کیمیاى محبت

سید حسین هاشمى‏نژاد
محبت امام زمان، علیه‏السلام، که همان محبت‏خدا مى‏باشد (من احبکم فقد احب الله) (۱) هم جنبه موضوعیت دارد و هم جنبه طریقیت.

محبت و عشق به آن بزرگوار موضوعیت دارد، یعنى نفس و ذات این محبت و اظهار عشق و نیاز به آن محبوب، مطلوب و ممدوح حضرت حق است. چنانکه در احادیث و روایات ائمه معصومین، علیهم‏السلام، از طریق عامه و خاصه بر آن تاکید شده است.

زمخشرى که از مشاهیر علماى عامه و صاحب تفسیر «الکشاف‏» است در تفسیر آیه: «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فى القربى‏» (2) این حدیث را نقل مى‏کند:

«رسول خدا فرمود: هر که با دوستى آل محمد بمیرد، شهید مرده است. هر که با دوستى آل محمد بمیرد، بخشوده از عذاب مرده است. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، توبه کار مرده است. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، مؤمن کامل مرده است. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، فرشته مرگ او را بشارت مى‏دهد، و سپس منکر و نکیر نیز او را به هشت‏بشارت مى‏دهند. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، او را معزز و محبوب به سوى بهشت مى‏برند، آنگونه که عروس را معزز و محبوب به سوى خانه داماد مى‏برند.هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، از قبر او دو در به سوى بهشت گشوده مى‏شود. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، خداوند قبر او را زیارتگاه فرشتگان رحمت قرار مى‏دهد. هرکه با دوستى آل محمد بمیرد، طبق سنت و جماعت مرده است. هرکه با دشمنى آل محمد بمیرد، روز قیامت در حالى وارد مى‏شود که بر پیشانى او نوشته است: مایوس از رحمت‏خدا!

هرکه با دشمنى آل محمد بمیرد، کافر مرده است. هرکه با دشمنى آل محمد بمیرد، بوى بهشت را استشمام نمى‏کند.» (3)

از روایت فوق و دهها روایت دیگر چنین برداشت مى‏شود که نفس محبت اهل بیت، علیهم السلام، داراى ارزش و اعتبار فوق العاده عظیم مى‏باشد، تا آنجا که در برخى از روایات آمده است که از همه عبادتهاست‏بالاتر است.

چنانکه در روایتى که از امام صادق، علیه السلام، نقل شده است، مى‏خوانیم:

« ان فوق کل عباده عباده و حبنا اهل البیت افضل عباده‏» (4)

بالاتر از هر عبادتى، عبادتى است، و محبت ما اهل بیت، علیهم السلام، برترین عبادتهاست.

محبت امام زمان طریقیت دارد
وقتى فردى محب یک انسان کامل مانند حضرت ولى عصر، علیه السلام، مى‏شود طبیعى است که لازمه‏اش تبعیت «محب‏» از «محبوب‏» و نتیجتا متصف گشتن «محب‏» به صفات «محبوب‏» است.

چنانکه اهل معرفت مى‏گویند: تاثیر نیروى «محبت‏» در پیراستن جان از رذائل و آراستن آن به فضایل، از قبیل تاثیر مواد شیمیایى بر روى فلزات است که همچون اکسیرى دفعتا فلزى را مبدل به فلز دیگرى مى‏سازد. و یا مانند سیم برقى است که ا زوجود «محبوب‏» به «محب‏» اتصال مى‏یابد و یکجا و با سرعت، تمام صفات «محبوب‏» را به «محب‏» انتقال مى‏دهد.

بنابراین اگر دیدیم مدعى محبت‏به کسى، عارى از صفات محبوب، بلکه متصف به صفات ضد صفات اوست، طبیعى است که در صدق ادعاى وى دچار تردید شویم و احیانا تکذیبش مى‏کنیم.

چنانکه در روایتى که شیخ کلینى، رحمه الله علیه، به اسناد خود از امام صادق، علیه السلام، نقل مى‏کند، آمده است:

«ما اساس هر خوبى و خیرى هستیم و هر چه نیکى است از فروع ماست [یعنى ما درخت مبارک و شجره طیبه‏اى هستیم که شاخه‏هاى آن جز فضیلت و تقوى و خوبى میوه‏اى ندارد].

و در شمار نیکیهاست، توحید و نماز و روزه، و خشم فرو خوردن و خطا کار را بخشیدن، دلجویى‏از فقیران، و رعایت‏حال همسایگان، و اعتراف به فضل صاحبان فضل.

و دشمنان ما، ریشه و اصل هر شر و بدى هستند. و هرچه پلیدى و زشتى است از شاخه‏هاى [شجره خبیثه] آنهاست. و دروغ، بخل، سخن چینى، قطع رحم، ربا خوارى، تعدى به مال یتیمان، زنا و سرقت و ارتکاب هرگونه خطا و تبهکارى از آنها ناشى مى‏گردد.

بنابراین دروغ گفته است کسى که پنداشته است که با ماست، در حالى که او [به گواهى اعمال زشتش] وابسته به فروع غیر ماست [از پیوند خوردگان به درخت ناپاک دشمنان ماست].» (5)

این حدیث‏شریف هشدارى به دوستان و منتظران حضرت ولى عصر، علیه السلام، مى‏دهد که به خود بیایند و در اعمال خود بیاندیشند و بنگرند که راستى خلق و خو و رفتار و گفتارشان در عداد چه سنخى از اخلاق و اعمال است و مشابهت‏با محصول کدامیک از آن دو درخت «خبیث‏» و «طیب‏» دارد.

اگر دیدند آنچه از دل و مغز و اعضایشان تراوش مى‏کند توحید و تقوى و طهارت است دل خوش دارند و خدا را سپاس گویند که شاخه وجودشان با شجره طیبه اهل بیت – که امروز باقیمانده‏اش حضرت بقیه الله است – پیوند پیدا کرده و میوه‏اى هم سنخ با میوه آن درخت پاک از خود تحویل‏مى‏دهند که از لوازم قهرى و طبیعى هر پیوند پاک و صحیح همین است.

و اگر دیدند – خداى نا کرده – آنچه از درون و برونشان نشات گرفته و ظاهر مى‏گردد، درست نقطه مقابل اعمال آن حضرت است; نه کسب و تجارتى منزه دارند، و نه خانواده‏اى مزکى، نه فضایل اخلاقى دارند و نه از قبایح عملى دورند، چشمهایشان ناپاک و زبانهایشان نامهذب است، نگران باشند که مبادا شاخه وجودشان با شجره خبیثه دشمنان امام زمان، علیه السلام، پیوند خورده باشد و آنگاه عمرى با همین خیال غرور آمیز در معاصى سر کنند و در قیامت ناگهان خود را در صف دشمنان اهل بیت، علیهم‏السلام، بیابند.

پیام امام زمان، علیه السلام، همان پیام اجداد طاهرینشان مى‏باشد که در زیارت جامعه فرموده‏اند:

«و وصیتکم التقوى‏».

سخن خود را با شما شیفتگان و منتظران حضرت دوست‏با کلام نورانى حضرتش به پایان مى‏بریم:

«ولو ان اشیاعنا – وفقهم الله لطاعته – على اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد علیهم لما تاخر عنهم الیمن بلقائنا». (6)

اگر شیعیان ما – که خداوند آنها را موفق به اطاعتش بدارد – دلهایشان در وفا به عهد و پیمانى که با ما دارند گرد هم مى‏آمد از فیض دیدار ما محروم نمى‏شدند.

پى‏نوشتها:

۱. سوره شورى (۴۲)، آیه‏23.

۲. قسمتى از زیارت جامعه کبیره.

۳. الزمخشرى، جار الله محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج‏3، ص‏467; همچنین ر. ک: الرازى، فخرالدین محمد، التفسیر الکبیر، ج‏27، ص‏166; المجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج‏27، ص ۱۱۱، ح ۸۴:

«قال رسول الله: من مات على حب ال محمد مات شهیدا. ا لا و من مات على حب ال محمد مات مغفورا له.الا و من مات على حب ال محمد مات تائبا. الا و من مات على حب ال محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان. الا و من مات على حب ال محمد بشره ملک الموت بالجنه ثم منکر و نکیر. الا و من مات على حب ال محمد یزف الى الجنه کما تزف العروس الى بیت زوجها. الا و من مات على حب ال محمد فتح له فى قبره بابان الى الجنه. الا و من مات على حب ال محمد جعل الله قبره مزار ملائکه الرحمه. الا و من مات على حب ال محمد مات على السنه و الجماعه. الا و من مات على بغض ال محمد جاء یوم القیامه مکتوب بین عینیه ایس من رحمه الله. الا و من مات على بغض ال محمد مات کافرا. الا و من مات على بغض ال محمد لم یشم رائحه الجنه‏».

۴. المجلسى، محمد باقر، همان، ص ۹۱، ح‏48.

۵. الکلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، ج ۸، ص‏243:

«نحن اصل کل خیر، و من فروعنا کل بر، فمن البر: التوحید، والصلوه، و الصیام، و کظم الغیظ، و العفو عن المسیى‏ء، و رحمه الفقیر، و تعهد الجار، و الا قرار بالفضل لاهله.

و عدونا اصل کل شر، و من فروعهم کل و فاحشه. فمنهم: الکذب، و البخل، و النمیمه، و القطیعه، و اکل الربا، و اکل مال الیتیم بغیر حقه، و تعدى الحدود التى امر الله، و رکوب الفواحش، ما ظهر منها و ما بطن، و الزنا، و السرقه، و کل ما وافق من ذلک من القبیح.

فکذب من زعم انه معنا و هو متعلق بفروع غیرنا».

۶. المجلسى، محمدباقر، همان، ج‏53، ص‏177.

 

ماهنامه موعود شماره ۱۰-۱۱

Check Also

من مهدى هستم‏

سيد جمال الدين حجازى‏اين ماجرا مربوط به شخصى است كه «حسن عراقى» نام داشت. او در زهد و معنويت به جايى رسيد كه همرديف بزرگان عصر خويش قرار ...

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *