بر اساس جهان بینی توحیدی و مکتبی ، غدیر ، یک ضرورت منطقی و عقلی است و با هدف آفرینش انسان و جهان ارتباط جدی و ناگسستنی دارد . اگر جدی و ناگسستنی ( و به تعبیر دیگر تکوینی ) بدین معناست که در مسیر معرفتی توحید و مسیر آفرینش انسان و جهان ، غدیر نمی شود و نمی تواند که نباشد . اگر بخواهیم این حقیقت را به زبان ساده و نازل بیان کنیم اینگونه خواهیم گفت
- خداوند قطعاً از آفرینش انسان و جهان هستی ، مقصد و مقصود حکیمانه دارد( و الا کارو لغو خواهد بود).
- این مقصد حکیمانه رسیدن آفرینش به قله کمال است .
- کمال انسان بنده راستین و کامل خداوند شود و این جز در سایه توحید الهی امکانپذیر نخواهد شد .
- در حقیقت ، این یک راه و مسیر است و بشر هرچند به عقل و فطرت مجهز است اما به راهنما ی الهی نیاز دارد تا اولا آن راهنما ، عقل و فطرت نهفته در وجود انسان را شکوفا سازد، و ثانیا او را در پیمودن راه یکتاپرستی و تکامل بندگی خدا راهنمایی نماید . ارسال پیامبران و فرستادن ادیان و کتابهای آسمانی به همین اساس ضرورت منطقی پیدا میکند . اگر نبوت و رسالت و پیامبران الهی نباشند ، کار خداوند ابتر ، ناقص ، لغو و بدون توجیه منطقی و عملی خواهد بود.
هر چند با آمدن آخرین پیامبر و کتاب آسمانی ، نبوت و رسالت پایان پذیرفت ؛ اما وجود راهنما همچنان ضرورت داشت آخرین دین و کتاب آسمانی به منزله نقشه مسیر است اگرچه لازم است اما کافی نیست . اگر نقشه راه را به دست مردم بدهند ، آنان بدون راهنما و نقش خانه و با وجود دزدان و خطرات فراوان راه و خسارت سنگین انحراف که ابدیت ، هرگز قادر به تامین هدایت و تضمین رسیدن به مقصد نخواهد بود و اگر دچار انحراف و خسارت شوند ، حق خواهد داشت که در محضر خداوند اعتراض کند که تو ما را بدون سرپرست و راهنما و امام به حال خودمان رها کردی !
تو که میدانستی ما بدون راهنما در این راه پر خطر و پر از راهزن و شیاطین فراوان ، و با جهل و نادانی خویش حتما گرفتار شده و به مقصد نخواهیم رسید ، پس چرا برای ما امام و راهنما تعیین کردید ؟ممکن است کسی تصور کند بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، قرآن برای راهنمایی امت کافی است . اما این تصور غلط و نادرست است زیرا:
اولاً پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چنین توصیه ننموده اند و نگفتند بعد از من قران برای شما است بلکه بارها و بارها فرمودند من برای شما بعد از خود ، قرآن و عترت باقی گذاشته ام که اگر به هر دو متوسل و متمسک شوید ، گمراه نخواهید شد و این دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد.
ثانیا عقل نیز هیچگاه توصیه نمی کند، زیرا می گوید قرآن ، کتاب صامت است و باید یک سخنگو عالم و اشتباه ناپذیر به عنوان کتاب ناطق در کنارش باشد عقل میگوید کتاب بدون معلم کم اثر است . برنامه بدون مجری بر زمین می ماند. عقل میگوید: اگر به خود کتاب حمله فرهنگی شد، آنان که از همه حقایق ، اسرار و معانی آن آگاه و قادر بر دفاع و پاسخگویی از آن باشند ، چیست ؟اساساً فرض حمله را هم کنار میگذاریم آن کسی که در برابر سیل سوالات علمی از سوی ادیان دیگر و یا دانشمندان و فرهیختگان بتوانند پاسخ مجهولات و پرسش های فراوان را بدهد و آبروی اسلام و قرآن دفاع کند چه کسی خواهد بود ؟ (بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بسیاری از دانشمندان و یا پیروان ادیان دیگر نزد خلفا آمدند و سوالات مشکل را مطرح میکردند و کسی جز امیر مومنان علی بن ابیطالب علیه السلام پاسخگو نبود . )
عقل میگوید خدای حکیم ، عالم ، قادر و بزرگواری که برای رفع نیاز بشری پیامبر و کتاب می فرستد، برای بعد از پیامبر خود نیز حتماً تدبیری اندیشیده و گزینه ای مناسب خواهد داشت .
از آنجا که در مطلب غدیر در پیشگاه اهل سنت تا اندازهای در این زمینه سخن گفتهایم در اینجا به همین مقدار بسنده میکنیم .
ثالثا خود قرآن در مورد ضرورت وجود راهنما برای هر گروه و جامعه سخن گفته و فرموده پیامبر تو فقط انذاردهنده هستی و برای هر قومی، هادی و راهنما خواهد بود .
اگر قرآن بدون امام و راهنما کافی بود می فرمود تو فقط انذار دهنده ای و قرآن برای همه اقوام و جوامع بعد از تو کافی است اما قرآن از عبرارت لکا قوم … برای هر قومی سخن گفته است.
رابعاً خود امت اسلام بعد از رحلت پیامبر عظیم الشأن اسلام چنین برداشتی نداشتند و نگفتند خلیفه و امام لازم نداریم چرا قرآن برای ما کافی است ، بلکه مبادرت به تعیین خلیفه کردند . همین امر نشان می دهد که اساس آن فرض کفایت قرآن از است درست نیست .
خامساً فرض میکنیم قرآن تمام حقایق و معانی و اسرار آفرینش و همه احتیاجات بشر، چه رسد به امت اسلام در آن نهفته است و از این رو با وجود قرآن هیچ کس از نظر علمی به هیچ کتاب و منابع دیگری نیازمند نخواهد بود؛ اما چه کسی می تواند این گنج پنهان و معدن غنی را استخراج کند و در اختیار امت قرار دهد ؟ معنای اینکه قرآن کافی نیست اثبات نقص کاستیها و کمبود در آن نمی باشد، بلکه به معنای کمبود برای آن و در حقیقت کمبود برای امت است . امت به تنهایی و بدون گنج شناسان نمی توانند از آن استفاده کنند.
کمبود اگر هست مستند به امت و به انسان هاست چنانچه به گفتن اگر این راه را بروید کعبه می رسید و آن راه واقعاً راه کعبه می باشد و آن عده راه را شناسند و از خطرات آن و چگونگی رفع آنها آگاه نباشند و پیمودن راه نیز برای آنان حیاتی و سرنوشت ساز باشد ، اول آیا توصیه به پیمودن چنین راهی اینگونه شرایط عقلایی و حکیمانه است ؟!
ثانیا اگر این عده بگویند وحود این راه شما را کافی نیست بلکه راهنمایی لازم داریم ، آیا این به معنای اثبات نقص در راه است ، و یا اثبات نقض برای خود آنان ؟ قطعاً گزینه دوم صحیح است .
اگر قرآن به معنای که گفته شد کافی بود دیگر هیچ اختلافی نباشد پیش میآید و این همه فرقه ها و گروه های متعدد که همه نیز قرآن را قبول دارند و کتاب آسمانی خود می دانند ، نباید تحقق پیدا میکرد - پس از تبیین آفرینش انسان و ضرورت پیمودن مسیر هدایت با وجود راه وجود راهنما برای این راه ضروری خواهد بود ؛ بدین معنا که بدون آن ، کار خداوند ابتر و ناقص و لغو است و لازمه چنین مسئله چند پیامد دارد ؟ یعنی موجب استناد جهل یا عجز و یا بخل به خداوند است زیرا خداوند خدایی که راهرو را می آفریند اما راهنما را نمی آورد و به رهروان معرفی نمیکند یا جاهل به این موضوع است . یاد داناست ولی از آوردن آن عاجز است ؛ یا دانا و قادر است ولی بخیل است ! در حالی که هیچ یک از این امور منفی در خداوند راه ندارد و خداوند دانای حکیم و قادر مطلق و مهربان و رحیم و بزرگوار است.
پس اگر خداوند زنجیرهای به هم پیوسته را در آفرینش انسان و جهان به وجود آورد تا این آفرینش ، معنای ژرف و مفهوم صحیح و حکیمانه پیدا کند ، دیگر معقول نخواهد بود یکی از حلقه های این زنجیره را نیاورد و آن را از هم بگسلد. غدیریکی از حلقه های بهم پیوسته هدایت الهی در مسیر آفرینش انسان و جهان است .
خداوند متعال از روزی که حضرت آدم را آفرید و جهان و تاریخ حیات بشری را آغاز کرد ، با یک پیامبر بود یعنی راهنما شروع نمود تا در روی این زمین زمانی و انسانی نیاید که لحظهای بدون راهنما باشد . از آن پس هیچ قوم و گروه ها مدتی بدون پیامبر یا وحی معین شده از سوی خداوند برای آن پیامبر ، حتی برای یک روز وجود نداشته است و زنجیره هدایت ، در حقیقت از آغاز آفرینش ، سخت به هم پیوسته بوده و هیچ گاه حتی یک حلقه از آن نیز کم نشده و آن از هم نگسسته است
در چنین نگاهی حکیمانه و الهی ، معنا نخواهد داشت وقتی این زنجیره به زمان اسلام می رسد یعنی به کامل ترین و معقول ترین و حکیمانه ترین و خاتم همه ادیان ، به دینی که تا قیامت باید پاسخگوی همه نیازهای بشریت باشد ، ناگهان از هم بگسلد؛ پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله که افضل همه پیامبران است و همه گفتارها و کردارهای مطابق علم ، حکمت ، آینده نگری ، ژرف اندیشی و عقلایی است و بعد از او دین و مکتبش از سوی منافقان داخلی و ابر قدرت های خارجی مورد تهدید جدی و حتمی قرار قطعی است از معرفی امام و جانشین امتناع آورد و کار را به امان خدا رها کند و رحلت نماید !
بلکه در واقع باید گفت معنا ندارد خداوند که قرن ها از آغاز تاریخ بشر و آفرینش او این سلسله هدایت را به یکدیگر متصل نگاه داشته به مهمترین و بزرگترین فصل هدایت که می رسد ، بدون هیچ دلیلی و برخلاف سیره و روش حکیمانه و عقلانی قبل، آن را عوض کند و کاری عبث و بیهوده ، بلکه مضر و زیانبار را انجام دهد !
یک نکته بسیار مهم دیگر در این رابطه ، این است که وجود منطقی و عقلی و ضروری راهنما همراه با ویژگی ها و شرایطی مانند علم و عصمت است ، و الا باز آن حلقه در جای خود وجود نخواهد داشت در حقیقت قید و پسوند الهی یا از سوی خداوند برای این راهنما و یا پیشوند جانشین برای پیامبر ذکر میکنیم ، در خود کلام برای فرزانگان و عاقل آن این قرائن و نشانهها را گذاشتیم که راهنمای مذکور قطعاً باید از علم و اثبات لازم برای اداره امت برخوردار باشد و الا الهی و یا جانشین آن پیامبر که دارای علم و عصمت است ، نخواهد بود چرا که هیچگاه یک انسان جاهل و خطاکار ، جانشین انسان عالم و معصوم نخواهد بود . این نکته نیز گفتنی است که اگر کسی در علم بی پایان و قسمت بیکران پیامبر حرف و تامل داشته باشد ، دیگر روی سخن با او در این موضوع نخواهد بود ، بلکه باید در مرحله عقب تر و بیش تر یعنی در مسئله نبوت و شرایط و ویژگی های آن با او سخن بگوییم دقت فرمایید .
خلاصه سخن در این قسمت چنین است
غدیر ، نمی شود و نمی تواند که نباشد؛ زیرا وجود آن ، منطقی عقلی و ضروری است ؛ زیرا به غدیر در جهان بینی توحیدی و مکتبی سیر مراحل آفرینش حیات انسان و سرنوشت یهود در زنجیره مبدا ، راه ، رهرو ، راهنما و مقصد ضروری است ، همانگونه که وجود چهار حلقه دیگری نظیر ضروری است
غدیر در معنای پیدا کردن و آفرینش تاریخ بشری است از آغاز تا زمان اسلام و از زمان اسلام تا قیامت ، ضروری و لازم است الان زنجیره از هم گسسته خواهد بود
البته این ضرورت در ابعاد دیگر نیز قابل تبع این است که در این مقال مجال ذکر آنها است نیست