چه کسانی مالک رسانه‌های بزرگ جهان هستند؟

محمدجواد محمدی در مقاله‌ای تحلیلی با عنوان “رسانه‌ها و قدرت نرم”، پیگیری اهداف نظام سلطه‌ در فرایند جهانی شدن، فریب افکار عمومی از طریق عملیات روانی، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی را از مهم‌ترین محورهای کاری رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی عنوان کرد.
متن یادداشت تحلیلی مدیر کل ارتباطات و امور بین‌الملل شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو جبهه پایداری انقلاب اسلامی، به شرح ذیل است:

امروزه و در عصر انقلاب ارتباطات و اطلاعات، دستگاه‌های تبلیغاتی غرب چنین وانمود می‌کنند که در کشورهای خود، دموکراسی را کاملاً حکمفرما کرده و از این رو، رسانه‌ها نیز به تبع الگوی سیاسی مورد ادعا، آزادانه و مستقل عمل کرده و فارغ از هر گونه اعمال نظر و کنترلی هستند اما در واقع مجموع اطلاعات و اخبار و آنچه در رسانه‌ها و به دنبال آن در افکار عمومی جریان داشته و فکر و زندگی مردم جهان را شکل می‌دهد، از قالب خروجی چند ابر رسانه منتشر می‌شود و انتشار مواردی با برد گسترده، خارج از آنچه مورد تمایل این ابر رسانه‌هاست، تقریباً غیر ممکن بوده، رهاورد این انحصار اطلاعاتی به امپریالیسم رسانه‌ای و خبری منجر شده است.

این امر زمانی اهمیت می‌یابد که دریابیم مالکیت عمده این شرکت‌های عظیم و قدرتمند رسانه‌ای در اختیار صهیونیست‌های افراطی و اتاق فکر جریان صهیونیسم بین‌المللی قرار داشته و آنان با اهدافی مشخص به طراحی نقشه‌ها و باورسازی و کنترل افکار عمومی جهان و تأثیر گذاری بر اذهان مردم به ویژه کودکان و جوانان می‌پردازند.

در این راستا پدیده اسلام‌ستیزی و ایران هراسی از سوی این ابر رسانه‌ها در سال‌های اخیر شدت و حدت بیشتری به خود گرفته است.

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و احیای تفکر ناب اسلامی، احساس ترس از اسلام و مقابله با مسلمانان در ابعاد جدیدی آغاز شد.

واقعه ۱۱ سپتامبر ضدیت با اسلام را فراگیر ساخت و مقامات غربی تلاش کردند در بلند مدت، با کمک رسانه‌ها افکار عمومی غرب را علیه مسلمانان بسیج و اهداف مورد نظر خود را عملی سازند.

همردیف‌سازی اسلام و مسلمانان با مفاهیمی چون کمونیسم، نازیسم و تروریسم در فرهنگ غربی، به این منظور صورت می‌گیرد تا تلقین کند که اسلام مهمترین منبع تهدید تمدن غرب است و باید برای مقابله با آن چاره‌ای اندیشید.

* قدرت نرم و تهاجم فرهنگی

در جنگ نرم غرب علیه اسلام و جمهوری اسلامی، هویت، دین، اخلاق و انسانیت با استفاده از ابزار رسانه هدف قرار گرفته‌اند؛ امروزه رسانه‌های در اختیار قدرت‌های استکباری دوری از ارزش‌های انسانی را تبلیغ می‌کنند.

دنیای غرب با بهره‌گیری از رسانه‌های زنجیره‌ای مانند یاهو، گوگل، یوتیوب، هالیوود و غیره به دنبال قانع کردن و هدایت مخاطبان برای دوست داشتن آنچه آنها دوست دارند، می‌باشند.

در صورت جستجو توسط موتور جستجوهای فوق‌الذکر، مخاطب به سمت آنچه آنها دسته‌بندی کرده‌اند، هدایت می‌شوند؛ یاهو یا گوگل در نقش وکیل مخاطبان فقط ۱۰۰۰ عنوان نتیجه جستجو را که بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده توسط این پایگاه‌های اینترنتی، گزینش شده‌اند، در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و بقیه اطلاعات سانسور می‌شود.

به عنوان نمونه، در صورت جستجوی نام ایران و یا اسلام در این دو پایگاه اینترنتی مطالب و تصاویر تخریبی علیه اسلام و ایران به مخاطب ارائه می‌شود و در صورت جستجو در گوگل راجع به یک موضوع نیز، پایگاه‌های توییتر و فیس بوک به مخاطب معرفی می‌شود و در فرآیند تعریف‌شده، زبان انگلیسی تبلیغ و ترویج می‌شود.

در این راستا رسانه‌ها به دنبال تأثیر بیشتر در فضای فیزیکی و نیز تأثیر بر فضای مجازی هستند؛ لذا با تأثیر متقابل در فضای فیزیکی و مجازی به دنبال افزایش قدرت نرم خود هستند.

بسیاری از کاربران اینترنتی تصور می‌کنند که اینترنت فضای مجازی آزاد است؛ هم اکنون بیش از ۲۰۰ میلیون پایگاه اینترنتی فعالیت دارند.

در این فضای مجازی امپراتوری‌هایی وجود دارند که هدایت و جهت‌دهی و ایجاد یک گفتمان غالب را بر عهده دارند؛ بخش اعظم از جستجوهای فضای مجازی توسط گوگل، یاهو و ام.اس.ان انجام می‌شود.

به عنوان نمونه، %۹۱ از جستجوهای اینترنتی در آمریکا توسط این سه پایگاه اینترنتی صورت می‌گیرد که این موتور جستجوها به عنوان نمایندگان و وکلای کاربران نقش ایفا می‌‌کنند و این وکالت در اختیار دو یا سه شرکت بزرگ آمریکایی خصوصی بوده که صاحبان آنها یهودی هستند.

دولت‌ها و گروه‌ها از این موتور جستجوها درخواست حذف برخی اطلاعات و یا سانسور آنها را می‌کنند؛ به عنوان نمونه، کشورهای هند، فرانسه، آلمان، تایلند و ترکیه از گوگل این درخواست را کرده‌اند و این پایگاه اینترنتی نسبت به سانسور برخی فیلم‌های یوتیوب اقدام کرده ‌است.

در این خصوص آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، توان و قدرت پایگاه گوگل در شکل‌دهی و هدایت کاربران اینترنتی بسیار زیاد است؛ این مهم وقتی نگران‌کننده می‌شود که بدانیم لری پیج و سرگئی برین صاحبان سرمایه گوگل بوده و هر دوی آنها یهودی و با رژیم صهیونیستی ارتباط آشکاری دارند.

یهودیان بر دیگر رسانه‌های مجازی بزرگ نیز احاطه دارند؛ از جمله مایک زوکربرگ بنیانگذار و صاحب اصلی فیس بوک، تری سمل مدیر عامل یاهو و اسحاق استون از موسسین و مدیران توئیتر.

ادبیات اصلی و غالب این رسانه‌ها، ارزش‌های سیاسی و فرهنگی امپریالیسم آمریکا شامل لیبرالیسم، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، فردگرایی، بازارهای تجاری آزاد است.

عمده اخبار این پایگاه‌ها نیز از خبرگزاری‌های بزرگ آمریکایی و انگلیسی و تحت‌تأثیر آنها تأمین می‌شود؛ این خبرگزاری‌ها شامل رویترز، آسوشیتدپرس، فاکس نیوز، سی.ان.ان، نیویورک تایمز هستند.

این امپراتوری‌های خبری همچنین به دنبال مدیریت تحولات و جهت‌دهی افکار عمومی مردم جهان بر اساس سیاست‌های از قبل تعیین شده خود هستند.

جوزف نای در مقاله خود با عنوان “انقلاب اطلاعات و قدرت نرم آمریکا” می‌نویسد «امروز مهاجمین به قلمروی سیاسی کشورها می‌توانند دولت‌ها، گروه‌ها و یا افراد یا آمیزه‌ای از این عوامل باشند؛ برخی از این عوامل ممکن است بی‌نام و نشان یا حتی از کشور دور باشند.»

ترویج فرهنگ و سیاست آمریکا در پایگاه یاهو به وضوح قابل مشاهده است؛ به طوری که ۷۳ درصد صفحه نخست یاهو به اخبار مرتبط با آمریکا اختصاص دارد و فرهنگ عمومی تبلیغ شده در این پایگاه، فرهنگ عمومی آمریکاست؛ هرچند این فرهنگ مغایرت و منافات با فرهنگ دیگر کشورها داشته باشد لیکن هنجارهای آمریکایی در آنها موج می‌زند.

امروزه، فیس بوک و یوتیوب به عنوان تریبونی برای اسلام‌هراسی و اسلام‌ستیزی، ایران هراسی و ایران ستیزی و تبلیغ، تبیین و ترویج ارزش‌ها و فرهنگ آمریکایی عمل می‌کنند.

لازم به ذکر است، گردانندگان این پایگاه‌ها از این طریق به دنبال جهت‌دهی و شکل‌دهی به جریان فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فضای مجازی هستند؛ لذا کاربران را به صورت ناخودآگاه به سمت و سوی تعریف‌شده خود سوق می‌دهند.

ارزش‌های خود را ارزش‌های مخاطبان، علاقه خود را علاقه مخاطبان و گرایش خود را گرایش‌های مخاطبان جلوه می‌دهند و بدین ترتیب، به جذب مخاطبان همت گمارده و به دنبال تغییر نگرش و باورهای آنان هستند و در یک جمع‌بندی با فرآیند پیچیده فوق به دنبال کسب قدرت نرم بیشتر و قوی‌تر هستند.

بدین ترتیب افراد با علاقه و میل خود جذب سیاست‌ها، برنامه‌ها و روش‌های آنها می‌شوند و فرهنگ و هنجار آنها فرهنگ و هنجار کشور دارای قدرت نرم برتر می‌شود؛ از این رو دشمنان اسلام و جمهوری اسلامی‌به این نتیجه رسیده‌اند که برای تأثیر بیشتر قدرت نرم خود باید روی نظر و ذهن مردم و تغییر آن تمرکز کنند.

در این فضا، با استفاده از روش‌های معمول جنگ روانی از جمله سانسور، تحریف، ایجاد دشمن فرضی، القابخشی از حقایق، محک زدن، شایعه، دروغ بزرگ، استفاده از دو خبر واقعی برای طرح یک خبر ساختگی، استفاده از عواطف مخاطبان و گسترش ادعا به جای اظهار واقعیت، سعی در القای سیاست‌های خود و جلب افکار عمومی مردم، مشروعیت‌بخشیدن به خود و در نهایت موفقیت در جنگ نرم هستند.

امروزه تهاجم فرهنگی جبهه استکبار، همه ملت‌ها و کشورهای دنیا را هدف قرار داده و در این تهاجم، جمهوری اسلامی و اسلام در قلب این هدف قرار دارند.

ناامید کردن مردم، تحقیر هویت ملت، به رخ کشیدن قدرت و تمکن مادی خود، القای بن بست و بحران، القای سیاه بودن وضعیت ایران، بزرگ کردن ضعف‌ها، ایجاد فضای غبارآلود و هجمه سنگین رسانه‌ای از روش‌های به‌کار گرفته شده دشمنان اسلام و ایران علیه نظام است.

هرچند افراد ساده، فریب آنها را می‌خورند ولی استکبار جهانی، خواص را نیز هدف گرفته و از این طریق به دنبال نفوذ در میان عموم مردم هستند.

در صدر اسلام نیز سابقه هجوم وسیع فرهنگی را علیه اسلام شاهد بودیم؛ در آن زمان در برابر حضرت علی (ع) شدیدترین هجمه‌ها و عملیات روانی صورت می‌گرفت؛ به گونه‌ای که نقل شده در بالای منابر آن حضرت را مورد بی‌احترامی قرار می‌دادند و دیگر مناطق جهان اسلام که از مرکز حکومت اسلامی در مدینه و کوفه دور بوده و با واسطه با اسلام آشنا شده بودند نیز، از این فضای تبلیغاتی سنگین و هجوم فرهنگی متأثر شده بودند؛ تجربه‌اندلس نیز دیگر نمونه تهاجم فرهنگی علیه مسلمانان است.

اختلاف‌افکنی میان مسلمانان و رواج فساد از جمله بارزترین روش‌های به‌کار برده شده در اندلس علیه مسلمانان بود و این هجمه‌ها در طول تاریخ ادامه داشته و اکنون نیز شاهد آنها هستیم.

امروزه یکی از موثرترین کارهای مراکز قدرت اقتصادی و سیاسی جهان این است که با فیلم و تبلیغات و روش‌های گوناگون چیز‌هایی را که حقیقت نیست، به عنوان حقیقت منعکس کنند و رسانه‌ها با قدرت اثرگذاری بالا، ارزش‌های اسلامی، فرهنگ اصیل ملی و باورهای ملت ایران اسلامی را هدف قرار داده‌‌اند تا جایی که می‌توان گفت امروز، تهاجم خبری، تبلیغی، فرهنگی و اخلاقی صورت گرفته به ایران اسلامی در بالاترین شکل در حال اجراست.

* نقش و تأثیر رسانه‌ها بر فرهنگ

در عصری که رسانه‌ها احاطه خود را در سراسر عالم گسترانده‌اند، نقش شگفت‌انگیز آنها در تحولات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … انکارناپذیر است.

امروزه صاحب‌نظران علوم ارتباطات با اذعان به توانایی شگرف رسانه‌های جمعی در شکل دهی افکار، نگرش ها و رفتار افراد، مطالعات مختلفی را در مورد سنجش میزان و نوع تأثیرات رسانه‌ها انجام می‌دهند.

آنان بیان می‌دارند که وسایل ارتباط جمعی قادرند با کارکردهای منفی و تخطی از اخلاق رسانه‌ای، سلامت فکری و اخلاقی آحاد جامعه را تهدید کنند و الگوهای نابهنجار رفتاری را در جامعه تثبیت کنند و از سوی دیگر می‌توانند با توجه به کارآیی و توان خود، نرخ وقوع انحرافات اجتماعی را کاهش دهند.

در مقطعی که سیاست‌های جهانی و منطقه‌ای در فضای رسانه‌ای جریان پیدا می‌کند، بازیگران سیاسی دنیا از طریق سازماندهی کنش سیاسی خود در حول و حوش رسانه‌ها به نوعی به مقابله با جریان آزاد اما واقعی اطلاعات پرداخته و در عمل به ایجاد امپریالیسم خبری دست زده‌اند.

این سوءاستفاده از فضای رسانه‌ای و اندیشه توسعه‌طلبی و حذف ملت‌های مستقل دنیا، صورت خود را در پدیده‌ای نشان می‌دهد که از آن به استبداد اطلاعاتی تعبیر می‌شود که شکل‌های سیاسی و نظامی‌به خود می‌گیرد؛ یعنی سوءاستفاده‌های گروهی حکومت‌های قدرتمند جهانی از ظرفیت بالای رسانه ای.

محور اصلی در این میان، گیرندگان پیام یا دریافت‌کنندگان اخبار هستند که چنانچه به خوبی با شیوه‌های خبررسانی و عملکردهای وسایل ارتباط جمعی آشنا نباشند، به راحتی خلع سلاح می‌شوند و به افرادی تبدیل خواهند شد که تغییر باورشان لحظه‌ای خواهد بود؛ همانگونه که امپریالیسم خبری مشتاق آن است.

در باب اهمیت و تأثیر رسانه‌ها در فرهنگ، “ژودیت لازار” معتقد است «رسانه‌ها در فرهنگ جامعه نقش غالب را بازی می‌کنند و این بازی را نه فقط با بازتاب فرهنگ، بلکه با شرکت در فرهنگ‌سازی نیز به اجرا می‌گذارند»؛ همچنین رسانه‌‌ها نقش‌های متعددی را در حیات اجتماعی به عهده دارند، از جمله اینکه صحنه‌ای را ایجاد می‌کنند که حیات سیاسی در آن به نمایش گذاشته می‌شود، فرهنگ بال می‌گستراند، مدها جولان می‌دهند و سبک‌های تازه و هنجارهای زندگی رخ می‌نمایند.

یکی از مهم‌ترین نقش‌های رسانه‌های جدید اعم از شبکه‌های ماهواره‌ای و رایانه‌ای، اهتمام آنها به رشد تک فرهنگی جهانی است؛ فرهنگی که از سوی رسانه‌های مسلط تبلیغ می‌شود… فرهنگی که به مردم دیکته می‌کند چه بپوشد، چه بخورند و چگونه زندگی کنند؛ چه بدانند و چگونه فکر کنند‌؛

* رسانه‌ها و جهانی شدن

همانگونه که اشاره شد، فرایند جهانی شدن رسانه‌های جمعی نوعی آگاهی نسبت به ارزش‌های مشترک بشری پدید آورده است.

روایت خاص‌تری از همگونی و یکپارچه‌سازی فرهنگی، آمریکایی کردن فرهنگ جهانی است؛ نظریه‌پردازان پایبند به چنین دیدگاهی بر این نکته تأکید می‌کنند که آمریکایی‌ها بر منابع اصلی تولید و توزیع فرهنگ از جمله سیستم‌های ماهواره‌ای، ساخت فناوری اطلاعات، بنگاه‌های خبری، صنعت تبلیغ، تولید و توزیع برنامه‌های تلویزیونی و صنعت فیلم‌سازی، سلطه‌ای بلامنازع دارند؛ بنا بر این ایالات متحده، فرهنگ خود را به صورت گسترده‌ای در اقصی نقاط جهان رواج می‌دهد.

شرکت‌های چند ملیتی رسانه‌ای و غول‌های اطلاعاتی یکی از دلایل جهانی شدن رسانه‌ها به شمار می روند؛ این شرکت‌های بزرگ و غول پیکر، هر روز بزرگ‌تر می‌شوند.

یکی از دلایل اصلی جهانی شدن رسانه‌ها، منافع اقتصادی است و کسی که منافع اقتصادی داشته باشد، بالطبع قدرت سیاسی، فرهنگی و … را نیز خواهد داشت.

در عصر رسانه‌های نوین جهانی کسب قدرت نرم به مراتب راحت‌تر از به دست آوردن و نگهداری قدرت سخت است؛ در صورتی که دولت‌ها بتوانند مفاهیم جدید امنیتی را برای خود باز تعریف کنند، دیگر مجبور نیستند لشکرهای عظیم نظامی خود را تقویت کنند.

هدف قدرت نرم تأثیرگذاری بر افکار عمومی خارج و سپس داخل کشور است؛ وسایل ارتباط جمعی در جهان امروز، جهان‌های ذهنی و غیر واقعی را به دنیا مخابره می‌کنند.

آنها دیگر به انتقال واقعیت فکر نمی‌کنند، بلکه واقعیت‌ها را می‌سازند و این واقعیت‌سازی از خلال سیاست‌های مدون حاکم بر این ابر رسانه‌ها صورت می‌گیرد؛ این سیاست‌ها که از سال‌های دور اعمال می‌شده در حکم یک فیلتر گزینشگر هستند:

۱. تمرکز مالکیت وسایل ارتباط جمعی

۲. آگهی های تجاری به عنوان اصلیترین منابع درآمد وسایل ارتباط جمعی

۳. اعتقاد و وابستگی وسایل ارتباط جمعی به اخبار و اطلاعاتی که دولت، سازمان‌های مهم تجاری و متخصصان صاحب‌نام به عنوان منبع اصلی ارتباطی خبری در اختیارشان می‌گذارد

۴. انتقاد از وسایل ارتباط جمعی

۵. ضدیت شدید با کمونیسم (که امروزه اسلام را جایگزین این اصل کرده‌اند).

امروزه رسانه‌ها به یک امپریالیسم تبدیل شده و در حال “استعمارگری نو” هستند؛ در مباحث ارتباطی چهار نوع امپریالیسم ذکر شده است:

۱. امپریالیسم خبری

۲. امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)

۳. امپریالیسم فرهنگی

۴. امپریالیسم سایبر.

الف) امپریالیسم خبری در حقیقت به معنی سلطه جویی انحصاری در شریان‌های خبر رسانی جهان است؛ این نوع امپریالیسم به طور تخصصی بر روی حجم، نوع، محتوا، کیفیت، کمیت، زمان و مکان یک خبر کار می‌کند.

تسلط بر رسانه‌ها و خبرگزاری‌ها، قدرت عظیم و فوق العاده‌ای را در اختیار بازیگران عمده صحن سیاست قرار داده است، به گونه‌ای که به خوبی با به‌کارگیری اهرم‌های خبری و اطلاعاتی توانسته‌اند به تغییر باورها و نگرش‌های جمعی یا شکل دهی به افکار عمومی ملی یا فراملی اقدام کنند.

یکی از مهم‌ترین کارکردهای جهانی امپریالیسم خبری، وابستگی فرهنگی است؛ در اینجا امپریالیسم خبری به ارزش‌های خبری مطابق میل دست‌ا‌ندرکاران خود می‌پردازد و برای مخاطبان خود مشخص می‌کند که به چه چیز فکر کنند، از چه واقعه‌ای اطلاع داشته باشند، چه چیز بپوشند و بخورند و چگونه رفتار کنند.

ب) امپریالیسم ارتباطی (رسانه‌ای)، شبکه‌ای از رسانه‌های مکتوب و غیر مکتوب است که تحت سیطره یک فرد یا یک ایدئولوژی خاص اداره می‌شود و کارکرد آن علاوه بر بیرون راندن رقبا، اثرگذاری بر مخاطبان جهانی و القای آرا و نظرات خاص است.

امروزه شاید اطلاعات، گران‌بهاترین چیز برای بسیاری از افراد باشد؛ با اطلاعات و کنترل آن می‌توان به همه چیز دست یافت.

ج) امپریالیسم فرهنگی نشان دهنده نوعی نفوذ فرهنگی است که از طریق آن، کشوری اساس تصورات، ارزش‌ها، معلومات و هنجارهای رفتاری و نیز روش‌های زندگی خود را به کشورهای دیگر منتقل می‌کند.

امپریالیسم فرهنگی در واقع “به‌کارگیری قدرت سیاسی و اقتصادی برای پراکندن ارزش‌ها و عادت‌های فرهنگ متعلق به آن در میان فرهنگ‌های غیرمتجانس است”.

د) امپریالیسم سایبر: “سر زمین بیوالکترونیک تمثیل مناسبی برای آن چیزی است که در فضای سایبر رخ می‌دهد؛ یادآوری روحیه ابداع و اکتشافی است که دریانوردان باستانی را به کشف جهان واداشت یا نسلی از پیشگامان که قاره آمریکا را آباد و فضا را تسخیر کردند.

فضای سایبر سرزمین دانش است و اکتشاف این سرزمین می‌تواند یکی از واقعی‌ترین و رفیع‌ترین فراخوان‌های تمدن باشد؛ اکنون این امکان و فرصت در مقابل ما قرار دارد تا هر کسی که به شیوه خود این پیام و فراخوان را دنبال کند، به قدرت دست یابد”.

* ۶ رسانه امپریالیست

امروزه همه ابر رسانه‌ها به صورت‌های گوناگون تحت‌سلطه یهودیان قرار دارند و درجهت پیشبرد اهداف شوم صهیونیزم، در حال فعالیت هستند.

این غول‌های رسانه‌ای که آمریکایی هستند، هر کدام دارای شبکه‌های رادیویی، تلویزیونی، ماهواره‌ای، فیلم‌سازی و … هستند و بیشتر اخبار رسانه‌ای با رویکرد صهیونیستی را پوشش می‌دهند.

این ۶ غول رسانه‌ای عبارتند از:

۱. AOL تایم وارنر: در حال حاضر بزرگ‌ترین غول رسانه‌ای جهان است؛ شرک AOL با خرید شرکت تایم وارنر در سال ۲۰۰۰ به مبلغ ۱۶۰ میلیارد دلار، این غول رسانه‌ای را به وجود آورد و “استیوکییس” غیر یهودی به عنوان رئیس AOL تایم وارنر و “جرالدلوین” رئیس یهودی تایم وارنر به عنوان مدیر اجرایی انتخاب شدند.

این کمپانی بخش عظیم بخش اصلی بازار فیلم، شبکه CNN، اینترنت و رسانه‌های چاپی را قبضه کرده و بزرگ‌ترین انحصار جهانی در زمینه رسانه‌ای است.

بخش مطبوعاتی این کمپانی به مدیریت “نورمن پرل اشتاین” که یک یهودی است، بزرگ‌ترین ناشر مطبوعاتی در آمریکاست که مجله تایم از آن جمله است.

تایم وارنر جایزه جوبیلی را به پاس پشتیبانی طولانی و همه جانبه از اسرائیل، از بنیامین نتانیاهو دریافت کرده است.

۲ – وایاکام: دومین شرکت بزرگ رسانه‌ای آمریکا که مالک شبکه‌های تلویزیونی متعددی چون شبکه سراسری CBS است، توسط یک یهودی بنام “سامنر ردستون” اداره می‌شود و فیلم‌های سینمایی این شرکت توسط “پارامونت پیکچرز”، به مدیریت زنی یهودی به نام “شری لنسینگ” تولید می‌شود.

وایاکام در پخش برنامه‌های ماهواره‌ای، ساخت پارک‌های تک‌منظوره و بازی‌های رایانه‌ای نیز نقش دارد و اکنون بزرگ‌ترین کمپانی دست‌اندرکار خبر، موسیقی، هنر، ورزش، سرگرمی و برنامه‌های کمدی در آمریکا را در خود جای داده است.

۳- نیوز کورپوریشن: سومین شرکت رسانه‌ای بزرگ آمریکا که متعلق به مرد ثروتمند رسانه‌ای جهان، “رابرت مرداک” است؛ نیوز کورپوریشن نام دارد.

فاکس و فاکس نیوز که از شبکه‌های جنجالی خبرساز محسوب می‌شوند، متعلق به این شرکت هستند و اداره مرکزی نیوز کورپوریشن در نیویورک قرار دارد.

مرداک یهودی اندیشه‌های فوق‌العاده راست‌گرایانه مبتنی بر سرمایه‌داری آمریکایی دارد و بخش بزرگی از مسؤلیت صدور ارزش‌های ‌آمریکایی به سایر کشورهای جهان بر عهده شرکت اوست؛ زیرا نیوزکورپوریشن به واسطه دارا بودن استودیوی فیلم‌سازی کمپانی فاکس قرن بیستم، تسلط و نفوذ بسیاری بر هالیوود دارد.

نیوزکورپ صاحب یک چهارم از کل رسانه‌های شنیداری، دیداری و چاپی جهان است و به این طریق به راحتی می‌تواند هر آنچه را که مطمح نظر است، به مخاطبان خود القا کند.

فارسی۱؛ آخرین هجمه رسانه‌ای نیوزکورپریشن یک کانال تلویزیونی سرگرم‌کننده است که در اوایل سال ۲۰۰۹ به زبان فارسی راه‌اندازی شد؛ عده‌ای این شبکه را “سومین حلقه از صف جدید مبارزه علیه تولیدات رسانه‌ای فرهنگی ایران پس از MBC پرشیا و تلویزیون فارسی BBC” می‌دانند.

۴- برتلزمان: احاطه و گستره نفوذ این کمپانی در خارج از آمریکا در مقایسه با دیگر رسانه‌های آمریکایی به حدی است که برخی آن را کمپانی غیر آمریکایی قلمداد می‌کنند.

برتلزمان همچنین انتشارات “رندوم هاوس” را در اختیار دارد که یکی از بزرگ‌ترین مؤسسه‌های انتشاراتی جهان قلمداد می‌شود و سالانه میلیون‌ها جلد کتاب در سراسر جهان منتشر می‌کند.

۵- جنرال الکتریک: قدیمی‌ترین و پر ارزش‌ترین بنگاه اقتصادی جهان است؛ جنرال الکتریک در اوایل سال ۲۰۰۱ بخش هایی از شبکه‌های تلویزیونی خود را با بخش هایی از شرکت عظیم مایکروسافت ادغام کرد و نظارت و سر پرستی آنها را به عهده گرفت.

امروزه جنرال الکتریک از ۷ کسب و کار عمده تشکیل شده که هر یک واحدهایی را دربر می‌گیرد:

۱- مالی و بازرگانی نظیر وام، لیزینگ، برنامه‌های مالی و بیمه‌های تجاری

۲- صنعتی نظیر محصولات برقی و صنعتی، لوازم خانگی بزرگ، سیستم‌های اتوماسیون

۳- کارخانجات، پلاستیک‌ها، محصولات سیلیکونی و کوارتزی، فناوری سنسورها

۴- مالی مشتری نظیر خدمات اعتباری، کارت‌های بانکی، بیمه‌های اعتباری

۵- بهداشت؛ پارادایم نوین در مراقبت از بیماران

۶- بین‌المللی، شبکه خبری و اطلاع‌رسانی و تفریحی

و بالاخره؛

۷- زیربنایی نظیر موتورهای هواپیما، گاز، نفت، انرژی، فناوری و خدمات فرایندهای ریلی و ساخت توربین‌ها.

این شرکت در انتخابات سال ۲۰۰۰ میلادی، ۱/۱ میلیون دلار به ستاد تبلیغاتی جرج بوش کمک کرد.

۶- والت دیزنی: یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های رسانه‌ای و سرگرمی و همچنین تولیدکننده فرآورده‌های فرهنگی جهان است؛ “میخاییل ایزنر” رئیس و مدیر اجرایی این شرکت، یهودی است.

شرکت دیزنی پیش از واگذاری به ایزنر در سال ۱۹۸۴، توسط خانواده غیر یهودی دیزنی اداره می‌ شد و تنها دغدغه آن سرگرم‌کردن خانواده‌ها بود اما از سال ۱۹۹۴ آقای ایزنر محصولاتی را روانه بازار کرد که در آن انگیزه‌های سیاسی به صورت واضح روشن بود، شخصیت‌های زنده به جای تصاویر انیمیشین حضور داشته و اعمال منافی عفت عمومی انجام می‌دادند؛ او داستان‌هایی را با مضامین جنسی روانه بازار می‌کرد و در آن داستان‌ها به دنبال اهداف خویش بود.

به نظر می رسد امروز چنگال امپراتوری کمپانی‌های بزرگی همچون والت دیزنی تیزتر و قویتر از گذشته گشته، به طوری که فیلم‌های کارتونی آن امروزه سوغات کودکان معصوم هر ملت و فرهنگی شده است؛ کارتون‌هایی که مرزهای بین طفولیت و بزرگ‌سالی را در نوردیده و دوران کودکی را که در گذشته با حفظ حریم‌ها و مرزهایی با دوران بزرگسالی تحقق پیدا می‌کرد، به زوال کشانده است.

محتوای محصولات والت دیزنی اصلاً با باورهای دینی ما هماهنگی ندارند؛ برای نمونه، تقریباً در اکثر این انیمیشن‌ها می‌بینیم که دخترها و پسرها با هم دوست هستند.

رابطه دختر و پسر در حالی در انیمیشن‌ها (خواسته یا ناخواسته) گسترش می‌‌یابد که همین دختران و پسران چند سال بعد با سخت‌گیری و جلوگیری شدید جامعه و خانواده در ممانعت از ارتباط آزاد بر پایه آموزه‌های دینی و عرف اجتماعی رو به رو می‌شوند و این یعنی تقابل یا تضاد فرهنگی.

فرهنگ برآیند باورهای اجتماع است و لاجرم کودکان امروز با باورهای خود، فرهنگ و باور فردای جامعه را شکل می‌دهند و این می‌تواند همان هدف جنگ نرم در عرصه فرهنگی باشد.

این در حالی است که علاقه کودکان ما به داشتن تصاویر متعدد ازشخصیت‌های کاتونی والت دیزنی تا عروسک‌ها و اسباب بازی‌های شخصیت‌های آنها آنچنان شدید است که خرید آنها برای خانواده‌ها به یک عرف معمول و اجتماعی تبدیل شده است.

شرکت “والت دیزنی” در نمایشگاه هزاره واقع در ایالت فلوریدا، بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت اسرائیل معرفی کرد؛ از ۸ میلیون دلار هزینه این نمایشگاه، اسرائیل مبلغ ۸/۱ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرد و با دیزنی در گسترش این نمایشگاه شریک شد.

* جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

۱- امروز به صراحت می‌توان گفت تقریبا اثر شبکه‌های تلویزیونی – ماهواره‌ای و کابلی آمریکا را که در خارج از خاک آمریکا نیز مخاطبان بسیاری دارند، یکی از ۶ غول رسانه‌ای اداره می‌کنند.
باور کردن این موضوع بدین دلیل مشکل است که بیشتر اطلاعات و اخبار و برنامه‌های سرگرمی مردم آمریکا و بخش زیادی از مردم جهان، از طریق همین رسانه‌های انحصاری تأمین می‌شود.

۲- اساساً امپریالیسم رسانه‌ای یکی از مؤلفه‌های فرهنگ آمریکایی و کالایی صادراتی است و با کنترل کمپانی های آمریکایی بر رسانه‌های جریان اصلی، شاخصه‌های فرهنگ آمریکایی در سراسر جهان اشاعه می‌یابد.

۳- امپریالیسم فرهنگی آمریکایی دو هدف اصلی را دنبال می‌‌کند، یکی اقتصادی و دیگری سیاسی: در حوزه اقتصادی، از طریق تسخیر بازار محصولات فرهنگی، شکل دادن به آگاهی جمعی و صادرات محصولات سرگرم‌کننده و در حوزه سیاسی، جداکردن افراد از اصول فرهنگی سنت‌ها.

۴- رسانه همگانی در وهله اول، فرآورده و ابزار ایدئولوژی در اجتماع‌اند و از این لحاظ چگونگی کنترل و نفوذ، برای این رسانه‌ها مسأله مهمی است.

۵- دنیای جدید، دسترسی نامحدود به اطلاعات و ارتباطات را به تمام اعضای خود نوید می‌دهد؛ در همین حال، گفتمانی که پیرامون انقلاب ارتباطات شکل می‌گیرد، پیامدهای متضاد و واقعیت‌های غیر مجازی اتصال جهان سوم را نادیده می‌گیرد.

در این میان، موانع دسترسی به سرمایه، زیرساخت زبان و تخصص تکنولوژیک پنهان می‌ماند و اکثر مردم جهان به دلیل واجد شرایط نبودن از مسابقه عصر اطلاعات جا می‌مانند و در سکوت نظاره‌گر آن خواهند بود.

۶- گستردگی وسایل ارتباط جمعی و تبلیغاتی در جهان به صورتی است که در واقع سراسر کره زمین را تحت‌پوشش خود قرار داده و این در حالی است که هیچ گروه، قوم و جنبشی همچون صهیونیسم بین الملل از آن به عنوان مهم‌ترین ابزار اثبات خود استفاده نکرده است؛ صهیونیسم در تکاپوست تا با تغییر باورها و ارزش‌های انسانی، همچنین تخریب اعتقادات مذهبی، ملت‌ها به این مهم دست یابد.

۷- تا زمانی که این انحصار غیر طبیعی بر رسانه‌ها وجود دارد، همه محصولات آنها و حتی اطلاع‌رسانی و اخبار آنها را باید با دیده تردید نگریست.

۸- ما نیاز داریم که شکل جدید امپریالسیم را یعنی امپریالیسم سایبر را نیز به خوبی بشناسیم.

۹- باید مزایا و معایب، چالش‌ها و فرصت‌ها به خوبی شناخته شوند و برنامه ریزی و سیاست‌گذاری اصولی ایجاد شود؛ در این راستا برنامه‌های نرم‌افزارانه در کنار اقدامات سخت‌افزارانه ضروری به نظر می رسد.

۱۰- می‌بایست بر درک پیچیدگی فناوری اطلاعات تاکید کرد و خود را از مخاطرات آن مصون داشت و از مزایای آن بهره‌مند شد؛ برای این کار باید به یاد آوریم که “عصر اطلاعات به آن خوبی که ما امیدواریم یا به آن بدی که از آن می‌ترسیم، نیست و بدیهی است که بسیار متفاوت از آن چیزی خواهد بود که تصور می‌کنیم”.

۱۱- رادیو و تلویزیون دارای کارکردهای ساده و پیچیده‌ای در زمینه تغییر نگرش و افکار و رفتار مخاطبان، تغییر فرهنگ عمومی، اثرگذاری بر باورهای مردم و هدایت افکار عمومی، کارکردهایی در زمینه فرهنگ‌پذیری، مهندسی فرهنگی و شکل دهی افکار عمومی، بالا‌بردن مشارکت سیاسی مردم، نقد عملکرد دولت و توجیه برنامه‌های آن برای مردم هستند.

۱۲- در وضعیت کنونی، استراتژی بیگانگان به جنگ نرم معطوف شده و در برابر، شناخت صحیح تهدیدها و فرصت‌ها و اطلا‌ع‌رسانی قانع‌کننده به مردم قطعا دشمن را در جنگ نرم ناکام خواهد کرد.

پیگیری اهداف سلطه‌گرایانه در فرایند جهانی شدن، عملیات روانی و فریب افکار عمومی از طرق گوناگون، تلاش در جهت تغییر الگوهای فرهنگی و بومی، ترویج سکولاریسم، به‌کارگیری شبکه‌های مجازی اجتماعی برای کاهش انسجام اجتماعی، ترویج ناهنجاری‌های اجتماعی به ویژه در نسل جوان، دامن زدن و تعمیق شکاف‌های حاکمیتی و اجتماعی، ایجاد شکاف میان مدیران و نخبگان و همین طور ایجاد شایعه ناکارآمدی نظام اسلامی از مهم‌ترین محورهایی است که رسانه‌های بیگانه در راهبرد جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفته‌اند و نخبگان و به ویژه اهالی رسانه باید با شناخت دقیق تاکتیک‌های دشمن در جنگ نرم، در جهت مقابله با اهداف آنها گام بردارند.

۱۳- انتظار از سیاست‌گذاران این است که شرایط کار حرفه‌ای رسانه را درک کرده و به تبع آن نگاهی بازتر در عرصه رسانه‌ها داشته باشند، ارتباط و تعامل بین مدیران و رسانه‌ها تقویت شود، مراکز علمی‌به رشد دانش و تربیت نیروی انسانی ماهر در عرصه رسانه توجه کنند، از توسعه زیرساخت‌هایی که موجب تقویت رسانه‌ها می‌شود حمایت کنند و زمینه‌های توسعه شبکه‌های درون مرزی و برون مرزی را فراهم کنند.

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *