عواملی همچون عادات ذهنی، خوف از مخالفت اجتماع و هراس از مسئولیت و محدودیت، مانع شناخت خداوند میشود در این نوشتار به توضیح موانع این شناخت خداوند می پردازیم.
۱ – پیروی از هوای نفس
پیروی از هوای نفس به معنای مخالفت با فرمان عقل، شرع و یا وجدان اخلاقی است. هر گاه کسی آن چه را که به واسطه نور عقل و یا هدایت شرع و وجدان اخلاقی خود نادرست می داند انجام دهد قوای ادراکی و قوه عاقله او دچار رکود و ناتوانی میشود و از درک حقایق و حتی روشن ترین حقیقت یعنی خدای عالم عاجز میشود.
خداوند در آیه ۲۳ از سوره مبارکه جاثیه می فرماید: أفرءیت من اتخذ الهه هویه و اضله اللَّه علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد اللَّه افلا تذکرون. آیا دیدی و تعجب نمیکنی از کسی که هوای خویش را معبود خود قرار داد در حالی که او معبود حقیقی خویش را میشناسد و خداوند او را که می داند معبود حقیقی کیست گمراه گردانید و بر گوش و قلبش مهر زد و بر دیده اش پرده نهاد؟ چه کسی پس از خدا او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پندنمیگیرید؟
معبود قرار دادن هوای نفس به معنای پیروی از هوای نفس است و پیروی از هوا موجب زوال عقل و قوه شناخت انسان است امیرمؤمنان علی(ع) فرمودهاند: الهوی شریک العمی[۱] در این فرمایش گهربار امام هوای نفس را به منزله و همدوش نابینایی معرفی کردهاند و مقصود آن است که هوای نفس قوه شناخت انسان را از بین میبرد امام علی در عبارتی دیگر می فرمایند: چه بسیار عقلی که تحت سیطره هوای نفس قرار میگیرد. [۲]وقتی عقل اسیر هوا شود، دیگر قادر به انجام وظیفه اصلی خویش که شناخت حقایق و تمییز نیک و بد از یکدیگر است نخواهد بود.
ایشان در فرمایش دیگری چنین راهنمایی فرمودهاند:[۳] به وسیله عقلب با هوای خود مبارزه کن
این جمله بیانگر رویارویی همواره عقل و هواست زیرا همان طور که هوای نفس قوای ادراکی و خرد انسان را ناتوان می سازد تنها راه مبارزه با هوای نفس عقل انسان است با عقل می توان به جنگ هوای نفس رفت و از پیروی آن پرهیز نمود.
۲ – محبت دنیا
یکی از موانع شناخت، محبت افراطی است. به طور کلی می توان گفت محبت خارج از اندازه قوای ادراکی و شناخت فرد را مختل میکند هر گاه فردی به شخص، مقام یا شی ای محبت بیش از حد داشته باشد نخواهد توانست زشتی ها کمبودها و مضار محبوب خود را ببیند و بپذیرد و سخن مخالفان محبوب خود را نیز نخواهد شنید امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:[۴] چشم محب از دیدن عیوب محبوب نابیناست و گوشش از زشتی بدی های او ناشنواست.
بنابراین می توان گفت شناخت موضوعات مورد علاقه و محبت شدید دشوار است چنان که مشهور است «حب الشی یعمی و یصم» از پیامبر اکرم(ص) نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است به همین ترتیب می توان گفت وقتی چیزی مورد علاقه شدید باشد نه تنها شناخت آن دشوار میشود بلکه شناخت مخالفان آن نیز دشوار خواهد بود زیرا شخص محب همواره به مخالفان محبوب خود به دیده تردید و گاه دشمنی نظر میکند و نمی تواند محاسن و فواید مخالفان را بشناسد.
یکی از قضاوت های رایج میان دنیا پرستان و دلبستگان به حیات دنیا این است که گمان میکنند خداپرستی با بهره مندی از مواهب دنیا سازگار نیست بحث درباره دنیا در فصل مستقلی خواهد آمد ولی اجمالا باید بدانیم که از دید موحدان دنیا و نعمت های آن مخلوق خداست. انسان موحد که عاشق خداست به هر چیز به دیده نشانه و گواه وجود خداوند می نگرد نعمت های دنیا نیز از دید انسان موحد مذموم و ناپسند نیست؛ آن چه ناپسند و مذموم است دلبستگی به دنیاست ولی انسان های سطحی نگر و نزدیک بین، خدا، انبیاء و شرایع را با بهره مندی از دنیا مخالف میبینند پیشاپیش در برابر اندیشه خدا پرستی موضع مخالف میگیرند و وجود خدا و دین را انکار میکنند.
محبت دنیا چشم و دل دنیا پرستان را کور کرده و دیگر قدرت دیدن حقایق برتر را ندارند امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند:[۵] به سبب محبت دنیا گوش ها از شنیدن حکمت ناشنوا و قلب ها از روشنایی بصیرت نابینا میشود.
به همین دلیل ایشان بنابر نقل امام صادق(ع) در موعظه ای فرموده است:[۶] دنیا را رها کن زیرا محبت دنیا انسان را کور و کر و گنگ میکند و مردم را ذلیل میکند.
محبت دنیا موجب غفلت از حقیقت و انکار آن میشود و جهل و غفلت و حقیقت اولین مانع رسیدن به کمال است از این رو امام صادق(ع) فرمودهاند:[۷] آغاز و منشا همه کجروی ها محبت دنیاست.
۳ – سطحی نگری
نگاه سطحی و نزدیک بین، مانع شناخت عمیق امور است انسان هایی که دچار قضاوت عجولانه هستند و به ظنون خود در قضاوت بسنده میکنند به معرفت یقینی و استواری دست نمییابند و آنان که حواس محدود بشری را یگانه ابزار شناخت می دانند از شناخت حقایق برتر از حس محرومند. وجه مشترک این گونه افراد را می توان سطحی نگری و نزدیک بینی نامید.
قرآن کریم اعتماد بر ظن را در موارد بسیاری موجب گمراهی دانسته است آیات گوناگونی منشا شرک مشرکان را پیروی از ظن و گمان معرفی کرده است دیدگاه قرآن درباره ظن و گمان این است که در شناخت واقع نباید به ظن اعتماد کرد. تا زمانی که علم یقینی نداریم نمی توانیم بگوییم حقیقت را شناخته ایم. علم یعنی معرفت به چیزی همراه با عدم احتمال نقیض آن ولی در ظن و گمان همواره احتمال خلاف وجود دارد قرآن کریم می فرماید: ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً[۸] گمان در وصول به حقیقت هیچ سودی نمی رساند.
بالاترین حقیقت که وجود خداوند است و برترین عقیده که باور به یگانگی اوست برای کسانی شناخته میشود که بر ظنون خویش تکیه نمیکنند و عقاید خود را بر پایه استوار علم بنا میکنند آنان از شرک و الحاد مصون هستند و دیگران که بر ظن و گمان تکیه دارند در خطر انکار خدای یگانهاند.
باز می فرمایند: الا ان للَّه ما فی السموات و من فی الارض و ما یتبع الذین یدعون من دون اللَّه شرکاء ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون[۹] آگاه باش که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است از آن خداست و کسانی که غیر از خدا شریکانی را می خواند از حق پیروی نمیکنند. بلکه اینان جز از گمان پیروی نمیکنند؛ و جز تخمین زدن کاری نمیکنند.
از دیگر مصادیق سطحی نگری و نزدیک بینی، اعتماد به حواس ظاهری و بسنده کردن به آنهاست. افراد حس گرا امر غیر محسوس را که حواس ظاهری قادر به درک آن نیست منکر میشوند. آنها مشهودات و محسوسات خود را بررسی نمیکنند، تا منشأ آنها را تشخیص دهند. چه بسا منشأ این امور مشهود موجود دیگری باشد که هم اکنون آن را نمیبینیم و یا اصولا قابل مشاهده حسی نباشد بنی اسرائیل مردمی نزدیک بین و حس گرا بودند. آنان به سبب اعتماد بیش از حدی که بر حس خود داشتند فریب سامری را خوردند و مجسمه ناتوانی را معبود پنداشتند در حالی که هیچ یک از آثار هوشیاری آگاهی و توانایی در آن دیده نمیشد سامری از زینت های مردم گوساله ای ساخت که صدایی از آن شنیده میشد آن گاه به بنی اسرائیل گفت این گوساله معبود شما و موسی است: فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا الهکم و اله موسی فنسی؛ [۱۰] پس برای آنان پیکر گوساله ای که صدایی داشت بیرون آورد و او و پیروانش گفتند: این خدای شما و خدای موسی است و پیمان خدا را فراموش کردند.
آنان فریب سامری را خوردند زیرا هنگامیکه صدای مجسمه را شنیدند آن را نشانه حیات پنداشتند و این نشانه را کافی دانستند. خداوند درباره این عمل بنی اسرائیل این گونه قضاوت میکند: افلا یرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرا و لا نفعا[۱۱] مگر نمیبینند که گوساله پاسخ سخن آنان را نمی دهد و به حالشان سود و زیانی ندارد؟
این آیه در واقع بنی اسرائیل را سرزنش میکند که چرا در مشهودات خود تدبر نکردهاند و از خود نپرسیدند که این گوساله چرا از پاسخ سخنان ما عاجز است و از خود نپرسیدند: چگونه موجودی که سود و زیانی برای ما ندارد و قدرت بر سود رساندن و ضرر زدن ندارد معبود ما باشد؟
در این آیه سادهاندیشی و سطحی نگری بنی اسرائیل محکوم شده است ویژگی حس گرایی و دوری از تعقل در موارد دیگری نیز از بنی اسرائیل دیده شده است. آنان از پیامبر خود می خواستند که خدا را به آنان نشان دهد به طوری که بتوانند با چشمان خود خدا را مشاهده کنند: فقالوا ارنا الله جهره[۱۲] بنی اسرائیل به موسی گفتند: خدا را آشکارا به ما بنمای.
و اذا قلتم یا موسی لن نومن لک حتی نری اللَّه جهره فأخذتکم الصاعقه و انتم تنظرون[۱۳] به یاد آورید آن گاه که گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکار نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد پس در حالی که می نگریستند صاعقه شما را فرا گرفت.
حس گرایی افراطی باعث محرومیت از شناخت حقایق غیر مادی است و کسانی که این ویژگی را دارند قادر به شناخت خداوند نیستند و هرگز به آفریدگار جهان ایمان نمی آورند.
۴ – عادات فکری و تقلید از پدران
انسان زندگی خود را بر پایه اعتقادی خاص درباره انسان و جهان بنا میکند و این عقاید زیر بنای نظام زندگی و آرزوها و آرمان های اوست دگرگون کردن این عقاید کار دشواری است، زیرا تغییر آنها برخلاف عادات فکری و عملی مردم است مقاومت اقوام گوناگون در برابر رسالت انبیاء نمونه ای از این دشواری است: فلما جاءهم موسی بایاتنا بینات قالوا ما هذا الاسحر مفتری و ما سمعنا بهذا فی آبائنا الاولین:[۱۴] پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد گفتند: این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم.
کسانی که به شیوه ای از اندیشه و زندگی عادت کردهاند به دشواری می توانند آن را مورد ارزیابی قرار دهند و با معیار عقل آن را بسنجند در چنین وضعیتی بسا افکار خلاف عقل که پذیرفته میشود و هیچ کس به نادرستی آن توجه نمیکند: و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل اللَّه قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا و لو کان آباؤنا هم لا یعقلون شیا و لا یهتدون[۱۵] و چون به آنان گفته شود: از آن چه خدا نازل کرده است پیروی کنید میگویند: نه بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمیکرده و به راه صواب نمی رفتهاند باز هم در خور پیروی هستند.
عادت فکری و عملی برای کسی که حق را به معیار خرد و وجدان نمی سنجد به یک اندازه گمراه کننده است مخالفان انبیاء هم با عقاید توحیدی و هم با دستورات عملی انبیاء مخالفت میکردهاند منشا این مبارزه و مخالفت عادات فکری و عملی آنها بود.
داستان مبارزه بت پرستان با حضرت ابراهیم نمونه ای از مقاومت در برابر عقیده حق به سبب عادات فکری است.
در قرآن کریم آمده است که حضرت ابراهیم بت پرستی را محکوم کرد و از مردمش پرسید که آیا بت ها صدای شما را میشنوند؟ آیا نفع و ضرری دارند؟ و مقصود آن حضرت این بود که چگونه موجودی ناشنوا و ناتوان را می توان پرستید. در پاسخ گفتند: ما پدران خود را پرستش کننده این بت ها یافته ایم و به این راه ادامه می دهیم: قالوا وجدنا آباءنا کذلک یفعلون؛ [۱۶] گفتند: بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند.
اعمال زشت مشرکان و استدلال آنان در برابر پیامبر گرامی اسلام نیز نمونه ای از عادات عملی است که موجب مخالفت با حق میشود در تفاسیر گفتهاند که مشرکان مکه عریان بر گرد کعبه طواف میکردند و این عمل را عبادت می پنداشتند. پیامبر اکرم(ص) طواف در حالت عریان را ممنوع ساخت. مخالفان پیامبر عمل پدران خود را به عنوان حجتی در مخالفت با آن حضرت مطرح میکردند: و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا واللَّه امرنا بها قل ان اللَّه لا یأمر بالفحشاء اتقولون علی اللَّه ما لا تعلمون[۱۷] و چون کار زشتی میکنند میگویند: پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی دهد آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟
در این آیه گویا زشت کاران عمل پدران خود را دلیلی بر این گرفتهاند که خداوند به این عمل فرمان داده است اینان عمل پدران خود را چنان حجت قاطعی می دانند که از خود نمی پرسند مگر خداوند به کار زشت فرمان می دهد؟ و بدین سبب هرگز به زشتی عمل خود نمی اندیشند.
۵ – رذایل نفسانی
صفات پایدار نفس انسان رفتار و تصمیم های او را تحت تأثیر قرار می دهد. کسانی که نفس خود را به فضایل آراستهاند در مقام تصمیم گیری و عمل انتخاب شایسته ای دارند و آنان که نفسشان را به رذایل آلودهاند از انتخاب درست در مقام عمل محروم می مانند عجب و خودپسندی و استکبار از جمله این رذایل است.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند:[۱۸] عجب عقل را فاسد میکند.
عجب قدرت شناخت صحیح را از بین میبرد و آفت خرد آدمی است امام علی خطاب به فرزند گرامی خود امام حسن مجتبی می فرمایند:[۱۹] بدان که اعجاب خودپسندی دشمن صواب رای و سخن درست و آفت خردهاست.
با توجه به این سخنان و با نگاه به تجربه در مییابیم که خودپسندی قوه تشخیص حقیقت و نیک و بد را ضعیف میکند و موجب گمراهی فکری و عملی انسان میشود.
خودپسندی موجب برتر دانستن خود و استکبار و برتری جویی است و اگر کسی دچار این بیماری نفسانی شود، حق پذیر نخواهد بود.
ان الذین یجادلون آیات اللَّه بغیر سلطان اتیهم ان فی صدور هم الاکبر ما هم ببالغیه فاستعذ بالله انه هوالسمیع البصیر[۲۰] در حقیقت آنان که درباره نشانه های خدا بی آن که حجتی بر ایشان آمده باشد به مجادله برمی خیزند در دلهایشان جز برتری خواهی نیست و آنان به مقصود خود از مجادله نخواهند رسید. پس به خدا پناه جوی زیرا او خود شنوای بیناست.
منابع [۱] . نهج البلاغه، رسائل، ۳۱.
[۲] . و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر، همان، کلمات قصار، ۲۱۱.
[۳] . قاتل هواک بعقلک، نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۲۴.
[۴] . عین المحب عمیه عن معایب المحبوب و اذنه صماء عن قبح مساویه، الحیاه، ج ۱، ص ۱۵۶.
[۵] . لحب الدنیا صمت الاسماع عن سماع الحکمه و عمیت القلوب عن نور البصیره؛ همان.
[۶] . فارفض الدنیا! فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل ارقاب؛ همان.
[۷] . راس کل خطیئه حب الدنیا؛ شرح چهل حدیث، به نقل از اصول کافی کتاب ایمان و کفر، باب حب الدنیا و الحرص علیها، حدیث ۱.
[۸] . یونس، ۳۶.
[۹] . یونس، ۶۶.
[۱۰] . طه، ۸۸.
[۱۱] . طه، ۹۹.
[۱۲] . نساء، ۱۵۳.
[۱۳] . نساء، ۱۵۳.
[۱۴] . قصص، ۳۶.
[۱۵] . بقره، ۱۷۰.
[۱۶] . شعرا، ۷۴.
[۱۷] . اعراف، ۲۸.
[۱۸] . العجب یفسد العقل، الحیاه، ج ۱، ص ۲۵۸.
[۱۹] . و اعلم ان الاعجاب ضدالصواب و آفه الالباب، نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[۲۰] . غافر، ۵۶.
پیروی از هوای نفس به معنای مخالفت با فرمان عقل، شرع و یا وجدان اخلاقی است. هر گاه کسی آن چه را که به واسطه نور عقل و یا هدایت شرع و وجدان اخلاقی خود نادرست می داند انجام دهد قوای ادراکی و قوه عاقله او دچار رکود و ناتوانی میشود و از درک حقایق و حتی روشن ترین حقیقت یعنی خدای عالم عاجز میشود.
خداوند در آیه ۲۳ از سوره مبارکه جاثیه می فرماید: أفرءیت من اتخذ الهه هویه و اضله اللَّه علی علم و ختم علی سمعه و قلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعد اللَّه افلا تذکرون. آیا دیدی و تعجب نمیکنی از کسی که هوای خویش را معبود خود قرار داد در حالی که او معبود حقیقی خویش را میشناسد و خداوند او را که می داند معبود حقیقی کیست گمراه گردانید و بر گوش و قلبش مهر زد و بر دیده اش پرده نهاد؟ چه کسی پس از خدا او را هدایت خواهد کرد؟ آیا پندنمیگیرید؟
معبود قرار دادن هوای نفس به معنای پیروی از هوای نفس است و پیروی از هوا موجب زوال عقل و قوه شناخت انسان است امیرمؤمنان علی(ع) فرمودهاند: الهوی شریک العمی[۱] در این فرمایش گهربار امام هوای نفس را به منزله و همدوش نابینایی معرفی کردهاند و مقصود آن است که هوای نفس قوه شناخت انسان را از بین میبرد امام علی در عبارتی دیگر می فرمایند: چه بسیار عقلی که تحت سیطره هوای نفس قرار میگیرد. [۲]وقتی عقل اسیر هوا شود، دیگر قادر به انجام وظیفه اصلی خویش که شناخت حقایق و تمییز نیک و بد از یکدیگر است نخواهد بود.
ایشان در فرمایش دیگری چنین راهنمایی فرمودهاند:[۳] به وسیله عقلب با هوای خود مبارزه کن
این جمله بیانگر رویارویی همواره عقل و هواست زیرا همان طور که هوای نفس قوای ادراکی و خرد انسان را ناتوان می سازد تنها راه مبارزه با هوای نفس عقل انسان است با عقل می توان به جنگ هوای نفس رفت و از پیروی آن پرهیز نمود.
۲ – محبت دنیا
یکی از موانع شناخت، محبت افراطی است. به طور کلی می توان گفت محبت خارج از اندازه قوای ادراکی و شناخت فرد را مختل میکند هر گاه فردی به شخص، مقام یا شی ای محبت بیش از حد داشته باشد نخواهد توانست زشتی ها کمبودها و مضار محبوب خود را ببیند و بپذیرد و سخن مخالفان محبوب خود را نیز نخواهد شنید امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند:[۴] چشم محب از دیدن عیوب محبوب نابیناست و گوشش از زشتی بدی های او ناشنواست.
بنابراین می توان گفت شناخت موضوعات مورد علاقه و محبت شدید دشوار است چنان که مشهور است «حب الشی یعمی و یصم» از پیامبر اکرم(ص) نیز روایتی به همین مضمون نقل شده است به همین ترتیب می توان گفت وقتی چیزی مورد علاقه شدید باشد نه تنها شناخت آن دشوار میشود بلکه شناخت مخالفان آن نیز دشوار خواهد بود زیرا شخص محب همواره به مخالفان محبوب خود به دیده تردید و گاه دشمنی نظر میکند و نمی تواند محاسن و فواید مخالفان را بشناسد.
یکی از قضاوت های رایج میان دنیا پرستان و دلبستگان به حیات دنیا این است که گمان میکنند خداپرستی با بهره مندی از مواهب دنیا سازگار نیست بحث درباره دنیا در فصل مستقلی خواهد آمد ولی اجمالا باید بدانیم که از دید موحدان دنیا و نعمت های آن مخلوق خداست. انسان موحد که عاشق خداست به هر چیز به دیده نشانه و گواه وجود خداوند می نگرد نعمت های دنیا نیز از دید انسان موحد مذموم و ناپسند نیست؛ آن چه ناپسند و مذموم است دلبستگی به دنیاست ولی انسان های سطحی نگر و نزدیک بین، خدا، انبیاء و شرایع را با بهره مندی از دنیا مخالف میبینند پیشاپیش در برابر اندیشه خدا پرستی موضع مخالف میگیرند و وجود خدا و دین را انکار میکنند.
محبت دنیا چشم و دل دنیا پرستان را کور کرده و دیگر قدرت دیدن حقایق برتر را ندارند امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند:[۵] به سبب محبت دنیا گوش ها از شنیدن حکمت ناشنوا و قلب ها از روشنایی بصیرت نابینا میشود.
به همین دلیل ایشان بنابر نقل امام صادق(ع) در موعظه ای فرموده است:[۶] دنیا را رها کن زیرا محبت دنیا انسان را کور و کر و گنگ میکند و مردم را ذلیل میکند.
محبت دنیا موجب غفلت از حقیقت و انکار آن میشود و جهل و غفلت و حقیقت اولین مانع رسیدن به کمال است از این رو امام صادق(ع) فرمودهاند:[۷] آغاز و منشا همه کجروی ها محبت دنیاست.
۳ – سطحی نگری
نگاه سطحی و نزدیک بین، مانع شناخت عمیق امور است انسان هایی که دچار قضاوت عجولانه هستند و به ظنون خود در قضاوت بسنده میکنند به معرفت یقینی و استواری دست نمییابند و آنان که حواس محدود بشری را یگانه ابزار شناخت می دانند از شناخت حقایق برتر از حس محرومند. وجه مشترک این گونه افراد را می توان سطحی نگری و نزدیک بینی نامید.
قرآن کریم اعتماد بر ظن را در موارد بسیاری موجب گمراهی دانسته است آیات گوناگونی منشا شرک مشرکان را پیروی از ظن و گمان معرفی کرده است دیدگاه قرآن درباره ظن و گمان این است که در شناخت واقع نباید به ظن اعتماد کرد. تا زمانی که علم یقینی نداریم نمی توانیم بگوییم حقیقت را شناخته ایم. علم یعنی معرفت به چیزی همراه با عدم احتمال نقیض آن ولی در ظن و گمان همواره احتمال خلاف وجود دارد قرآن کریم می فرماید: ان الظن لا یغنی من الحق شیئاً[۸] گمان در وصول به حقیقت هیچ سودی نمی رساند.
بالاترین حقیقت که وجود خداوند است و برترین عقیده که باور به یگانگی اوست برای کسانی شناخته میشود که بر ظنون خویش تکیه نمیکنند و عقاید خود را بر پایه استوار علم بنا میکنند آنان از شرک و الحاد مصون هستند و دیگران که بر ظن و گمان تکیه دارند در خطر انکار خدای یگانهاند.
باز می فرمایند: الا ان للَّه ما فی السموات و من فی الارض و ما یتبع الذین یدعون من دون اللَّه شرکاء ان یتبعون الا الظن و ان هم الا یخرصون[۹] آگاه باش که هر که در آسمان ها و هر که در زمین است از آن خداست و کسانی که غیر از خدا شریکانی را می خواند از حق پیروی نمیکنند. بلکه اینان جز از گمان پیروی نمیکنند؛ و جز تخمین زدن کاری نمیکنند.
از دیگر مصادیق سطحی نگری و نزدیک بینی، اعتماد به حواس ظاهری و بسنده کردن به آنهاست. افراد حس گرا امر غیر محسوس را که حواس ظاهری قادر به درک آن نیست منکر میشوند. آنها مشهودات و محسوسات خود را بررسی نمیکنند، تا منشأ آنها را تشخیص دهند. چه بسا منشأ این امور مشهود موجود دیگری باشد که هم اکنون آن را نمیبینیم و یا اصولا قابل مشاهده حسی نباشد بنی اسرائیل مردمی نزدیک بین و حس گرا بودند. آنان به سبب اعتماد بیش از حدی که بر حس خود داشتند فریب سامری را خوردند و مجسمه ناتوانی را معبود پنداشتند در حالی که هیچ یک از آثار هوشیاری آگاهی و توانایی در آن دیده نمیشد سامری از زینت های مردم گوساله ای ساخت که صدایی از آن شنیده میشد آن گاه به بنی اسرائیل گفت این گوساله معبود شما و موسی است: فاخرج لهم عجلا جسدا له خوار فقالوا هذا الهکم و اله موسی فنسی؛ [۱۰] پس برای آنان پیکر گوساله ای که صدایی داشت بیرون آورد و او و پیروانش گفتند: این خدای شما و خدای موسی است و پیمان خدا را فراموش کردند.
آنان فریب سامری را خوردند زیرا هنگامیکه صدای مجسمه را شنیدند آن را نشانه حیات پنداشتند و این نشانه را کافی دانستند. خداوند درباره این عمل بنی اسرائیل این گونه قضاوت میکند: افلا یرون الا یرجع الیهم قولا و لا یملک لهم ضرا و لا نفعا[۱۱] مگر نمیبینند که گوساله پاسخ سخن آنان را نمی دهد و به حالشان سود و زیانی ندارد؟
این آیه در واقع بنی اسرائیل را سرزنش میکند که چرا در مشهودات خود تدبر نکردهاند و از خود نپرسیدند که این گوساله چرا از پاسخ سخنان ما عاجز است و از خود نپرسیدند: چگونه موجودی که سود و زیانی برای ما ندارد و قدرت بر سود رساندن و ضرر زدن ندارد معبود ما باشد؟
در این آیه سادهاندیشی و سطحی نگری بنی اسرائیل محکوم شده است ویژگی حس گرایی و دوری از تعقل در موارد دیگری نیز از بنی اسرائیل دیده شده است. آنان از پیامبر خود می خواستند که خدا را به آنان نشان دهد به طوری که بتوانند با چشمان خود خدا را مشاهده کنند: فقالوا ارنا الله جهره[۱۲] بنی اسرائیل به موسی گفتند: خدا را آشکارا به ما بنمای.
و اذا قلتم یا موسی لن نومن لک حتی نری اللَّه جهره فأخذتکم الصاعقه و انتم تنظرون[۱۳] به یاد آورید آن گاه که گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکار نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد پس در حالی که می نگریستند صاعقه شما را فرا گرفت.
حس گرایی افراطی باعث محرومیت از شناخت حقایق غیر مادی است و کسانی که این ویژگی را دارند قادر به شناخت خداوند نیستند و هرگز به آفریدگار جهان ایمان نمی آورند.
۴ – عادات فکری و تقلید از پدران
انسان زندگی خود را بر پایه اعتقادی خاص درباره انسان و جهان بنا میکند و این عقاید زیر بنای نظام زندگی و آرزوها و آرمان های اوست دگرگون کردن این عقاید کار دشواری است، زیرا تغییر آنها برخلاف عادات فکری و عملی مردم است مقاومت اقوام گوناگون در برابر رسالت انبیاء نمونه ای از این دشواری است: فلما جاءهم موسی بایاتنا بینات قالوا ما هذا الاسحر مفتری و ما سمعنا بهذا فی آبائنا الاولین:[۱۴] پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد گفتند: این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین چیزی نشنیده ایم.
کسانی که به شیوه ای از اندیشه و زندگی عادت کردهاند به دشواری می توانند آن را مورد ارزیابی قرار دهند و با معیار عقل آن را بسنجند در چنین وضعیتی بسا افکار خلاف عقل که پذیرفته میشود و هیچ کس به نادرستی آن توجه نمیکند: و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل اللَّه قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا و لو کان آباؤنا هم لا یعقلون شیا و لا یهتدون[۱۵] و چون به آنان گفته شود: از آن چه خدا نازل کرده است پیروی کنید میگویند: نه بلکه از چیزی که پدران خود را بر آن یافته ایم پیروی میکنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی را درک نمیکرده و به راه صواب نمی رفتهاند باز هم در خور پیروی هستند.
عادت فکری و عملی برای کسی که حق را به معیار خرد و وجدان نمی سنجد به یک اندازه گمراه کننده است مخالفان انبیاء هم با عقاید توحیدی و هم با دستورات عملی انبیاء مخالفت میکردهاند منشا این مبارزه و مخالفت عادات فکری و عملی آنها بود.
داستان مبارزه بت پرستان با حضرت ابراهیم نمونه ای از مقاومت در برابر عقیده حق به سبب عادات فکری است.
در قرآن کریم آمده است که حضرت ابراهیم بت پرستی را محکوم کرد و از مردمش پرسید که آیا بت ها صدای شما را میشنوند؟ آیا نفع و ضرری دارند؟ و مقصود آن حضرت این بود که چگونه موجودی ناشنوا و ناتوان را می توان پرستید. در پاسخ گفتند: ما پدران خود را پرستش کننده این بت ها یافته ایم و به این راه ادامه می دهیم: قالوا وجدنا آباءنا کذلک یفعلون؛ [۱۶] گفتند: بلکه پدران خود را یافتیم که چنین میکردند.
اعمال زشت مشرکان و استدلال آنان در برابر پیامبر گرامی اسلام نیز نمونه ای از عادات عملی است که موجب مخالفت با حق میشود در تفاسیر گفتهاند که مشرکان مکه عریان بر گرد کعبه طواف میکردند و این عمل را عبادت می پنداشتند. پیامبر اکرم(ص) طواف در حالت عریان را ممنوع ساخت. مخالفان پیامبر عمل پدران خود را به عنوان حجتی در مخالفت با آن حضرت مطرح میکردند: و اذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا واللَّه امرنا بها قل ان اللَّه لا یأمر بالفحشاء اتقولون علی اللَّه ما لا تعلمون[۱۷] و چون کار زشتی میکنند میگویند: پدران خود را بر آن یافتیم و خدا ما را بدان فرمان داده است بگو قطعا خدا به کار زشت فرمان نمی دهد آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟
در این آیه گویا زشت کاران عمل پدران خود را دلیلی بر این گرفتهاند که خداوند به این عمل فرمان داده است اینان عمل پدران خود را چنان حجت قاطعی می دانند که از خود نمی پرسند مگر خداوند به کار زشت فرمان می دهد؟ و بدین سبب هرگز به زشتی عمل خود نمی اندیشند.
۵ – رذایل نفسانی
صفات پایدار نفس انسان رفتار و تصمیم های او را تحت تأثیر قرار می دهد. کسانی که نفس خود را به فضایل آراستهاند در مقام تصمیم گیری و عمل انتخاب شایسته ای دارند و آنان که نفسشان را به رذایل آلودهاند از انتخاب درست در مقام عمل محروم می مانند عجب و خودپسندی و استکبار از جمله این رذایل است.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودهاند:[۱۸] عجب عقل را فاسد میکند.
عجب قدرت شناخت صحیح را از بین میبرد و آفت خرد آدمی است امام علی خطاب به فرزند گرامی خود امام حسن مجتبی می فرمایند:[۱۹] بدان که اعجاب خودپسندی دشمن صواب رای و سخن درست و آفت خردهاست.
با توجه به این سخنان و با نگاه به تجربه در مییابیم که خودپسندی قوه تشخیص حقیقت و نیک و بد را ضعیف میکند و موجب گمراهی فکری و عملی انسان میشود.
خودپسندی موجب برتر دانستن خود و استکبار و برتری جویی است و اگر کسی دچار این بیماری نفسانی شود، حق پذیر نخواهد بود.
ان الذین یجادلون آیات اللَّه بغیر سلطان اتیهم ان فی صدور هم الاکبر ما هم ببالغیه فاستعذ بالله انه هوالسمیع البصیر[۲۰] در حقیقت آنان که درباره نشانه های خدا بی آن که حجتی بر ایشان آمده باشد به مجادله برمی خیزند در دلهایشان جز برتری خواهی نیست و آنان به مقصود خود از مجادله نخواهند رسید. پس به خدا پناه جوی زیرا او خود شنوای بیناست.
منابع [۱] . نهج البلاغه، رسائل، ۳۱.
[۲] . و کم من عقل اسیر تحت هوی امیر، همان، کلمات قصار، ۲۱۱.
[۳] . قاتل هواک بعقلک، نهج البلاغه، کلمات قصار، ۴۲۴.
[۴] . عین المحب عمیه عن معایب المحبوب و اذنه صماء عن قبح مساویه، الحیاه، ج ۱، ص ۱۵۶.
[۵] . لحب الدنیا صمت الاسماع عن سماع الحکمه و عمیت القلوب عن نور البصیره؛ همان.
[۶] . فارفض الدنیا! فان حب الدنیا یعمی و یصم و یبکم و یذل ارقاب؛ همان.
[۷] . راس کل خطیئه حب الدنیا؛ شرح چهل حدیث، به نقل از اصول کافی کتاب ایمان و کفر، باب حب الدنیا و الحرص علیها، حدیث ۱.
[۸] . یونس، ۳۶.
[۹] . یونس، ۶۶.
[۱۰] . طه، ۸۸.
[۱۱] . طه، ۹۹.
[۱۲] . نساء، ۱۵۳.
[۱۳] . نساء، ۱۵۳.
[۱۴] . قصص، ۳۶.
[۱۵] . بقره، ۱۷۰.
[۱۶] . شعرا، ۷۴.
[۱۷] . اعراف، ۲۸.
[۱۸] . العجب یفسد العقل، الحیاه، ج ۱، ص ۲۵۸.
[۱۹] . و اعلم ان الاعجاب ضدالصواب و آفه الالباب، نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[۲۰] . غافر، ۵۶.