پس از تارش عرب ها به سرزمین ایران و فروپاشی شاهنشاهی ساسانی در ایران , اندک اندک اعراب به خودنمایی و کوچک شماری مردمان ایران پرداختند تا جایی که ایرانیان را برده خویش میخواندند و در کوچه و بازار مورد تمسخر قرار می دادند . پذیرش چنین ننگی آن هم از سوی مردمان با فرهنگ و متمدن ایران امکان پذیر نبود به همین روی آرام آرام کوشیدند تا از هر راهی که می توانند از آن اوضاع ننگین رهایی یابند .
ایرانیان از آغاز تازش اعراب به ایران و حتی پیش از آن اندکی با دین اسلام آشنا شده بودند و نیکی های آن را دریافته بودند اما پذیرش حکومت بیگانه و فرهنگ بیگانه را هرگز بر نتابیدند .در این میان گاه شورش ها و خیزش هایی در میان ایرانیان بر ضد اعراب صورت میگرفت که با سرکوب از سوی اعراب مواجه میشد . پس از بر سر کار آمدن معاویه که با زور شمشیر انجام پذیرفت اوضاع بر ایرانیان دوچندان سخت تر از پیش شد تا حدی که معاویه مردمان را به زور وادار به آوردن هدیه برای خود میکرد و در این میان بیشترین ستم به ایرانیان روا رفت . پس از معاویه پسرش یزید به خلافت رسید و چنانکه تاریخ برای ما باز میگوید فردی اوباش و ستمکار بود . یزید نیز همانند پدرش معاویه برای انجام خواسته های خود دست به شمشیر میبرد و در همین راه حسین فرزند امام علی را نیز به شوند (دلیل) بیعت نکردن و نپذیرفتن حکومت خود به شهادت رسانید . ایرانیان که از آغاز مهر به علی و فرزندان او را در دل خود می داشتند و منتظر بودند تا فرصتی پیش آید تا مخالفت خود را با حکومت بنی امیه اعلام دارند ازین فرصت نهایت استفاده را کردند و با مختار سقفی که خود نیز پیرو علی و مکتب او بود هم پیمان شدند تا در برابر بنی امیه و ستم های امویان چه بر مردمان ایران و چه بر خاندان پیامبر اسلام برخیزند . ایرانیان به رهبری کیان ایرانی با مختار سقفی هم پیمان شده و در گام نخست به مبارزه علیه حکمران زبیری کوفه که از سوی عبداله بن زبیر بر کوفه حکم میراند برخواستند و توانستند طومارحکومت وی را در کوفه درهم بپیچند , به گونه ای که حاکم زبیری شب هنگام با پوشش زنانه (چادر) از کاخ کوفه گریخت . پس از در دست گرفتن حکومت کوفه به رهبری مختار و همتای ایرانی اش کیان شورش های فراوانی از سوی اعراب متعصب که هرگز حکومت ایرانی مختار را بر کوفه بر نمی تابیدند شکل گرفت . در این میان شمر که از جنایتکاران رخداد کربلا بود با فریب کوفیان دست به شورش زد و کاخ کوفه را محاصره کرد واز مختار خواست که تسلیم شود . مختار که سردار دلاور خود یعنی ابراهیم بن مالک اشتر را در کوفه و در کنار خود نداشت اندکی درنگ کرد تا فرصتی پیش آید و بتواند چاره ای بیندیشد . در این هنگام ابراهیم بن مالک اشتر که در بیرون از کوفه به سر میبرد و برای نبرد با سپاه شام رفته بود به کوفه بازگشت و به یاری مختار شتافت که پس از نبردهایی خونین سرانجام لشکریان شمر گریختند و بسیاری از آنان نیز کشته شدند . شمر نیز پس از چندی از کوفه گریخت که مختار شماری از یاران خود را برای دستگیری او فرستاد و سرانجام او را در خرابه ای بیرون از کوفه یافتند و کیان ایرانی در نبردی تن به تن او را بکشت . کیان و یاران ایرانی اش پس از کشتن شمر در پی دیگر جنایتکاران کربلا رفته و چندی از آنان را دستگیر و کشتند . پس از بازگشت کیان و یارانش به کوفه و ناکامی مختار و یارانش در کشتن حرمله که او نیز از بزرگترین جنایتکاران تاریخ به شمار می رود , مختار کیان را مامور دستگیری و کشتن حرمله میکند . حرمله که بیرون از از کوفه برای خود پناهگاهی ساخته بود , خود را برترین تیر انداز در میان اعراب معرفی میکرد . به فرمان مختار کیان و تنی چند از یارانش پناهگاه حرمله را محاصره کردند اما او با زیرکی و جاسوس بازی توانست از حصار گذشته و بگریزد . کیان که از ناکامی در دستگیری و کشتن حرمله به شدت خشمگین شده بود , چند روزی از دستگاه حکومتی کناره گیری کرده و در مسجد به راز و نیاز می پرداخت , همچنین گه گاهی از دور و در پوششی ساده و عامیانه مراقب کارکرد سربازان و لشکریان حکومتی بود .در این هنگام حرمله که کینه ای بزرگ نسبت به کیان در دل داشت , شب هنگام و در حالی که کیان در خانه نبود به خانه کیان یورش برد و زن و فرزند ( شیرین بانو – حیدر ) کیان را که هر دو نیز ایرانی بودند به شهادت رسانید.کیان ایرانی پس از کشته شدن زن و فرزندش در غم و سکوتی بزرگ فرو رفت تا جایی که درخواست کناره گیری از دستگاه حکومتی مختار را به وی ارائه داد اما مختار سقفی که در شرایط بسیار سختی به سر میبرد با کناره گیری او همداستان نشد و کناره گیری کیان را نپذیرفت. کیان دگرباره به دستگاه حکومتی بازگشت و به یاری رساندن به مختار پرداخت و تا واپسین نفس در کنار مختار بود . کیان ایرانی سردار دلاورایرانی سرانجام در جنگ سختی که میان لشکریان مختار و فرزندان عبداله بن زبیر (خلیفه زبیری) صورت گرفت در عین جوانمردی و دلاوری در کنار مختار دوست و یار دیرینه خود به شهادت رسید.
روانش شاد باد
دیدگاه استاد محمدحسین رجبی دوانی درباره کیان :
«کیان» در حقیقت «ابوعَمره کیسان» نام دارد که یکی از نزدیکان مختار، مورد اعتماد او و از مقامات بلندپایه حکومت مختار به شمار میرفته است.محمدحسین رجبیدوانی در گفتوگو با فارس درخصوص پیشینه تاریخی همرزم مختاربن ابوعبیده ثقفی که در سریال مختارنامه از او به عنوان «کیان» نام برده میشود، اظهار داشت: «کیان» در حقیقت «ابوعَمره کیسان» نام دارد که یکی از نزدیکان مختار و از مقامات بلند پایه حکومتی او به شمار میرفته است؛ البته از سوابق و فعالیتهای او پیش از قیام مختار هیچ اطلاعاتی در تاریخ نیست اما از زمانی که به مختار پیوست و در قیام او نقش پیدا کرد از اهمیت بالایی برخوردار شد زیرا بسیار مورد اطمینان و اعتماد مختار بوده است.
* ریاست انتظامات و شرطههای کوفه برعهده کیسان بود
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: اعتماد و اطمینان مختار به این شخص تا جایی بوده است که ریاست انتظامات کوفه و فرماندهی شرطههای کوفه به او سپرده میشود و در جریان برخورد با جنایتکاران کربلا به فرمان مختار، اموال بسیاری از این افراد را مصادره میکند و بین ایرانیان مسلمانی که در عملیات، قلع و قمع جنایتکاران کربلا شرکت داشتهاند تقسیم میکند و این مورد یکی از خدمات قابل توجهی است که وی به حکومت مختار انجام داد.
رجبیدوانی در باره شخصت «کیان» گفت: در حقیقت اوست که از سوی مختار مأموریت برخورد و دستگیری و هلاکت جنایتکاران کربلا را بر عهده دارد و اشراف خائن کوفه که جنایتکاران اصلی کربلا بودند به شدت از نام او وحشت داشتند.
وی ادامه داد: آنها «کیان» را «باز شکاری» لقب داده بودند؛ به این معنا که باز بر روی شکار فرود میآید و چنگالهایش را در بدن طعمه فرو میکند؛ لذا «کیسان» نیز بر قاتلان اهلبیت علیهمالسلام فرود میآید و آنها را به هلاکت میرساند و نابود میکند.
این پژوهشگر تاریخ اسلام اظهار داشت: «کیسان» بسیار به مختار وفادار بود و تا پایان کار نیز با وی همراهی میکرده است؛ هنگام نبرد «مصعببن زبیر» که برای جنگ با مختار آمده بود، سرسختانه و فداکارانه با مختار در برابر دشمن ایستاد و در جریان این نبرد همراه با مختار کشته شد.
رجبی دوانی درباره نام کیان در مجموعه مختارنامه گفت: البته این فرد در فیلم مختارنامه به اشتباه «ابوعُمره» نامیده میشود در حالی که نام اصلی او «ابوعَمره کیسان» است که حتی نام «کیسان» نیز به نقل از یکی از دست اندرکاران این فیلم به دلیل راحتی تلفظ برای ایرانیان و ملموس بودن نام «کیان» از «کیسان» به این نام تغییر پیدا کرده است.
وی خاطرنشان کرد: به هر صورت «کیان» یک وجود حقیقی است و زحمات زیادی را چه در جهت قیام مختار و چه در قصاص قاتلان اهل بیت علیهمالسلام و یاران ایشان کشیده است و جای مدح و تکریم از این شخصیت وجود دارد.
* ایرانیان بعد از قیام مختار انگیزه و اعتماد بیشتری برای حضور در عرصههای سیاسی را یافتند
رجبی دوانی درخصوص نقش ایرانیان در قیام مختار گفت: تا پیش از اینکه مختار ایرانیان را به این صورت به عرصه بیاورد و به آنها پست و مسئولیت دهد آنها برخلاف شمار قابل توجهشان در عراق و علی الخصوص در کوفه که گفته میشود ـ در بعضی از مواقع بیش از نیمی از جمعیت کوفه را ایرانیان تشکیل میدادند ـ به دلیل تبعیضی که از زمان خلیفه دوم بر ایرانیان مسلمان میگذاشتند، آنها در عرصه سیاسی و اجتماعی به حساب نمیآمدند و این مسئله به گونهای تبیین شده بود که خود ایرانیان نیز پذیرفته بودند نمیتوانند خودی نشان دهند و نمیتوانند در عرصه سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار باشند.
وی در ادامه خاطر نشان کرد: البته امیرالمومنین علیه السلام و امام مجتبی علیه السلام ایرانیان را در زمان خودشان، از حقوق برابر با اعراب برخوردار کردند و به آنها بها دادند؛ اما تا زمانی که آن بزرگواران در قید حیات بودند خیلی از ایرانیان با توجه به این لطف امیرالمؤمنین علیه السلام باور نداشتند که میتوانند تأثیرگذار باشند.
رجبی دوانی بیان داشت: البته در فاصله صلح امام حسن علیه السلام تا قیام مختار، ظلم بسیاری بر ایرانیان روا شد و خیلی از این افراد را یا کشتند یا تبعید کردند و به گونهای شده بود که بعضی از ایرانیان چنان به جان آمده بودند که برای پایان دادن به وضعیت موجود حتی به قیام خوارج نیز میپیوستند و ایرانیانی که در قیام خوارج نفوذ کرده بودند، اعتراض خودشان را به این وضع موجود به این روش نشان میدادند.
* رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان بود
کارشناس برنامه «هنگام درنگ» در ادامه افزود: به توجه به قیام مختار، ایرانیان با وفای کامل به اطراف مختار حلقه زدند و به قیام او پیوستند تا بتوانند اعتراض خودشان را عنوان کنند و مختار نیز با توجه به زیرکی خود میدانست اگر به ایرانیان بها دهد با کمک این افراد میتواند موفق شود و اگر صرفاً میخواست به عربها بها دهد، نمیتوانست موفق شود؛ زیرا او میدانست اعرابی که به اهلبیت پیامبر رحم نکردند، به مختار نیز رحم نمیکنند و حتماً در لحظات اصلی او را رها خواهند کرد.
رجبی دوانی در پایان گفت: معتقدم رمز موفقیت مختار به صحنه آوردن ایرانیان و استفاده از وفا و توانایی آنها بود؛ لذا میبینیم سپاهی نیز که به سوی شام روانه میکند؛ به فرماندهی ابراهیمبن مالک اشتر است. بنا بر نقل تاریخ، شاهدان گفتهاند که در اردوی ابراهیمبن مالک، صوت عربی شنیده نمیشد و عموماً فارسی صحبت میکردند که نشان از کثرت ایرانیان در این سپاه دارد.