پاسخ از زبان حضرت آیتالله سبحانی
خارق العاده بودن قرآن و ناتوانى دیگران از آوردن مثل آن.
اعجاز در لغت به معناى ناتوان گردانیدن است ; یعنى فردى یا چیزى منشأ ضعف و ناتوانى انسان مى گردد. (لسان العرب، ج۹، ص ۵۸) و در اصطلاح متکلمان دو گونه تعریف براى معجزه یافت مى شود: در برخى از تعریف ها معجزه به نبوت اختصاص یافته است و اعجاز کار خارق العاده اى است که مدعى نبوت براى اثبات راست گویى خود مى آورد. (قواعد المرام، ص ۱۲۷و شرح المواقف، ج۸، ص ۲۲۳)، ولى در بیشتر تعریف ها معجزه به نبوت اختصاص ندارد، بلکه هرگونه کار خارق العاده اى را که براى اثبات ادعایى الهى انجام مى شود، شامل مى گردد (رسائل الشریف المرتضى، ج۲، ص ۲۸۳ ; المنقذ من التقلید، ج۱، ص ۳۸۴، ارشاد الطالبین، ص ۳۰۶، البیان فى تفسیر القرآن، ص ۳۳ و ایضاح المراد، ص ۳۸۸).
از اعجاز، علاوه بر علم کلام در علوم القرآن و کتاب هاى تفسیر قرآن نیز بحث مى شود و در علم کلام هم در نبوت عامه و هم در نبوت خاصه مطرح گردیده است. در نبوت خاصه درباره معجزات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم بحث مى شود که مهم ترین آنها قرآن کریم است. درباره اعجاز قرآن علاوه بر بحث هایى که در کتاب هاى کلامى و تفسیرى شده کتاب هاى جداگانه اى نیز تألیف گردیده است.
اولین کسى که درباره اعجاز قرآن دست به تألیف زده، ابوعبیده معمر بن مثنى (م۲۰۹هـ) بوده، با این حال قدیمى ترین اثرى که در این زمینه به دست ما رسیده، رساله «بیان اعجاز القرآن» نوشته، ابوسلیمان محمد بن محمد بن ابراهیم بُستى (م۳۸۸هـ) مى باشد. (علوم قرآنى، ص ۳۴۳) از آن زمان تاکنون دانشمندان بزرگى از همه فرقه ها چه در کتاب هاى کلامى و تفسیرى و چه به صورت مستقل، مطالب ارزشمندى درباره اعجاز قرآن نوشتهاند که کتاب هاى «الموضح عن جهه اعجاز القرآن» از سید مرتضى (م۴۳۶هـ)، «دلائل الاعجاز» از عبدالقاهر جرجانى (م۴۷۱هـ)، «الطراز فى أسرار البلاغه وحقائق الاعجاز» از یحیى بن حمزه علوى زیدى (م ۷۴۹هـ.ق) و در دوره معاصر«المعجزه الخالده» تألیف هبه اللّه شهرستانى، «اعجاز القرآن»، نوشته مصطفى صادق الرافعى از زمره آنها مى باشند.
اگـر چـه معجـزه بـودن قـرآن کـریم مـورد اجمـاع تمـامى مـذاهب اسلامى اسـت، ولـى در ابعـاد معجـزه بـودن آن وجـوه متفـاوتـى بیـان شـده کـه مى تـوان آنهـا را در هشـت وجـه خلاصـه کـرد:
وجه اوّل: اعجاز عام در تمامى ابعاد
عده اى معتقدند که تمامى سوره هاى قرآن حتى کوچک ترین سوره اش در تمامى وجوه و ابعاد معجزه است و براى اثبات آن چنین استدلال مى کنند که: اگر تحدى هاى قرآن عام نبوده و تنها در خصوص بلاغت و فصاحت یا عظمت اسلوب آن بود، باید فقط عرب هاى خالص دوره جاهلیت مخاطب آن بودند در حالى که انس و جن طرف مقابل تحدى هستند (اسراء:۸۸) و این که خداوند نفرموده کتابوفصیح همانند قرآن بیاورید و یا کتابومشتمل بر چنین معارفى بیاورید، مى فهماند که قرآن از هر جهت که ممکن باشد، برتر است نه از یک یا دو جهت. (المیزان، ج۱، ص ۶۱ و ۵۹).
وجه دوم: اعجاز بیانى
اعجاز بیانى قرآن از معروف ترین وجوه اعجاز قرآن و مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامى است. هر چند از آن جهت که ارکان و بخش هاى عمده این وجه در سه بعد فصاحت الفاظ، بلاغت معانى و نظم و اسلوب مضامین تبیین مى شود، اقوال نیز متعدد مى باشد: برخى تحدى قرآن را فقط در بعد فصاحت و بلاغت خلاصه مى کنند ( کشف المراد، ص ۳۵۷، تلخیص المحصل، ص ۳۵۱) بعضى معتقدند تحدى قرآن منحصر در فصاحت بیش از حد و نظم مخصوص و سبک و اسلوب بدیع آن است (الاقتصاد، ص ۱۷۲ و ۱۷۳ و تفسیر المحرّر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹) و برخى نیز مى گویند: وجوه اعجاز قرآن سه چیز است: فصاحت در الفاظ، بلاغت در معانى، زیبایى در نظم (دلائل الاعجاز ، ص ۴۹ و ۵۰، الطراز، ج۲، ص ۴۱۱ـ ۴۰۹) عده اى نیز وجه اعجاز قرآن را فقط نظم و هماهنگى الفاظ و آیات و سبک و اسلوب جدید آن مى دانند (مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۹ـ ۱۰۴ و تمهید الأوائل و تلخیص الدلائل، ص ۱۷۷) به هر صورت اعجاز بیانى قرآن سه رکن دارد بدین شرح:
الف) اعجاز قرآن در فصاحت: در علم معانى کلمه اى فصیح است که روان و مستعمل بوده و از حسن و زیبایى برخوردار باشد و کلام فصیح عبارتى است که واژگان آن علاوه بر فصاحت هماهنگى و تناسب کامل با یکدیگر داشته و از هرگونه پیچیدگى مصون باشد. (شرح المختصر، ص ۱۳ـ ۲۶) این معنا از فصاحت به اعتراف تمامى علماى ادب و فصحاى عرب در آیات قرآنى مشهود است.
ب) اعجاز قرآن در بلاغت: دانشمندان علم معانى معتقدند ; کلام بلیغ سخنى است که افزون برفصاحت، تناسب کاملى با مقتضاى حال داشته باشد (شرح المختصر، ص ۲۷) یکى از شرایط بلاغت کلام آن است که کلام شامل معانى بلند و عمیق باشد. ( قرآن در قرآن، ص ۱۳۴ و ۱۳۵).
قرآن کریم به اعتراف تمامى بُلغاى سرشناس عرب از نظر رسایى و گویایى و دقت تعابیر در فهماندن مقصود و بلاغت در حدّ اعلى قرار گرفته است و از دست رس بشر عادى به دور است (الالهیات، ج۳، ص ۲۷۶ و ۳۰۶، التمهید فى القرآن، ج۵، ص ۹ـ۱۳۰، الطراز فى اسرار البلاغه وحقائق الاعجاز، ج۳).
ج) اسلوب نو و سبکى بدیع: انواع متداول کلام در میان فصحاى عرب عبارت بود از: شعر، سجع و نثر هر یک از این سه شیوه محاسن و معایب خاص خود را دارند، اما قرآن سبک و شیوه جدیدى ارائه مى کند که ظرافت شعر، آزادى مطلق نثر و حسن و لطافت سجع را داراست، بى آن که در تنگناى قافیه و وزن دچار گردد یا پراکنده گویى کرده تکلف به خود راه دهد. همین امر موجب حیرت ادباى عرب گردیده است و بسیارى از علما این سبک قرآن را از برجسته ترین ابعاد اعجاز ادبى و بیانى قرآن دانستهاند. ( علوم قرآنى ص ۳۵۷ و ۳۵۸. مقدمه جامع التفاسیر، ص ۱۰۶ و ۱۰۸، وحى و نبوت، ص ۸۱).
دلایل اثبات اعجاز بیانى قرآن
دلیل اوّل: بهترین شاهد اعجاز بیانى قرآن، عدم توانایى مخالفان از آوردن مثل براى قرآن آن هم بعد از تحدى از سوى خداوند متعال، مى باشد. قرآن کریم همواره از مدعیان و کسانى که در معجزه بودن قرآن شک دارند خواسته که مانند و شبیه آن را بیاورند (طور:۳۲و ۳۴) اگر نتوانستند ده سوره مانند آن بیاورند (هود:۱۳) و باز اگر نتوانستند حداقل یک سوره شبیه آن بیاورند (یونس:۳۸، بقره:۲۳ ۲۴) با این همه شواهد تاریخى نشان مى دهد که هیچ کس تاکنون نتوانسته به این مبارزه طلبى قرآن جواب مثبت دهد. البته افرادى با انگیزه هاى گوناگون دست به معادل سازى با قرآن زدهاند که تنها موجب سرشکستگى آنها شده است (سیره ابن هشام، ج۴، ص ۲۴۷و ۲۲۳، تاریخ طبرى، ج۲، ص ۵۰۸ و ۵۰۴ و ۴۹۶ و ۴۸۶ و ۴۶۳ و اعجاز القرآن، ص ۱۷۵).
دلیل دوم: دلیل دیگر بر اعجاز ادبى قرآن اعتراف شعرا و فصحاى بزرگ عرب اعم از مخالف و موافق است به عنوان مثال لبید بن مغیره مخزومى که در میان مشرکان به امیر سخن معروف بود بعد از شنیدن آیات قرآن گفت: «به خدا قسم این سخنان نه شعر و سحر است ونه هذیان گویى دیوانگان بلکه این گفته ها از کلام الهى است»(تفسیر طبرى، ج۲، ص ۹۸، تفسیر المنار، ج۱، ص ۱۹۹) هم چنین در این مورد مى توان به اعترافات عتبه بن ربیعه از بزرگان قریش (سیره ابن هشام، ج۱، ص ۳۱۴ و ۳۱۳) و نصر بن حارث کلده از سران عرب (الدر المنثور ، ج۳، ص ۱۸۰) و دیگر بزرگان عرب و هم چنین دانشمندان غیر عرب که با زبان عربى آشنایى دارند، اشاره کرد. (تفسیر نمونه، ج۱، ص ۱۳۷).
دلیل سوم: دلیل دیگر عدم جاى گزینى کلمات و واژه هاى قرآنى است. انتخاب کلمات به کار رفته در جمله هاى قرآن، کاملاً حساب شده است به گونه اى که نمى توان کلمه اى را جا به جا کرد یا واژه اى را جاى گزین واژه اى نمود که تمام ویژگى هاى واژه اصلى را ایفا کند. (مقدمه تفسیر المحرر الوجیز، ج۱، ص ۳۸ و ۳۹، دلائل الاعجاز، ص ۵۰ و ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن، ص ۲۹).
برخى اشکال کردهاند: درک معجزه بودن قرآن به دلیل فصاحت و بلاغت مختص گروه خاصى مانند ادباى عرب مى باشد در حالى که از شرایط اثبات اعجاز این است که جمیع افراد بشر آن را درک و از آوردن آن عاجز باشند. در جواب گفته شده براى اثبات معجزه بودن چیزى، درک همه افراد در تمام زمان ها و مکان ها شرط نیست و الاّ هیچ معجزه اى از انبیاى گذشته ثابت نمى شد ; علاوه بر آن، اذعان به فصاحت و بلاغت و نظم و اسلوب جدید قرآن هم به نقل متواتر و هم به نص قطعى از طرف ادیبان و سخن دانان مشهور عرب حتى معاندین، ثابت شده است و همین اذعان ها معجزه بودن قرآن را ثابت مى کند و دیگران نیز از دو راه مى توانند به معجزه ادبى بودن قرآن پى ببرند: اوّل این که با تلاش و کسب علم معانى و بیان لغت عرب، راه شناخت کلام فصیح و بلیغ را به دست آورند یا راه دوم را در پیش گرفته به متخصص رجوع کرده و به اذعان آنان درباره معجزه ادبى بودن قرآن اعتماد کنند (البیان، ص ۸۲ و المیزان، ج۱، ص ۶۱).
برخى دیگر گفتهاند: هر کس که به لغت عرب آگاهى داشته باشد، مى تواند کلماتى هم چون کلمات قرآن بیاورد با میسر شدن این امر، آوردن مثل قرآن نیز ممکن خواهد بود و وقتى بتوان سوره کوچکى هم چون کوثر آورد، معجزه بودن قرآن از لحاظ فصاحت و بلاغت از بین مى رود.
پاسخ این است که هیچ ملازمه اى بین امکان بیان یک واژه و آوردن یک سوره وجود ندارد، هم چنان که بیان یک واژه مستلزم این نیست که شخص توانایى سرودن شعر را دارد این مطلب شبیه آن است که گفته شود چون شخصى توانایى کار گذاشتن یک آجر را دارد، مى تواند ساختمانى بلند و مستحکم بسازد. (باقلانى، التمهید، ص ۱۷۷و الطراز، ج۳، ص ۴۱۱ و ۴۱۲) در ضمن اگر چنین امکانى بود تا حال سوره اى و لو شبیه سوره کوثر، آورده مى شد.
برخى اشکال کردهاند که احتمالاً عرب هاى عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) با قرآن معارضه کرده و مثل آن را آوردهاند، اما در طول زمان از بین رفته و به دست ما نرسیده است. پاسخ این است اگر چنین اتفاقى افتاده بود مخالفین اسلام و قرآن آن را مطرح و نقل مى کردند کسانى که جنگ هاى بزرگ علیه اسلام به راهانداختند، توانایى حفظ و معرفى چنین آثارى را نیز دارا بودند، پس نبود چنین اثرى نشان مى دهد که کسى توانایى معارضه با قرآن را نداشته است. (الاقتصاد الهادى إلى طریق الرشاد، ص ۱۶۸، الخرائج والجرائح، ص ۹۷۳ و ۹۷۴، شرح الاصول الخمسه، ص ۵۸۷ و ۵۸۸ و شرح المقاصد، ج۵، ص ۲۷ و ۲۸).
وجه سوم: هماهنگى و عدم تناقض
قرآن با آن که در مدت بیست و سه سال و به تدریج بر پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) نازل شده و از جامعیت برخوردار بوده و در مورد مطالب گوناگون سخن گفته، کمترین نشانه اى از تناقض و اختلاف در نظم و هماهنگى آن مشاهده نمى شود و این دلالت بر اعجاز قرآن دارد، زیرا اگر از سوى غیر خدا بود در آن ناهماهنگى پیدا مى شد (نساء:۸۲) و حال که چنین اختلافى نیست پس از سوى خدا نازل شده است. دلیل این مطلب آن است که اوّلاً: انسان همانند سایر موجودات این عالم در معرض تغییر و تکامل تدریجى است. ثانیاً :هیچ انسانى یافت نمى شود که جامع تمام علوم گردد، ثالثاً: انسان تحت تأثیر شرایط گوناگون محیط زندگى خویش قرار مى گیرد. با توجه به این مقدمات حال اگر انسانى که در خلال بیست و سه سال از عمر پر تلاطم خود و شرایط متنوع، گفته هایش هم از لحاظ اسلوب و نظم و هم از نظر معارف و محتوا جامع ، یک سان و هماهنگ باشد مى توان نتیجه گرفت که چنین کلامى، کلام الهى بوده و معجزه است. (المیزان، ج۱، ص ۶۶، آلاء الرحمان، ص ۴۲ ۴۳ و قرآن در قرآن، ص ۱۳۸ و۱۴۱).
برخى اشکال کردهاند که وجود ناسخ و منسوخ در میان آیات قرآن بهترین دلیل بر وجود تناقض در قرآن است. پاسخ این است که وجود ناسخ و منسوخ طبق اصول محاوره تناقض به شمار نمى آید (قرآن شناسى، ص ۱۴۶ و ۱۴۷) هم چنان که وجود خاص و عام و مطلق و مقید در یک کلام و متن تناقض نیست.
وجه چهارم: اخبار غیبى
غیب در مقابل شهادت قرار دارد و مقصود از آن بخشى از حقایق عالم هستى است که از حوزه ادراک متعارف بشرى خارج است. قرآن کریم از حقایق غیبى فراوانى خبر داده است و علاوه بر تبیین برخى مطالب غیبى پیرامون خداوند متعال و صفات جمال و جلال او، فرشتگان و اجنه، برزخ و عالم آخرت و بهشت و جهنم و… از حوادثى اعم از گذشته، حال و آینده خبر داده است (الاقتصاد، ص ۱۷۲، شرح المقاصد، ج۵، ص ۳۶ و ارشاد الطالبین، ص ۳۰۸) به طور کلى اخبار غیبى که در قرآن آمده سه گونه است:
الف) وقایعى که در گذشته رخ دادهاند مانند سرگذشت انبیا و امت هاى گذشته از قبیل طوفان نوح ( نوح:۵ـ ۱۲ ; هود:۲۵ـ ۴۹) ماجراى مریم و عیسى (علیهما السلام) (آل عمران:۳۵ـ ۶۲ ; نساء:۱۷۷ ; مریم:۱۶ـ ۳۵) و….
ب) خبر از حاضر: یعنى خبر دادن از حوادث و وقایعى که در زمان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در شرف واقع شدن بودهاند، مانند خبرهاى غیبى قرآن از دسیسه هاى منافقان و دشمنان اسلام (توبه:۱۰۷ـ ۱۱۰ و مجادله:۸).
ج) خبر از حوادث آینده: یعنى خبر دادن از حوادثى که پس از نزول آیات در زمان آینده رخ مى دادند که مى توان به مواردى چون خبر پیروزى روم بر فارس (روم:۱ـ۴) خبر بازگشت پیروزمندانه پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم به مکه (فتح:۲۷ و قصص:۸۵) وعده الهى درباره حفظ و صیانت قرآن از تحریف (فجر:۹) و دیگر موارد، اشاره کرد. همه این اخبار به ویژه خبر از حوادث آینده نشان از الهى بودن قرآن دارد.
وجه پنجم: اعجاز علمى
یکى دیگر از ابعاد اعجاز قرآن، طرح آن دسته از مسائل علمى است که در عصر نزول، هیج یک از تمدن هاى بشرى از آن آگاهى نداشتند. در اشارات علمى قرآن، پرده از مسائل و اسرارى برداشته که تنها پس از گذشت قرن ها و در سایه علوم تجربى، مورد تصدیق دانشمندان قرار گرفته است به گونه اى که نه قابل انکار است، نه معلول تصادف و نه نتیجه اطلاعات زمان نزول قرآن و این خود بهترین دلیل بر الهى و معجزه بودن قرآن است (الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸و ۴۱۹،و التمهید، ج۶، ص ۶ ۷) به عنوان مثال به مواردى از قبیل: اصل جاذبه عمومى (رعد:۲) کروى بودن زمین (اعراف:۱۳۷) منشأ پیدایش جنین زوجیت در گیاهان و همه موجودات (لقمان:۷، یس: ۳۶ ; الالهیات، ج۳، ص ۴۱۸ـ ۴۳۳ ; البیان، ص ۷۰ـ ۷۶)، مى توان اشاره کرد.
وجه ششم: اعجاز تشریعى
قرآن کریم از لحاظ تشریع و قانون گذارى بى نظیر است و با پیشرفت زمان، باز جواب گوى نیازهاى بشرى مى باشد. تمام قوانین متکى بر مقتضیات فطرت بوده و تضادى با سنن خلقت آدمى ندارد (الالهیات، ج۳، ص ۳۹۸ـ ۴۰۶ و وحى و نبوت، ص ۳۳۵) این کتاب ملاک وضع قوانین خود را مصالح و مفاسد واقعى قرار داده است و در حالى که به خواسته هاى معنوى آدمى احترام مى گذارد و او را تشویق به رعایت مسائل عبادى و اخلاقى مى کند به خواسته هاى دنیوى او نیز توجه داشته و برنامه ارائه مى دهد. از این رو اسلام دین متعادل و وسطى است (بقره:۱۴۳) و در هیچ موردى افراط و تفریط را برنمى تـابـد. (الالهیـات، ج۳، ص ۳۹۸ـ ۴۱۲) حـاصـل آن که هر انسـان منصفى با دیـدن احکامى با این امتیازها که در آن زمان و جامعه جهالت زده عصر بعثت، آورده شده حکم به این بعد از اعجاز قرآن مى کند و وضع مقررات آن را خارج از حیطه توانایى انسانى درس نخوانده مى داند.
وجه هفتم: اعجاز معنوى
قرآن کریم علاوه بر زیبایى هاى ادبى و نگارشى، داراى معانى و معارف بسیار وسیع و عمیق است (بیان السعاده، ج۱، ص ۳۹ـ ۴۵ ; المیزان ج۱، ص ۲۳۳ـ ۲۳۴) این گستردگى باعث شد که امیرالمؤمنین على (علیه السلام) در نهج البلاغه از قرآن به دریاى ژرفى تعبیر کند که هیچ گاه از آب تهى نمى شود، گرچه همه عالمان از آب آن بهره ببرند. (نهج البلاغه صبحى صالح، خ۱۹۸) نمونه هایى از اعجاز قرآن در زمینه معارف الهى را مى توان در موارد ذیل خلاصه کرد:
توحید: قرآن در ارائه راه هاى خداشناسى همه راه هاى آفاقى و انفسى را به روى مخاطبان باز مى گذارد (فصلت:۵۳) و نشان مى دهد که علم، قدرت، اراده و تصرف خداوند در هستى در تمام موجودات هیچ منافاتى با نظم علّى و معلولى و اراده و اختیار انسان ندارد.
انسان شناسى: توجه به ساحت هاى گوناگون جسم و روح و عقل انسان، توجه به مبدأ و منتهى و مسیر و برنامه هاى مراحل سیر انسان و این که از کجا آمده، به کجا مى رود و در کجاست مورد توجه قرآن است مراحل پیدایش انسان در قرآن توصیف گشته (مؤمنون:۱۴) و به عنوان خلیفه خدا در زمین معرفى مى شود (بقره:۳۰) این انسان بر سرشت الهى خلق شده و داراى دو وجهه ملکى و ملکوتى است (انسان:۳
نبوت: در نگرش قرآن انبیاى الهى معصوم و برگزیده هستند (آل عمران:۳۳، انعام :۸۴ و ۸۷) و براى هدایت انسان ها و سعادت آنها فرستاده شدهاند (حدید:۲۵).
معاد: تصویر حیات ابدى و معادشناسى در قرآن یک برجستگى ویژه اى دارد و قریب یک سوم آیات قرآن به این موضوع اختصاص یافته و در پرتو بقاى روح انسان، صحنه هاى حیات برزخى و رستاخیز نهایى به شکل اعجاب انگیز مطرح شده است. (البیان فى تفسییر القرآن، ص ۵۰ و ۵۵، ایضاح المراد فى شرح کشف المراد، ص ۴۷۵و ۴۷۶).
وجه هشتم: امى بودن آورنده قرآن
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) فردى امّى (درس ناخوانده) بود که در تمـام عمر در بـرابـر هیـچ آموزگارى زانو نزد و هیـچ قلمـى به دسـت نگـرفت و خطى ننـوشت، سـال هاى متمـادى در بیـن مردم زندگى کـرد در حـالى که احـدى از معـاصرینش یک بیـت شعر از او نشنیـدند. چنین شخصیتى ناگهان در سن چهل سالگى کتابوآورد که هم الفاظش و هم معانى اش شگفت آور است وتمامى ادباء، شعرا و علما از هماوردى آن درماندند ( المیزان، ج۱، ص ۶۳) این همه نشان از الهى و معجزه بودن قرآن کریم دارد.
نظریه صرفه
در مقابل اندیشه اعجاز ادبى قرآن، برخى متکلمین رأى دیگرى ارائه کردند که به «نظریه صرفه» معروف است. این نظریه براى نخستین بار در قرن سوم توسط ابواسحاق نظّام، پیشواى معتزلیان (۲۳۱هـ) وعیسى بن صبیح مزدار ملقب به راهب معتزله مطرح شد. پس از آنها گروهى دیگر از متکلمان اهل سنت و امامیه آن را پذیرفتند. (الذخیره فى علم الکلام، ص ۳۷۸، اوائل المقالات، ص ۱۶۶ و ۱۶۷و تقریب المعارف، ص ۱۵۷) قائلین به نظریه صرفه معتقدند که هر چند قرآن در جایگاه بسیار بلندى از فصاحت و بلاغت قرار دارد، اما آوردن کلامى همانند قرآن امکان دارد و خارج از حیطه قدرت انسان نیست و بعضى از انسان ها توانایى معارضه با قرآن را دارند ولى خداوند با قدرت خویش از این کار جلوگیرى مى کند و نمى گذارد کسى در انجام این کار کامیاب شود چنان که خداوند فرموده است: «کسانى که ناروا راه خودخواهى و استکبار را در پهناى زمین برگزیدند از هرگونه گزند و آسیب رسانى به آیات خویش باز مى داریم (اعراف:۱۴۶; الالهیات ، ج۳، ص ۳۳۸) با این همه در تبیین نظریه صرفه سه تفسیر مختلف ارائه شده است: (الطراز، ج۳، ص ۳۹۱ و ۳۹۲، قواعد المرام، ص ۱۳۲
۱. خداوند انگیزه کسانى که در صدد معارضه با قرآن برمى آیند را از بین مى برد و همت انجام این کار را از آنها باز مى ستاند. (شرح المواقف، ص ۲۴۶).
۲. خداوند پس از بعثت پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم مردم را از علومى که براى معارضه با قرآن لازم بود، محروم ساخته است و این امر به دو صورت تحقق یافته است:
الف) محو ساختن علوم موجود بشرى که براى مبارزه با قرآن به کار مى آید.
ب) حاصل نشدن علوم لازم براى مبارزه با قرآن در نزد بشر ( اعجاز القرآن، ص ۱۴۴، قواعد المرام، ص ۱۳۲و شرح المواقف، ج۸، ص ۲۴۶).
۳. خداوند کسانى که انگیزه و دانش لازم را براى معارضه با قرآن دارند به قهر و جبر از این کار باز مى دارد (الذخیره، ص ۳۷۸ و مناهج الیقین ص ۴۲۱).
نقد نظریه صرفه
بر نظریه صرفه نقدهاى فراوانى وارد شده است که به چند مورد اشاره مى شود:
۱. نظریه صرفه با آیات تحدّى (هود:۱۳ـ ۱۴ ; ویونس:۳۸ ۳۹) منافات دارد، زیرا ظهور این آیات آن است که خود قرآن با تمام ویژگى هاى منحصر به فردش ذاتاً معجزه است.
۲. بر اساس نظریه صرفه، بزرگان فصاحت و بلاغت عرب، ذاتاً توانایى آوردن مثل قرآن را داشتند، ولى خداوند پس از بعثت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) و نزول قرآن به طریق خارق العاده از این کار جلوگیرى کرده است، بنابراین باید قبل از نزول قرآن صرفى نبوده و لازم مى آید که میان عرب جاهلى سخنانى که به لحاظ فصاحت و بلاغت همانند قرآن باشند، یافت شود در حالى که هیچ یک از آثار به جاى مانده از ادبیات دوران جاهلیت همتاى قرآن نیست. همین امر نشان مى دهد که اعجاز قرآن«صرفه» نیست بلکه به کمالات ذاتى آن است که در تک تک آیاتش، وجود دارد (البیان فى تفسیر القرآن، ص ۸۳).
منابع
احیاء العلوم القرآن ، غزالى (م۵۰۵)، ابوحامد، بى نا، بى جا، ۱۳۵۸ش ; ارشاد الطالبین إلى نهج المسترشدین ، سیورى، جمال الدین مقداد بن عبداللّه ، تحقیق سید مهدى رجائى، مکتبه المرعشى، قم، ۱۴۰۵ق ; اعجاز القرآن ، رافعى،مصطفى صادق، دار الکتاب العربى، بى جا، ۱۳۹۳هـ ;الاقتصاد فى الاعتقاد، طوسى، محمد بن حسن، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰ق ; الاقتصاد والهادى إلى طریق الرشاد ، طوسى،محمد بن حسن ، تحقیق شیخ حسن سعید، مکتبه جامع، چهل ستون، مطبعه خیام، قم، ۱۴۰۰هـ ; الالهیات ، سبحانى، ج عفر، المرکز العالمى للدراسات الاسلامیه، قم، سال ۱۴۱۲ق ; اوائل المقالات فى المذاهب والمختارات، مفید، محمد بن نعمان، المؤتمر العالمى لألفیه الشیخ المفید، قم، ۱۴۱۳ق ; ایضاح المراد فى شرح کشف المراد ، ربّانى گلپایگانى، على ، مرکز مدیریت حوزه علمیه ، قم ۱۳۸۲ش ; بیان السعاده، جنابذى، سلطان محمد، مؤسسه اعلمى مطبوعات، لبنان۱۴۰۸هـ ; البیان فى تفسیر القرآن ، خویى، سید ابوالقاسم، انتشارات امید، بى جا، ۱۴۱۶هـ ; تاریخ طبرى (تاریخ الامم والملوک ، طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر ، چاپ الاستقامه، قاهره۱۳۵۸هـ ; تفسیر آلاء الرحمان ، بلاغى، محمد جواد، مؤسسه بعثت، قم، ۱۴۲۰هـ ;تفسیر طبرى، طبرى، محمد بن جریر، ضبط و تعلیق محمود شاکر، داراحیاء التراث العربى، بیروت، ۱۴۲۱ق ; تفسیر المحرر الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز ، اندلسى، قاضى ابومحمد عبد الحق ابن عطیه (م۵۴۶هـ)، بى جا، سال ۱۳۹۵هـ ; تفسیر نمونه ، مکارم شیرازى، ناصر ، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، ۱۳۵۲ـ ۱۳۶۶ ; تقریب المعارف ، حلبى، ابوصلاح تقى الدین، تحقیق فارس تبریزیان الحسون ناشر محقق بى جا ۱۴۱۷ق ; تلخیص المحصل ، طوسى، خواجه نصیر الدین، دارالاضواء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۵هـ ;التمهید، باقلانى، ابوبکر محمد بن طیب، قاهره، دارالفکر العربى، ۱۳۶۶ ; التمهید ، معرفت،محمد هادى ، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم، ۱۴۱۶ق ; تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل ، باقلانى، قاضى ابوبکر، مؤسسه کتب ثقافیّه، بیروت۱۴۱۴ق ; ثلاث رسائل فى اعجاز القرآن ، بستى، ابوسلیمان، دار المعارف، قاهره۱۹۶۸م ; جامع البیان فى تفسیر القرآن ، طبرى، ابوجعفر محمد بن جریر ، دار المعرفه، بیروت، بى تا ; الخرائج والجرائح ، راوندى، قطب الدین، مؤسسه امام مهدى، ۱۴۰۹هـ ; الدر المنثور فى تفسیر بالمأثور ، سیوطى، ج لال الدین، حلبى، مصر، بى تا ; دلائل الاعجاز ، جرجانى، عبدالقاهر ، دارالکتب العربى، بیروت، ۱۴۲۰هـ ; الذخیره فى علم الکلام ، سید مرتضى، على بن الحسین، مؤسسه نشر اسلامى، قم ۱۴۱۱هـ ; رسائل الشریف المرتضى ، سید مرتضى علم الهدى، مؤسسه النور مطبوعات، بیروت ; السیرهُ النبویه، ابن هشام، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۱هـ ; شرح الاصول الخمسه ، همدانى، قاضى عبدالجبار، دار احیاء التراث العربى، بیروت ۱۴۲۳ق ; شرح المختصر ، تفتازانى، سعد الدین ، انتشارات علامه، قم، ۱۳۶۸هـ.ش. ; شرح المقاصد ، تفتازانى، سعدالدین، انتشارات شریف رضى، قم، ۱۴۰۹هـ.ق ; شرح المواقف فى علم الکلام ، جرجانى،سید شریف على بن محمد، انتشارات شریف رضى، قم ۱۴۱۲هـ ; الطراز فى اسرار البلاغه وحقائق الاعجاز ، العلوى الزیدى، امیر یحیى، دار الکتب العلمیه بیروت، بى تا ; علوم قرآنى ، معرفت، محمد هادى ، مؤسسه فرهنگى انتشارات التمهید، ۱۳۷۸ش ; قرآن در قرآن ، جوادى آملى، عبداللّه ، مؤسسه انتشارات اسراء، قم، ۱۳۸۱ش ; قرآن شناسى ، مصباح یزدى،محمد تقى، تحقیق محمود رجبى، انتشارات مؤسسه امام خمینى (رحمه الله) ;قواعد المرام فى علم الکلام ، بحرانى، میثم بن على بن میثم، مکتبه آیه اللّه مرعشى، قم ۱۴۰۶ق ; کشف المراد فى شرح تجرید الاعتقاد ، حلّى، حسن بن یوسف بن مطهر، با تصحیح و تعلیقه حسن زاده آملى، مؤسسه نشر اسلامى وابسته به جامعه مدرسین قم ; لسان العرب ، ابن منظور، دار احیاء التراث العربى، بیروت، ۱۴۰۸هـ ; مقدمه جامع التفاسیر ، راغب اصفهانى،ابوالقاسم، انتشارات دارالدعوه، کویت ۱۴۰۵هـ ; المنار فى تفسیر القرآن ، رشید رضا،محمد ، دار المعرفه ، بیروت ; مناهج الیقین ، سید مرتضى علم الهدى، دارالاسوه للطباعه والنشر، ۱۴۱۵ ; المنقذ من التقلید ، حمصى، سدید الدین محمود، مؤسسه النشر الإسلامى، قم،۱۴۱۲هـ.ق ; المیزان فى تفسیر القرآن ، طباطبایى،محمد حسین ، مؤسسه اسماعیلیان، ۳ قم ، ۱۴۱۲هـ ; وحى و نبوت در قرآن ، جوادى آملى، عبداللّه ، مؤسسه انتشارات اسراء، قم ۱۳۸۱ش.