطلاعاتی در مورد ایدز کشف کردند و در اکتبر ۱۹۸۵ شوروی یک حمله تبلیغاتی گسترده را در مورد ایدز سرو سامان داد و ادعا کرد که ویروس ایدز در آزمایشگاه فورت دیتریش ایالت مریلند آمریکا توسط پنتاگون ساخته شده است. گزارش اولیه در این مورد در یک روزنامه طرفدار شوروی در هند چاپ شد و سپس در بیش از سی منبع رسانه ای تکرار گردید و در نهایت توسط یکی از دانشمندان علم ژنتیک آلمان شرقی از دانشگاه هومبولت واقع در برلین شرقی، پورفسور یاکوب سگال (Jacob Segal)، از نظر علمی حمایت شد. سگال مطرح کرد که ویروس ایدز محصول یک آزمایش ناقص است که در آزمایشگاه و برای تولید تسلیحات بیولوژیک ساخته شده است.
این هجمه تبلیغاتی وسیع شوروی علیه آمریکا در غرب تضعیف شد و چنین وانمود شد که این غیر منطقی است که آمریکا یک ماده کشنده همچون ایدز را بسازد. بر همین اساس است که سگال عنوان میکند که ایدز حاصل یک آزمایش ناقص و یا به گفته دیگر حاصل یک تصادف و اتفاق بوده است. اما پس از این که با سخنرانی مک نامارا در اکتبر ۱۹۷۰ مواجه میشویم دیگر این که چنین چیزی اتفاقی بوده قابل پذیرش نیست. بعدها برای جمع کردن موضوع گفته شد که اگر هم چنین تحقیقاتی وجود داشته باشد یقینا ویروس ایدز از آزمایشگاه فرار کرده است و هیچ عمدی در شیوع دادن آن وجود نداشته است! اما این که گفته شود ایدز به طور اتفاقی از آزمایشگاه فرار کرده است هرچند محتمل است اما به چند دلیل مردود است: زیرا اگر این ویروس از آزمایشگاهی در آمریکا گریخته است بسیار عجیب خواهد بود که موارد اولیه ابتلا به آن در آفریقا و هائیتی دیده شده نه در آمریکا! زیرا که ایدز در اواخر دهه هفتاد توسط مراکز خون و کنترل بیماریهای نیویورک به آمریکا رسید. و حتی هم اکنون نیز آمار مبتلایان در آمریکا به هیچ وجه با آمار مبتلایان در آفریقا قابل مقایسه نیست. به علاوه رابرت مک نامارا همزمان با زمینه سازی گسترش این بیماری مهلک بحث افزایش نرخ مرگ و میر جهانی را عنوان کرده است. این نشان می دهد که یک برنامه شیوع دهنده ویروس ایدز وجود داشته است. برخی از اسناد و شواهد گویای آن است که در آن زمان به منظور عدم پیگیری بیشتر موضوع توسط شوروی، زدوبندهای پشت پرده ای بین دو قدرت انجام گرفته و حتی تا انتقال تکنولوژی تسلیحاتی به شوروی نیز پیش رفته است.
گسترش ویروس ایدز در جهان
ویروس ایدز، یک تیر و چند نشان؛ کنترلگر جمعیت جهان، اسلحهای بیولوژیک و سودآور از لحاظ اقتصادی
نتیجه گیری نهایی را می توان چنین تنظیم کرد که قدرتی استیلا جو که با تمام توان در خدمت اهداف شیطانی و ضد انسانی جبهه ضد الهی طاغوت است از سویی برای دست یابی و در اختیار داشتن تسلیحات مرگبار و از سوی دیگر برای کاهش جمعیت جهان به نفع سیستم کنترلی خود دست به طراحی و تولید عاملی بیولوژیک با نام ویروس ایدز زده است که تاریخ تکامل چند میلیون ساله سیستم ایمنی انسان در برابر آن خلع سلاح میباشد. آزمایشگاه های ارتش طاغوت در طراحی این ویروس بسیار هوشمندانه عمل کرده و دلیل اصلی شیوع آن را به جنبه ای از طبیعت انسان ارتباط دادهاند که بشر هرچه بیشتر در برابر این ویروس آسیب پذیرتر باشد. آمیزش جنسی در طول تاریخ بزنگاه فردی بسیاری از افراد بشر بوده است اما در این وهله از تاریخ این غریزه انسانی به عنوان یک مجرای مطمئن در برنامه های دراز مدت استکبار در عرصه جهانی کارکرد سیاسی امنیتی نیز یافته است. پس از طراحی و تولید، این ویروس از طریق برنامه های به ظاهر واکسیناسیون در آسیب پذیرترین جوامع انسانی آفریقا که دارای کمترین برخورداری از سطح بهداشت به خصوص بهداشت جنسی میباشند شیوع داده شده است. در دستگاه طاغوت ملت های آفریقا همواره به عنوان مللی بی تمدن و مضر به حال تمدن کنونی و آینده بشر تلقی شدهاند که هرگونه سرمایه گذاری بر روی آنها نتیجه ای در بر ندارد. از یاد نبریم که هنوز از انتشار کتاب ها و مقالات به اصطلاح علمی در دنیای غرب که سعی در اثبات حیوان بودن سیاه پوستان داشتند مدت زیادی نگذشته است. به همین دلیل آفریقا برای کاهش جمعیت جهان در اولویت برنامه های وزارت دفاع آمریکا و مک نامارا قرار گرفت. فرد آلوده به این ویروس به صورت آگاهانه و برای همیشه خود را از جریان تولید نسل محروم میکند و اگر ناخواسته صاحب فرزندی نیز شود آن فرد نیز مبتلا و محکوم به تبعات این ویروس خواهد بود. بدین ترتیب نه تنها آمار زاد و ولد مورد اشاره مک نامارا کاهش مییابد از سوی دیگر آمار مرگ و میر نیز که مورد توجه او بود افزایش مییابد. البته فرد مبتلا در دم جان نمی سپارد. چون باید چندین سال زنده بوده و با این بیماری دست به گریبان باشد تا از قبل آن کارخانه های داروسازی و واکسن سازی نیز در آمریکا راهاندازی شده و فعال باشند و داروهای بی مصرف ساخته شده بر علیه ویروس تولید شده و شیوع داده شده به دست خود را به این بیماران بفروشند. داروهایی که حداکثر چند ماه و یا چند سال به عمر سراسر درد و رنج این بیماران می افزاید تا فرصت بیشتری برای توسعه بازار مصرف کمپانی های داروسازی به وجود بیاید. این بهره زایی اقتصادی بالغ بر میلیاردها دلار است که سالانه به سیستم بانکی آمریکا تزریق میشود و یقینا در برنامه هایی به شدت مهلک تر و تولید عواملی بسیار خطرناک تر از ویروس ایدز صرف میشود.
سودی که کارخانه های داروسازی آمریکا در سایه گسترش بیماری ایدز در جهان میبرند. به چه قیمتی؟
هم اکنون از وجود برنامه هایی سخن می رود که در جهت ارتقای ویروس ایدز حداقل با همان مضرات به یک عامل منتشر شونده از راه تنفس حکایت دارد تا به راحتی در تسلیحات بیولوژیک به کار گرفته شود. آیا دایره فعالیت های ضد بشری مدعیان حقوق و کرامت انسان حد و مرزی اخلاقی و انسانی نیز می تواند بشناسد؟!