تغییر ماهیت، خواسته صهیونیسم سیاسی كه عموماً در صدد ایجاد دولت و كشوری برای یهودیان، عموماً اشكنازی، آن هم در هر جای دنیا بود، با خواسته صهیونیسم كابالایی كه خواستار استقرار در سرزمین فلسطین و برپایی دولت بزرگ اسرائیل یا همان ارض موعود است، دو خواسته متفاوت برای دو جریان یهودی اشكنازی و سفاردی كابالائیست بوده و هست.
به رغم نظر بعضی از منابع درباره منشأ و مقطع تاریخی، سر بر داشتن ایدئولوژی صهیونیسم در قرن نوزدهم میلادی، این آرمان، ریشه در باورهای قومیتگرایانه كابالائیستهای یهودی داشته و دارای عمری بسیار طولانیتر است؛ به طوری كه بر اساس شواهد و مدارك تاریخی، باور قومی آرزوی بازگشت به ارض موعود، نه به قرن نوزدهم میلادی كه اوّلین بار در مراسلات خزری در اواسط قرن دهم میلادی بر میگردد.
مرسلات بین حسدای ابن شپروط صدر اعظم یهودی، خلیفه عبدالرّحمان سوم در قرطبه، یوسف شاه خزران در منطقه قفقاز و كرانه های غربی دریای مازندران عنوان گردیده است.
او در یكی از این مراسلات، آرزوی خود را چنین بازگو میكند:
«به من اطلاع دهید، آیا شما خبری از (تاریخ احتمالی) معجزه آخر ( ظهور مسیح) دارید كه ما سرگردان از كشوری به كشوری دیگر، انتظار او را میكشیم و متفرق وتحقیر شده، مجبوریم به آنهایی گوش بدهیم كه میگویند: هر ملتی سرزمین خودش را دارد و تنها شما هستید كه حتی سایه یك كشور را هم در این دنیا ندارید…»
پس از آن نیز بار دیگر در قرن دوازدهم میلادی، در میان خزرانیان، جنبشی ایمانی به ظهور مسیح(ع) و تلاشی برای ایجاد یك جهاد یهودی، با هدف تصرف مسلحانه فلسطین به راه افتاد.
محرك این جنبش، یك یهودی خزری به نام سلیمان بن دوجی، پسرش مناحیم و یك دبیر فلسطینی بود. آنها به تمامی یهودیان دور و نزدیك نامه نوشتند و گفتند:
زمان آن رسیده است كه خداوند ملت خودش، اسرائیل را از همه سرزمینها در ارض موعود اورشلیم جمع كند. سلیمان بن دوجی همان الیزه است و پسرش همان مسیح.
این ندا بیشتر متوجّه جوامع یهودی خاورمیانه بود و به نظر میرسید كه با موفقیت چندانی نیز روبهرو نگردید؛ امّا قسمت بعدی این حركت بیست سال بعد و زمانی كه مناحیم، خود را داوود الروی خواند و لقب مسیح گرفت، اتّفاق افتاد.
با اینكه جنبش از خزران شروع شد، ولی به زودی به كردستان انتقال یافت و در آنجا داوود، نیروی قابل ملاحظهای، احتمالاً از یهودیان محل كه توسط خزرها تقویت شده بودند، گرد آورد و موفق شد تا دژ مهم نظامی امادی واقع در شمال شرقی موصل را به تصرّف خویش در آورد؛ امّا با قتل او توسط پدر خواندهاش این جنبش ناتمام ماند.
امّا عملیاتی شدن آرزوی بازگشت به ارض موعود به سالهای آغازین قرن شانزدهم میلادی باز میگردد. سالهایی كه قومگرایان یهود، به دلیل ترس از اضمحلال قومی، به تدوین و آماده سازی طرحی اقدام نمودند كه بعدها به طرح مسیح موسوم گردید و مبنای تلاشهای بسیار گستردهای قرار گرفت.
این طرح توسط یهودیان كابالائیست اسپانیا (سفارد) كه در تمامی اركان شاهنشینهای اروپایی ازجمله اسپانیا رسوخ نموده و مقامات مهمّی را در اختیار داشتند، آماده گردید.
اوّلین مرحله آن با به راه انداختن انگیزسیون علیه یهودیان اسپانیا توسط یهودیان كابالائیست آغاز گردید. نقطه پایان آن نیز بازگشت به فلسطین و برپایی دولت یهود با هدف باز ساخت معبد سلیمان و بازگشت مسیح و تشكیل دولت جهانی یهود تعیین شده بود!
به این ترتیب ملاحظه میگردد كه عمر دو ایدئولوژی سیاسی و ایمانی بازگشت به ارض موعود تحت عنوان صهیونیسم سیاسی ( اشكنازی) و صهیونیسم كابالائی (با منشأیی سفاردی) به قرنها پیش باز میگردد.
ایدئولوژی صهیونیسم سیاسیای كه توسط هرتزل عنوان گردید، در ابتدا مانیفست جنبشی بود با هدفی محدود و تلاشی برای برپایی دولت كشوری به عنوان وطن یهودیان، عموماً اشكنازی، آن هم در هركجای دنیا كه باشد!
امّا این خواسته به ناگاه به ایده بازگشت به فلسطین تغییر یافت؛ موضوعی كه هیچگاه و توسط هیچ منبعی، اعمّ از یهودی و غیریهودی درباره آن توضیحی داده نشد! امّا میتوان گفت كه علّت تغییر آرمان هرتزل از كشوری یهودی در هركجای دنیا به سرزمین فلسطین و نه جای دیگرٍ با هدایت و فشار كابالائیستها انجام پذیرفته بود.
این اختلاف آرمانی هرچند كه برای سالیانی علنی نگردید؛ امّا بعدها به خطّ گسل دو جریان یهودی اشكنازی و سفاردی كابالائیست تبدیل شد، امری كه در حال حاضر نیز در جامعه امروز اسرائیل به عنوان عامل رویارویی ـ نه چندان پنهان ـ سفاردیها و اشكنازیها سر برداشته است.
بازگشت به ارض موعود
خاخام جوزف گدآلیاه خاوسنر در كنگره یهودیان آمریكا، ماه می سال ۱۹۴۸ م. میگوید:
من معتقدم كه مردم (یهودی) باید برای مهاجرت به فلسطین تحت فشار قرار گیرند. این یك برنامه جدید نیست. این رویه قبلاً و در گذشته نزدیكی نیز اعمال گردیده بود.
باید یهودیان دنیا برای عزیمت و استقرار در فلسطین قانع گردند. برای عملی ساختن این طرح باید به جای تغییر سیاست جامعه یهودی و آسوده خاطرسازی یهودیان بدون سرزمین، آنها را در سرزمینهای محلّ اقامتشان تا حدّ ممكن دچار سختی و مشقّت نمود. در فرایند این امر، سازمانی چون هاگانا كه یهودیان را دچار نگرانی كند، میتواند به وجود آید.
باید رفاه و راحتی به وجود آمده (برای یهودیان) كاهش یابد. در مورد اینكه یهودیان خارج از اسرائیل چه باید بكنند، نباید از آنها سؤال شود، چیزی كه باید به آنها گفته شود، این است كه آنها مردمی بیمار هستند.
یكی از جانفرساترین مراحل طرح مسیح، عملیاتی نمودن پروژه بازگشت (یهودیان) به سرزمینهای مقدّس بود… موفّقیت حاصل از پروژه بازگشت (یهودیان) به سرزمینهای مقدّس را باید تشكیل دولت اسرائیلی تلقّی نمود…
تشكیل دولت اسرائیل در چارچوب طرح مسیح، پیشرفت بزرگی محسوب میشد. كابالائیستها به عنوان طرّاحان اصلی طرح مسیح، تشكیل دولت یهود را به عنوان نشانهای بزرگ در جهت تحقّق طرح، تبلیغ نموده و تشكیل این دولت كوچك را به مثابه آغاز روند آمدن مسیح، پذیرا شده بودند.
هایریش كالیسچر یكی از نظریهپردازان بازگشت یهودیان به اسرائیل اعلام داشته بود كه استقرار تعداد زیادی از یهودیان در ارض موعود شرط آمدن مسیح است.
به زعم كالیسچر متعاقب این امر، استیلای یهودیان بر قدس و باز ساخت مجدّد معبد سلیمان امری لازم بوده و پس از به جای آوردن این مأموریت است كه مسیح به زمین فرود خواهد آمد.
بن گورین نیز به عنوان اوّلین رئیس جمهور اسرائیل از لحظه ای كه قدرت را در دست گرفت، هر شیوه ای را برای افزایش كوچ یهودیان به سرزمین های اشغالی آزمود. وی در جلسه ای گفته بود:
به رغم محقّق شدن رؤیای تشكیل دولت یهودیان، هنوز در اوّل راهیم. بخش بزرگی از ملت یهود هنوز در خارج از اسرائیل هستند. در آینده باید كلیه یهودیان دنیا در اسرائیل استقرار یابند. ما پدران و مادران را برای آوردن فرزندانشان به اینجا (سرزمین اشغالی) فرا می خوانیم، اگر آنها نیز در اینباره یاری نكنند، ما خود جوان ها را به اسرائیل خواهیم آورد.
در حقیقت طرح بن گوریون طرح باز گردانیدن یهودیان به سرزمین های اشغالی از طریق اعمال زور بود. متعاقب این اقدام که به اجرا درآمد، تعداد قابل توجّهی یهودی به فلسطین اشغالی منتقل گردید.
دولت [غاصب] اسرائیل از تاریخ تأسیس خود، به عنوان بخش مهمی از فرایند آمدن مسیح تلقّی گردید.
تشكیل این دولت، یكی از دستاوردهای تلاش های صدها ساله كابالائیست ها بود؛ زیرا دست یازی طرح مسیح به هدف نهایی خود، یعنی آمدن مسیح و ایجاد دولتی جهانی تحت سیطره یهود با پایتختی قدس به واسطه این دولت محقّق می گردد.
به زعم كابالیست ها، اسرائیل به منزله هسته مركزی امپراتوری بزرگی به حساب می آید كه توسط مسیح بنیان گذاشته خواهد شد. به همین دلیل نیز هدف اصلی دولت اسرائیل از اوّلین روز برپایی خود تاكنون، محقّق ساختن طرح مسیح بوده است.
دولت یهودی همچنین محقّق ساختن باقی مانده پیشگویی های مربوط به طرح مسیح را به عنوان هدف بنیادی خود پذیرفت.
ادامه دارد …
نویسنده : نصیر صاحب خلق