اسماعیل شفیعی سروستانی
پیش از برشمردن پارهای از مقامات و شئون امام(ع)، متذکّر میشوم که برای هیچیک از آفریدههای خداوند متعال و جمله جنّ و انس، دستیابی به شناخت حقیقی از امام ممکن نیست. به مصداق این اصل منطقی که ضرورتاً میبایست تعریف جامع افراد معرّف و مانع اغیار آن باشد به عبارت دیگر، معرِّف باید اجلی (یعنی واضحتر و روشنتر) از معرَّف باشد و با تکیه بر قول رسول ختمی مرتبت(ص) که فرمودهاند، هیچکس جز خداوند متعال و حضرت معصوم، قادر به شناخت امام – چنانکه شایسته و بایسته است- نیست، تنها به امید دستیابی به مراتبی از این معرفت، متوسّل و متمسّک به منابع روایی و اقوال وحیانی حضرات معصومان(ع) میشویم تا شاید از این رهگذر، رهتوشهای حاصل آوریم. انشاءالله.
حضرت رسول مکرّم(ص)، خطاب به امام علی(ع) فرمودند:
«ای علی! خداوند را کسی غیر از من و تو نشناخت و مرا کسی غیر از خدا و تو نشناخت و تو را کسی غیر از خدا و من نشناخت.»۱
مهمترین نکته قابل توجّه و ضروری در معرفت امام، این است که شخص مؤمن دریابد و اقرار بیاورد که امام، حقیقتی است که از عالم غیب در عالم ما، ظهور پیدا کرده است.
این سخن بر آن کس که به هستیشناسی و جهانشناسی ولایی باور دارد، سخت و سنگین نمیآید.
در هستیشناسی ولایی، خلقت روحی و نوری موجودات، مقدّم بر خلقت جسمانی آنان است و در این ساحت، خلق ارواح طیّبه و وجود نورانی و روحانی حضرات نبیّ مکرّم(ص) و ائمّه معصومان(ع) مقدّم بر سایر موجودات بوده و در صبحگاه آفرینش اتّفاق افتاده است؛ هم آنان که با عنوان مصداق خارجی خلیفهالله واجد مقام عالی قائممقامی خداوند متعال در میان جمیع مخلوقات مستقرّ در عالم امکانند و به دلیل حائز بودن عالیترین درجه از صفات کمالی و مبرّا بودن از هرگونه رجس و پلیدی، دستگیر و هادی و مهدی مردمند برای دستیابی به مقامات عالی معنوی و کسب رضای خداوند متعال.۲
رسول مکرّم(ص)، در حالی از مردم وداع نمودند که در میان آنان، دو صورت خارجی و ما به ازاء از «حقیقتی ثابت» به جا گذاردند. اوّلی کتابالله بود و دیگری آلالله و اعلام فرمودند که:
«أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض؛ ۳
این دو ثقل هیچگاه از هم جدا نمیشوند تا آنکه سر حوض بر من وارد شوند…»
شخص شخیص، حضرت امام علی(ع)، با اشاره به کتابالله – به عنوان حقیقتی متعالی و ثابت- از این دو صورت، که در عالم مادّی تجلّی یافته، با عنوان «کتاب الله الصامت» و «کتاب الله الناطق» میکنند و میفرمایند:
«این کتاب صامت خداوند است و من کتاب ناطق اویم.»۴
همه آنچه در شأن و منزلت «قرآن» صامت بیان شده، بیگمان در شأن و منزلت «قرآن ناطق» که خود نه تنها مفسّر و شارح قرآن صامت، بلکه همه حقیقتی است که در کالبد انسانی مجال ظهور یافته، مصداق پیدا میکند؛ از جمله آنکه، خداوند متعال، در «سوره قدر» از قرآن، به عنوان حقیقتی نازل شده از عالم غیب یاد فرموده است:
«إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْر.»۵
در دعای بسیار زیبایی که مؤمنان روزهدار در تمامی روزهای ماه مبارک رمضان بعد از نماز واجب، تکرار میکنند، مؤمن آلمحمّد(ع) متذکّر قرآن، به عنوان «حقیقتی نازل شده» میشود. در آنجا آمده است:
«یا عَلِیُّ یا عَظِیمُ[…] وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذی فَرَضْتَ صِیامَهُ عَلَیَّ، وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضانَ، الَّذی انْزَلْتَ فیهِ الْقُرْآنَ، هُدیً لِلنّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقان.»۶
آنچه که همه طهارت و پاکیزگی ذاتی قرآن صامت را حمایت میکند، طهارت، عصمت و پاکیزگی ذاتی قرآن ناطق را نیز حمایت میکند و پرده از حقیقت قدسی آن برمیدارد.
کلام بلند حضرت امیر(ع) از این حقیقت، رمزگشایی میکند، ایشان فرمودند:
«إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا؛ ۷
خداوند ما را پاکیزه داشته و از خطا حفظ کرده است. او ما را گواه بر آفریدگان خویش و حجّت خود در زمین قرار داده است و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده است؛ نه ما از قرآن جدا میشویم و نه قرآن از ما.»
معیّت این دو ثقل، از وقت انزال تا الیالابد، معیّت و یگانگی در عالم معنا و حقیقت ثابت متعالی را اعلام میدارد.
نفی امکان شناخت امام توسط مردم – چنانکه به حقیقت هست- در روایت رسول مکرّم(ص) به فقدان اشراف و علم غیرمعصوم بر آن حقایق متعالی بازگشت میکند؛ چنانکه غیر از این بود، عالمان و عارفان غیرمعصوم، به هر صورت و در هر مرتبهای، مجال کسب معرفت تمام و کشف آن حقیقت را در مییافتند و این راه بر آنان مسدود نمیماند.
امام صادق(ع) فرمودند:
«خدا (ارواح) ما را از نور عظمت خویش آفرید، آنگاه آفرینش ما را (یعنی پیکر ما را یا صورت مثالی ما را) از گلی در خزانه و پوشیده از زیر عرش صورتگری کرد و آن نور را در آن، جایگزین ساخت و ما مخلوق و بشری نورانی بودیم و برای هیچ کس از آنچه در خلقت ما نهاد، بهرهای قرار نداد و ارواح شیعیان ما را از گل ما آفرید و بدنشان را از گلی در خزانه و پوشیده، پائینتر از گل ما آفرید و خدا هیچ کس را جز انبیاء از خلقت ایشان بهرهای نداد؛ از این رو، ما و آنها آدمیشدیم و مردم دیگر خرمگسانی که سزاوار دوزخند و به سوی دوزخ میروند.»۸
همین روایت، پرده از تفاوت آفرینش و حقیقتی که از آن سخن میگوییم، برمیدارد. ضمن آنکه جعل مقام خلیفهاللّهی ایشان به نحو تام و احراز شأن قائم مقامی خداوند متعال، ضرورت این تفاوت را بیان میکند. به جز این در مراتب پایین و صورت مادّی نیز، خداوند انعقاد نطفه امام را متمایز ساخته است.
حسن بن راشد میگوید: شنیدم امام صادق(ع) میفرمودند:
«زمانی که خدای تبارک و تعالی بخواهد امام را خلق کند، به فرشتهای دستور دهد که شربتی از آب زیر عرش گرفته به پدر امام بیاشاماند. پس آفرینش امام از آن شربت است. آنگاه چهل شبانه روز در شکم مادر است و صدا نمیشنود و بعد از آن، گوشش برای شنیدن سخن باز میشود و چون متولّد شود، همان فرشته مبعوث شود و میان دو چشم امام مینویسد «کلمه پروردگارت به راستی و عدالت پایان یافت، کلمات او را دگرگونکنندهای نیست و او شنوا و داناست» و چون امامِ پیش از وی درگذرد، برای او منارهای از نور افراشته میشود که به وسیله آن، کردار همه مردم را میبیند و خدا بر خلقش بدان وسیله احتجاج میکند.»۹
به عبارت دیگر، به رغم تصوّر ما، اهل بیت: در صورت انسانی و امّا حقیقتی قدسی برای بشر جلوه کردهاند تا مجال هدایت و راهبری انسانها و ارائه بیّنات لازم به آنها، برای خلاصی از ضلالت و کشف حقیقت فراهم آید؛ در حالی که خود، مخلوقی متفاوت و جلوهگر شده در کالبد بشریاند.
نحوه میلاد حضرت فاطمه زهرا(س)
در ماجرای نحوه میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) روایت شگفتی نقل شده است که نشان میدهد چگونه خداوند متعال در انعقاد صورت بشری امّالأئمّه(س) دخالت نموده و کیفیتی متفاوت، کنترل و هدایت شده را درباره ایشان مرعی داشته است.
روایت شده است: روزی رسول خدا(ص) در «ابطح» به همراه عمّار بن یاسر، منذر بن ضحضاح، ابو بکر، عمر، علیّ بن ابی طالب(ع)، عبّاس بن عبد المطّلب و حمزه بن عبد المطّلب نشسته بودند که جبرئیل(ع) در صورت عظمای خود فرود آمده و بالهای خود را در طرفین مشرق و مغرب خود پهن نموده و گفت:
ای محمّد! خداوند بلند مرتبه تو را سلام میرساند و امر میکند که چهل روز از خدیجه دوری نمایی.
این کار برای پیامبر(ص) بسیار دشوار بود؛ زیرا خدیجه(س) را بسیار دوست و به وی دلبستگی فراوان داشتند. پیامبر(ص) پس از این فرمان، چهل روز را روزه گرفتند و چهل شب را به بیداری و عبادت خداوند متعال گذرانیدند، در روزهای آخرین، عمّار بن یاسر را به سوی خدیجه(س) فرستادند و به وی پیغام دادند:
«ای خدیجه! خیال نکنی که دلیل دوری من از تو، به سبب غضبی است که نسبت به تو دارم؛ بلکه خداوند متعال این دوری را امر فرموده و من برای امتثال فرمان او چنین میکنم و تو جز خیر، در این مورد هیچ اندیشه دیگری نداشته باش که خداوند متعال در هر روز، چند بار به سبب تو بر ملائکه مباهات میورزد. هنگام شب پشت درب را محکم کن و به آسودگی بخواب و بدان که من در این ایّام، در منزل مادرم، فاطمه بنت اسد (مادر علیّ بن ابی طالب(ع)، یعنی در منزل عمویم) هستم.
خدیجه(س) در دوران این دوری، در هر روزی چند بار محزون و اندیشناک میشد.
پس از اتمام چهل روز، جبرئیل(ع) بر پیامبر(ص) فرود آمد و عرضه داشت:
ای محمّد! خداوند بر تو درود میفرستد و تو را امر میکند تا از تحفه و هدیه او بهرهمند گردی.
پیامبر(ص) فرمودند:
«تحفه پروردگار عالمیان چیست و مژده او کدام است؟»
جبرئیل(ع) عرضه داشت: نمیدانم.
در این حال، میکائیل(ع) فرود آمد و همراه او طبقی بود که با پارچهای پشمی پوشیده شده بود و آن را در مقابل پیامبر(ص) گذارد و جبرئیل(ع) نزدیک آمده و عرضه داشت: ای محمّد! خداوند فرمان میدهد که امروز را با این طعام افطار کنی.
علیّبن ابی طالب(ع) میفرمایند:
«هنگامیکه پیامبر(ع) اراده افطار مینمود، به من امر میکرد که درب خانه را باز کنم تا هر که مایل است، داخل شود و از آن طعام استفاده نماید؛ ولی در این شب، پیامبر مرا بر درب خانه قرار داده و فرمودند: «این طعام خاص، برای غیر من حرام است.»
سپس پارچه را از روی طبق برداشت و در زیر آن خوشهای از خرما و خوشهای از انگور بود.
رسول اکرم(ع) بهاندازه کافی از آنها خورد و آب کاملی نیز نوشید و جبرئیل(ع) بر دستان او آب ریخت و میکائیل(ع) دستانش را با آن آب شست و اسرافیل(ع) آنها را خشک نمود و باقی طعام و ظرف آب را به آسمان بازگردانیدند. پس از آن، پیامبر(ص) برخاستند تا نماز بگزارند که جبرئیل(ع) جلو آمد و عرض کرد:
نماز در این وقت برای تو حرام است تا آنکه به منزل خدیجه(س) بروی و او را دیدار کنی و با وی همبستر شوی که خداوند اراده کرده است که از صلب تو در این شب ذرّیّهای طیّبه متولّد نماید.
رسول خدا(ص) شتابان به سوی منزل خدیجه(س) به راه افتادند.»
خدیجه(س) میفرمایند:
من به تنهایی عادت کرده بودم؛ لذا وقتی شب میشد، سرم را میپوشانیدم و پرده را میانداختم و درب را میبستم و پشت آن را میانداختم و خدای را عبادت میکردم و چراغ را خاموش مینمودم و میخوابیدم. در آن شب به خصوص، هنوز نخوابیده بودم که پیامبر(ص) آمده و در را به صدا در آوردند. من پرسیدم: کیست که در خانه مرا میزند؛ در حالی که کسی غیر از محمّد این درب را به صدا در نیاورده است؟
و صدای متین پیامبر(ص) را از آن سوی در شنیدم که فرمودند:
«ای خدیجه! در را باز کن که من محمّد هستم. من در حالی که خوشحال بودم، برخاسته و در را باز کردم. پیامبر داخل منزل شده ظرف آب را طلبیدند تا وضو بسازدند و نماز بگزاردند. پس از آن، دو رکعت نماز خفیف به جای آوردند، سپس به سوی بستر رفتند. وی در این شب، نماز زیادی به جای نیاوردند؛ بلکه دست مرا گرفته و بر بسترش نشانیدند و میان ما آنچه که میان همسران واقع میشود، واقع گردید. و الله که در همان شب، ثقل و سنگینی فاطمه را در بطن خود احساس کردم.»۱۰
فاطمه زهرا(س) حوریّهای انسانگونه
با این تمهید است که حضرت زهرا(س) از زبان حضرت ختمی مرتبت، محمّد مصطفی(ص) معرفی شده است تا خلق عالم، دریابند:
اینان برگزیدگانی هستند که از عالم قدسی والا نازل شده و بر پهنه زمین استقرار یافتهاند.
از سلمان نقل شده است: بعضی از زنان پیامبر(ص)- منظور عایشه است- به رسول خدا(ص) گفتند: ای رسول خدا! چقدر فاطمه را دوست داری؛ در حالیکه هیچیک از اهل بیتت را این قدر دوست نمیداری!
پیامبر(ص) فرمودند:
هنگامیکه به سوی آسمان برده شدم، جبرئیل(ع) مرا نزد درخت طوبی برد. پس میوهای از آن را چیده و پوست آن را گرفت و به من داد تا بخورم و سپس با دست خود بین دو کتف مرا مسح کرد و گفت: ای محمّد! خداوند تو را بشارت میدهد به دختری به نام فاطمه از همسرت خدیجه و هنگامیکه به زمین بازگشتم، خدیجه(س) به فاطمه(س) حامله گردید. پس هر گاه شوق بهشت پیدا میکنم، او را در برمیگیرم و از وی بوی بهشت را استشمام مینمایم. پس فاطمه، حوریّهای انسانی است.»۱۱
جابر جعفی، از قول حضرت امام صادق(ع) روایتی در شأن و منزلت حضرت فاطمه زهرا(س) نقل میکند که هر انسان صالح و مؤمنی از آنهمه جلالت به حیرت میافتد. امام میفرماید:
«حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفرید و هنگامیکه نور وجود فاطمه(س) درخشید، آسمانها و زمین به نورش روشن شده و دیدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه حقّ تبارک و تعالی را سجده نموده و عرض کردند: اله و معبود ما! سرور و مولای ما! این نور چه خصوصیّتی دارد که این قدر تابان و روشن است؟
خداوند متعال به آنها وحی فرمود: «این نور از نور من است که در آسمان ساکنش کردهام. آن را از عظمت خویش آفریدم. آن را از صلب پیامبری از پیامبران که بر تمام انبیاء تفضیل و برتریاش دادهام، خارج نمودهام. از این، نور پیشوایانی را که به امر من قیام میکنند و مردم را به طرف من هدایت مینمایند، بیرون میآورم. این پیشوایان را پس از انقطاع وحی جانشینان خود در روی زمین قرار میدهم.»۱۲
خلق مادر ائمّه(ع)، از نور عظمت حضرت خداوند متعال و صورت و کالبد جسمانی حضرت از غذای بهشتی، از ایشان، حوریّهای تجلّی یافته در صورت انسانی ساخته است تا از دامن ایشان، فرزندانی پای بر عرصه خاک بگذارند که همه خداوند از خلق هستی، یعنی جعل خلیفه علی الاطلاق برآورده شود.
این معنا، درباره حضرت فاطمه زهرا(س) و نیز به استناد روایات پیشین، درباره همه اهل بیت: صادق است. اگر جز این باشد، معنی طهارت ایشان از رجس و پلیدی مکشوف نمیشد؛ چنانکه همه معنی عصمت نیز از همین مسیر قابل شناسایی است. در واقع، بدون این مقدّمات لازم، شرط طهارت از هرگونه رجس و پلیدی محقّق نمیشود.
حضرت امام محمّد باقر(ع) در تفسیر آیه مبارکه: «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنا؛ ۱۳ پس ایمان آورید و بگروید به خدا و فرستاده او (که محمّد است) و آن، نور و روشنی که فروفرستادیم.» این نور نازل شده را، نور امامان از اولاد محمّد مصطفی(ص) معرّفی کرده و فرمودهاند:
«ای ابو خالد! به خدا سوگند که این نور، امامان از اولاد محمّدند تا روز قیامت.
و به خدا سوگند! که ایشان، نور خدایند که آن را فرو فرستاده.
و به خدا سوگند! که ایشان نور خدایند در آسمانها و زمین.
ای ابو خالد! به خدا سوگند! هر آینه نور امام در دلهای مؤمنان، روشنتر است از آفتاب روشنیبخش درخشان در روز. به خدا سوگند! که ایشان دلهای مؤمنان را روشن میسازند و خدای عزّوجلّ نور ایشان را میپوشاند از هر که میخواهد. پس دلهای ایشان تاریک میشود.
ای ابو خالد! به خدا سوگند که هیچ بندهای ما را دوست ندارد و با ما موالات نمیورزد؛ مگر اینکه خدا دل او را پاک و پاکیزه گرداند از عقاید فاسد و خدا دلِ بنده را پاک نمیگرداند تا تسلیم کند از برای ما و منقاد ما باشد در همه حال و در همه چیز و با ما در مقام آشتی باشد. پس چون با ما در مقام آشتی باشد و در مقام جنگ و نزاع نباشد، خدا او را از حساب سخت، سالم بدارد و او را از ترس بزرگتر روز قیامت ایمن میدارد.»۱۴
هم ایشان ضمن تأکید بر طهارت امام از هر گونه رجس و پلیدی، به ده علامت ویژه امام اشاره فرموده است:
«امام ده علامت دارد:
۱- پاکیزه و ختنه شده متولّد شود؛
۲- چون به دنیا آید، کف دست به زمین نهاده، به شهادتین آواز بردارد؛
۳- جُنُب نشود؛
۴- چشمش بخوابد؛ ولی قلبش به خواب نرود؛
۵- دهن درّه و بغل باز کردن ندارد؛
۶- از پشت سر میبیند؛ چنان که از پیش رو میبیند؛
۷- مدفوعش بوی مشک میدهد؛
۸- زمین وظیفه دارد آن را بپوشاند و فرو برد؛
۹- چون زره رسول خدا را بپوشد، به قامتش رسا باشد و چون مرد دیگری آن را بپوشد، کوتاه قد باشد یا دراز قامت، یک وجب بلندتر آید؛
۱۰- تا زمان وفاتش مُحدَّث باشد. (فرشته به او خبر دهد).»۱۵
ائمّه معصومان(ع)، در روایتی که به رسول مکرّم(ص) میرسد، درباره «بتول» بودن فاطمه زهرا(س) میفرمایند:
«از نبیّ اکرم(ص) سؤال شد: ای رسول خدا! بتول یعنی چه، ما از شما شنیدهام که میفرمودید: مریم و فاطمه(ع) بتول میباشند؟
پیامبر(ص) فرمودند: «بتول به زنی گفته میشود که قرمزی هرگز نبیند؛ یعنی حیض نشود؛ چه آنکه حیض در دختران انبیاء ناپسند میباشد.»۱۶
بدون شناسایی امام، چنانکه خداوند و رسولش معرّفی کردهاند و بدون کسب معرفت درباره جایگاه ایشان در منظومه هستیشناسی ولایی، راز بسیاری از اوامر و نواهی و تصمیمات متّخذه از سوی رسول خدا(ص) در خفا مانده و مکشوف نمیشود و حتّی ممکن است، گمانی و پنداری نا به جا در ذهنها جا افتاده و موجب قضاوت نادرست شود.
همه درها به جز در خانه امام علی(ع)
ماجرای بسته شدن درهای خانه همه مسلمانان بر «مسجد النبیّ»، مگر درب خانه حضرت علیّ مرتضی(ع) و فاطمه زهرا(س) و منع رسول اکرم(ص) از مفتوح ماندن خوابگاه سایر مردمان بر مسجد، از منظر بحثی که ما در آن وارد شدهایم، قابل توجّه است:
از حذیفه بن أسید غفاری نقل است که گفت:
هنگامیکه یاران رسول خدا(ع) به «مدینه» آمدند، منزلی نداشتند که در آن، سکونت کنند از این رو، خوابگاه خویش را مسجد قرار داده بودند. رسول خدا(ص) از آن عمل منع نمود و فرمودند: «مسجد جایگاه عبادت است، نباید آن را خوابگاه قرار دهید؛ چرا که ممکن است در آنجا محتلم شوید و از قداست مسجد بکاهید.»
پس از انتشار این فرمان، اصحاب و یاران پیامبر(ص) مسجد را ترک نموده و در اطراف آن، هر کس در حدّ توان و نیاز خویش، خانهای ساخت و هر یک دری از خانه خود به مسجد باز نمود. رسول خدا(ص) با صدور دستور دیگری، معاذ بن جبل را مأمور نمود تا به یکایک آنان ابلاغ نماید که درهای ورودی به مسجد را مسدود کنند، معاذ برای ابلاغ مأموریّت، نخست نزد ابو بکر رفت و فرمان آن حضرت را به وی ابلاغ نمود و گفت: پیامبر(ص) تو را أمر میکند که از مسجد بیرون بروی و درب ورودی منزلت به مسجد را مسدود کنی، وی گفت: دستور رسول خدا(ص) را بر دیده نهاده و فرمان او را اطاعت میکنم و بیدرنگ در را مسدود نموده و از مسجد خارج شد.
سپس پیام رسول خدا(ص) را به عمر رساند و گفت: پیامبر میفرماید، درب منزلت را که به مسجد باز میشود، مسدود کن و از آنجا خارج شو. عمر گفت: فرمان پیامبر را میشنوم و اطاعت میکنم؛ امّا خوش داشتم روزنهای از خانهام به مسجد باز باشد. معاذ خواسته او را به رسول خدا(ص) ابلاغ کرد. از آن پس، نزد عثمان رفت و این موضوع زمانی بود که رقیّه دخت پیامبر(ص) در خانه وی بود و مأموریّت را ابلاغ نمود. عثمان نیز اطاعت نمود و از مسجد خارج شد.
آخرین دیدار معاذ، با حمزه بود که وی نیز فرمان رسول خدا(ص) را اطاعت کرد و از مسجد خارج شد و درب منزل خود را مسدود نمود. در این میان، علی(ع) هالهای از تردید بر دل داشت که آیا دستور سدّ باب و خروج از مسجد برای او نیز هست یا نه؟ با اینکه رسول خدا(ص) در بین خانههای خویش، در درون مسجد منزلی برای وی ساخته بود! در آن حال، رسول خدا(ص) پرده از این تردید برداشته و فرمودند:
«یا علی! تو همچنان در جای خود مستقر باش؛ زیرا تو طاهر و مطهّری و این دستور شامل شخص تو و خانوادهات نخواهد بود.»
وقتی این سخن به حمزه رسید، عرض کرد: یا رسول الله! جای شگفت است که همه ما را از مسجد اخراج کردی، تنها جوانی از جوانان بنی عبد المطّلب (یعنی علی(ع)) را نگه داشتی؟!
پیامبر(ص) فرمودند:
«من از پیش خود اقدامی نکردهام و کسی را بر شما، امتیاز ندادهام و اگر این دستور از شخص من بود، هیچ کسی را بر دیگری امتیاز نمیدادم! به خدا سوگند! این فضیلتی است که خدای متعال به او کرامت نموده است؛ امّا درباره شخص تو مژدهای دارم و آن این است که خدا و رسولش از تو خشنود هستند. بشارت باد تو را!»
اثر این بشارت در روز «أُحد» که حمزه به شهادت رسید، آشکار گردید.
سپس نبیّ اکرم(ص) ایستاده و خطبه خواندند، آنگاه فرمودند:
«مردانی که نفسشان راضی نیست از اینکه من، علی(ع) را در مسجد ساکن نموده و آنها را اخراج کردهام، بدانند به خدا سوگند! من آنها را از مسجد بیرون نکرده و علی را ساکن ننمودهام؛ بلکه خداوند، آنها را بیرون نموده و علی(ع) را در مسجد اسکان داده. خداوند عزّ و جلّ به جناب «موسی»(ع) و برادرش «هارون»، وحی فرمود که برای قومشان در «مصر» خانههایی بسازند و این خانهها را قبله قرار داده و نماز بخوانند. سپس به موسی(ع) امر فرمود که کسی در مسجدش ساکن نشده و نکاح در آن نکرده و جُنُب در آن داخل نشود؛ مگر هارون و فرزندان او.
و آگاه باشید که علی(ع) نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسی(ع) است. او برادر من است؛ نه اهل من. جایز نیست احدی در مسجد من نکاح کند؛ مگر علی و ذریّه او. حال بدانید هر کسی که از این بدش آمد و این حکم او را بد حال نموده، پس آنجا [برود]» (با دست به طرف شام اشاره فرمود.)۱۷
خداوند متعال، در هدایت و ارشاد مردم برای شناخت آن ذوات مقدّسه، با اعلام مؤیّد بودن اهل بیت: به روحالقدس به امر خاصّی اشاره کرده است که وقوع آن درباره هیچ انسانی و هیچ مخلوقی جز برگزیدگان خاصّ خودش اتّفاق نیفتاده است.
مفضّل بن عمر میگوید: از امام صادق(ع) راجع به دانستن امام(ع) درباره آنچه را در اطراف زمین است با اینکه خودش در میان اتاقی است که پردهاش افتاده، پرسیدم.
فرمودند:
«ای مفضّل! خدای تبارک و تعالی در پیغمبر(ص) پنج روح قرار داد:
۱- روح زندگی که با آن بجنبد و راه رود؛
۲- روح قوّه که با آن قیام و کوشش کند؛
۳- روح شهوت که با آن بخورد و بیاشامد و با زنان حلال خود نزدیکی کند؛
۴- روح ایمان که با آن ایمان آورد و عدالت ورزد؛
۵- روح القدس که با آن بار نبوّت کشد.
چون پیغمبر(ص) وفات کند، روح القدس از او به امام (جانشینش) منتقل شود و روح القدس، خواب و غفلت و یاوهگری و تکبّر ندارد و چهار روح دیگر خواب و غفلت و تکبّر و یاوهگری دارند و به وسیله روح القدس همه چیز درک میشود.»۱۸
در همین باره، امام معصوم(ع) در پاسخ به سؤال سائلی فرمودند:
«از زمانی که خدای عزّ و جلّ آن روح را بر محمّد(ص) فرو فرستاده، به آسمان بالا نرفته است و آن روح در ما هست.»۱۹
شواهد یادشده، مؤیّد این نکته است که امام(ع)، از خاندان رسول مکرّم(ص) حقیقتی ست نازل شده از عالم غیبی بر فرش زمین و جلوهگر شده در کالبدی پاک و مطهّر تا از این مسیر، مجال ارتباط و اتّصال ساکنان عالم امکان با خالق هستی، حضرت واجب الوجود فراهم آید.
جناب حجّت الاسلام و المسلمین سیّد مهدی میرباقری در اینباره میفرماید:
معرفت امام دو جنبه دارد. امام از عالم غیب آمده است. خدا در «سوره مبارکه بقره» میفرماید که کتاب قرآن برای هدایت متّقین است. متّقین کسانی هستند که به غیب ایمان دارند. در مورد غیب، تفاسیر زیادی شده است و در بعضی روایات، به وجود امام عصر(عج) تعبیر شده است. امام حقیقتی است که از عالم غیب در عالم ما ظهور پیدا میکند و در غالب بشر، خلق میشوند. بنابراین امام یک جنبه جسمانی و بشری و یک جنبه باطنی دارد….
در حقیقت، آنچه که امام را امام میکند، روح اوست. این است که مسجود ملائکه است که فرمودند:
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدین؛ ۲۰
[خدا به ملائکه فرمود که] وقتی من از روحم در او دمیدم، شما سجده کنید.»
لذا آنکه مقام خلافتاللّهی دارد و طریق قرب ملائکه است و آنها با تواضع در مقابل او به قرب الهی میرسند و به اصطلاح، صراط و راهتوحیدی ملائکه است و آنها باید از معبر ولایت او عبور کنند تا به توحید برسند، همین حقیقت روح است که در او دمیده شده است و همین است که مغفول ابلیس واقع شد.
وقتی به ابلیس گفتند که به آدم سجده کن، گفت:
«قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین؛ ۲۱
که من از آتش هستم؛ ولی او از خاک است؛ یعنی این [ابلیس] روح را ندید؛ درحالیکه [فرمان] سجده به روح بود [نه به جسم؛ چنانکه ابلیس گمان میکرد]. پس این جنبه روحی امام است که مقامات امام را دارد.۲۲
چنانچه تقدّم روحی و نوری خلقت امام در هستیشناسی ولایی درک شود و مؤمن به مقام عظمای خلیفهاللّهی ائمّه دین:، پی ببرد، درمییابد که ضرورتاً خلیفه بر حق، واجد عالیترین درجه از صفات کمالی، پس از خداوند متعال، نسبت به صفات موجود در جمیع مخلوقات دیدنی و نادیدنی است و این درجه از کمالات روحی و ملکات نفسانی، به اذن الله او را مستعدّ مقام ولایت و امامت بر جمیع مخلوقات نموده است و لاجرم، آن خلیفه صاحب اختیار و منصوب، صاحب شئونی خاص و خدادادی است و بدون داشتن آن شئون، امکان هدایت و رهبری جوامع بشری تا سر منزل مقصود و گذر دادن آنان از همه گردنهها و عقبههای فرارو وجود ندارد.
برمسلمانان مؤمن، فرض و واجب است که امام را با این شئون بشناسند و دربارهاش مؤمن باشند. از حضرت امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند:
«إِنَّ اللهَ طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَی خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا یُفَارِقُنَا؛ ۲۳
خداوند ما را پاکیزه داشته و از خطا حفظ کرده است. او ما را گواه بر آفریدگان خویش و حجّت خود در زمین قرار داده است و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده است؛ نه ما از قرآن جدا میشویم و نه قرآن از ما.»
دستیابی به معرفت والا و ضروریای که میتواند مسلمان مؤمن را به رستگاری برساند، در گرو معرفت یافتن به شئون چندوجهی امام است. این همان معرفتی است که اصحاب خاصّ ائمّه دین: بدان نایل آمده بودند و در طریق آن، حاضر به جانفشانی و ایثار همه داشتهها شده و از همه صورتهای کفر و شرک و زندقه زمان خود، تبرّی جسته بودند و از همین مسیر، آن صحابی خاص، حیات طیّبه را در ازدحام کثافات خلفاء و سلاطین تجربه کرده و بر آن بودند تا با سرکشیدن جام شهادت، به عالیترین مرتبه از حقایق نورانی برسند.
پینوشتها:
۱. «یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللهِ وَ غَیْرِی.» (ابن شهرآشوب، محمّد بن علی، «مناقب آل أبی طالب:»، ج۳، ص ۲۶۸.)
۲. در کتاب «ولایت ولیّالله» از مجموعه «حریم یار» که توسط انتشارات موعود عصر منتشر شده به تفصیل دراین باره سخن به میان آمده است.
۳. شیخ حرّ عاملی، محمّد بن حسن، «وسائل الشیعه»، قم، مؤسّسه آلالبیت(ع)، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ق.، ج ۲۷، ص۳۴.
۴. حرّ عاملی، محمّد بن حسن، «وسائل الشیعه»، همان، ج ۲۷، ص۳۴.
۵. سوره قدر، آیه ۱.
۶. قمی، عبّاس، «مفاتیح الجنان»، اعمال مشترک روزانه ماه رمضان.
۷. کلینی، محمّد بن یعقوب، «الکافی»، ج۱، ص ۱۹۱.
۸. همان، ج۱، ص۳۸۹.
۹. همان، ج۱، ص۳۸۷.
۱۰. مجلسی، محمّد باقر بن محمّد تقی، «بحار الأنوار»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ ق.، ج۱۶، ص۷۸.
۱۱. کوفی، فرات بن ابراهیم، «تفسیر فرات الکوفی»، تهران، چاپ اوّل، ۱۴۱۰ ق.، ص۲۱۱.
۱۲. ابن بابویه، محمّد بن علی، «علل الشّرایع»، ج۱، باب ۱۴۳، ص۱۸۰؛ مجلسی، محمّد باقر، «بحارالانوار»، ج۴۳، ص ۱۲، ح ۵.
۱۳.. سوره تغابن، آیه ۸.
۱۴. کلینی، محمّد بن یعقوب، «الکافی»، ج۱، ص۱۹۴.
۱۵. همان ج۱، ص۳۸۸.
۱۶. ابن بابویه، محمّد بن علی، «علل الشّرائع»، قم، چاپ اوّل، ۱۳۸۵، ج۱، ص۱۸۱.
۱۷. علّامه حلّی، حسن بن یوسف بن مطهّر، «کشف الیقین فی فضائل أمیر المؤمنین(ع)»، تهران، چاپ اوّل، ۱۴۱۱ق.، ص۲۰۹- ۲۱۰.
۱۸. کلینی، محمّد بن یعقوب، «الکافی»، تهران، ج۱، ص۲۷۲.
۱۹. همان، ج۱، ص۲۷۳.
۲۰. سوره حجر، آیه ۲۹.
۲۱. سوره ص، آیه ۷۶.
۲۲. سخنرانی حجّتالاسلام محمّد مهدی میرباقری در۰۱/۰۴/۱۳۹۲ در برنامه سمت خدا درباره «اهمّیت و جایگاه معرفت امام» به نقل از سایت سمت خدا. www.samtekhoda.tv3.ir
۲۳. صفّار، محمّد بن حسن، «بصائر الدّرجات فی فضائل آلمحمّد(ع)»، قم، مکتبه آیت الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ ق.، ج۱، ص۸۳.