دو سال پیش کمتر کسی تصور میکرد منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا درگیر سلسله انقلاباتی خواهد شد و در کوتاه مدت دیکتاتورهای منطقه مانند حسنی مبارک در مصر، معمر قذافی در لیبی، زین العابدین بن علی در تونس و علی عبدالله صالح در یمن از اریکه قدرت به زیر کشیده شوند.
به گزارش موعود، سفیر در یادداشتی آورده است: زلزله بهار عربی که در ایران به بیداری اسلامیشناخته شده است در کوتاه مدت دگرگونی های عمیقی در منطقه به وجود آورد و پس لرزه های اولین شعله های خشم مردم تونس همچنان آینده مبهم و متلاطم را در منطقه ترسیم میکند، افقی که نمی توان در آن به صراحت و قاطعیت از بیداری سخن گفت که نوید بخش بهاری با طراوت و نشاط برای خاورمیانه باشد.
قطعا مناقشه بر سر عناوینی مانند بهار عربی، بیداری اسلامی و یا بیداری انسانی نتوانست مانع از بروز یک پدیده نوظهور در این منطقه مهم از جهان شود و شاید نزاع میان غرب و جهان تشیع بر سر نامگذاری این انقلاب های پیاپی به بهار عربی یا بیداری اسلامییا انسانی باعث شد تا پدیده “بیداری عثمانی” آرام و آهسته و در لایه های تاثیر گذار در کشورهای هدف شکل گیرد.
امروزه حضور گسترده تمامیگرایش های اخوان المسلمین در صحنه حاکمیت های ملی این کشورها و اتحاد پشت پرده این جنبش در تامین منافع کلان سلفی گری نوین و مدرن با الگوبرداری از حکومت ترکیه هر روز بیش از گذشته نمایان میشود که اوج این همگرایی در برگزاری کنگره حزب عدالت و توسعه ترکیه به وضوح مشاهده شد.
در واقع می توان کنگره اخیر حزب و عدالت و توسعه ترکیه که همان شاخه اصلی اخوان المسلمین مدرن ترکیه میباشند را جشن پرده برداری از “بیداری عثمانی” نامید که با حضور محمد مرسی رئیس جمهور جدید مصر، راشد الغنوشی رهبر اخوان المسلمین و حزب حاکم تونس، خالد مشعل از رهبران حماس و مسعود بارزانی رئیس اقلیم کردستان عراق برگزار شد.
باید توجه داشت که پدیده بیداری عثمانی که رویای رهبران و زمامداران امروزی ترکیه میباشد با حضور متحدانی از برادران اخوانیشان در منطقه زنگ خطری است که در آینده ای نه چندان دور نه تنها سایر کشورهای منطقه مانند سوریه، لبنان، ایران و عراق را مورد تهدید قرار خواهد داد بلکه کشورهای عربی شیخ نشین و هم پیمانان غربی و شرقی آنها را نیز در معرض تهدیدات توسعه طلبانه خود قرار می دهد و باعث تقویت سلاح سلفی گری افراط گرایانه و القاعده خواهد شد.
تردیدی نیست تغییر واقع گرایانه در مناسبات موجود منطقه و تنظیم تعاملات منطقی و متعادل میان کشورهای منطقه که در معرض آسیب این پدیده نوظهور قرار خواهند گرفت با سایر قدرت های جهانی می تواند موانع جدی در شکل گیری نهایی این غول خفته باشد.