اهل بیت (عليه السلام) نمی‌‏گویند برای دنیایت دعا نکن

علی (علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن (علیه السلام) فرمودند: «لَا تَکُنِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّک» مبادا بزرگ‎‌ترین هدف و یا غم و غصّه‎ات دنیا باشد! نمی‌‏گوید برای دنیایت دعا نکن، بلکه می‌‏گوید بابینش صحیح برای دنیایت دعاکن.

أعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَالَمِین
وَ صَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرین وَ لَعنَهُ اللهِ عَلی اَعدائِهِم أجمَعِین.

بِسمِ اللهِ الرّحمَن الرّحِیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.[۱]

ضرورت تصحیح بینش انسان نسبت به دنیا و خود
معصومین (علیهم‏السلام) ترسیم این بینش صحیح را تحت قالب مثال به ما آموخته‎اند. پیغمبر اکرم (صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) می‌‏فرمایند: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ مَنْ فِی الدُّنْیَا ضَیْفٌ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ عَارِیَهٌ وَ إِنَّ الضَّیْفَ مُرْتَحِلٌ وَ الْعَارِیَهَ مَرْدُودَه». [۲] در این روایت شریفه، پیغمبر اکرم دیدگاه انسان نسبت به خود و دنیا را در قالب مثال فرموده است. دیدگاه انسان نسبت به خودش باید مانند مهمانی باشد که از اینجا می‌‎رود و کوچ می‌‎کند؛ امّا نسبت به دنیا باید مانند مالی عاریه‏ای باشد که باید آن را پس داده و برود و تنها می‌‏تواند از آن استفاده کند. [۳] مالکیت انسان در دنیا اصالت ندارد. اصالت آنجایی است که انسان مالک آن باشد؛ در حالی که دنیا در نزد ما عاریه است. انسانی که ادّعا می‌‎کند مؤمن است و نشئه دیگر را قبول دارد، باید دیدگاهش نسبت به خودش در ارتباط با دنیا این‏گونه باشد که در این دنیا مه‌مان است و دنیا برای او اصالت ندارد و او مالک دنیا نیست. پیغمبر اکرم (صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) می‌‏فرمایند: «کُونُوا فِی الدُّنْیَا أَضْیَافاً». [۴] دیدگاه شما باید این‏گونه باشد که چند صباحی در این دنیا مه‌مان هستید و این دنیا برای شما اصالت ندارد.

پی‏آمد هدف‏انگاریِ دنیا
اگر انسان برای دنیا اصالت قائل شد، پی‏آمدش این می‌‏شود که دنیا برای انسان هدف می‌‎شود؛ بنابر این بیشترین تلاش خود را صرف رسیدن به هدف خود می‌‏کند. اگر برای دنیا اصالت قائل شدم، دنیا هدف می‌‎شود نه وسیله؛ و به طور طبیعی اگر انسان به هدفش نرسد، بالا‌ترین غصّه‎اش دنیا می‌‎شود. اگر دنیا در دستم بود و از بین رفت، بالا‌ترین غصّه‏ام دنیا می‌‏شود. اگر تلاش کردم و دنیا را به دست نیاوردم، باز هم بالا‌ترین غصّه‏ام دنیا می‌‏شود. چون هدفم از دست رفته است. یکی از راه‎های تلاش برای رسیدن به هدف، دعا کردن و از خدا خواستن است. تا جایی که بتوانم، تلاش می‌‏کنم و پس از آنکه از تلاش خود ناامید شدم، به خدا رو می‌‎آورم و از خدا می‌‏خواهم که کمکم کند تا به هدفم برسم و دنیایم را به دست بیاورم. چه چیز موجب شد که من به این وادی آمدم؟ بینش غلط من نسبت به دنیا و به خودم در ارتباط با دنیا مرا به این سمت کشاند. پس انسان باید دیدگاهش را در این دو رابطه تصحیح کند.

فقر و غصّه، نتیجه دنیاخواهی

ابن ابی‏یعفور که از اصحاب امام صادق (علیه‎السلام) است، از ایشان نقل می‌‏کند: «مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الدُّنْیَا أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْفَقْرَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْ یَنَلِ الدُّنْیَا إِلَّا مَا قُسِّمَ له»؛ کسی که صبح و شام کند در حالی که دنیا بزرگ‎‌ترین همّ او باشد، خداوند نیازمندی را بین دو چشمش قرار می‌‎دهد. یعنی همیشه احساس کم‎بود می‌‎کند و از دنیا جز به مقداری که برای او مشخص شده برخوردار نمی‌‏گردد. «همّ» دو معنا دارد؛ یکی آهنگ به سوی هدف و هدف‎گیری و دومی غصّه و غم و اندوه. کسی که شب تا صبح و صبح تا شب به دنبال دنیا باشد، همیشه در ترس به سر می‌‏برد؛ چرا که دنیا بزرگ‎‌ترین غصّه او است. می‌‏گوید هرچه می‌‎خواهد بشود، ولی این دنیا از بین نرود! اگر «همّ» را به معنای غصّه بگیریم، بزرگ‎‌ترین غصّه، آن‏جایی است که انسان به هدفش نرسد. اگر بزرگ‎‌ترین همّ انسان دنیا باشد- چه به معنای هدف و چه به معنای غصّه- دنیا هدف انسان می‌‏شود و انسان برای دنیا اصالت قائل می‌‏شود و دیگر آن را به عنوان ابزار و وسیله نمی‌‏بیند.

بی‏نیازی و آرامش، نتیجه آخرت‏طلبی
امام صادق (علیه‏السلام) در ادامه روایت می‌‏فرمایند: «وَ مَنْ أَصْبَحَ وَ أَمْسَى وَ الْآخِرَهُ أَکْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالَى الْغِنَى فِی قَلْبِهِ وَ جَمَعَ لَهُ أَمْرَه». [۵] در مقابل گروه پیشین، کسی که بزرگ‎‌ترین هدف و غصّه‎اش آخرت باشد، خداوند بی‎نیازی را در دل او قرار می‌‎دهد. چنین فردی که از دنیا به مقدار کفاف بهره‏مند است، هیچ‏گاه احساس نیاز نمی‌‎کند. او نشئه آخرت را بزرگ‎‌ترین مقصد، هدف، اندوه و غصّه خود قرار می‌‎دهد و خداوند بی‎نیازی را در دل او قرار می‌‏دهد و به‌اندازه نیازش او را از نعمات دنیوی بهره‏مند می‌‏سازد. در روایت مذکور هر دو بینش مطرح شده است؛ چرا که بین صدر روایت و ذیل آن مقابله برقرار است. ابتدا به نشئه دنیا می‌‏پردازد و سپس نشئه آخرت را مدّ نظر قرار می‌‏دهد. مسأله این است که ما باید بینشمان را تصحیح کنیم.

دعا برای کسب بینش صحیح نسبت به دنیا
علی (علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن (علیه‎السلام) فرمودند: «لَا تَکُنِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّک». [۶] مبادا بزرگ‎‌ترین هدف و یا غم و غصّه‎ات دنیا باشد! لذا در دعاهایی که به ما آموخته‏اند، یکی از مسائلی که بیان می‌‏شود، دعا در جهت تصحیح بینش‏ نسبت به امور دنیوی است. اهل بیت (علیهم‏السلام) نمی‌‏گویند برای دنیایت دعا نکن، بلکه می‌‏گویند با بینش صحیح برای دنیایت دعا کن! در روایتی نقل شده است: «رُوِیَ أَنَّ النَّبِیَّ کَانَ یَدْعُو دَائِماً بِهَذَا الدُّعَاءِ»؛ پیغمبر اکرم همیشه این دعا را می‌‎کرد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعَاصِیک»؛ خدایا! به من خشیتی عطا کن که بین من و معصیت تو فاصله‌اندازد. سپس می‌‏فرمودند: «وَ لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا». [۷] مبادا دنیا مقصد من و یا بزرگ‎‌ترین غصّه من شود. مبادا منتهای دیدِ من، دنیا شود و به آخرت نرسد.
اگر می‌‏خواهی دعا کنی، ابتدا در پی این باش که خدایا، بینش من را نسبت به دنیا تصحیح کن تا دنیا هدف و بزرگ‎‌ترین غصّه من نشود. اگر دعایت اِن‏شاءالله مستجاب شد، آن‏وقت برای دنیایت دعا کن. اگر بینشت تصحیح شد، از خدا کفاف می‌‎خواهی و بیش از آن نمی‌‎خواهی. هر چه دنیا در پی تو باشد، تو از آن گریزان هستی. چنین فردی صاحب بینش صحیح در ارتباط با دنیا است.

توسل به امیرالمؤمنین (علیه‏السلام)
در روایات داریم که وقتی آن حادثه عظیم در صبح روز نوزدهم ماه مبارک رمضان واقع شد، علی (علیه‏السلام) فرمودند: «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه»؛ قسم به پروردگار کعبه که به هدفم رسیدم؛ از این نشئه عبور کردم و به نشئه آخرت رسیدم. حضرت بعد از آن ضربه نمی‌‎توانستند خود را نگه دارند و دائماً به راست و چپ متمایل می‌‎شدند. امام حسن (علیه‏السلام) نماز را ادامه دادند و علی (علیه‏السلام) بقیّه نماز را نشسته خواندند و سپس حضرت را به صحن مسجد آوردند.
امام حسن (علیه‏السلام) سر پدر را به دامن گرفته و شروع به گریه کردند و سپس رو به پدر فرمودند پدر! کمر من را شکستی. علی (علیه‎السلام) گفت فرزندم گریه نکن؛ این را بدان که پدرت از این به بعد دیگر غم و غصّه‎ای ندارد. سپس فرمودند جدّت پیغمبر اکرم، جدّه‎ات خدیجه، مادرت فاطمه، حوریان بهشتی، همه در انتظار من هستند. می‌‏گویند سر مبارک حضرت را بسته بودند، ولی از اطراف پارچه خون بر روی صورت حضرت جاری بود؛ رنگ صورت به سپیدی مایل شد. امام حسن (علیه‎السلام) گریه می‌‎کرد. علی (علیه‎السلام) بی‎هوش شد؛ اشک‎های امام حسن (علیه‏السلام) روی چهره علی (علیه‎السلام) ریخت؛ حضرت چشمش را باز کرد، دید امام حسن (علیه‏السلام) گریه می‌‎کند. گفت فرزندم گریه مکن؛ از گریه‎های تو ملائکه آسمان به گریه در می‌‎آیند. بعد، علی (علیه‏السلام) شروع کرد به دعا کردن: «إلَهِی أسألُکَ مُرَافَقَهَ الأنبِیَاءِ وَ الأوصِیَاءِ وَ أعلَی دَرَجَاتِ جَنَّهِ المَأوَی». این دعای علی (علیه‏السلام) در مسجد کوفه بود؛ امّا صدای منادی به خانه علی (علیه‏السلام) که رسید، دختر علی شروع کرد صدا زدن: «وَا أبَتَاهُ وَا أمِیرَالمُؤمِنینَاه»… [۸]

________________________________________
[۱]. بحارالأنوار، ج ۹۱، ص ۹۶
[۲]. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۱۸۹
[۳]. به قول ما طلبه‏‌ها «حق انتفاع» دارد.
[۴]. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۸۱
[۵]. بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۷
[۶]. بحارالانوار، ج۴۲، ص ۲۰۲
[۷]. بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۳۶۱
[۸]. بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۸۰

همچنین ببینید

ماهنامه موعود شماره 278

شماره ۲۷۸ و ۲۷۹ ماهنامه موعود با امکان دسترسی دیجیتال منتشر شد

مجله موعود در بیست و نهمین سال فعالیت خود نشریه چاپی خود را با دسترسی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *