به گزارش مشرق به نقل از باشگاه خبرنگاران، در پی انتشار اخبار و گزارشها مبنی بر نفوذ فرقههای انحرافی در بین جوانان به خصوص در محیطهای دانشگاهی مصاحبه مفصلی با علی محمدی از برجستهترین اساتید و کارشناسان حوزه عرفانهای نوظهور و فرقههای انحرافی درخصوص مبانی پیدایش عرفانهای نوظهور و مکاتب انحرافی ترتیب دادیم که بخش دوم این گفتگو را در ادامه میخوانید:
پای عرفانهای نوظهور از چه زمانی به ایران باز شد؟
بعد از جنگ جهانی دوم غرب برای رفع افسردگی مردم، معنویتی ساختگی را به وجود آورد و با روشهای گوناگون آن را چاشنی زندگی مردم کرد تا به اصطلاح نشاط اجتماعی بالا رود، از دهه ۷۰و۸۰ و بعد از جنگ تحمیلی در کشور ما نیز اتفاقاتی افتاد که باعث پیاده شدن همین رویکرد در ایران شد با این تحلیل که اگر بخواهیم سازندگی را در کشور ایجاد کنیم، نیازمند نشاط و معنویت در جامعه هستیم و با همین تعبیرها، تحلیل غرب را پیش کشیدند و اعلام کردند که ما ملت با نشاطی نیستیم و باید خمودگی ها را برطرف کنیم به عنوان مثال چادر و مانتو سیاه را مایه غم و اندوه میدانستند و میگفتند ما برای موفق شدن نشاط میخواهیم و اینچنین شد که یک آسیب شناسی غلط اجتماعی، مباحثی را تحت عنوان راههای رسیدن به نشاط و موفقیت، سوای اصول دینی ارائه کرد و نتیجه این شد که افرادی همچون آزمندیان، احمدیمنش وحلّت آمدند و تحت عنوان تکنولوژی فکر تولید، جریانهای فکری منحرفی را وارد اجتماع کردند که از تفکرات “برایان تریسی” منشا گرفته بود که از کنار این تکنولوژیها شرکتهای هرمیبه وجود آمد.
ما در اسلام با تکنیکهای فکری بیگانه نیستیم، وقتی من با سرکرده یکی از این فرقهها صحبت میکردم و از وی پرسیدم: “تکنولوژی فکر یعنی چه؟” و او جواب داد: “تکنولوژی فکر میگوید راجع به هر چیزی که میخواهی بگویی اول فکر کن” به او گفتم: “این مسئله را که بزرگترهای ما از بچگی به ما سفارش میکردند که حرف را پخته بزنیم” و این فقط بازی با کلمات است که شما تحت عنوان “تکنولوژی فکر”، جوان را به سمتی میبرید که تصور کند این واژه چیز تازه و خارق العادهای است.
کار اینها به جایی رسیده که قرآن را هم با همین تکنولوژی معرفی میکنند؛ به عنوان مثال برایان تریسی قانون جذب را مطرح میکند و معتقد است انسان برای موفقیت میتواند انرژیهای کهکشان را جذب کند و یا اینکه به هر چیز فکر کنی، برایت اتفاق میافتد و این در حالی است که در اسلام معتقدیم هرچه خدا خواست همان میشود توفیق را خدا میدهد.
چه مکاتب و عرفانهای نوظهوری در سطح کشور مشغول فعالیت هستند؟
در چند سال اخیر چند فرقه داشتیم که با همان سبک عرفانهای وارداتی، کاذب نوظهور و معنویتهای بدون شریعت فعالیت میکنند و اعتقادشان این است که ما ۳ گام داریم: گام شریعت، گام طریقت و گام حقیقت و معتقدند هرچه بگویند درست است و از طریق مناسک آنها میشود به حقیقت رسید که اولین این گروهها تشکیلات “ایلیا رامالله” بود که البته با این فرقهها شدیدا برخورد شد؛ زیرا اگر به کار خود ادامه میدادند افراد جامعه را دچار آسیبهای فردی اجتماعی و خانوادگی میکردند.
ایلیا رامالله چه اصول فکری را دنبال میکند؟
ایلیا رامالله از فرد یک کاریزماتیک میسازد که تواناییهای ویژهای در انرژی درمانی دارد و میتواند هر نوع بیماری را تشخیص دهد که این گروه با همین روش توانسته جمعیت زیادی را در کشور ما با خود همراه کند که سرآمد این جریان فردی به نام (علی اکبری) بود که یکمرتبه این جریان را در کشور به راهانداخت و مدعی بود که میتواند از طریق انرژی بیماریهای لاعلاج را درمان کند.
ایلیا رام الله تشکیلاتی بود که از طریق تاسیس دفتر جذب نیرو جذب میکرد و از همین طریق با توزیع سیدی عقاید خود را اشاعه میداد تا جایی که از طریق هیپنوتیزم توانست، بعضی از روانشناسانی را نیز با خود همراه کند به طوری که در کارشناسیهای صاحب نامی را جذب کند و کار به جایی رسیده بود که برخی مدعی بودند ایلیا همان منجی جهان است که قرار است بیاید، و حتی صفاتی را نیز برایش تراشیدند؛ مانند اینکه عقل کل بشر است یا خارق العاده است اراده کند ابر میآید، باران میبارد.
مسلما جوان نیز به جهت ایدهآلگرایی به دنبال کسی میگردد که چنین ویژگیهایی داشته باشد. لذا اینها کلاسهایی تشکیل دادند و افرادی را جذب کردند، ملاکشان هم این بود که ما محدودهای نداریم؛ اصولی داریم که باید آن را قبول کنی و وارد شوی، حال میخواهی نماز بخوان یا نخوان، زرتشتی باش یا یهودی، برای ما فرقی ندارد؛ زیرا خط قرمزی نداریم و مهم این است که به سمت ما بیایی بعد ما میگوئیم چطور حرکت کن و چه مرامی داشته باش!
ایلیا در جلساتی که میگذاشت ادعا میکرد که من باطنبین هستم و قادرم از درون افراد با خبر شوم به همین دلیل شما میخواهید حجاب و روسری داشته باشید، یا نداشته باشید برای من فرقی نمیکند، زیرا من از باطن شما آگاهم، جوانان نیز خام میشدند و میگفتند که ایلیا سرآمد علوم باطنی در جهان است. این مسئله کم کم به بعضی چیزها در اجتماع در ورزشگاهها جلساتی میگذاشتند کشیده شد که در آن آیه قرآن را تفسیر به رای میکردند، تعابیر جدید را وارد میکردند، کارهای خود سرانه انجام میدادند.
این خود شیفتگیهای ایلیا و اینکه خود را صاحب و سرآمد تکنولوژی میدانست، انحراف زیادی در جامعه ایجاد و بسیاری را به مسائل دینی بیقید کرد. ایلیا ذکر مخصوص میداد، شب قدر به مردم میگفت به مسجد بیاید، آنوقت یک مسجد پیدا میکردند چند صد نفر جمع میشدند و زن و مرد به صورت مختلط ذکرهای ایلیا را میگفتند. ذکرهایی که نیمی از آنها فارسی و نیمی دیگر عربی بود و ذکر تایید شده معصومین(علیهماالسلام) نبود، لذا نیروهای امنیتی دیدند خانوادهها در حال فروپاشی هستند و آلودگی اخلاقی ایجاد شده و بعضی موضوعاتی مطرح میشد که هیچ سنخیتی نه تنها با اسلام، بلکه با فرهنگ و اخلاق ایرانی جور در نمیآمد و به واقع اسلام در حال صدمه خوردن بود، آنها معتقد به آگاهی باطنی بودند در حالی که دین ماحتی به علمای باطن بین اجازه نمیدهد آگاهیهای خود را بیان کنند، لذا تعریف دیگری از اسلام و دین در حال شکل گیری بود.
ایلیا رام الله تلاش میکرد با جذب افراد و تسخیر فکر آنان گرایش به این فرقه را رواج دهد و این مسئله را کم کم به یک مشکل امنیتی تبدیل کرد، بعد از برخوردهای امنیتی، یکی از اعضای فرقه به کانادا فرار کرد، اما دائما از راه دور با وزارت اطلاعات میجنگید و با شبکههای ماهوارهای همکاری میکرد، اطلاعیه میداد و تبلیغات دروغین در مورد برخورد نیروهای امنیتی ایران با ایلیا رام الله را مطرح میکرد و جنگ روانی به راه می انداخت. آنها دائما تهدید میکردند که اگر ایلیا به خارج از ایران بیاید نه تنها برای ایران، بلکه برای دنیا نیز صحبت میکند. در اینجا احساس شد که داستان چیز دیگری است، انگار سرویس اطلاعاتی آنها برنامهریزی شده بود تا یکسری از جوانان ما این گروه جذب شوند و اگر راهشان باز ماند بیشتر جذب کنند، اگر هم راهشان بسته شد کسانی که عضو بودند با شبکههای ماهوارهای همکاری کنند، این مسئله یکی از اهداف فرقههاست و در تمام اینها دست پنهانی هست.
مبانی ایلیا رامالله را توضیح دهید؟
در مبانی ایلیا رامالله هیچ اثری از دین و قرآن نیست، بلکه برگرفته از اصول عرفانگرایی کاستاندا و عرفان های سرخ پوستی است که معتقد به تناسخ هستند و روی بحث مبدا و معاد تعریفی غیر از تعریف اسلام دارد و میگوید روح در آدمها و حیوانها قبل از این سرگردان بوده تا رسیده به آنها رسیده، پس دیگر بهشت و جهنم وارد نیست و در اینجا یک مرحله از اعتقادات را حذف میکند. چرا که وقتی انسانها بهشت و جهنم را کنار بگذارند خود را مجاز به هر کاری میدانند و خود را در قبال اعمال و رفتارشان پاسخگو نمیدانند.
زمانی فرد به خطای خود اعتراف میکند که معتقد باشد کار خطایش عقاب دارد و اگر توبه کند ممکن است عقابش کمتر شود، ایلیا توبه را قبول ندارد و میگوید نزد چه کسی توبه کنیم؟ و یا اینکه چرا توسل کنیم در صورتی که انسان شعور دارد، خدای درون و ندای درون دارد، توسل خرافات است. انحرافات این گروه بسیار ریشهدار است.
فرقه TSM چیست؟
مبنای TSM کابالیست است که یک نوع شبه عرفان و سرمنشا آن شیطان پرستی است و توسط یک خانم ایرانی مقیم آمریکا در ایران راهاندازی شد، کابالیستها، یهودیان تندرو، یعنی صهیونیست هستند و برخی آمریکائیها نیز به این عرفان را انتخاب و معتقدند که بهترین عرفان را انتخاب کردهاند.
TSM تکنیکهای مدیتیشنی است که توسط خود فرد انجام میشود، یعنی آنها در اصطلاح مراقبه میکنند، یعنی تکنیکهای که از درون خودن فرد سرچشمه میگیرد و یک نوع خود مراقبه و خود تمرکز گرایی است.
مسئله مراقبه در دین اسلام هم، به شدت مطرح است و ما نیز معتقدیم که باید مراقب نفس خود، چشم و دست و زبان خود باشیم، به هر چیز گوش ندهیم و حتی به هر چیز فکر هم نکنیم؛ اما در مراقبه TSM باید برای شکوفائی نیروهای درونیت تمرکز کنی و شعار ابراهیم میرزایی که یکی از پیشکسوتان این فرقه است، این است که “اگر به خود آیی به خدا میرسی” و مراقبه را به خود آمدن میدانند.
این فرقه زیر بنای دین و مذهب را میزند و به فرد میگوید که ما اصول علمی تمرکز را به تو میدهیم تا در نماز تمرکز کنی، زیر بنای مناسک الهی را میگیرد. چرا که کسی که عضو این فرقه میشود، اصول اعتقادی و روشهای آنان را قبول میکند و روشهای دینی و مذهبی خود را کنار میگذرد و دچار نوعی خود باختگی و بیاعتقادی میشود. لذا نماز نمیخواند چرا که معتقد است مدیتیشن میکند و در این مدیتیشن چیزهایی را که میخواهد به دست میآورد. مثلا فرد ۱۲ ساعت در انباری تنهایی مینشیند، تکان نمیخورد و باصطلاح مدیتیشن میکند تا به جایی برسد. نتیجه این مدیتیشن از خود بیگانه شدن است و حالت خلسهای به فرد دست میدهد که نمیتواند درست فکر کند و انسان کم کم اصالت خود را در این تمرکزگیریها از دست میدهد. چون روش الهی نیست و شیطان بر روح انسان حاکم میشود. خداوند در آیه شریفه میفرمایند: “ادعونی استجب لکم”، یعنی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؛ و آیا در این مدیتیشنها این حال جاری است؟
یکی دیگر از روشهای مراقبه در دین مبین اسلام روزهداری است؛ یعنی چشمپوشی از بعضی خواستههای درونی برای رضای خداوند، این با دوری از اجتماع و خزیدن در انباری هم ممکن نیست، این روزه بدیها را از بین میبرد و به تو قوه فرقان میدهد. پس در اینجا میبینیم خداوند برای نزدیک کردن بندگانش به خود، یکسری اعمال عبادی تعیین میکند.
مدیتیشن، نیت قربه الی الله ندارد؛ تو ساعتها به جایی خیره میشوی و بعد فکر میکنی آگاهی به دست آوردهای، این روش اصلا زیر بنای الهی ندارد، لذا شیطان بر آن حاکم میشود و اینجاست که شیطان بعضی چیزها را به آدم میدهد و انسان احساس میکند یکسری آگاهیهایی را بهدست آورده است.