اسماعیل شفیعی سروستانی مدیر موسسه فرهنگی موعود عصر در گفتگوی تفصیلی با خبرنگار عطنا ضمن بازخوانی ویژگی های ذاتی معماری مدرن و سنتی مستوری و پوشیدگی را ویژگی اصلی شهرسازی سنتی دانست و بیان داشت: اگر بخواهید مقایسه بکنید، در معماری و شهرسازی عصر ما که به عصر مدرن معروف است، شما وقتی که درب خانه ی آپارتمانی را می زنید، مستقیم وارد اندرونی می شوید، یعنی از بیرونی به اندرونی می شوید، یعنی وارد حال می شود، یعنی وارد سالن اصلی می شوید که خانواده در آن زندگی می کنند، و میهمان وارد سرای اصلی می شود و با آشپزخانه ی اوپن هم می تواند اهل خانه را ببیند و هم ادوات و وسایل آشپزخانه را ببیند، وقتی بخواهد به دستشویی برود ساکن آن خانه و میهمان به همان دستشویی می روند که درب آن به سوی حال باز می شود، رو به روی اتاق خواب ها قرار دارد، اگر شما در آن آپارتمان با محارمتان گفتگو بکنید، همسایه بغلی می شنود، چناچه اگر پنجره های بزرگی که دید بیرون را میسر کرده است اگر پرده نداشته باشد، چشمان بیرونیان را به اندرونیان باز می کند.
شفیعی سروستانی با اشاره به تضاد معماری مدرن با صفت پوشیدگی و تاکید آن بر عریانی، یادآور شد: در معماری مدرن همه چیز در معرض دید است، همه چیز قابل رویت است، هیچ چیز پوشیده نیست، یعنی شما از پنجره ی اتاق تان می توانید، مشرف باشید به آپارتمان ها و محل زندگی سایر مردم و سایر مردم هم با فاصله کمی از پنجره هایشان می توانند داخل خانه ی شما را ببینند، این تلاش برای پاره کردن حجاب ها، همزمان دارد اتفاق می افتد، نوعی از هم آیندی عریانی رخ می دهد و همه چیز نمایان است.
وی گفت: همه ی اینها به این معنی است که حوزه فرهنگی بی حجاب است، وقتی حوزه فرهنگی بی حجاب است همه چیز اش را به بیرون می ریزد، ظاهرانگاری با ظاهر سازی با یکدیگر یکی و هم نوا می شوند، در گذشته به جای آنکه به انسان ظاهر انگار باشد، باطن انگار بود. حق محور بوده است آن انسان باطن انگار حق نگر، که قائل به روح برای هستی و برای انسان بوده است، قائل به باطن، خالق هستی و عالم غیبی بوده است، قائل به جهان پس از مرگ بوده است، قائل به سئوال و جواب پس از مرگ و دیانت بوده است، خانه ای که می ساخته، محل تظاهر نبوده است، بلکه خانه پوشیده بود، چنانچه صاحب خانه پوشیده بوده است، صفت پوشیدگی از انسان شروع می شده و به محل خانه می رسیده است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: ظاهر انگاری و ظاهر پرستی انسان امروز، به معماری رسیده و در ادامه به تظاهر رسیده است. همه تظاهر می کنند، همه ظاهر انگارند، همه تلاش می کنند که پرده ها را پاره کنند چون به این نقطه قائل شده اند که جز به این عالم ظاهری عالم دیگری وجود ندارد، در گذشته برای انسان سنتی عالم پنهانی غیبی و ماورایی وجود داشته؟ نه به آن عالم اعتقاد و باور داشته است، از اینجا است در خُلق اهل تظاهر نبوده است، در خلق خانه ای به این معنایی که بهش گرفتاریم نمی ساخته است. همین را مقایسه بکنید با سایر عناصر تمدنی که ما در آن سیر می کنیم.
شفیعی سروستانی با اشاره به نقش کانونی و محوری مساجد در اتصال نقاط شهر به یکدیگر یادآور شد: این بحث گشوده شد تا نشان بدهم چگونه تفکر و فرهنگ، در حوزه تمدنی تجلی پیدا می کند، این تجلی فرهنگی مخصوص شرق نیست، وقتی فرهنگ و تمدنی مستقر در حوزه نظریه سنتی باشد، فرهنگ و تمدن نیز آن نوا و صدا دارند، این موضوع نه در خانه در سایر عناصر فرهنگی و تمدنی نیز، آن نوا و صدا را دارند و بالعکس، این موضوع نه در خانه در سایر عناصر تمدنی و فرهنگی جلوه گر است، یعنی هم نوایی و هم صدایی بین این سه ساحت بروز می کند، یعنی انسانی که در حوزه تمدنی مسلمانان زندگی می کند، وقتی معمار می شده است، جنین خانه ای می ساخته است، وقتی می خواسته مسجدی بسازد شهر را به گونه ای می ساخته که قطب و مرکز شهر مسجد باشد، و سایر محله ها به گرد مسجد ساخته می شود، و مساجد با چهار بر محله ها را به یکدیگر متصل می کردند، انسان ها وقتی از محله ای به محله ی دیگری می خواسته تردد بکند، باید از مسجد گذر می کرده است.
مدیر موسسه فرهنگی موعود عصر با اشاره به نقش کلیدی مساجد در حفاظت از جامعه بیان داشت: به عبارتی مسجد هم نگه دارنده شهر بوده است، هم حافظ شهر بوده است و هم نمایشگر شهر، در ظاهر و در باطن، با این اوصاف انسانی که می خواسته از این مسجد عبور بکند حافظ طهارت و پاکی بوده است، می دانسته که نباید صاحب مجلس را آلوده کند، همه ی این ها به صورت خودکار او را حفاظت می کرده است، یعنی انسان طاهر در شهر تردد می کند، شهر، طاهر است، صفت طهارت و صفت پوشیدگی، دو صفت اصلی است که در این حوزه ها می بینید، شما وقتی که در همین معماری که از آن در حوزه تمدنی مسلمانان یاد کردم، می بینید، در این مجموعه آب، آب نما و حوض، جایگاه خاصی دارد، استفاده از آب در صحن مسجد و خانه ها، ویژگی های خاصی را به طراحی و معماری اسلامی داده است، چرا که آب نماد و اساس زندگی است، و پلیدی ها را پاک می کند، انسانی که می خواهد پاک و طاهر بماند برای تطهیر به آب متوصل و وابسته است، و آب ضمن اینکه مطهر است، اساس زندگی هم هست. آب مطهر است چون نسبت به عالم پاکی و حیات جاودانه دارد، چنانچه خاک در نزد این انسان چنین جایگاهی دارد، بنابراین جزء مطهرات به حساب می آیند.
وی در خاتمه آب نما و حوض را نمادی برای پایش طهارت درون دانست و خاطر نشان کرد: نسبت آب و خاک به عالم معنا به گونه ای است که صفت تطهیر و مطهر ساختن را دارد، در جایی که آب نیست انسان مسلمان با خاک تطهیر می کند. تا همواره نسبت اش با عالم قدسی حفظ بشود، این انسان می خواد با این عوالم قدسی تا آخرین مرحله حیات مرتبط باشد، لذا وقتی خواب برای مدتی او را از این زندگی و بیداری بازداشته است، به محض اینکه از خواب بر می خیزد، خود را با آب تطهیر می کند، با آب وضو می سازد، تا دوباره این آب او را متصل کند به آن عالم قدسی، چنانچه وقتی دست او و بدن او نجس می شده و نجسی مانع از رابطه او با امر قدسی می شده است، بلافاصله تطهیر می کرده است، یا با آب یا با خاک، تا دگر بار به چرخه ی پاک و مهطر قدسی برگشت کند.
منبع مصاحبه : عطنا
تهیه و تنظیم: محمد پویا قاسمی