ادیان جدید- قسمت اول

13 ywizotflog - ادیان جدید- قسمت اولادیان جدید، جنبش‏هاى نوپدید دینى، ادیان بدیل یا ادیان دوران جدید همگى واژگانى هستند که از پدیده جدیدى در جهان معاصر خبر مى‏دهند و پژوهش‏هاى گوناگونى را در حوزه‏هاى مختلف علوم از جمله جامعه‏شناسى، دین‏شناسى، روان‏شناسى و جرم‏شناسى به خود اختصاص داده‏اند . مراکز و نهادهاى گوناگونى در بررسى این مساله شکل گرفته و شخصیت‏هاى معروف و پرتلاشى در این عرصه پژوهشى پاى نهاده‏اند .

 
«… و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید; در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست …» حجرات، ۱۲

 
ادیان جدید، جنبش‏هاى نوپدید دینى، ادیان بدیل یا ادیان دوران جدید همگى واژگانى هستند که از پدیده جدیدى در جهان معاصر خبر مى‏دهند و پژوهش‏هاى گوناگونى را در حوزه‏هاى مختلف علوم از جمله جامعه‏شناسى، دین‏شناسى، روان‏شناسى و جرم‏شناسى به خود اختصاص داده‏اند . مراکز و نهادهاى گوناگونى در بررسى این مساله شکل گرفته و شخصیت‏هاى معروف و پرتلاشى در این عرصه پژوهشى پاى نهاده‏اند . به لحاظ منابع و نوشته‏ها نیز کتابخانه‏ها و کتابفروشى‏ها از کتاب‏هاى مربوط به این پدیده پرشده‏اند و در حوزه اطلاع‏رسانى و ابزار مرتبط با آن مانند اینترنت، صرف‏نظر از سایت‏هایى که اختصاصا به این مهم پرداخته‏اند، در اغلب دپارتمان‏هاى دین‏پژوهى مستقل، یا مرتبط با دانشگاه‏هاى معتبر دنیا بخشى تحت همین عنوان ایجاد شده است که در آن، علاوه بر معرفى منابع تحقیق و محققان این حوزه به دل‏مشغولى‏هاى تحقیقى ارباب قلم در این حوزه پرداخته‏اند و براى تکمیل فرایند اطلاع‏رسانى خویش و نیز در دسترس‏قراردادن منابع و مآخذ، نشانى سایت‏هاى اختصاصى ادیان و جنبش‏هاى نوپدید را در خود جاى داده، به معرفى دیگر مراکزى که در این زمینه به پژوهش اشتغال دارند، پرداخته‏اند .

مطالب این حوزه نیز داراى تنوع بسیارى است . برخى را کسانى نگاشته‏اند که داراى نگاهى جانبدارانه به موجودیت این ادیان بودند و در لابلاى کلمات آنها نوعى دفاع مطلق دیده مى‏شود . برعکس، بخشى از مطالب از سوى مخالفان و گاه ارباب دین‏هاى سنتى بر ضد این حرکت‏ها نوشته شده‏اند که البته هر دو مجموعه در جاى خود حاوى نکات ارزشمندى هستند که در بررسى این موضوع باید از تمامى آنها سود جست، و در نهایت گروه سومى هستند که نگاهى پدیدار شناختى دارند و در کاوش‏هاى خویش در پى مبانى، اصول، خاستگاه و چرایى این پدیده هستند .

در این میان، برخى به طرح مباحث نظرى و کلیات مى‏پردازند و اصولا جنبه معرفت‏شناختى دارند و برخى در حوزه مطالعات موردى (۱) وارد شده‏اند . برخى به زندگى‏نامه تحلیلى بنیانگذاران جنبش‏هاى نوپدید پرداخته‏اند; و برخى دیگر با نگاهى جامعه‏شناختى به آسیب‏شناسى این پدیده و ره‏آورد و برآیند آن توجه کرده، تحلیلى جامعه شناختى و گاه روان‏شناسانه از زیرمجموعه این پدیده و افرادى که به آن‏ها مى‏پیوندند ارائه مى‏کنند . مقاله حاضر که ترکیبى از دو نوشتار به قلم دو تن از استادان و محققان این حوزه است، در عین اختصار، داراى مطالب و اطلاعات ارزشمندى است که مى‏تواند در به دست دادن نگاهى اجمالى و کلى به این پدیده براى خوانندگان مفید افتد .

شاید خوانندگان ارجمند ارائه تعریفى جامع و مانع از ادیان جدید را انتظار داشته باشند، اما نظر به نگاه‏هاى مختلف در تعریف ادیان جدید که عبارت‏اند از تعریف‏هاى الهیون، جامعه‏شناسان دین، تاریخ‏شناسان ادیان، روان‏شناسان دین و دین‏پژوهان در این نوشتار کوتاه به آنچه در لابلاى این دو مقاله ترجمه شده ذیل است اکتفا مى‏شود و اگر ابهامى در تعریف موضوع باشد در مقالات آتى که به تعریف ادیان جدید اختصاص خواهد داشت، زدوده خواهد شد .

درباره مقاله دکتر گاردون ملتون ذکر این نکته لازم است که سیر تاریخى مطالعه ادیان جدید یا جنبش‏هاى نوپدید دینى در این نوشتار به خوبى بیان شده است; به خصوص که نویسنده در این زمینه از شخصیت‏هاى اصلى به حساب مى‏آید و همین بر غنا و اعتماد به آنچه نوشته، مى‏افزاید . کتاب‏شناسى انتهاى مقاله براى تحقیقات و کسب اطلاعات بیشتر بسیار مفید خواهد بود .

بى‏تردید، در این ترجمه نارسایى‏هایى وجود دارد که از جمله باید به اسامى فارسى جنبش‏ها اشاره نمایم . امید مى‏رود در ادامه راه با کسب نظرها و پیشنهادهاى اساتید و خوانندگان ارجمند به نام‏هاى معیار و ثابتى دست‏یابیم . به هر حال، نوبودن موضوع و کاستى‏هاى موجود در برخى آثار ترجمه‏شده در این زمینه که در بعضى از کتاب‏هایى که به تمامى ادیان دنیا مى‏پردازند، ارائه شده‏اند، روند تحقیق در زمینه ادیان جدید را با دشوارى مواجه مى‏سازد که با امید به رفع ابهامات، برآیندى بهتر را پیش‏بینى مى‏کنیم .
 
فصل اول: درآمدى بر جنبش‏هاى نوپدید دینى/ الین بارکر (۲)
 
۱ . جنبش‏هاى نوپدید دینى چه هستند؟

، «ادیان بدیل‏» (4)، «مذاهب‏» (5) یا «فرقه‏ها» (6) همگى اصطلاحات و تعاریفى فنى در حوزه علوم اجتماعى هستند . در این نوشتار مقصود از اینها گروه‏هایى هستند که از زمان جنگ جهانى دوم در شکل کنونى‏شان ظاهر شدند و از آن جهت نیز دینى محسوب مى‏شوند که به برخى پرسش‏هاى غایى‏اى پاسخ مى‏دهند که ادیان اصیل در پى پاسخ‏گویى به آن‏ها هستند . پرسش‏هایى چون; آیا خدایى هست؟ هدف زندگى چیست؟ بعد از مرگ چه بر ما مى‏رود؟ این تعریف شامل ادیان «الحادى‏» و فلسفه‏هایى نظیر اشکال گوناگون بودیسم و بخشى از نهضت‏بالقوه بشرى (۷) است که به هوادارانش تعلیم مى‏دهد تا خدا را «در درون خویش‏» بجویند . اندیشمندان و محققان در پى آنند تا از اصطلاحات و اسامى خنثى و بى‏طرف درباره این گروه‏ها نظیر نهضت‏هاى نوپدید دینى، MRMS، اقلیت‏ها یا ادیان بدیل استفاده کنند، ولى رسانه‏ها و افکار عمومى واژه «فرقه‏» را به کار مى‏برند که داراى اشاره‏هاى تلویحى مى‏باشد و اغلب از عقاید عجیب و غریب، اعمال شیطانى و اغوا کننده، کنترل ذهن و اجبار روانى و احتمالا سوء استفاده‏هاى جنسى و گرایشات مجرمانه حکایت دارد .

در این میان، معروف‏ترین جنبش‏هایى که اصطلاح «فرقه‏» را براى آن‏ها بسیار به کار مى‏برند و از رواج عمومى برخوردارند، جنبش‏هاى کلیساى اتحاد (۸) یا مون‏ها، (۹) جامعه بین‏المللى براى وجدان کریشنا (۱۰) یا هیر کریشنا (۱۱)، علم‏شناسى (۱۲)، جنبش راجنیش (۱۳) و خانواده (۱۴) (که زمانى تحت عنوان فرزندان خدا (۱۵) شناخته مى‏شد) مى‏باشند .
 
۲ . تنوع جنبش‏هاى نوپدید دینى

در طول تاریخ، تمام ادیان در دوره خودشان دینى جدید محسوب مى‏شدند; مسیحیت، اسلام، زرتشت و متدیسم همه روزگارى جدید بودند . از این رو تعجبى ندارد، اگر برخى خصوصیات و ویژگى‏هاى ادیان جدید و جنبش‏هاى نوپدید دینى از این ادیان نیز حکایت کنند . آنچه شاید درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى دنیاى معاصر بیشتر مورد توجه است تنوع بى‏شمارى است که در میان آن‏ها وجود دارد . اغلب جریان‏هاى اولیه در غرب، نظیر بیدارباش‏هاى عظیم (۱۶) در امریکا یا مذاهبى مانند علم مسیحى، (۱۷) شهود و مورمون‏ها (۱۹) که در قرن نوزدهم ظهور کردند، در برخى زمینه‏ها با سنت‏یهودى – مسیحى اشتراکاتى دارند، اما جریان‏هاى کنونى علاوه بر این‏که شامل جنبش‏هایى است که ابعادى از مسیحیت، اسلام، هندوئیسم، بودیسم و شینتو را در خود دارد، ملغمه‏اى است از این ادیان به اضافه مجموعه‏اى متنوع از ایده‏ها و باورها که عبارت‏اند از روان‏شناسى‏ها، تخیلات علمى، بت پرستى جدید (۲۰) و شیطانیسم (۲۱) .

این تنوع نه تنها در سنت‏هایى است که این جنبش‏ها از درون آن‏ها سربرآورده‏اند، بلکه در اعمال، سازمان و تاثیراتى که مى‏توانند بر روى افراد و جامعه داشته باشند، نیز وجود دارد . رهبران ممکن است غنى یا فقیر بوده، از آن‏ها به مرشد، (۲۲) پیامبر، معلم، موعود، خداوند، آلهه و خدا یاد کنند . اعضاى این جنبش‏ها ممکن است پیر یا جوان، سفید یا سیاه و غنى یا فقیر باشند . بعضى در حومه شهرها، بعضى دیگر در خانه‏هاى جداافتاده از شهرها و عده‏اى در آپارتمان‏هاى داخل شهر زندگى مى‏کنند . آنان ممکن است در پى ارضاى خوش‏گذرانى‏هاى جنسى خویش و یا پى‏ریزى یک زندگى زاهدانه و ریاضت‏کشانه پرآوازه باشند . ممکن است‏شمار اعضاى این جنبش‏ها از صدها هزار نفر تا کمتر از تعداد انگشتان دست‏باشد و یا مانند کلیساى انگلیکن باشد که از کشیش‏ها، معتقدان دلباخته، عبادت‏کنندگان گاه‏گاهى، و اعضاى رسمى تشکیل شده است . بسیارى از این جنبش‏ها نیز داراى سطوح مختلفى از اعضا هستند که از فعال‏ترین عضوها تا بازدیدکنندگان هرازگاهى یا هواداران على طبقه‏بندى مى‏شوند . برخى از این جنبش‏ها حقیقتا یا بالقوه خطرناک و برخى دیگر کاملا بى‏خطرند . خلاصه این‏که، تقریبا تنها اصطلاح عامى که براى آن‏ها مى‏توان به‏کار برد، همین برچسب «جنبش‏هاى نوپدید دینى‏» (23) یا در برخى مواقع، «فرقه‏» است .
 
۳ . ویژگى‏هاى مربوط به جنبش‏هاى نوپدید دینى

با این حال، برخى ویژگى‏ها که در یک جنبش پیدا مى‏شوند، علاوه بر جدیدبودن، دینى هم هستند; اولا: بنابر تعریفى که ارائه مى‏شود، اغلب اعضاى این جنبش‏ها نوگرویدگان نسل اول هستند که مانند تمام تازه گرویدگان بسیار پرشور، فعال، و حتى تعصبى‏تر از کسانى نشان مى‏دهند که در دینى متولد و پرورده شده‏اند . ثانیا: عضو گیرى آنها غیرمعمول و از میان کلیت جامعه مى‏باشد، مثلا جنبش‏هایى که حوالى دهه ۱۹۷۰ ظاهر شدند، به طرز نامتناسبى در میان بزرگ‏سالانى از طبقات متوسط که تا حدودى از تحصیلاتى بالاتر از حد متوسط برخوردار بودند، بروز کرده‏اند . اگر کسى براى اندک زمانى به کارکردهاى برخوردارى از یک گروه از جوانان بى‏تجربه پرشور که دلواپس مسؤولیت‏هایى چون پرداخت وام و یا تعلقاتى نظیر داشتن اولاد یا سرپرستى سالمندان نیستند، بیندیشد، از همان ابتدا و خیلى سریع مى‏تواند رفتارهاى چنین گروه‏هایى را حدس بزند . ثالثا: در میان این جنبش‏ها اغلب یک بنیان‏گذار یا رهبرى با اقتدار و فرهمند وجود دارد; به این معنى که او (که گاهى یک زن است) در قید و بند هیچ سنت و قانونى نیست و حتى هوادارانش براى او این حق را قائلند که درباره تمامى امور زندگى آن‏ها حکم صادر کند و این که با چه کسى ازدواج کنند؟ بچه داشته باشند یا خیر؟ چه کارى را پیشه خود سازند؟ چه نوع پوششى داشته باشند؟ چه غذایى بخورند؟ کجا زندگى کنند؟ و حتى شاید این‏که باید زندگى کنند یا خیر؟ رابعا، ادیان جدید در مقایسه با ادیان قدیمى‏تر سعى دارند که برداشت‏هاى دقیق‏ترى از حقیقت ارائه کنند که با نسل‏هاى دوره‏هاى گوناگون سازگار و منطبق باشند . خامسا: از امور رایج در میان این جنبش‏ها مرزبندى شدید میان «آن‏ها» و «ما» است که دومى به طور همگونى، خیر و خدایى، و اولى به همین میزان و ترتیب، بد و شاید شیطانى است . سادسا: در سطح کلان جامعه، اغلب (و نه همیشه) نوعى سوء ظن و یا دشمنى نسبت‏به آنچه این جنبش‏ها به عنوان بدیل و جانشین ارائه مى‏کنند، وجود دارد . (۲۴)
 
دگرگونى‏هاى جنبش‏هاى نوپدید دینى

به رغم غفلتى که اغلب صورت مى‏گیرد، به قدرکافى روشن است که ادیان جدید، در مقایسه با ادیان قدیمى بسیار سریع‏تر، دستخوش دگرگونى و تغییر مى‏شوند . صرفا به دلیل از دست‏رفتن یک امتیاز یا گذشت‏سال‏ها نسل دوم و نسل‏هاى بعدى به دنبال منابعى براى زمان و سرمایه مى‏گردند و «عقاید و اعمال‏» جنبش را زیر سؤال مى‏برند . بنیان‏گذاران خواهند مرد و ساختار حاکمیت ممکن است‏بسیار دیوان‏سالارانه و کلیشه‏اى گردد . باورها، به ویژه باورها و غیب‏گویى‏هاى مبتنى بر تجربه مانند فرارسیدن هزاره، چه بسا روزآمد یا دچار تفسیر مجدد یا تغییر گردند و مرزبندى‏هاى اعضا و دیگران کم‏رنگ شود . به سبب این دگرگونى‏ها و نیز از آن جهت که جنبش براى افراد بیرونى و غیرعضو بیشتر شناخته شده، در نتیجه ترس آن‏ها کمتر مى‏گردد، دشمنى‏ها رو به کاهش مى‏نهد .(اگرچه چنین موردى به هیچ روى مصداق نداشته است) .
 
ملحق شدن به یک جنبش نوپدید دینى

اغلب مى‏پرسند که چرا مردم به ادیان جدید مى‏پیوندند؟ چرا به عنوان نمونه، یک جوان تحصیل‏کرده که آینده‏اى روشن پیش روى خویش دارد، همه چیز را به کنارى مى‏نهد و رابطه‏اش را با خانواده بسیار مستحکم خود قطع مى‏کند تا در روز، هجده ساعت را براى پول‏دارشدن یک میلیونر توطئه‏گر! به فعالیت‏بپردازد، در حالى که خود در فقرى زندگى مى‏کند که هرگز با آن مانوس نبوده است و احتمالا با کسى ازدواج نماید که به زبان او سخن نمى‏گوید و تا قبل از انتخاب آن دختر از سوى رهبر جنبش براى او، هیچ‏گاه وى را ندیده است . یک پاسخ مناسب که معمولا آن فرد تازه گرویده و نیز خانواده و رفیقانش براى فرار از مسؤولیت، دارند ادعاى «شستشوى مغزى‏» (25) یا کاربرد فنونى است که مقاومت‏ناپذیر و غیرقابل تغییر هستند . البته کاملا درست است که برخى جنبش‏ها مانند بیشتر گروه‏هاى تبلیغ انجیلى، که معتقدند باید دیگران را نسبت‏به واقعیت‏خودشان متقاعد سازند، فشارهاى قابل توجهى را در بر اعضاى بالقوه خویش وارد مى‏سازند; آنان ممکن است‏براى تشویق فرد بى‏گناه براى ملحق شدن به جنبش چه بسا او را زیر بمباران سخنان عاشقانه و محبت‏آمیز (که با هیمنه تمجید و ظاهرسازى همراه است) قرار دهند و او را منزوى، یا به انجام گناه متقاعد سازند و در این راه از به‏کارگیرى روش‏هاى گوناگون دیگر هم ابایى نداشته باشند، اما باید اذعان داشت که این روش‏ها:

الف . با روش‏هایى که اعضاى یک نهاد در مواقع دیگر در تلاش براى کنترل مردم به کار مى‏گیرند، هیچ تفاوتى ندارد .

ب . به‌اندازه‏اى که خود جنبش انتظار دارد یا مخالفان جنبش براى قبولاندن آن به ما ادعا مى‏کنند، مؤثر نیستند .
 
در اواخر دهه ۱۹۷۰ که اتهام شستشوى مغزى درباره مورمون‏ها در اوج خود بود، «احوالات‏» بیش از هزار نفر را تعقیب کردم . آنان چنان نسبت کلیساى اتحاد متقاعد شده بودند که در پى شرکت در یکى از کارگاه‏هاى منطقه‏اى در تعطیلات پایان هفته بودند که گمان مى‏رفت‏یک عملیات کنترل ذهن غیرقابل مقاومتى در آن اتفاق افتد . یافته‏هایم نشان دادند که نود درصد از شرکت‏کنندگان در آن کارگاه نه تنها قدرت تصمیم‏گیرى یافتند که عملا تصمیم گرفتند تا عضو این جنبش نشوند . علاوه بر این، از میان کسانى که به عضویت درآمدند، اکثریت‏بنا به خواست‏خود ظرف دو سال جنبش را ترک کردند . (۲۶) این سطح بالاى رویگردانى که از نظر برخى دیگر از اندیشمندان قضیه‏اى رایج در تمام گروه‏هایى است که به انجام کارهاى فشرده و افراطى براى جذب عضو جدید دست مى‏زنند، مورد انکار دو طیف است: خود گروه (به سبب این‏که نمى‏خواهد کسى از عدم موفقیت وعده‏هایى که گروه داده است، سر درآورد) و مخالفان این گروه‏ها که در آرزوى جاافتادن نظریه شست‏وشوى مغزى هستند; به ویژه وقتى که پاى پرداخت مبلغ زیادى پول در میان باشد و والدین تحت تاثیر حرف‏هایى نظیر این قرار گیرند که اگر به فرزندان‏تان عشق مى‏ورزید و مى‏خواهید آن‏ها را حفظ کنید و از ربوده‏شدن به دست گروه‏ها مصون دارید و آن‏ها را «منصرف‏» کنید یا از «سرپیچى‏هاى آن‏ها بکاهید»، باید به این افراد بپردازید .

اگر توضیح شست‏وشوى مغزى یا کنترل ذهن در پرتو ارائه دلیل و شواهد، قانع کننده نیست، پس چه توضیحاتى را باید به جاى آن نشاند . جامعه‏شناسانى که به مطالعه درباره فرآیند عضویت‏یک فرد در یک گروه پرداخته‏ند به این نتیجه رسیده‏اند که تعامل میان فرد و گروه به ارزیابى‏ها و بررسى‏هاى بیشترى نیازمند است و با توجه به فاصله زیاد جنبش‏هاى مختلف و افراد گوناگون، توضیح و تفسیر واحد کفایت نمى‏کند . اکثریت‏بسیار بالایى از مردم به‏شدت از ملحق‏شدن به ادیان بدیل گریزان‏اند .(من خودم حدود پنجاه گروه را که درباره آن‏ها مطالعه کرده‏ام به طرز بارزى قابل مقاومت‏یافتم) ; برخى از مردم نیز به یک یا چند گروه مى‏پیوندند، در حالى که عده‏اى دیگر با درجات متفاوتى جذب آن‏ها مى‏شوند; تعدادى ممکن است ترغیب شوند که تقریبا به تمام گروه‏ها بپیوندند، اما به نظر مى‏رسد که این افراد خود را چندان نسبت‏به گروه، متعهد احساس نکرده، هر لحظه احتمال مى‏رود که از نظر خود برگردند و در یک مدت زمان بسیار کوتاهى چه بسا به سراغ گروهى دیگر بروند .

از این واقعیت که اعضاى جنبش‏هاى نوپدید دینى فاقد صلاحیت‏براى عضوگیرى یا حفظ تمامى کسانى هستند که وقت و انرژى خودشان را صرف آن‏ها مى‏کنند (از جمله برخى از فرزندان خودشان) این نکته مهم را باید دریافت که آنچه آنان ارائه مى‏کنند تنها «مشاغلى‏» براى برخى از مردم است . به عبارت دیگر، اگر در پى آن هستیم که بفهمیم چه چیزى در حال انجام است، نباید نگاهمان را به جاذبه‏هاى هدفدار جنبش محدود کنیم، بلکه باید به مردمى که به آن‏ها ملحق مى‏شوند نیز توجه نماییم . ممکن است آن افراد براى فرار از چیزى، احتمالا یک خانواده دوست‏داشتنى اما ناهمگام با زمان یا رفاقت نامطلوب یا زندگى غیرجالب و غیرمتعهدانه، به اینها ملحق شوند . آنان ممکن است‏به این باور رسیده باشند که ادیان سنتى، خسته کننده، ملال آور، ریاکار و فاقد احساس هستند و یا زندگى در یک جامعه بزرگ چیزى را به جز یک فرصت‏براى مهره‏اى ناچیز بودن در یک موش‏دوانى وسیع، غیر شخصى و مادى به ارمغان نمى‏آورد . برخى ممکن است «جویندگانى‏» باشند که جویا (یا آماده) ارتباطى نزدیک‏تر با خدا یا جهانى بهتر هستند .(احتمالا اینان چنان ترغیب شده‏اند که گویى مى‏توانند در برپایى ملکوت آسمان بر روى زمین نقشى را ایفا کنند) . شاید آنان مجذوب این عقیده شده‏اند که ما به یک اجتماع دوستانه متشکل از افراد هم‏فکر و داراى ارزش‏هاى مشترک تعلق داریم که در جامعه بزرگتر وجود ندارند . عده‏اى هم‏جذابیتى در این ادعا مشاهده کرده‏اند که مى‏توانند با پیدا کردن «خودهاى حقیقى‏» (27) خویش به زندگى و روابط خودشان رونق بخشند .
 

خطرهاى ناشى از جنبش‏هاى نوپدید دینى

این جنبش‏ها جاذبه‏هاى گوناگونى را در میان جوانان و – امروزه – در میان نوجوانان از خود بروز داده‏اند، اما هیچ‏گاه نتوانسته‏اند به وعده‏هایى که داده‏اند جامه عمل بپوشند و بر این اساس عضویت در یک دین جدید رو به افول مى‏نهد . قبل از پرداختن به این مساله، شاید کلمه‏اى در باب هشدار نسبت‏به آن‏ها سودبخش باشد . از اوایل دهه ۱۹۷۰ شاهد رشد جنبش «فرقه ستیز» (28) هستیم که خود را وقف کنترل، محاصره یا دست‏کم هشدار به مردم در باره خطرهاى ناشى از جنبش‏هاى نوپدید دینى کرده است . گروه‏هاى ضد فرقه‏اى و اعضاى آن‏ها به نحو قابل توجهى با هم تفاوت دارند; گاهى والدینى هستند که به شدت دلواپس و نگران از دست‏دادن دلبندان خود در صورت عضویت آن‏ها در یکى از این جنبش‏ها هستند; گاهى اینان حرفه‏اى‏هایى هستند که براى دستیابى به منفعت مالى چهره‏اى بد و خطرناک از جنبش‏هاى نوپدید دینى ارائه مى‏کنند . (۲۹) جنبش ضد فرقه‏اى به خاطر نگاه خصومت‏آمیزش به ادیان جدید از درک جنبه‏هاى به‏هنجارین و مثبت این جنبش غافل و ناکام مى‏ماند و از این رو همیشه بر روى نکات بسیار منفى انگشت مى‏نهد که خوراک مناسبى براى مطبوعات و رسانه‏ها مى‏گردد; همانهایى که همیشه به دنبال کسب منافع از راه پرداختن به ماجراهاى احساس‏برانگیز یا غیرمعمول هستند و بسیارى از ما آن‏ها را بر گزارش پدیده‏هاى عادى جامعه ترجیح مى‏دهیم . در نتیجه، با شنیدن اعمال مجرمانه و ضداجتماعى درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى، بلافاصله چنین فرض کنیم که اینها نمونه‏هاى بارزى هستند و در دیگر اعمال خلافى که از نظر جامعه پذیرفته نیستند، نیز احتمال انتساب آن‏ها به اعضاى این جنبش‏ها در مقایسه با افراد غیرعضو بیشتر است، اگرچه اعضاى این جنبش‏ها آن اعمال را مقبول نشمارند . گاه در مطبوعات با تیترى تحت عنوان «عضو فرقه خود را مى‏کشد» مواجه مى‏شویم، اما به‏رغم این واقعیت که شمار خودکشى در سطح عموم مردم مى‏تواند دو برابر تعدادى باشد که در فلان فرقه اتفاق مى‏افتد، هرگز نمى‏شنویم که کسى اعلام کند «یک انگلیکن خودکشى مى‏کند» !

بدون شک نمونه‏هایى از قتل یا ارتکاب خودکشى وجود داشته‏اند; رسانه‏ها به طور مدام نمونه‏هاى تراژیک و دردآورى را از جنبش جنستون، (۳۰) معبد خورشیدى، (۳۱) آیوم شینریکیو (۳۲) و دروازه بهشت (۳۳) یادآور مى‏شوند، اما باید توجه داشت که دامان اکثریت قریب به اتفاق جنبش‏هاى نوپدید دینى از این گونه اعمال زشت و وحشتناک پاک است و بسیارى از مرگ‏ها در قالب ادیان قدیمى و سنتى صورت گرفته است .

البته وقتى این جنبش‏ها ویژگى‏هایى را از خود بروز مى‏دهند، از قبیل، پافشارى بر این نکته که آنان افراد برگزیده هستند و حقیقت تنها نزد آنهاست، در این صورت اگر رهبر جنبش پاسخ‏گو نباشد و ساختار حاکمیتى شکل گیرد که تبعیت و فرمانبردارى بى چون و چرا را بطلبد و وابستگى مادى، معنوى و اجتماعى روزافزون را رواج دهد و یا (به‏ویژه) گروه را از بدنه جامعه (چه به لحاظ جغرافیایى، یا اجتماعى) جدا کند، اینها همه مى‏تواند علایم یک خطر بالقوه تلقى گردد . ناگفته نماند که هر جنبش مشکلات واقعى خاص خود را دارد; یکى ممکن است از اعضاى خود «پول‏» طلب کند و دیگرى از قدرت کار آن‏ها بهره‏کشى نماید; آن سه دیگر چه بسا از اعضایش انتظار داشته باشد که یک زندگى بدون همسر در پیش گیرند و آن دیگرى از آن‏ها بخواهد در خوش‏گذرانى جنسى غوطه‏ور شوند . برخى جنبش‏هاى نوپدید دینى ترس و احساس گناه را برمى‏انگیزانند و برخى دیگر هرگونه احساس مسؤولیت را مى‏زدایند . به ندرت، یک جنبش نوپدید دینى ممکن است اعضایش را به سمت‏یک زندگى پر از فریب، قساوت و جرم سوق دهد .
 

چالش جنبش‏هاى نوپدید دینى
کسانى که در قبال جوانان احساس مسؤولیت مى‏کنند، چگونه مى‏توانند خود را براى برخورد با این پدیده آماده سازند؟ نه غفلت و نه «داستان‏هاى بى‏رحمانه‏» ناشى از احساس سرریز کرده هیچ یک کمکى نمى‏کند . مؤثرترین آمادگى، آموختن و آموزاندن است، تا نه تنها مطمئن شویم که مردم از مشکلات بالقوه ناشى از برخى این جنبش‏ها آگاهى یافته‏ند; که هم‏چنین با جاذبه‏هاى این گروه‏ها نیز آشنا شده‏اند . آن جذابیت‏شاید چیزى فراتر از صرف سخن‏گفتن از مشکلات الهیاتى و یا اخلاقى در دنیاى عرفى کنونى نباشد; ممکن است‏سخن گفتن از فرصت و فراغتى براى ساخت جهان بهتر یا ارتقاى سطح روابط و بهبود بخشیدن به آن باشد . معلمان و کسانى که رهبرى جوانان و نوجوانان را بر عهده دارند، ممکن است‏به تشکیل و سازمان‏دهى مباحثات جمعى‏اى علاقه نشان دهند که برخى از مسایل و پرسش‏هایى که جنبش‏هاى نوپدید دینى مطرح ساخته‏اند، با دقت و وسواس بررسى شوند . بسیارى از مردم خواهان جهانى بهتر هستند، اما آیا خود را وقف خدمت‏گزارى به یک مراد و مرشد نمودن ضرورتا بهترین راه رسیدن به این هدف است؟ آیا ابزارى بدیل براى آنچه این جنبش‏ها براى ارتقاء، یا ایجاد روابط بهتر با دیگر همنوعان پیشنهاد مى‏کنند، وجود ندارد؟ در اینجا مباحثى، از جمله مساله نقش آفرین بودن، نیز مطرح است که مى‏تواند به آگاهى بیشتر به روش‏هایى منتهى شود که به واسطه آن‏ها چه‏بسا افرادى بى‏دلیل تحت تاثیر واقع مى‏شوند . تاثیرپذیرى از شور و التهاب‏هاى آرمان‏گرایانه هواداران نمونه‏اى از این دست است، اگرچه به‌اندازه مهارت‏هاى عجیب کنترل ذهن نمى‏باشد . (۳۴)

اگر دانش‏آموزى، با یکى از بستگان یا دوستان به عضویت‏یکى از این جنبش‏هاى نوپدید دینى درآمد، چه باید کرد؟

شاید مهم‏ترین کارى که بستگان، دوستان و همه کسانى که نسبت‏به چنین فردى احساس مسؤولیت مى‏کنند باید انجام دهند، حفظ ارتباط با اوست . با این کار، او را (چه زن یا مرد) قادر مى‏سازیم که به روایت‏هاى بدیعى که از واقعیت ارائه مى‏شود، دسترسى پیدا کند . اگر با تصمیم او موافق نیستیم، قطع تمام روابط خود با او یا قرار دادن او در معرض بمباران شدید اتهامات، یا لیست کردن اعمال شیطانى و بد آن فرقه فایده‏اى نخواهد داشت . فقدان اطلاعات، یا داشتن اطلاعات غلط هر دو به عکس‏العمل نامناسب منجر مى‏شود و بهتر آن است تا حدامکان برشناخت و درک خود درباره آن فرقه خاص و نیز درباره فرد مورد نظر و ترس‏ها، روحیات و وضعیت کنونى او بیافزاییم و از این طریق شاید بتوانیم جایگزینى مناسب را براى زندگى در آن فرقه به وى پیشنهاد کنیم . در مواقعى هر چند نادر شاید بهتر باشد از کمک سرویس‏هاى اجتماعى، یا قانون استفاده کنیم . در عین حال، باید این را نیز در نظر داشت که در یک جامعه مردم سالار تکثرگرا افراد بالغ حق دارند خود آنچه را مى‏خواهند بدان باور داشته باشند، برگزینند و آن‏گونه که مى‏پسندند زندگى کنند; البته تا آنجا که از حریم قوانین آن سرزمین پا را فراتر ننهند . (۳۵)

نویسنده: باقر طالبی دارابی
منبع: فصل‌نامه هفت آسمان شماره ۱۵

 

همچنین ببینید

عادی‌سازی روابط با اسراییل

اندیشکده کوئینسی: چرا بحرین در حال عادی‌سازی روابط با اسراییل است؟

عادی‌سازی روابط با اسراییل : بحرین که اسراییل را در نبرد با برنامه‌های سیاست خارجی …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *