گفته شده که جابلقا و جابرسا دو شهر خارج از این جهان، پشت آسمان چهارم یا آسمان هفتمند و اهل این دو شهر، دو گروه از فرشتگان یا شبیه به فرشتگانند.
این دو شهر، شهرهایی هستند که ابن حمدان الخصیبی در «هدایـۀ الکبری» به نقل از اباعبدالله الحسین(ع) به آن اشاره نموده است. امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبههایش فرموده است: «من به جابلقا و جابرسا میآیم و آسیاب جنگ را مستقر میسازم و جهان را با آن، همچون دانههای گندم در آسیاب، آرد میکنم.»
مترجم: سیّد شاهپور حسینی
دربارۀ جابلقا و جابرسا (و گفته شده جابرسا و جابلصا) دو شهرند، یکی در شرق و دیگری در غرب. اهل آن بر اهل هر دینی وارد شوند، آنها را دعوت به پیروی از خداوند عزّوجلّ و اسلام و اعتراف به رسالت حضرت محمّد(ص) و توحید و ولایت اهلبیت(ع) مینمایند.
گفته شده که جابلقا و جابرسا دو شهر خارج از این جهان، پشت آسمان چهارم یا آسمان هفتمند و اهل این دو شهر، دو گروه از فرشتگان یا شبیه به فرشتگانند.
این دو شهر، شهرهایی هستند که ابن حمدان الخصیبی در «هدایـۀ الکبری» به نقل از اباعبدالله الحسین(ع) به آن اشاره نموده است. امیرالمؤمنین(ع) در یکی از خطبههایش فرموده است: «من به جابلقا و جابرسا میآیم و آسیاب جنگ را مستقر میسازم و جهان را با آن، همچون دانههای گندم در آسیاب، آرد میکنم.»
خداوند بلند مرتبه فرموده است: «حَتَّی إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَۀٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا یَا ذَا الْقَرْنَیْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِیهِمْ حُسْنًا؛ ۱ تا آنگاه که به غروبگاه خورشید رسید به نظرش آمد که [خورشید] در چشمهای گلآلود و سیاه غروب میکند و نزدیک آن طایفهای را یافت. فرمودیم: ای ذوالقرنین! [اختیار با توست] یا عذاب میکنی یا در میانشان [روش] نیکویی پیش میگیری.»
یعنی او (ذوالقرنین) زمانی که به محلّ غروب خورشید رسید، متوجّه شد که آن به یک چشمۀ گرم و داغ دارای لای و لجن غروب میکند و آن گل سیاه است و «قری حامیه»؛ یعنی منطقۀ داغ و احتمال دارد که جامع دو وصف باشد، گفته شده که شاید او به ساحل اقیانوس رسیده و خورشید را آنگونه دیده است؛ زیرا در دیدرس چشم او تنها آب دیده میشده و دیگرهیچ و به همین دلیل گفته آن را دید که غروب میکند و نگفت غروب میکرد. از امیرالمؤمنین علی(ع) نقل شده که ایشان فرمود: «زمانی که همراه با خورشید، به چشمۀ داغ رسید، متوجّه شد که خورشید در آن غروب میکند و هفتادهزار فرشته با آن است که با زنجیرهای آهنین و گیرهها و قلّابها آن را از ژرفای دریا در سمت راست زمین میکشند، همانگونه که خورشید بر روی آب حرکت میکند و در آن هنگام، در کنار آن چشمه، گروهی از مردم کافر بودند، گفتیم: «ای ذوالقرنین! یا آنها را عذاب کن (یعنی آنها را به خاطر کفرشان به قتل برسان) یا به آنان نیکی کن (آنها را راهنمایی کن و شریعت را به آنان آموزش بده).»
از پیامبر(ص) نقل شد که فرمود: «خورشید در حوالی شهری که به آن جابلقا گویند، طلوع میکند. جابلقا هزار دروازه دارد و بر هر دروازهای هزار نگهبان مستقر است و آنان، همان کسانی هستند که خداوند در قرآن کریم از آنان نام برده و فرموده است: «تَطْلُعُ عَلَی قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا؛ ۲ [و خورشید] بر قومی طلوع میکرد که برای ایشان در برابر آن پوششی قرار نداده بودیم.» و خورشید در حوالی شهری که به آن جابرصا گویند، غروب میکند. جابرصا هزار دروازه دارد و بر هر دروازهای هزاران نگهبان است.»
از ابومحمّد حسن بن علی بن حسین(ع) نقل شده که فرمود: خداوند دو شهر آفریده، یکی در مشرق و دیگری در مغرب. نام این دو شهر، جابلقا و جابلصا؛ (جابرصا) است. خداوند پیامبری جز جدّ ما رسولالله برای هدایت آنان نفرستاده است. امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «خداوند پشت مغرب شهری دارد که به آن جابلقا گویند. در جابلقا هفتاد هزار امّت وجود دارد. آنان حتّی بهاندازۀ یک چشم بر هم زدن از فرمان خداوند سرپیچی نکردهاند. کردار و سخن آنان تنها نفرین بر دو نفر اوّلی است و بیزاری جستن از آن دو و اظهار ولایت اهل بیت(ع) است.»
امام صادق(ع) فرمودند: «پشت این زمین شما، زمینی سفید است که نورش از آن خود است. در آن آفریدههایی است که خداوند را به درستی پرستش میکنند و هیچگاه به او شرک نمیورزند و از دشمنان خداوند بیزاری میجویند ….»
همچنین از ایشان نقل شده که فرمودند: «خداوند پشت دریا شهری دارد که وسعت آن بهاندازۀ چهل روز راه است، در آن گروهی هستند که هیچگاه نافرمانی خداوند نکردهاند و ابلیس را نمیشناسند و از آفریده شدن ابلیس نیز خبری ندارند. ما همیشه آنان را میبینیم و آنان نیازها و پرسشهای خود را با ما در میان میگذارند و از ما میخواهند به آنها دعاها را آموزش دهیم و ما به آنان آموزش میدهیم و آنان در مورد قائم ما و ظهور او سئوال میکنند و پرستش و تلاش آنان بسیار زیاد است و شهر آنان درهایی دارد که میان دو لنگۀ در، صد فرسخ است. آنان تقدیس و تلاش بسیار زیادی دارند. اگر آنان را مشاهده کنید، قطعاً اعمال (نیک) خود را بسیار ناچیز میشمارید. آنان نماز به جای میآورند و یک ماه سر از سجده برنمیدارند، غذای آنان تسبیح است و لباسشان برگهای (درختان)، چهرههایشان از نورانیّت میدرخشد و هنگامیکه یکی از ما را ببینند، خاک پای ما را توتیای چشم خود کنند و به دور او گرد میآیند و ازخاک پا (آثار او) تبرّک برمیدارند. هنگام نماز، آنان صداهایی دارند، صداهایی بلندتر از صدای طوفان. در میان آنان گروهی هستند که از زمانی که انتظار آمدن قائم ما را میکشند، سلاح بر زمین نگذاشتهاند. دعا میکنند که خداوند ایشان را به آنان نشان دهد. آنان هزار سال عمر میکنند، چون آنان را بینی، آثار خشوع، خضوع، فروتنی و طلب نزدیکی خداوند در آنان هویدا است. وقتی که ما آنها را دیدار نمیکنیم، تصوّر میکنند آن از روی خشم است و آنها برای زمانی که ما نزد آنان میرویم، لحظهشماری میکنند. نه ناراحت میشوند و نه خسته و نه دروغ میگویند. کتاب خدا را آنگونه که ما به آنان آموزش دادهایم، میخوانند و ما چیزهایی به آنان آموختهایم که اگر آن مطالب بر مردم خوانده شود، آن را مایۀ کفر شمارند و آن را انکار میکنند. آنان از ما دربارۀ چیزهای زیادی میپرسند، وقتی که از قرآن چیزی بخوانند و آن را ندانند، از ما سؤال میکنند و وقتی ما پاسخ آنان را میدهیم، از سخنان و پاسخهای ما گشاده خاطر و شادمان میشوند و از خداوند طول بقای (ما را) میخواهند و میخواهندکه ما را از دست ندهند و میدانند این منّت بزرگی است که خداوند بر آنان نهاده، که ما آنان را آموزش میدهیم. آنها همراه امام خروج میکنند و چون قیام کنند، از تمام جنگجویان پیشی میگیرند و از خداوند میخواهند که آنان را از جمله کسانی قرار دهد که دین خداوند را یاری میدهند. در میان آنان، جوانان و سالمندان وجود دارند و هنگامیکه جوانان آنان، فرد کهنسالی را ببینند به احترام در مقابل او همانند بندگان مینشینند و تا فرد کهنسال فرمان نداده، از جای خود برنمیخیزند. آن راه دارند که امام میخواهد و از دیگران نسبت به آنان را، آگاهی بیشتری دارند. اگر امام به آنان دستور انجام کاری بدهند، پیوسته آن را انجام میدهند تا آنکه امام، دستور انجام کار دیگری بدانها دهد. اگر آنان بر اهل تمام مشرق و مغرب وارد شوند، در یک لحظه همۀ آنان را نابود میکنند، آهن به آنان کارساز نیست. آنان شمشیرهایی از جنس آهن دارند امّا آهنی غیر از این آهن که شما میشناسید و اگر یکی از آنها با شمشیرش بر کوه بزند، کوه شکافته میشود. امام با آنان به [سرزمین] «هند»، «دیلم»، «کرک» و «ترک و «روم» و «بربر» و ما بین شهرهای جابرسا تا جابلقا حمله میکند. از این دو شهر، یکی در مشرق است و دیگری در مغرب. آنان چون بر اهل دین وارد شوند آنان را دعوت به خداوند، اسلام و اقرار به حقّانیت محمّد(ص) مینمایند. هرکس تسلیم نشود، او را به قتل میرسانند تا اینکه در میان مشرق و مغرب و در کوهها کسی نماند مگر اینکه به این اصول اقرار کند.»
از امام حسن(ع) نقل شده است که ایشان فرمود: «خداوند شهری در مشرق و شهری در مغرب دارد که بر هر یک از آن شهرها دیوارهایی از جنس آهن است و در هر دیواری هفتاد هزار لنگه در است که از هر یک از این لنگه درها هفتاد هزار زبان انسانها وارد میشود و هر یک از این زبانها با دیگری تفاوت دارند. ما همۀآن زمانها را میدانیم و در میان آن دو شهر و داخل آن، پسر پیامبری جز من و برادرم نیست و من حجّت بر آنان هستم.»
همچنین از ایشان نقل شده است که فرمودند: «باهوشترین و با فراستترین مردمان، پرهیزکاران و نادانترین و بیخردترین مردم، انسانهای فاجرند و شما اگر در میان جابلقا و جابرصا در پی مردی بگردید که جدّش، رسولالله(ص) باشد، جز من و حسن، کسی را نمییابید.»
همچنین از ایشان نقل شده است که فرمودند: «خداوند دو شهر دارد که یکی در مشرق است و دیگری در مغرب. بر آن دو شهر دیوارهایی از جنس آهن است و هر یک از آن دو، هزار هزار لنگه در دارد و در آن هفتاد هزار زبان است و هر متکلّمیبا زبان خویش سخن میگوید. من تمامی آن زبانها را میدانم و در آن دو و بر فراز آن دو شهر، حجّتی جز من و برادرم حسین نیست.»
جابلصا به فتح لام، سرزمینی است در مشرق نه پشت آن و معصوم فرموده که: «خداوند دو شهر دارد که یکی در مشرق و دیگری در مغرب است. گفته شده، جابلقا، شهری در مغرب است.» برخی نیز گفتهاند: جابلقا و جابلصا (جابرسا) دو روستا هستند.که یکی در مغرب و دیگری در مشرق است زمانی که امام حسن(ع) با معاویه صلح کرد، فرمود: «ای مردم، اگر شما از جابلقا تا جابلصا در پی مردی باشید که جدّش رسول خدا(ص) باشد، کسی جز من و برادرم حسین نمییابید.»
امام حسین(ع) نیز در کربلا به یاران و سپاهیان ابنزیاد گفت: «چه شده که برای جنگ با من دست به دست هم دادهاید؟ به خدا سوگند، اگر مرا به قتل برسانید، حجّت خداوند را به قتل رسانیدهاید، نه به خدا سوگند، در میان جابلقا و جابرسا پسر پیامبری جز من که خداوند با آن حجّت را تمام کرده است، وجود ندارد.»
امام صادق(ع) فرمود: «پشت «یمن» وادیای است که به آن وادی برهوت میگویند و در آن وادی تنها مارهایی سیاه میگذرند. پشت آن وادی قومی هستند که به آنها «ذریح» گفته میشود. هنگامیکه خداوند محمّد(ص) را به پیامبری مبعوث کرد، گوسالهای که متعلّق به آنان بود دمش را تکان داد و با صدایی شیوا و رسا ندا سر داد و گفت: ای اهل ذریح، مردی از تهامه آمده که دعوت به این [موضوع] میکند که گواهی دهید خدایی جز الله نیست. آنها گفتند: این دلیلی دارد که خداوند این گوساله را به سخن آورده است. سپس بار دوم در میان آنان ندا سر داد. پس آنان تصمیم گرفتند یک کشتی بسازند. پس از ساخت کشتی هفت نفر از آنان همراه با توشه و قوّت قلبی که خداوند به آنها داد، بادبانها را برافراشتند و کشتی را در دریا به حرکت درآوردند. آنان همچنان پیش میرفتند تا آنکه به «جدّه» رسیدند. سپس نزد پیامبر(ص) آمدند. پیامبر(ص) به آنان فرمود: «آیا شما اهل ذریح هستید که گوساله در میان شما به سخن آمده است؟» آنها گفتند: آری. آنها گفتند: ای رسول خدا! دین و کتاب به ما نشان بده، سپس پیامبر(ص) دین، کتاب، سنن، فرائض و شرایع را آنگونه که از نزد خداوند آورده بود، بر آنها عرضه داشت و یک مرد از بنیهاشم را به عنوان ولیّ بر آنان گماشت و همراه آنان فرستاد و تا روز قیامت اختلافی میان آنان نیست. ممکن است این یکی از آن دو شهری باشد که ذکر شد و البتّه خدا داناتر است.»
امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند کوهی از جنس زبرجد سبز را آفریده که دنیا را در برگرفته است. سبزی آسمان از سبزی آن کوه است و خداوند آفریدههایی را آفرید و چیزی بر آنان واجب نکرد آنگونه که بر دیگران واجب گردانده بود مانند نماز، زکات و همۀ آنان دشمنان خدا را لعن و نفرین میکنند.»
امیرالمؤمنین علی(ع) فرموده است: «از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «خداوند این نطاق زبرجد سبز را آفرید و از سبزی آن، آسمان سبز شد.» گفتم: «نطاق چیست؟» فرمود: «حجاب؛ به خدا سوگند، پشت آن هفتاد هزار عالم و جهان است، بیشتر از شمار انس و جن و همۀ آنان دشمنان خدا را لعن و نفرین میکنند؟»
پیامبر(ص) فرمود: «خداوند دو شهر آفرید، یکی در مشرق است و نام آن جابلقا است و دیگری در مغرب است و نام آن جابرسا است. طول هر شهر، ده هزار فرسخ است و هر شهر، ده هزار در دارد و میان هر دو در، یک فرسخ فاصله است. هر در، در هر شب ده هزار نگهبان دارد و تا روز قیامت به هیچ کدام نوبت نگهبانی دوباره نمیرسد. آنها هفت هزار سال یا کمیکمتر عمر میکنند، آنان خوراک و نوشیدنی دارند و ازدواج میکنند. در میان آنان حکمتهای بسیاری است و همۀ آنان آفریدهای بزرگند.»
این دو شهر خارج از این جهانند. آنان نه خورشیدی میبینند و نه ماهی، آدم و ابلیس را نمیشناسند. خداوند را پرستش میکننند و او را واحد و یکتا میدانند و آنها نوری دارند که آن را از نور عرش دریافت میکنند نه از نور خورشید و ماه، همۀ مفسّران یادآور شدهاند که دو کوه بر سر راه آن ناحیه قرار گرفتهاند و میان دو طرف این دو کوه، تنگهای است که آن محلّ خاکریز است و این دو کوه در دو طرف زمین در کنار مشرقند و از کتابهای تاریخ اینگونه برمیآید که آنها در سمت شمالند و خداوند فرموده است: «آنان اهل جابلصایند.» و در سریانی به آن جرجیسا گفته میشود و در آن گروهی از نسل ثمود سکونت دارند که به حضرت صالح ایمان آورده بودند، قومی هم که اهل جابلقایند، از نسل مؤمنان قوم عادند که به حضرت هود ایمان آوردند و به زبان سریانی به آن مرقیسا میگویند و هر یک از این دو شهر ده هزار در دارند و میان دو در یک فرسخ فاصله است و پیامبر(ص) در شب معراج (اسراء) از آنجا گذشته است و آنان را دعوت به دین اسلام کرد و آنان پاسخ مثبت دادند و به او ایمان آوردند و امّتهای پس از آنها را دعوت به حق کرد؛ امّا آنها پاسخ ندادند.
با این اوصاف مشخّص میشود که در عالم هستی، جهانی غیر از جهان مادّه و حس وجود دارد که دارای عجایب بی شمار است و شهرهای بیشماری دارد و از جمله آن شهرها، دو شهر بزرگ است که خلایق و آفریدههای آن قابل شمارش نیست و اهل آن دو شهر نمیدانند که خداوند آدم و ذریّهاش را آفریده است و آن هم در چارچوب جهان مادّه است.
و در آن انواع صور مختلف در طبقات مختلف، لطیف و نازک و ضخیم و خشن وجود دارد و هر طبقهای دارای خلایق بیشمار است و انبیا و اولیا و خداشناسان، حکیمان و فیلسوفان خداشناس این جهان را قبول دارد و کسانی که به آنجا رفتهاند عجایب بسیار دیدهاند.
«لَقَدْ جِئْنَاکُم بِالْحَقِّ وَلَکِنَّ أَکْثَرَکُمْ لِلْحَقِّ کَارِهُونَ؛ ۳ قطعاً حقیقت را برایتان آوردیم لیکن بیشتر شما حقیقت را خوش نداشتید.»
در «منتخب البصائر» از اباعبدالله(ع) نقل شده که ایشان فرمود: «خداوند در مشرق شهری دارد که جابلقا نام دارد. آن شهر ۱۲ هزار در از جنس طلا دارد و فاصلۀ میان دو در آن یک فرسخ است. بر هر در، برجی است که ۱۲ هزار جنگجو در آن است، آنان اسبان را آماده و شمشیرها را تیز میکنند و منتظر قیام قائم ما هستند.»
خداوند در مغرب هم شهری دارد به نام جابرسا…
ماهنامه موعود شماره ۱۳۳
پینوشتها:
۱. سورۀ کهف (۱۸)، آیۀ ۸۶.
۲. همان، آیۀ ۹۰.
۳. سورۀ زخرف، آیۀ ۷۸.