علم و دانش انسانهای معمولی و غیر معصوم اکتسابی است، که بر اثر تعلّم و رفتن به مکتب، مدرسه، دانشگاه و یا حوزه به دست میآید؛ ولی علم انبیا، امامان و اولیای الهی برگرفته از علم الهی و به اصطلاح «علم لدنّی» است.
قرآن دربارهٔ حضرت آدم علیه السلام میفرماید: «سپس همهٔ علم اسماء (علم اسرار آفرینش و نامگذاری موجودات) را به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: اگر راست میگویید، اسامی اینها را به من خبر دهید! عرض کردند: تو منزهی! چیزی جز آنچه به ما تعلیم دادهای، نمی دانیم. تو دانا و حکیمی.» (۲)
آری، علم آدم، علم مکتبی و مدرسهای نبود؛ چرا که در آن زمان مکتب و مدرسهای وجود نداشت؛ بلکه برگرفته از علم خداوند و تعلیم داده شده توسط ذات الهی بود.
قرآن کریم در مورد حضرت خضر علیه السلام میفرماید: «وَعَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنّا عِلْماً»؛ (۳)«علم فراوانی از نزد خود به او آموخته بودیم.» اصطلاح «علم لَدُنّی» نیز برگرفته از همین آیهٔ مبارکه است.
آنچه پیش رو دارید، گزارش مختصری است از علم لَدُنّی حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها، تا در پرتو آن، قدری از شأن و مقام علمی آن بانو تبیین گردد. و در صدد بیان این نکته هستیم که تمام رفتار و حرکات آن بانوی مطهر، از سر آگاهی و برگرفته از علم الهی همراه با عصمت بوده و مقایسهٔ آن بانوی بزرگوار و بیهمتا با زنان عالم، کاری عبث و ناستودنی است.
علم سرشار
علمیکه به ذات الهی وصل باشد، و از ذات لایزال او به کسی افاضه گردد، زمان و مکان نمیشناسد و محدود به گذشته و حال نخواهد بود؛ بلکه تا برپایی قیامت پیش میرود. علم حضرت فاطمه سلام الله علیها از این سنخ بوده است.
سلمان میگوید: «عمار به من گفت: آیا از امر تعجب آوری برای تو خبر دهم! گفتم: بگو. عمار گفت: [روزی] همراه علی علیه السلام نزد فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد شدیم. هنگامیکه نگاه زهرا سلام الله علیها به علی علیه السلام افتاد، گفت: «اُدْنُ لاُحَدِّثَکَ بِما کانَ وَبِما هُوَ کائِنٌ وَبِما لَمْ یَکُنْ اِلی یَوْمِ الْقِیامَهِ حِیْنَ تَقُومُ السّاعَه؛ [علی جان!] نزدیک بیا تا تو را از آنچه که در گذشته بوده [و اتفاق افتاده] و آنچه در حال به وقوع پیوستن است و آنچه که به وقوع نپیوسته [و در آینده رخ خواهد داد] تا روز قیامت؛ زمانی که محشر برپا میشود، خبر دهم.»
دیدم امیر مؤمنان علیه السلام به عقب برگشت و نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله مشرّف شد. حضرت صلی الله علیه وآله فرمود: ای ابا الحسن! نزدیک بیا. علی علیه السلام نزدیک پیامبر صلی الله علیه وآله نشست. بعد از اینکه آرام گرفت؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: من خبر دهم یا خود خبر میدهی؟ عرض کرد: خبر دادن از شما زیباتر است. آنگاه حضرت جریانی را که بر علی علیه السلام گذشته بود، شرح داد. علی علیه السلام عرض کرد: آیا نور فاطمه سلام الله علیها از نور ما میباشد؟ حضرت فرمود: مگر نمی دانی؟ آنگاه علی علیه السلام سجده شکر انجام داد.
سپس حضرت علی علیه السلام نزد فاطمه سلام الله علیها آمد و او خطاب به علی علیه السلام گفت: «کَاَنَّکَ رَجَعْتَ اِلی اَبِی صلی الله علیه وآله فَاَخْبَرْتَهُ بِما قُلْتُهُ لَکَ؛ گویا نزد پدرم رفتی. پس آنچه را گفته بودم، به او خبر دادی؟» علی علیه السلام فرمود: چنین است ای فاطمه! «فَقالَتْ: اِعْلَمْ یا اَبَا الْحَسَنِ اِنَّ اللّهَ خَلَقَ نُورِی… وَاَنَا مِنْ ذلِکَ النُّورِ اَعْلَمُ ما کانَ وَما یَکُونُ وَما لَمْ یَکُنْ یا اَبَا الْحَسَنِ اَلْمُؤْمِنُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّهِ تَعالی؛ آنگاه فاطمه سلام الله علیها فرمود: بدان ای ابا الحسن! خداوند نور من را آفرید… من از همان نورم، گذشته و آینده و حال را میدانم. ای ابا الحسن! مؤمن با نور خدای تعالی نظر میکند (و از امور پنهانی آگاهی مییابد).» (۴)
در حدیث دیگرى از امام صادق علیه السلام چنین رسیده است:
«إِنَّ فَاطِمَهَ مَکَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ یَوْماً وَ قَدْ کَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِیدٌ عَلَى أَبِیهَا وَ کَانَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام یَأْتِیهَا فَیُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِیهَا وَ یُطَیِّبُ نَفْسَهَا وَ یُخْبِرُهَا عَنْ أَبِیهَا وَ مَکَانِهِ وَ یُخْبِرُهَا بِمَا یَکُونُ بَعْدَهَا فِی ذُرِّیَّتِهَا وَ کَانَ عَلِیٌّ علیه السلام یَکْتُبُ ذَلِکَ؛ (۵)
فاطمه سلام الله علیها پس از رحلت رسول خدا، هفتاد و پنج روز زندگى کرد و [در این ایام] بسیار محزون بود. در طول این مدت جبرئیل به حضورش می رسید، او را در عزاى پدر تسلیت میگفت و دلش را از غصه ها پاک می ساخت و او را از پدرش و جایگاه عظیم او آگاه میکرد، حتى اخبار آینده را در مورد فرزندانش به اطلاع او می رساند و امیرالمؤمنین علیه السلام آنها را می نوشت.»
چنانچه از حدیث ص ۸۱ بر می آید؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها با جبرئیل ارتباط مستقیم و مداوم داشت و اخبارى را از دنیا و آینده و عالم برزخ از او دریافت میکرد. بدین وسیله میزان علم، اطلاع و آگاهیش محدود به زمان و مکان خود نبوده است؛ بلکه علم او بسیار گسترده بود و از علم الهى سرچشمه میگرفت.
حضرت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها بر امورى اشراف داشتند که نزد دیگران پوشیده و پنهان بود. از جملهٔ این موارد، علم حضرت به زمان مرگ خویش بود! چنانچه در روایتى «اسماء بنت عمیس» چنین میگوید: «حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام وفات به من فرمودند: هنگام وفات پیامبر صلی الله علیه وآله، جبرئیل مقدارى کافور بهشتى براى رسول خدا صلی الله علیه وآله آورد. پیامبر آن را سه قسم کرد؛ یک قسم آن را براى خود برداشت؛ قسم دیگر را براى على علیه السلام و قسم آخر را براى من گذاشت. اى اسماء! آن مقدار کافور را بیاور و کنار سرم بگذار، اندکى صبر کن و در انتظار من باش، پس مرا صدا بزن، اگر جوابت را ندادم؛ بدان که به پدرم رسول خدا صلی الله علیه وآله ملحق شده ام.
اسماء میگوید: اندکى صبر کردم و آنگاه فاطمه سلام الله علیها را صدا زدم، جوابى نشنیدم، دانستم که فاطمه سلام الله علیها به ملکوت اعلى پیوسته است. (۶)»
ابن عباس دربارۀ تفسیر آیهٔ شریفهٔ «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْر»؛ «بپرسید از صاحبان ذکر!» او میگوید: «هُوَ مُحَمَّدٌ وَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ: وَ هُمْ أَهْلُ الذِّکْرِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعَقْلِ وَ الْبَیَانِ وَ هُمْ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّهِ» (۷)
همچنین «سلمى امّ بنىرافع» نقل میکند: «در واپسین لحظه هاى عمر حضرت زهرا سلام الله علیها که من در محضر آن بزرگوار بودم، ایشان از من آبى براى غسل و شستشوى بدنش خواست. آب را آماده کردم، سپس فرمود: لباسهاى نو را نیز بیاور! چنین کردم. آن بزرگوار پس از غسل، آن لباسها را بر تن کرد و در بستر رو به قبله خوابید. آنگاه خطاب به من فرمود: اى سلمى! من در همین لحظه قبض روح میشوم و به سوى پروردگارم خواهم رفت، بعد از مرگ من هیچ کس این لباس مرا از تن برنگیرد.» (۸)
هم صحبتی با فرشتگان
حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از تنها در آغاز با علم لدُنّی از مسائل آگاه بود؛ بلکه در طول حیاتش ملائکه با او حرف میزدند و او را از مسائل آینده آگاه میکردند.
حضرت صادق علیه السلام در این باره میفرمایند: «فاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اللّهِ کانَتْ مُحَدَّثَهً وَلَمْ تَکُنْ نَبِیَّهً اِنَّما سُمِّیَتْ فاطِمَهُ مُحَدَّثَهً لاِنَّ الْمَلائکَهَ کانَتْ تَهْبِطُ مِنَ السَّماءِ فَتُنادِیها کَما تُنادی مَرْیَمَ بِنْتَ عِمْرانَ…؛ (۹) فاطمه، دختر رسول خدا، محدّثه بود؛ نه پیامبر. فاطمه را از این جهت محدّثه نامیدهاند که فرشتگان از آسمان بر او نازل میشدند و با او همانند مریم دختر عمران گفتگو داشتند.»
امام صادق علیه السلام سخن خود را چنین ادامه میدهد که «شبی حضرت صدیقه به فرشتگان هم کلام خویش فرمود: آیا آن زن که بر جمیع زنان عالم برتری دارد، مریم دختر عمران نیست؟ جواب دادند: نه؛ زیرا مریم فقط سیده زنان عالم در زمان خودش بود؛ ولی خدای متعال تو را سیده زنهای عالم خودت و هم عالم زمان مریم سلام الله علیها و اوّلین و آخرین قرار داده است (یعنی تو را بانوی بانوان جهان قرار داد).»
همچنین فرمود که فاطمه بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله ۷۵ روز بیشتر زنده نماند و غم جانسوز داغ پدر قلب او را لبریز کرده بود. به این جهت، جبرئیل پی درپی به حضورش میرسید و او را در عزای پدر تسلیت میگفت. آن حضرت در ادامه فرمود: «وَیُخْبِرُها عَنْ اَبِیها وَمَکانَهُ، وَیُخْبِرُها بِما یَکُونُ بَعْدَها فی ذُرِّیَتِها وَکانَ عَلِیٌّ یَکْتُبُ ذلِکَ فَهذا مُصْحَفُ فاطِمَهَ سلام الله علیها؛ (۱۰) و او را از پدرش و مقام و منزلتش [در بهشت] و نیز به حوادثی که بعد از رحلت او بر ذریه اش وارد خواهد گشت، خبر میداد. علی علیه السلام نیز آنچه را جبرئیل گزارش میداد، مینوشت. پس این [مجموعه] همان مصحف [معروف [فاطمه زهرا است.»
در زیارتنامه حضرت فاطمه سلام الله علیها میخوانیم: «السَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمُحَدَّثَهُ الْعَلِیمَهُ؛ سلام بر تو ای محدّثه دانا.»
خطبههای غرّا و بلیغ
علم الهی و وسیع حضرت زهرا سلام الله علیها را از خطبههای او نیز میتوان فهمید. از آن حضرت پنج خطبه در منابع تاریخی و کتب روایی نقل شده است که هر یک دریایی از علم و دانش و معرفت است. ما در این بخش فقط عناوین اصلی این خطبه ها را نام میبریم و بحث تفصیلی آن را به فرصت دیگری واگذار میکنیم.
خطبه اوّل
اوّلین خطبه آن حضرت سلام الله علیها سخنرانی ایشان است که بعد از غصب خلافت امیر المؤمنین علیه السلام و غصب فدک (۱۱) حضرت زهرا سلام الله علیها ایراد شد. در این خطبه، به عناوین ذیل اشاره شده است:
۱) ضرورت شکر و سپاس الهی؛
۲) لزوم خداشناسی و بیان گوشههایی از اوصاف الهی؛
۳) فلسفهٔ بعثت پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله؛
۴) فواید و رهآورد بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛
۵) ویژگیهای قرآن و اهل بیت علیهم السلام؛
۶) بیان فلسفهٔ فروع و امامت؛
۷) مردم در عصر جاهلیّت؛
۸) ویژگیها و نقش امام علی علیه السلام در راه پیشرفت اسلام؛
۹) نکوهش بیتفاوتیهای دیروز و تشنگان قدرت امروز؛
۱۰) علل انحراف مردم پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛
۱۱) اثبات ارث خود (فدک) با براهین محکم قرآنی؛
۱۲) نکوهش از سستی و بیتفاوتی انصار؛
۱۳) دادخواهی از مسلمین؛
۱۴) علل سستی مردم در دین یا حمایت از علی علیه السلام؟؛
۱۵) علل روی گردانی مردم از قرآن؛
۱۶) علل سیر ارتجاعی و عقبگرد مردم.
خطبه دوم
این خطبه به سخنرانی در جمع زنان مهاجر و انصار اختصاص دارد و شامل نکات مهم و اساسی است. مهمترین عناوین آن از این قرارند:
۱) نکوهش مردم از سیر ارتجاعی و عقبگردی؛
۲) علل مظلومیّت امام علی علیه السلام و غصب خلافت او؛
۳) نکوهش از انحراف مهاجران و انصار؛
۴) هشدار از آیندهای خونین و فتنههای خطرناک.
خطبه سوم
آنگاه که کودتاگران تصمیم گرفتند به خانه ولایت هجوم برند، حضرت در خطبهٔ مختصری فرمودند: «من ملّتی را مثل شما نمیشناسم که این گونه عهدشکن و بدبرخورد باشند. جنازهٔ رسول خدا صلی الله علیه وآله را روی دست گذاشته و رها کردید، و عهد و پیمانهای میانتان را بریدید و فراموش نمودید، و ولایت و رهبری امام علی علیه السلام و ما اهلبیت را انکار کردید و حق مسلّم ما را باز نگرداندید. گویا از آنچه رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر خم فرمود، آگاهی ندارید؟ سوگند به خدا که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله در آن روز ولایت و رهبری علی علیه السلام را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصتطلبان را قطع نماید؛ ولی شما رشتههای پیوند معنوی میان پیامبر صلی الله علیه وآله و خودتان را پاره کردید. این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد.» (۱۲)
خطبه چهارم
این خطبه در نکوهش پیمان شکنان و مردمان بیتفاوت و ساکت ایراد شده است. در بخشی از آن میخوانیم: «… و چه بد رأیی دادید که حق را از اهلش گرفتید و به دست نااهلان دادید، و چه بد گناه و ستمیکردید، گران خواهید یافت و در آن روز که پرده از کار شما برداشته شود، سرانجامش را سخت و دشوار خواهید دید….» (۱۳)
خطبه پنجم
این خطبه در مقابل مهاجمان بیت وحی ایراد شده است که در بخشی از آن آمده است:
«اَیُّهَا الضّالُّونَ الْمُکَذِّبُون! ماذا تَقُولُون؟ وَاَیُّ شَیءٍ تُرِیدُون؟ یا عُمَرُ! اَما تَتَّقِی اللّه؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی؟…؛ (۱۴) شما ای گمراهان و دروغگویان! چه میگویید و چه میخواهید؟ ای عمر! آیا از خدا پروا نداری که داخل خانهٔ من میشوی؟….»
فصاحت و محتوای این خطبه ها و همین طور روایات فراوانی که از حضرت نقل شده است، همگی نشان دهندهٔ آگاهی و دانش ژرف آن بانوی بیهمتا است.
نمونههایی از علم الهی
بر اثر همین علم بی نهایت الهی است که حضرت حوادث آینده را به خوبی میدانست؛ چنانکه در موارد متعددی از امور غیبی و حوادث تلخ آینده خبر داد که به نمونههایی چند اشاره میشود:
۱. خبر از مصائب آینده
هنگام وفات جانسوز پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقتی سخنان پدر را شنید که فرمود: «أَبْکی لِذُرِّیَّتی؛ برای فرزندانم گریه میکنم.» حضرت زهرا سلام الله علیها به شدت گریست. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «دخترم گریه مکن، آرام باش!»
حضرت فاطمه سلام الله علیها پاسخ داد: «لَسْتُ اَبْکی لِما یُصْنَعُ بی مِنْ بَعْدِکَ؛ وَلکِنّی لِفِراقِکَ یا رَسُولَ اللّهِ؛ (۱۵) [پدرم!] برای آنچه بعد از تو بر من روا میدارند، گریه نمیکنم؛ بلکه از فراق و دوری تو ای رسول خدا صلی الله علیه وآله میگریم.»
در این جمله حضرت به صورت سربسته به تمام مصائبی که بعد از رحلت پدرش بر او وارد میشود، اشاره نموده است؛ از آتش زدن در گرفته تا اهانت به شخص آن حضرت و شهادتش.
۲. خبر از شهادت امام حسین علیه السلام
سالها قبل از شهادت امام حسین علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها به این مسئله در موارد متعددی اشاره نموده است، از جمله در اشعاری چنین فرمود:
اَمْسَوْ اِجباعاً وَهُمْ اَشْبالی
اَصْغَرُ هُمْ یُقْتَلُ فِی الْقِتالِ
بِکَرْبَلا یُقْتَلُ بِاغْتِیالٍ
لِقاتِلِیهِ الْوَیْلُ مَعَ وَبالٍ (۱۶)
«فرزندانم دیشب را گرسنه به روز آوردند. کوچکترین آنان [حسین علیه السلام] در میدان جنگ کشته میشود. در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید میکنند. نکبت و عذاب بر قاتلانش باد.»
آن حضرت سلام الله علیها در لحظات آخر عمرش خطاب به امام علی علیه السلام عرضه داشت:
اِبْکِنی وَابْکِ لِلْیَتامی وَلا تَنْسَیْ
قَتِیلَ الْعِدا بِطَفِّ الْعِراقِ
فارَقُوا اَصْبَحُوا یَتامی حَیاری
اَخْلَفُوا اللّهَ فَهُوَ یَوْمُ الْفِراقِ (۱۷)
«بر من و بر یتیمانم گریه کن؛ اما کشتهٔ دشمنیها را در سرزمین عراق فراموش نکن. در حالی جدا میشوند که یتیمان با حالت سرگردانی صبح میکنند و در حالی که به خدا سوگند میخورند، پس آن روز روز جدایی است.»
۳. خبر از شهادت خویش
حضرت نسبت به شهادت خویش گزارشهای گوناگون و خبرهای لحظه به لحظه داد است:
الف) اوّلین میهمان پیامبر صلی الله علیه وآله
حضرت فرمود: «یا اَبَا الْحَسنَ! اِنَّ رَسُولَ اللّهِ عَهِدَ اِلَیَّ وَحَدَّثَنی اَنّی اَوَّلُ اَهْلِهِ لُحُوقاً بِهِ وَلابُدَّ مِنْهُ فَاصْبِرْ لاِمْرِ اللّهِ تَعالی وَارْضَ بِقَضائِهِ؛ (۱۸) ای ابا الحسن! به راستی رسول خدا صلی الله علیه وآله با من پیمان بسته و خبر داده است که من اوّل کسی خواهم بود که به آن حضرت میپیوندم و گریزی از آن نیست. پس در برابر اوامر و خواست خداوند بزرگ بردبار و به حکم او راضی باش!»
ب) خبر از نزدیک شدن شهادت
در ساعات آخر، این گونه امام علی علیه السلام را از شهادت و مرگ خویش خبر داد: «یا اَبَا الْحَسَنِ! رَقَدْتُ السّاعَهَ فَرَأَیْتُ حَبِیبی رَسُولَ اللّهِ فی قَصْرٍ مِنَ الدُّرِّ الاَبْیَضِ فَلَمّا رَانی قالَ : «هَلُمّی اِلَیَّ یا بُنَیَّهَ فَاِنّی اِلَیْکِ مُشْتاقٌ» فَقُلْتُ وَاللّهِ اِنّی لاَشَدُّ شَوْقا مِنْکَ اِلی لِقائِکَ، فَقالَ: «اَنْتِ اللَّیْلَهَ عِنْدی» وَهُوَ الصّادِقُ لِما وَعَدَ وَالْمُوْفی لِما عاهَدَ؛ (۱۹) ای ابا الحسن! قدری به خواب رفتم. حبیبم رسول خدا صلی الله علیه وآله را در قصری از مروارید سفید دیدم. پس زمانی که مرا دید، فرمود: دخترم! به نزد من بشتاب که سخت مشتاق توام. پس جواب دادم: به خدا قسم اشتیاق من برای زیارت و ملاقات شما شدیدتر است. در این هنگام [پدرم] فرمود: «تو امشب در پیش من خواهی بود.» و او هر چه وعده دهد، راست است و به عهد خود وفا میکند.»
ج. لحظهٔ شهادت
ابن عباس نقل میکند: «حضرت زهرا سلام الله علیها در لحظههای واپسین شهادت، دست حسن و حسین(ع) را گرفت و به طرف قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله شتافت. سپس بین قبر و منبر پیامبر صلی الله علیه وآله دو رکعت نماز خواند. پس از نماز، حسنین(ع) را در آغوش خود فشرد و با آنها وداع نمود و فرمود: پدرتان علی علیه السلام در حال نماز خواندن است، پیش پدر بمانید. آن گاه خود به سوی منزل حرکت کرد. «اسماء»، همسر جعفر طیّار را صدا زد و فرمود: «لا تُضاقِدِیْنی فَإِنّی فی هذَا الْبَیْتِ واضِعَهٌ جَنْبی ساعَهً، فَاِذا مَضَتْ ساعَهٌ وَلَمْ اَخْرُجْ فَنادینی فَاِنْ اَجَبْتُکِ فَادْخُلی وَاِلاَّ فَاعْلَمی اَنّی اُلْحِقْتُ بِرَسُولِ اللّهِ؛ (۲۰) [ای اسماء!] از من جدا مشو! به راستی من در این اتاق ساعتی استراحت میکنم. پس از گذشت ساعتی، اگر [از اتاق] خارج نشدم، مرا صدا بزن. اگر جوابت دادم، وارد شو؛ امّا اگر پاسخی نشنیدی، بدان که به رسول خدا صلی الله علیه وآله پیوسته ام.»
تمام رفتار و حرکات آن بانوی مطهر، از سر آگاهی و برگرفته از علم الهی همراه با عصمت بوده و مقایسه آن بانوی بزرگوار و بی همتا با زنان دیگر، کاری ناروا و ناستودنی است.
همچنین سَلْمی، امّ بنی رافع، نقل میکند: در لحظههای واپسین زندگانی حضرت زهرا سلام الله علیها در محضرش بودم. آبی برای غسل و شستشوی بدن خواست. فورا آماده کردم. سپس فرمود: لباسهای تازه مرا بیاورید. لباسهای آن حضرت را آوردم. آنها را پوشید و وارد اتاق خود شد و در بستر استراحت رو به قبله قرار گرفت. آنگاه خطاب به من فرمود: «یا اُمّاهُ اِنّی مَقْبُوضَهٌ اَلاْآنَ اِنّی قَدْ فَرَغتُ مِنْ نَفْسی وَاِنّی قَدِ اغْتَسَلْتُ فَلا یَکْشِفْنی اَحَدٌ؛ (۲۱) ای مادر! به راستی من در همین لحظه قبض روح میشوم [و به سوی پروردگارم خواهم رفت.] به درستی که از جانم فارغ شدم و غسل کرده ام [و بدنم را شستشو داده ام.] پس کسی لباس از تن من برنگیرد.»
عصمت فاطمه سلام الله علیها
در شأن نزول آیه تطهیر، روایات متواترى در دست است و حکایت از آن دارد که آیهٔ تطهیر در خانهٔ «ام سلمه» نازل شده است. هنگام نزول آیه، رسول خدا صلی الله علیه وآله، فاطمه زهرا سلام الله علیها، على علیه السلام و حسنین علیهما السلام حضور داشتند. پیامبر صلی الله علیه وآله عباى خویش را بر سر آنان افکند و بدین ترتیب آنان از باقى اهل خانه جدا و مشخص شدند. آنگاه حضرت رسول صلی الله علیه وآله، دستها را به سوى آسمان بلند کرد و فرمود: «خدایا! اینان اهلبیت من هستند، پس بر اهلبیت و آل من درود فرست!» خداوند عزوجل این آیه را در شأن آنان نازل فرمود (۲۲): «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً»؛ (۲۳) «همانا خداوند اراده فرمود که زشتیها و پلیدیها را از شما اهلبیت دور سازد و شما را پاک و مطهر گرداند.»
استدلال به آیهٔ تطهیر
چون خلیفه اول، پس از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه وآله، فدک را غصب کرد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با او به محاجّه و مناظره پرداخت. امیرالمؤمنین على علیه السلام نیز پس از خطبهٔ فاطمه زهرا سلام الله علیها در مسجد، به آنجا رفت و در سخنانش خطاب به ابوبکر فرمود: «یا ابابکر! بگو ببینم قرآن خوانده اى؟!» ابوبکر گفت: «بلى، خوانده ام.» على علیه السلام فرمود: «بگو ببینم آیا آیهٔ تطهیر «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً» در حق ما نازل شده است یا در حق دیگران!؟» ابوبکر گفت: «در حق شما نازل شده.»
على علیه السلام فرمود: «اگر کسى شهادت دهد که فاطمه سلام الله علیها ـ نعوذ بالله ـ کار بدى انجام داده، چه میکنى؟ آیا شهادت او را می پذیرى یا نه؟» ابوبکر گفت: «بله می پذیرم و براى فاطمه سلام الله علیها مانند دیگران حد جارى میکنم.»
على علیه السلام: «در این صورت در پیشگاه خداوند کافر میشوى.»
ابوبکر: «چرا؟!»
على علیه السلام: «زیرا در این فرض تو شهادت خدا را که به پاکى فاطمه سلام الله علیها گواهى داده، قبول نکرده و گواهى مردم را پذیرفته اى، همان طور که شهادت خدا و پیامبر صلی الله علیه وآله را در این مورد نادیده گرفته و فدک را از فاطمه سلام الله علیها به یغما برده اى! اى ابوبکر! مگر فدک در دست فاطمه سلام الله علیها نبود؟ چرا و چگونه چیزى را که در دست او است براى اثبات مالکیتش از او بینه و شاهد می خواهى!؟»
مردم چون این مناظره و سخنان على علیه السلام و ابوبکر را شنیدند، به یکدیگر نگاه کرده، گفتند: «صَدَقَ وَالله عَلِىُ بن اَبِى طَالِب؛ سوگند به خدا که على علیه السلام راست میگوید.»
در اینجا على علیه السلام با استفاده از آیه تطهیر بر عصمت فاطمه سلام الله علیها استدلال نمود و مهاجر و انصار نیز آنرا پذیرفته و مورد تایید قرار دادهاند.
عایشه میگوید: «بامداد یکى از روزها رسول خدا صلی الله علیه وآله بالاپوش خود را به دوش انداخت و خواست به بیرون از خانه برود. در این موقع حسن، حسین، فاطمه و سپس على علیه السلام وارد شدند. هر یک که می آمدند، پیامبر صلی الله علیه وآله عباى خود را بر سر او میگذاشت تا اینکه همه زیر عبا جمع شدند. در این لحظه پیامبر صلی الله علیه وآله آیهٔ تطهیر را تلاوت کرد. در این موقع ام سلمه، یکى از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله، نیز خواست به آنها ملحق شود که پیامبر صلی الله علیه وآله مانع شد.» (۲۴)
گواهى ملائکه بر عصمت فاطمه سلام الله علیها
از روایات متعددى استفاده میشود که جبرئیل و سایر ملائکه آسمانها، بر حضرت فاطمه سلام الله علیها نازل شده و با وى به مکالمه و مصاحبه پرداخته و در ضمن سخنان خود، در مورد فضایل و مناقب آن بانوى گرامى مطالبى میگفتند که عصمت آن بزرگوار از آنها ثابت میشود. در حدیثى از رسول گرامى اسلام صلی الله علیه وآله آمده است: «… ابْنَتِی فَاطِمَهَ وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ فَقِیلَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! أَ هِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ عَالَمِهَا؟ فَقَالَ: ذَاکَ لِمَرْیَمَ بِنْتِ عِمْرَانَ فَأَمَّا ابْنَتِی فَاطِمَهُ فَهِیَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ، وَ إِنَّهَا لَتَقُومُ فِی مِحْرَابِهَا فَیُسَلِّمُ عَلَیْهَا سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ الْمُقَرَّبِینَ وَ یُنَادُونَهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ الْمَلَائِکَهُ مَرْیَمَ فَیَقُولُونَ یَا فَاطِمَهُ! إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِین؛ (۲۵) … دخترم فاطمه سلام الله علیها سرور زنان جهان است. گفته شد: یا رسول الله! آیا او سرور زنان زمان خویش است؟ فرمودند: این [امتیاز محدود]، مربوط به مریم سلام الله علیها دختر عمران است، ولى دخترم فاطمه سلام الله علیها برترین زنان عالمیان از اولین تا آخرین است. بر او در محراب عبادتش، هفتاد هزار فرشته از مقربین درگاه الهى سلام می دهند و او را با آن جمله اى که مریم سلام الله علیها را مخاطب قرار داده بودند، مخاطب قرار می دهند و چنین میگویند: اى فاطمه! خداوند تو را برگزیده و پاک ساخته و تو را بر تمام زنان عالمیان برترى داده است.»
فرشتگان به وضوح طهارت و عصمت فاطمهٔ زهرا سلام الله علیها را بیان نمودهاند.
همچنین از شیعه و سنى نقل شده است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ؛ فاطمه سلام الله علیها پاره تن من است، هر کس او را آزار دهد، مرا آزار داده، و هر کس مرا اذیت کند، خدا را اذیت نموده است.» (۲۶)
آنچه که از این احادیث در رابطه با عصمت حضرت زهرا سلام الله علیها می توان استفاده کرد این است که اگر فاطمه سلام الله علیها معصومه نبود، چگونه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله به طور مطلق خشم او را خشم خدا و رضاى او را رضاى الهى معرفى میکند؟ ! مگر می توان رضا و خشم اشخاص غیر معصوم را به طور مطلق، با رضا و خشم خدا مرتبط دانست!؟
پی نوشت :
۱) دیوان محمدحسین غروی اصفهانی، متخلص به مفتقر.
۲) بقره/ ۳۱ و ۳۲.
۳) کهف / ۶۵.
۴) بحارالانوار، ج۴۳، ص۸.
۵) اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج ۱، ص ۴۵۸.
۶) نهج الحیاه فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله علیها، ص ۲۳۶.
۷) احقاق الحق، ج ۳، ص۴۸۲.
۸) همان، ص ۲۲۸.
۹) بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۵.
۱۰) الکافی، ج۱، ص۲۴۱.
۱۱) کشف الغمّۀ، ج ۲، ص ۴۰
۱۲) بحار الانوار، ج ۲۸، ص۲۰۵؛ الاحتجاج، ص۵۱، ح ۸۰؛ الامامه والسیاسه، ج ۱، ص۱۲.
۱۳) احتجاج، ص ۱۰۶؛ عوالم، ج ۱۱، ص ۴۷۶
۱۴) اصول کافی، ج ۱، ص ۴۶۰؛ ارشاد دیلمی، ص ۱۷۶؛ الوافی، ج ۲، ص ۱۸۸
۱۵) صحیح ترمذی، ج ۱۳، ص۲۴۹؛ صحیح بخاری، ج ۵، ص۲۱؛ ج ۶، ص۱۰؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا سلام الله علیها، محمد دشتی، ص۱۷۱.
۱۶) امالی صدوق، ص۲۵۸؛ عوالم، ج۱۱، ص۵۸۸؛ فرهنگ سخنان فاطمه سلام الله علیها، ص۱۷۰.
۱۷) بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۱۷۴ – ۱۷۸.
۱۸) صحیح ترمذی، ج۱۳، ص۲۴۹؛ صحیح بخاری، ج۵، ص۲۱؛ فرهنگ سخنان فاطمه زهرا سلام الله علیها، ص۱۷۱.
۱۹) بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۹، ح۱۵؛ عوالم، ج۱۱، ص۴۹۱.
۲۰) وسائل الشیعه، ج۲، ص۳۱؛ کشف الغمّۀ، ج۲، ص۶۲.
۲۱) بحار الانوار، همان، ج۴۳، ص۱۸۳؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۶۴.
۲۲) فاطمه سلام الله علیها در آینه کتاب، ص ۱۰ – ۱۱، موسسه نشر الهادى قم.
۲۳) احزاب/۳۳.
۲۴) صحیح ترمذى، ج ۲ ص۳۰۸ و ۲۰۹؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص۱۵۰.
۲۵) عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۹۹.
۲۶) محجه البیضاء، ج ۴، ص ۲۱۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۶، ص ۲۷۳.
منبع : کتاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) / معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم/ چاپ اول-۱۳۹۰.