بهار عاشقان
۱.
نوروز رسید و بوی جان میآید
در جسم زمین، دوباره جان میآید
در باغ، گل محمّدی(ص) میخندد
تبریک! بهار عاشقان میآید
۲.
ای عشق! تو آمدی حیاتم دادی
از ظلمت و تیرگی، نجاتم دادی
من تشنه یک سرود روشن بودم
جامی ز زلال صلواتم دادی
۳.
ای دوست! ندای «لاتخف» میآید
شب رفته، صدای چنگ و دف میآید
شد چشم زمین به نور احمد روشن
از عرش، فرشته، صف به صف میآید
۴.
بوی تو ز بوستان من میآید
خورشید در آسمان من میآید
لبهای مرا فرشتگان میبوسند
چون نام تو بر زبان من میآید
۵.
ای خال لب تو نقطه «بسم الله»
در حُسن و جمال، ماه تر از هر ماه
شُکرانه دیدن تو صد تکبیر است
لا حول ولا قو\ الّا بالله
۶.
در کشور عشق، معبدی میخواهم
یک سینه تهی ز هر بدی میخواهم
سهمی ز جهان اگر مرا میبخشید
باغی ز گل محمّدی(ص) میخواهم
۷.
ای روح حماسه، قبله آزادی!
تو بر سر ظلم، تندر فریادی
تو آمدی و به غنچههای ایمان
فرمان خجسته شکفتن دادی
۸.
تا نام تو بر زبان هستی آمد
در سینه عشق، شور مستی آمد
از سینه کعبه، نور تو بیرون زد
گلبانگ خوش خداپرستی آمد
رضا اسماعیلی
در شادباش میلاد خجسته حضرت امام جعفر صادق(ع)
صبح صادق
ای کوی تو، کعبه خلایق
طالع ز رُخ تو، صبح صادق
ای پایه منبرت فراتر
از کُرسیِ هفت چرخ اخضر
تا نام ز ماه و مهر بودهست
خاکِ در تو، سپهر بودهست
کی مکتب تو، نظیر دارد؟
صدها چو «ابوبصیر» دارد
چون چشمه علمت از نَبی بود
بشکافتی آنچه در نُبی بود
فانی نه، که جاودانهای تو
دریایی و بیکرانهای تو
صیت تو، کجا مکان پذیرد؟
دریای تو، کی کران پذیرد؟
هر سَرو، که سرفراز ماندهست
حرف الف از قد تو خواندهست
روی تو، کجا به بَدر مانَد؟
شما تو، به شام قدْر مانَد؟
خورشید کجا و پرتو بَدر؟
ای شام تو، رشگ لیلـ[ُ القدر
٭
ای کوی تو، کعبه خلایق
طالع ز رُخ تو، صبح صادق
فانی نه، که جاودانهای تو
دریایی و بیکرانهای تو ….
محمّدعلی مجاهدی (پروانه)
بهشت سرمد
باز آی و فروغ حُسن بی حد بین
آن شاهد مطلق مُجرد بین
از هرچه به غیر یار، دل بُگسل
و آنگه رُخ آن بهشت سرمد بین
بگشای به باغ «ارجعی» شهپر
یک شعشعه از جمال احمد بین
از آدم و نوح، تا به روح الله
دُردی کش باده محمّد(ص) بین
ختم رُسُل و طلیعه ایجاد
مه طلعت آن نبیّ امجد بین
آن عرش سریر ماه سیما را
آیینه حُسن پاک ایزد بین
آن طایر قُدسی الهی را
لاهوت مکان و عرش مسند بین
آن طُرفه هُمای باغ وحدت را
بر سایه سدره مُخلد بین
هر دل که ز هر دو عالَم آزاد است
در طره دلبرش مُقیّد بین
هم شرع مُطهرش جهان آرا
هم رأی مُنوّرش، مُسدّد بین
قوسین صعودی و نزولی را
زان حلقه گیسوی مُجعّد بین
آن دفتر عشقِ معجز آیاتش
خورشید سپهر وحی ایزد بین
الهی قمشهای
آمیزه عشق و عرفان
آمیزه شور و عشق و عرفان، احمد
مفهوم عمیق علم و ایمان، احمد
من در عجبم چگونه با این همه وصف
میزیسته در عالم امکان، احمد(ص)؟!
علی مرادی غیاثآبادی
ماهنامه موعود شماره ۱۲۱