بنیاسرائیل با فرمان خداوند و با راهنمایی حضرت موسی(ع) از مصر خارج شده و در نزدیکی مرزهای سرزمین موعود (بیتالمقدس) اردو میزنند. آنان با آگاهی از نیرومندی ساکنان بیتالمقدس، فرمان صریح خداوند برای ورود به آن سرزمین و نبرد با ساکنان آنجا را زیر پا میگذارند. خداوند به کیفر این مخالفت، آنها را به مدت چهل سال از ورود به سرزمینِ آمال و آرزوهایشان محروم میسازد.
چکیده
بنیاسرائیل با فرمان خداوند و با راهنمایی حضرت موسی(ع) از مصر خارج شده و در نزدیکی مرزهای سرزمین موعود (بیتالمقدس) اردو میزنند. آنان با آگاهی از نیرومندی ساکنان بیتالمقدس، فرمان صریح خداوند برای ورود به آن سرزمین و نبرد با ساکنان آنجا را زیر پا میگذارند. خداوند به کیفر این مخالفت، آنها را به مدت چهل سال از ورود به سرزمینِ آمال و آرزوهایشان محروم میسازد. بنیاسرائیل این مدت را در تلاشی ناموفق برای ورود به بیتالمقدس در بیابانهای اطراف (وادی تیه)، سرگردان و با اقوام و ساکنانِ مناطق همجوارِ فلسطین درگیر میشوند. در این مدت، حوادث زیادی برای آنان رخ میدهد. در این نوشتار، دیدگاههای مختلف مفسران درباره چگونگی عینیت یافتنِ تحریم الاهی و تحلیلِ چرایی آن و نیز حوادثِ پیشآمد در وادی تیه، با تأکید بر مشترکات موجود میان گزارش عهد عتیق، قرآن کریم و آراء و نظرات مفسران بررسی شده است.
واژگان کلیدی: تیه، بنیاسرائیل، منّ و سلوی، سرگردانی، صحرای سینا.
مقدمه
قرآن کریم در راستای اهداف هدایتی و تربیتی خویش، بیش از هر قوم دیگری به تاریخ بنیاسرائیل و فرازهای عبرتانگیز آن توجه نشان داده است. گزارش بسیار کلی درباره سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در وادی تیه، از این نمونههاست. گزیده و اجمالگویی قرآن کریم در این گزارش از یک سو، و بیاطلاعی غالب مفسرانِ مسلمان از تاریخ یهود و بی اعتنایی به آن از سوی دیگر، زمینهساز پیدایش تفاسیری غیرواقعگرایانه در این زمینه شده است. بازشناسی درست این دوره از تاریخ بنیاسرائیل و ارائه تحلیلی روشن و واقعگرایانه از آن، زمینه را برای فهم درستِ آیات مربوط و پند آموزی لازم از آن فراهم ساخته و اهمیت این پژوهش را میرساند؛ به ویژه اینکه در این باره پژوهشی مستقل انجام نگرفته است.
مفهومشناسی
فرهنگ نویسان عربی، «تیه» را در اصل، مصدرِ «تاهَ یَتیهُ»۱ به معنای سرگشته و سرگردان به راهی رفتن دانسته۲ و برخی گمراه شدن در پی آن را نیز افزودهاند.۳ معنای سرگردانی و گمراهی و حرکت با حالت سرگشته و سرگردان در پی گم کردن راه۴ هم گفته شده است.۵ بر اساس معانی یادشده و به عنوان اسم صفت، ۶، بیابانی که به سبب نبود نشان راه۷، آدمی در آن گم و سرگردان شود نیز «تِیه» خوانده شده است.۸ سرانجام، در کاربردی دیگر و با اثرپذیری از قرآن کریم (مائده: ۲۶)، تیه به عنوان اسم خاص۹ به بیابانی گفته میشود که بنیاسرائیل در پی خروج از مصر و بر اثر نافرمانی خداوند، چهل سال در آن سرگردان و از ورود به سرزمین مقدس محروم شدند.۱۰
بیابان موسوم به «تیه» در شبه جزیره سینا قرار دارد. جغرافیدانان عرب، آن را صحرای بنیاسرائیل نیز خواندهاند.۱۱ بیابان یادشده در میان أیله، مصر، دریای قُلْزم (سرخ) و کوههای سرات شام قرار دارد. گستره آن از اطراف به جفار، کوه طور و سرزمین فلسطین منتهی میشود.۱۲ این وادی، جنوبیترین بخش فلسطین۱۳ و بیشتر آن، شنزار و فاقد پوشش گیاهی است.۱۴ مساحت آن را به ابعاد ۴۰ فرسنگ در ۴۰ فرسنگ گفتهاند.۱۵
تیه در تورات
راز محرومیت چهل ساله بنیاسرائیل از ورود به کنعان، سرگردانی آنان در بیابان و انبوهی از رخدادهای تلخ و شیرین این سالها به شکل گستردهای در عهد عتیق گزارش شده است. «سِفر اعداد»، که بخش عمده آن روایتگر این دوره از تاریخ بنیاسرائیل است، در تورات عبری، با نام «در بیابان» خوانده میشده است؛ ۱۶ چرا که بخش عمده گزارشهای آن به شرح تاریخ و سرگذشت بنیاسرائیل در دوران سرگردانی آنان در این بیابان پرداخته است.
بنا به روایت تورات، بنیاسرائیل در پی خروج از مصر (۱۴۴۶ ق. م.)، از دریای سرخ عبور کرده و مناطقی چون کوه طور (سینا)، بخشهای گوناگون صحرای سینا همانند بیابانهای سین، فاران و توقفگاههای متعدد آن را پشت سر گذاشتند. آنها در ادامه مسیر خود به سوی سرزمین مقدس، به بیابانی به نام «قادش برنیع» میرسند که نزدیکترین بخش صحرای سینا به مرزهای جنوبی کنعان و پس از کوه سینا، مشهورترین مکان در تاریخ سرگردانی آنان است. بیشترین سالهای سرگردانی چهل ساله بنیاسرائیل در این منطقه سپری شده است.۱۷ اینجاست که موسی(ع) دوازده نفر از سران قبایل نقبای بنیاسرائیل را برای بررسی شرایط جغرافیایی، اقتصادی، امکانات و وضعیت دفاعی سرزمین کنعان به سمت مرزهای جنوبی آن روانه میکند (۱۴۴۳ ق.م.). آنان پس از چهل روز، تجسس و تفحص بازگشته، از حاصلخیزی و جنگجویان غولپیکر و نیرومند آن سرزمین و حصارهای دفاعی بلند و مستحکم شهرها خبر میدهند. از این افراد، تنها دو نفر به نامهای یوشَع بن نون و کالیب ابن یَفُنَّه با اعتماد به خدا و یادآوری امدادها و وعدههای الاهی، بنیاسرائیل را برای فتح سرزمین موعود ترغیب میکنند؛ اما ده نفر دیگر که با دیدن آن شرایط به هراس افتاده بودند، با سخنان خود و شکستناپذیر خواندن دشمن، بنیاسرائیل را نیز دچار رعب و وحشت میکنند؛ از اینرو آنان کشته شدن مردان و اسارت زنان و فرزندان قوم را نتیجه محتوم رویارویی با چنین دشمنی خوانده، از فرمان خدا مبنی بر جنگ با آنان سر باز میزنند. تلاش موسی(ع) هارون(ع)، یوشع و کالیب نیز در این باره بینتیجه مانده و بنیاسرائیل با ابراز ندامت از ترک مصر و با طرح ایده انتخاب رهبری جدید به فکر بازگشت دوباره به مصر افتادند.
به کیفر این بیایمانی و سرکشی آشکار که به رغم مشاهده معجزات و امدادهای فراوان الاهی صورت میگرفت، خداوند از محرومیت چهل ساله قوم از ورود به سرزمین موعود و مرگ همه افراد بیست ساله و بالاتر از بیست سال، به جز یوشع و کالیب، در طی این مدت خبر میدهد. بنیاسرائیل با آگاهی از این کیفر الاهی و نادم از نافرمانی خویش، برای جنگ اعلام آمادگی میکنند. آنان به رغم نهی موسی(ع) و در تلاشی ناموفق برای ورود به سرزمین مقدس با عمالقه و کنعانیها درگیر و از سوی آنان مورد یورش و تعقیب قرار میگیرند.۱۸ آنان همچنین در ادامه تلاش برای ورود به کنعان، با ساکنان «عراد» در جنوب اورشلیم، که مانع عبور بنیاسرائیل از سرزمین خویش شدند، درگیر شده و ناگزیر به سمت جنوب بحرالمیت تغییر مسیر میدهند تا از راه کشور «أدوم» (بخشی از اردن کنونی)، وارد سرزمین موعود شوند. پادشاه «ادوم»، از ورود آنان ممانعت میکند و بنیاسرائیل به ناچار کشور یادشده را دور زده و در موازات بحرالمیت به سوی سرزمین «عمون» واقع در مرز شمالی اردن با سوریه حرکت میکنند. پیمودن این مسیر طولانی و سختیهای راه، آنان را به شدت دچار فرسایش میکند.
قوم سرگردان پس از شکست «اموریها» و «عمونیها» و نیز تصرف سرزمین «باشان»، واقع در مرزهای جنوبی سوریه، اردن و شرق رود اردن، در دشتهای موآب (کرانههای غربی و شرقی رود اردن)، روبهروی شهر اریحا اردو میزنند.۱۹ تلاش پادشاه موآب برای شکست بنیاسرائیل به کمک نفرین بلعم باعورا، انحراف شمار زیادی از قوم به وسیله زنان و دختران مِدیان، بت پرستی و خوردن از گوشت قربانیان بت به دعوت آنها و در نتیجه مرگ شمار انبوهی از بنیاسرائیل بر اثر بیماری وبا و به کیفر این گناهان در دشتهای یادشده رخ میدهد (۱۴۰۷ ق. م.).
در اینجا سرگردانی قوم بنیاسرائیل به پایان میرسد و نسل جدید، که خداوند در مدت سرگردانی، حضور خود را در آتش و ابر بر آنان آشکار میساخت و بر همراهی و یاری آنان تأکید میکرد، پس از مرگ موسی(ع) و به فرماندهی یوشع از آنجا وارد سرزمین موعود میشوند (۱۴۰۶ ق).۲۰
در دوره چهل ساله سرگردانی، حوادث تلخ و شیرین و جنگ و گریزهای فراوانی رخ میدهد. خداوند به تدریج آموزههای اعتقادی و احکام عملی را برای بنیاسرائیل میفرستد.۲۱ میزان طاعت و بندگی آنان بارها آزموده میشود و خداوند به کرّات عهد خویش با ابراهیم و فرزندان او(ع) را به آنان یادآوری میکند.۲۲ رخدادهای مهمی چون نزول مَن و سلوی۲۳، شکافتن چشمه آب از سنگ با عصای موسی۲۴، آمدن ابر آتشین برای هدایت قوم، ۲۵ نزول عذابهای متعدد۲۶، مرگ مریم۲۷ (خواهر موسی)، هارون و موسی(ع)۲۸ همه در این دوره تاریخی رخ داده است.
تیه در قرآن کریم
واژه «تیه» به معنای بیابانی که بنیاسرائیل در آن سرگردان شدند در قرآن نیامده، بلکه از تعبیر «یَتیهونَ فِی الاَرض» (مائده: ۲۶) گرفته شده است. مورخان مسلمان۲۹ و مفسران شیعه۳۰ و سنی، ۳۱ به تبع مفسران نخستین، سایه افکندن ابر بر سر بنیاسرائیل، نزول مَنّ و سلوی و پیدایش چشمههای دوازدهگانه از سنگ برای آنان (بقره: ۵۷، ۶۰؛ اعراف:۱۶۰؛ طه: ۸۰)، همچنین مرگ موسی و هارون(ع) را در بیابان یادشده دانستهاند.
گزارش قرآن کریم درباره سبب سرگردانی بنیاسرائیل و مدت زمان چهل ساله آن، هماهنگ با گزارش تورات است. هنگامیکه آنان به مرزهای فلسطین رسیدند۳۲، به تصریح قرآن، فرمان یافتند که با ورود به سرزمین مقدس با ساکنان آن به نبرد پرداخته، آنجا را برای سکونت خویش تصرف کنند؛ اما آنان به بهانه نیرومندی و تنومندی ساکنان شهر، موسوم به عمالقه و به رغم هشدار صریح موسی(ع)، فرمان الاهی آن حضرت را نادیده گرفته و از ورود به شهر و جنگ با کافران شدیداً امتناع کردند. آنان ورود به سرزمین مقدس را به خروج قوم یادشده مشروط کرده و از موسی(ع) خواستند تا خود با خدای خویش به جنگ آنان برود. (مائده: ۲۱ ـ ۲۴). بنیاسرائیل به کیفر این گناه و نافرمانی صریح که اساس دعوت موسی(ع) را به خطر میافکند، ۳۳ و با نفرین آن حضرت چهل سال از ورود به سرزمین مقدس و سکونت در آن محروم و به عنوان عذاب در بیابانها سرگردان شدند.۳۴ «قالَ رَبِّ اِنّی لا اَملِکُ اِلاّ نَفسی و اَخی فَافرُق بَینَنا وبَینَ القَومِ الفاسِقین * قالَ فَاِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیهِم اَربَعینَ سَنَهً یَتیهونَ فِی الاَرضِ فَلا تَأسَ عَلَی القَومِ الفاسِقین»(مائده: ۲۵ ـ ۲۶). بخش پایانی آیه ۲۶ سوره مائده نشان میدهد که حضرت موسی(ع)، با آگاهی از محرومیت چهل ساله قوم بنیاسرائیل از ورود به سرزمین مقدس، از نفرین خود نادم و اندوهگین شد؛ از اینرو، خداوند وی را دلداری داده، بنیاسرائیل را به سبب فسق و نافرمانی آنان درخور چنین مجازاتی میداند.۳۵
از گوسالهپرستی بنیاسرائیل به مدت چهل روز۳۶و نفرین بلعم باعورا۳۷ نیز به عنوان سبب گرفتاری در تیه یادشده است. بنا بر دیدگاه نخست، بنیاسرائیل در برابر هر روز گوسالهپرستی به کیفر یک سال سرگردانی در تیه دچار آمدند. این دو دیدگاه، با آیات مربوط و دیدگاه اکثر قریب به اتفاق مفسران سازگار نیست. قرآن کریم به صراحت نافرمانی بنیاسرائیل را سبب محرومیت آنان معرفی میکند. محرومیت چهل ساله از ورود به سرزمین مقدس، کیفر بسیار بزرگی بود. این باید پیامد گناهی بس بزرگتر بوده باشد. آنان سالهای پیدرپی در آرزوی بازگشت به سرزمین مقدس زندگی کرده و در جریان رویارویی با فرعون بارها و بارها امدادهای الاهی و آیات و نشانههای حقانیت موسی(ع) و دعوت آن حضرت را به چشم خود دیده بودند. هنوز مدت زیادی از عبور اعجازین آنها از دریا و غرق شدن فرعون و فرعونیان نگذشته بود؛ ولی به رغم همه این مسائل، همچنان بهانهجوییها، نافرمانیها و سستایمانی بنیاسرائیل ادامه داشت؛ از اینرو، خداوند آنان را از رسیدن به بزرگترین آمال و آرزویشان، که زندگی در سرزمین مقدس بود، محروم ساخت.
ابنخلدون، که با نگاه جامعهشناسانه به این دوره از حیات اجتماعی بنیاسرائیل مینگرد، درباره حکمت سرگردانی و محرومیت چهلساله ورود به سرزمین مقدس، دیدگاهی درخور توجه و پذیرفتنی دارد. وی در تحلیل کارکرد اجتماعی عصبیت، به نقش کلیدی آن در همبستگی اجتماعی و ایجاد انگیزه دفاع و حمایت از جامعه و مقاومت در راه حفظ حیات آن اشاره کرده و معتقد است که تحقیر و خوار ساختن یک قوم و سرسپردگی و وابستگی آنان از زمینههای ضعف و زوال عصبیت و در نتیجه اضمحلال قدرت و حاکمیت آنان است. بر همین اساس معتقد است که بنیاسرائیل از یک سو، به سبب سالها بردگی، تحقیر شدن و استثمار، عصبیت قومی خود را از دست داده بودند و از سوی دیگر، هنوز ایمان مذهبی کاملی نداشتند. در نتیجه از دفاع، پایداری و نبرد برای حفظ حیات اجتماعی و مستقل خود و تصرف سرزمین موعود ناتوان بودند. از اینرو، حکمت خداوند میطلبید که نسل خو گرفته با خواری، قهر، غلبه و بردگی از بین برود و نسل جدیدی بدون داشتن خلق و خوی نیاکان و بر اساس باورهای محکم دینی، بتوانند شالوده و بنیان جامعهای جدید، مستقل و مقتدر را پیریزی کنند.۳۸
تکوینی یا تشریعی بودن تحریم
قرآن کریم درباره مسائلی چون تشریعی یا تکوینی بودن تحریم ورود به سرزمین مقدس، چگونگی اِعمال تحریم تکوینی و عدم امکان برون رفت از بیابان، مسافت طی شده در طول چهل سال و حوادث رخ داده در آن، گزارش صریحی به دست نداده است؛ اما مفسران به موارد یادشده پرداختهاند که دیدگاه آنان، گاه متفاوت و گاهی نیز هماهنگ با ظاهر آیات است. بیشتر مفسران۳۹ شیعه۴۰ و سنی۴۱ هماهنگ با ظاهر آیه (مائده: ۵)، تحریم یادشده را تکوینی خواندهاند. بر این اساس، عدم راهیابی بنیاسرائیل به سرزمین مقدس و سرگشتگی آنان در بیابان از سر اراده و اختیار نبوده است. آنان به مدت چهل سال بدون هیچ توفیقی در جستوجوی راه برون رفت از صحرا بودهاند.۴۲ در بیان چگونگی این موضوع و اینکه چگونه از میان آن همه انسان، کسی در مدت چهل سال نتوانست راه بیرون رفتن از بیابان را پیدا کند، مفسران دیدگاههای گوناگونی ارائه کردهاند. شماری از مفسران، ۴۳ به پیروی از مفسران نخستینی چون مجاهد، حسن و ابوعلی جبائی۴۴ گفتهاند: بنیاسرائیل در این مدت، هر روز پس از پیمودن مسافتی، شب را که به صبح میرساندند، بامدادان خود را در همان نقطه آغاز حرکت مییافتند. در تبیین این پدیده، شماری از مفسران۴۵ و برخی احادیث اسلامی۴۶ به چرخش زمین در زیر پای بنیاسرائیل به فرمان خداوند اشاره کردهاند؛ همچنین آن را به سبب از بین رفتن علایم و نشانههای راه یا عدم تشخیص بخشهای گوناگون بیابان از یکدیگر، به سبب همانند بودن نیز امکانپذیر خواندهاند.۴۷ در هر صورت پدیده یادشده را امری خارق عادت، فراطبیعی و متأثر از اراده خاص خداوند دانستهاند؛ هرچند برخی از مفسران در تفسیر تحریم تکوینی، آوارگی قوم در بیابانی محدود و چرخش زمین زیر پای آنان را به دلیل عدم منافات آن با قرآن و نیز آکنده بودن تاریخ بنیاسرائیل از حوادث شگفت و خارق عادتی از این دست، قابل پذیرش دانستهاند؛ ۴۸ اما در مقابل، مؤیّد قرآنی نیز برای آن نمیتوان یافت. قرآن فقط به سرگردانی چهل ساله آنان اشاره میکند؛ به ویژه اینکه ورود به سرزمین مقدس و شناسایی آن از سوی فرستادگان موسی(ع) و در نتیجه آگاهی بنیاسرائیل از شرایط ساکنان آن، از آیات قرآن قابل برداشت است (مائده: ۲۲ ـ ۲۴)؛ از اینرو به نظر میرسد سرگردانی قوم و عدم راهیابی آنان به سرزمین مقدس، به سبب ممانعت اقوام ساکن در سرزمینهای مرزی فلسطین بوده و تحریم تکوینی خداوند به این شکل عینیت یافته است. بنیاسرائیل ناگزیر در تلاش برای ورود به آنجا و احیاناً در جستوجوی چراگاه برای حیوانات خود در بیابانها حرکت کرده، با قبایل گوناگون درگیر میشدهاند. زندگی آنان نه شهرنشینی بوده است و نه مانند قبایل بدوی و بیابان نشین. گزارشهای کتاب مقدس (سِفر اعداد) نیز مؤید این دیدگاه است.
در مقابل دیدگاه غالبِ مفسران مبنی بر تکوینیبودن تحریم، ابوعلی جبایی معتقد است که تحریم ورود به سرزمین مقدس و سرگردانی در وادی تیه تشریعی بود۴۹ و بنیاسرائیل به سبب نهی الاهی از ورود به آن سرزمین خودداری کردند. این دیدگاه، در تضاد آشکار با آیات قرآن است. قرآن کریم از فرمان خداوند به بنیاسرائیل مبنی بر ورود به سرزمین مقدس حکایت دارد. و نهی الاهی و تحریم تشریعی ورود به سرزمین یادشده با فرمان یادشده سازگار نیست.
رخدادهای وادی تیه
قرآن کریم پارهای از حوادث و معجزات رخداده برای بنیاسرائیل در مسیر حرکت به سرزمین موعود را گزارش میکند. هرچند بیان و دلالت صریحی در آیات قرآن، مبنی بر وقوع آنها در دوران تیه وجود ندارد (بقره: ۵۷ و ۶۰؛ اعراف: ۱۶۰؛ طه: ۸۰)؛ اما بر اساس گزارش تورات، سیاق و ظاهر آیات مربوط، تصریح شمار چشمگیری از مفسران نامدار شیعه و سنی و پارهای قراین دیگر، حوادث و معجزات یادشده در دوران سرگردانی بنیاسرائیل در وادی تیه روی داده است؛ به ویژه آنکه مدت زمانی که بنیاسرائیل پس از خروج و پیش از دچار آمدن به تیه در بیابان سپری کردند، در مقایسه با دوران ۴۰ ساله تیه بسیار اندک و ناچیز بوده است. حوادث و معجزات یادشده از این قبیلاند:
۱ـ سایهبانی ابر: خداوند سایه افکندن ابر بر سر بنیاسرائیل در بیابان را به عنوان یکی از نعمتهای خویش، به آنان یادآوری میکند: «و ظَـلَّلنا عَلَیکُمُ الغَمام…» (بقره: ۵۷) گروهی از مفسران شیعه۵۰ و سنی، ۵۱ به تبع مفسران صحابی و نخستینی چون ابنعباس، وهببن منبه، ربیع و ابناسحاق، نعمت یادشده را مربوط به دوران سرگردانی در وادی تیه دانستهاند.۵۲ هنگامیکه بنیاسرائیل نادم از نافرمانی خویش، از گرمای خورشید بیابان نزد حضرت موسی(ع) شکوه کردند، خداوند به وسیله ابر بر آنان سایه افکند.۵۳
۲. نزول منّ و سلوی: نزول «منّ» دانههایی بهاندازه تخم گشنیز، سفیدِ مایل به زرد با طعم نانِ روغنی [۵۴ و «سلوی» ـ بلدرچین ـ از دیگر نعمتهای خدا بر بنیاسرائیل در بیابان است: «… و اَنزَلنا عَلَیکُمُ المَنَّ والسَّلوی کُلوا مِن طَیِّباتِ ما رَزَقناکُم …». (بقره: ۵۷) بیشتر مفسران شیعه۵۵ و سنی۵۶ بر نزول منّ و سلوی در دوران تیه تصریح کردهاند. بنیاسرائیل در بیابان، فقط با منّ و سلوی تغذیه میکردند؛ از اینرو، با یادآوری غذاهای متنوعی چون سبزی، خیار، سیر، عدس و پیاز که در مصر به خوردن آن عادت کرده بودند، از یکنواختی غذا شکوه کرده، خواستار تنوع غذایی شدند۵۷: «و اِذ قُلتُم یـموسی لَن نَصبِرَ عَلی طَعام و احِد فَادعُ لَنا رَبَّکَ یُخرِج لَنا مِمّا تُنبِتُ الاَرضُ مِن بَقلِها وقِثّالـها وفومِها و عَدَسِها وبَصَلِها…».(بقره: ۶۱). بر اساس گزارش تورات، نزول منّ و سلوی، برای نخستین بار ۴۵ روز پس از خروج، در صحرای سین واقع در میان «ایلیم» و کوه سینا و پیش از گرفتاری در تیه بوده است.۵۸ هنگامیکه بنیاسرائیل با یادکرد دیگهای پرگوشت در مصر و سخن گفتن از مرگ خویش در بیابان بر اثر گرسنگی به موسی(ع) اعتراض کردند، خداوند انبوهی از منّ و سلوی را فرستاد و قوم سرگردان تا پایان چهل سال از نان «من» که همه روزه به جز روزهای شنبه نازل میشد، تغذیه میکرد.۵۹
۳. جاری شدن چشمه از سنگ: هنگامیکه بنیاسرائیل از فقدان آب و تشنگی در بیابان شِکوه کردند، ۶۰ حضرت موسی(ع) در پی درخواست آب از خدا و با هدایت وحی الهی، عصای خود را بر سنگ کوبید و دوازده چشمه به تعدادِ دوازده قبیله بنیاسرائیل جاری شد که همگی از آن سیراب شدند(اعراف:۱۶۰؛ بقره: ۶۰). به اعتقاد اغلب مفسران نخستینی مانند ابن عباس، سدی، مجاهد، قتاده، ابن زید۶۱ و مفسران متأخر شیعه۶۲ و سنی، ۶۳ جاری شدن چشمههای یادشده نیز در زمان سرگردانی آنان بوده است. البته چنانکه برخی نیز گفتهاند، در آیه دلیلی بر دیدگاه یادشده وجود ندارد.۶۴ اما قراین گفتهشده، نشان میدهد که در وادی تیه بوده است.
افزون بر نعمتها و معجزات یادشده، امور شگفتآور و افسانهگونی هم از دوران تیه گزارش شده است؛ مانند پوسیده و چرکین نشدن لباسهای بنیاسرائیل، ۶۵ بلند نشدن مو و ناخن آنان، تولد کودکان همراه با نوعی پوشش به عنوان لباس و بزرگ شدن آن به موازات رشد آنها۶۶ و هدایت قوم به وسیله ستونی از نور در شبها از این قبیل است.۶۷ هرچند قرآن، در نفی و اثبات گزارشهای یادشده سخنی نگفته و تاریخ زندگی بنیاسرائیل، به ویژه دوران حضور حضرت موسی(ع) هم آکنده از رخدادهای شگفتانگیز و خارق عادت است؛ اما این گزارشها، فاقد مستندات است. به نظر میرسد، چنین گزارشهایی بیشتر بازتابی از تفسیر خارقالعاده یادشده از تحریم تکوینی ـ سرگردانی و حرکت در مسیری معین و محدود ـ و پرسشهای برخاسته از آن است؛ یعنی این پرسش که بنیاسرائیل در طول چهل سال و بدون ارتباط با هیچ قوم و قبیله و شهر و آبادیای چگونه لباسهای مورد نیاز خود را تأمین میکردند؟ شبها در بیابان تاریک چگونه حرکت میکردند؟ چگونه ناخن و موهای خود را اصلاح میکردند؟ مفسران و نویسندگان در پاسخ به این پرسشها، به بیان مطالب یادشده پرداختهاند. البته نقش قصاصان و داستان سرایان را نیز نباید در پیدایش این افسانهها از نظر دور داشت. در حالی که، بنیاسرائیل در دوران تیه، به یک معنا از زندگی عادی نیز برخوردار بودند، با ساکنان سرزمینهای همجوار ارتباط داشتند و مانند قبایل چادر نشین و کوچنده، بسیاری از نیازمندیهای زندگی را خودشان تولید میکردند. بنابراین، روایتهای افسانه گون یاد شده، به سبب فقدان مستندات و نیز ناسازگاری با گزارشهای قابل دفاعِ تاریخ یهود پذیرفتی نیست.
۴. مرگ موسی و هارون(ع): اغلب۶۸ مفسران شیعه۶۹ و سنی، ۷۰ هماهنگ با گزارش تورات۷۱ و با پذیرش دیدگاه ابنعباس، ۷۲ معتقد به حضور و مرگ موسی و هارون(ع) در دوران تیه هستند. این دیدگاه، از سوی پارهای از احادیث منسوب به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) نیز تأیید شده است.۷۳ در مقابل، برخی چون زجّاج با استناد به نفرین موسی(ع) (مائده: ۲۶) و تفسیر آن، به درخواست جدایی از بنیاسرائیل و نیز با اشاره به عذاب بودن دوران تیه و معذب نشدن پیامبران، اعتقاد به حضور آن دو در تیه را برنتابیدهاند.۷۴ در پاسخ به این استدلال، گفته شده است که تحمل دوران تیه همانند خنک شدن آتش بر ابراهیم(ع) برای موسی و هارون(ع) آسان و موجب ارتقای درجات معنوی آنان شد.۷۵ همچنین شماری از مفسران با پذیرش دیدگاه قتاده، بر این باورند که افزون بر موسی و هارون(ع)، همه افراد بیرون آمده از مصر نیز در دوران تیه مردند و تنها یوشع و کالب زنده مانده، همراه نسل جدید بنیاسرائیل به سرزمین مقدس قدم نهادند.۷۶ این دیدگاه، همان گزارش تورات است که برخی با اعتقاد به مرگ بیشتر و نه همه افراد یاد شده، آن را نپذیرفتهاند.۷۷
قرآن هرچند در این باره گزارشی ندارد، اما بر اساس ظاهر برخی آیات (بقره: ۵۸ـ۵۹؛ اعراف: ۱۶۱)، در کنار تفسیر مفسران از آن، میتوان گفت که همه افراد آمده از مصر در تیه نمردند، گروهی از آنان وارد سرزمین مقدس شدند. البته هویت تاریخی و دینی یکسانی که قرآن برای همه نسلهای بنیاسرائیل ترسیم کرده و با مخاطب قرار دادن یهودیان عصر نزول، به نعمت و لغزشها و انحرافات نسلهای پیشین آنان اشاره میکند، مطلب یادشده را به چالش میکشد. (ر.ک: بقره: ۴۰ـ۶۵)
نتیجهگیری
بنیاسرائیل سالها درآرزوی بازگشت به سرزمین کنعان بودند. هنگامیکه آنان در پی خروج از مصر از نیرومندی و جنگاوری ساکنان کنعان آگاه شدند، فرمان الاهی را زیر پا نهاده و از موسی(ع) خواستند تا با خدای خویش به جنگ آن قوم روند. بنیاسرائیل به سبب این نافرمانی به مدت چهل سال از ورود به سرزمین موعود محروم شدند. آنان در این مدت، همواره به صورت قومی سرگردان در بیابانهای اطراف زیسته و در تلاش برای ورود به آن سرزمین با اقوام گوناگون درگیر بودند. بسیاری از حوادث مهم، مانند نزول من و سلوی، درآمدن دوازده چشمه از سنگ و نزول بسیاری از احکام الاهی در این دوران اتفاق افتاد. سرانجام، نسل جدید بنیاسرائیل پس از چهل سال وارد سرزمین مقدس شدند.
منابع
ابنخلدون، تاریخ ابن خلدون، بیروت، مؤسسه اعلمی، بیتا.
ابنکثیر دمشقی، اسماعیل، البدایه والنهایه، به کوشش علیمحمد معوض و عادل احمد، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق.
ابنمنظور، جمالالدین، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق.
احمد بنفارس، معجم مقاییس اللغه، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغاتاسلامی، ۱۴۰۴ ق.
انیس، ابراهیم و دیگران، المعجم الوسیط، چ ششم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۵ ش.
بطرس عبدالملک و …، قاموس الکتاب المقدس، چ نهم، قاهر، دارالثقافه، ۱۹۹۴ ق.
بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فیالتفسیر والتأویل، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس، قاهره، شرکه ماسترمیدیا، بیتا.
ثعالبی، عبدالرحمن، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، به کوشش ابومحمد الغماری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
ثمالی، ابوحمزه، تفسیر ابو حمزه ثمالی، گردآوری عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق.
الجوزی، جمالالدین، زادالمسیر فی علم التفسیر، چ چهارم، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۰۷ ق.
جوهری، اسماعیل بنحمّاد، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، به کوشش عبدالغفور العطاری، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۴۰۷ ق.
حموی، ابوعبدالله یاقوت، معجم البلدان، بیروت، دارصادر، ۱۹۹۵ م.
حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴ ش.
الدمشقی اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآنالعظیم، به کوشش یوسف مرعشلی، سوم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۹ق.
دهخدا، علیاکبر و دیگران، لغت نامه، تهران، مؤسسه لغتنامه دهخدا و دانشگاه تهران، ۱۳۷۳.
راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، به کوشش صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۲ ق.
زمخشری، محمود بنعمر، الکشاف، چ دوم، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ ق.
شبّر، سیدعبدالله، تفسیر القرآن الکریم، به کوشش حامد حفنی داود، چ چهارم، بیروت، داراحیاء التراثالعربی، ۱۴۰۷ ق.
بیضاوی شیرازی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ ق.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چ سوم، بیروت، اعلمی، افست، قم، اسلامی، ۱۳۹۳ ق.
طبرسی، فضلبن الحسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، دارالمعرفه، افست، تهران، ناصرخسرو، ۱۴۰۶ ق.
ـــــ، تفسیرجوامعالجامع، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ ق.
طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ ق.
ـــــ، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، به کوشش صدقی، جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ ق.
طوسی، محمدبن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، به کوشش احمد حبیبالعاملی، بیروت، داراحیاءالتراثالعربی، بیتا.
عروسی حویزی، ابنجمعه تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، چ چهارم، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
عسکری، ابوهلال، معجم الفروق اللغویه، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۲ ق.
عمادی ابوالسعود، محمد، ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، چ دوم، بیروت، داراحیاء التراثالعربی، ۱۴۱۱ ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، چ چهارم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۱۳ ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، به کوشش محمد حسن بکایی، قم، اسلامی، ۱۴۱۴ق.
فیروزآبادی، مجدالدین محمد، القاموس المحیط، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ ق.
فیض کاشانی ملامحسن، الاصفی فیتفسیر القرآن، بیجا، به کوشش مرکز دراسات اسلامیه، ۱۴۱۸ ق.
ـــــ، تفسیر الصافی، به کوشش حسین اعلمی، چ دوم، بیروت، مؤسسه اعلمی، ۱۴۰۲ ق.
فیومی، احمدبن محمد، المصباح المنیر، قم، دارالهجره، ۱۴۰۵ ق.
قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، چ پنجم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ ق.
قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، به کوشش موسوی جزایری، لبنان، دارالسرور، ۱۴۱۱ ق.
کتاب المقدس، بیروت، دارالکتاب المقدس فی شرق الاوسط، ۱۹۹۳ م.
کلینی، محمدبن یعقوب، کــافی، به کوشش علیاکبر غفاری، چ سوم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
مصاحب، دائرهالمعارف فارسی، تهران، شرکت سهامیکتابهای جیبی، بیجا، امیرکبیر، بیتا.
مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۴ش.
مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، بیروت، دارصادر، افست، ۱۹۰۳ م.
مقریزی، احمد بن علی، المواعظ والاعتبار، به کوشش خلیل المنصور، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق.
مناری، محمد المناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، به کوشش محمد رضوان الدایه، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۰ق.
۱. خلیل بن احمد الفراهیدی، ترتیب کتاب العین، ج ۱، ص ۱۱۲؛ جمالالدین ابنمنظور، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۴۸۲؛ اسماعیل بنحمّاد جوهری، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج ۶، ص ۲۲۲۹، «تیه».
۲. اسماعیل بنحمّاد جوهری، همان، ج ۶، ص ۲۲۲۹؛ ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، ص ۴۴۵؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ۱، ص ۴۰۶، «تیه».
۳. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۳، ص ۴۸۳؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج ۱ ـ ۲، ص ۷۹، «تیه».
۴. ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، ج ۱، ص ۹۲، «تاه».
۵. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۷۶؛ ابوهلال عسکری، الفروق اللغویه، ص ۴۴۵؛ مجدالدین فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج ۲، ص ۱۶۳۴، «تیه».
۶. علیاکبر دهخدا، لغت نامه، ج ۵، ص ۶۳۵۷، «تیه».
۷. محمد المناوی، التوقیف علی مهمات التعاریف، ج ۱، ص ۲۱۸؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر، ج ۱ ـ ۲، ص ۷۹، «تیه».
۸. ر.ک: احمد بنفارس، معجم مقاییس اللغه، ج ۱، ص ۳۶۱؛ اسماعیل بنحمّاد جوهری، همان، ج ۶، ص ۲۲۲۹؛ علیاکبر دهخدا، همان، ج ۵، ص ۶۳۵۷، «تیه».
۹. علیاکبر دهخدا، همان.
۱۰. محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان ج ۱، ص ۲۲۵؛ ابوعبدالله یاقوت حموی، معجم البلدان، ج ۲، ص ۶۹.
۱۱. سیدجعفر حمیدی، تاریخ اورشلیم، ص ۳۲۴؛ مصاحب، دایرهالمعارف فارسى، ج ۱، ص ۷۱۱، «تیه».
۱۲. ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج ۲، ص ۶۹، «تیه».
۱۳. سیدجعفر حمیدی، همان، ص ۳۲۴؛ مصاحب، همان، ج ۱، ص ۷۱۱، «تیه».
۱۴. همان، ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج ۲، ص ۶۹، «تیه».
۱۵. ابوعبدالله یاقوت حموی، همان، ج ۲، ص ۶۹؛ احمد بن علی المقریزی، المواعظ والاعتبار، ج ۱، ص ۳۹۳ـ۳۹۴، «تیه».
۱۶. بطرس عبدالملک و …، قاموس الکتاب المقدس، ص ۶۰۹.
۱۷. التفسیر التطبیقی للکتاب المقدس، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ الکتاب المقدس، خروج ۱۵: ۲۲ اعداد ۱۰: ۱۱ ـ ۱۲؛ ۱۰: ۳۳؛ اعداد ۲۰: ۱
۱۸. الکتاب المقدس، اعداد ۱۳: ۱ ـ ۳۳، ۱۴: ۱ ـ ۴۵؛ تثنیه ۱ ـ ۳.
۱۹. التفسیر التطبیقى للکتاب المقدس، ص ۲۷۰ ـ ۲۷۱؛ اعداد ۲۰: ۱۴ ـ ۲۱؛ ۲۱: ۱ ـ ۳۵.
۲۰. الکتاب المقدس، اعداد ۲۲: ۱ ـ ۲۰، ۲۳: ۱ ـ ۱۲، ۲۵: ۱ ـ ۹.
۲۱. اعداد ۵: ۵ ـ ۳۱، ۶: ۱ ـ ۲۱، ۱۵: ۱ ـ ۳۱، ۲۸ ـ ۳۱، ۲۹: ۱ ـ ۴۰.
۲۲. خروج ۱۹: ۱ ـ ۸، ۲۳: ۲۰ ـ ۲۶.
۲۳. اعداد ۱۱: ۴ ـ ۳۲.
۲۴. اعداد ۲۰: ۲ ـ ۱۲; قضاه ۱۵: ۱۹.
۲۵. اعداد ۹: ۱۵ ـ ۲۳.
۲۶. اعداد ۱۱: ۱ ـ ۲ و ۳۳ ـ ۳۵ و ۲۵: ۱ ـ ۹.
۲۷. اعداد ۲۰: ۲.
۲۸. الکتاب المقدس، اعداد ۲۰: ۲۲ ـ ۲۹; تثنیه ۳۴: ۴ ـ ۶.
۲۹. محمدبن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۲۵۴، ۲۵۶ ـ ۲۵۷؛ اسماعیل ابنکثیر دمشقی، البدایه والنهایه، ج ۱، ص ۲۴۹، ۲۸۰؛ مطهربن طاهر مقدسی، البدء والتاریخ، ج ۳، ص ۸۷.
۳۰. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۶، ۲۳۲ و ج ۳، ص ۳۰۹؛ محمدبن الحسن الطوسی، التبیان، ج ۱، ص ۲۵۹، ۲۶۹ و ج ۳، ص ۴۹۰؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافى، ج ۱، ص ۱۳۵ و ج ۲، ص ۲۶، ۲۴۵.
۳۱. محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۳۸ ـ ۴۴۲؛ ج ۶، ص ۲۴۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج ۱، ص ۴۰۶؛ الدمشقی اسماعیل بن کثیر، تفسیر القرآنالعظیم، ج ۱، ص ۹۸ ـ ۱۰۱.
۳۲. محمدبن جریر الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۲۳۱، ۲۵۴؛ اسماعیل ابنکثیر دمشقی، همان، ج ۱، ص ۲۴۵، ۲۸۰؛ مطهربن طاهر مقدسی، همان، ج ۳، ص ۸۷.
۳۳. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۵، ص ۲۹۳.
۳۴. محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴؛ محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۱، ص ۲۵۹؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۲۵.
۳۵. محمودبن عمر زمخشری، الکشاف، ج ۱، ص ۶۲۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۰۱.
۳۶. ر.ک: محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۱.
۳۷. ر.ک: جمالالدین الجوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج ۲، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج ۷، ص ۳۱۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۱۵، ص ۵۴.
۳۸. عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
۳۹. محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج ۶، ص ۱۲۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۱۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲.
۴۰. محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۵، ص ۲۹۴ ـ ۲۹۵.
۴۱. محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۱۱، ص ۲۰۱ ـ ۲۰۲؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج ۶، ص ۱۲۹.
۴۲. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴؛ جمالالدین الجوزی، همان، ج ۲، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۰؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافی، ج ۲، ص ۲۵ ـ ۲۶.
۴۳. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ فضلبن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج ۱، ص ۴۹۱؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فیالتفسیر والتأویل، ج ۲، ص ۲۰.
۴۴. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴.
۴۵. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۳؛ محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۴۲۴؛ حسین بن مسعود بغوی، همان، ج ۲، ص ۲۰.
۴۶. ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابى حمزه ثمالى، ص ۱۵۵
۴۷. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۴؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۱۱، ص ۱۵۹.
۴۸. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج ۵، ص ۲۹۶.
۴۹. ر.ک: محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ محمد بن احمد قرطبی، همان، ج ۶، ص ۱۲۹.
۵۰. محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۱، ص ۲۶۹؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج ۱۸، ص ۱۴۱.
۵۱. محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج ۶، جزء؟، ص ۱۲۰؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۶۲۲ـ۶۲۳؛ بیضاوی شیرازی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج ۲، ص ۳۱۴.
۵۲. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۵؛ محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج ۱، ص ۲۶۹.
۵۳. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۱، ص ۲۲۴ ـ ۲۲۵؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۶۲۲ ـ ۶۲۳، ج ۲، ص۱۶۰.
۵۴. الکتاب المقدس، اعداد ۱۱: ۷ ـ ۸؛ قاموس الکتاب المقدس، ص ۸۳۹، «مَنّ».
۵۵. محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج ۱، ص ۲۵۹؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج ۶، ص ۲۲۶.
۵۶. محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴؛ محمد العمادی ابوالسعود، ارشاد العقل السلیم الی مزایا القرآن الکریم، ج ۶، ص ۳۳؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۶۲۲ ـ ۶۲۳.
۵۷. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۳۸ ـ ۲۳۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۳، ص ۹۸ ـ ۹۹ قس: الکتاب المقدس، اعداد ۱۱: ۴ ـ ۱۵، ۳۱ ـ ۳۳.
۵۸. الکتاب المقدس، خروج ۱۶: ۱ ـ ۱۶.
۵۹. الکتاب المقدس، خروج ۱۶: ۱ ـ ۲۵.
۶۰. محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۳۸؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۳۲؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۳، ص ۹۴.
۶۱. ر.ک: محمدبن جریر الطبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ محمدبن الحسن الطوسی، همان، ج ۱، ص ۲۶۹.
۶۲. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۲۲۵؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافى، ج ۱، ص ۱۳۶ و ج ۲، ص ۲۴۵؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج ۶، ص ۲۲۶.
۶۳. محمدبن جریر الطبری، جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۳۸ ـ ۴۳۹؛ محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۳، ص ۹۴؛ حسین بن مسعود بغوی، همان، ج ۲، ص ۱۷۳.
۶۴. محمد بن عمر فخر رازی، همان، ج ۳، ص ۹۵؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۱۴۴؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج ۱، ص ۱۰۵.
۶۵. ر.ک: محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۵؛ محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۱، ص ۲۶۹؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۰۹.
۶۶. ر.ک: همان، ج ۱، ص ۴۹۱؛ محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۴ ـ ۴۲۵؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۶۲۳.
۶۷. محمدبن جریر طبری، جامعالبیان، مج ۱، ج ۱، ص ۴۲۵؛ محمود بنعمر زمخشری، همان، ج ۱، ص ۶۲۳؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج ۳، ص ۲۵.
۶۸. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۳ و ج ۱، ص ۲۲۵؛ اسماعیل ابنکثیر دمشقی، همان، ج ۱، ص ۲۷۷؛ بیضاوى، همان، ج ۲، ص ۳۱۴.
۶۹. محمدبن حسن طوسی، همان، ج ۳، ص ۴۹۰؛ علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۶۵؛ ملامحسن فیض کاشانی، الاصفی فیتفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۷۰.
۷۰. محمد بن احمد قرطبی، همان، ج ۱۴، ص ۲۵۱؛ عبدالرحمن ثعالبی، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۴۷؛ فخر رازی، همان، ج ۳، ص ۸۸.
۷۱. الکتاب المقدس، تثنیه ۳۴: ۴ ـ ۶.
۷۲. ر.ک: محمدبن جریر طبری، جامع البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۴۹؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۰۹؛ جمالالدین الجوزی، همان، ج ۲، ص ۲۶۲.
۷۳. محمدبن یعقوب کلینی، کافى، ج ۳، ص ۱۱۱ ـ ۱۱۲؛ ابنجمعه العروسی الحویزی، نورالثقلین، ج ۱، ص ۶۰۸؛ ملامحسن فیض کاشانی، الصافى، ج ۲، ص ۲۶ ـ ۲۷.
۷۴. ر.ک: فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۱۳؛ فخر رازی، همان، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ محمد العمادی ابوالسعود، همان، ج ۳، ص ۲۶.
۷۵. حسین بن مسعود بغوی، همان، ج ۲، ص ۲۶؛ بیضاوی شیرازی، همان، ج ۲، ص ۳۱۴.
۷۶. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۰۹؛ فخر رازی، تفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ بیضاوى، همان، ج ۲، ص ۳۱۴.
۷۷. فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج ۳، ص ۳۰۹.
منبع : معرفت ادیان :سال دوم، شماره اول، زمستان ۱۳۸۹، ص ۵ ـ ۲۰
علی اسدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی