واکنش افراد خوش بین و بدبین به رویدادهای خوشایند زندگی متفاوت از یکدیگر است و این به عادت افراد در نسبت دادن امور به علل مختلف بر میگردد که به آن “سبک تبیین امور” میگویند.
عموم مردم، خوش بینی را به صورت در نظر گرفتن نیمه پر لیوان، یا دیدن لایه ای براق در هر پدیده، یا عادت به انتظار پایانی خوش داشتن برای هر دردسر واقعی در نظر میگیرند. زاویه “تفکر مثبت” از مثبت اندیشی و خوش بینی بیانگرآن است که خوش بینی مستلزم تکرار عبارتهایی تقویت کننده با خود است، مانند اینکه”من هر روز به انحاء مختلف دارم پیشرفت میکنم” یا تجسم آنکه همه کارها با موفقیت انجام می پذیرد.
در تمامی این موارد، تجلیاتی از خوش بینی و مثبت اندیشی وجود دارد، اما با این حال خوش بینی عمیق تر از اینهاست. پژوهشگران در پی چند سال کندوکاو، به اساس خوش بینی دست یافتهاند. مبنای مثبت اندیشی و خوش بینی در عبارت های امیدوار کننده یا تجسم موفقیت جای ندارد، بلکه در نحوه تفکر افراد درباره علتها ریشه دارد.
هر یک از ما، در نسبت دادن امور به علل مختلف عادت های خاصی داریم، و این خصلت شخصیتی را “سبک تبیین” نامیدهاند. سطح تبیین در هر فرد در دوره کودکی شکل میگیرد و در صورتی که از خارج، دخالتی در آن اعمال نشود، سرتاسر عمر پابر جا می ماند. افراد در تبیین اینکه چرا هر رویداد خوب یا بد، برای او اتفاق افتد، از سه بعد استفاده میکنند؛ تداوم، فراگیر بودن، شخصی سازی.
تداوم”گاهی”در برابر”همیشه”
کسانی که بیش از سایرین در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند بر این باورند که علل رویدادهای ناگواری که برای آنها پیش می آید، همیشگی هستند و بر همین اساس، چنین استدلال میکنند که حال که علت، همیشگی است، پس رویدادهای ناگوار همیشه مجددا تکرار میشوند. بر عکس آنها، کسانی که با پسرفت ها با انعطاف مواجه میشوند و نسبت به افسردگی مقاوم هستند، بر این باورند که علل رویدادهای ناگوار، موقتی هستند.
فرد بدبین بر این باور است که آنچه که باعث شده تا او دوستی پیدا نکرده باشد، همواره به همین روال باقی خواهند ماند، اما فرد خوش بین معتقد است که اگر به مدت لازم صبر کند مدتی طول میکشد سرانجام می تواند دوستان خوبی پیدا کند. واکنش افراد خوش بین و بدبین به رویدادهای خوشایند زندگی هم متفاوت از یکدیگر است. کسانی که معتقدند وقایع خوشایند دارای علت هایی همیشگی هستند، از کسانی که معتقدند علل این رویدادها موقتی هستند، مثبت اندیش تر و خوشبین تر هستند. یعنی درست بر عکس سبک خوش بینانه در مورد رویدادهای ناگوار.
افراد خوشبین، برای تبیین رویدادهای خوشایند برای خودشان، به علت های دایمی استناد میکنند. آنها به ویژگی ها و تواناییهایی اشاره میکنند که همواره دارای آنها خواهند بود مانند سخت کوشی، دوست داشتنی یا مورد علاقه بودن. آنها زمانی که به علل رویدادهای خوشایند اشاره میکنند، واژه”همیشه”را به کار میبرند. افراد بدبین به علل موقتی استناد میکنند.آنها در توجیه تبیین های خود، کلمات “بعضی وقت ها و “امروز”را به کار میبرند.
فراگیر بودن”خاص”در برابر”کلی”
هر گاه بر این باور باشید که علتی خاص، دائمی است انتظار دارید که تاثیرات آن را در موقعیت های گوناگونی در سراسر عمر مشاهده کنید. برخی می توانند مشکل خود را در جعبه ای قرار دهند و آن را به کناری بگذارند، و حتی در صورتی که بخش مهمی از زندگی آنان، از این مشکل در هم ریخته باشد، همچنان به زندگی خود ادامه دهند. بعضی دیگر، امور را فاجعه آمیز تلقی میکنند. هر گاه رشته ای از زندگی آنها پاره شود تلقی آنها بدین گونه است که کل تار و پود زندگیشان از هم گسسته است و این طرز تلقی سرانجام به این نقطه منجر میشود که کسانی که از شکست های خود تعمیم هایی کلی به عمل می آورند، هرگاه تنها در یک حیطه با شکست مواجه شوند، در تمامی حوزه ها از تلاش کردن دست بر می دارند، اما کسانی که به تبیین های اختصاصی می پردازند، احتمالا در همان حوزه خاص به ناامیدی گرفتار میشوند. اما در سایر حوزه ها همچنان استوار باقی می مانند.
شخصی”درونی”در برابر “بیرونی
سبک تبیین، علاوه بر دو بعد تداوم و فراگیر بودن، بعد سومی دارد که شخصی سازی است، یعنی اینکه تقصیر چه کسی بوده، هر گاه رویداد ناگواری به وقوع می پیوندد، افراد می توانند خود را “عامل درونی” یا افراد یا موقعیت های دیگر را “عوامل بیرونی”مقصر بشمارند. اینکه افراد چه کسی را مقصر بشمارند، بر عزت نفس آنها اثر میگذارد. کسانی که عادت کردهاند تا در مواقع شکست خود را مقصر بشمارند عزت نفس نازلی دارند و احساس گناه و شرمساری میکنند. افرادی که در مواقع بروز رویدادهای ناخوشایند، افراد یا موقعیت های دیگر را مقصر میشمارند، در مورد خود نظر بهتری دارند. در مجموع، کسانی که دیگران را سرزنش میکنند، دستخوش احساس گناه و شرمساری کمتری میشوند و خود را به میزان بیشتری دوست دارند. آنها در عین حال افراد خشمگین تری نیز هستند.
مهر