شهید سیدمحمد صدر
مترجم: حسن سجادیپور
اشاره:
در قسمت پیشین این مقاله، شما شاهد ترجمه فصل اول و دوم از کتاب تاریخ مابعدالظهور بودید. در فصل اول، موضوع «ظهور امام مهدی(ع) و رابطه آن با برنامه کلی الهی برای جهان» بررسی شد و در فصل دوم، نویسنده به بررسی نتایج غیبت کبرا در دوران پس از ظهور پرداخت و بیان کرد که: «خداوند متعال، بهترین طرح برای عدالت در دولت جهانی را، طرح و برنامه غیبت قرار داده است؛ از همینجاست که به درستی دیدگاه امامیه پی میبریم». نویسنده در ادامه همین بحث پنج ویژگی امام مهدی(ع) ـ که او را شایسته پایهریزی جامعه عدالت محور میسازد ـ مورد بررسی قرار داد. در مورد ویژگی اول آن حضرت؛ یعنی عصمت و ثمرات آن، در شماره قبل به تفصیل سخن گفته شد و در این شماره نویسنده به بررسی دیگر ویژگیهای آن حضرت میپردازد.
توضیحی درباره ویژگی دوم امام؛ که عبارت است از اینکه:
در نظر امامیه او ۱ یگانه رهبر الهی جهان به معنی عام و ملتهای مسلمان به معنی خاص است، حتی در زمان غیبت.
این ویژگی برای باورمندان به رهبری ایشان. ثمراتی دارد؛ زیرا این ویژگی تأثیر بزرگی در عمق بخشیدن و وسعت دادن به امر پالایش جانهای مؤمنان توسط خداوند بزرگ دارد.
در نتیجه آن کسی که به رهبری امام مهدی (ع) در زمان غیبت، ایمان دارد، ایمانش با توفیق الهی، صیقل مییابد و با تعمیق اخلاص در وی، نفسش به کمال میرسد. او هرگاه، معنای رهبری مهدوی را در ذهن خود حاضر میکند، این حالت بهروشنی تمام در رفتارش منعکس میگردد و سرانجام منجر به عمل و جان فشانی و فداکاری خواهد شد. در حالی که به طور طبیعی کسی که ذهنش از این مفهوم (رهبری مهدوی) خالی است، کمتر به عمل و فداکاری مبادرت میوزرد.
این بدان دلیل است که در ذهن آنچنان شخصی، مفهوم رهبری امام مهدی(ع) با شماری از حقایق گره خورده است:
حقیقت اول: او سرباز مأموری است که برای حرکت در راه خدا و اطاعت از دستورات فرماندهش (امام مهدی(ع)) که همان عمل به «احکام اسلامی» است، هدایت شده است. امام مهدی(ع) نماد و نماینده حقیقی اسلام است. بنابراین دستورات اسلام، دستورات اوست و خواست پیامبر(ص) برای امتش، خواست اوست.
حقیقت دوم: او در برابر امام(ع) هر چند بهطور غیر مستقیم، مسؤول و مورد محاسبه است؛ زیرا دستورات امام(ع) او را به کار خیر وامیدارد و از بدی و زشتی باز میدارد. این فرد میداند که پیشوایش زنده است و از کارهایی که از او سر میزند آگاه است و اعمال زشت و زیبای او را ارزیابی مینماید. پس سزاوار است با کارهایش دل او را شاد نماید و با دوری از گناهان در برابرش شرمنده نگردد.
حقیقت سوم: درک مظلومیت این رهبر در زمان غیبتش و نیز مظلومیت اسفناک بشریت که غیبت امامشان و عبور از دورانهای ظلم و انحراف، موجب بسیاری از ذلتها و سرکوب آنها شده است.
حقیقت چهارم: درک این موضوع که باید منتظر آن رهبر باشد و ظهور وی و برپایی دولت حق را در هر لحظه احتمال بدهد. بالطبع این حالت؛ طلب میکند که شخص در راه دین، به اخلاص و ایمان و فداکاریاش عمق بخشد تا آنکه به گاه ظهور از نزدیکان امام و پیشوایش باشد و شایستگی کمک به او را در اصلاح جهان پیدا نماید.
…و دیگر حقایقی که هر کدام از آنها میتواند انگیزهای قوی برای فرد مؤمن در راه تلاش و فداکاری بیشتر در خط اسلام صحیح باشد و این خود بهطور طبیعی، موجب موفقیت بیشتر و سریعتر در امر «پالایش درونی مؤمنان توسط پروردگار» است. و هیچ یک از این ثمرات، بدون ایمان به رهبری امام مهدی(ع) و غیبت ایشان حاصل نمیشود.
توضیحی درباره ویژگی سوم: [هم عصری امام(ع) با نسلهای متمادی از بشریت].
این هم عصری ثمراتی دارد که به دو مورد آن اشاره میکنیم:
ثمره اول (که به خود امام(ع) برمیگردد): این معاصرت باعث میشود که امام بهطور مستقیم از اصول تحولات تاریخی و زنجیره حوادث آن ـ که تأثیر بسیار ژرفی در رهبری ایشان پس از ظهور خواهد داشت ـ آگاه شود. ۲
ثمره دوم (که به بشر برمیگردد): علاوه بر آنکه به امام مهدی(ع) به عنوان یک رهبر نیاز است؛ براساس اخبار امامیه نیاز به ایشان بهسان یک نیاز ضروری تکوینی است، از جمله این اخبار، روایتی است که در الکافی نقل شده است.
ابوحمزه گوید: «به حضرت صادق(ع) عرض کردم آیا زمین بدون امام باقی میماند؟ پاسخ فرمود: خیر، زیرا در آن صورت، زمین اهلش را در کام خود فرو خواهد برد.»
نیز از ابو هراسه نقل شده که: «حضرت باقر(ع) فرمود: اگر امام(ع) ساعتی از زمین حذف و محو شود، زمین اهلش را میبلعد چنانکه دریا اهلش رادر امواج خود فرو میبرد.»
با چشمپوشی از امکان حمل این روایات به امور رمزی و تأویلی، میتوان گفت این روایتها در ظاهر دلالت براین دارند که بقای امام به جهت بقای زمین و ساکنان آن، ضروری است و این به دلیل آن است که باید زمینی موجود باشد تا آنکه امکان عملی شدن وعده خداوند و نتیجه دادن برنامه کلی الهی بر روی آن وجود داشته باشد و این نیز هنگامی تحقق مییابد که وجود امام با همه سالها و نسلهای بشری، همعصر باشد.
به ویژه پس از اعتقاد به این که امامان(ع) دوازده نفرند و نه بیشتر (حتی به روایت عامه) و از آنرو که یازده نفرشان رحلت فرمودهاند؛ در این صورت معلوم میشود که خداوند امام دوازدهم را برای تحقق این نتیجه باقی گذارده است. و شاید مراد امام مهدی(ع)، همین موضوع باشد، آنجا که فرمود: «بیتردید من مایه امان اهل زمینم چنانکه ستارهها مایه امان اهل آسماناند.»
توضیحی درباره ویژگی چهارم (حضور امام در افقی بالا و والا، آنچنانکه هر روزه و هر ساله از حوادث و رویدادهای و اسباب و نتایج آن آگاه میگردد):
این ویژگی، دارای ثمرات متعددی است (علاوه بر آنکه ثمره اول از ویژگی سوم را نیز داراست)
مهمترین ثمره آن عبارت است از : محافظت از جامعه اسلامی و دفع خطرات وارده بر آن از سوی دشمنان.
در نتیجه با توجه به شناخت امام(ع) از حوادث و علل و عوامل آنها و مشکلات پیچیدهای که با آن مواجه میشود و نیز تکلیف الهی او برای زدودن و دفع ضررها و خطرات از جامعه اسلامی که حضرتش هم به آن وعده داده است 3 . (البته در موارد خاصی که در جای دیگری گفتهایم) 4، بیتردید به وظیفه الهیاش به بهترین وجه عمل میکند. ما در جای دیگری درباره روش امام برای انجام کارهای سودمند به حال مردم در زمان غیبت سخن گفتهایم. 5
علاوه بر همه اینها، امام(ع) مردم و اجتماعات را بر طبق ملاک و میزان دقیق و ژرفی که به آن آگاه است، ارزیابی میکند.
این امر، ثمراتی را بهدنبال دارد که از جمله آنها میتوان موارد زیر را بر شمرد:
۱. آگاهی امام(ع) از درجه ایمان مؤمنان و اخلاص مخلصان و سمت و سوی عملی و اعتقادی آنها در زندگیشان.
۲. شناخت آن حضرت از راه و روش منحرفان و کفّار و نقشههای احتمالی آنها برای اسلام و مسلمین، برای آنکه از رهگذر این آگاهی، به تلاش برای مقابله با توطئههای آنان برخیزد.
۳. اطلاع امام از آماده شدن شرایط روز موعود، که عبارت است از وجود تعدادی کافی از یاران و حامیانش برای فتح جهان و بهدست گرفتن حکومت براساس عدالت.
توضیحی درباره ویژگی پنجم (ارتباط امام(ع) با مردم و گفتوگو با آنان):
این کار حداقل دو فایده دارد؛ یکی مخصوص امام(ع) و دیگری برای تمامی جامعه اسلامی است:
الف) اختلاط با مردم و رفع تنهایی از حضرتش؛ تنهاییای که در بعضی روایات به آن اشاره شده و به دلیل دوری از مردم و زندگی در صحراها و بیابانها، برای ایشان وجود دارد.
گذشته از رفع تنهایی از امام، این امر باعث میشود که نیازهای شخصی ایشان همانند هر انسان دیگری ـ البته به طریقی سادهتر ـ بدین وسیله برطرف گردد.
ب) امام(ع) هنگام ارتباط با مردم، به وظایف اسلامیاش درباره آنها عمل میکند؛ وظایفی همچون: امر به معروف و نهی از منکر، نزدیک کردن آنها به اطاعت خداوند و دور کردنشان از گناه، تشویق ایشان به کارهای عامالمنفعه و پاشیدن بذر اصلاح در میان آنان. البته در این باره، پیش از این در کتاب تاریخ الغیبه الکبری سخن گفتهایم.
با پیمودن این مسیر، شرط سوم از شرایط سهگانه ظهور تحقق مییابد به دلیل آن که هرگاه ایمان مردم و اخلاص آنها افزون گردد، احتمال به حد نصاب رسیدن یاوران امام(ع) برای قیام عدالتگستر جهانی، بیشتر خواهد شد.
مفهوم سوم از مفاهیم سه گانه غیبت کبری که عبارت است از:
پنهان بودن شخص امام(ع) و محل زندگی ایشان از نگاه مردم.
بزرگترین ثمره این مفهوم (در نسبتاش با روز موعود) عبارت است از حفظ امام(ع) از شرّ دشمنان، برای انجام مأموریت سترگ الهیاش در آن روز ارجمند.
در برخی روایات به این مطلب اشاره شده است:
شیخ طوسی در کتاب الغیبه از زراره نقل کرده است که امام(ع) فرمود: قطعاً برای قائم ما قبل از ظهورش، غیبتی است عرض کردم: به چه علّت؟ فرمودند: چون از کشته شدن هراس دارد.»
در حدیث دیگر، زراره میگوید: «شنیدم که حضرت صادق(ع) فرمود: برای آن نوجوان [امام مهدی(ع)]، پیش از قیامش، غیبتی است گفتم: چرا؟ فرمود: میترسد. آنگاه امام به شکم خود اشاره کردند (کنایه از خطر کشته شدن امام عصر(ع).»
شیخ صدوق در کمال الدین از سعید بن جبیر نقل کرده که: «شنیدم امام سجاد(ع) فرمود: برای قائم ما اهل بیت، سنتهایی از سنن انبیا است… تا آنجا که فرمود: … و امّا از موسی، ترس و غیبت…».
و در حدیث دیگری از محمدبن مسلم نقل شده که گفت: «بر امام صادق(ع) وارد شدم، و قصد داشتم که درباره قائم آل محمد(ص) سؤال کنم، اما ایشان پیش از هر پرسشی فرمود: ای محمدبن مسلم، همانا قائم ما، شباهتهایی به پنج پیامبر دارد… و امّا شباهت او به موسی، دوام ترسش و طولانی بودن غیبت و مخفی بودن ولادتش میباشد…
و شاید این فایده، تنها مصلحتی باشد که روایات برای غیبت کبری بر شمردهاند؛ زیرا در زمان صدور این روایات، تنها این مصلحت، با سطح فکری و فرهنگی مردم سازگار بوده است.
اثبات این فایده پس از قبول دو مطلب زیر، ممکن میگردد:
۱. فهم و برداشت امامیه مبنی بر اینکه امام مهدی(ع) نفر دوازدهم از امامان معصوم(ع) است؛ همان فهمی که بر پایه آن بیشتر مفاهیم غیبت کبری را اثبات میکنیم.
۲. اگر امام مهدی(ع) در پس پرده غیبت نبود و در نزد همه شناخته شده بود، قطعاً پیش از فرارسیدن روز موعود، ستمکاران او را میکشتند؛ زیرا همگی پذیرفتهایم که هدف اساسی امام(ع) پاک کردن زمین از ستم و بیداد است و طبیعتاً هر کسی که منافعش در تقابل با این مأموریت باشد، در برابر امام(ع) خواهد ایستاد.
در آن صورت، دست یافتن به امام(ع) به سادگی امکان پذیر خواهد بود؛ زیرا حضرتاش یار و یاوری ندارد و اگر هم داشته باشد بسیار کم خواهند بود، چون به حدّ نصاب رسیدن یاران امام برای قیام جهانی، اندکی پیش از ظهور اتفاق خواهد افتاد ولی در زمانهای پیش از آن، چون برنامه کلی الهی به سرانجام و نتیجه نرسیده، بالطبع آن تعداد کافی نیز مهیا نیست.
در نتیجه این اوضاع و احوال، ناچار باید غایب و ناشناس باشد تا همچون ذخیرهای برای مأموریت جهانی باقی ماند.
از سوی دیگر روشن است که با کشته شدن امام(ع)، رهبر آن قیام جهانی از دست میرود در حالی که طبق عقیده امامیه، برای آن پیشوا، جایگزینی وجود ندارد و در این صورت حکومت جهانی و هدف اصلی از آفرینش بشر، خلل میپذیرد.
اشکال: امکان شناخته شدن امام(ع) وجود دارد ولی خداوند او را با معجزه حفظ میکند.
جواب: با توجه به قانون معجزه، هرگاه رسیدن به هدف، بدون معجزه امکان پذیر باشد، نیازی به آن نیست و هر چیزی طریق طبیعی خودش را طی میکند. پس درباره امام مهدی(ع) باید گفت از آنرو که ایشان دوازدهمین امام است و پس از او امامی نیست، حفظ وجود شریفش برای روز موعود و طولانی شدن عمر مبارکش به مدد معجزه قطعی است و جایگزینی برای آن نیست و لذا برای همین است که معجزه رخ داد و عمر ایشان طولانی شده است.
اما حفظ امام برای روز موعود و دفع خطر کشته شدن از ایشان، فقط از طریق معجزه نیست بلکه ممکن است که از طریق غیبت نیز باشد ۶ و این راهی طبیعی و غیر اعجازی است که اساسی جز غفلت مردم از حقیقت امام و عدم آگاهی آنها به این که ایشان مهدی است، ندارد.
و لذا کسی وجود ندارد که با علم و اطلاع از این که او مهدی است، قصد کشتناش را نماید. پس هنگامی که راه طبیعی وجود داشته باشد، نوبت به معجزه نمیرسد.
با شناخت مفاهیم غیبت کبری و نتایج آن نسبت به امت اسلامی و نیز کل بشریت و همچنین نسبت به امام بهطور خاص و عملی شدن روز موعود بهطور عام، برای ما به روشنی، اهمیت غیبت کبری و محوریت آن در برنامه کلی الهی ـ که هرگز نمیتوان از آن بینیاز بود ـ معلوم میشود.
امّا با قبول فهم غیر امامیه درباره امام مهدی(ع) و این که او فردی است که در زمان خودش متولد خواهد شد و در زمان او انقلاب جهانی و عدالتمدار، پیروز میشود، باید گفت چنین رهبری هرگز قادر به رهبری عادلانه در جهان نخواهد بود. فرضاً اگر برای مدتی هم بتواند این کار را سامان دهد، ولی همواره نخواهد توانست ضامن اجرای قانون اسلام باشد.
این که میگوییم چنین انسانی توانایی انجام این مأموریت را ندارد، بهدلیل عدم شایستگی و لیاقت و نیز ناتوانی او بر این امر است. بهویژه آنکه چنین شخصی از همه نتایجی که برای غیبت کبری شمردهایم به ویژه صفت عصمت، بیبهره است.
فصل سوم
زمان ظهور از نقطه نظر شرایط و نشانههای آن
مهمترین تفاوت بین شرایط ظهور و نشانههای آن 7 این است که «شرایط»، شماری از ویژگیها هستند که تأثیری واقعی در پیدایی روز موعود و تحقق وعده حکومت جهانی دارند که در صورت منتفی شدن آنها، حکومت جهانی، تحقق پیدا نخواهد کرد.
در حالی که «نشانههای» ظهور، هیچ ربطی به تشکیل دولت جهانی امام مهدی(ع) ندارد. و سرانجام روز موعود از ره خواهد رسید چه آن نشانهها پیدا شود و چه نشود. این نشانهها، اموری است از سوی خداوند بزرگ که خبر آن توسط پیشوایان دین به مردم رسیده است و دلالت میکنند بر:
الف) نزدیکی ظهور (اگر از نشانههای نزدیک باشد).
ب) اصل حادثه ظهور (اگر از نشانههای دور دور باشند).
نشانههای قریبه برای آن است که منتظران واقعی روز موعود که به دلیل توفیقشان در پالایش درونی خویش، از سوی خدای متعال برگزیده شدهاند، با دیدن آنها آمادگی کامل روحی برای استقبال از آن روز را پیدا نمایند.
در اینجا از تأثیرات آن «شرایط» و «نشانهها» نسبت به زمان پس از ظهور سخن خواهیم گفت.
در فصل اول دانستیم که دو شرط از شرائط مهم ظهور که تا بهحال به وقوع نپیوسته است عبارتند از:
۱. تربیت امت اسلام در ساحت فکر و اندیشه تا آنکه شایستگی فراگیری، فهم و اجرای قوانین جدیدی را که پس از ظهور اعلان میشود، پیدا کنند.
۲. تربیت تعداد کافی از افراد مخلص و کامل و تزکیه شده که برای پیاده نمودن برنامه عدالت محور و کامل الهی، آماده فداکاری باشند.
این دو امر، به تدریج و در نتیجه تربیت درازمدّت امّت، تحت شرایطی که قبلاً گفته شد، اندکی پیش از ظهور به وقوع میپیوندد. به عبارت دیگر: با تحقق این دو امر، روز موعود هم با تمام شرایطش پدیدار خواهد شد و تقدیم و تأخیر در آن راه نخواهد یافت. امّا اطلاع از وقوع یا عدم وقوع آن دو، برای مردم امکانپذیر نیست مگر به هنگام ظهور، در نتیجه فقط امام مهدی(ع) است که از تحقق این دو شرط آگاه میگردد.
این دو شرط، تقریباً، در سیر تدریجیشان و رسیدن به هدف مطلوب، با یکدیگر دوشادوش هستند.
البته چنین نیست که این دو شرط، حدّ معینی داشته باشند و قابل ارتقا نباشند؛ زیرا امت میتواند از جهت عقلی و ایمانی، همواره در حال پیشرفت و ترقی باشد. همچنین برای این دو شرط، حداقلی هم هست که با تحقق آن، بیتردید روز موعود، چهره خواهد نمود و رشد و بالندگی افزونتر امت در دو ساحت تعقل و ایمان در زمان پس از ظهور نیز ادامه پیدا خواهد کرد. اما اگر فرض شود که در دورهای از زمان، رشد یکی از آن دو شرط، سریعتر از دیگری باشد و زودتر به حداقل مطلوب برسد؛ مانند رشد فکری و عقلی که معمولاً سریعتر از رشد ایمان و اخلاص و نیروی اراده است، ۸ در این صورت خدشهای به مطلوب ما وارد نخواهد شد؛ زیرا رشد فکری هیچگاه فرو کاسته نمیشود و فقط باید منتظر ماند تا حداقل افراد برای تشکیل سپاه فاتح جهان فراهم آیند و در آن هنگام، قابلیتهای عقلی امت نیز از مرز حداقل فراتر رفته و به آستانه ثبات و تحکیم میرسد.
همچنین اگر فرض شود که رشد اخلاص و ایمان، سریعتر از رشد عقلی باشد باز اشکالی پدید نمیآید، اگر نگوییم که این حالت برای روز ظهور پرسودتر است. هرگاه این دو شرط حاصل شود، تمام شرایط لازم در یک زمان گرد آمده است و در نتیجه آن طرح و ایده کامل در قالب مکتب اسلام، در میان بشریت پدیدار خواهد شد ۹ و امت نیز بنابر فهم آن، با دقت و استواری تربیت شده و قابلیت آن را پیدا خواهد کرد که قوانین جدیدی را که در آستانه صدور در روز موعود است، درک نماید.
در این زمان رهبری جهان در امام مهدی(ع) تجسم مییابد بهنحوی که با فهم امامیه و غیرامامیه سازگار است. همچنین تعداد کافی از سربازان صالح برای فتح جهان و نشر صلح و عدالت در اقصی نقاط آن، آماده و مهیا میشود عامل مهمی که مددکار آنان برای موفقیت در نهضت جهانی خواهد بود عبارت است از: برملا شدن نقاط ضعف تجربههای بشری و قوانین خودبنیاد انسانی و ناامیدی آدمیان از راهحلهای متفکران غیر الهی. 10
هنگامی که این شرایط گرد آمد، تحقق وعده الهی حتمی خواهد شد؛ زیرا تخلف از وعده و نقض غرض در حکمت الهی، محال است.
پس زمان ظهور، موکول به گرد آمدن این شرایط است.
ممکن است چنین به نظر برسد که این مطالب بابرخی روایات شیعی که تعیین وقت ظهور را نفی میکند و تعیین کنندگان وقت را دروغگو می
ماهنامه موعود شماره ۵۰
پینوشتها :
۱.ر.ک: سیدمحمدصدر تاریخ الغیبه الکبری؛ ص477 به بعد.
۲.ر.ک: همان، ص514 به بعد.
۳.همان، ص165 و ۱۶۷.
۴.ر.ک: همان؛ ص53.
۵.ر.ک: همان؛ ص176.
۶.ر.ک: همان، ص38.
۷.همان، ص470 به بعد.
۸.ر.ک: همان، ص265.
۹.همان؛ ص261.
۱۰.همان، ص249.
۱۱.شیخ طوسی، الغیبه، ص262.
۱۲.همان؛ ص155.
۱۳.ر.ک: سیدمحمدصدر، تاریخ الغیبه الصغری؛ ص277 به بعد.
۱۴.تاریخ الغیبه الکبری؛ ص11.