غربالگری در آخرالزمان

مأموریت هر امام در نامه‌ای الهی

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام قَالَ: إِنَّ الْوَصِيَّةَ نَزَلَتْ مِنَ السَّمَاءِ عَلَى مُحَمَّدٍ كِتَاباً لَمْ يُنْزَلْ عَلَى مُحَمَّدٍ صلّی‌الله علیه و آله كِتَابٌ مَخْتُومٌ إِلَّا الْوَصِيَّةُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام يَا مُحَمَّدُ هَذِهِ وَصِيَّتُكَ فِي أُمَّتِكَ عِنْدَ أَهْلِ بَيْتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی‌الله علیه و آله أَيُّ أَهْلِ بَيْتِي يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ نَجِيبُ اللَّهِ‏ مِنْهُمْ وَ ذُرِّيَّتُهُ لِيَرِثَكَ عِلْمَ النُّبُوَّةِ كَمَا وَرَّثَهُ إِبْرَاهِيمُ علیه‌السلام وَ مِيرَاثُهُ لِعَلِيٍّ علیه‌السلام وَ ذُرِّيَّتِكَ مِنْ صُلْبِهِ قَالَ وَ كَانَ عَلَيْهَا خَوَاتِيمُ قَالَ فَفَتَحَ عَلِيٌّ علیه‌السلام الْخَاتَمَ الْأَوَّلَ وَ مَضَى لِمَا فِيهَا ثُمَّ فَتَحَ الْحَسَنُ علیه‌السلام الْخَاتَمَ الثَّانِيَ وَ مَضَى لِمَا أُمِرَ بِهِ فِيهَا فَلَمَّا تُوُفِّيَ الْحَسَنُ وَ مَضَى فَتَحَ الْحُسَيْنُ علیه‌السلام الْخَاتَمَ الثَّالِثَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ قَاتِلْ فَاقْتُلْ وَ تُقْتَلُ وَ اخْرُجْ بِأَقْوَامٍ لِلشَّهَادَةِ لَا شَهَادَةَ لَهُمْ إِلَّا مَعَكَ قَالَ فَفَعَلَ علیه‌السلام فَلَمَّا مَضَى دَفَعَهَا إِلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام قَبْلَ ذَلِكَ فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الرَّابِعَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنِ اصْمُتْ وَ أَطْرِقْ‏ لِمَا حُجِبَ الْعِلْمُ فَلَمَّا تُوُفِّيَ وَ مَضَى دَفَعَهَا إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ علیه‌السلام فَفَتَحَ الْخَاتَمَ الْخَامِسَ فَوَجَدَ فِيهَا أَنْ فَسِّرْ كِتَابَ اللَّهِ تَعَالَى وَ صَدِّقْ أَبَاكَ وَ وَرِّثِ ابْنَكَ وَ اصْطَنِعِ الْأُمَّةَ وَ قُمْ بِحَقِّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قُلِ الْحَقَّ فِي الْخَوْفِ وَ الْأَمْنِ وَ لَا تَخْشَ إِلَّا اللَّهَ فَفَعَلَ ثُمَّ دَفَعَهَا إِلَى الَّذِي يَلِيهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَأَنْتَ هُوَ قَالَ فَقَالَ مَا بِي إِلَّا أَنْ تَذْهَبَ يَا مُعَاذُ فَتَرْوِيَ عَلَيَ‏ قَالَ فَقُلْتُ أَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِي رَزَقَكَ مِنْ آبَائِكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ أَنْ يَرْزُقَكَ مِنْ عَقِبِكَ مِثْلَهَا قَبْلَ الْمَمَاتِ قَالَ قَدْ فَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ يَا مُعَاذُ قَالَ فَقُلْتُ فَمَنْ هُوَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ هَذَا الرَّاقِدُ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ‏ وَ هُوَ رَاقِدٌ.[۱]

امام صادق علیه‌السلام فرمود: وصيت به امامت از آسمان بر محمد صلی الله علیه و آله نازل شد نوشته (يعنى نوشته به قلم قدرت از عالم امر- از وافى) نوشته سر به مهر به محمد نازل نشد جز در باره وصيت امامت، جبرئيل گفت: اى محمد اين وصيت نامه تو است براى امت تو كه نزد خاندان تو باشد، گفت: اى جبرئيل كدام خاندانم؟

فرمود: آنكه برگزيده و پرورده خدا است از ميان آنان و ذريه او براى اينكه علم نبوت را از تو ارث برد چنانچه ابراهيم آن را به ارث داده و ارث آن مخصوص به على علیه‌السلام است و ذريه تو كه از پشت او باشند، فرمود: بر آن وصيت نامه مهرها بود؟ فرمود: على علیه‌السلام همان مهر اول را باز كرد و آنچه در آن بود اجراء كرد و حسن علیه‌السلام مهر دوم را گشود و بدان دستورى كه در آن بود عمل كرد و چون امام حسن وفات كرد و در گذشت، حسين علیه‌السلام مهر سوم را بر گشود و ديد در آن نوشته: بجنگ و بكش و كشته شو و مردمى را براى شهادت با خود بيرون بر كه جز با تو به سعادت شهادت نرسند.

فرمود: اين كار را كرد و چون در گذشت آن را به على بن‏ الحسين داد، پيش از شهادت خود و او مهر چهارم را بر گشود ديد در آن نوشته خموشى گزين و سر به زير انداز، چون كه علم در پرده شده و چون او وفات كرد و در گذشت، آن را به محمد بن على داد و او مهر پنجم را گشود و ديد در آن نوشته: كتاب خدا را تفسير كن و امامت پدرت را تصديق كن و ارث امامت را به پسرت بده و امت اسلامى را سازمان بده و به حق خدا عز و جل قيام كن و در موقع بيم و آسودگى حق را بگو و از جز خدا مترس، همين كار كرد و سپس آن را به جانشين خود داد، گويد: گفتم: قربانت، شما او هستيد؟ فرمود: بر من هيچ باكى نيست جز اين كه بروى و اين خبر را از من باز گوئى. گويد: گفتم: از خدائى كه به تو از پدرانت اين مقام را داد خواستارم كه از نسل تو كسى بر آرد كه اين مقام را به او روزى كند پيش از آن كه وفات كنى؟ فرمود: خدا چنين لطفى كرده است اى معاذ، عرض كردم: او كيست، قربانت؟ فرمود:

همين كه خوابيده است و با دست خود اشاره كرد به عبدِ صالح (امام كاظم ع) و او در خواب بود.

 

*(عقول بشر عاجر از انتصاب امام است):

امام رضا(ع) ضمن روایت بلند امامت فرمودند:

«…همانا خداى عز و جل پيغمبر خويش را قبض روح نفرمود تا دين را برايش كامل كرد و قرآن را بر او نازل فرمود كه بيان هر چيز در اوست حلال و حرام و حدود و احكام و تمام احتياجات مردم را در قرآن بيان كرده و فرمود (۳۸ سوره ۶) «چيزى در اين كتاب فرو گذار نكرديم» و در حجة الوداع كه سال آخر عمر پيغمبر (ص) بود اين آيه نازل فرمود (۳ سوره ۵) «امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و دين اسلام را براى شما پسنديدم» و موضوع امامت از كمال دين است (تا پيغمبر (ص) جانشين خود را معرفى نكند تبليغش را كامل نساخته است) و پيغمبر (ص) از دنيا نرفت تا آنكه نشانه‏هاى دين را براى امتش بيان كرد و راه ايشان را روشن ساخت و آنها را بر شاهراه حق واداشت و على (ع) را بعنوان پيشوا و امام منصوب كرد و همه احتياجات امت را بيان كرد پس هر كه گمان كند خداى عز و جل دينش را كامل نكرده قرآن را رد كرده و هر كه قرآن را رد كند بآن كافر است.

مگر مردم مقام و منزلت امامت را در ميان امت ميدانند تا روا باشد كه باختيار و انتخاب ايشان واگذار شود، همانا امامت قدرش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عاليتر و مكانش منيعتر و عمقش گودتر از آنست كه مردم با عقل خود بآن رسند يا بآرائشان آن را دريابند و يا بانتخاب خود امامى منصوب كنند…»[۲]

*(ارادة خداوند و اهل بیت(ع) یکی است):

خَرَجَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الثَّالِثِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَ‏ اللَّهَ‏ جَعَلَ‏ قُلُوبَ‏ الْأَئِمَّةِ مَوْرِداً لِإِرَادَتِهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شَاءُوهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ‏ وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ‏[۳][۴]

امام هادی(ع) فرمودند: «خداوند قلوب مؤمنان را موردی برای اراده‌اش قرار داد؛ پس هنگامی که خداوند چیزی را می‌خواهد، امام هم آن را می‌خواهد و این همان سخن خداست که می‌فرماید: «چیزی نمی‌خواهند الّا آن که خداوند آن را می‌خواهد.»

 

*(صحیفة علی مخصوص اهل بیت(ع)):

ابان بن تغلب گفت: حضرت صادق(ع) فرمود:

در بند شمشير على نوشته كوچكى بود پسرش حضرت حسن را خواست آن شمشير را در اختيارش گذاشت و به او كاردى داد و گفت: باز كن نتوانست باز كند على(ع) برايش باز كرد فرمود: بخوان امام حسن خواند (الف ب سين لام) «ممكن‏ است مانند حروف ابتداى سور رمز باشد» يكى پس از ديگرى حروف را قرائت كرد بعد آن جناب در جاى خود گذاشت و به دست امام حسين(ع) داد او نيز نتوانست بگشايد برايش باز كرد و فرمود: بخوان پسرم! امام حسين نيز مانند حضرت حسن خواند باز پيچيد و در جايش گذاشت بدست محمّد بن حنفيه داد نتوانست بگشايد برايش باز كرد فرمود: بخوان نتوانست چيزى از آن استخراج كند گرفت از او در جايش گذاشت. به حضرت صادق(ع) عرض كردم در آن صحيفه چه بود؟ فرمود: آنها حروفى بودند كه هر حرفى هزار باب مي‌گشود. ابو بصير گفت: حضرت صادق(ع) فرمود: تا كنون بيش از دو حرف آن خارج نشده.[۵]

 

پیشگویی امام کاظم(ع) دربارة امام رضا علیه السلام

عَنْ يَزِيدَ بْنِ سَلِيطٍ الزَّيْدِيِّ قَالَ: لَقِيتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْإِمَامِ بَعْدَكَ بِمِثْلِ مَا أَخْبَرَ بِهِ أَبُوكَ قَالَ فَقَالَ كَانَ أَبِي فِي زَمَنٍ لَيْسَ هَذَا مِثْلَهُ قَالَ يَزِيدُ فَقُلْتُ مَنْ يَرْضَ مِنْكَ بِهَذَا فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اللَّه‏….[۶]

يزيد بن سليط زيدى گفت موسى بن جعفر عليه السّلام را ديدم. عرضكردم امام بعد از شما كيست همان طورى كه پدرتان برايم معين كرد فرمود پدرم در زمانى زندگى ميكرد كه حالا مثل آن وقت نيست. عرضكردم هر كسى با همين سخن شما قانع شود لعنت خدا بر او باد. خنده‏اش گرفت آنگاه فرمود بتو ميگويم من از منزل كه خارج شدم در ظاهر وصيت بتمام فرزندانم كردم و آنها را با علي شريك قرار دادم ولى علي فرزندم را در باطن وصى قرار دادم.

پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلّم را در خواب ديدم كه امير المؤمنين عليه السّلام نيز با ايشان بود در دست انگشتر و شمشير و عصا و كتاب و عمامه‏اى داشت عرضكردم اينها چيست؟ فرمود عمامه اقتدار خداست شمشير عزت خدا كتاب نور خدا و عصا نيروى خداست اما انگشتر جامع تمام اينها است. بعد پيغمبر اكرم فرمود امامت پس از تو متعلق بفرزندت علي است.

سپس فرمود: يزيد! آنچه برايت توضيح دادم بامانت بتو سپردم مبادا جز بمؤمن عاقل و بنده‏اى كه خداوند قلبش را بايمان آزمايش نموده يا مرد راستگو و درست كردار اطلاع دهى مبادا نعمت خدا را كفران كنى اگر ترا بشهادت خواستند امتناع مكن خداوند ميفرمايد: وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّهِ‏ عرضكردم هرگز چنين كارى را نخواهم كرد.

سپس موسى بن جعفر عليه السّلام فرمود پيغمبر اكرم برايم توصيف نموده فرمود پسرت علي بنور خدا مى‏بيند و با فهماندن او ميشنود و بحكمت خدا سخن ميگويد هرگز اشتباه نمى‏كند دانا است و نادانى ندارد گنجينه‏اى از علم و حلم است بزودى از او جدا خواهى شد توقف شما با هم خيلى كم است وقتى از اين سفر برگشتى‏ كارهاى خود را بكن هر چه مايلى انجام ده كه از او جدا ميشوى و جاى ديگر خواهى رفت تمام فرزندانت را جمع كن و خدا را بر آنها گواه بگير كه خداوند در گواهى كافى است. بعد فرمود مرا همين امسال خواهند گرفت پسرم علي همنام با علي بن ابى طالب و علي بن الحسين باو فهم علي بن ابى طالب و علم و بينائى و اخلاقش را داده‏اند او اجازه ندارد آشكارا صحبت كند مگر چهار سال پس از هارون الرشيد.

بعد از گذشتن اين چهار سال هر چه ميخواهى از او بپرس ان شاء اللَّه جوابت را ميدهد.

 

حکمت نام رضا

أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ الْبَزَنْطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع إِنَّ قَوْماً مِنْ مُخَالِفِيكُمْ يَزْعُمُونَ أَبَاكَ إِنَّمَا سَمَّاهُ الْمَأْمُونُ الرِّضَا لِمَا رَضِيَهُ لِوِلَايَةِ عَهْدِهِ فَقَالَ كَذَبُوا وَ اللَّهِ وَ فَجَرُوا بَلِ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَمَّاهُ الرِّضَا لِأَنَّهُ كَانَ رِضًى لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سَمَائِهِ وَ رِضًى لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ بَعْدِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فِي أَرْضِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ لَمْ يَكُنْ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْ آبَائِكَ الْمَاضِينَ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ رِضًى لِلَّهِ تَعَالَى وَ لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ ع فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّيَ أَبُوكَ مِنْ بَيْنِهِمْ الرِّضَا قَالَ لِأَنَّهُ رَضِيَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ كَمَا رَضِيَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِكَ سُمِّيَ مِنْ بَيْنِهِمْ الرِّضَا ع.[۷]

از احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطىّ نقل شده است كه گفت: به امام جواد عليه السّلام عرض كردم: گروهى از مخالفين شما مى‏پندارند كه چون مأمون پدر شما را براى ولايت عهدى خود پسنديد و برگزيد، ايشان را «رضا[۸]» ناميد.

حضرت جواد عليه السّلام فرمودند: به خدا دروغ مى‏گويند، خلاف مى‏گويند، بلكه خداوند- تبارك و تعالى- او را «رضا» ناميد، زيرا او براى خداوند- عزّ و جلّ- در آسمانش، و براى رسولش و ائمّه بعد از او عليهم السّلام در زمينش مرضيّ بود. بزنطى گويد: عرض كردم: آيا مگر ساير پدرانتان عليهم السّلام براى خدا و رسولش و أئمّه عليهم السّلام راضى نبودند؟ حضرت فرمود: چرا، عرض كردم: پس براى چه از اين ميان فقط پدرتان «رضا» ناميده شده است؟ فرمود: چون همان طور كه دوستان و طرفدارانش به ايشان رضايت داده و ايشان را پذيرفتند، مخالفين نيز ايشان را قبول كرده، به ايشان رضايت داده بودند، و اين حالت براى پدران و اجداد ايشان اتّفاق نيفتاد؛ و لذا، از بين آنان فقط ايشان «رضا» ناميده شده‏اند.[۹]

 

 

 

امام رضا(ع) در حدیث لوح

وَ وَيْلٌ لِلْمُفْتَرِينَ الْجَاحِدِينَ عِنْدَ انْقِضَاءِ مُدَّةِ عَبْدِي مُوسَى وَ حَبِيبِي وَ خِيَرَتِي إِنَّ الْمُكَذِّبَ بِالثَّامِنِ مُكَذِّبٌ بِكُلِّ أَوْلِيَائِي وَ عَلِيٌّ وَلِيِّي‏ وَ نَاصِرِي وَ مَنْ أَصْنَعُ عَلَيْهِ أَعْبَاءَ الْنُّبُوَّةِ وَ أَمْنَحُهُ‏ بِالاضْطِلَاعِ‏ يَقْتُلُهُ عِفْرِيتٌ مُسْتَكْبِرٌ يُدْفَنُ بِالْمَدِينَةِ الَّتِي بَنَاهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ إِلَى جَنْبِ‏ شَرِّ خَلْقِي حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّي لَأُقِرَّنَّ عَيْنَيْهِ‏ بِمُحَمَّدٍ ابْنِهِ وَ خَلِيفَتِهِ مِنْ بَعْدِه…‏[۱۰]

در موقع پايان يافتن مدّت بنده، حبيب و برگزيده‏ام موسى، كسى كه هشتمين را تكذيب كند همه اولياءم را تكذيب كرده است، و علىّ، ولىّ و ناصر من است، او كسى است كه بار نبوّت را بر دوش او مى‏گذارم و قدرت و توانمندى به او مى‏دهم، خبيثى متكبّر او را به قتل مى‏رساند و در شهرى كه بنده صالح آن را بنا نهاده است در كنار بدترين خلق من، دفن خواهد شد، به حقّ مى‏گويم: او را به جانشين و فرزندش محمّد، خوشحال خواهم كرد.

 

 

 

[۱] كلينى، محمد بن يعقوب، الكافي (ط،  الإسلامية)،  تهران، چاپ: چهارم، ۱۴۰۷ ق. ج‏۱،  ص۲۷۹-۲۸۰.

[۲] كلينى، محمّد بن يعقوب، أصول الكافي، ترجمه مصطفوى، تهران، چاپ اوّل، ۱۳۶۹ ، ج‏۱، ص۲۸۴.

[۳] ( ۱)، الآية( ۳) الإنسان و( ۲۹) التكوير.

[۴] صفار، محمّد بن حسن، بصائر الدرجات في فضائل آل محمّد صلّى الله عليهم، ايران، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق. ج‏۱، ص۵۱۷.

[۵] مفيد، محمّد بن محمّد، الإختصاص، قم، چاپ اوّل، ۱۴۱۳ ق. ص۲۸۴.

[۶] مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بيروت) – بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق. ج‏۴۹ ؛ ص۱۱

[۷] ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۸ق. ج‏۱ ؛ ص۱۳.

[۸] ( ۱)-« رضا» يعنى« پسنديده»،« مورد پسند»،« مورد رضايت».

[۹] ابن بابويه، محمد بن على، ترجمه عيون أخبار الرضا عليه السلام – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۲ ش.

[۱۰] ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۸ق. ج‏۱ ؛ ص۴۳.

حجت الاسلام والمسلمین علوی تهرانی: وسیله و عامل غربالگری دیگران نباشید/ طوری عمل کنید که هنگام ظهور حضرت بقیه الله الاعظم(عج)، از جانب امام زمان(عج) برای شما نامه بفرستند

حضرت حجت الاسلام ولمسلمین علوی تهرانی استاد حوزه و دانشگاه در نشست یکصد و شصت و سوم فرهنگ مهدوی بیان داشت: مبادا که رفتار و عملکرد ما موجب آن بشود که وسیله غربالگری دیگران بشویم، وسیله آن بشویم که فردی از وجود نازنین امام مهدی عج الله تعالی فرجه شریف فاصله بگیرد.

به گزارش روابط عمومی موسسه فرهنگی هنری موعود عصر(عج)، استاد علوی تهرانی در نشست یکصد و شصت و سوم فرهنگ مهدوی موسسه فرهنگی موعود عصر(عج)، ضمن تاکید بر اهمیت موضوع غربالگری در آخرالزمان به منظور گزینش یاران و یاری دهندگان امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف گفت: اگر به درک درستی از موضوع و مسئله غربالگری در آخرالزمان برسیم، معنی انتظار تحقق پیدا خواهد کرد، و درخواهید یافت که منتظر به چه کسی می گویند؟ وقتی به روایات رجوع می کنیم، عدالت گستری را مهم ترین هدف قیام حضرت قائم المنتظر(عج) بیان می کنند. بنابراین عدالت گستری هدف منحصر نیست، بلکه مهم ترین هدف است. این امر در روایات فراوان مورد تاکید قرار گرفته است. از ساحت مقدس حضرت رسول اکرم محمد مصطفی(ص) تا یازدهمین حجت حضرت امام حسن عسگری(ع) و حتی از وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها عدالت گستری به عنوان مهم ترین هدف قیام حضرت قائم المنتظر مهدی موعود نام برده شده است.

 

اگر از روزگار فقط یک روز باقی بماند

در منابع اهل «سنن ابی داوود» نقل است، اگر از عمر روزگار فقط یک روز بیشتر باقی بماند، خداوند مردی را از اهل بیتم بر می انگیزاند که زمین را پر از عدل و داد می کنند. عدالت گستری همان هدف اصلی و مهم ترین هدف قیام حضرت بقیه الله الاعظم است.

حضرت امام باقر(ع) می فرمایند نقلی دیگر از فرزانه عالی مقام جابر ابن عبدالله انصاری است که می گوید: من لوح حضرت صدیقه طاهره فاطمه الزهرا سلام الله علیها را دیدم، یکی از مختصات خاصه حضرت زهرا سلام الله علیها همین لوح است که در آن همه چیز تا روز قیامت نوشته شده است. اَلخلف محمدُ ابن الحسن عسگری، در آخرالزمان محمد ابن الحسن العسکری(ع) خروج خواهد کرد که به هر جا می رود ابر سفیدی بر بالای سر اوست، مشابه این اعجاز درباره جد بزرگوارشان رسول اکرم است، که حضرتش هرجا گام می نهادند، ابر سپیدی بر بالای سر او بود تا حفاظی در برابر آفتاب باشد. این ابر هم گستره دارد و نیز همراهی می کند. در این حال به صدایی فصیح ندایی می آید، می شنوند جن و انس، شرق و غرب عالم، این آقا همان مهدی عج الله تعالی فرجه شریف است، زمین را پر از عدل می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده است. عدالت گستری حضرت مهدی(ع) در بیان مبارک تمام ائمه هدی سلام الله علیها ذکر شده است که برای نمونه به کلام حضرت امیر المومنین علی ابن ابیطالب(ع) اشاره می کنم که حضرتش می فرمایند: یازدهمین پسر من، همان مهدی(ع) است، که زمین را سرشار از عدل و داد خواهد کرد.

 

ارکان تحقق عدالت مهدوی چیست؟

گسترانیدن عدل در گستره ی زمین است نه در یک منطقه جغرافیایی خاص، نه یک محله، به وسعت کره زمین. برای تحقق چنین تحول بزرگی سه رکن لازم است. اگر این سه رکن نباشد، اصلاً حاصل نمی شود.

رکن اول، «رهبری عادل» و عدالت شناس، نام مبارکش «امام عدالت»، کسی باید باشد که مواضع عدالت را بشناسد، رکن دوم «برنامه عدالت گستر»، به چه شیوه ای باید این عدالت در تمام ارض مملو بشود، از روایت برآمده است که به روش حضرت رسول محمد مصطفی عمل خواهد کرد. پس سیره هم سیره ی پیغمبر اکرم صلوات الله علیه است. در سیره پیغمبر بحث و تفسیر بسیار است؛ امّا آگاه باشید که یکی از خصوصیت های غیبت کبری نا امیدی است، انسان های متدین و معتقد به ظهور حضرت امام مهدی(عج) تا حد نا امیدی پیش می روند، ولی اگر مرتبط با امام باشند باز می گردند، چگونه؟ به دعای ندبه صبح های جمعه توجه داشته باشید. دعای ندبه صبح های جمعه امری است که باعث می شود، ارتباط انسان با وجود نازنین و مبارک امام عصر عج الله تعالی فرجه شریف حفظ بشود و انسانی که آماج تیرهای نا امیدی است به آستان امام باز گردد.

حضرتش هنگامی که به سیره حضرت رسول عمل می کنند و می خواهند دین را اجرا کنند، به او می گویند آقا حرف های جدید می زنید؟ حضرت مهدی(ع) در آن لحظه می فرمایند نه! آن پیرایه هایی که به دین زده اید را جدا می کنم. آن دینی که جدم رسول خدا آورد را خراب کرده اید، اما من درستش می کنم. لذا برنامه انحصارا در دستان حضرت ولی الله الاعظم مهدی موعود است.

سومین رکنی که وجود دارد، «مردم عدالت خواه» است، بنابراین این سه رکن عبارت است از «امام عدالت»، «برنامه عدالت گستر» و مردم «عدالت خواه»، جمع این خصایص عدالت گستری در کره زمین را ممکن می کند. امام عدالت را مردم عدالت خواه می پذیرند، نه مومنین! مگر طلحه مومن نبود، مگر زبیر مومن بود، مگر نماز نمی خواند؟ جامعه فاسد عدالت را نمی پذیرد. همین ها امیرالمومنین علی(ع) را پس زدند.

پس اگر ظهور امام زمان(ع) در مقطعی که جامعه فاسد است رخ بدهد، فرجامی جز آنچه برای وجود مبارک پدران نازنینش رقم خورده است، در انتظارش نخواهد بود. همان اتفاق ها می افتد، چون قرار است به هر کسی حق خودش را بدهد، و آدم ها به حق خود قانع نیستند. این امر تازه می شود اول «رضا». به حق خودت قانع نیستی، به حق خودم قانع نیستم. علی فرض امام زمان ظهور کنند و بفرمایند از فردا حق نداری سخنرانی کنی. آیا اجازه دارم بگویم نه و سخنرانی کنم؟ پس امام عدالت، دولت عدالت خواه و جامعه عدالت پذیر می خواهد.

 

مهم ترین فراز ارتباط با امامت

موحدین و ارادتمندان به ساحت حضرات معصومین سلام الله علیها به سه دسته تقسیم می شوند، یک دسته نمط اول هستند، یک بخشی نمط اوسط و یک بخشی نمط اعلی. یک گروه هستند که هم به قلب و هم به عمل ارادت دارند و در عمل نیز استوارند. این دسته نمط اعلی هستند. یه گروه ظاهرا با اهل بیت هستند، ولی عملشان به گونه ای نیست که مورد تائید اهل بیت علیهم السلام باشد، یک گروه نیز هستند که ظاهرا با اهل بیت نیستند، ولی قلباً اهل بیت را دوست دارند، وقتی در کوفه برای امام حسین نامه نوشتند، اعضای نمط اعلی برای حضرت نامه ننوشتند، بلکه اعضای آن دو گروه نامه نوشتند که آقا بیا!

اما امام(ع) در جریان قیام فقط به یک نفر نامه نوشتند که ای حبیب ابن مظاهر ما عازم کربلا هستیم، به ما ملحق شود، و خودت را به ما برسان. این فرق مراتب انتظار و ارتباط با امامت است. نمط اول و نمط اوسط دشمن اهل بیت نیستند، ولی تعیین تکلیف می کنند، این گروه سوم هستند که می گویند چشم، تکلیف چیست؟ لذا در بیان اهل بیت هر گونه سئوالی که دال بر استعجال است، موجب ناراحتی ایشان شده است، چون از جنس تعیین تکلیف برای اهل بیت علیهم السلام است.   

همچو حبیب ابن مظاهر باشید، بگذارید امام زمان(عج) برایت نامه بنویسد. طوری باشید و به گونه ای عمل کنید که حضرت قائم المنتظر مهدی موعود(عج) برایتان نامه بنویسد. واقعا بی ادبی است، اما می توان آرزویش را به دل داشت، پسر فاطمه(س) ای کاش هنگامه ظهورت برای ما هم نامه بنویسی و بگویی فلانی این جمعه وعده الهی محقق خواهد شد، خودت را به ما برسان. یعنی اینقدر قابل باشیم که امام عصر(عج) روی ما حساب باز کند، اهل دنیا که روی ما حساب باز نکردند، تو روی ما حساب باز کن. آقای ما سه روز معتکف خانه خدا خواهد شد، مدام برای یارانش دعا می کند که مشمول قضای الهی نشوند، و بسلامت به مقصد برسند. امید آنکه حضرتش ما روی ما حساب باز کند.

 

حدیثی از کتاب روضه الکافی

فردی آمد خدمت حضرت امام محمد باقر(ع) و می پرسد چه زمانی ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه شریف رخ می دهد، تا دل ما شاد شود؟ از این گونه احادیث با ساختار حکایتی شاید به ده تا نرسد، که سائل سئوال بپرسد و امام حکایت تعریف کنند.

امام محمد باقر(ع) فرمودند: عالم بزرگواری فرزندی داشت، ولی فرزند هیچ کاری به این دریای معرفتی نداشت، پدر در اوج بود و فرزند در حضیض، اما این عالم همسایه ای داشت که در اثر موانست با این عالم از این دریای معرفت بهره مند شد. عالم در هنگام احتضار به فرزند خود می گوید اگر پس از مرگ من به تو رجوع کردند، و تو با مشکل روبرو شدی، از مرد همسایه کمک بگیر.

پادشاه خوابی می بیند، به فرزند عالم رجوع می کند، و فرزند عالم را احضار می کنند، فرزند عالم از آنجایی که بهره ای از علم نداشت، به مرد همسایه رجوع می کند، و می گوید در صورتی که پاسخ این سئوال را بدهی، صله ای که پادشاه به من می دهد را با تو سهیم می شوم. عالم در پاسخ به تعبیر خواب پادشاه می گوید، اکنون زمان گرگ است. فرزند عالم به نزد پادشاه رفته و به او می گوید اکنون زمان گرگ است، و صله ای دریافت می کند اما از تسهیم آن با مرد همسایه خودداری می کند. مجددا پادشاه خوابی می بیند و فرزند عالم را صدا می کند، و او مجددا با عذر خواهی و شرمندگی نزد مرد همسایه می رود، و در پاسخ به تعبیر خواب می گوید، به پادشاه بگو اکنون زمان میش است، ولی به فرزند عالم تاکید می کند که این بار سهم مرا فراموش نکن، پسر عالم نزد پادشاه رفته و عرضه می دارد که اکنون زمان میش است و صله را دریافت می کند ولی با عرض شرمندگی صله را با مرد همسایه تسهیم نمی کند. بار سوم پادشاه خواب می بیند و باز فرزند عالم به سمت مرد همسایه می رود و این بار قول می دهد که حتما صله ای که از پادشاه دریافت می کند را با مرد همسایه تسهیم کند. همسایه به فرزند عالم می گوید تعبیر خواب سوم پادشاه این است که اکنون زمان ترازو است. فرزند عالم پس از دریافت پاداش از پادشاه نزد همسایه رفت و سهم او را داد. همسایه فرزانه در اینجا کلام مهمی دارند: من از اول چشم داشتی به این پول نداشتم، ولی تو فرزند زمان خودت هستی، در دوره اول که با وقاحت تو این پول را گرفتی تو گرگ صفت بودی، در دوره دوم که با شرمندگی صله را به من ندادی میش صفت بودی، حال که اکنون صله را با من تسهیم کردی، عدالت خواهی.

انسان های گرگ صفت غصب خلافت می کنند، انسان های میش صفت می خوان از امام دفاع کنند ولی نمی کنند، ولی استخاره می کنند، ولی انسان های ترازو محور و عدالت محور، سر را می تراشند، و در برابر امر امام تسلیم اند و منتظر دستوراند. نکته مهم این است، من نمی خواهم بگویم عدالت خواهی امت ها لازمه ظهور است، اما عدالت خواهی امت لازمه امام عدالت است. اگر عدالت خواهی نباشد، امام را می کشند، هراسی هم ندارند، یازده امام را کشتند.

وقتی ناقد به نزد معاویه می آید و با خباثت هرچه تمام تر نسبت های دروغین به حضرت علی(ع) می بندد، خود معاویه به ستوه آمده و از حضرت امیر دفاع می کند، می گوید علی هرگز ترسو نیست، اگر کلام و بیان علی نبود، کلام در عرب مرده بود، یعنی قرآن به تنهایی نمی تواند حافظ خود باشد، بلکه مفسری چون علی ابن ابی‌طالب می خواهد، وقتی ناقد به معاویه می گوید که تو فضائل علی را می دانی برای چه با او در نبردی؟ معاویه  می گوید مسئله من با علی(ع)  بر سر فضائل او نیست، بلکه بر سر عدالت اوست، اگر امام علی(ع) بر سرکار باشد از این حکومت یک نمد هم به من نمی دهند، کما اینکه نداد، و جنگ صفین و جمل شروع شد.

حدیث اثبات ولایت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) در کتاب «منهاج الکرامه»

در کتاب منهاج الکرامه علّامه حلّی آمده است: آن زمان که در شورای انتقال خلافت از نفر دوم به نفر سوم جلسه ای تشکیل شد، وضعیت به گونه ای مدیریت شده بود که حکومت به همه برسد الا حضرت علی(ع). عامر ابن واثله که از روایان اهل تسنن است، می گوید امیر المومنین علی(ع) به اعضای شورا می گوید: امروز برهانی را بیان می کنم که هیچ کدام از شما چه عرب و عجم نتوانید مسیر بحث را عوض کنید، حضرت احتجاج می کند، آیا بین شما کسی هست که پیش از من به یگانگی خدا موحد شده باشد. اعضای شورا تصدیق می کنند که تو اول موحدی. باز دوباره قسمشان می دهد، آیا بین شما کسی هست که پیغمبر درباره او فرموده باشد، من کنت مولی فهذا علیُ مولا. باز همگان تصدیق می کنند که این بیان مختص شماست. باز پرسید پرچمدار فتح خیبر به غیر از من کسی هست؟ طوری که رسول خدا فرمود فردا پرچم را به کسی می دهم که هم خدا او را دوست دارد و هم نبی خدا  و او خدا و نبی را دوست دارد؟ آنها تصدیق کردند که آن شخص تو بودی. این احتجاجی که حضرت بیان می دارد برای آن محفل نبوده است، بلکه برای این بود که شیعیان و یتیمان آل محمد برسد.

مسئله عدم پذیرش امیرالمومنین علی ابن ابی‌طالب در فضائل حضرت نیست، مشکل در سطح دیگری است، حضرت امیر الموننین بیان مبارکش این است که من مناقب گو نمی خواهم، من حرف شنو می خواهم، و این قاعده امیرالمومنین و رسول خدا بود. اگر این قاعده اجرا شد، شما قیام کنید.

در کتاب کشف المُحجّه سید ابن طاووس، بیان مبارک حضرت امیرالمومنین بعد از شهادت محمدابن ابی بکر این است: پسر ابی‌طالب سرپرستی امت من دست توست، پس اگر این امت ولایت تو را بدون رضایت پذیرفتند و گفتند چون تو مستحق این مقام هستی. قیام کن. این یعنی عدالت پذیری.

 

حمزه سیدالشهدا و جعفر ابن ابی‌طالب چگونه یاری دهندگانی بودند؟

حضرت امیرالمومنین علی(ع) می فرمایند اگر بعد از پیامبر، برادرم جعفر، حضرت حمزه سیدالشهدا زنده بودند، من دچار آن بیعت اجباری هم نمی شدم. اما حضرت می فرمایند من دستم خالی است، با دو نفر تازه اسلام آورده مانند عباس و عمویم عقیل نمی توانم به مصاف اهل نفاق بروم. اینجا بود که حضرت فرمودند خلافت را رها کردم و به حفاظت از خانواده ام پرداختم. چگونه حفاظت کرد؟ فرمود در حالی که در چشمم خار بود و استخوانی در گلو داشتم، آب دهان خود را که می خوردم در گلو استخوان بود، این یعنی دائما نگران امت بودم.

اینجاست که جایگاه حضرت حمزه مشخص می شود، چه شخصیت بزرگی است جعفر ابن ابیطالب، امیرالمونین شخصیت حمزه و جعفر را دوست دارد. تو اگر نمی دانی اینها چه کسانی هستند، چه یاری دهندگانی بودند، چگونه می خواهی به امام زمان خود کمک کنی؟ با جدید الاسلام ها نمی شود منتظر واقعه شریف ظهور شد. مراد حضرت در آن حدیث همه مردم کوفه نیست. همه مردم حجاز نیست، نه! اگر فقط چهل نفر، باورمند حضور داشتند، قیام می کردند. مراد همه نیست.

 

عامل غربال دیگران نشوید که بد گناهی است

جابرابن جعفی نزد حضرت باقر(ع) آمد و عرض کرد کی زمان فرج می رسد؟ حضرت فرمود هیهات هیهات، دور است، دور است، ثم تَغَربَلوا، ثم تغربلوا، ثم تغربلوا، چه نوع غربالگری منظور است؟ تکان دادن ساده؟ زلزله؟ خیر این غربالگری چیزی است در حد سونامی. حضرت سه بار فرمودند ثم تغربلوا، تا اینکه آدم های صاف و سلامت باقی بمانند. اهل کدورت بروند. ما که غربال خواهیم شد، و مورد امتحان سخت قرار خواهیم گرفت، فقط سعی کنید یک کار را نکنید: «عامل غربال دیگران نشوید!» یک کاری نکنید که به واسطه رفتار تو مردم از امام زمان عجل تعالی فرجه شریف زده بشوند. بکوشید عامل غربال دیگران نشوید که بد گناهی است. بخدا سوگند آن امری که منتظرش هستید رخ نخواهد داد مگر پس از اینکه غربال بشوید، بخدا سوگند آن فردی که منتظر ظهورش هستید، قیام نخواهد کرد مگر پس از ناامیدی! در ناامیدی بسی امید است.

 

برای امام تعیین تکلیف نکنید

سهل ابن حسن خراسانی به حضور حضرت امام صادق(ع) شرفیاب می شود، در این هنگام به امام عرضه می دارد که آقا شما در خراسان صد هزار شمشیر در نیام دارید، کافی است امر کنید تا از نیام بیرون آید! اما فراموش نکنید که هیچ گاه برای امام نباید تعیین تکلیف کرد. حضرت به سهل ابن حسن خراسانی می گوید تنور را برافزود و داخل تنور برو، سهل نمی پذیرد و بیان می دارد که آقا ما خیرخواه شما هستیم، در همین لحظه هارون مکی وارد می شود و امام بدو امر می کند که همین الان داخل تنور شو، هارون بدون لحظه ای تردید وارد تنور می شود. حضرت امام صادق(ع) طوری از خراسان گفت و گو می کنند که انگار لحظه ای پیش در آنجا حضور داشتند. در ادامه سهل ابن حسن خراسانی تاب آوری خود را از دست می دهد و می گوید آقای من، هارون در تنور است، دارد می سوزد. حضرت به سهل می گوید درب تنور را بردارید، وقتی سهل درب تنور را بر می دارد می بیند که هارون سالم و سلامت است.

سهل ابن حسن خراسانی معرفت نداشت، وگرنه در می یافت « قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِيمَ» جلوه ی تام این آیه امام صادق(ع) است. در این لحظه حضرت فرمود سهل چند نفر مثل هارون مکی در خراسان داری؟ عرضه داشت: هیچ کس. حضرت در پاسخ می فرمایند اگر پنج نفر داشتم قیام می کردم. پس نباید به گزاف حرف زد، باید اصلاح کنیم خودمان را. اوصاف و اوضاع فردی ما خوب نیست، مسائل اجتماعی و اقتصادی یا حل می شود یا نمی شود، باید تغییری در اوضاع مان ایجاد کنیم که رویمان حساب باز کنند.

حضرت امام صادق(ع) در بیانی دیگر اشاره می کنند، آن حضرت قیام نمی کنند مگر حلقه های سپاهش کامل شوند. پرسیدند چند نفر است، حضرت در پاسخ بیان داشتند: ۱۰ هزار نفر.

برای رسیدن به این ده هزار نفر و برای رسیدن به آن زمینه عدالت پذیری باید مهیا شد، بله آن ده هزار نفر در ازل تعیین شده اند، در ازل همه چیز تعیین شده است، آیا من می توانم جزء این ده هزار نفر باشم؟ حضرت فرمودند یک عده هستند که بر می گردند مانند سلمان فارسی. پس می تونیم ماهم جزء ده هزار نفر باشیم. منظور عدد نیست. منظور برنامه رسیدن به آن است و اینکه چگونه می توان در زمره آن ده هزار نفر قرار گرفت؟ که اسم دیگر آن ده هزار نفر، جامعه عدالت پذیر است که باید در سلسله نشست هایی در این خصوص گفت و گو کرد. امید آنکه ما هم در زمره آن ده هزار نفر باشیم و بتوانیم عدالت اهل بیت علیهم السلام را بپذیریم، انشاءالله.

همچنین ببینید

سنجش عیار شیعیان در عصر ظهور

سنجش عیار شیعیان در عصر ظهور

یکصد و شصت و ششمین نشست از سلسله نشست­های فرهنگ مهدوی با موضوع سنجش عیار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *