بنی اسرائیل، روح الله (علیه السلام) را دوره کرده بودند. یکی میگفت: «آخر میشود پیامبری بدون معجزه باشد؟» دیگری به اولی تنه ای زد و گفت: «به پرواز در آوردن یک گِل خشکیده که نشد معجزه!» و بعدی گفت: «اصلاً یک مرده را زنده کنی، به تو ایمان خواهیم آورد.»، بقیه حرف او را تایید کردند.
حضرت عیسی (ع)، آهی کشید و به طرف قبرستان شهر رفت که در همان نزدیکی بود. بنی اسرائیل با شوق و ذوق، در حالی که با هم می خندیدند و با سر به او اشاره میکردند، پشت سرش به راه افتادند. روح الله (ع)، در کنار سنگ شکسته و ترک خورده ای ایستاد که گرد قطوری از خاک چند سده بر آن نشسته بود و نشانه های روی قبر را پوشانده بود.
کسی از میان جمع، آهسته گفت: «قبر سام فرزند نوح نبی (ع) است. او چهار هزار سال است که مرده. اگر می توانی او را زنده کن!» و ناگهان گورستان که پر از صدای خنده ی قوم یهود بود، ساکت شد.
حضرت مسیح (ع)، سرش را به آسمان گرفت و گفت: «یا حیُّ یا قیّوم!» و سپس رو به قبر کرد و گفت: «به اذن خداوند، برخیز!»
در مقابل چشمهای حیرت زده ی بنی اسرائیل، مردی نیمه عریان، که موهای سرش همچون پنبه، سفید شده بود، از قبر برخاست و وحشت زده پرسید: «قیامت شده است؟»
روح الله (ع)، سرش را تکان داد و فرمود: «نه ولی از خدای خود خواستم که تو را زنده کند.» سپس گفت: «تو در جوانی مردی، چرا مویت سپید شده است؟»
سام، به اطرافش نگاهی کرد و بی توجه به چشمهای گرد شده و دهانهای باز یهودیان گفت: «آواز تو را که شنیدم، گمان کردم قیامت رسیده است. از هول و وحشت آن مویم سپید شد.»
عیسی (ع)، نگاهی به قومش کرد و رو به سام گفت: «به اذن خدا، بمیر!» (۱)
***
«وَ أُحیِ الموتی بإذنِ اللهِ» (۲)
(و به اجازه ی خداوند، مردگان را زنده میکنم.)
پی نوشت:
۱. شیخ حر عاملی، ترجمه ی الإیقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه، النص، ص: ۱۸۴؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج ۸، صص ۶۴۶- ۶۲۷
۲. آل عمران: ۴۹
منبع: مستور
رجعت از عقاید مهم شیعیان و به معنای بازگشت مردگان پیش از واقعه ی قیامت است. در این مطلب برآنیم که به حکایات و روایاتی اشاره کنیم که در آن از بازگشت مردگان در میان اقوام و ملل گذشته بازگو شده است.