محمد بن ریان میگوید: مامون به هر حیله ای متوسل میشد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمیشد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد.
وقتی می خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامیکه داخل آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد. در آنجا مردی بود که مخارق نامیده می شد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشی دراز داشت.
الف) سیمای جواد الائمه در یک نگاه
امام محمد بن علی علیهما السلام (جواد الائمه) نهمین امام از خاندان اهل بیت علیهم السلام است. القابی که برای آن امام برشمردهاند و هر یک گویای بعدی از شخصیت آسمانی حضرت است، عبارت اند از: «مختار، مرتضی، متوکل، متقی، زکی، تقی، منتجب، مرتضی، قانع، جواد، عالم ربانی، منتجب المرتضی و…..» (۳۱)
ابن صباغ مالکی از القاب «جواد، قانع، مرتضی.» یاد میکند و میگوید: مشهورترین لقب امام، «جواد» است. (۲) شیخ صدوق نیز می نویسد: به محمد بن علی الثانی، تقی گفته شد؛ چون از خدا تقوا پیشه کرد و زمانی که مامون شبانه با حالتی مست وارد شد و او را با شمشیر زد و گمان کرد حضرت را کشته است، خداوند او را نگه داشت. (۳)
کنیه های حضرت نیز عبارت اند از: ابو جعفر ثانی (کنیه جدش امام باقر علیه السلام) و ابو علی. (۴)
به نوشته ابن صباغ مالکی، چهره ای سفید و اندامی متوسط داشت (۵) و نقش انگشترش به نقل طبری «العزه لله.» مانند انگشتر پیامبر صلی الله علیه و آله بود. (۶)
مادر حضرت، سبیکه نوبیه بود. (۷) به نقل شیخ مفید فرزندان حضرت «علی الهادی علیه السلام، موسی، فاطمه، امامه.» بودند (۸)و طبرسی از دختران به «حکیمه، خدیجه، ام کلثوم.» اشاره میکند و میگوید: برخی تنها از فاطمه و امامه یاد کردهاند. (۹)
شیخ طوسی روز دهم رجب را سال تولد وی می داند (۱۰) و به نقل طبرسی آن امام در عصر معتصم به شهادت رسید. (۱۱) در این هنگام، ۲۵ سال و ۲ ماه و ۱۸ روز از دوران حیات امام میگذشت. (۱۲)
مرحوم کلینی می نویسد:
«محمد بن علی علیهما السلام در حالی که ۲۵ سال و سه ماه و دوازده روز از عمرش میگذشت، در روز سه شنبه، ۶ روز قبل از ذی حجه سال ۲۲۰ ه. ق شهید شد و بعد از پدر ده سال (منهای بیست روز) زندگی کرد..»(۱۳)
ایشان با محمد امین بن هارون تا سال ۱۹۸ ه. ق (قبل از امامت) معاصر بود. از آن پس با مامون بن هارون (از ۱۹۸ تا ۲۱۸ قبل از امامت و ۲۱۸ تا ۲۰۳ در زمان امامت) هم عصر بود و سرانجام با معتصم عباسی از ۱۷ رجب یا شعبان ۲۱۸ ه. ق تا لحظه شهادت، ذی قعده ۲۲۰ ه. ق معاصر بود.
اینک که در آستانه شهادت جانگداز آن امام بزرگ و غریب قرار گرفته ایم، به بازخوانی گوشه هایی از مظلومیتش در طول دوره امامت تا لحظه شهادت می پردازیم: (۱۴)
ب) رنجهای امام جواد علیه السلام
امام جواد علیه السلام از همان آغاز امامت با سیل رنجها رویارو بود؛ مشکلاتی که گاه از سوی حاکمان، زمانی از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهی از سوی جاهلان، متعصبان، گروههای انحرافی و… ایجاد میشد. اینک نمونه هایی را مرور میکنیم:
۱. شکستن حریم امامت
محمد بن ریان میگوید: مامون به هر حیله ای متوسل میشد تا بر امام نفوذ کند، اما ممکن نمیشد، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد.
وقتی می خواست دخترش، ام فضل را به خانه زفاف امام جواد علیه السلام بفرستد، دویست دختر از زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامیکه داخل آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد. در آنجا مردی بود که مخارق نامیده میشد و صاحب صدا و عود و ضرب بود و ریشی دراز داشت. مامون او را طلبید. در گفتگوی مامون و مخارق، مخارق گفت: اگر به چیزی از امور دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما کفایت میکنم. آن گاه رو به روی امام نشست، مانند الاغ عرعری کرد و وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام دقایقی بی توجهی کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله یا ذا العثون؛ ای ریش دراز از خدا بپرهیز..» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد و تا لحظه مرگ دستش فلج ماند.
وقتی مامون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتی مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمی رود. (۱۵)
۲. تهمت مستی و…
فضای تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا قرار داده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهای سنگینی میکردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهی بسنده میکرد. از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدی ثروت زیادی فراهم آورده بود و در حکومت بنی عباس نفوذ داشت، مدتی فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج می داد و کار را به جایی رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستی! امام جواد علیه السلام در مقابل این گستاخی تنها به درگاه الهی پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انی امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدایا! چنانچه تو می دانی امروز برای تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان..»
طولی نکشید که در سال ۲۳۳ ه. ق متوکل بر او غضب کرد و دستور داد ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند. او بار دیگر به عمر غضب کرد و دستور داد هر چه می توانند بر گردنش ضربه بزنند و ۶هزار ضربه زدند و بار سوم کشان کشان به بغداد بردند و همان جا در اسارت مرد. واقعه توهین به امام جواد علیه السلام چنان سنگین بود و دل امام هادی علیه السلام را به درد آورده بود که وقتی خبر مرگ عمر را آوردند، ۲۴ مرتبه «الحمد لله.» گفت. (۱۶)
۳. توطئه قتل به اتهام خروج
قطب راوندی از ابن ارومه چنین نقل میکند: معتصم تعدادی از وزرایش را فرا خواند و گفت: بر علیه محمد بن علی بن موسی علیهم السلام نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید که می خواهد خروج کند. آن گاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه کرده ای! امام فرمود: «والله ما فعلت شیئا من ذلک؛ به خدا سوگند! من چنین کاری نکرده ام..»
معتصم بر وجود شاهدان پای فشرد. امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان کانوا کذبوا علی فخذهم؛ خدایا اگر بر من دروغ بستهاند، آنها را بگیر..» در آن لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که بر می خاست، بر زمین می افتاد. معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انی تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه؛ ای پسر رسول خدا! از آنچه کردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد..» این بار امام دست بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک و اعدائی؛ خدایا! آرامش ساز و تو می دانی که آنها دشمنان تو و من هستند..» در پی این دعا آرامش به ایوان بازگشت. (۱۷)
به کاخ سلطنت گفتا خلیفه با وزیران کای ابا جعفر ترا قصد خروج و انقلاب آمد
ز روی افترا، اوراقی آوردند کاینها را
گرفتیم از غلامانت، چه نزدت گو جواب آمد
بگفتا: بارالها! افترا بستند اگر بر من
بگیر این دشمنان، کاین افترا حقش عقاب آمد
که ناگه کاخ گشتی زیر و رو، کآن قوم افتادند
خلیفه دید هر یک از خنازیر و کلاب آمد
به پوزش معتصم بر دست و پا افتاد و تائب شد
بگفت این کاخ ساکن کن، که سخت این اضطراب آمد
بگفتا: بارالها! ساکن این قصر معلق کن
که کاذب توبه کرد، از تو قبول مستتاب آمد (۱۸)
ج) اخبار شهادت امام جواد علیه السلام
مسعودی می نویسد: وقتی ابوجعفر به دنیا آمد، ابوالحسن (امام رضا علیه السلام) به یارانش فرمود: «فی تلک اللیله قد ولد لی شبیه موسی بن عمران فالق البحار [و شبیه عیسی بن مریم] قدست ام ولدته فلقد خلقت طاهره مطهره. [ثم قال] بابی و امیشهید یبکی علیه اهل السماء یقتل غیظا و یغضب الله علی قاتله فلا یلبث الا یسیرا حتی یعجل الله به الی عذابه الالیم و عقابه الشدید؛ (۱۹) در این شب برای من فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسی بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدی میشود که اهل آسمان بر او میگریند. از روی خشم کشته میشود و خدا بر قاتل او خشم میگیرد؛ پس [قاتل او] نمی ماند مگر اندکی تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوی او می فرستد..»
امام جواد علیه السلام خود فرموده بود که «سی ماه بعد از مامون اجل او فرا خواهد رسید. (۲۰) .» و به گفته محمد بن الفرج آن حضرت به او نوشته بود: «خمس را برایم بفرستید که بیشتر از امسال در بین شما نیستم..» (۲۱)
مرحوم کلینی نیز حکایتی دردناک از این آگاهی امام به شهادتش نقل میکند و به نقل از اسماعیل بن مهران می نویسد: وقتی ابوجعفر علیه السلام از مدینه به بغداد برای بار اول می خواست برود، گفتم: من بر شما می ترسم. با چهره ای گشاده، فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتی بار دوم به سوی معتصم می رفت، گفتم: شما می روید، بعد از شما امامت با کیست؟ حضرت جواد علیه السلام چنان گریست که محاسنش خیس شد و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم علی علیه السلام است..» (۲۲)
د) چگونگی شهادت امام جواد علیه السلام
سابقه خباثت و دشمنی معتصم، خلیفه عباسی، نشان می دهد که دستور قتل توسط وی صادر شده است؛ هرچند عاملان مستقیم آن به نقلهای مختلف، افراد مختلفی باشند و یا هر یک از آنها به عنوان تکمیل کننده پرونده شهادت حضرت عمل کرده باشند. این موضوع به قدری روشن بود که مسعودی می نویسد: «فلما انصرف الی العراق لم یزل المعتصم و جعفر بن المامون یدبرون و یعملون الحیله فی قتله؛ (۲۳) وقتی امام جواد علیه السلام [از مکه با همسرش] به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مامون دائما در تدبیر و دست به کار چاره ای برای قتل او بودند..»
روایتهای مختلفی که به دست آمده، چنین است:
۱. روایت مسعودی
روایت فوق عامل اصلی قتل را خلیفه عباسی معرفی میکند، مسعودی در ادامه می نویسد: جعفر بن مامون که از کینه ام فضل نسبت به امام (به دلیل برتری ام ابی الحسن نزد امام) خبر داشت و می دانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور رازقی سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام داد و حضرت خورد. در این هنگام پشیمان شد و گریست. امام فرمود: گریه ات برای چیست؟ به خدا قسم خدا به فقری گرفتارت کند که نجات نیابی و به بلایی که پوشانده نشود..» (۲۴)
۲. روایت ابن شهرآشوب
معتصم به عبدالملک زیاد، وزیر خود در مدینه، نوشت که امام و ام فضل را راهی بغداد کند. او هم علی بن یقطین را مطلع کرد و امام راهی شد. معتصم حضرت را گرامی داشت و اشناس (فرمانده ارتشی) را با هدایایی به استقبال فرستاد. همراه آنها شربت ترش مزه (ریواس) آلوده به زهر را هم داد و گفت: این شربت را با یخ خنک کرده ایم و امیرالمؤمنین، احمد بن ابی دؤاد، سعد بن خصیب و جماعتی از بزرگان هم نوشیدهاند و خلیفه دستور داده تا خنک است شما هم بنوشید. امام فرمود: شب می نوشم. گفت: آن وقت برفش آب میشود. وی آن قدر اصرار کرد که امام آن را نوشید. (۲۵)
۳. روایت عیاشی
زرقان دوست صمیمی ابن ابی دؤاد، بعد از نقل ماجرای قضاوت فقهاء و امام در مورد قطع دست دزد که به رسوایی قاضیان و سربلندی امام انجامید، میگوید: سه روز بعد، ابی دؤاد نزد خلیفه رفت و گفت: حق امیرالمؤمنین به گردن من باشد، خیرخواهی در بقاء حکومت و شما بر من واجب است و از این حق روی بر نمیگردانم، هرچند مرا در آتش بسوزانند. او گفت: آن چیست؟ ابن ابی دؤاد گفت: وقتی امیرمؤمنان در مجلس فقها رعیتش را جمع میکند تا درباره مسئله ای حکم دهند، آن گاه آنان حکم را براساس آنچه نزدشان ثابت است، اعلام می دارند و این در حالی است که وزیران و حاجبان و خانواده خلیفه در مجلس حضور دارند و مردم عوامیکه در پشت درها هستند، مطالب را میشنوند، آن گاه امیر از گفته فقهاء دربار روی بر می تابد و به گفته مردی عمل میکند که بیشتر این امت به امامتش معتقدند و او را سزاوارتر از خلیفه می دانند، با همه اینها، امیرمؤمنان چگونه می تواند از عدم اطاعت مردم و شکست حکومت عباسیان آسوده خاطر باشد؟ رنگ از چهره معتصم پرید و گفت: «جزاک الله عن نصیحتک خیرا..» معتصم روز چهارم به یکی از وزیران دستور داد حضرت را دعوت و مسموم کند و اگر قبول نکرد، بگوید: مجلس خصوصی است. وزیر چنان کرد و امام چون لقمه اول را در دهان گذاشت و احساس مسمومیت کرد، دستور داد مرکبش را برای رفتن آماده کنند و در مقابل اصرار میزبان فرمود: خروج من از خانه به نفع توست. امام آن روز و شب را در اثر مسمومیت در بستر افتاد و سرانجام به شهادت رسید..» (۲۶)
۱) ر. ک: دلائل الامامه طبری، ص ۳۹۶؛ الارشاد، ص ۳۲۷؛ اعلام الوری، ج ۲، ص ۹۱؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۴۳؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۶.
۲) فصول المهمه، ص ۲۵۴؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۵.
۳) معانی الاخبار، ص ۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۶.
۴) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳؛ دلائل الامامه، ص ۳۹۶.
۵) فصول المهمه، ص ۲۵۴؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۵.
۶) دلائل الامامه، ص ۳۹۷.
۷) برخی هم خیزران یا بانویی از اهل بیت ماریه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، ریحانه و کنیه اش ام الحسن، سکینه، دره و اهل مریسیه دانستهاند؛ کافی، ج ۱، ص ۴۹۲؛ ارشاد مفید، ص ۲۹۷؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۳۷۹.
۸) ارشاد مفید، ص ۳۲۷.
۹) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۱۳.
۱۰) مصباح المتهجد، ص ۸۰۵؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۷.
۱۱) ارشاد، ص ۳۱۹؛ درباره اقوال دیگر، ر. ک: دلائل الامامه، ص ۳۹۴؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۷.
۱۲) کافی، ج ۱، ص ۴۹۲؛ درباره اقوال دیگر، ر. ک: همان ج ۱، ص ۴۹۷.
۱۳) کافی، ج ۱، ص ۴۹۷.
۱۴) درباره امام جواد علیه السلام به مقالاتی که پیرامون این شخصیت آسمانی در ماهنامه مبلغان نگاشته شده رجوع کنید، این مقالات عبارت اند از: «نگاهی به سیره تبلیغی امام جواد علیه السلام.» ش ۲، محمد حاج اسماعیلی؛ «امامت جواد الائمه علیه السلام با نگرشی بر مسئله امامت و بلوغ جسمی.» ش ۹، محمد عابدی؛ «مناظره ای از امام جواد علیه السلام.» ش ۳۳، سیدجواد حسینی؛ «ماجرای شهادت امام محمدتقی علیه السلام.» ش ۳۷، سید مجتبی اهری؛ «امام جواد علیه السلام پاسدار حریم وحی.» ش ۴۵، عبدالکریم پاک نیا.
۱۵) کافی، ج ۱، ص ۴۹۴؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۳۹۶.
۱۶) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۶۲ و ۲۲۱؛ کافی، ج ۱، ص ۴۹۶.
۱۷) الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۷۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۴۵؛ اثبات الهداه، ج ۶، ص ۱۸۷.
۱۸) دیوان الادب، علامه محمد صالح حائری مازندرانی، ص ۲۸۲.
۱۹) اثبات الوصیه، ص ۲۱۰؛ عیون المعجزات، ص ۱۱۸ (با اختلاف) .
۲۰) بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۶۴.
۲۱) اعلام الوری، ج ۲، ص ۱۰۰۱؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۶۳.
۲۲) کافی، ج ۱، ص ۳۲۳.
۲۳) اثبات الوصیه، ص ۲۱۹ – ۲۲۰؛ عیون المعجزات، ص ۱۲۹ (با اختلاف) .
۲۴) اثبات الوصیه، ص ۲۱۹؛ عیون المعجزات، ص ۱۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵، ص ۱۶.
۲۵) مناقب، ج ۴، ص ۳۸۴؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۸.
۲۶) تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۹۱؛ وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص ۴۹۰؛ بحار الانوار، ج ۵۰، ص ۵.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۴۹