میدانیم که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که نقش بالنده و اساسی در تکوین جامعه دارد. خانواده زمینه ساختارهای هویّتی و عاطفی جامعه فردا را مهیّا مینماید. خانواده با التزام عملی به اصول اعتقادی خویش، زمینهساز جامعه کلان فردا است که باید روابط اجتماعی، عاطفی، سیاسی و فرهنگی آن در جهت ارزشهای بایسته نظام گیرد.
میدانیم که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که نقش بالنده و اساسی در تکوین جامعه دارد. خانواده زمینه ساختارهای هویّتی و عاطفی جامعه فردا را مهیّا مینماید. خانواده با التزام عملی به اصول اعتقادی خویش، زمینهساز جامعه کلان فردا است که باید روابط اجتماعی، عاطفی، سیاسی و فرهنگی آن در جهت ارزشهای بایسته نظام گیرد.
با توجّه به این مطالب، بایستی تعاریف زیر را بیان کنیم تا بتوانیم به اصول حاکم مدّنظر خود برسیم:
۱. تعریف خانواده چیست؟
اصل اوّل حاکم بر خانواده، اصل تعریف خانواده است: خانواده مجموعهای از افراد است که وظیفه دارد تحت سرپرستی پدر خانواده در مسیر رضایت ولیّ خدا، خود را شکل و ارتقاء داده و در تعامل با محیط اطراف نیز از خود پاسداری نموده و براساس باورهای خود در رشد و شکوفایی جامعه نیز تأثیرگذار باشد.
با این تعریف از خانواده باید اصول دیگر را نیز پذیرفت.
۲. نقش پدر
پدر به عنوان سرپرست خانواده باید در مسیر
رضایت ولیّ خدا گامهای اساسی را جهت رشد و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده بردارد. پس رضایت ولیّ خدا یک مؤلّفه اساسی است که عدم توجّه به آن، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، نظام خانواده را نیز مخدوش مینماید. رضایت ولیّ خدا در متن زندگی، روح حاکم بر زندگی است که در حضور مستمرّ امام تجلّی مییابد. اگر این حضور خوب احساس شود و سرپرست خانواده با درک واقع بینانه از آن، تصمیم به تسرّی آن به اعضای خانواده را داشته باشد، گام اساسی در جهت تشکیل یک خانواده مهدوی، برداشته شده است.
پس تعریف بیان شده در اصل، اوّلین تعریف یک خانواده مهدوی است که میتوانیم به این گونه نیز اصل اوّل را تبیین نماییم که:
خانواده مهدوی، خانوادهای است که با درک حضور ولیّ خدا در متن زندگی، سعی دارد رفتار خویش را با رضایت ولیّ خدا انطباق داده و خود را در مسیر اهداف آن سالار مکتب عشق و آن یار غایب از نظر، به شکوفایی برساند تا در مقابل اهریمنان انس و جنّ، مقاوم باشد و خانواده را نیز در مسیر حق راهبری نماید.
۳. قبول عبودیّت پروردگار
قبول عبودیّت پروردگار باید روح حاکم بر زندگی اعضای خانواده باشد. عبودیّت خدا اعضا را در یک مسیر روشن راهبری میکند و به هویّت میرساند.
۴. اصل تحوّل و دگرگونی ارادی اعضای خانواده
انسان خواه ناخواه در مسیر نظامیکه خداوند هستی طرّاحی نموده، در حرکت است و تحوّل و دگرگونی امری است دائمی و مستمر که همه افراد جامعه را شامل میشود؛ امّا گاهی این تحوّل ارادی میشود و آن وقتی است که اعضای خانواده، جدّیتر خویشتن خویش را با دستورات الهی همراه نمایند و خود را در مقابل عوامل تأثیرگذار رها نکنند و این وقتی است که اعضای
خانواده با شناخت و معرفت به خدا و رسول پاک او، معرفت به امام خویش نیز داشته باشند؛ زیرا در غیر این صورت، هم رشدی نخواهند کرد و هم روز به روز به قهقرا و عقب گرد، تنّزل خواهند کرد.
۵. ارتقای سطح آگاهی خانواده
ارتقای سطح آگاهی خانواده با توجّه به اصل ۴، باید اعضای خانواده با اصول و اهداف ارزشی آشنا گردند؛ زیرا در غیر این صورت، ممکن است ضمن تبعیّت از خرافات و الزامات غلط که از تعصّبات کور نشئت میگیرد، تسلیم بیچون و چرای عوامل تأثیرگذار منفی در جامعه شوند که هویّت و ساختار شخصیّت او را جریحهدار نمایند.
باید اعضای خانواده با امام زمان(عج) آشنا شوند و این آشنایی نه در حدّ اطّلاعاتی از شناسنامه و اسم و رسم آن عزیز باشد؛ زیرا کافی نیست. اعضای خانواده باید باور کنند او اوّلاً زنده است و ثانیاً حاضر است و غیبت او نه به منزله عدم حضور که به معنای عدم ظهور است. او ظاهر نیست؛ امّا حاضر است.
آنها باید بدانند هر لحظه امام زمان(عج) از احوالات انسان با خبر است و هر وقت بخواهد و اراده کند، میداند آنچه را که باید بداند. پس با این آگاهی و با آن درک عبودیّت حضرت حق، اعضای خانواده به آگاهی مطلوب و آزادی نسبی از غیر خدا دست مییابند و از بحرانهای اجتماعی خلاصی مییابند و به مقام صبر و ایستادگی رسیده و نیز به بالندگی، نشاط، اطمینان، آرامش و تلاش در جهت اشاعه ارزشهای الهی دست مییازند.
۶. اصل ارتقاء سطح سلامت جسمی و روشی خانواده مبتنی بر فرهنگ مهدویّت
اصل فوق به استناد مبانی اسلام باید تعریف شود. وقتی میگوییم فرهنگ مهدویّت؛ یعنی اسلام، یعنی قرآن و عترت(ع)، یعنی تمامیّت دین خدا، فرهنگ اسلامییعنی فرهنگی که باید با رضایت ولیّ خدا همراه باشد.
سلامتی جسمی نیز باید در جهت رضایت او باشد؛ یعنی اینکه از طریق حق به حقیقت و حق برسیم؛ یعنی هم در مسیر اطاعت از امام(ع) گام برداریم و هم در نیل به مقصد، در مسیر او باشیم و رضایت او را طلب نماییم، در تغذیه خویش دقّت کنیم؛ روزی حلال را بخوریم و بیاشامیم و همچنین در مصرف میانهرو باشیم و در انفاق و بخشش، متناسب با ظرفیّتی که داریم، اقدام نماییم. طوری انفاق نکنیم که طاقت آن را نداشته باشیم.
بدیهی است اگر خوراکی، متناسب با حلال و حرام تعریف شود و حتّی از شبهات بپرهیزیم، میتوانیم گامهای اساسی را برداریم و از نظر روحی و روانی نیز به آرامش، سکینه و اطمینان قلبی برسیم که این همه را وقتی به ما میدهند که ما از کانال انتقال غذا به روح که جسم است، مراقبت نماییم و حقّ او را ادا کنیم.
اهداف کوتاه مدّت و بلندمدّت
اهدافی را که باید در مسیر زندگی با لحاظ اصول بالا مدّ نظر قرار دهیم، عبارتند از:
۱. اصلاح و ارتقای سطح تفکّر و تعاملات اعضای خانواده با یکدیگر و دیگران، مبتنی بر رضایت ولیّ خدا(ع)؛
۲. زمینهسازی جهت رشد و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده و نیز استمرار ارادی حرکت انسان به سوی پروردگار؛
۳. انتظام و انسجام زندگی از نظر مادّی و فرهنگی بر اساس ارزشهای اسلامی مبتنی بر تفکّر و فرهنگ مهدوی؛
۴. مراقبت از خود و تلاش در جهت اصلاح جامعه بر اساس اصول حاکم بر باورهای فرهنگی خانواده.
اهداف فوق اهداف کلانی است که باید هر یک از آنها به تفصیل مورد بحث و مداقّه قرار گیرد. در غیر این صورت، در حدّ کلان و به صورت «شعار» باقی میماند؛ زیرا جمله معروفی هست که میگوید: میدانیم «خوب» چیست؛ بگو چگونه خوبی را پیاده کنیم؟
رویکرد حاکم بر زندگی مهدوی
رویکردها، جهت و روح حاکم بر زندگی هستند که زندگی بر اساس آنها شکل میگیرد و هویّت مییابد. رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولیّ خدا است. این تلاش، تلاش مقدّسی است که با درک حضور امام زمان(عج) شکل گرفته و عینیّت مییابد.
بیاییم زندگی خوبی را با رضایت آن عزیز همراه نماییم؛ زیرا او آگاه است. پس اشتباه ندارد و او آزاد از غیر خدا است؛ پس گناه نمیکند. آری. او عزیز و دوست داشتنی است؛ زیرا از ما به ما آگاهتر و از ما به ما مهربانتر است.