قوم مجوس

مجوس به قوم زردشت[۱] گفته مى شود که پیش از اسلام، در ایران زندگى کرده‌اند. در قرآن نام مجوس تنها یک بار آمده، [۲] ولى درباره ى خصوصیّات زندگى آن ها سخنى به میان نیامده است. در مجموعه هاى روایى، روایات متعددى درباره ى مجوس ـ از امامان معصوم(علیهم السلام) ـ وارد شده است که به بعضى از آن ها اشاره مى کنیم:

از حضرت امام صادق(علیه السلام) سؤال کردند: آیا مجوس پیامبرى داشتند؟

حضرت فرمود: بلى; آیا شما نامه ى حضرت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) به مردم مدینه را ندیده اید؟ حضرت در آن نامه نوشته است: مجوس پیامبرى داشتند که کتاب آسمانى داشت; اما او را کشتند و کتابش را سوزاندند.[۳]

شخصى به امام صادق(علیه السلام) عرض کرد: پیامبر مجوس چه کسى بود؟

حضرت فرمودند: «زردشت» بود; ادعاى پیامبرى کرد. عده اى ایمان آوردند و گروهى نبوّت او را نپذیرفتند و کتابش را انکار کرده، او را از دیار خود بیرون کردند و حیوانات درنده او را دریدند.»

عرض کرد: مجوسیان در زمان خود به حق نزدیک تر بودند، یا عرب؟

حضرت جواب دادند: عرب در زمان جاهلیّت به دین حنیف (اسلام) نزدیک تر بودند; چون مجوس به تمام پیامبران کفر ورزیدند و کتاب هاى آسمانى و برهان پیامبران را انکار کردند. «کیخسرو» ـ اولین پادشاه مجوس ـ سیصد پیامبر را کشت.

مجوس، غسل جنابت نمى کردند; اما اعراب، غسل جنابت مى کردند. غسل یکى از شرایع دین حنیف است; مجوس ختنه نمى کردند; ختنه کردن یکى از سنّت هاى پیامبران است و اول کسى که ختنه کرد، حضرت ابراهیم(علیه السلام) بود;

مجوس مرده هاى خود را غسل و کفن نمى کردند و به صحرا مى انداختند و اول کسى که براى او لحد و قبر کنده شد، [۴] حضرت آدم ابوالبشر(علیه السلام) بود;

مجوس با مادر، دختر و خواهر خود ازدواج مى کنند; ولى عرب چنین نمى کردند;

مجوس بیت الله الحرام را قبول ندارند:[۵]

اِنَّ المَجوُسَ جَزُّوا لِحاهُم وَ وَفِّروُا شَوارِبَهُم و اِنّا نَحْنُ نَجُزُّ الشَّوارِبَ وَ نَعْفى اللِحى وَ هِىَ الفِطْرَه;

مجوس موى صورت (ریش) خود را مى تراشیدند و سبیل را بلند مى کردند; اما ما سبیل خود را مى تراشیم و ریش را نگه مى داریم و این کار مطابق با فطرت آدمى است.[۶]

نکته: بعضى از مدلهاى آرایش بدن و لباس، سمبل یک عقیده و آیین هستند. دقّت در انتخاب مد باعث مى شود که آیین کفار و مشرکین ترویج نشود.

منابع
[۱]. زردشت = زرتشت.
[۲]. حج، ۲۲.
[۳]. کافى، ج ۳، ص ۵۶۷، حدیث ۴.
[۴]. به داستان زندگى حضرت آدم مراجعه شود.
[۵]. بحارالانوار، ج۱۰، ص ۱۷۹; قصص الانبیا، ج ۲، ص ۳۳۷.
[۶]. میزان الحکمه، ج۴، ص ۲۷۷۴، حدیث ۱۸۱۴۰.

همچنین ببینید

از شیراز تا حیفا

«از شیراز تا حیفا»روایتی از بنیاد و تاریخ فرقه بابیه

«از شیراز تا حیفا» نقدی عالمانه و روایتی منصفانه از چگونگی شکل‌گیری فرقه بابیه و …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *