اسرائیل در داخل خود بحران خاموش اما شدید جمعیتی دارد و به نظر می رسد ایدئولوژی “پستصهیونیسم” نقشه پشتیبان برای نجات اسرائیل است. در این میان مسئله یهود مسئله “نژاد” است که میگویند ما قوم برگزیدهایم اما یهودیان اسرائیل را، یهودیهای درجه چندم می دانند و کمتر از یک درصد از نخبگان یهود در سرزمینهای اشغالی زندگی میکنند. در حال حاضر دورخیز این قوم برای یک منطقه دیگر با بسترهای مناسب و پتانسیل های زیاد به نام “چین” است.
به رسمیت شناخته شدن دولت فلسطین و افزایش اعتراضات مردمی از عملکرد رژیم صهیونیستی به خصوص در کشورهای غربی که دولتهایی حامی اسرائیل دارند، این رژیم را در بدترین وضعیت خود طی سالهای گذشته قرار داده است. از سوی دیگر، آمریکا و کشورهای اروپایی به تکاپو افتادهاند تا از هر راهی، توافقنامه صلح میان فلسطین و اسرائیل را نهایی کرده تا چیزی به نام “دولت اسرائیل” عملاً بتواند ادامه حیات دهد. اسرائیلی که قبلاً از هرگونه توافق با فلسطینیها سر باز میزد، اکنون موضع خود را تغییر داده است. اعتقاد بر این است که مسئله صهیونیسم یک چهره جدید سیاست نژادپرستانه “یهود” در غالب سرزمین نیست، بلکه سرزمینی برای این قوم ارزش دارد که دغدغههای اقتصادی آنها را برطرف کند.
موقعیت و چهره بینالمللی رژیم صهیونیستی در هیچ دوره دیگری مانند این دوره درخطر نبوده است. سال ۲۰۱۴ میلادی را باید یکی از بدترین سالها برای اسرائیل دانست. طبق آخرین آمار در ماه اکتبر این سال، ۱۳۵ کشور از ۱۹۳ عضو سازمان ملل یعنی ۶۹.۹ درصد از اعضای این سازمان، “دولت فلسطین” را به رسمیت شناختهاند .نخست وزیر سوئد در مراسم تحلیف خود در پارلمان این کشور اعلام کرد که دولت فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. این کشور اولین عضو بلندمدت اتحادیه اروپا بود که دست به چنین اقدامی میزد.
تنها ده روز بعد آن، اوضاع برای رژیم صهیونیستی غافلگیرکننده تر هم شد. مجلس عوام انگلیس با رأی قوی ۲۷۴ به ۱۲، با به رسمیت شناختن فلسطین به عنوان یک کشور صاحب دولت رأی مثبت داد. فرانسه کشور بعدی بود که پارلمانش با رأی ۳۳۱ به ۱۵۱ از دولت این کشور خواست تا فلسطین را رسماً یک کشور معرفی کند .این تمام ماجرا نبود. در آخرین روز سال ۲۰۱۴، سازمان ملل قطعنامهای را به رأی گذاشت که اصل وجود رژیم صهیونیستی را زیرسؤال برد. قطعنامه قرار بود تا سال ۲۰۱۷ به اشغالگری و “کشور بودن” اسرائیل پایان دهد. هشت عضو شورای امنیت سازمان ملل یعنی روسیه، چین، فرانسه، آرژانتین، چاد، شیلی، اردن و لوگزامبورگ به این قطعنامه رأی مثبت دادند، اما با تلاشهای شدید آمریکا و اسرائیل، قطعنامه سازمان ملل نتوانست رأی نهم را برای تصویب نهایی به دست آورد. استرالیا و آمریکا به این قطعنامه رأی منفی و پنج عضو دیگر از جمله نیجریه که انتظار میرفت رأی مثبت دهد، رأی ممتنع دادند.
با این حال به نظر می رسد لابی های صهیونیستی در این سال ها به نقطه دیگری از جهان چشم دوخته بودند. این لابی در چین طی دهه گذشته، با استفاده از تسهیلات ارائه شده از مؤسسات فکری و دانشگاهها و گروههای فشار حامی صهیونیسم و مؤسسات و روحانیون تلمودی به دنبال ایجاد ردپایی از خود در زندگی عمومی مردم چین و مؤسسات آموزشی و آکادمیک آن هستند. هدف از این فعالیتها ایجاد بستر مناسب برای پذیرش دیدگاههای صهیونیسم با استفاده از تمامی ابزارهای سیاسی جهت توضیح و دفاع از مواضع و اقدامات رژیم صهیونیستی از سوی حاکمیت چین ارزیابی شده است.
آنها به دنبال تغییر مفاهیم آکادمیک در میان چینیها و تغییر دیدگاه آنها نسبت به رژیم صهیونیستی و از دید برخی کارشناسان فروپاشی یا مدیریت غول اقتصادی فزاینده چینی ها هستند.. تل آویو معتقد است که نزدیکی منافع تجاری بین مردم چین و کابینه رژیم صهیونیستی میتواند شبکه اقتصادی کاملی را بین دوطرف ایجاد کند. رژیم صهیونیستی از این رویکرد میتواند در چارچوب منافع اقتصادی خود استفاده کرده و تا حد زیادی مناسبات دیپلماتیک و فرهنگی خود با چین را تقویت کند تا به این ترتیب به یک دولت محوری کوچک و شریک راهبردی چین تبدیل شود.
کابینه این رژیم همچنین بسیاری از معابد یهودی را در راستای خدمت به یهودیان حاضر در چین به کار گرفته است. این معابد به اسراییلی هایی که بنا به مقتضای شغلی و تحصیلی به چین رفتند، یا چینیهایی که به سمت آیین یهودیت گرایش پیدا کردند، خدمات می دهد .نکتهای که در چارچوب مناسبات چین و رژیم صهیونیستی قابل مشاهده است، اصرار کابینه این رژیم برای احداث تعداد زیادی از معابد یهودی در استان های چین است. رژیم صهیونیستی در تأسیس این معابد عمداً از مهندسی و معماری بومی چینی استفاده کرده تا بتواند هرچه بیشتر خود را به دولت چین نزدیک کند. از جمله این موارد کنیسه یهودیان در اقلیم “کایفنگ” است که در آن از فرهنگ و معماری “کنفوسیوس” الهام گرفته شده و البته نمادهایی از رژیم صهیونیستی نیز در آن قرار داده شده است.
در عین حال یهودیان چینی در اقدامیبرگرفته از منشور صهیونیسم مبنی بر تسلط بر بنگاه های رسانه ای بیش از ۵۰ روزنامه در این کشور تأسیس کردند که به بیش از ۸ زبان منتشر میشد. یکی از این روزنامهها “پیام اسرائیل” نام دارد که در سال ۱۹۰۴ تأسیس شد. یهودیان همچنین موزه ای کوچک در منطقه کایفنگ تأسیس کردند.
بعد از آغاز مناسبات رسمی چین و رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۹۲، کابینه رژیم صهیونیستی اصرار زیادی برای فعال سازی اقدامات یهودیان در چین در دستور کار خود قرار داد. اسرائیلی ها باشگاههای ویژه و بیمارستانها و قبرستانهای مختص یهودیان و حتی یگان های داوطلب ویژه آنها در این کشور تاسیس کردند .در سالهای اخیر رژیم صهیونیستی اقدام به تأسیس بسیاری از معابد در چین کرده تا بتواند بعد از گرفتن مجوز از مقامات محلی چینی، مردم یهودی شده این کشور را تشویق و از فعالیتهای دینی و تلمودی در چین حمایت کند.
سنوگ هونگ بینگ، پژوهشگر چینی الاصل آمریکایی در کتاب خود با عنوان طرح یهود برای تخریب چین مینویسد: در سایه افزایش احتمال معجزه اقتصادی چین، یهودیان جهان توطئه ای برای مدیریت یا فروپاشی این اقتصاد بزرگ،طراحی کردهاند. این ارتباط به ویژه از طریق بانکهای بزرگ وابسته به یهودیان دنبال میشود. یکی از این بانکها در اختیار خانواده ثروتمند روچیلد یهودی قرار داد که ثروت هنگفتی بالغ بر ۶ میلیارد دلار در اختیار دارد.وی در کتاب خود از تسلط خاندان ثروت و قدرت یهودی به ویژه خانواده روچیلد بر بانک مرکزی آمریکا خبر داده و مینویسد که این خانواده با خرید سهام عمده از بانک مرکزی آمریکا، تسلط خود بر آن را افزایش داده است. حتی اگر این نظریه را نیز کنار بگذاریم، روند یهودی سازی مردم چین در مرحله اخیر به شدت افزایش پیدا کرده و محافل یهودی تلاش زیادی برای نفوذ در جامعه چین دارند.
در عین حال توجه خاص رژیم صهیونیستی به مناطق کشاورزی مسلماننشین سینکیانگ، در سالهای اخیر افزایش یافته است. یکی از سیاستهای موفق اسرائیل در چین، نمایش چهره وجیه و مناسب اسرائیل در نزد جامعه ۳۰ میلیونی مسلمان چین بوده (آمار رسمی دولت چین حاکی از وجود ۱۷ میلیون مسلمان در چین میباشد. ولی مسلمانان چینی تعداد مسلمانان چین را تا ۷۰ میلیون نفر اعلام داشتهاند) و سفر سال ۱۹۹۸ شیمون پرز، رئیس اسرائیلی شورای روابط چین و اسرائیل به چین و دیدار وی از بزرگترین و قدیمیترین مسجد پکن، در راستای ایجاد رابطه دوستانه و ارتباط معنوی با مسلمانان چین ارزیابی میگردد .تلاش به منظور افزایش دیدارهای توریستی اتباع طرفین، از دیگر فعالیتهای فرهنگی مقامات پکن و تلآویو بوده و در این راستا و در جهت گسترش همکاریهای اقتصادی در حال حاضر هفتهای سه پرواز توسط شرکت هواپیمایی اسرائیل از تلآویو به پکن و شانگهای صورت میپذیرد .اعطای بورسهای دانشجویی رشته کشاورزی از سوی اسرائیل به دانشجویان چینی نیز مورد توجه میباشد.
اگرچه جمهوری خلق چین در چهار دهه اخیر از مواضع اعراب در قبال اسرائیل حمایت سیاسی میکرد ولی از دهه ۱۹۸۰ و پس از اتخاذ سیاست دربهای باز، انجام اصلاحات اقتصادی در چین و اولویت توسعه اقتصادی در سیاست خارجی و داخلی آن کشور، موضع چین در قبال تحولات اعراب و اسرائیل تغییر کرد که این امر با برقراری تماسها و ارتباطات مقامات سیاسی و نظامی طرفین، مصادف بوده است .در سیر روند روابط چین ـ اسرائیل (علاوه بر اشاره مختصر به تاریخچه روابط طرفین پس از تأسیس جمهوری خلق چین و اعلام موجودیت اسرائیل) میتوان دو مقطع بررسی قرار گیرد: قبل از برقراری روابط سیاسی که به طور عمده معطوف به همکاریهای نظامی محرمانه و متعاقب آن تماسهای سیاسی محرمانه طرفین بوده است و پس از برقراری روابط مشترک با یکدیگر.
با این حال نباید از نظر دور داشت که صهیونیسم چهره جدیدی از مسئله قدیمی “یهود” است که در قرن بیستم، ماسک صهیونیستی به چهره گذاشته است. “مسئله یهود”، مسئله “نژاد” است میگویند ما قوم برگزیدهایم. مسئله دیگر و مهمترین دغدغه یهود در طول تاریخ، “پول” بوده است. این قوم به دنبال جای امنی میگردند که بتوانند از پول در سایه امنیت استفاده کرده و هیچ سرزمینی فی نفسه برای یهود ارزش مذهبی و اعتقادی ندارد. سرزمینی برای یهود ارزش دارد که بتواند منافع اقتصادیاش را تأمین کند و امروز این سرزمین چین است.
با این حال این قوم در سراسر دنیا پراکنده شده و طبق آمار معادل جمعیت یهودی در فلسطین اشغالی، در آمریکا یهودی زندگی میکند. ۵۲۰ هزار یهودی فقط در پاریس زندگی میکنند. در آمریکای لاتین و آرژانتین، آفریقا، کانادا، ژاپن و چین هم یهودی ها زندگی میکنند. چهطور این قومی تا این حد پراکندگی دارد؟ یهودیها میگویند برای که ما را مورد آزار و اذیت قرار دادهاند، مجبور شدیم پراکنده شویم. با این حال، وقتی یهودیت همه منافعش را تا جایی که امکان داشته در یک موقعیت جغرافیایی مکیده، لگد زده و به جای دیگر مهاجرت کرده است .
در نهایت باید گفت فعالیتهای لابیهای صهیونیستی در گوشه و کنار دنیا به صورت کاملاً محرمانه دنبال میشود، آنچه که در این مطلب به آن اشاره شد، نمونه ای از این فعالیت های است که به رسانه ها درز کرده است. صهیونیستها با تمامی ابزارهای ممکن در حوادث سیاسی اقتصادی و اجتماعی برای فشار بر مخالفان خود و نفوذ بیشتر بر حامیان پروژههای صهیونیستی در منطقه و جهان استفاده میکنند.
آنها سعی دارند اهرمهای فشار جهانی نظیر رسانهها و اقتصاد بینالملل و بازارهای جهانی را تحت سلطه خود گرفته که در حال حاضر کشور پهناور و مستعد چین را هدف و اولویت خود می دانند و با استفاده از این اهرمها شاخصهای قدرت جهانی خود را افزایش می دهند. در واقع، این یک پدیده جهانی است که اگر فردی به هر جایی – در اروپای غربی، کانادا، استرالیا، زلاند نو و آمریکا برود – یک لابی اسرائیلی وجود دارد که به خوبی سازمان یافته و تأمین مالی شده، لابی قدرتمندی که برای حمایت از اسرائیل حاضر است به جنگ هر چیزی برود.
اغلب سازمان های درگیر در حمایت از اسرائیل، از مقامات تل آویو دستور میگیرند. بسیاری از آن ها حتی به طور کامل با دولت اسرائیل همکاری میکنند و سازمان های نیمه دولتی و غیردولتی (ان جی او های) ساختگی هستند. هدف آن ها پخش تبلیغات و نفوذ در مردم کشورهای محل اقامت است که یا به مسیر تل آویو بپیوندند و یا مردم را با روایات ضد و نقیض به اشتباه وادار کرده و واکنش ها را در زمان جنایات بالقوه اسرائیل خفه کنند .متحدان پراکنده یهودی در سراسر جهان توسط یک ماشین سازماندهی شده دولتی توانمند حمایت میشوند که اطلاعات غلط و دروغ را پخش میکند تا هر زمانی که از اسرائیل انتقاد یا افشاگری شود، آب را گل آلود سازند.