نماز تراویح به نمازهایى گفته میشود که در شبهاى ماه مبارک رمضان پس از نماز عشا، برادران اهل سنت به جماعت می خوانند و این نماز از نظر هیچ یک از مذاهب اسلامى فرض و واجب نیست، وبه جماعت خواندن آن پس از پیامبر اکرم در زمان حکمرانی خلیفه دوم برمردم به زور تحمیل شد؛ فرقه های اهل سنت :
شرح نماز
نماز تراویح به نمازهایى گفته میشود که در شبهاى ماه مبارک رمضان پس از نماز عشا، برادران اهل سنت به جماعت می خوانند و این نماز از نظر هیچ یک از مذاهب اسلامى فرض و واجب نیست، وبه جماعت خواندن آن پس از پیامبر اکرم در زمان حکمرانی خلیفه دوم برمردم به زور تحمیل شد؛ فرقه های اهل سنت : شافعیه و حنفیه و حنابله سنت مؤکد است و خواندن آن به جماعت نیز سنت است که خلیفه دوم برخلاف سیره ی پیامبر (ص) وضع نمود نه این که مستحب باشد، ولى از نظر مالکیه مستحب مؤکد است و جماعت در آن هم مستحب است([۱]).
از نظر شیعه نمازهاى نافله مخصوص شبهاى ماه رمضان هزار رکعت است و از سنت هاى پیامبر (ص) محسوب مى شود([۲]).
بنابراین، آنچه مورد اختلاف شیعه و سنى است، به جماعت خواندن نمازهاى تراویح است، و شیعیان با ادله اى که اقامه مى کنند، که چون درسیره ی نبوی به جماعت برگزار نمیشد به جماعت خواندن آنرا بدعت مى شمرند.
ادله شیعه:
تشریع احکام شرعى به نظر شیعه، فقط از ناحیه خداوند و کسانى است که خداوند به آنها اجازه داده باشد، از این جهت در قرآن آمده است «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا([۳])».آنچه پیامبر برای شما آورده وفرض کرده آنرا عمل کنید وآنچه از آن نهی کرده عملا وقولا از آن دوری کنید؛ مصداق بارز این نهی تشریع در عبادات است؛ مانند همین نماز تراویح که پیامبر به آن عمل نکرد اما پس از آن حضرت بدعت شد.
۱– بنابراین اولین دلیلى که شیعه بر بدعت نماز تراویح اقامه مى کند این است که این مساله از بدعت هاى خلیفه دوم بوده است و خدا و پیامبرش چنین حکمى را تشریع نکرده است و از این جهت هیچ اعتبارى ندارد و اگر این باب براى سایر مردم هم گشوده شود، دین خدا بازیچه دست مردم خواهد شد و هر کس مى تواند در آن دخل و تصرف نماید([۴]) این مسئله راه دخالت دیگران درشریعت وکاستن وافزودن آنرا بازخواهد کرد؛ ازاینرو همه اهل بیت(ع) با این بدعت مخالفت ورزیده ومردم را به فرادا خواندن آن دعوت کردهاند؛
۲– دلیل دیگر: روایات بسیارى است که از پیامبر (ص) و از ائمه معصومین بر بدعت بودن آن، وارد شده است که برخى خواندن هر نوع نماز مستحبى را به جماعت، بدعت شمرده است و برخى دیگر در خصوص نماز تراویح وارد شده است([۵]) و پیامبر اسلام (ص) در هنگام حیات خود مردم را از این کار نهى کردهاند([۶]) و حضرت امیر مومنان على (ع) وقتى به شهر کوفه آمدند، امام حسن (ع) را فرستادند تا مردم را از این کار به جهت مغایرت با سیره نبوی نهى کنند([۷]). و ائمه بعدى هم این کار را نهى کردهاند، که بعنوان نمونه این حدیث از امام باقر (ع) نقل مى شود: «لا یصلى التطوع فى جماعه لانه بدعه و کل بدعه ضلاله فى النار» نماز مستحبى را نباید به جماعت خواند زیرا این کار بدعت است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى انسان را به آتش مى کشد([۸]).
۳– دلیل سومى که شیعه اقامه مى کند، اجماع علماى شیعه از اول تا به آخر است که با این عمل مخالفت کردهاند و این دلیل آنها است که نهى از خواندن نماز تراویح به جماعت امرى مسلم در فقه شیعه بشمار مى آید([۹]). و اگر چنانچه سنت پیامبر (ص) و سیره ى اهل بیت (ع) چنین بود، فقهاى شیعه اجماع بر نهى و بدعت آن نمى داشتند.
۴– دلیل چهارم خود منابع اهل سنت ومعتبر ترین کتاب آنها که صحیح بخاری است این قضیه را بدعت شمرده است : بخارى در صحیحش بر بدعت بودن «به جماعت خواندن نماز تروایح» نقل کرده، مى پردازیم، عبدالرحمن بن عبدالقارى مى گوید: در ماه رمضان به همراه عمر به مسجد رفتم و مشاهده کردیم که مردم نماز تراویح را به صورت فرادى مى خوانند. عمر گفت: به نظر من اگر نمازشان را به جماعت مى خواندند بهتر بود. و سپس دستور داد که نمازشان را به امامت ابى بن کعب بخوانند و آنها چنین کردند. عمر گفت: چه خوب بدعتى است([۱۰]).
درنتیجه بدعت بودن نماز تراویح از نظر تاریخی کاملا روشن است؛ که هیچگاه در سیره نبوی چنان نبوده که فعلا به آن عمل میگردد؛
منابع
[۱]- دفتر نماینده مقام معظم رهبرى در امور اهل سنت، پاسخ به ۶۰ پرسش از دیدگاه شیعه و تسنن.[۲]- سبحانى، البدعه مفهومها، حدها و آثارها و مواردها، ص ۱۷۶.
[۳]- حشر/۷.
[۴]- همان، البدعه ص ۱۹۰، ـ دوانى، اجتهاد در مقابل نص ص ۱۵۱.
[۵]- همان، ص ۱۸۰، ـ تهذیب، ج۳ ص۶۹.
[۶]- همان، ص ۱۸۳، ـ صدوق فقیه کتاب سوم ۸۷، (به نقل از سبحانى، البدعه).
[۷]- همان، ص ۱۸۱، ـ صدوق، عیون اخبار رضا ص ۲۶۶ (به نقل از سبحانى، البدعه).
[۸]- همان، ص ۱۸۰، ـ صدوق خصال جلد ۲ ص۱۵۲، (به نقل از سبحانى، البدعه).
[۹]- همان، ـ شیخ طوسى، الخلاف، کتاب الصلاه مساله ۲۶۸، (به نقل از سبحانى، البدعه).
[۱۰]- ابن حجر عسقلانى، فتح البارى (شرح صحیح بخارى)، بیروت، دار المعرفه، ج۴، ص۲۵۰، کتاب صلاه التراویح.