اصلاحات درعربستان وسوالات جوانان‌این‌کشور

این روزها مقام‌های عربستانی با دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، ژست دموکراسی‌خواهانه گرفته‌اند و سعی دارند با نظر دادن درخصوص کشورهایی چون بحرین و سوریه و مداخله در امور این کشورها توجه افکار عمومی را از وضعیت داخلی عربستان منحرف کنند.
به گزارش ایسنا، روزنامه القدس العربی – چاپ لندن – در تحلیلی تحت عنوان”اصلاحات در عربستان و سوالات فرا روی جوانان” به قلم دکتر “مضاوی الرشید” این موضوع را به چالش کشیده و می‌نویسد:

« از زمان مطرح شدن برخی اصلاحات در عربستان در ذهن جوانان کشور هفت سوال مطرح است که پاسخ به برخی از آنها واقعا مشکل است. سوالاتی درباره‌ی طرح بزرگ اصلاحات در عربستان، طرحی که قرار است به اصطلاح مانع فساد و هدر رفتن اموال عمومی در این کشور شود و به یک نظام سیاسی جدید بینجامد. همان طرحی که قرار است هیبت خانواده سلطنتی را که همواره خواست‌های ملی و حق ملت را در تصمیم‌گیری‌ها زیر پا گذاشته است، درهم بکوبد. طرحی که ما را به توزیع عادلانه ثروت‌های نفتی بین مردم و پایان یافتن نظام پادشاهی و گدائی درکنار کاخ‌های سلطنتی بشارت می‌دهد. برنامه‌ای که قرار است درها را به روی آزادی‌های اجتماعی و سیاسی که سال‌هاست بسیاری از عربستانی‌ها خواستار آن هستند، بگشاید!

اما نخستین سوالی که درباره این اصلاحات مطرح است این است که چگونه باید به پرسش جوانان باتوجه به خفقان موجود پاسخ داده شود؟ آن هم در فضایی که هرگاه کسی از اصلاحات صحبت می‌کند، دولت آن را بر سرش می‌کوبد.

باید گفت جواب به این سوال از طریق توجه به ماهیت وجودی انسان ممکن است. انسان نمی‌تواند در یک غار تاریک و متروکه زندگی کند، بلکه لااقل به یک روزنه نور و مساحتی که در آن بتواند، نفس بکشد، نیازمند است. با توجه به این ماهیت، انسان چگونه یک زندان بزرگ را قبول کند که از تجاوز و دست‌درازی زندانبان بزرگ این زندان به ابتدائی‌ترین حقوق شخصی خود در امان نیست؟

سوال دوم این است که چرا ما اصلاحات سیاسی را در دیگر کشورها خواستار می‌شویم در حالی که ما خود از دیگران مستحق‌تریم؟ آیا با توجه آمار تعداد بیکاران در کشورمان آماری که نشان می‌دهد در کشورهای عربی، عربستان بعد از نوار غزه و عراق از لحاظ بیکاری در ردیف سوم قرار دارد؛ مستحق‌تر نیستیم؟ آیا ما مستحق‌تر از بقیه نیستیم در حالی که بیش از ۷۰ درصد از مردم عربستان خانه شخصی ندارند که در آن سکونت کنند؟ آیا ما بهتر از دیگرانیم در حالی که از لحاظ فساد سیاسی و اداری و نیز پایین بودن سطح حقوق بشر رتبه نخست را در بین کشورهای عربی داریم؟ آیا عربستان بهترین است در حالی که با وجود بیکاری گسترده در کشور شش میلیون کارگر خارجی در کشور مشغول به ‌کارند؟

اما سوال سوم که همواره باعث می‌شود برادران شیعه ما به ایجاد فتنه در کشور متهم و مسئول هر نوع تنش سیاسی در کشور شناخه شوند.این است که بما بگویید اختلاف ما کجاست؟ تا از آن آگاهی یابیم. در اصل اختلافی وجود ندارد و عامل اختلاف نظام موروثی است که همواره ما را از خطر شیعه و هلال خیالی آن می‌ترساند و ما نیز عقل خود را کنار می‌گذاریم و صف خود را از شیعیان جدا می‌سازیم تا نظام همچنان ایمن باقی بماند. بدون اینکه هیچ اعتراضی در کشور رخ دهد. شیعه عربستان از عرب‌های قدیمی در کشور هستند و آنگونه که دولت به مردم القا می‌کند از ایران نیامده‌اند. خاستگاه اصلی آنها مدینه است و از آنجا به همه نقاط کشور پراکنده شده‌اند.

همه باید بدانند هلالی که دولت ما را از آن می‌ترساند باعث وحشت ما نیست، چرا که حسین آنها حسین ماست و علی آنها علی ما و ولی امر ماست و انقلاب‌ این بزرگان علیه جبر حاکم بر جامعه در واقع الهام بخش ماست.

سوال چهارم درباره به تاخیر انداختن اصلاحات به بهانه ترس از گروه‌های تندرو مانند القاعده است. در این باره اصولا باید دید مسئول به وجود آمدن این نوع رویکرد کیست؟ آیا سیاست دوگانه دولت در این مساله دلیل به وجود آمدن انگیزه‌ها و افراط گری و شکل‌گیری چنین گروه‌هایی نیست؟ در واقع روزانه قتلی انجام نمی‌شود و انفجاری رخ نمی‌دهد مگراینکه با چراغ سبز نظام باشد. نظام کنونی ما شمشیر را به عنوان نماد کشور در آورده است و به آن افتخار می‌کند وآن را در کنار نمادهای اسلامی جزو اصلی و جدا نشدنی نمادهای ملی ما قرار داده است. در واقع نظام حاکم عربستان میان خشونت‌، قتل و مقدسات اسلامی نوعی پیوند و هماهنگی ایجاد کرده است که سعی دارد با سوءاستفاده از اسلام، خشونت را توجیه کند و آن را گسترش دهد. در واقع خشونت اصلاحات را به تاخیر نمی‌اندازد، بلکه خشونت زائیده نبود اصلاحات در کشور است.

اما در این باره که خشونت‌ از خارج وارد کشور می‌شود باید گفت، ما ملتی چشم و گوش بسته نیستیم که هر چیزی به ما دیکته شود آن را بپذیریم. مردم عربستان در طول تاریخ فرهنگ ساز بوده‌اند و همواره جایگاهی رفیع در تفکر اسلامی داشته‌اند. پس امروز چه شده که همگان از ما فرار می‌کنند و از ما می‌ترسند؟ آیا این به دلیل سیاست‌های نظام کنونی کشور نیست؟

واما پنجمین سوال بی‌پاسخ در ذهن جوانان عربستان القای تفکر توطئه گروه‌هایی است که به لاییک‌ها و لیبرال‌ها مشهور شده‌اند. این ایده و حتی این گروه‌ها در حقیقت ساخته رسانه‌های سلطنتی عربستان هستند و اگر ریشه‌های واقعی آن را بررسی کنیم خواهیم دید که خاستگاه اصلی این فکر خود دولت است. تفکری که به موجب آن هر کس را که بخواهد به افراطی بودن متهم می‌کند. امروز جامعه ما به دو دسته تقسیم شده است، یک دسته گروه‌های افراطی و دسته دیگر که در مقابل این طیف قرار داده شده‌اند، لیبرال‌ها و لاییک‌ها هستند گویی که ما همچنان در عصر جاهلیت زندگی می‌کنیم و جنگ‌های قبیله‌ای کماکان میان ما ادامه دارد. نظام حاکم نیز هیزم بر آتش این اختلاف‌ها می‌ریزد و به آن‌ دامن می‌زند.

نظام سلطنتی کنونی در واقع بازی‌ می‌کند و این امر برای تمام عربستانی‌ها شناخته شده است. یکی از طرفین را خفه می‌کند و به دیگری اجازه می‌دهد هر چه می‌خواهد بگوید و با این شیوه بسیاری از اهداف خود را محقق می‌سازد و تمام این‌ مسائل در راستای مصادره آزادی‌های سیاسی و اجتماعی ملت است.

من سئوال ششم را اینگونه مطرح می‌کنم، چرا همیشه مسئولیت هر نوع فساد، دزدی و هدر دادن اموال عمومی‌به گردن زیر دستان و رعیت انداخته می‌شود؟ پس چگونه حاکم در برج “عاج” خود نشسته است، بدون اینکه حتی کلمه‌ای حرف بزند و زیردستانش این گونه با اموال ملی بازی می‌کنند؟ در واقع متهم کردن زیر دستان به فساد فرار از واقعیت تلخی است که در جامعه ما حاکم است. واقعیتی که نشان می‌دهد عرصه انتقاد، اعتراض، بازخواست و شفافیت در کشور ما چقدر بسته است. در جامعه یک تفکر اسطوره‌ای وجود دارد مبنی بر این که نظام حاکم، نظامی مقدس و الهی است و این نظام به هیچ خطا و اشتباهی اعتراف نمی‌کند. در عربستان هیچ گاه نظامی معصوم و دور از اشتباه روی کار نیامده است. البته این واقعیت تا زمانی مطرح بود که قدرت توسط یک خانواده که خود را مقدس می‌دانست و قبول این قداست را به جامعه نیز تحمیل کرد، ربوده شد. تاجایی که حتی شک در صلاحیت حاکم جرم شناخته می‌شود و این همان چیزی است که ما را به یاد قرون وسطای اروپا در قرن‌ها پیش می‌اندازد.

اما سوال هفتم و آخرین سوال، به تازگی این مساله مطرح می‌شود که یک طرح اصلاحاتی در کشور اجرا شود که براساس آن نمایندگان پارلمان را براساس ایدئولوژی و خط مشی فکری آنها انتخاب کنیم و نه تفکرات قبیله‌ای، اما سوالی که اینجا مطرح است این است که ما براساس کدام جریان فکری یا حزب سیاسی این کار را بکنیم؟ آیا اصلا اجازه چنین کاری در کشور ما داده شده است؟ آیا اینکه به یک حزب یا جریان سیاسی خاص متمایل باشیم خود جرم محسوب نمی‌شود؟ چگونه می‌شود مردم کشور را قانع کرد که براساس تمایلات و منافع قبیله‌ای تصمیم‌گیری نکنند در حالی که هیچ سابقه‌ی حزبی یا جریانات فکری سیاسی در کشور وجود ندارد؟ در پایان باید گفت اگر جواب این سوال‌ها مشخص‌ شود، می‌توان به یک طرح کلی از اوضاع کشورمان دست یابیم. با رسیدن به پاسخ این سوال‌ها است که می‌توانیم در برابر نظامی‌که تنها به دنبال منافع خود است و همواره مساله اصلاحات را به خاطر این منافع به تاخیر می‌اندازد، ایستادگی کرد.»

همچنین ببینید

لوشاتو

لوکاشنکو: به پریگوژین گفتم که نیروهای واگنر مثل حشره له خواهند شد

رئیس جمهور بلاروس تأکید کرد که به رئیس واگنر در مورد نابودی اعضای گروه هشدار …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *