در سال ۱۹۹۴ پس از آنکه ۲ سال را در “دوشنبه” پایتخت تاجیکستان – دورترین و فقیرترین منطقه دنیا سپری کردم؛ “سی آی ای” من را به واشنگتن بازگرداند. صراحتا از بازگشت به خانه و پشت سر گذاشتن آن دوران، خوشحال بودم. اکنون به اندازه کافی آب برای حمام دارم و می توانم بهاندازه کافی بخوابم بدون آنکه صدای شلیک تانکها را بشنوم. من قبل از آنکه به بخش دیگر دنیا بروم، نیازمند استراحت هستم. به همین دلیل به دنبال خانهای اجارهای در واشنگتن گشتم.
محافظان ریاست جمهوری آمریکا در خدمت بندر
در سال ۱۹۹۴ پس از آنکه ۲ سال را در “دوشنبه” پایتخت تاجیکستان – دورترین و فقیرترین منطقه دنیا سپری کردم؛ “سی آی ای” من را به واشنگتن بازگرداند. صراحتا از بازگشت به خانه و پشت سر گذاشتن آن دوران، خوشحال بودم. اکنون بهاندازه کافی آب برای حمام دارم و می توانم بهاندازه کافی بخوابم بدون آنکه صدای شلیک تانکها را بشنوم. من قبل از آنکه به بخش دیگر دنیا بروم، نیازمند استراحت هستم. به همین دلیل به دنبال خانهای اجارهای در واشنگتن گشتم.
هنگامیکه با آژانس اطلاعات مرکزی (متن حذف شده) قرارداد بستم، باید زندگی در واشنگتن را میپذیرفتم. در نهایت یک واحد آپارتمانی را در جورج تاون یافتم. دیگر میتوانستم در هفته چندین بار از آنجا خارج شوم و دیگر نیازی نبود بقیه ایام هفته را گوشت خوک و لوبیا بخورم. ولی همه این مسائل در سال ۱۹۹۴ تغییر کرد. مبلغ اجاره در جورج تاون به صورت غیرقابل تصوری افزایش یافت؛ و همه مکانهایی که به آنجا عادت کرده بودم دیگرناپدید شده و قهوهخانههای مدرن فرانسوی و سیگار فروشیها جای آنها را گرفتند. از این به بعد اگر فردی با خانواده از قشر متوسط جامعه باشد، باید یک ساعت مسافرت کند و به دنبال جایی در ایالت ویرجینیا بگردد.
هنگامیکه داشتم از این تصمیم منصرف میشدم و میخواستم به دنبال جایی در خارج از “بلتوی” بگردم، خانهای را در “پالیسیدز” یافتم. این منطقه شهرکی نزدیک جورج تاون است. این خانه به صورت ماهانه کرایه داده میشد. دارای ۳ اتاق خواب دو سرویس بهداشتی و چمن بود. این خانه برای من و خانوادهام بیشتر از آن چیزی بود که میخواستیم. این خانه با خودرو تا مقر “لانگلی” در ایالت ویرجینیا ۵ دقیقه فاصله داشت. فاصله این خانه تا محل کار من بهاندازهای بود که بتوانم با دوچرخه به سر کار بروم.
یک شب در راه به منزل متوجه وجود کاروانی از خودروها خارج از جاده ۱۲۳ شدم. قبلا فکر میکردم که رئیس جمهور تنها کسی در واشنگتن است که میتواند به این صورت محافظ داشته باشد. ظرف چند ثانیه خودروهایی که در کنار دو طرف جاده صف کشیده بودند ناپدید شدند. در آن هنگام متوجه شدم که در حال عبور از کنار “بندر” سفیر عربستان سعودی در آمریکا عبور میکنم. با وجود شیشه دودی خودروی لیموزین، متوجه شدم که بندر به کشور بازگشته است.
روز بعد در خصوص وضعیت بندر پرسیدم، به من گفته شد که او در کشور تنها سفیری است که به صورت رسمی از سوی وزارت خارجه محافظت میشود. درحالیکه کارمند دولت باید در حاشیه شهر زندگی کند. در آن زمان، متوجه شدم که باید اتفاقات مهمی در اطراف بندر، واشگتن، آژانس اطلاعات مرکزی و روابط غرب و عربستان سعودی و آمریکا در جریان باشد.
در یکی از روزها که سوار دوچرخهام بودم، رئیس آژانس اطلاعات مرکزی، مسئول حمایت از امنیت ملی و سفیر عربستان سعودی از کنارم گذشتند. آنها رفته بودند که ملکی را در حاشیه رودخانه “پوتومک” که بهترین منطقه در واشنگتن به شمار میآید ببینند. این ملک دهها بار بزرگتر از منزلی بود که در آن زندگی میکردم.
* نحوه رفت و آمد بندر به کاخ سفید
بندر میتوانست هر وقت که بخواهد برای گفتوگو وارد کاخ سفید شود. ولی من برای گرفتن وقت ملاقات با یک کارمند دون پایه در شورای امنیت ملی، باید چند هفته وقت بگذارم. البته اگر بتوانم برای چند دقیقه با او صحبت کنم، بسیار خوش شانس خواهم بود.
بندر برای ساکنان کاخ سفید در فهرست A قرار داشت، و اگر دلش میخواست میتوانست هر نامه حساسی را به هر شخصیتی در دولت یا روزنامهها بدهد.
روزنامه “واشنگتن پست” تأکید کرد، شب افتتاحیه مرکز “کندی” و در مراسم شام در خانه “کاترین گراهام”، بندر بازیگر واشنگتن بود و نه آژانس اطلاعات مرکزی.
* بندر واشنگتن را اداره میکند !
خانه وسیع بندر و زندگی بدون محدودیت او، بلیتی بود که میتوانست با آن در واشنگتن تردد کند. صرف نظر از حماقتی که به عنوان دموکراسی و دنیای آزاد شناخته میشود، واشنگتن یک شرکت است که بندر بر کرسی شورای اداری آن تکیه زده است. اگر بخواهی از دایره آن خارج شوی، نفرین خواهی شد پس بهتر است که طبق قواعد آن بازی کنی.
در هر مبحثی که آمریکا و عربستان سعودی در آن حضور دارند، باید فردی باشد که در هر اردوگاه پایگاهی داشته باشد تا بتواند به خوبی با دو طرف ارتباط برقرار کند، و به راحتی با دو فرهنگ تعامل داشته باشد. او باید بهاندازهای گنجایش داشته باشد که مردم به دنبال شراکت با او باشند. او باید به همه جزئیات و پیامدها آگاه باشد.
محور واشنگتن – ریاض شخصی به نام بندر بن سلطان عبدالعزیز است. شاهزاده بندر در فهرست خاندان حاکم (سعودی) از افراد درجه پایین است. با وجود اینکه پدرش وزیر دفاع است مادرش فقط یک خدمتکار منزل بود، ولی واشنگتن همواره به پول اهمیت میدهد و نه اصل و نسب.
* مسلمانی با اسانس اسکاتلندی و سیگار کوبایی
در یکی از روزهای سال ۱۹۸۳ بندر در سن ۳۴ سالگی به عنوان سفیر عربستان سعودی در آمریکا تعیین شد. وی در آن زمان دوستان زیادی داشت و فردی تأثیرگذار بین مردم بود. در دوران جوانی وی خلبانی ماجراجو و فردی جنگجو بود. بندر مسلمانی با اسانس اسکاتلندی و سیگار کوبایی است که همواره پست و سمتی داشته است. بندر خودش را به عنوان یک بازیگر ممتاز ثابت کرد.
* هواپیماهای آواکس نخستین ضربه بندر
بندر در سال ۱۹۸۱ به عنوان وابسته نظامی عربستان سعودی در آمریکا انقلابی به پا کرد و توانست با وجود اعتراضهای عصبیگونه ایپک – قوی ترین لابی اسرائیلی در واشنگتن، موافقت کنگره را برای فروش هواپیماهای “آواکس” به عربستان جلب کند.
طبق آنچه که در سال ۲۰۰۲ در روزنامه واشنگتن پست گزارش شد، بندر در دورانی که سفیر بود توانست بدهیهای عربستان را با سپرده گذاری محرمانه ۱۰ میلیون دلاری در بانک واتیکان بپردازد.
این سپرده گذاری به درخواست آژانس اطلاعات مرکزی که در آن زمان “ویلیام کیسی” ریاست آن را برعهده داشت، صورت گرفت تا مسیحیان دموکرات از آن در جنگ با کمونیستهای ایتالیایی استفاده کنند.
در ژوئیه ۱۹۸۴ بندر نخستین ۳۰ میلیون دلار را از خاندان حاکم (سعودی) ارائه کرد تا “اولیور نورث” بتواند برای انقلابیون “کنترا” در نیکاراگوئه سلاح بخرد.
* دعوت هیفاء بندر از دختر مطلقه بوش در زمانی مناسب
بندر به صورت شخصی نیز خوش درخشید. هنگامیکه جرج دبیلو بوش اواخر نوامبر ۱۹۹۰ به عربستان رفت تا از نیروهایی که برای بازپس گرفتن کویت آماده میشدند بازدید کند؛ “شاهزاده هیفاء” همسر بندر، “دورتی” دختر تازه طلاق گرفته جرج بوش و فرزندانش را برای عید شکرگذاری به مزرعه بندر در ایالت ویرجینیا دعوت کرد. جرج بوش هنگامیکه بندر را چند روز پس از عید شکرگذاری ملاقات کرد، درحالیکه اشک در چشمانش جمع شده بود به بندر گفت: “شما انسانهای خیّری هستید.”
* اعطای لقب بوش به بندر !
در جریان سفر تابستانی بندر به منزل بوش در “کینگپورت” در ایالت “مین”، خانواده به او لقب “بندر بوش” دادند. بندر بوش برای ماهیگیری به انگلیس دعوت شد. بندر یک میلیون دلار به ساخت کتابخانه ریاست جمهوری بوش در “کالج استیشن” در تگزاس کمک کرد. ملک فهد پادشاه عربستان نیز بنا به پیشنهاد بندر، یک میلیون دلار به باربارا بوش برای کمک به فعالیتهایش در مبارزه با بی سوادی کمک کرد. وی همچنین یک میلیون دلار به “نانسی ریگان” در فراخوان مبارزه با مواد مخدر کمک کرد.
بندر سعودی تنها کسی نبود که در دفاتر ریاست جمهوری و دیگر نهادها به دنبال منافع بود. در اکتبر ۱۹۸۳ “عدنان خاشقجی” تاجر سلاح ۵۰ هزار دلار به انبار ریاست جمهوری “جیمیکارتر” در آتلانتا داد. در اواخر سال ۲۰۰۲ شاهزاده “ولید” هم نیم میلیون دلار برای تأسیس صندوق بورس تحصیلی “جرج هربرت واکر بوش” در آکادمی فیلیپس کمک کرد. یک سال قبل از آن “ردوی جولیانی” ۱۰ میلیون دلار هدیه ولید بن طلال را نپذیرفت.
* روابط بندر و کلینتون
در دوران ریاست جمهوری “بیل کلینتون” بندر هفتههایی را در کاخ کوهستانی او در “اسپن” میگذراند. (۵۰ هزار متر مربع، ۳۲ اتاق، ۱۶ سرویس بهداشتی، ۵۵ میلیون دلار). در واقع این دو نفر در شیوه زندگی تفاوت داشتند. بندر به گذشته نظامی خود افتخار میکرد و هر بار در دیدار با کلینتون این موضوع را پیش میکشید.
کلینتون از طریق دوستی با “شاهزاده ترکی” رئیس سابق سازمان اطلاعات سعودی، از در پشتی با ریاض ارتباط داشت. تاریخ این دوستی به دوران دانشگاه جورج تاون بر میگردد. مشاورانی در کاخ سفید همه تلاش خود را به کار گرفتند تا کلینتون را از بندر دور نگه دارند. بیل کلینتون آخرین کاری که نیاز داشت این بود که وقت خود را با یک شاهزاده بسیار ثروتمند عربی سپری کند.
* نقش بندر در انفجار برجهای خُبَر
مجله نیوزویک تأکید کرد، بندر در قانع کردن لیبیاییها برای تحویل ۲ تن از شهروندان خود که به دست داشتن در حوادث سال ۱۹۸۸ و منفجر کردن هواپیمای پان ام ۱۰۳ بر فراز لوکربی در اسکاتلند متهم بودند، نقش بارزی ایفا کرد. این مجله همچنین خاطرنشان کرد که بندر با منفجر کردن برجهای خبر با کمک دفتر “اف بی آی” در سال ۱۹۹۶ به نابود کردن مقاومت در عربستان سعودی کمک کرد. زیرا تحقیقات در خصوص این ماجرا پس از مرگ ۱۹ نظامی در آنجا برای بیش از ۵ سال متوقف ماند.
بندر از نفوذ خود برای قانع کردن پادشاه جهت هدیه دادن ۲۳ میلیون دلار به مرکز دانشگاه “ارکانزاس” استفاده کرد. چرا که فرماندار آرکانزاس (بیل کلینتون) به عنوان رئیس جمهور انتخاب شده بود. کلینتون در سال ۱۹۹۱ در دیدار با سفیر سعودی فشارهای بسیاری را برای دستیابی به این پول به کار برد. در نوامبر ۱۹۹۲ نیز به همین منظور تلفنی با ملک فهد گفت وگو کرد.
آن پولها از ۲ راه تحویل داده شدند: ۳ میلیون دلار در آغاز و باقی آن پس از ده هفته. زمان بندی خیلی مهم بود.
بندر بن سلطان، طبق روال فعالیتهایش در پایان هر دولت، همه اعضای کابینه کلینتون را به شام در رستورانی که خودش انتخاب کرد دعوت میکند.
* “بندر بوش” مهمان دائمیکلینتون در کاخ سفید
در دوره دوم ریاست جمهوری بوش، بندر کاخ سفید را به صورت شگفت انگیزی پس گرفت، دقیقا مانند زمانی که انگلیسیها در سال ۱۸۱۴ آن را آتش زدند. وی خودش را به یکی از مهمانان دائمی رئیس جمهور تبدیل کرد. خدمت طولانی مدت او در واشنگتن او را به قدیمترین دیپلمات تبدیل کرد، البته همه دوست داشتند با او صحبت کنند. در دسامبر ۱۹۹۷ جیمی و روزالین کارتر و بوش پدر به کاخ بندر در حاشیه رودخانه “پوتوماک” رفته و در مراسم بیست و پنجمین سالگرد ازدواج او و هیفاء شرکت کردند. دو سال بعد هنگامیکه نلسون ماندلا به واشنگتن سفر کرد، بندر به افتخار او در کاخ “مکلین” میهمانی برگزار کرد که تا صبح طول کشید.
در آوریل ۲۰۰۱ “یاسر عرفات” از “شاهزاده عبدالله” ولیعهد سعودی خواست از اسرائیل شکایت کند چرا که سربازان آن به کاروان خودروهای مسئولان فلسطینی تیراندازی کردند. عبدالله نیز این درخواست را به بندر که با دیک چنی و کالین پاول در ارتباط بود منتقل کرد.
پاول در اواخر سال ۱۹۷۰ از طریق “دیوید جونز” رئیس هیأت ستاد مشترک و دوست بندر در بازی تنیس، با بندر بن سلطان آشنا شد. پاول در آن زمان گفت وگویی یک ساعته با عرفات و شاهزاده عبدالله داشت.
* سعودیها و تروریسم
در نیمههای سال ۲۰۰۲ این موضوع به روزنامه نگاران درز کرد که سیاست دفاعی شبه رسمی مجلس که “ریچارد پرل” ریاست آن را برعهده دارد، بر این امر استوار است که وقتی موضوع به “تروریسم” میرسد عربستان سعودی دوست ما نیست. دقیتر اینکه، در این گزارش تأکید شده که “عربستان سعودی ذاتا ویرانگر دنیای عربی و منتقل کننده بحرانهای عربی است” . “سعودیها در همه سطوح تروریستی فعالیت دارند، و آنان طراح، حامی مالی و تشویق کننده این تفکر هستند”.
پاول یک بار دیگر به مدت چند ساعت تلفنی صحبت کرد تا به بندر و مدیریت او تأکید کند که اینگونه مسائل موضع رسمی دولت بوش نیست. برای تقویت این موضوع، جرج بوش بندر را به مزرعه خانوادگی خود در “کروفورد” تگزاس دعوت کرد. اینگونه دعوتها معمولا از رؤسای کشورها صورت میگرفت.
به نظر میآید که سیاست دفاع امنیتی، مشغولیت اصلی “هنری کیسنجر” است، فردی که عربستان سعودی او را به وجود آورد و اخیرا برای مدتی ریاست کمیته نوار آبی را برعهده گرفت. این کمیته مسئول تحقیق درباره اشتباهات اطلاعاتی بود که موجب بروز حادثه ۹/۱۱ شد. وی قبل از برعهده گرفتن این مسئولیت باید استعفا میکرد زیرا در فهرست تحقیقاتش چند سعودی نیز قرار داشتند.
* رسوایی کمک همسر بندر به القاعده
هنگامیکه گفته شد هیفاء همسر بندر – به صورت غیر عمد- به دو تن از ربایندگان (هواپیماهای حادثه یازده سپتامبر) کمک کرد که در “سان دیگو” اقامت کند؛ پاول در ۲۸ نوامبر ۲۰۰۲ به آژانس اطلاعات مرکزی رفت تا از این دو شاهزاده دفاع کند.
پاول در مصاحبهای با “میشل کیلمن” گفت: “من سالها است که شاهزاده بندر و هیفاء را میشناسم و معتقدم که آنها هیچکاری را انجام نمیدهند که در حمایت هر فرد یا سازمان تروریستی باشد. ولی بگذارید ببینیم که حقیقت چیست”.
آیا خطوط مقدم بندر شکست؟ آیا دولت بوش سعی داشت پیامهایی کدگذاری شده ارسال کند؟ شاید این طور باشد، ولی پاول هم سعی میکرد که بر مسائلی که در جریان بود سرپوش بگذارد.
* مهمانی بندر برای زنان شخصیتهای مهم آمریکایی
در اوایل مارس ۲۰۰۱ شاهزاده هیفاء ۸۰ تن از بارزترین زنان واشنگتن را برای شام دعوت کرد. همسران شخصیتهایی مانند دونالد رامسفلد، کارمندان اندروکارد، “پل اونیل” وزیر خزانه داری و “کلارنس توماس” و “آنتونی کندی” قضات دادگاه عالی، از جمله این دعوت شدگان بودند. مهمان افتخاری نیز “الما پاول” همسر کالین پاول بود.
این موضوع در واشنگتن عادی بود، ولی این امر برای من بزرگترین مسأله غافلگیر کننده به شمار میآمد. کمکهای هیفاء همسر بندر و پولهایی که به دست تروریستها رسید، کمکهایی خیریه بود. شاهزاده هیفا و همسرش به این منظور کمکهای مالی بسیاری را هدیه دادند.(!)
ولی یک فرد چگونه می تواند اطمینان یابد که این پولها به دست افراطیها نمی رسد؟ بیایید جدی به این موضوع نگاه کنیم، آخرین باری که از عربستان سعودی خواستیم همه مسائل را مورد بررسی قرار دهد چه زمانی بود؟
با وجود هر طرز تفکری که درباره جمعیتهای خیریه سعودی داشتیم، آنها بدون توجه به ما سالها به فعالیت خود ادامه دادند. در حملاتی مانند ۹/۱۱، هیچ کس ندید که (تروریستها) میآیند زیرا کسی نمیخواست که آنها را ببیند.
* حمایت جمعیتهای خیریه سعودی از القاعده
در مارس ۲۰۰۲ یعنی یک سال و نیم بعد از کمکهای شاهزاده هیفاء، نیروهای وزارت خزانه داری – دفتر ایالت ویرجینیا- به ۴ جمعیت خیریه سعودی حمله کردند: مؤسسه SAAR، الصفاء، پژوهشکده بین المللی تفکرات اسلامی IIIT و سازمان بین المللی نجات اسلامی (هیأت بین المللی نجات اسلامی).
در این عملیات همچنین، به دفتر محلی “اتحادیه دنیای اسلامی” که از سوی عربستان سعودی حمایت مالی میشود، حمله شد. این مجموعه برای بن لادن پول و سلاح فرستاد. بندر در یک دوره دراز مدت و به دلایل انسانی به این ۵ مؤسسه خیریه کمک کرد، درحالیکه مسئولان وزارت خزانه داری و دیگر کارشناسان می توانستند در خصوص خطر این جمعیتها هشدار دهند.
“ماتئو لیویت” از اعضای بارز پژوهشکده سیاستهای خاور نزدیک در واشنگتن در ۱ اوت ۲۰۰۲ در اظهاراتش در برابر کنگره گفت: “طارق حمدی” از کارمندان جمعیت IIIT شخصا به اسامه بن لادن باتریهای تلفن ماهوارهای داد.
“محمد جمال خلیفه” داماد اسامه بن لادن دفتر هیأت بین المللی نجات اسلامی در فیلیپین را اداره کرد و از آنجا برای القاعده پول فرستاد. با فعالیتهای ممتاز پلیس هند، “ابوناصر” از کارمندان هیأت بین المللی نجات اسلامی در منفجر کردن کنسولگری آمریکا در کلکته ناکام ماند.
شاهزاده بندر در مصاحبه با PBS درباره مشکلاتی که عربستان سعودی با ارسال پول به همه مناطق دنیا دارد، اظهار داشت: می توانیم ارسال پول به اروپا و آمریکا را پیگیری کنیم، ولی این ارتباط در آمریکا قطع میشود.
همسر بندر به دو تن از عاملان حملات ۱۱ سپامبر تا حدود ۱۳۰ هزار دلار کمک کرد.
یک سعودی ناشناس نیز ۵۵۰ هزار دلار به مسجدی در “سان دیگو” که به مثابه پایگاهی برای ربایندگان (هواپیماها در حملات ۱۱ سپتامبر) به شمار میآمد کمک کرد، به صورتیکه در گزارش دفتر اف بی آی آمده است که هزینه حملات ۹/۱۱ از ۵۰۰ هزار دلار فراتر رفت.
به عبارت دیگر بندر – یا یک سعودی دیگر- پول خود را از دست میدهد تا ۱۹ افراطی دست به کشتار بزنند و بیش از ۳ هزار نفر را به قتل برسانند.
ما هیچگاه نخواهیم فهمید که پول به کجا ارسال میشد، مگر آنکه سعودی ها تصمیم بگیرند به ما در تحقیقات کمک کنند.
در اکتبر ۲۰۰۲ هیأتی از آمریکا به ریاست “آلن لارسون” قائم مقام وزیر مشاور دولت در امور اقتصادی به ریاض رفت. این سفر ظاهرا برای تحت فشار گذاشتن سعودیها جهت افزایش نظارت بر جمعیتهای خیریه و شبکههای مالی شهروندان این کشور بود.
اما همانطور که “جف گرت” و “جودیت میلر” در روزنامه نیویورک تایمز گفتند داستان به اینجا ختمنمیشود: “چند مسئول اجرایی در توضیح بحران مستمری که واشنگتن و آمریکا و نفت عربستان با آن مواجه هستند، اظهار داشتند که لارسون بند دیگری را در برنامه کاری خود دارد. وی میخواهد تضمین کند که عربستان سعودی میلیونها بشکه نفت دیگر را به بازار جهانی تزریق میکند، زیرا درنتیجه حمله به عراق به فرماندهی آمریکا، بحران اقتصادی ایجاد شد. “نپرس، نگو، و اطلاع نداشته باش” و قبل از هر چیز دیگر از شر چیزی نگو و از ادامه تزریق نفت حفاظت کن. سعودیها نیز همیشه حق دارند. !
ریاض پولهای بسیاری را از نفت در دست دارد و واشنگتن نیز آب دهانش به راه افتاده است. نهاهای دولتی آمریکا تمایلی به توجه به واقعیتها ندارند.
ولی تمرکز بر پول و یا حتی پول و نفت این ماجرا را به وجود می آورد. ازدواج واشنگتن و آلسعود بسیار محکم است. این امر مانند بادی است که از طریق جغرافیای سیاسی، جنگ جهانی دوم، کوته بینی و مبارزه با کمونیسم، راه خود را یافته است.
“فرانکلین روزولت”، “محمد بن سعود” و “محمد بن عبدالوهاب” و مبلغ “ابن تمیمه” نقشی بارز را بازی کردند. و در آخر همه بذرهای خباثت را ابن تمیمه کاشت: “اخوان المسلمین”.