آنارشیسم و نهضت ضد جهانی سازی -۲

در سال های پایانی دهه ۷۰، مبارزانی که تحت تاثیر دیدگاه های آنارشیستی، صلح طلبی، نهضت طرفداری از حقوق زنان و نهضت طرفدار محیط زیست قرار گرفته بودند نهضتی را بر علیه انرژی هسته ای آغاز کردند و امیدوار بودند که در ادامه آن بتواند در جهت پرداختن به دیگر مسائل مفید واقع شود و در نهایت تبدیل به نهضت برای انقلاب غیر خشونت آمیزگردد. این مبارزه شیوه ممتازی از سیاست را خلق کردند که در آن از مفهوم گروه های وابسته مربوط به تاریخ آنارشیسم اسپانیا، تاکتیک نافرمانی مدنی گسترده مربوط به نهضت حقوق مدنی در آمریکا و جریان تصمیم گیری بر مبنای اتفاق آراء که مربوط به حزب دوستان بود سود جستند.

نهضت عمل مستقیم غیر خشونت آمیز، مبارزاتی را علیه انرژی و تسحیلات هسته ای هدایت کرد. آنارشیستی که این نهضت را تحت نفوذ داشت مستلزم جامعه ای آزادی خواه بود که از گروه های خود مختار و کوچک تشکیل می‌شد. تعهداتی که در این نهضت نسبت به اعمال خشونت آمیز و تصمیم گیری بر اساس اتفاق آراء وجود داشت بدان دلیل بود که نهضت را در مقابل مسائلی که دامنگیر نهضت های ضد جنگ اواخر دهه ۶۰ شده بود محافظت کند. اعتراضات بزرگ و نمادینی که در بخشهای مختلف کشور برگزار شد که در بسیج عقاید عمومی‌بر علیه صنعت هسته ای در مرحله بعد نقش مهمی ایفا کرد و به علاوه گروه کوچکی از مبارزان نیز در نافرمانی مدنی غیر خشونت آمیز به کسب تجربه پرداختند.

تظاهرات عمومی نافرمانی مدنی مشخصه بارز این نهضت گشت و عدم خروج از این تاکتیک به صورت یک الزام در آمد. در هر مبارزه مرحله ای به وجود می آمد که در آن میزان اعتراضات نافرمانی عمومی وضعیت ثابتی به خود می‌گرفت چرا که حداکثر افراد مرتبط با این موضوع دستگیر شده بودند. در این مرحله این حقیقت آشکار می‌گشت که این اعتراضات به تنهایی قادر نیست صنعت انرژی هسته ای یا مسابقه تسلیحاتی را مورد تهاجم قرار دهد. مشکلات نهضت عمل مستقیم غیر خشونت آمیز به واسطه پیروی سرسختانه اش از تصمیم گری بر مبنای اتفاق آراء تشدید گشت. افول صنعت هسته ای در سال های پایانی دهه ۷۰ و کاهش مسابقه تسلیحاتی در سال های میانی دهه ۸۰ به این مبارزات پایان داد.

نگرشی که نهضت فوق الذکر، نسبت به سیاست در پیش گرفت بیشتر از خود نهضت دوام یافت. مبارزان در جریان این نهضت پیش رونده، عناصر رویه سیاسی پذیرفتند. نهضت ضد جهانی سازی فعلی ریشه در نهضت عمل مستقیم غیر خشونت آمیز دارد که در وجود بر خورداری از ساختاری متشکل از گروه های خود مختار کوچک و تصمیم گیری بر مبنای اتفاق آراء و شیوه ای از اعتراض که حول محور نافرمانی مدنی استوار است مشابهند، تمامی تشکیلات اصلی نهضت عمل مستقیم با امید فراوان شروع به کار کردند ولی به زودی رو به زوال نهادند که بخش اعظم آن به دلیل سختگیری های ایدئولوژیکی و ساختاری در اصرار بر تصمیم گیری بر اساس اتفاق آراء و عدم تمایل نسبت به اذعان به وجود رهبری در نهضت می‌باشد. در اینجا سوالی در مورد نهضت ضد جهانی سازی به وجود می آید : آیا این نهضت نیز همان سرنوشت نهضت های عمل مستقیم غیر خشونت آمیز مربوط به دهه های ۶۰، ۷۰ و ۸۰ را پیدا خواهد کرد یا اینکه انعطاف مورد نیاز جهت رشد در شرایط متغیر را کسب خواهد کرد.

حس آشوبگرا سهم مهمی در سنت رادیکال تاریخ آمریکا داشته است. تاکید بر مساوات و دموکراسی یعنی مخالفت با هر نوع سازش اخلاقی که به واسطه مصلحت سیاسی صورت گیرد از ره آوردهای این حس می‌باشد. آنارشیسم کوشیده تا ارزشهای این نهضت را به جامه عمل در آورد و جوامعی بسازد که این ارزشها در آن ها حکومت کنند.

علاوه بر این آنارشیسم در کارهایی چون نمایش سیاسی و ابتکار به عنوان عنصری از فعالیت های سیاسی شرکت جسته و بر این موضوع که سیاست های افراطی نباید ملال آور باشند تاکید داشته است ولی ذهنیت آنارشیستی در عین حال موضع تعصب آمیز خود را که تاکید بر اخلاقیات تا مرحله نادیده گرفتن موقعیت یا احتمالاً نتایج اقدامات سیاسی بوده، حفظ کرده است. در این رابطه حس آشوبگرا با دیدگاه افراط گرایان مسیحی که به عمل بر اساس وجدان و واگذاری نتیجه به خدا اعتقاد داشته‌اند، وجه اشتراک دارد.

رعایت اخلاق در سیاست که در رویکرد سیاسی آنارشیسم مهم است در شرایط یک نهضت اجتماعی به آسانی امکان پذیر نیست. حفظ مساوات درونی مطلق نیز کار آسانی نیست. هر نهضتی رهبری را می طلبد. ایدئولوژی ضد رهبریت نمی تواند رهبران را حذف کند بلکه تنها می تواند باعث گردد که نهضتی وجود رهبرانش را انکار کند و در نتیجه برای کسانی که نقشهای رهبری را به عهده می‌گیرندمحدودیت های دموکراتیک به همراه آورد و به علاوه برای به کار گماشتن رهبران جدید در زمان خستگی و از کار افتادگی رهبران سابق اقدامی انجام ندهد. در میان فمینیست های تند رو، دیدگاهی مبتنی بر ظالم پنداشتن تمامی مقامات منجر به حملاتی بر علیه کسانی که مسئولیت های رهبری را به دوش می‌کشیدند شد و این دیدگاه به تضاد داخلی قابل توجهی منتهی گشت و عدم رغبت برای پذیرش نقشهای رهبری را به وجود آورد که در نهایت به تضعیف نهضت انجامید. نهضت هایی که تحت تاثیر دیدگاه های آنارشیستی فعالیت می‌کنند خیلی زود در معرض نابودی قرار می‌گیرند.

آنارشیسم علی رغم مشکلاتش، در میان جوانان و با لاخص نهضت هایی که تحت عنوان ضد جهانی سازی فعالیت می‌کنند، جذابیتی بسیار یافته است. عبارت ضد جهانی سازی توصیف کاملاً صحیحی نمی‌باشد، تمرکز اصلی این نهضت بر متوقف ساختن جهانی سازی نمی‌باشد بلکه تمرکز آن بر تغییر دادن شرایطی است که جهانی سازی تحت آن صورت می‌گیرد، این نهضت به تدریج بر نهضت ضد یکسان سازی داخلی متمایل می‌گردد. اگر بخواهیم توصیف بهتری از این نهضت ارائه دهیم باید آن را نهضتی ضد لیبرالیسم جدید یا ضد امپریالیسم و سلطه گری آمریکا معرفی کنیم. اما این تعاریف، عباراتی دست و پا گیر هستند بنابراین من نیز مانند اکثر مردم این نهضت را نهضت ضد جهانی سازی توصیف می‌کنم.

نمایشی ترین لحظه ای که تا کنون از این نهضت بر جای مانده، حداقل در آمریکا، بسیج بر ضد سازمان تجارت جهانی در سیاتل بود که در اواخر نوامبر و اوایل دسامبر سال ۱۹۹۹ صورت گرفت در سلسله تظاهراتی که طی چندین روز به وقوع پیوست، مبارزان افراط گرایی که در نافرمانی مدنی شرکت داشتتند نسبت به اعضاء اتحادیه های کارگران و سازمان های طرفدار محیط زیست لیبرال در اقلیت شدیدی قرار داشتند اما این جوانان افراط گرا بودند که جلو نشست های سازمان تجارت جهانی را گرفتند، به مبارزه با پلیس برخواستند، خیابان های سیاتل را آزاد ساختند و این سرسختی آنان بودکه توجه رسانه ها را به این بسیج جلب نمود. بسیجی که در شرایطی غیر این نمی توانست در بیرون از چپ مورد توجه قرار گیرد پیمانی که در سیاتل میان افراط گرایان جوان، اعضاء اتحادیه های کارگری و طرفداران محیط زیست بسته شد یپمانی بود که از استحکام کافی بر خوردار نبود و به مرور زمان از استحکام آن نیز کاسته شده است. این افراط گرایان جوان بودند که نهضت ضد جهانی سازی را به جلو راندند نهضت ضد جهانی سازی متشکل است از افراد بی شمار، گروه ها و ائتلافهایی که در تظاهرات سیاتل و دیگر شهرها بر ضد جهانی سازی تجارت جهانی، صندوق بین المللی پول، بانک جهانی و دو حزب اصلی حمایت کننده از مقررات بین المللی موجود شرکت کرده‌اند. به علاوه بسیاری از سازمانهایی را که هم اکنون در این نیمکره در حال بسیج بر ضد حوزه تجارت آزاد آمریکا می‌باشد را نیز در بر می‌گیرد. این نهضت با نهضت ضد یکسان سازی همپوشی دارد چرا که شامل گروه هایی است که بر ضد بیگاری خانه ها، تخریب محیط زیست و پیرامون دیگر مسائل فعالیت می‌کنند. این گروه ها در اعتراض به شرکت های فراملی و خط مشی حکومت نئولیبرال هم عقیده‌اند که همین موضوعات آنان را در اوج موفقیت قرار می دهد بسیاری از مبارزان کلیدی در این نهضت، لااقل آمریکا، جوانانی هستند که در دوران نوجوانی و یا سنین بیست خود به سر می‌برند و بزرگسالان نیز اعم از روشنفکران و مبارزانی که در سازمان هایی نظیر مبادلات جهانی و نشست بین المللی بر مساله جهانی سازی شرکت داشته‌اند در این نهضت حضور دارند. بسیاری از مبارزانی که در تلاش های ضد یکسان سازی چون مبارزه برای حداقل دستمزد دست داشته‌اند نیز خود را بخشی از این نهضت می دانند و به علاوه ارتباط با نهضت کارگری نیز در این میان مهم می‌باشد. بسیاری از مبارزان این نهضت سفید پوست و از طبقه متوسط اجتماع می‌باشند اما این ترکیب با شرکت فزاینده مبارزان آمریکای لاتین به ویژه در رابطه با مبارزه بر ضد حوزه تجارت آزاد آمریکا در حال تغیر است.

افراد بسیاری در این نهضت وجود دارند که خود را آنارشیست نمی دانند. این افراد شامل جمعی از روشنفکران کهنه کار و تعدادی از مبارزان جوان تر است که تجربه شرکت در نهضت هایی با گرایش های ایدئولوژیکی متفاوت را داشته‌اند مانند نهضت ضد امپریالیسم و وحدت ملی که آنارشیسم در آن به عنوان عاملی تاثیر گذار به شمار نمی رفته است. اینان مبارزانی هستند که با هیچ دیدگاهی ایدئولوژیکی خاصی شناخته نمی‌شوند و با این وجود آنارشیسم دیدگاه با نفوذی در این نهضت بوده است چرا که این نهضت در راستای خطوطی سازمان می‌یابد که در میان مبارزان نهضت به عنوان خطوط آنارشیستی شناخته شده‌اند. به این معنا که عمدتاً از گروه های کوچکی تشکیل می‌شود که برای اقداماتی خاص بدون تفکر قبلی با هم متحد می‌شوند. مبارزان نهضت این شکل از سازمان را فرم آنارشیستی می نامند. نه تنها کسانی که خود را آنارشیست می دانند از این فرم حمایت می‌کنند بلکه آنانی که اعتقاد به آنارشیست بودن ندارند نیز به حمایت از آن می پردازند. نا اومی‌کلین روزنامه نگار در دفاعی از این نهضت که در نیشن به چاپ رسید چنین می‌گوید که چنین فرمی از سازمان این امکان را برای نهضت فراهم می آورد تا بتواند انواع گوناگونی از رویه ها، تاکتیک ها و اهداف را در بر گیرد و برای این منظور و اینترنت ابزاری عالی در جهت ارتباط گروه های مختلف است. استدلال کلین چنین است که نیرومند ترین تاکتیک نهضت، وجه تشابه آن با فوجی از پشه هاست، این فرم آنارشیستی سازمان فرصتی را به وجود می آورد که در آن گروه های که در بعضی جهات با یکدیگر هم عقیده نیستند بتوانند در خصوص اهدافی مشترک همکاری کنند. در تظاهراتی که در ماه می ۲۰۰۱ در شهر کبک صورت گرفت، گروه های وابسته بخش هایی تشکیل دادند که بر اساس تمایل آنها نسبت به شرکت در خشونت یا تحمل آن مشخص می‌شوند که دامنه این بخش ها از کسانی که در اعمال غیر خشونت آمیز شرکت می جستند تا آنانی که قصد استفاده از تاکتیکهای غیر معمول را داشتند کشیده می‌شد. چنین ساختاری، موقعیتی را فراهم آورد که در آن گروه هایی با هم ادغام شدند که در شرایطی غیر از آن نمی توانستند در تظاهرات یکسانی شرکت کنند.

احتمالاً بیشتر افرادی که در نهضت ضد جهانی سازی فعالیت می‌کنند جذب فرهنگ و ساختار تشکیلاتی آن شده‌اند تا اینکه جذب آنارشیسم به عنوان یک جهان بینی گردند، با این وجود آنارشیسم به عنوان جایگزینی برای رادیکال فعال در چپ کهنه و اتحاد جماهیر شوروی جذابیت دارد. اکثر مبارزان نهضت ضد جهانی سازی طبقه کارگر را به چشم نیرویی اصلی برای تحول اجتماعی نمی نگرند.

این مبارزان آنارشیسم را با مسائلی از قبیل اعتراض خشن و مبارزه جویانه، حضور عوام مردم، دموکراسی بدون رهبریت و جوامع کوچک سست پیوند می‌شناسند. مبارزانی که آنارشیست شناخته می‌شوند معمولاً ضد کاپیتالیست نیز هستند. در این میان تعدادی خود را سوسیالیست نیز می نامند. مزیتی که آنارشیسم ار آن بهره مند است در این می‌باشد که به دلیل غیر دقیق بودن در مورد ممنوعیت هایی که برای یک جامعه بهتر در نظر دارد و به علاوه به سبب بر خورداری از نوعی ابهام فکری، این امکان برای آن فراهم می آید تا بتواند هم اعتراضات مارکسیستی بر ضد تبعیض طبقاتی و هم خشم لیبرالیسم نسبت به نقض حقوق بشر را به طور یک جا در هم آمیزد. من با یکی از مبارزان ضد جهانی سازی صحبتی داشتم که وی ضمن آن آنارشیسم بسیاری از مبارزان نهضت را به عنوان ‹‹ لیبرالیسم استروئیدی›› توصیف کرد بدین معنا که این افراد حامی ارزش های لیبرال، حقوق بشر، تریبون آزاد و تنوع می‌باشند در حالیکه این حمایت آنان ستیزه جویانه است.

هدف اصلی نهضت ضد جهانی سازی، قدرت صنفی است نه سرمایه داری، با این وجود هیچ یک از این دو الزاماً به معنای نقص دیگری نیست. بعضی مبارزان خواستار کنترل عملکرد شرکت های سهامی هستند و برآنند تا آنها را به تبعیت از حقوق انسانی و زیستی وادار کنند، در حالی که بعضی دیگر خواهان بر چیده شدن شرکت های سهامی می‌باشند، این اهداف الزاماً مغایر با یکدیگر نیستند بر اساس اینکه تعریف ما از محدودیت هایی که قرار است بر این شرکت ها اعمال گردد چه باشد مرز میان کنترل و الغاء مغایر می تواند از بین برود. در این نهضت مبارزانی به ویژه از میان جوان ترها و افراطی ترها وجود دارند که هدف نهایی آنها سرمایه داری است. در سال های پایانی دهه ۶۰، بسیاری از مبارزان افراط گرایی که یکی از نسخه های مارکسیسم را انتخاب کرده بودند تمایلی به پذرفتن عقاید مغایر با دیدگاه های سوسیالسیتی نداشتند مبارزان افراط گرای نهضت ضد جهانی سازی بر آن شدند تا رویکرد ملایم تری نسبت به ایدئولوژی داشته باشند. به رغم ارجح دانستن فرم های آنارشیستی سازمان و دید آنارشیستی بعضی از آنان نسبت به اجتماع فردا احتمال آن می رود که این مبارزان به خواندن شرحیات مارکسیست گرایانه در خصوص اقتصاد سیاسی جهان بپردازند. فرم غیر مترکز این نهضت و تعهد آن نسبت به باز گذاشتن عرصه برای انواع مختلفی از دیدگاه ها، خاصیت انعاف پذیری دیدگاهی را برای آن فراهم می آورد مبارزان ممکن است بین دیدگاه های مختلف دودل باشند، دو جنبه ای باقی بمانند و یا عناصری از آنارشیسم، مارکسیسم و لیبرالیسم را در هم آمیزد که این می تواند منجر به خلاقیت ایدئولوژیکی و یا تجمع همزمان دیدگاه های مختلف شود، دیدگاه هایی که اگر دقیقتر ارزیابی شوند مغایر با یکدیگر از آب در می آید.

داغ ترین بحثی که در این نهضت وجود دارد راجع به مساله خشونت می‌باشد. بحثی که در نهضت ضد جهانی سازی آمریکا در خصوص مساله خشونت صورت می‌گیرد به موارد تخریب اموال و خطر برانگیختن خشونت پلیس می پردازد. در سیاتل گروه هایی از جوانان سیاهپوش که بعد ها خود را بلک بلاک معرفی کردند پنجره ها را شکستند و به تخریب اموال عمومی در مرکز شهر دست زدند که پلیس و اعتراض کنندگان بر سر به دست گرفتن یک بخش به رقابت پرداختند. این حملات تحیر گردانندگان تظاهرات را بر انگیخت و در کل باعث خشونت پلیس بر علیه معترضین گشت. بعضی از مخالفان غیر خشن سعی در مهار آنانی داشتند که به شکستن شیشه ها مبادرت ورزیدند. به دنبال این تظاهرات بعضی از معترضین خشونت را محکوم کردند با استدلال بر این که این اقدام کل نهضت را بی اعتبار ساخته است و تاکتیک ها باید به طور دموکرات و نه توسط گروهی کوچک و خود مختار تعیین گردند بعضی دیگر بر این باور بودند که شکستن شیشه ها و بر انگیختن خشم پلیس باعث شده تا توجه رسانه ها به این تظاهرات جلب گردد و به آن عظمتی بخشیده که در شرایطی غیر از این به دست نمی آمده است.

در تظاهرات بعدی، بلک بلاک و دیگرانی که نگرش های مشابهی داشته‌اند بیش از پیش با نهضت در آمیختند و کارهای خود را تعدیل نمودند، در حالی که بعضی دیگر نسبت به پذیرش مساله تخریب اموال متمایل تر شده‌اند.

این حقیقت که هیچ بخشی از نهضت ضد جهانی سازی در آمریکا وجود ندارد که به دفاع از خشونت بپردازند یا به طور دائمی مرتکب آن گردد وجه تمایزی است میان این نهضت در آمریکا و اروپا. در تظاهراتی که در پراک و دیگر شهر های اروپایی به وقوع پیوست، حملاتی بر ضد پلیس صورت گرفته است که این حملات به عنوان بخشی از بسیج نهضت حائز اهمیت است.

در مذاکرات مربوط به خشونت در ایلات متحده که خشونت بر ضد مردم در آن مد نظر نمی‌باشد، تفاوت میان حامیان خشونت و آنانی که به استفاده از خشونت تنها تحت شرایطی خاص معتقدند روشن نیست. در سال های آغازین دهه ۸۰، مبارزان و بالاخص مبارزان مذهبی به اعمال نظیر تخریب موشک به عنوان بخشی از اقدام مستقیم غیر خشونت آمیز دست زدند. تخریب اموال می تواند بخشی از یک سیاست غیر خشونت آمیز باشد. در طول جنگ ویتنام، صلح طلبان و کشیشان سابق کاتولیک که دانیل و فیلیپ برژیان بودند حملاتی را بر ضد مراکز اعزام به خدمت هدایت کردند و به نابود کردن لیست های سربازان با ریختن خون بر روی آن ها مبادرت ورزیدند و حتی در نمونه ای با استفاده از بمب ناپالم ساخت وطن این کار را انجام دادند.

در سال های دهه ۸۰ برژیان ها و دیگر صلح طلبان مسیحی در یک سلسله اقدامات گاو آهنی به کارخانجات تولید مهمات یورش بردند و با چکش و بعضاً دستان خالی به تخریب موشک ها پرداختند. چنین به نظر می رسد که اهمیت مذاکره فعلی در خصوص خشونت در این نیست که آیا مخالفان تخریب اموال پیروز می‌شوند یا خیر بلکه در این است که این نهضت چه نوع اصول اخلاقی ای را برای خود قرار می دهد. آنچه که اهمیت دارد این است که آیا این اظهار خشم نهضت تنها به جهت حفظ منافع خودش می‌باشد با از یک بینش اخلاقی سرچشمه می‌گیرد.

آنچه که از سوسیالیسم قدیمی در ایالات متحده بر جای مانده شامل تعدادی مجله ژورنال، چندین کنفرانس سالانه و اقلیتی از روشنفکران است. به نظر می رسد که امید به احیای مجدد حزب چپ بستگی به نهضت جهانی سازی و مبارزان تندرو و جوان آن داشته باشد. به دلایلی که در زیر ارائه می‌شود بیم آن می رود که این نهضت نتواند آن طور که لازمه احیای چپ گسترش یابد.

اگر چه فوجی از پشه ها برای ایجاد مزاحمت و اختلال در جریان آرام قدرت و آشکار ساختن آن وسیله ای مطلوب است با این وجود احتمالاً در مورد تعدادی افرادی که حاضرند چنین نقش پشه گونه ای را ایفا کنند محدودیت وجود دارد. نهضتی که توانایی تغیر ساختارهای قدرت را دارد الزاماً مجبور به برقراری پیمان هایی می‌باشد که بسیاری از آنها به فرم هایی از سازمان نیازمندند که پایدار تر و پردوام تر از آنچه که اکنون در نهضت ضد جهانی سازی وجود دارند باشند. عدم وجود چنین ساختار های، یکی از دلایل بی رغبتی رنگین پوستان برای مشارکت در این نهضت می‌باشد. اگر چه نهضت ضد جهانی سازی روابط سیار خوبی با بسیاری از مبارزان اتحادیه های کارگری به وجود آورده است با این حال تصور برقراری پیمانی با ثبات میان نهضت ضد جهانی سازی و کارگری بدون ایجاد ساختار هایی محکم تر و با ثبات تر غیر ممکن می نماید. برقراری پیمان میان نهضت ضد جهانی سازی و سازمان های مربوط به رنگین پوستان با نهضت کارگری، تغیرات سیاسی عمده ای را در حزب کارگری می طلبد ولیکن ممکن است مستلزم پاره ای از تسامحات دیوان سالاری و قوانین ضد سلسله مراتبی از جانب مبارزان نهضت ضد جهانی سازی نیز باشد.

اکنون چندین دهه است که رادیکالسیم در ایالات متحده، فعالیتی جدی نداشته است اگرچه از تعداد بی شماری از پروژه های سازمانی برخوردار است ولی فاقد مرکزیت و حرکت می‌باشد. نهضت ضد جهانی سازی علاوه بر دارا بودن دو عنصر مرکزیت و حرکت، نسبت به دیگر نهضت های دو دهه اخیر امید بیشتری را برای احیای مجدد چپ می پروراند. ایدئولوژی رادیکال غالب در میان مبارزان کلیدی این نهضت شکل متعادلی از آنارشیسم را نشان می دهد، پذیرای اقتصاد سیاسی مارکسیستی می‌باشد و اگرچه جوامع کوچک را ارجح می داند الزاماً نیاز به وجود جوامع بزرگ تر را نیز رد نمی‌کند، مظنون به ساختار های قدرت و به ویژه قدرت حکومتی است ولی ضرورتاً نیاز به قدرت حکومتی در شکل خاصی از آن را انکار نمی‌کند. آنارشیسم و مارکسیسمی‌که روزگاری واقعاً وجود داشته‌اند اکنون دیگر وجود ندارند. مارکسیست هایی که در نهضت های دهه ۶۰ شرکت داشته‌اند نسبت به مارکسیست های نسل های پیشین از شناخت بیشتری نسبت به اهمیت مساوات فرهنگی و اجتماعی و زندگی مطابق با معیارهای امروزی برخوردارند. اگر در اثر جنگ بر ضد لیبرالیسم جدید و شرکت های فراملی نمونه تازه ای از چپ ظهور کند احتمال آن می رود که عناصری از حس آشوب گرا و نیز تجزیه و تحلیل مارکسیستی را در بر گیرد.

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *