رضا رهگذر
اشاره:
بیستم فروردین ماه، سالروز شهادت سید مرتضی آوینی است؛ هنرمند، نویسنده و منتقد فرهنگی و هر که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، «سید شهیدان اهل قلم» عنوان گرفت. حسّاسیت آن مستندساز و کارگردان تلویزیونی نسبت به انحرافات سینمایی زبانزد است. خاطراتی را از وی در زیر میخوانیم.
در تالار اندیشه، فیلمی را نمایش دادند که از وزارت ارشاد اجازه اکران نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان، فیلمسازان و نویسندگان.
در جایی از فیلم داشت به حضرت زهرا(س) بیادبی میشد. من این را فهمیدم. لابد دیگران هم همینطور، ولی دم برنیاوردیم. با جهانبینی روشنفکری خودمان قضیه را حل کردیم و با خود گفتیم: «طرف هنرمند بزرگی است و حتماً منظوری دارد و انتقادی است بر فرهنگ مردم، ولی یک نفر نتوانست ساکت بنشیند. داد زد: « خدا لعنتت کند! چرا داری توهین میکنی؟!»
همه سرها به سویش برگشت. در ردیفهای وسط نشسته بود. مردی بود چهل و چند ساله، با سیمایی بسیار جذّاب و نورانی. کلاهی مشکی بر سرش بود و اورکتی سبز بر تنش. از بغل دستیام پرسیدم: «این آقا را میشناسی؟» گفت: «سیّد مرتضی آوینی است.»1
در شهادت بسته نیست
بعد از جنگ و پس از شهادت بهروز غزل پور گفت: « من حساب خودم را با خدا از جهت اینکه احتمال اینکه یک روز شهید بشوم، بسته بودم و شهادت بهروز خیلی برای من شیرین بود، نه به جهت اینکه بهروز از دست رفت، به جهت اینکه فهمیدم باب شهادت بسته نیست و خدا همچنان بندگان برگزیده خودش را میخواهد و میبرد، امّا مشروط بر اینکه کارشان درست باشد.» همین طور هم شد و به یک سال نکشید که مرتضی شهید شد.»2
پرتلاش
« از سال ۵۹ به بعد، همیشه درگیر مسائل مالی و مادی مرتضی بودم. اصلاً یادم نمیآید که به فکرش خطور کرده باشد که نظام باید به من ماشین بدهد یا مثلاً به خاطر شخصیت برجستهاش و زحماتش، نظام باید به او خانه بدهد. حتّی به فکرش خطور نمیکرد چه برسد به زبان بیاورد. بنابراین در زمان شهادتش چیزی از خود باقی نگذاشت. چیزی نداشت. در حالی که یک مهندس، یک فوق لیسانس قبل از انقلاب بود و حداقل، الآن باید یک خانه میداشت؛ آن هم با زحمات شبانهروزیاش؛ کسی که ۲۴ ساعته؛ ۳ شیفته کار میکرد.»3
ماهنامه موعود شماره ۱۱۰
پینوشتها:
۱. سوره نوجوانان، ج۴۶، ص۴.
۲. مصاحبه جناب آقای همایونفر، همسفر خورشید، ص۷۴.
۳. همان، صص ۸۲ و ۸۳.