همان گونه که شناخت خدا (اقرار به توحید) سبب ایمان شخص مى شود، ولى اگر با معرفت پیامبر (اقرار به رسالت) همراه نباشد، بى فایده است، شناخت پیامبر (ایمان به رسالت) نیز باعث اطلاق ایمان بر شخص مى شود، اما بدون اقرار به امامت معصومین علیهم السلام، اقرار به توحید و نبوت بى فایده است و به عبارت دقیق تر، اساسا اقرار نسبت به هر یک از اصول دین بدون اقرار نسبت به دیگرى، اقرار واقعى نیست و صحت اقرار نسبت به هر یک از این اصول منوط و متوقف بر اقرار نسبت به دیگر اصول دین است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّى الله على محمد وآله الطاهرین ولعنه الله على أعدائهم أجمعین
به عنوان عرض ارادت به پیشگاه آن حضرت و تذکر به حضار و خودم، دو مطلب را به صورت فشرده تقدیم مى کنم:
اول: درباره امام زمان (عجل اللّه فرجه)؛
دوم: وظیفه ما نسبت به آن حضرت.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره لزوم معرفت امام زمان(عجل اللّه فرجه) مى فرماید:
مَن ماتَ وَلا یَعرِفُ إمامَه مَاتَ مِیتَهً جاهِلیَّه[۱]؛ آن که از دنیا برود و امام خود را نشناسد به آیین جاهلیت مرده است.
همان گونه که شناخت خدا (اقرار به توحید) سبب ایمان شخص مى شود، ولى اگر با معرفت پیامبر (اقرار به رسالت) همراه نباشد، بى فایده است، شناخت پیامبر (ایمان به رسالت) نیز باعث اطلاق ایمان بر شخص مى شود، اما بدون اقرار به امامت معصومین علیهم السلام، اقرار به توحید و نبوت بى فایده است و به عبارت دقیق تر، اساسا اقرار نسبت به هر یک از اصول دین بدون اقرار نسبت به دیگرى، اقرار واقعى نیست و صحت اقرار نسبت به هر یک از این اصول منوط و متوقف بر اقرار نسبت به دیگر اصول دین است.
:: واسطه فیض الهى
بر اساس ادله معتبر، خداى تبارک و تعالى تمام نیروهاى هستى را در اختیار حضرت ولى عصر(عجل اللّه فرجه) قرار داده است، که از جمله آن ادله، عبارتى است که در زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام آمده است. این زیارت را شیخ صدوق از امام صادق علیه السلام نقل کرده و درباره آن زیارت فرموده است:
من از میان زیارت هاى آن حضرت فقط همین زیارت را که از همه زیارت هاى امام حسین علیه السلام صحیح تر مى دانم نقل مى کنم.
آن حضرت در این زیارت مى فرمایند:
إرادَه الربّ فی مَقادیر أمُورِه، تَهبِطُ إلَیکُم، وتَصْدُرُ مِن بُیوتِکُم، والصّادِرُ عَمّا فَصَل مِن أَحکام العِباد[۲]؛ اراده پروردگار در تقدیر (رقم زدن) امورش بر شما [معصومان ]فرو فرستاده مى شود و از خانه هاى شما سرچشمه مى گیرد و نیز آنچه از احکام [مورد نیاز] بندگان صادر مى شود [از خانه هاى شما به بندگان مى رسد].
روحانیون محترم حاضر در مجلس مى دانند که جمع مضاف، افاده عموم مى کند وظهور در عموم دارد و در اینجا «امور» جمع است و اضافه به ضمیرى شده است که مرجع آن «ربّ» است، یعنى آنچه در جهان وجود دارد و به اصطلاح ما سوى اللّه، مانند: آفرینش انسان، گیاهان، زمین، افلاک و… همه مصداق امور خدا هستند و تقدیر همه چیز از جمله تعیین عمر انسانها، وجود مشکلات و کاستى و فزونى در آفرینش بشر، حیوانات، افلاک، ملائکه، جن، حورالعین، بهشت، جهنم و تمام مخلوقات، مصداق امور خدا هستند. تقدیر مخلوقات، به این معنا است که مشخص شود هر انسانى چه زمان به دنیا بیاید، چه سرنوشتى داشته باشد، چه وقت از دنیا برود، فرزندانش چه کسانى باشند و نسل او تا چه زمانى استمرار یابد و یا حیوانات چگونه، در کجا و چهاندازه باشند و یا ملائکه، جبرئیل، میکائیل، حاملان عرش و عزرائیل، چه وظیفه اى داشته باشند و یا زمان وقوع رستاخیز، وقت ظهور امام زمان(عجل اللّه فرجه) چه تاریخى باشد و… که همه مصداق «مقادیر اموره» هستند. چنانچه عبارت این گونه بود: «إراده الرب فی مقادیر عباده» عمومیتِ جمله مورد بحث را نداشت، زیرا امور بندگان تنها در چارچوب مسائل بندگان خلاصه مى شد، اما هنگامى که «امور» به «رب» اضافه گردد، از عمومیت بى نهایت برخوردار مى شود.
اضافه «اراده» به «رب» و فرق آن با اضافه «اراده» به «اللّه » نیز حاوى نکات دقیق ادبى است که باید در جاى خود بحث شود. بنابر آنچه در این جمله آمده است، اراده خدا نسبت به آنچه مصداق امور پروردگار است به این معنا است که هرچه خدا بر اساس علم، قدرت و حکمت نسبت به امور خودش اراده مى کند، براى رسیدن به مرحله اجرا، فقط یک راه دارد و آن معصومین علیهم السلام هستند. این سخن عمومیت دارد و امور تکوینى و تشریعى را فرا مى گیرد، اما به اعتبار این که ظاهر جمله «والصادر عما فصل من أحکام العباد» تشریعیات است مى گوییم: جمله قبل مربوط به امور تکوینى است. پس اراده همه امور تکوینى و تشریعى در اختیار خداست و خداى سبحان نیز یک راه بیشتر براى اجراى آن قرار نداده، و آن، چهارده معصوم علیهم السلام بوده که در زمان ما تنها راه اجراى اراده خدا حضرت بقیه اللّه ـ صلوات اللّه و سلامه علیه ـ هستند.
بنابراین، تمام امور مربوط به ما، تقدیراتمان، تبدیل آن تقدیرات، کم یا زیاد شدن آنها نسبت به خانواده، جامعه، جهان، نژادها و… به وسیله آن حضرت صورت مى پذیرد و این یکى از صغریات حدیث صحیح «من مات ولا یعرف امامه» است. بنابراین هرکس به هر یک از این امور که از طریق امام زمان(عجل اللّه فرجه) مى رسد معرفت نداشته باشد و با این حال بمیرد، بر آیین جاهلیت مُرده است.
البته کلمه معرفت از جهت تصور، تصدیق و بیان آن، باب گسترده اى دارد که فعلاً مجال پرداختن به آن نیست.
:: دو ویژگى
وجود دو ویژگى در امام معصوم علیه السلام قطعى است:
اول: این که تمام قدرت هاى هستى که نسبت به اشخاص، اشیاء، گذشته و آینده اعمال مى شود در اختیار آنان است و روایات متواتر بر آن دلالت مى کند، از جمله روایت صحیحى که در بخشى از زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام آمده است.
دوم: این که معصومین علیهم السلام بهتر از همه مى دانند که هراندازه هم به مردم بخشش کنند، ذره اى از توانایى آنان کاسته نخواهد شد، حتى اگر ـ مثلاً ـ تمام شش میلیارد مردم جهان هر یک، هزار حاجت داشته باشند و آنان برآورده سازند، بهاندازه رطوبت سر سوزنى که در اثر فرو بردن در دریا و بیرون آوردن آن، از آب دریا کاسته مى شود، از قدرت آنان نمى کاهد، در مقابل اگر غیر از معصومین علیهم السلام کسى از دارایى خود کمترین مقدار برداشت کند، از اصل دارایى اش کاسته مى شود. مثلاً اگر کسى یک میلیون تومان پول داشته باشد و یک ریال آن را بردارد از اصل سرمایه او کاسته مى شود و حتى اگر میلیاردها تومان پول داشته باشد و یک ریال از آن را بردارد به همان مقدار از سرمایه اش کاسته مى گردد، یا اگر سر سوزنى را در آب دریاها و اقیانوس ها فرو برده، بیرون بیاورند، به دقت عقلى، همان اندازه که سر سوزن مرطوب شده است، از اصل آب دریاها کاسته مى شود، البته به حمل شایع، کاهش صدق نمى کند، ولى به دقت عقلى و فلسفى صدق مى کند.
با توجه به این مقدمه، امام معصوم علیه السلام مشکلى براى برآورده کردن حاجات ما ندارند، اما ـ چنان که شاهدیم ـ بسیارى از مردم دست به دامان حضرات معصومین علیهم السلام مى شوند، و آن بزرگواران با وجود آگاهى از نیازهاى مردم و توانایى شان بر رفع نیازهاى آنان، نیازشان را برآورده نمى سازند. باید بدانیم که مشکل از سوى ماست، زیرا باید درخواست ما از امام معصوم علیه السلام به گونه اى باشد که با حکمت الهى و مصالح درخواست کننده سازگار باشد تا ایشان حاجت هاى مان را برآورده کنند.
آنچه درباره مقام حضرات معصومین علیهم السلام بیان شد جزء بسیار ناچیزى از مقام والاى آنان و به دیگر سخن یک از هزاران هزار است.
:: وظیفه شیعیان
مطلب دوم درباره وظیفه شیعیان نسبت به امام زمان(عجل اللّه فرجه) است، به خصوص ما اهل علم که مدعى انتساب به آن حضرت هستیم. البته این که ایشان ادعاى انتساب ما را به خود قبول داشته باشند یا نه مسأله مهم و درخور تأمل است، اما به هر حال هرچه بیشتر در راه انجام وظایف مان بکوشیم، تلاش مان بیهوده نخواهد بود.
مسأله مهمى که باید ما اهل علم عمیقا آن را فهم کنیم و هرچقدر براى فهم آن تلاش و از سرمایه عمر خود صرف کنیم ارزش دارد، این است که به این روایت باور داشته باشیم، آن جا که مى فرماید:
…فإنّ العلم إذا لم یعمل به لم یزدد صاحبه إلاّ کفرا ولم یزدد من اللّه إلاّ کفرا ولم یزدد من اللّه إلاّ بُعدا[۳]؛ همانا علمى که بدان عمل نشود تنها بر کفر صاحبش مى افزاید و مایه دورى فزاینده [صاحبش] از خدا مى شود.
که باید از آن به خدا پناه ببریم.
باید توجه داشته باشیم که اهل علم دو دستهاند: یک دسته کسانى اند که مقام عدالت، تقوا و اجتهاد را به دست آوردهاند و در این راه توفیق یارشان بوده است؛ اینان نمایندگان عام امام زمان(عجل اللّه فرجه) هستند که به مقام نیابت و وکالت آن حضرت رسیدهاند و حضرت درباره شان فرموده است:
…إنَّهُم حُجَّتی عَلَیکُم…[۴]؛ آنان حجت من بر شما هستند.
دسته دوم روحانیونى هستند که به مراتب یاد شده نرسیدهاند و آنان را سرباز آن حضرت مى خوانند. هر دو مقام افتخار بزرگى است، اما حفظ آن بسیار مشکل است. اگر انسان خوب عمل کند پاداش بزرگى نصیبش مى شود و اگر بد عمل کند کیفرى سخت در انتظارش خواهد بود.
:: سعادت و شقاوت
هر یک از وکلاى ایشان صحیح عمل کند، مقامش از یک نفر وکیل عادى بیشتر است و هر یک از سربازان ایشان که درست عمل کند مقامش نزد آن حضرت از مقام سربازان عادى برتر است و چنانچه به عکس شود، یعنى وکلاى ایشان صحیح عمل نکنند، مجازات آنان سخت تر از وکلاى مردم عادى خواهد بود. به عنوان شاهدى بر مدعا، نمونه هایى از خوش عاقبتى برخى و بد فرجامى دیگر نماینده امام معصوم را نقل مى کنم:
بر اساس منابع معتبر تاریخى و رجالى مى توان از فضل بن شاذان ـ رضوان اللّه تعالى علیه ـ به عنوان نمونه و یک وکیل شایسته، و از على بن ابى حمزه بطائنى، حسین بن منصور حلاج و امثال اینها به عنوان وکلاى ناشایستى که سرانجام بدى داشتند نام برد.
بنا به نقل روایت، فضل بن شاذان شخصى را براى انجام کارى خدمت امام حسن عسکرى علیه السلام فرستاد که پس از بازگشت از خدمت آن حضرت گفت: حضرت به من فرمودند:
أَغْبِطُ أَهْلَ خُراسان لمَکان الفَضْل بِن شاذان وَکَوْنَه بَیْن أَظْهُرِهِم[۵]؛ از وجود فضل بن شاذان [با آن مقام و جلالت] در میان مردم خراسان، بر آنان غبطه مى خورم[۶].
پر واضح است مقصود امام علیه السلام در این روایت معناى تطبیقى غبطه نیست، بلکه مقصود معناى مجازى آن است. در محاورات عادى غبطه به معناى حسرت است و در علم اخلاق غبطه جزء فضائل اخلاقى است و با حسد که جزء رذائل اخلاقى مى باشد در تقابل است.
حسد، یعنى انسان نتواند برخوردارى دیگرى را از نعمتى که خدا به او داده تحمل کند و ناراحت شود و آرزوى برباد شدن نعمت او را کند و خود صاحب آن نعمت شود، که این صفت از صفتهاى ناپسند است، اما گاهى کسى مى بیند دیگرى نعمتى دارد و آرزو نمى کند که آن نعمت از دست او زائل شود، بلکه آرزو مى کند که خدا، همانند آن را به او نیز ارزانى فرماید، که این صفت را اصطلاحا غبطه مى گویند.
باید توجه داشت که نسبت دادن هیچ یک از معناى حقیقى و مجازى غبطه (حسرت) به امام معصوم علیه السلام جایز نیست یعنى امام معصوم علیه السلام نسبت به کسى حسرت یا غبطه نمى خورند، زیرا هیچ کس ویژگى ممتازى ندارد که امام معصوم فاقد آن باشد، اما هیچ کس نمى تواند مدعى شود آنچه را امام معصوم علیه السلام دارد، او نیز دارد.
پس طبق قرائن خارجیه مى توان نتیجه گرفت که منظور امام این است که جا دارد هرکس نسبت به جایگاه فضل بن شاذان حسرت بخورد و بگوید: اى کاش من هم در خراسان[۷] مى بودم تا از اخلاق نیک، بیان و عمل فضل بن شاذان استفاده مى کردم.
هنگامى که وکیل به شرایط وکالت به طور کامل عمل کند به مقامى مى رسد که امام معصوم علیه السلام درباره اش این گونه مى فرمایند.
همچنین على بن ابى حمزه بطائنى علاوه بر این که در شمار اصحاب چند تن از ائمه علیهم السلام قرار داشت، از وکلاى آن بزرگواران نیز بود. وى باعث شد یک نفر از کارگزاران بنى امیه خدمت امام صادق علیه السلام برسد و عرض کند: من بدون توجه به احکام حلال و حرام و رعایت ضوابط شرعى، اموال هنگفتى جمع کرده ام، ولى اکنون متوجه خطاى خود شده ام. حکم آن اموال چیست؟
حضرت فرمودند: اگر حکم آن را بیان کنم اجرا مى کنى؟
گفت: آرى.
فرمودند: باید از تمام اموالت حتى لباسى که بر تن دارى چشم بپوشى. او هم تأملى کرد و گفت: انجام مى دهم و به این صورت توبه کرد و در شمار سعادتمندان درآمد.
به هر حال، على بن ابى حمزه بطائنى که باعث شد این شخص خدمت امام صادق علیه السلام برسد و عاقبت به خیر شود، خود سرانجامِ شومى پیدا کرد و از وکلاى ناشایست معصومین علیهم السلام به شمار آمد و خود را به عذاب ابدى گرفتار نمود.
وکلاى امام معصوم علیه السلام باید بسیار هشیارانه و دقیق عمل کنند، چه این که این مسئولیت بسیار حساس و خطیر است و اگر کسى عذر شرعى پیدا کند و بتواند از این مسئولیت کناره گیرى کند، به حکم عقل باید از این مسئولیت کناره گیرى نماید. اما چه باید کرد که این مسئولیت، حکم شمشیر دو لبه را دارد و انسان نمى تواند به علت موانع موجود، خود را معذور بداند، چرا که امام علیه السلام فرمودند:
لَأَحْمِلَنَّ ذُنوبَ سُفَهائِکُم عَلى عُلَمائِکُم…[۸]؛ گناهان سفیهان شما را متوجه عالمان شما مى دانم.
مقصود امام معصوم علیه السلام از علما، در این روایت، تنها مراجع تقلید نیست و به اصطلاح، مقصود معناى اصطلاحى علما نیست، بلکه مراد معناى لغوى عالم است، پس هرکس در حد توان علمى اش مسئول هدایت مردم است و البته هدایت گمراهان مسأله بسیار دقیق و مهمى است.
منصور حلاج نیز، یکى از علما بود. شیخ طوسى در کتاب الغیبه، نعمانى در الغیبه و شیخ مفید که از معاصران و نزدیکان به عصر منصور حلاج بودند، او را سخت نکوهش کردهاند. شیخ طوسى درباره او فرموده است:
الحَلاّج الحَیّال الصُّوفی المُتَصَنِّع…[۹]؛ حلاج نیرنگ بازِ صوفى ریاکار [و متظاهر] بود.
بنابراین، اگر سربازان و وکلاى امام زمان(عجل اللّه فرجه) آن گونه که شایسته و بایسته است عمل کنند پاداش عظیمى خواهند داشت. و در مقابل اگر بد کنند، مورد بازخواست شدید قرار خواهند گرفت. این سخن نه به گزاف است که ترجمان بیان امام صادق علیه السلام است که خطاب به یکى از شیعیان فرمودند:
إنّ الحَسَنَ مِن کُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ و إنّه مِنْکَ أَحْسَن لِمکانک مِنّا، و القَبیح مِن کُلِّ أَحَد قَبیحٌ و إنّه مِنْک أَقْبَح[۱۰]؛ کار نیکو از هرکس باشد پسندیده است اما از تو به دلیل انتسابت به ما پسندیده تر است و کار زشت از هرکس باشد، ناپسند است، اما از تو به جهت جایگاهت نزد ما ناپسندتر است.
:: خودسازى
شکى نیست که اگر ما اهل علم پسندیده عمل کنیم و نیت خود را براى کسب رضایت خداى متعال خالص گردانیم و در حد توان عقلى و علمى، گفتار و کردارمان پسندیده باشد، به مقام و افتخار بزرگى نائل خواهیم شد. اگر یک سرباز یا نماینده نسبت به فرمانده یا موکّل خوب خود، به طور شایسته انجام وظیفه کند، مورد تشویق و قدردانى آنان قرار مى گیرد و آقا امام زمان(عجل اللّه فرجه) از همه خوبان بهتر و برترند و آنچه خوبان همه دارند، حضرتش یکجا دارد. اگر اهل علم (سربازان و وکلاى ایشان) صحیح عمل کنند، مسلما به آنها پاداش بزرگى عطا خواهند فرمود.
در روایت نقل شده است: فهرست اعمال بندگان در پایان هر شبانه روز تقدیم پروردگار، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و امام معصوم علیه السلام مى شود. در روایتى دارد هر روز صبح پرونده اعمال مردم به امام زمان(عجل اللّه فرجه) عرضه مى شود و در برخى از روایات سفارش شده است، کارى نکنید که هنگام ارائه پرونده اعمالتان به امام زمان(عجل اللّه فرجه) ایشان را ناراحت کنید «فـلا تـسـوؤه؛ او را ناراحت نکنید».
به هر حال، اهل علم، مقام بلندى دارند اما مانند کوه نوردى مى مانند که هرچه از سطح زمین بالاتر مى رود پیامدهاى سقوطش سهمگین تر مى شود، آنان نیز هر اندازه به مقامهاى بالاترى مى رسند عواقب سقوطشان بیشتر مى شود و همانگونه که اگر کوه نوردى از فاصله مثلاً یک مترى بلغزد و زمین بخورد چندان آسیبى نمى بیند، اما چنانچه از فاصله دویست مترى یا پانصد مترى یا از قله کوه سقوط کند با خطر مرگ روبه رو است، عالمى که در مراتب بالایى قرار دارد، به همان نسبت پیامدهاى لغزش و سقوطش سهمگین تر و ناگوارتر است.
سرنوشت عالمى که سقوط مى کند، مانند سرنوشت حلاج، بطائنى، هلالى و امثال آن ها است که تعدادشان در طول تاریخ اندک نبوده است و امام زمان(عجل اللّه فرجه) با وجود این که قلبى فوق العاده مهربان دارند و از همه مهربان تر و با محبت ترند، علماى ناصالح را لعنت کرده، فرمودهاند: خرجت اللعنه علیهم….
:: چکیده سخن
شناخت امام زمان(عجل اللّه فرجه) انسان را از مُردن بر آیین جاهلیت در امان مى دارد و شناخت حضرتش باید با پیروى از ایشان همراه باشد، که مسئولیت اهل علم در این باب بسیار سنگین است. وانگهى اگر عالمى وظایف سربازى و وکالت امام زمان(عجل اللّه فرجه) را به نحو شایسته انجام دهد، به مقامهاى بلندى نائل خواهد شد و اگر ـ خداى ناکرده ـ در انجام وظایف خود کوتاهى کند عقاب سختى در انتظار اوست.
پس هرکس در منصب سربازى و وکالت آن حضرت موفق است، خوشا به حالش و بداند که درجات و مقامات عالیه اى را مى پیماید و راه ترقى همچنان براى او باز است و هرکس توفیق نداشته یا در مراتب پایین ترى است، کوشش کند تا رضایت آن حضرت را ـ که رضایت خداست ـ حاصل کند و بدانید رضایت آن حضرت با داشتن عقاید صحیح ـ که بحمداللّه از این نعمت برخورداریم ـ و انجام وظایف به دست مى آید.
بنابراین، ما اهل علم باید وظایف خود را بشناسیم و آنچه را که در پاسخ سؤال «چه باید کرد؟» دیگران مى گوییم، خود نیز عمل کنیم.
امیدوارم خداى متعال به برکت حضرت ولى عصر ـ عجل اللّه فرجه و صلوات اللّه و سلامه علیه ـ بیش از پیش توفیق شناخت حضرتش و انجام وظایف را به همه ما مرحمت فرمایند، ان شاء اللّه .
و صلّى اللّه على محمّد وآله الطاهرین
سید محمد صادق شیرازی