گفتوگو با حجت الاسلام و المسلمین محمد مردانی
اشاره:
حجتالاسلام و المسلمین محمد مردانی، از جمله فرهیختگان و فضلای بنام حوزه علمیه قم است که بیش از نیم قرن عمر خود را وقف مطالعه و کند و کاو در مسائل و مباحث مربوط به فرقهها و ادیان مختلف دنیا نموده است.
ایشان علاوه بر تدریس و سخنرانی در محافل علمی و آموزشی برای جوانان، کتابهای متعددی در این باره نگاشته است، که از آن میان میتوان به این مورد اشاره کرد: مناظرات و مکاتبات، باب و بهاء، نیم نگاهی به وهابیت، شیطانپرستان، اسلام و دراویش، عرفان عارفان، مرام اهل حق، سؤالاتی از ملل و نحل، سیری گذرا در ادیان، مرام صوفیگری، راه نجات و دور.
مطالعات گسترده و اطلاعات وسیع ایشان در این حوزه، موجب بود تا گفتوگوی پیشرو را با وی انجام دهیم؛ امید که مقبول طبع شما قرار گیرد.
با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید لطفاً برای شروع بفرمایید، منظور از فرقه چیست؟
منظور از فرقه، جدایی یک جزء از یک کل است که در ادیان مختلف سابقه داشته است. دراینباره روایاتی نیز نقل شده که از جمله آنها روایت افتراق است که، امام پنجم(ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل فرمودهاند که امت موسی بعد از او به هفتاد و یک فرقه و امت عیسی پس از او به هفتاد و دو فرقه و امت من نیز بعد از من به هفتاد و سه فرقه منشعب میشوند که در هر امتی یکی از این فرقهها اهل نجات هستند.۱
همانطور که فرمودید از بعد از پیامبر(ص) در اسلام نیز ـ همانند دیگر ادیان ـ فرقهها و نحلههای زیادی به وجود آمدهاند ولی در حدود دو قرن اخیر ما شاهد فرقههای نوظهوری هستیم. آیا اساساً ایندو با هم تفاوتی دارند یا اینکه از یک جنس به شمار میآیند؟
در زمان پیامبر اکرم(ص) ما تنها فرقه منافقین را مشاهده میکنیم و گاهی هم صحبت از فرقه فاسقین است. جنس صحبتهای آن حضرت به نحوی بود که از طرفی راه معین بود و همگان میدانستند که از کدام مسیر باید بروند و از سوی دیگر این مسیر تعیین شده سنخیتی با مطامع مادی نداشت و آنها که اهل استفادههای مادی بودند خواستههایشان از این طریق تأمین نمیشد. در راه تعریف شده ایشان افراد باید دنبال معنویت باشند که ضمن آن از مادیات در حدّ تعدیل شده استفاده میکردند. این افراد پس از پیامبر(ص) دنبال کارهای خود رفتند و شروع کردند به فرقهسازی. اینها هم در ماجرای رحلت حضرت و پس از آن عملاً بر تمام وحیها پا گذاشتند. صحبتهای پیامبر(ص) یا وحی قرآنی بود، یا وحی غیر قرآنی ولی به هر حال هرچه میفرمودند و از دو لب مبارکشان خارج میشد وحی بود:
ما ینطق عن الهوی ٭ إن هو إلّا وحیٌ یوحی۲؛
و از سر هوس سخن نمیگوید ٭ این سخن بجز وحیی که وحی میشود نیست.
اینان همه این مطالب را منکر شده و سلیقههای شخصی خودشان را وارد نمودند. از اینجا بین مسلمانان اسمی و حقیقی جدایی افتاد. فرقههایی که از این پس ساخته میشد عموماً شخصی بود و عدهای که دنبال رسیدن به مقام و منصب بودند فرقهسازی میکردند ولی فرقههایی که امروزه به وجود میآیند علاوه بر آن جنبه سیاسی هم دارد.
ممالک و حکومتهایی هستند که میبینند اسلام مانعی جدی در برابر خواستههای آنان است و برای شکستن این سد اقدام به فرقه سازیهایی میکنند که با برنامه ریزی بتوانند بر تمام ملتها مسلط شوند. برای نمونه اگر مسیحیت در اسلام فرقهسازی نکند خودش نمیتواند دوام بیاورد، چون اساساً مسیحیت مرام ذلت و بدبختی است. در تمام چهار انجیل که همگی تحریف شده هستند این مطلب را به وضوح میتوان مشاهده کرد. در انجیل لوقا و همچنین متی آمده که اگر کسی به سمت راست شما سیلی زد شما طرف چپ خود را هم بگیرید تا به آن سیلی بزند، یا اگر کسی عبایتان را گرفت شما قبای خود را هم به او بدهید. اینها همهاش درس ذلت است تا کسی نتواند نفس بکشد و اگر زمانی مردم خواستند قیام کنند همین دینداری و تدینشان آنها را از این تصمیم منصرف کرده، و سر جایشان بنشاند. در مقابل، دستور اسلام اصلاً این طور نیست. اسلام میگوید نه ظلم کن نه زیر بار ظلم برو. در برابر دشمنان اسلام هم همواره آمادگی داشته باشید و آنها را بترسانید:
و أعدّوا لهم ما استطعتم من قوّهٍ و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم۳.
طبیعی است که آنها برای رویارویی با این فرهنگ اقدام به فرقهسازی کنند به خصوص که میبینند تنها گروهی که به طور جدی در مقابل آنان ایستادگی میکنند شیعیان اثنی عشری هستند. کسانی که در دورههای اخیر فرقهسازی میکنند تنها غرضشان این است و هدف دیگری ندارند.
آیا دسته بندی مشخصی میتوان برای فرقهها در عصر حاضر میان مسلمانان داشت؟
در یک دسته بندی کلی همه آنان در مقابل تشیع اثنی عشری قرار دارند؛ چون شیعه خود را مقید به قرآن کریم و احادیث و روایات صحیح و پیروی از ائمه(ع) میداند و حاضر نیست سر تعظیم در برابر هیچ شخص یا گروهی فرود آورند. آنها به دنبال این هستند که فرهنگ تشیع را از بین ببرند. از منظر دیگر آنان اولاً تصوف را درست کردند که نه تشیع را قبول دارد نه تسنن را و در مقابل تشیع امام و ولیای را برای خود میتراشد. در کنار آنان شیخی مسلکها، بهاییان و بابیها نیز خود را امام زمان خواندند. فرقههایی که در این دو قرن ساخته شدهاند همگی ضدّ امام عصر(ع) هستند و میخواهند مردم را نسبت به آن حضرت بیعلاقه سازند و از ایشان جدا کنند. در صورت موفقیت در هر کدام از این طرحها آنها میتوانند بر مردم حکومت و آقایی کنند.
منشأ فرقهسازی معاصر در دو قرن اخیر کجاست و فرقه سازان چه اهدافی را دنبال میکنند؟
در طول تاریخ شیعیان رفتارها و عکس العملهای شاخص و قابل توجی از خود نشان داده که به طور جدی بر سر راه آنان ایجاد مانع کرده است؛ چه در جریان تحریم تنباکو و چه پیش از آن، همواره علما و بزرگان شیعه پیشاپیش نهضتهای دینی و مذهبی حرکت کرده و جانفشانی مینمودند تا اصالت اسلامی و به تبع آن اصالت شیعی از بین نرود و کشورهای استعماری نظیر انگلستان و فرانسه و در دورههای بعد امریکا و روسیه و … تنها از طریق فرقهسازی است که میتوانند با این جریان مقابله کنند و در آن خلل ایجاد کنند.
چطور است که این فرقهها ساخته غربیان است ولی نیروهایی که به ظاهر رهبری این جریانها را برعهده دارند خود از میان جامعه اسلامیبرخاستهاند؟
این افراد که برای اجرای خواستهها و اهداف آنان انتخاب میشوند افراد بیایمان و یا ضعیف الایمان هستند که به امید پول و ثروت یا ریاست و … فریب آنان را خوردهاند و الّا اگر کسی اعتقاد راسخ داشته باشد دنبال آنان راه نمیافتد.
رییس شیخیمذهبها یک عالم بوده و بنیانگذاران بابیت و بهاییت نیز خود را عالم معرفی کرده بودند و در برخی فرق دیگر هم چنین ادعاهایی قابل مشاهده است. دشمنان از ضعف این علما استفاده کرده، با همراهی آنان عدهای را چشم و گوش بسته به دنبالشان کشانده و اقدام به فرقهسازی کردهاند. سردسته بسیاری از فرقههایی که به وجود آمده افراد با سواد و در عین حال بیایمان و یا فاقد اعتقاد راسخ بودهاند که یا فریب دشمنان را خوردهاند و یا عمداً از همراهی با آنان به دنبال کسب مقام و منصبی بودهاند. عوام مردم هم به واسطه جهالتشان فریب این افراد را خورده و از ایشان تبعیت کردهاند؛ هرچند که بعضی از آنان در میانه راه توبه کرده و برگشتهاند.
آیا میتوان دلیل خاصی را برای جعل وهابیت در جزیره العرب، بابیت در ایران و قادیانیه در پاکستان جستوجو کرد؟
اینها همیشه و در همه مناطق فوق سراغ محیطها و کسانی میروند که اطلاعات مختصری داشته باشند. وهابیت که در میان اهل تسنن به وجود آمد و رشد کرد با بهره برداری از عوام بود که اطلاعات چندانی از دین نداشتند و الّا کسانی که معتقد باشند و نسبت به دین اعتقاد راسخ داشته باشند زیر بار این حرفها نمیروند. جالب است بدانید سلیمانبن عبدالوهاب برادر محمدبن عبد الوهاب، بنیانگذار وهابیت، علیه این فرقه و جعلیات برادرش کتاب نوشته و اعتراض جدّی کرده است.
فرقههای انحرافی، دیگران را با برخورد و اخلاق خوب و همچنین هدایای مالی به سمت خود جذب میکنند. ویژگی مشترک همه اینها این است که در مناطقی نضج یافتهاند که افراد اطلاعات دینی کمی داشتهاند؛ قادیانی و پنجابی و دیگران در پاکستان به دنبال چنین محیطها و مردمانی بودهاند. نکتهای که در اینجا باید متذکر شوم این است که اطلاع رسانی شیعه بسیار ضعیف و ناقص است و اگر ما یک اطلاع رسانی درست و قوی در عرصههای مختلف و با استفاده از تمام ابزارهای روز داشته باشیم، میتوانیم بسیاری از آنان را که جذب این فرقهها شدهاند به سمت خودمان و اسلام اصیل بازگردانیم. هرچند ما منطقی قوی داریم ولی حتی در کشور اسلامی خودمان اطلاع رسانی مناسبی نداریم و پیاممان را به اقشار مختلف جامعه نمیرسانیم.
پیامدها و نتایج جعل این فرقهها از زوایای مختلف چه بوده است؟
اصلی ترین پیامد این فرقه سازیها از بین بردن اصالت دین است. با از بین رفتن اصالت دین در یک کلمه آنها آقایی و سروری مییابند و ما دچار ذلت میشویم که این در تمام ابعاد قابل بررسی است. تمام ثمرات عاید آنان میشود. بنا بر مدارکی که به دست ما رسیده، فرانسه برای ساختن تنها یک خانقاه، یک میلیارد و چند صد میلیون تومان هزینه کرده است حال آنکه آنان اصلاً نه اعتقادی به اسلام دارند و نه تصوف، و نه اساساً دلشان برای ما سوخته است. آنها این کارها را میکنند تا از تعداد کسانی که قرار است پیرو امام زمان(ع) بشوند بکاهند و بر تعداد پیروان اقطاب پیشساخته بیفزایند. پیروی از اینها بی اعتقادی را به دنبال میآورد و کسی هم که بیعقیده شد به راحتی آلت دست قرار میگیرد و او را به هر سو که بخواهند میتوانند بکشانند.
چطور میشود که این فرقههای جعلی میتوانند قرنها به حیات خود ادامه بدهند؟
همانطور که عرض کردم اینها اولاً دنبال آدمهای جاهل و بیاطلاع میروند. طبیعی است یک مسلمان پدر و مادری که بیهیچ دلیل و برهانی اسلام را قبول کرده به راحتی میتواند مقوله دیگری را جایگزین آن کند. این افراد هم که در همه دورانها یافت میشوند. ثانیاً اینها پیروان و همراهان خود را تطمیع میکنند و همچنین علاوه بر آن آدمهای بیکار کم نیستند که اگر آنها را تأمین کنند به هر طرف ممکن است بروند. بسیاری از اینان را با مسکن، ازدواج و … تأمین و تطمیع میکنند هرچند اگر کسی اعتقاد راسخی داشته باشد آن را با این زخارف دنیوی عوض نمیکند و با اینان همصدا نمیشود.
در حال حاضر فعالترین این فرقهها کدامند و در چه موقیعتی به سر میبرند؟
تا آنجایی که بنده اطلاع دارم اکثر فرق مشغول به فعالیت هستند اما فعالترین آنها در منطقه سیستان و بلوچستان و حتی خراسان، فرقه «وهابیت» است.بعد از آنان فرق مختلف تصوف اعم از «ذهبیها» که از همه فعالتر است و «گنابادیها»، «کمیلیها»، «اویسیها» و… که از فضای باز جمهوری اسلامی ایران حداکثر بهرهبرداری را میکنند. بعد از اینان دین مسیحیت است که در شهرها و روستاهای مختلف به شدت مشغول به فعالیت هستند. اینها انجیلهایشان را قطعه قطعه کرده و برای هر منطقهای آن را به زبان خودشان ترجمه کرده و در میان مردم پخش میکنند که اگر آن را حفظ کنید فلان جایزهها را به شما میدهیم. متأسفانه باید اعتراف کنیم اینان در جذب تعداد قابل توجهی از مسلمانان شناسنامهای و [صرفاً] پدر و مادری موفقیتهایی هم داشتهاند. چندی پیش با امام جمعه یکی
از بزرگترین شهرهای کشور تلفنی صحبت میکردم به شدّت از این موضوع شاکی و گلهمند بود.
از همه اینها بدتر که روی سنین پایین ما سرمایهگذاری کرده، بیشتر سراغ جوانها و نوجوانان محصل و شگاهی ما میروند و چندان با افراد مسن ما کار ندارند، فرقه سخیف «بهاییت» است. بهاییان فقط اجازه ورود به دانشگاهها را ندارند ولی مانعی برای ورود به دیگر مقاطع پیش روی آنان نیست. جوانها و نوجوانهای آنان در محیطهای تحصیلی از بیاطلاعی بچه مسلمانها حداکثر استفاده را کرده، تا آنجا که بتوانند آنها را شبهه باران میکنند. امروز ده شبهه، فردا ده شبهه و همینطور وقتی یکی شبهه باران شد و برای هیچکدام از این شبهات جوابی نیافت اصلاً سرانجام خوبی در انتظار او نیست و خدای ناکرده به بیدینی کشیده میشود. این روزها، بهاییها تمام تلاششان را میکنند که به طور رسمیبه عنوان یکی از اقلیتهای مذهبی خود را جا بیندازند. باید آموزش و پرورش ما برای مقابله با این جریان خیلی جدی وارد میدان باشد و استادان متنوعی را در حوزههای مختلف داشته باشد که حداقل ماهی یکی، دو جلسه علاوه بر کلاسهای درسی برای پاسخ به شبهات و سؤالات دینی برای دانش آموزان دائر کنند؛ به شکلی که حتی اگر خود بچهها سؤالی طرح نکردند آنان به طرح و پاسخ به شبهات بپردازند و آنها را واکسینه کنند. ما اگر به همین رویهای که الآن در جریان است ادامه بدهیم باید در انتظار روزهای تلخی باشیم و فرجام ناگواری را در راه بدانیم.
خاستگاه مشترک و عمومی این فرقهها چیست و چه چیز را نشانه گرفتهاند؟
تقریباً پنجابیها، قادیانیه، بابیت و بهاییت هم افق هستند و در تمام آنها استعمار به دنبال جعل و معرفی یک امام زمان و منجی غیر از حضرت مهدی(ع) است. «غلاماحمد قادیانی» مسیحیت و اسلام و یک سری چیز دیگر را با هم مخلوط کرده و مرام تازهای بهوجود آورده و عین همین ماجرا در بهاییت و دیگر فرق فوق اتفاق افتاده و قرار است هرکدام در گوشهای مردم را نسبت به امام عصر(ع) بیاعتقاد و بیعلاقه کنند. وهابیها هم که خیلی نیست سرکار آمدهاند و حتی در میان اهل تسنن حامیان جدی ندارند تنها با اتکا به قدرت و ثروت سعودیهاست که پرتوان به جلو میتازند. اینها بیشتر در جوامع سنی به دنبال جذب افراد هستند.
در پایان اگر مطلبی مانده که بیان نشده بفرمایید.
درباره فرقهها که مطلب بسیار است و نیاز به زمان بیشتری دارد ولی چند نکته هست که در انتهای عرایضم باید یادآور شوم؛ علاوه بر ضرورت اطلاعرسانی متناسب با شرایط روز، باید توجه داشته باشیم که عده زیادی از افراد هستند که خودشان مستبصر شده و به تشیع گرویدهاند ولی هیچ حمایتی از اینان نمیشود. ما اگر ابزارها و راهکارهای مناسب برای این حمایت داشته باشیم هم بر تعداد اینان افزوده میشود، و هم مشکلات این عزیزان کمتر میگردد. در صدر اسلام در مسجد النبی(ص) سکویی وجود داشت که افراد بیخانمان برای سکونت و استراحت از آن فضا استفاده میکردند. ما حتی همچنین سکویی را برای اینان تعبیه نکردهایم. حداقل در هر شهری دو، سه آپارتمان را برای این افراد که از بهاییت و تصوف و … بر میگردند باید در نظر گرفت که احساس امنیت کنند و کمتر لطمه ببینند. اگر این دست حمایتها را نداشته باشیم هم از تعداد گروندگان و بازگشتکنندهها به تشیع کم میشود و هم همینها پشیمان شده، به ناچار به همان حالت سابق خود رجوع میکنند. این افراد وقتی به تشیع میگروند در میان قوم و قبیله و خویشان و دوستان خود از تمام حقوق طبیعی و قانونی خود محروم میشوند و در بسیاری از موارد محکوم به مرگ؛ از همینرو به طور جدی نیازمند حمایتهای ما هستند که این حمایت هم تنها از عهده دولت بر میآید.
مطلب بعدی اینکه بیشتر عقاید «شیخیه» در کتابهای شرح القصیده، شرح الزیاره و همچنین جوامع الکلم طرح شده است. اگر اعتقادات آنان را درباره خدا، معاد، معراج و امام زمان(ع) همانگونه که خودشان بیان کردهاند بی هیچ اضافهای و به خوبی برای مردم حلاجی کنیم مطمئناً افراد کمتری به آنان خواهند گروید. مثلاً اینها درباره امام زمان(ع) معتقدند که ایشان در عالم هورقلیا زندگی میکند و هیچ دخل و تصرف و حضوری در این عالم ندارند!! یا مثلاً بابیها و بهاییها میگویند الآن دوران اسلام سپری شده است. تشیع قابلیت پاسخگویی به تمام شبهات را دارد؛ ما کم کاری میکنیم و آنقدر که شایسته و لازم است اطلاع رسانی به خودیها و دیگران نمیکنیم.
و بالاخره اینکه افرادی هستند که کار آنها فرقهسازی است و اگر جلوی آنان گرفته نشود فرقهای به دیگر فرق اضافه میکنند. باید در نظر داشته باشیم بهترین راه مقابله با این افراد این است که ما مبلغینی را تربیت کنیم که آنان توانایی ارشاد و روشنگری مردم را داشته باشند. چه مانعی دارد که لابلای کلاسهایی که در مساجد داریم مبلغی بیاید نمازگزارانی را که بیست سال است به مسجد میآیند با عقاید تشیع آشنا کند؟ تکرار مکررات مردم را از مساجد زده و فراری میکند و در مقابل اگر فرد پاسخ سؤالات و نیازهایش را در مسجد بگیرد دیگر برنامههایش را یا تعطیل میکند و یا در صورت امکان آنها را با برنامههای مسجد تنظیم مینماید.چه اشکالی دارد که هر سخنران پیش از طرح مطالب تاریخی و اخلاقی خود ده دقیقه را به پاسخ به شبهات اختصاص دهد و مردم را مطلع و فهمیده بار بیاورد. به نظر بنده این بهترین راه تبلیغ است.
با تشکر از شما که در این گفتوگو شرکت کردید. امیدواریم که در فرصتهای آتی بتوانیم درباره موضوع فرقهها و نقش استعمار در تولید و استمرار فعالیتهای آنان از مطالعات عمیق شما بیشتر استفاده کنیم. ان شاءالله.
پینوشتها:
۱. کلینی، کافی، ج ۸، ص ۲۲۴.
۲. سوره نجم (۵۳)، آیات ۳ و ۴.
۳. سوره انفال (۸)، آیه ۶۰.