به نظر میرسد سلفیهای کویت به دنبال دخالت در امور دیگر کشورهای منطقه بوده و در این راه از حمایتهای آل سعود برخوردار هستند. در این راستا باید اهداف عربستان از این حمایت را بررسی کرد. همچنین به نظر می رسد سلفیهای کویت، اختلافاتی با خود و همچنین با سلفی های عربستان دارند. برای بررسی این موضوعات، با سید امیر موسوی، کارشناس مسائل خاورمیانه و مدیر مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بینالملل به گفتوگو نشستهایم که شرح آن در ادامه میآید.
لطفاً مقدمهای دربارهی سلفیهای کویت بفرمایید.
اجمالاً باید بگویم که سلفیهای عربستان با سلفیهای خارج از عربستان، از جمله یمن، کویت، مصر، سودان، الجزایر و تونس، تفاوتهای جدّی دارند. سلفیهای عربستان سعودی که اصالتاً اهل نجد هستند کاملاً وهابی شدهاند و از روایتهای «ابنحنبل» و «ابنجوزیه» پیروی میکنند و تندرو هستند. اینها دخالت در امور سیاسی را حرام، ورود به انتخابات پارلمانی را شِرک و نشستن روی صندلی پارلمانی را معصیت الهی میدانند. در حالی که سلفیهای خارج از عربستان تفاوتهای جدّی با اینها دارند.
سلفیهای خارج از عربستان، به خصوص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به خاطر رویارویی با جمهوری اسلامی ایران و پیروان اهل بیت(علیهمالسلام) در مورد دو اصل تجدید نظر کردهاند. یکی از این دو اصل ورود به میدانهای سیاسی است. قبل از این، آنها ورود به انتخابات ریاست جمهوری و پارلمان، مبارزههای سیاسی و تشکیل حزب را جزو محرمات میدانستند، در حالی که امروز این امور را حلال میشمارند.
دومین تغییر رویهی آنها برای مواجهه با جمهوری اسلامی ایران، حلال کردن زیارت اهل قبور است. پیش از این آنها زیارت اهل قبور را شرک و حرام میدانستند. دو نمونه برای این کار آنها وجود دارد که یکی ساختن قبر برای «صدام حسین» در تکریت و دیگری، قبر «رفیق حریری» در بیروت است.
این عمل در حالی صورت گرفته که در گذشته این کارها جزو کفریات مذهب سلفیها به حساب میآمد و از دیگران در این بحثها ایراد میگرفتند.
از این رو آنها نشان دادهاند که حاضرند اصولشان را زیر پا بگذارند تا فقط با مذهب اهل بیت(علیهمالسلام) مقابله کنند.
نکتهی دیگر این است که در حال حاضر، به صورت ضمنی، یک رقابت مذهبی و سیاسی بین سلفیهای سعودی و سلفیهای خارج از عربستان وجود دارد. در واقع سلفیهای سعودی، به حال سلفیهای خارج از عربستان غبطه میخورند، چون سلفیهای سعودی به دلیل عدم پشتیبانی آل سعود، محدودند و نمیتوانند حرفی بزنند یا اظهارنظری کنند، در حالی که سلفیهای خارج از عربستان که از همین کشور منشأ گرفتهاند و اصلاً سعودیها آنها را سلفی کردهاند، امکانات مختلف و ارتباطات بینالمللی دارند.
از این رو در حال حاضر درگیریهای نسبی و مخفی بین آلسعود و وهابیهای عربستان وجود دارد. با توجه به این درگیریها، بنده اعتقادم این است که پیوند ۷۰سالهی وهابیت و آلسعود رو به زوال است و به نظر میرسد تعامل آنها در امور دینی، مذهبی، فرهنگی، مالی، امنیتی و نظامی متزلزل شده است.
اما در رابطه با سلفیهای کویت باید بگویم که آنها نسبت به سلفیهای منطقه پیشرو هستند، به خاطر اینکه آزادی نسبی و انتخابات در کویت وجود دارد و تا حدودی آزادی بیان و مطبوعات دارند.
ورود آنها به پارلمان باعث رشد نسبی سیاسی آنها شده است و به این ترتیب آنها توانستهاند در منطقهی خلیج فارس، خاورمیانه، عراق و ایران جایی برای خودشان باز کنند. افزون بر این، با توجه به امکانات فراوانی که دولت سعودی در اختیار سلفیهای کویت قرار داده است، قدرت نفوذ آنها بسیار بالاست. اولین گروهی که از اعتراضهای سوریه پشتیبانی کرد،
همین سلفیهای کویت بودند که این موضوع را در پارلمان مطرح کردند و با وجود اینکه در اقلیت بودند، آن قدر بحران ایجاد کردند و به نخستوزیر فشار آوردند که او سقوط کرد. در واقع آنها از دولت انتقاد میکردند که چرا با قدرت وارد میدان نمیشود، چون دولت کویت محافظهکارانه با مسئلهی بحرین برخورد کرد و فقط از راه دریا کمک کرد و نگهبانی از مرزهای دریایی بحرین را بر عهده گرفت. دولت قبلی کویت در موضوع سوریه هم محافظهکارانه برخورد کرد و در این زمینه روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران داشت. از این رو سلفیهای کویت، که رییس آنها آقای «ولید طباطبایی» بود، با کمک عربستان سعودی تحرکات بسیار گستردهای انجام دادند و در نهایت منجر به سقوط دولت شدند.
منظور شما این است که آنها در کویت هرجومرج و چالش به وجود آوردند؟
بله؛ همان طور که میدانید، آنها به پارلمان حمله بردند و آن قدر در خیابانها تظاهرات و اعتصاب کردند تا اینکه امیر کویت مجبور شد نخستوزیر را عزل کند. بعد انتخاباتی برگزار کردند و توانستند اکثریت را به دست آوردند.
در واقع از اقلیت به اکثریت تبدیل شدند؟
بله؛ در حال حاضر آنها اکثریت هستند و حدود ۲۴ نماینده دارند. آنها حتی دولت فعلی را هم تحت فشار قرار میدهند؛ یعنی، در حال حاضر آقای شیخ «جابر المبارک»، نخستوزیر کنونی این کشور هم تحت فشار قرار گرفته است و میخواهند او را مجبور کنند که یک دولت ائتلافی تشکیل بدهد. در مجموع در حال حاضر سلفیها در کویت قدرتمند هستند و کاملاً از مخالفان دولت سوریه پشتیبانی میکنند.
” بهترین روش برای رویارویی با سلفیها و بیاثر کردن اقداماتشان، گسترش حرکتهای وحدتآمیز جمهوری اسلامی ایران در منطقه، آگاهسازی ملتها و عدم پیروی از سیاستهای آنهاست. مهمترین نکته این است که افکار عمومی روشن شود و بداند که آنها چه هدفی را دنبال میکنند. “
نکتهی ظریفی در مورد سلفیها وجود دارد و آن این است که وقتی آنها وارد سیاست نمیشوند، کاملاً تحت فرمان دولتمردان دیکتاتور هستند. در مصر، عربستان و کشورهای دیگر این موضوع به خوبی قابل مشاهده است. در واقع سلفیها معمولاً با دیکتاتورها میسازند. آنها اگر منافعشان تأمین شود، سکوت میکنند و حتی به واعظ السلاطین تبدیل میشوند. وقتی هم که آنها وارد سیاست و مبارزه میشوند، متأسفانه عملکردشان انحرافی است؛ یعنی، همیشه برضد مسلمانان و دگراندیشان حرکت میکنند. هیچ وقت ما ندیدهایم که آنها بر ضد دشمن اصلی امت اسلامی حرکتی کنند.
یعنی استراتژی خاصی ندارند؟
بله؛ مثلاً هیچ وقت در سخنرانیها، مبارزههای انتخاباتی و به طور کلی ادبیات خود نسبت به رژیم صهیونیستی موضعگیری نمیکنند. در عوض در مبارزههای انتخاباتی و تبلیغاتشان تا دلتان بخواهد برضد اهل بیت(علیهمالسلام)، و دیگر مذاهب فعالیت میکنند.
در واقع کاملاً برای اوضاع داخلی منطقه مشغولیت ایجاد میکنند و کاری به مسائل استراتژیک بینالمللی، آمریکا و جنایتها و توطئههای ابرقدرتها ندارد.
اهمیتی نمیدهند که آمریکا بر ضد امت عرب و اسلام چه نقشههایی میکشد و چه جنایتهایی مرتکب میشود. جالب است که خودشان آمریکا را وارد عراق میکنند و امکانات و پول کشورهایشان را در اختیار اشغالگران قرار میدهند و وقتی صدام سرنگون میشود، میگویند ایران این کار را کرده است. در واقع هیچ حرفی برضد آمریکا، انگلیس، فرانسه و… نمیزنند.
میگویند ایران بود که باعث سرنگونی دولت عراق و ورود آمریکا به منطقه شده است. کاملاً واقعیت را تحریف میکنند.
بنده اطمینان کامل دارم که سلفیها از جای خاصی هدایت میشوند. نتیجهی این اقدامات چیزی مثل القاعده میشود. در حال حاضر اقدامات آنها در سوریه یا لبنان باعث درگیری و هرجومرج شده است. در واقع آنها میخواهند حزبالله را به مسائل داخلی مشغول کنند تا بحث رژیم صهیونیستی را فراموش کند و با آنها کاری نداشته باشد. در مصر هم این درگیریها را برای مردم ایجاد کردهاند. در همین راستا، قبطیها را میکشند و کلیساها را منفجر میکنند. بر اساس سرنخهایی که به دست آمده این افراد در گذشته هم برای ایجاد آشوبها با اطلاعات مصر همکاری میکردند.
در مجموع آنها در این نقش با جدّیت حرکت میکنند و میخواهند، به هر نحو ممکن، خط مقاومت و ممانعت در منطقه را به هم بریزند و بشکنند.
در حال حاضر بهترین فرصت برای آنها پشتیبانی از تحرکات اخیر سوریه و سرنگونی نظام و دولت بشار اسد است. به همین دلیل به مخالفان پول میدهند، آنها را آموزش میدهند و برضد حکومت اسد تبلیغ میکنند.
بهترین روش برای رویارویی با سلفیها و بیاثر کردن اقداماتشان، گسترش حرکتهای وحدتآمیز جمهوری اسلامی ایران در منطقه، آگاهسازی ملتها و عدم پیروی از سیاستهای آنهاست. مهمترین نکته این است که افکار عمومی روشن شود و بداند که آنها چه هدفی را دنبال میکنند.
سلفیها چگونه وارد ناآرامیهای سوریه و بحرین شدهاند؟
در رابطه با بحرین آنها داوطلبانی در مساجد کویت جمع میکنند و جوانان پاک و معصوم را شستوشوی مغزی میدهند و با حقوق ۲ تا ۳ هزار دلار آنها را برای پشتیبانی سیستم امنیتی آموزش میدهند.
این افراد در عربستان سعودی، قطر و اردن آموزشهای امنیتی و ضدشورش میبینند و با لباس مخصوص برای سرکوب مردم بحرین و در سوریه برای پشتیبانی از مخالفین وارد این کشور میشوند.
در حال حاضر آنها یک اردوگاه در اردن دارند که هزار نفر هزار نفر از ملیتهای مختلف در آنجا آموزش میبینند و وارد منطقه میشوند. این افراد به تازگی تلاش کردهاند که در طرابلس هم اردوگاهی ایجاد کنند تا در آنجا ضمن اینکه نیروهای مخالف سوریه را آموزش میدهند، پایگاهی برای مدیریت و رهبری تحرکات مخالفان سوریه داشته باشند. پول یک کشتی حامل مهمات که به تازگی ارتش لبنان آن را متوقف کرد، توسط سلفیهای کویت پرداخت شده بود.
سلفیهای کویت از طرابلس (لیبی) و حتی آمریکای لاتین سلاح میخرند و به منطقهی سوریه میفرستند. به تازگی مشخص شده است که حتی سلاح اسراییلی هم برای آنها میفرستند.
از این رو حرکت آنها بسیار خطرناک است، چون امکانات مالی فراوانی دارند. ضمن اینکه دولت کویت هم از آنها ترس و واهمه دارد و نمیتواند با آنها درگیر شود. سلفیهای کویت با توجه به گرایشهای فرقهای و ضد دینی، جوانهای سادهلوح و ناآگاه به مسائل مذهبی و سیاسی و حتی عموم مردم را بر ضد مذاهب، مقاومت، حزبالله و ایران بسیج کردهاند و پایگاه به نسبت قابل توجهی به دست آوردهاند.
در زمینهی مسائل طایفهگری پس از سرنگونی صدام در منطقه، کار زیادی شده است. از سویی دیگر، متأسفانه جمهوری اسلامی ایران به خاطر حفظ وحدت و عدم رغبت به پرداختن به این مسائل چندان روشنگری نکرده است. از این رو آنها میدان را خالی دیدهاند و هر چه در توان داشتند در بحث طایفهگری متمرکز کردهاند و کارهای جدّی در این زمینه انجام دادهاند. از این رو جوّ منطقه را متشنج کردهاند. در عراق، سوریه، لبنان و جاهای مختلف همین کار را انجام میدهند.
در مجموع میتوان گفت این قضایا را با بوی طایفهگری و مذهبیگری جلو میبرند. به همین خاطر، میبینیم که آنها هیچ بحثی راجع به اظهارنظرهای گستاخانهی رژیم صهیونیستی، شهرکسازی و یهودیسازی بیتالمقدس، محاصرهی غزه، نبودن برق، آب و دارو برای بیماران غزه، نسبت به مسائل اسلامی و عربی و حتی تجاوزهای آمریکا به جهان اسلام ندارند و واکنشی از خودشان نشان نمیدهند.
” وقتی سلفیها وارد سیاست نمیشوند، معمولا با دیکتاتورها میسازند. در مصر، عربستان و کشورهای دیگر این موضوع به خوبی قابل مشاهده است. وقتی هم که آنها وارد سیاست و مبارزه میشوند، متأسفانه عملکردشان انحرافی است؛ یعنی هیچ وقت دیده نشده که آنها بر ضد دشمن اصلی امت اسلامی حرکتی کنند. “
در حالی که مسائل مربوط به ایران و اهل بیت(علیهمالسلام) را بزرگنمایی میکنند و حاضراند جان و مال خودشان را در مقابل این مسائل فدا کنند.
آیا سلفیها به دنبال پیاده کردن مدل عربستان در کویت هم هستند؟
زمانی که دولت کویت با جمهوری اسلامی ایران رابطهی مناسبی برقرار کرده بود، سعودیها بهوسیلهی همین سلفیها به دولت کویت فشار آوردند و باعث شدند دولت قبلی تحت فشار قرار بگیرد.
در بحث آن شبکهی جاسوسی ایرانی که مدعی هستند در کویت کشف شده است، دیدیم که عربستان وارد عمل شد، سلفیهای سعودی و کویتی خیلی روی این مسئله کار کردند، باعث تحریک مردم منطقه شدند و در مجموع یک جنگ روانی برضد جمهوری اسلامی ایران در منطقه ایجاد کردند.
مجری اصلی این سیاستها دولت عربستان است، نه سلفیهای عربستان. دولت عربستان تقسیم وظایف کرده و برای هر گروه و کشوری وظایفی معین کرده است. در این میان، سلفیهای این کشور هم نقشی جدّی بر عهده دارند. دولت عربستان در همین راستا به تازگی بخشنامهای به وزارت اوقاف داده است که هیچ امام جماعتی حق ندارد در زمینهی مسائل سیاسی، داخلی و بینالمللی صحبت کند. در این بخشنامه آمده است که فقط میتوانند برای پیروزی ملت سوریه برضد رژیم بشار اسد دعا کنند. این نکته خیلی مهم است که میگویند برضد بشار اسد، شیعیان جهان و ایران میتوانند دعا کنند.
بنابراین امروز اختلاف مذهبی بین سلفیهای سعودی و کویتی وجود ندارد و منابع فکری همهی آنها حنبلی، ابنجوزیه و ابنتیمیه است.
در واقع شما معتقدید وهابیت و سلفیگری منشأ یکسان دارند؟
به هیچوجه نمیتوان تفاوتی بین وهابیها و سلفیها قائل شد. در مجموع آنها خارج از عربستان سعودی شمّ سیاسی، مشارکت اجتماعی و سیاسیشان بالا رفته است. در واقع سعودیها سلفیهای خارج از کشور را فعال میکنند، ولی در داخل آنها را کنترل و مهار مینمایند، چون میدانند اگر سلفیهای داخل فعال شوند، اولین خطر خود رژیم را تهدید میکند. آنها این موضوع را در قیامهای مجد و جُهینی و درگیریهای مسجدالحرام در اول دههی ۸۰ تجربه کردهاند. بنابراین میدانند اگر سلفیها مقداری رشد سیاسی و مبارزاتی پیدا کنند، اولین هدفی را که دنبال خواهند کرد سرنگونی آلسعود است. به همین خاطر، به آنها اجازه نمیدهند هیچگونه فعالیت سیاسی داشته باشند؛ ولی در خارج از عربستان، از جمله کویت، میبینیم که آنها از آزادی مناسبی برخوردار هستند.
نیروهای لیبرال در کویت چگونه عمل میکنند؟
نیروهای لیبرال در کویت بسیار قوی و مؤثرند . و بین آنها و شیعیان تفاهم سیاسی وجود دارد. از این رو سلفیها نمیتوانند به سمت شیعیان یا لیبرالها حملهور شوند و احتیاط میکنند، چون میدانند قدرت این دو گروه در کویت بسیار بالاست.
افزون بر این، شیعیان و لیبرالها حمایت دولتمردان را هم دارند. از سویی دیگر، علمای شیعه و سلفیهای میانهرو با هم رفتوآمد دارند و به تفاهمها و هماهنگیهای سیاسی رسیدهاند.
این اهرمها باعث شده است که سلفیهای کویت چندان هم نتوانند برضد مخالفانشان اقداماتی انجام دهند. اما در مجموع سلفیهای کویت، هم از نظر تحرکات داخلی و هم از نظر تحرکات بینالمللی، دستشان خیلی بازتر از سلفیهای سعودی است.
به نظر شما، چگونه میتوان با سلفیهای میانهرو بیشتر همکاری کرد تا تفاهمهایی با آنها ایجاد شود؟
به اعتقاد بنده، آنها هرچه بیشتر وارد میدان سیاست میشوند، روشنتر میشوند و اعتقادات و تعصبات مذهبیشان کمتر میشود. تحولاتی که در افکار و اندیشههای سلفیهای مصری مشاهده میکنیم، گویای این واقعیت است.
بنابراین تحولاتی در حال شکلگیری است و بنده فکر میکنم علما، اندیشمندان و نخبگان، نیروهای لیبرال و روشنفکران میتوانند پلهای خوبی برای ایجاد تفاهم با افراد خاصی در گروههای سلفی باشند.
البته سلفیهای کویت کاملاً تابع دولتمردان عربستان سعودی و مجری سیاستهای این کشور هستند و فکر میکنند اگر سعودیها نباشد، حذف میشوند، چون آنها پایگاه مردمی چندانی هم ندارند و با استفاده از قانون انتخابات توانستهاند اکثریت پارلمان را به دست آورند. خودشان میدانند که پایگاه مردمیگستردهای ندارند. شرایط آنها مشابه لبنان است. وقتی آنها رأی میآورند، به این دلیل نیست که اکثریت را تشکیل میدهند، بلکه تقسیمهای اداری و سیاسی است که باعث شده است آنها رأی بیاورند و بتوانند مجموعههایی تشکیل دهند. وگرنه اکثریت مردم مشخص است که به چه سمتی گرایش دارند.
در مجموع بنده احساس میکنم شرایط منطقه حساس است و سلفیهای منطقه، چه در کویت، چه در عربستان و چه در سوریه و کشورهای دیگر، زمینهی فتنهگری در منطقه هستند و خواهند بود. در واقع وجود آنها هر لحظه ممکن است باعث جنگ فرقهای و مذهبی شود. آنها کمکهای فراوانی به تروریستهای عراقی کردهاند و تکفیریین عراق بیشتر از کویت و عربستان وارد عراق شدهاند.
در مجموع میتوان گفت آنها در ایجاد آشوب بین گروههای مختلف مسلمان، کشتار بیگناهان و فتنهگری استادند و هیچ ابایی ندارند که انسانهای بیگناه کشته شوند، به خصوص اگر پیرو اندیشهها و مذاهب دیگری غیر از سلفیگری باشند. از این رو آنها به واقع حرکت خطرناکی را دنبال میکنند و در حال حاضر بر مسئلهی سوریه تمرکز کردهاند.
برای مقابله با آنها چه راهکاری را پیشنهاد میدهید؟
بنده فکر میکنم بهترین روش برای رویارویی با آنها و بیاثر کردن اقداماتشان گسترش حرکتهای وحدتآمیز جمهوری اسلامی ایران در منطقه، آگاهسازی ملتها و عدم پیروی از سیاستهای آنهاست. مهمترین نکته این است که افکار عمومی روشن شوند و بدانند که آنها چه هدفی را دنبال میکنند. خیلی اوقات ما به خاطر تعارفهای سیاسی و اجتماعی از بسیاری از مسائل چشمپوشی میکنیم و آنها را بازگو نمیکنیم.