اشاره: از اولین روزهاى زندگى آدمى بر کره خاک نبرد حق و باطل و سیاهى و سپیدى نیز آغاز شده و همواره حزب خدا و حزب شیطان رو در روى هم بودهاند، و این نبرد و رویارویى همچنان نیز ادامه دارد تا روزى که به دست مبارک امام مهدى، عجل الله تعالى فرجه، شیطان و حزب او براى همیشه به نابودى سپرده شوند.
هر چه زمان به نبرد نهایى حق و باطل و غلبه کامل روشنى، بیدارى و آگاهى بر تاریکى، غفلت و گمراهى نزدیکتر مىشود، بر شدت درگیرى سپاه، حق و باطل نیز افزوده مىشود و لشکر تاریکى بر تلاش خود براى تسخیر جهان دلها مىافزاید. و البته لشکر روشنایى نیز آسوده نبوده و خود را بیش از پیش براى رو در رویى با تاریکى و جهالت آماده سازد. مقالهاى که پیش روى شماستشرحى است از مقابله روزافزون جریان روحانیت و معنویتبا جریان نفسانیت و قساوت در آخرالزمان.
اکنون ما با دو جریان و دو سیر که هر دو بسیار شتابانند روبرو هستیم. نخست، سیرى مبارک به سوى معنویت و روحانیت هر چه بیشتر و دوم، سیرى شوم به سوى نفسانیت و قساوت هر چه شدیدتر. سیر نخست، ما را به آسمان و خداوند و سعادت مىخواند و سیر دوم، ما را به زمین و شیطان و شقاوت مىکشاند.
ما اکنون میان این دو دعوت قرار گرفتهایم که دقیقا در نقطه مقابل هم هستند و هر چه جلوتر مىرویم هر دو شدیدتر و جدىتر مىشوند. سیر نخست، سیرى است عالمانه و روشنفکرانه و ناظر به آینده و به معناى دقیق کلمه، انقلابى، که با تمام وجود تلاش مىکند «وضع گذشته و موجود» را به «وضع آینده و موعود» و «یومالدنیا» را به «یومالدین» بدل نماید و سیر دوم سیرى است قهقرایى و به معناى دقیق کلمه ارتجاعى که با تمام وجود در جهتحفظ وضع موجود که وضع حاکمیت ظلم و کفر است و در جهتحراست از یومالدنیا، تلاش مىکند و حالت «انقلاب على الاعقاب» و برگشتبه گذشته دارد.
اکنون در راس سیر انقلابى و الهى، وجود مقدس امام زمان، علیهالسلام، و در راس سیر ارتجاعى، قدرتهاى طاغوتى و شیطانى موجود قرار دارند که مىخواهند آدم و عالم را به عقب برگردانند و مانع طلوع آفتاب حقیقتشوند.
نکته مهمى که وجود دارد این است که در زمانه ما که هنوز آفتاب نورانى مقدس مهدوى به طور تام و تمام ظاهر نشده و در عین حال بارقهاى و جلوهاى از آن، به واسطه انقلاب اسلامى ایران، در جهان متجلى گشته و درجهاى از درجات فرج تحقق یافته، فعالیت نفسانى و شیطانى در روى زمین بسیار بیشتر شده است.
پس از وقوع انقلاب اسلامى و صلا در دادن به معنویت و ایمان و بازگشتبه خداوند، توامان ما شاهد سستشدن پایههاى حاکمیتشیطان و در عین حال افزایش فعالیت این حاکمیت هستیم و این طبیعى است که وقتى جریانى زوال خود را احساس مىکند براى حفظ خود بر شدت فعالیتخود مىافزاید. بنابراین وقتى ما در دنیایى که نفسانیت در آن حاکم بوده، دم از روحانیت زدهایم، باید تا قبل از شکسته شدن کامل سیطره نفسانیت و غلبه تام و تمام روحانیت، منتظر شدت و افزایش نفسانیت و رسیدن آن به نقطه اوج باشیم. وقوف به این مطلب به همه ما که میان این دو جنبه و دو جریان قرار گرفتهایم مىتواند کمک کند زیرا که هیچ کس بر کنار از این ماجرا و برکنار از هجوم بىسابقه نفسانیت نیست.
اکنون کفار حاکم بر زمین وضع را به گونهاى تنظیم کردهاند که در آن مؤمنین «خسته» شوند. زیرا دستور کار کافران پس از نومیدى از امحاء فیزیکى مؤمنان، خسته کردن آنان است.
وضع کنونى جهان به گونهاى است که با سختتر شدن معیشت و با صرف شدن تمام هم و غم آدمیان جهت تامین معاش، هر گونه حال و حوصله از آنان سلب و دچار خستگى و وازدگى و گریز از فکر و ذکر شوند. سپس تمدن کنونى براى رفع این خستگى و بىحوصلگى چارهاندیشیده و از طریق رسانههاى صوتى و تصویرى خود، انسانها را با انواع بازیها، شوخیها و نوارهاى طربانگیز، سرگرم ساخته است.
تمدن کفرآمیز موجود، از یک سو انسانها را خسته مىکند و از سوى دیگر جهت رفع این خستگى، سیل خروشانى از لهو و لعب و موسیقى را روانه ذهن و جان انسانها مىنماید. از طرفى شیطان در این جهتبشدت فعال است و آسیب او شرق و غرب عالم را فرا گرفته و ما حتى در درون حکومت اسلامى خود، از این آسیب و از این سیل تباهى بر کنار نیستیم، و از سویى شخص دیگرى در جهت مقابل بشدت و با قدرت فعال است و امواج فکر و ذکر و دعا و عبادت او در سراسر جهان منتشر است. یعنى همانگونه که بازى و مسخرگى و پایکوبى شیطان، کسانى را به این وادى مىکشاند در عین حال فکر و ذکر و دعا و گریه و تسبیح و تهلیل امام زمان، علیهالسلام، و رکوع و سجود آن وجود مقدس، کسانى را به این امور سوق مىدهد. این گونه نیست که در آخرالزمان تنها شیطان فعال باشد، بلکه امام زمان، علیه السلام، نیز فعال است و ما میان این دو فعالیت و این دو دعوت قرار گرفتهایم و دایما دو ندا به گوشمان مىرسد: ندایى از آسمان و ندایى از زمین.
نداى آسمانى در گوش جان ما مىگوید: «مهدى، علیهالسلام، امام زمان، علیهالسلام، در جهان وجود دارد و زنده و حاضر است، مبادا غافل شوى. مبادا فراموش کنى، مبادا فریب بخورى، و خیال کنى دولتباطل همیشگى است.»
نداى زمینى مىگوید: «تا بوده دولت، دولتباطل بوده و از این پس و تا آخر نیز این چنین خواهد بود.»
وقتى ما بدون نور و از زاویه نفسانیتبه جهان نگاه مىکنیم مساله دقیقا همین گونه است و دچار این پندار مىشویم که گویى قرار است دولتباطل تا ابد برقرار باشد.
آدمى در این دیدگاه با آنکه سقوط شوروى را دیده لکن سقوط آمریکا را باور نمىکند و با خود مىگوید مگر مىشود که آمریکا هم سقوط کند. اکنون در میان برخى از مسلمین ضیعفالنفس این حالت وجود دارد که خیال مىکنند آمریکا جاودانه است. وقتى انسان دچار این پندار شد به این نظر متمایل مىشود که دولتشیطان بر زمین همیشگى است و اصلا چیز دیگرى نمىتواند واقع شود مگر از طریق یک معجزه، غافل از آنکه معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدس و نورانى امام زمان، علیهالسلام، البته به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن این تجلیات قرار گرفتهایم و در درون کشور اسلامى فىالواقع در دولت امام زمان، علیهالسلام، به سر مىبریم و بدیهى است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب، سختیها و مشکلات و گرفتاریها خواهیم داشت.
کسانى که مىخواهند این جریان را از جریان امام زمان، علیهالسلام، جدا کنند و بگویند ما با این جریان کارى نداریم لکن منتظر ظهور حضرت هستیم; به خود ظلم مىکنند و دچار خسران و زیانند.
مگر مىشود به این جریان کارى نداشت. مگر مىشود امام خمینى، قدسسره، را نشناخت و همچنان منتظر ظهور امام زمان، علیهالسلام، باقى ماند!؟
آن کسان که امام خمینى را نشناختند، خوف این هست که وقتى امام زمان، علیهالسلام، نیز تشریف بیاورند او را نشناسند و انکار نمایند.
در قرآن کریم در سوره مبارکه بقره آیه عجیب و عبرتانگیزى وجود دارد که تنزیل آن در مورد یهود و تاویل آن در مورد هر قوم دیگرى که در انتظار ظهور مصلح الهى هستند، مىباشد. ماجرا از این قرار است که یهودیان نیز منتظر ظهرو منجى و به طور خاص منتظر بعثت آخرین پیامبر بودند و بر مبناى اطلاعات و معلوماتى که داشتند، مىدانستند که پیامبر خاتم در مدینه ظاهر مىشود و به این علتبه این منطقه آمده و در مدینه و اطراف آن ساکن شده بودند تا به هنگام بعثت از جمله اولین مؤمنین به آن حضرت باشند. آنان منتظر آمدن پیامبر بودند و با طلب ظهور آن حضرت علیه کفار زمان خود طلب پیروزى مىکردند. بعد خداوند مىفرماید:
فلما جائهم ما عرفوا کفروا به. (۱)
هنگامى که آمد به نزد ایشان آن کس که او را مىشناختند، به او کافر شدنددر حالى که پیش از آن ظهور او را طلب مىکردند و به واسطه او فتح و پیروزى مىخواستند:
و کانوا من قبل یستفتحون على الذین کفروا. (۲)
یهود در مدینه از جمله اول کافران به پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، بودند و برهانشان هم این بود که: ایشان آن کسى نیست که ما مىخواستیم. در مورد اینکه چرا یهود، پیامبر اکرم، صلىاللهعلیهوآله، را قبول نکردند، «آبا ابان» وزیر امور خارجه سابق اسراییل در کتاب مفصل «تاریخ قوم من بنىاسراییل» توضیح مىدهد که یهودیان به دو دلیل پیامبر را قبول نکردند، نخستبه این دلیل که آنان از نظر اقتصادى و معیشتى وضع خوبى داشتند و مایل نبودند وضعشان تغییر کند و مىترسیدند با حاکمیت پیامبر وضعشان عوض شود و دوم به این دلیل که یهودیان خود پیامبران بسیارى داشتند و نمىخواستند از اعتقاد به آنان دستبردارند!
حال، این چه پدیدهاى است که انسان کسى را بخواهد لکن هنگامى که آن کس مىآید او را نخواهد و انکار نماید، این باز مىگردد به نحوه ارتباط انسان با کسى که منتظر اوست هنگامى که ارتباط انسان جنبه ذهنى و تخیلى داشته باشد و واقعى نباشد، مساله همین گونه است و از آنجا که موعود مورد انتظار منطبق با خیالات شخص منتظر نیست، هنگام ظهور مورد انکار قرار مىگیرد و نکته جالب اینجاست که در این حالتشخص منتظر در باطن خود خواهان ظهور نیست همچون بعضى از مذهبیها و منتظران ما که دلشان مىخواهد امام زمان، علیهالسلام، همیشه غایب باشد و هیچ گاه ظاهر نشود، آنان امام زمان، علیهالسلام، همیشه غایب را دوست دارند نه امامى که بالاخره باید ظاهر شود و ظهورش نیز درجات و مراتب دارد و تا قبل از ظهور تام و تمامش، درجاتى از ظهور و فرجش، تحقق مىیابد.
در زمانه ما وقوع انقلاب اسلامى با ظهور حضرت امام خمینى، قدسسره، قطعا و یقینا درجهاى از ظهور و فرج امام زمان، علیهالسلام، است که مىخواهند ببینند مردم با این درجه از ظهور چه مىکنند؟ آیا خواهان ظهور بیشترند یا طلب اعاده تاریکى؟
آن کسان که خود را منتظر ظهور حضرت مىدانند و کارى هم به انقلاب و امام خمینى ندارند، اینان زندگى کردن در زیر سلطه طواغیت و ولایتشیطان را مىپسندند و به آن راضى هستند. در این انتظار هیچ فضیلت و هنرى نیست و هنر آن است که وقتى آن وجود مقدس مستقیم یا غیر مستقیم، بلاواسطه یا معالواسطه، پا در صحنه گیتى مىگذارد، ما بلافاصله او را بشناسیم و به او پیوندیم و البته این توفیق لازم دارد، آگاهى و بیدارى و پاکى لازم دارد و سبکبارى مىخواهد. آن کس که مىخواهد به امام زمان، علیهالسلام، بپیوندد باید آگاه و بیدار و پاک و سبکبار باشد و خود را از وزنههاى تعلقات به این جهان سنگین بار نکرده باشد.
اگر بخواهیم در این دو سیر و دو جریانى که ذکر شد با تمام وجود در جریان آسمانى و مهدوى قرار داشته باشیم باید روز به روز بر تقوى و محبت و عرفان و عشقمان بیفزاییم. نداى آسمانى را لبیک بگوییم. در دوران حساس کنونى هر دو دعوت و هر دو سیر بسیار شدید و فعال است و ما باید بسیار هوشیار باشیم تا ندانسته در جریان نفسانى قرار نگیریم، و به سوى دعوت شیطانى نلغزیم یکى از راههاى لغزیدن به این دعوت، میل به لهو و لعب و غناست که اکنون همه ما در معرض آلوده شدن به آن هستیم.
این درست است که اکنون با حکومت اسلامى، درجهاى از فرج براى ما حاصل شده و این درست است که فرج مقتضى طرب است لکن مساله این است که ما اکنون به میزانى بسیار بیشتر از فرج حاصل شده مىخواهیم طرب کنیم گویى که تمام فرج حاصل شده و شخص امام زمان ظهور فرموده و گویى که انتقام خون مقدس امام حسین، علیهالسلام، گرفته شده و شیطان از مسند فرمانروایى جهان فرو کشیده شده است، هر چند معلوم نیست که ما هنگام فرج کامل که هنگام طرب کامل استبه این موسیقیها و به طربهاى موجود نیاز داشته باشیم و چه بسا که آن هنگام، هنگامه طرب از نوع دیگر باشد.
این موسیقیها و غناهاى موجود که غالبا با ابزار و آلات همراه است اساسا به فرهنگ کفر تعلق دارد که آدمى را از هشتحضور خداوند است دور مىکند و به طربى جعلى و مصنوعى سرگرم مىسازد.
اگر آدمى تکالیف خود را درست انجام دهد و در راه خداوند جهاد کند، شادى از درون وجود او مىجوشد و سرچشمه مىگیرد. شادى این نیست که از بیرون از وجود انسان و از طریق ابزار و آلات به جان او وارد شود.
علت این که دنیاى کفر تا این حد بر موسیقى تاکید دارد، این است که قرار نیست در این دنیا آدمى به تکلیف خود در برابر خداوند عمل کند و بدیهى است که فرو نهادن تکالیف و ترک وظیفه، وجدان را تحت فشار و انقباض قرار مىدهد و چون این حالت دردناک است و آدمى مىخواهد خود را از آن نجات دهد از این رو گوش جانش را به غنا و طربهاى مصنوعى مىسپارد و به قول کسى: «اگر تو هنوز به حقیقت نرسیدهاى و به رضا و رضوان خداوند نایل نگشتهاى و در حال سلوکى، ترا با طرب چه کار و اگر به حقیقت رسیدهاى و طرب از درون جان تو مىجوشد، باز هم ترا با طرب مصنوعى چه کار؟ و هیهات که بگویى این طرب مصنوعى ممکن است ذریعهاى باشد براى رساند آدمى به آن طرب حقیقى که اگر مستى ناشى از معجزه اکنون آغاز شده و حادثه ظهور مقدس و نورانى امام زمان، علیهالسلام، البته به طور عام و با جلواتش شروع شده و ما اکنون در متن این تجلیات قرار گرفتهایم و در درون کشور اسلامى فىالواقع در دولت امام زمان، علیهالسلام، به سر مىبریم و بدیهى است که تا ظاهر شدن اصل آفتاب، سختیها و مشکلات و گرفتاریها خواهیم داشت الکل بتواند آدمى را به آن مستى حقیقى الهى برساند این طرب نیز مىتواند انسان را به آن طرب نایل سازد.»
امیدوارم خداوند ما را به شادى وصال خود و نظر به جمال بىمثال خود، شاد و از جامى که ساقىاش امیرالمؤمنین على، علیهالسلام، است، سرمست فرماید.
پىنوشتها:
۱. سوره بقره (۲)، آیه ۸۹.
۲. همان.
ماهنامه موعود شماره ۱۶