سیطره حکومت مهدوی بر عوالم است و یقینی بودن هستیشمولی حکومت مهدوی و گسترش سیطره آن به تمامی جهانهای دیگر خارج از کهکشان ما را میتوان از طریق مجموعهای از مصادیق عقلی و نقلی مرتبط با آن اثبات کرد؛
سیطره حکومت مهدوی بر عوالم – استدلال از طریق مصادیق
به گونهای که هیچ تردیدی باقی نمیماند که حقیقت مهدویّتی که مسلمانان امروزه درباره مبانی کلّی و یقینی آن، گریبان یکدیگر را گرفتهاند، بسیار سادهتر از موضوع هستیشمولیای است که با نگاه اوّل، دشوار و غیر قابل تصدیق به نظر میرسد و حتّی برخی از آنان، آن را یک فساد فکری یا نوعی افراطگرایی و غلوّ خالص شیعی میدانند؛ به ویژه اینکه افرادی وجود دارند که مصادیق فراوان موضوع مهدویت را که از موضوعات مستند و مؤکّد قرآنی و حدیثی است، از غلوهای شیعی تلقّی کرده و حتّی این سخن ما که برگرفته از حدیث رسول خدا است که امام مهدی زمین را پر از عدل و داد خواهند کرد، سخنی غیر صحیح (نعوذ بالله) میدانند یا به طور مثال، دکتر طه حامد الدلیمی این موضوع متواتر و مسلّم را که احادیث صحیحی در میراث منقول هر دو مکتب تشیع و اهل سنّت درباره آن وارد شده و هیچیک از مسلمانان اوّلیه در مورد آن اختلافی نداشتهاند، به چالش کشیده و اظهار میدارد:
قائل بودن به اینکه شخصی زمین را پس از پرشدن از ظلم و جور، آکنده از عدل و داد مینماید، اگر مقصود، کلّ زمین باشد – به ویژه اگر آنگونه که شیعه تصوّر میکند، این کار به صورت سحرآمیز و جادویی انجام شده و تمامی کارها به مجرّد ورود او اصلاح شود و شعری هم در اینباره میخوانند که اطلع یا مهدی و صفیها؛ ای مهدی! ظهور کن و همه چیز را رو به راه کن ـ این سخن، از مضحکترین سخنان و مخالف و مباین منقول و معقول است؛ زیرا نه شخص رسول خدا، نه سایر انبیاء، نه صحابی بزرگوار و نه علی بن ابیطالب که برتر از مهدی ادّعایی است، هیچیک قادر به ایفای این نقش فانتزی نشدند! و حتّی امام علی در کار حکومت خود شکست خوردند و قادر به گسترش عدل مطلوب، حتّی در پایتخت خلافتشان نشدند. چه مفهومی دارد که چنین نقشی به شخصی داده شود؛ امّا به رسول خدا داده نشود؟[۱]
ما در اینجا قصد اظهار نظر نسبت به این نظریه سادهلوحانه را نداریم؛ زیرا خود این نظریه بیانگر جهل گوینده آن نسبت به سنّتهایی است که خالق متعال به وسیله آن جهان را برای رسیدن به مهدویّت، چه به لحاظ تدریجی بودن مأموریّت انبیاء یا اهمّیت تدریجی بودن رسالتهای آسمانی، مدیریّت کرده و میکند و این چیزی است که بر هیچ انسان عاقل و منصفی پوشیده نیست و گرنه، خداوند سبحان، ناتوان از هدایت تمامی مردم، بدون نیاز حتّی به فرستادن پیامبران به سوی آنان نیست. بنابراین از چه رو به جای فرستادن پیامبران برای رساندن رسالتهای خدا به آنان، خود، همه آنها را هدایت نکرده است؟ خداوند، ناتوان از یاری پیامبر گرامی خود بر قریشیان مشرک و اهل کتاب و تمامی اهل زمین، بدون نیاز به جنگ، هجرت، سختی و رنج نبود. پس چرا بدون هیچگونه نیازی به خونریزی یا جنگ یا ویرانی، او را یاری نکرد؟ پاسخ این است که خداوند سبحان اراده کرده است که هستی بر اساس یک منطق بسیار متین و استوار، منطق سنّتها تا همین آزمایش اخیر، حرکت کند تا بنا بر آیه «و من جنّ و انس را خلق نکردم؛ مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.» کسانی که خدا را عبادت میکنند، از کسانی که بنده خداوند نیستند، بازشناخته شوند.
قبل از پایان بردن سخن، برخی از اخبار و روایتهایی که سستی ادّعای دکتر الدلیمی و اختلاف آن با حقایق اعتقادی و تاریخی را روشن میسازد، نقل میکنم تا به میزان دشمنی و جفای بیدلیل دشمنان مهدویت به آن و معتقدانش و تعمّد آنان بر دسیسهسازی، حتّی با بهرهگیری از تحریف، پی ببریم. روایتهایی که ارائه میشود، از میراث مکتب اهل بیتb انتخاب نشده تا شاید این مرد به آنچه در نتیجه مخالفت با منقولات مکتب خودش به آن رسیده، پی ببرد. آنچه ارائه میشود، نقلهایی تاریخی در مورد مجموعهای از اشخاص است که خداوند، آنها را بر تمام زمین حاکم گردانیده؛ با وجود اینکه در میان آنان، هم از جنّیان و هم پادشاهان ستمگر وجود دارد؛ امّا فردی که وظیفه انجام مأموریّتهای مقدّس را همچون امام مهدی به عهده داشته باشد، یافت نمیشود. بر این اساس، ابن الجوزی در کتاب «المنتظم فی التّاریخ»، بابی را به ذکر نام پادشاهانی که بر کلّ زمین حکم میراندهاند، اختصاص داده و در آن، از مجاهد نقل شده است که گفت:
پادشاهانی که بر تمامی زمین سیطره داشتهاند، چهارتن بودهاند: دو تن از آنان مؤمن و دو تن کافر؛ امّا دو پادشاه مؤمن، سلیمان بن داوود و ذوالقرنین و دو پادشاه کافر، بختالنّصر و نمرود بودهاند.[۲]
این چهارتن، کسانی بودهاند که خداوند، تمامی پادشاهی سرتاسر زمین را برای آنان مقدّر کرده بود. پس چگونه است که ادّعای الدلیمی، مخالف آن است.
امّا از نظر مخالفت وی با قرآن، با توجّه به آیه «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ» که ما بعداً به تفصیل در مورد آن بحث خواهیم کرد، روشن میشود؛ زیرا این آیهای است که مفسّران بزرگی، همچون طبری، قرطبی و ابن اثیر، اتّفاق نظر دارند که امکان تحقّق آن، جز در عصر ظهور، وجود ندارد؛ زیرا در آن زمان است که اسلام بر تمامی ادیان هستی پیروز شده و اسلام، رهبری جهان را به عهده خواهد گرفت و نتیجه آن خواهد شد که سرتاسر زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. این رویدادی است که به امر خدای تعالی رخ خواهد داد و هرکس وعده خداوند را تکذیب کند، در حقیقت، خداوند را تکذیب کرده است؛ امّا در مخالفت عقیده او با سنّت، با مراجعه به مجموعهای از احادیث نبوی «مسند» که تمامی آنها دلالت بر آن دارد که امام مهدیf منتظر، همان کسی است که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، روشن میشود. این احادیث از حیث شهرت، به مرتبهای رسیده است که لزومی به ذکر مجدّد تمامی آنها و طرق روایتشان وجود ندارد و از اینرو، من تنها به نقل برخی از آنها و آن هم صرفاً احادیثی که در کتابهای مکتب خلفا درج شدهاند، اکتفا مینمایم تا از این طریق، خدعه و نیرنگ و تقلّب این مرد دکتر و مخالفت او را با آنچه تنها در کتابهای خودشان آمده است، افشا نمایم.
حافظ ابن حجر عسقلانی در «تهذیب التّهذیب» میگوید:
اخبار متواتری توسط راویان فراوان از مصطفی در مورد مهدی و اینکه از اهل بیت او میباشد و هفت سال حکومت و زمین را پر از عدل خواهد کرد، نقل شده است.[۳]
و سویدی در «سبائک الذّهب» میگوید:
تمامی علما بر این موضوع اتّفاق نظر دارند که مهدی، همان قائم آخرالزّمان است و زمین را پر از عدل خواهد کرد.[۴]
و حاکم در «مستدرک» خود آورده است:
از ابوسعید الخدری نقل شده است که پیامبر فرمودند:
«زمین از ظلم و ستم پر میشود. آنگاه مردی از عترت من که هفت یا نه سال بر سراسر زمین حکومت میکند، خروج مینماید و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد.»[۵]
و علی بن ابیبکر الهیثمی در «مجمع الزوائد» از ابو سعید خدری نقل میکند که گفت:
شنیدم رسول خدا فرمودند:
«مردی از اهل بیت من خروج خواهد کرد که از سنّت من سخن خواهد گفت. خداوند عزّوجلّ به خاطر او باران را از آسمان فرو میفرستد و زمین برای او برکتهای خود را میرویاند. زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد؛ همانگونه که از ظلم و ستم پر شده باشد.»[۶]
این شمّهای اندک از فیض فراوان احادیثی است که تأکید میکند مهدی منتظرf همان کسی است که بر خلاف مخالفت معارضان و معترضان و فریبکاران، زمین را آنگونه پر از عدل و داد خواهد کرد که قبل از او، احدی موفّق به اجرای عدالتی، مانند آن یا نزدیک به آن نشده است.
این تباین فکری، بر خلاف اتّفاق نظر دو مکتب «خلفا» و «اهل بیتb» نسبت به مبانی فراوان، از جمله امکان زندگی غیر محدود به امر خدای تعالی، همچنان به عنوان گرهی ناگشوده باقی میماند و این در حالی است که هر دو تفکّر بر وجود حقیقت مهدویت در میراث منقول و روایتهای خود اتّفاق نظر دارند و با توجّه به وجود کمّیت فراوانی از احادیث و روایتهایی که به ماجراهای دجّال و اقوام یأجوج و مأجوج در مکتب خلفا پرداخته و روایتها و احادیث موجود در مکتب اهل بیتb که از طول عمر حضرت مهدیf در قبل و بعد از ظهور سخن میگوید، اشکالی در تقریب میان دو مکتب در این زمینه، به سبب رابطه آن با موضوع هستیشمولی مهدوی و طول عمر دولت مهدوی، وجود ندارد.
منبع: صالح الطائی، «پادشاهی بر زمین و آسمان»، مترجم: عباس کسکنی، تهران، موعود عصر(عج)، چاپ دوم، ۱۳۹۸، صص ۱۰۶-۱۱۳.
[۱]. ن. ک: «المهدی المنتظر هذه الخرافة»، دکتر طه حام الدلیمی؛ امّا پاسخهای ارائه شده به این سخن تکراری را به زودی در همین کتاب، تحت عنوان «طرحهای به تعویق افتاده» مشاهده خواهید کرد.
[۲]. «المنتظم فی التّاریخ»، ابوالفرج عبدالرّحمن بن علی بن الجوزی، بخش اوّل، باب ذکر من ملک الأرض کلها.
[۳]. «تهذيب التّهذيب»، ابن حجر عسقلاني، بخش ۹، ص ۱۴۴.
[۴]. «سبائک الذهب في معرفة قبائل العرب»، محمّد امين البغدادي السويدي، ص ۷۸.
[۵]. «المستدرک علي الصّحيحين»، الحاکم الحسکاني، بخش ۴، ص ۵۸۸.
[۶]. «مجمع الزوائد و منبع الفوائد»، عليّ بن ابيبکر الهيثمي، بخش ۷، ص ۳۱۷.