ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

1a248822902e719b08e6882fe3700270 - ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
در ازدحام گفت‌وگو از عید و نوروز؛
در غوغای ارز و دلار و تنگی و گشادی معیشت و زندگی؛
در فراز و فرود بانگ و فریاد مدّعیان ریاست و کیاست، آنچه در جهان پیرامونمان می‌گذرد، به تندباد نسیان و غفلت سپرده شده است. غافل از آنکه، هماره بزرگ‌ترین وقایع و اوقات، در اوج غفلت و بی‌خبری آدمی‌بر او فرود می‌آید

ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
اسماعیل شفیعی سروستانی
در ازدحام گفت‌وگو از عید و نوروز؛
در غوغای ارز و دلار و تنگی و گشادی معیشت و زندگی؛
در فراز و فرود بانگ و فریاد مدّعیان ریاست و کیاست، آنچه در جهان پیرامونمان می‌گذرد، به تندباد نسیان و غفلت سپرده شده است. غافل از آنکه، هماره بزرگ‌ترین وقایع و اوقات، در اوج غفلت و بی‌خبری آدمی‌بر او فرود می‌آید.
چنان درها را بر خود بسته‌ایم که هیچ صدایی، فریادی و خروشی به گوشمان نمی‌رسد.
چنان پرده‌ها را کشیده و گاه چون کبکی سر به زیر برف فرو برده‌ایم که هیچ دستی، قامت شکسته‌ای و طوفانی که همه دشت‌های شرق اسلامی را در می‌نوردد، نمی‌بینیم.
ـ در هیچ عصری این چنین، نفس‌های شرق اسلامی‌به شماره نیافتاده بود. گویی از منجنیق فلک، سنگ فتنه بر سر و روی جمله ساکنان این زمین خوب خدا باریدن گرفته و ما، در غفلت تمام، در حصاری آبگینه‌ای، خود را در امان تام شناخته‌ایم.
طوفانی که از کرانه‌های «مدیترانه» آغازیدن گرفته، منزل به منزل پیش می‌آید، همه دشت‌ها و بلاد را درمی‌نوردد تا از منتها الیه شرق بزرگ خارج شود.
طوفان مرزی نمی‌شناسد، از هیچ مانع و رادع و سیم خارداری نمی‌هراسد، پیر و جوان، عالم و عابد نمی‌بیند، همه را در هم پیچیده، چون خاشاک به هر سوی می‌پراکند.
ـ در هیچ عصری این چنین همه قوای دشمنان انسان و ادیان، دست در دست هم، عزم ریشه‌کنی مستضعفان و مؤمنان نداشته‌اند. این اتّفاق عرب و کرد و فارس نمی‌شناسد. آنان در سیمای همه محرومان و افتادگان این خطّه از زمین خدا، «مرگ خویش» را می‌بینند که چنین در حمله‌ای پیش‌دستانه هجمه آورده‌اند.
ـ در هیچ عصری این چنین، همه قوای مستضعفان و مؤمنان، متفرّق، متشتّت و آشفته احوال نبوده است و این همه خصم کین‌جو را نوید داده است که فصل، فصل خوردن ساکنان این خطّه از زمین و تباه ساختن روز و روزگار آنان است؛ چنان‌که هیچ گاه مجال خیزش و بر پای ایستادن پیدا نکنند.
ـ در هیچ عصری این چنین، ابلیس، قوای آشکار و نهان خود را برای خشکاندن ریشه درخت انسان و ادیان در کار وارد نساخته است. در ازدحام عید و نوروز، در غوغای دلار و ارز و در فراز و فرود بانگ مدّعیان ریاست و کیاست، کسی را یارای شنیدن نفس‌های به شماره افتاده، دیدار اتّفاق و اتّحاد جمله دشمنان ادیان و انسان و تفرّق هولناک عارض شده بر خرد و کلان و عالم و عامّی ساکنان شرق اسلامی نیست و هجمه‌ای که ابلیس و جنودش آغاز کرده‌اند.
دیدار این همه شکل نیست، از پنجره‌هایی که بر بهار گشوده‌اید، بنگرید. بر صفحات رسانه‌هایی که طول و عرضی چون دشت وسیع خدا یافته‌اند، بخوانید. از همین جا خواهید دید. دشت لاله‌های خونین «سوریه»، «عراق»، «پاکستان» و «بحرین» را. از همین جا خواهید شنید. خروش و غلغله، رنج دیدگان، مجروحان و بر زمین افتادگان را و آغوش باز مرگ و نیستی را که نه برای نوازش، بلکه برای نابود ساختن مؤمن‌ترین مردم روی زمین، برادران و خواهران! یتیمان آل محمّد(ص) در «قطیف»، «دمشق»، «بغداد»، «منامه»، «میانمار»، «بلستان» و «چلاس» گشوده شده است.
این آدمی‌خواران دیو سیرت، مرزها را در نوردیده پیش می‌آیند، چون طوفان و سونامی از «مدیترانه» آغاز کرده و تا شرق دور گذر می‌کنند. تا آنجا که مؤمنی نماند و انسانی که وجدان‌های خفته را صلای بیداری زند.
در هیچ دوره و زمانی، چون عصر ما ازمصادیق گوناگون از نشانه‌های تلخ و ناگوار معرفی شده درباره سال‌های سخت قبل از ظهور کبرای حضرت صاحب الزّمان(عج) رخ ننموده است.
ای کاش، همچنان که در منتها الیه خیزش و یورش زمستان، از زیر آوار سرما و یخبندان، جوانه‌ای سر بر می‌کند و بانگ برمی‌آورد که «من هستم»، جوانه امید از شاخسار زندگی تیره و تار مؤمنان سر بر کند و جمله افتادگان را صلای رسیدن پیک رهایی و بهار دهد.
مجالی برای نگارش شاعرانه‌ها نمانده و سرودن در وصف گل و مُل؛
کاش شاعران! قصیده‌ها بسرایند در اندوه قامت شکسته مردان مرد و ناموس‌های بر باد رفته و اندام مثله شده مؤمنان و مستضعفان شمال پاکستان، سوریه، بحرین، عراق، یمن و حجاز.
کاش شاعران، غزلواره‌ها بسرایند در توصیف چشم‌های اشکبار، دست‌های تمنّا و پاهای از رمق افتاده طفلان بی‌پناه و جوینده دستگیری «دمشق»، «منامه» و «بغداد».
کجایند آن مردان مرد که خروش رعدآسایشان، لرزه بر اندام هر دیو سیرتی می‌انداخت.
گویا در جزیره‌ای امن و مصون از هر گزند، بیتوته کرده‌ایم که چنین از سوختن و ویرانی جمله سرزمین‌های پیرامونی و قتل عام بی‌نوایان آل محمّد(ص) در غفلت افتاده‌ایم.
کجاست آن نبیّ رحمت(ص) که می‌فرمود:
«مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم‏؛ ۱
کسی که بشنود فریاد «یا للمسلمین» مردی را و به یاری‌اش نشتابد، مسلمان نیست.»
دسته دسته، ناموس آل محمّد(ص)، به مسلخ آل خلیفه و آل امیّه کشیده می‌شوند.
دسته دسته از ناموس شیعیان، هتک حرمت می‌شود و شاخه‌های گل محمّدی، جوانان آل محمّد(ص) در خاک و خون خود می‌غلطند و …
ـ این همه، در سیاست خارجی دولت‌های اسلامی چه جایگاهی دارد؟ و در استراتژی خرد و کلانی که از آن تعریف یا آن را تدوین می‌کنند؟
ـ این همه در کجای حیات فردی و اجتماعی مسلمانان، همه آنان که فریاد مظلومیّت‌ها و دادخواهی‌ها را می‌شنوند، تعریف می‌شود؟
ـ اینان از کدامین غفلت ما و کدامین روزنه‌ها بهره جسته و تسمه بر گرده مستضعفان شرق اسلامی‌کشیدند؟ این روزنه‌ها کدامند؟
ـ چگونه ما را به خود مشغول داشته‌اند که تمامی ابزارهای بازدارندگی و مصونیّت‌بخشی
و محافظت‌کننده از کیان فرهنگی و سرزمینی شیعیان و مستضعفان از دستمان ربوده شده است؟
ـ حکایت، حکایت دریده شدن جمله گاوان سرخ و سفید و حنایی تمثیل مولای متّقیان است.
دیر یا زود، به سراغ گزیده‌ترین و فربه‌ترین سرزمین هم خواهند آمد، آنگاه که از سوریه، عراق، پاکستان هیچ نماند.
آیا از آن همه چیزی مانده است؟
در هیچ دوره و زمانی، ساکنان زمین، تا این حد اضطرار و اضطراب را به تجربه ننشسته بودند، گویا آسمان و آسمانیان، در پرده صلا می‌دهند:
ای مؤمنان و مستضعفان! در بی‌پناهی تمام، در اضطرار تمام، دست به آسمان بلند کنید و از ژرفای جان بخواهید:
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء»
در هیچ دوره و زمانی تا این اندازه، گوش آسمان در انتظار دعا برای فرج مصلح کل و منجی عالم نبوده است.
از ژرفای جان ظهور امامتان را طلب کنید. شاید که پاسخ بشنوید. ان‌شاءالله

پی‌نوشت:
۱. الکافی، ج ۲، باب اهتمام به امور مسلمین، ص ۱۶۴.

اسماعیل شفیعی سروستانی

همچنین ببینید

حفظ دستاوردهای حج

آداب فردی برای حفظ دستاوردهای حج

حدیثی از امام صادق علیه السلام روابت شده است که فرمودند : پیامبر در سفرها …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *