در طول زندگی مان سفرهای بسیاری رفته ایم یا خواهیم رفت. یا اگر تا به حال سفری هم نرفته باشم، از خاطرات دیگرانی که تجربه داشتهاند، خاطراتی شنیده ایم.
بارها پیش آمده که از اهالی و مردم شهرها و مناطقی که رفته ایم خاطرات شیرین بسیاری داشته ایم و با یادآوری خاطراتش دلمان تنگ شده و اگر باز هم مهیا شود به آن شهر سفر خواهیم داشت، اما گاهی اوقات نیز سفر برای ما به خاطر رویارویی با افراد یا رفتاریهایی نه تنها به یاد ماندنی نشده، بلکه نوعی تفکر قالبی درباره آن منطقه و مردمانش در ذهنمان باقی گذاشته است.
قیمت های دوبله، سوبله و حتی چوبله و …!!
«چندی پیش بود که در مغازه ای مشغول انتخاب جنس بودم، منتظر بودم که سر فروشنده ها خلوت تر شود تا قیمت بخواهم، سه خانم و یک آقا که معلوم بود مسافرند نیستند، در حال خرید بودند، وقتی کارشان تمام شد و بیرون رفتند، یکی از فروشنده ها به دیگری گفت: به اینا میگن مشتری، نه جنس میشناسن و نه قیمت، عمرا هم برگردن برای تعویض! خوب انداختیم بهشون!» این ها بخشی از جملات خانم منتظری است. او ادامه می دهد: «از شنیدن این جمله واقعا ناراحت شدم و با وجود اینکه چیزی که میخواستم را پیدا کرده بودم از اینکه از آنجا خرید کنم پشیمان شدم و یک جمله به آنها گفتم: خیلی بی انصافید.»
معمولا در سفرها خرید هم جزو برنامه هایمان قرار دارد و نکته اینجاست که ما اهالی شهرهای مختلف را بیش از هرچیز به واسطه رفتار فروشندگان آن شهرها میشناسیم.
آقای حسنی میگوید: « چندی پیش به یکی از شهرها سفر کرده بودیم و می خواستیم میوه بخریم، پدرم برای خرید رفت و با قیمت نجومی میوه ها رو به رو تا جایی که از خرید منصرف شد و برگشت، برادرم که مدتی را در آن شهر زندگی کرده بود و لهجه آنجا را به خوبی ادا میکرد وقتی برای خرید رفت با قیمت یک سوم چیزی که به پدرم گفته بودند میوه را خرید!»
قیمت های کرایه تاکسیها، اجناس، هتل ها و مسافر خانه ها، سوغاتی ها و … از جمله مواردی هستند که به لحاظ مالی در ذهن مردم خوب باقی می مانند و فقط کافی است بعدها بفهمند سرشان کلاه رفته است، آنوقت کسب اعتماد مجددشان واقعا دشوار خواهد بود.
از این ور برو، بپیچ اونور، می رسی به دیوار!
از سوی دیگر در شهرهای مختلفی که به سفر می رویم به لحاظ نا آشنایی با راه ها و مسیرها معمولا نیازمند پرسش از اهالی شهر میشویم و این موضوعی است که معمولا درذهن ها خوب باقی ماند، بی توجهی به مسافرانی که آدرس می خواهند یا فرستادن آنها به مسیری که از آن خیلی مطمئن نیستیم به جز اینکه آنها را گمراه کند، نتیجه دیگری ندارد، چرا که مثل ما با پیچ و خم شهر آشنا نیستند و ممکن است به جای دعای خیر خدای نا کرده از دستمان دلخور هم بشوند. این در حالی است که مسافر حرمت دارد و به قول پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جزو گروه هایی است که دعاهای او مستجاب میشود (۱)، پس بهتر نیست میزبان های خوبی باشیم و با خاطره ای خوش، از آنها بخواهیم تا برایمان دعای خیر کند؟
پی نوشت:
رسول خدا (ص) می فرمایند: «سه دعا بی تردید مستجاب است: دعای مظلوم، دعای مسافر و دعای پدر برای فرزندش.»؛ (مفاتیح الحیات، آیت الله جوادی آملی، ص۱۷۷، به نقل از نوادر، جلد ۵، ص۵)