معاویه، که لعنت خداوند بر او و بر پدر و فرزندش باد، روزگار زندگی دو امام را سخت و طاقت فرسا کرد. امام حسن(علیه السلام) نخستین بار در دوران امامت خود با معاویه رو به رو نگشت؛ بلکه در دوران خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) نیز به همراه ایشان، تلخی های بار آمده از معاویه در «جنگ صفّین» را به دوش کشید.
جنگ صفّین، به بهانه ی انتقام خون عثمان به راه افتاد. امّا در واقع برای براندازی خلافت امیرمؤمنان علی(ع) و برپایی سلطنتی در شام برای معاویه ایجاد شد.
معاویه، پس از آنکه در «شام» قدرت گرفت و مردم شام را به دور خویش جمع کرد، شروع به نامه نگاری به امیرمومنان(ع) کرد. در اثر نامه نگاری هایی که بین او و امام انجام شد، در نهایت امام علی(ع)، نامه ای تهدید آمیز به همراه قاصدی به نام جریر به سوی معاویه فرستاد. از این نامه، معاویه وحشت زده شد؛ امّا با آمدن عمرو عاص و ریختن نقشه ای شوم، دوباره بر خر شیطان سوار شد. کار او به جایی رسید که خطاب به امیرمؤمنان علی(ع) نوشت:
«اکنون مردم شام خلافت تو را نمى پذیرند و با تو مى جنگند تا قاتلان عثمان را به آنها تحویل دهى و اگر چنین کردى شورایى براى تعیین خلیفه تشکیل مى شود؛ اهل حجاز، [پیش از این] بر مردم حق حکومت داشتند و حق در میانشان بود؛ ولى چون از دیگر بر اساس حق عمل نمیکنند، حق رأى و مشورت با مردم شام است … و من هرگز با تو بیعت نمى کنم؛ با این حال فضیلت تو در اسلام و خویشاوندی ات با پیغمبر را هم انکار نمى کنم.»(۱)
جمع آوری سپاه زیر پرچم حسن بن علی(ع)
سپاه «معاویه» به صفین(۲) رسید و چون در کنار فرات اردو زد، آب را بر اصحاب امیر المؤمنین(ع) بست.
امام علی (ع) در این هنگام هنوز به میان لشکر نرفته بود و کوفه بود و اخبار به ایشان مى رسید، چون دریافت که «معاویه» با سپاهى انبوه به صفین تاخته است براى مقابلۀ او آماده شد.
در این زمان عضو فعّالى که مردم را به جنگ علیه معاویه بر مى انگیخت و به میدان نبرد می فرستاد، حسن بن علی (ع) بود.
او جان ها را به هیجان مى آورد و همّت ها را بر مى کشید و به اراده ها قوّت مى بخشید؛ چنان که در جنگ جمل چنین میکرد. او براى ایجاد انگیزه در مردم برای جهاد، خطبه اى ایراد کرد و به مردم چنین فرمود:
«سپاس خداوندى را که جز او خدایى نیست، یکتاست و شریکى ندارد و او را چنان که سزاى اوست مى ستایم.»
سپس فرمود:
«[…] حقیقتاً هرگز قومى بر امرى متّحد و هم داستان نشده اند؛ مگر آنکه با این اتّحاد، کارشان قدرت یافته و پیوندشان استوار و پایدار گشته است.
پس براى نبرد با دشمن خود، معاویه و سپاهش، بسیج شوید؛ زیرا او اینک آماده شده است.
(روحیه ی) پیکارجویى را رها نکنید (و یک دیگر را تنها مگذارید) که ترک آن (روحیه)، رشته ی پیوند دل ها را پاره میکند و پایمردى بر تیغ و سنان، ضامن همیارى و جلوگیرى (از شکست) است؛ زیرا هرگز قومى پایدارى نکردند و پاى مردى نفشردند مگر آنکه خداوند ضعف و ناتوانى را از ایشان گرفت و خود از شداید ذلّت و خوارى حفظ و کفایتشان فرمود و به سوى نشانه هاى دیانت هدایتشان نمود.[…]»
آنگاه امام حسن(ع) از منبر پایین آمد و مردم فرمانش را گردن نهادند و گفتارش را پذیرفتند.(۳)
روحیه دادن به وفاداران مردّد
از دیگر کارهایی که امام حسن(ع) در جنگ صفین انجام می دادند، جمع کردن یارانی بود که در معرض تردید و شکّ واقع شده بودند. از جمله ی این افراد، «سلیمان بن صُرَد خزاعى»(۴) بود که مورد سرزنش امیرمؤمنان(ع) واقع شد. حضرت امیر(ع) با ناخرسندی او را به خاطر سرپیچی اش در جنگ جمل سرزنش کردند و به او فرمودند:
«به شک افتادى و منتظر ماندى و بازگشتى در صورتى که بیش از هر کس به تو اطمینان داشتم و گمان میکردم پیش از هر کس به یارى من مى شتابى. پس چرا از نصرت خاندان پیامبر بازنشستى و چه چیز، تو را از یارى آنها بازداشت؟»
سلیمان پس از سرزنش امام علی(ع)، دل شکسته و پشیمان به امام حسن(ع) پناه برد و با ایشان به درد و دل پرداخت و گفت:
«ببین چگونه امیر المؤمنین مرا سرزنش میکند و سرشکسته مى سازد…»
امام حسن (ع) با او به نرمى و مدارا سخن گفت و فرمود: «امام کسى را سرزنش میکند که امید یارى و دوستی اش را داشته باشد.»
سلیمان در پاسخ امام حسن (ع) گفت: «کارهایى در پیش داریم که با مرگ هماهنگ است و شمشیرها به جنبش مى آید. در این معرکه به همچون منى نیاز دارید. پس مرا سرزنش نکنید و از راهنمایی ام بازنمانید.»
امام حسن (ع) فرمودند: «خدایت بیامرزد. تو در یارى ما بخیل نیستى.»(۵)
در قسمت بعد از معرکه ی صفّین و جنگاوری امام حسن(ع) و یاری ایشان با امیرمؤمنان(ع) سخن خواهیم گفت؛ ان شاء الله.
پی نوشت:
۱. نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ترجمه «وقعه صفین»، تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، چاپ دوم، ۱۳۷۰، پاورقی ص ۸۷و ۸۸.
۲. صفین ناحیهاى است در کرانۀ غربى رود فرات نزدیک رقه که در آغاز ماه صفر سال ٣٧ هجرى، جنگ بین سپاهیان امام و لشکر معاویه در آنجا اتفاق افتاد، در تعداد سپاهیان طرفین اختلاف است، گفته مىشود تعداد سپاهیان امام صد و بیست هزار و لشکر معاویه نود هزار بود و بعضى این تعداد را بر عکس نوشتهاند. (معجم البلدان، جلد ۵)
۳. نصر بن مزاحم، همان، صص ۱۶۰-۱۶۱.
۴. سلیمان صرد خزاعى، از بزرگان و آبرومندان و مردان پرفضیلت کوفه بود که در زمان قیام امام حسین(ع) نیز به ایشان نپیوست و پس از ایشان قیام توابین را به راهانداخت.
۵. نصر بن مزاحم، همان، صص ۲۰- ۲۱.
منبع: قرشی، باقر شریف، «زندگانی حسن بن علی علیه السلام»، مترجم:حجازی، فخر الدین، تهران، موسسه انتشارات بعثت، ١٣۵٢، ج۱، صص ۲۹۳-۳۴۰.