اگر والدین میخواهند فرزندانی مستقل، مسئولیتپذیر و دارای اعتماد به نفس داشته باشند، لازم است آنان را با مزۀ شکست، گرما و سرما، تشنگی و گرسنگی، آسایش و رنج آشنا کنند. امروزه این مشکل اساسی که مدّت زمان صحبت کردن پدران و فرزندان کاهش یافته را ترمیم کنیم و پدران سعی کنند زمان بیشتری را با فرزندان خود باشند و البتّه نباید متکلّم وحده شوند
پس از مشاهده و بررسی در تعداد زیادی خانوادها متوجّه شدم بسیاری از پسران جوان امروز مستقل نیستند و در سنینی که باید از خانواده جدا شوند و روی پای خود بایستند، این قدرت و توانایی را ندارند. امروزه تربیت فرزندان از مشکلترین مسائل اجتماعی و خانوادگی جوامع مختلف است. با تغییر کردن شیوه زندگی در خانوادههای ایرانی روز به روز از نقش پدر در تربیت فرزندان پسر کاسته شده و فرزندان به شیوههای مناسبی تربیت نمیشوند و به مادران خود نزدیکترند. مسئله پدری و عهدهداری سرپرستی فرزندان، مسئولیتی خطیر و موفّقیت در آن مستلزم آگاهی و شناخت مسائل روز جامعه میباشد. امروزه با نگاه کردن به جامعه غرب متوجّه این موضوع خواهیم شد که نقش پدر در تربیت فرزندان و به ویژه فرزندان پسر بسیار اهمّیت دارد، در بسیاری از خانواده های غربی به دلیل منسجم نبودن نهاد خانواده و جدایی زنان از مردان، فرزندان فقط توسط مادران تربیت میشوند و چنین خانوادههایی دچار مشکلات اساسی بیشماری شده که نتایج منفی آن در خانوادهها و بهویژه فرزندان پسر که هدف این نوشتار میباشد، تأثیر بسزایی داشته است.
باید پذیرفت امروزه با وجود علمیشدن مسائل مربوط به خانواده و تربیت فرزندان، جوانانی تحویل جامعه میدهیم که مستقل نیستند و برای انتخاب زندگی آینده خود، شغل، استقلال و در پایان تشکیل خانواده جدید با مشکلات فراوانی مواجه هستند. مسلّماً روشهای تربیتی والدین، اثرات زیادی بر رفتار آینده فرزندان دارد و در پایان باعث میشود شخصیّت فرزند به گونهای شکل بگیرد که این ویژگیهای منفی در آنان تقویت گردد. بسیاری از پدران امروزی از نقش اصلی خود که همان تربیت فرزندان است، غافل شدهاند و به طور عملی نقش یک نانآور را در خانواده ایفا میکنند و نیازهای رفاهی آنان را برآورده میکنند؛ امّا نیاز فرزندان در زندگی پیچیده امروز فقط غذا و سرپناه نیست؛ بلکه پدران باید شرایط را برای رشد همه جانبه کودک فراهم نمایند، فرزندان از سنین کودکی پدر خود را الگو قرار میدهند و اوّلین الگوی فرزندان، پدران آنان هستند و عدم تربیت صحیح آنان فرزندان را بیلیاقت و وابسته بار میآورد.
از جمله موارد تربیتی که نقش زیادی در عدم استقلال و وابستگی فرزندان پسر دارند، عدم ارتباط کلامی مناسب بین پدر و فرزندان، نگاه نامناسب پدران به واژه اقتدار در خانواده، کمبود محبّت یا محبّت زیاد پدر و مادر و لوس شدن فرزند و زیاد بها دادن به آنان، بی توجّهی نسبت به ارتباط فرزندان با دوستان ناباب، عدم نگاه یکسان به فرزندان در خانواده، سرزنش و سرکوب، سختگیری بیش از حدّ والدین یا آزادی بیش از حد، انزوا و گوشهگیری و دوری فرزندان در جامعه و در پایان عدم ارتباط مناسب بین فرزندان و والدین میباشند.
بسیاری از فرزندان حتّی در سنین نوجوانی و جوانی ساکت و گوشهگیر هستند و از فعّالیتهای اجتماعی فرار میکنند. در این مورد پدران وظیفه دارند فرزندان خود را از دوران کودکی وارد اجتماعات کنند و آداب معاشرت با دیگران را به آنان بیاموزند. بعضی از فرزندان اعتراض نمیکنند و وضعیت موجود را میپذیرند به دلیل آنکه والدین در کودکی فرزندان خود را تنبیه بیمورد میکنند و در مقابل دیگران آنها را کوچک میشمارند و رقابت نکردن فرزندان نیز به دلیل وابستگی شدید آنان میباشد. یکی دیگر از مواردی که فرزندان باید از کودکی توسط پدر خود آموزش ببینند اقتصاد خانواده است که نقش مهمّی در استقلال فرزندان دارد. پدران باید از کودکی اهداف داشتن شغل مناسب را به کودکانشان یاد دهند. فرزندان باید برای اقتصاد آینده خود تصمیمگیری کنند و پدران باید به آنان اجازه فکر و تصمیمگیری بدهند. در بسیاری از خانوادههای امروزی، فرزندان را به گونهای تربیت میکنند که قدرت نه شنیدن و نه گفتن در آنان وجود ندارد. به تمام خواستههای آنان جواب مثبت میدهند و محرومیّتی برای آنکه خودشان تلاش کنند، نمیماند. معمولاً آنها نمیتوانند ناراحتی فرزندانشان را ببینند و به همین دلیل به خواستههای آنها تن میدهند. این در حالی است که این گونه پدران نه تنها با این کار در حقّ فرزندان خود مهربانی نمیکنند، به نوعی به آنها خیانت میکنند. فرزندان این گونه والدین در آینده اعتماد به نفس کافی و توانایی به دست گرفتن زندگی مستقل ندارند و زمانی که متوجّه مقصّر بودن پدران خود شوند، اعتراضشان شروع میشود و بیشتر نارضایتی افراد از پدران پیرشان به همین دلیل است. جوّ حاکم بر خانواده و رفتار والدین میتواند در چگونگی احساس فرد از خود و تواناییهایش مؤثّر باشد. حمایت افراطی والدین باعث میشود که کودک احساس بیکفایتی و عدم مقبولیت کند؛ زیرا فرصت مستقل بودن و احساس مسئولیت از او گرفته میشود. پدرانی که اجازه نمیدهند فرزندان ابراز وجود یا اظهار نظر کنند به وابسته ماندن فرزند، کمک شایانی میکنند. در این مورد بهترین راه برای اینکه پسر بتواند سالم باشد یا احساس مردانگی مانند پدر رفتار کند، به محبّت پدر و احساس تفاهم و رابطه دو جانبه با او، نیازمند است که در نهایت این امر منجر به ایجاد یک رابطه دوستانه بین آنها خواهد شد که این آغازی برای شروع یک خانواده پایدار است. اگر پدران نتوانند وظیفه خود را در این زمینه به خوبی انجام دهند کودک در آینده به آن کس دلبستهتر خواهد شد که با او سابقه انس و ارتباط بیشتری داشته باشد و این فرد ممکن هست هر کسی باشد و هر نوع تأثیری مثبت یا منفی بر فرزندان ما داشته باشد. پس پدران توانا کسانی هستند که از داناییها و مهارتهای لازم در خصوص ارتباط و دوستی با فرزندان خود برخوردارند. البتّه به نظر نویسنده، تربیت فرزندان در هر جامعهای بر اساس فرهنگ آن جامعه متفاوت است؛ برای مثال تحقیقی که در یکی از کشورهای خارجی انجام شده به این نتیجه رسیده که سختگیری در تربیت، کودکان را موفّقتر خواهد کرد، امّا سبک سختگیرانه در کشور ما، نتیجه مناسبی نخواهد داشت و فرزندان پسر نیاز به آزادی نیز دارند.
در پایان، پیشنهاد میگردد اگر والدین میخواهند فرزندانی مستقل، مسئولیتپذیر و دارای اعتماد به نفس داشته باشند، لازم است آنان را با مزه شکست، گرما و سرما، تشنگی و گرسنگی، آسایش و رنج آشنا کنند. امروزه این مشکل اساسی که مدّت زمان صحبت کردن پدران و فرزندان کاهش یافته را ترمیم کنیم و پدران سعی کنند زمان بیشتری را با فرزندان خود باشند و البتّه نباید متکلّم وحده شوند و اجازه ابراز وجود به فرزندان را بدهند. فرزندان پسر از کودکی با فراز و نشیب زندگی آشنا شوند. پدران نیز سعی کنند نقش خود را از ابزارهای رایانهای و رسانهای پس بگیرند و پسران به جای مادران به پدرانشان نزدیکتر باشند. با تشویق به خاطر کوچکترین موفّقیتشان روحیه اعتماد به نفس را در آنان افزایش دهیم. در محبّت کردن به آنان افراط و تفریط را رعایت کنیم. البتّه به نظر و طبق مطالعه میدانی نگارنده، تحصیلات و ثروت پدران تأثیری بر استقلال و وابستگی جوانان ندارد. فرزندان وابسته و غیر مستقل در خانوادههایی با والدین تحصیلکرده و بیسواد و همچنین در خانوادههای ثروتمند و کم درآمد تقریباً یکسان وجود دارد؛ امّا در خانوادههای کم درآمد حسّاسیت بیشتری به دلیل عدم توانایی حمایت مالی والدین وجود دارد.